ویرایش و دستور زبان.pdf
468.7 KB
ویرایش و دستور زبان
حسین سامعی
اشارهی متن:
همهی کسانی که به نحوی با نگارش به زبان فارسی، خواه در قالب ترجمه و خواه تالیف، سروکار دارند، از این نکته آگاهاند که نثر بسیاری از کسانی که دست به قلم میبرند کاستیهای فراوان دارد. چنین نقایص و کمبودهایی از عوامل پرشماری نشئت میگیرد که بیتردید نبود آموزش درست و کافی، در دورههای پیش از دانشگاه، از مهمترین آنهاست. شماری از موسسات فرهنگی برای رفع این مشکل به تربیت ویراستار روی آوردهاند و به برگزاری دورههای آموزش ویرایش اقدام کردهاند. در غالب این دورهها، دستور زبان از مواد مهم آموزشی است. امّا این نکته که آموزش دستور چه اثری در نگارش دارد محل کشمکش و اختلاف نظر است. در این نوشته، دکتر حسین سامعی نکتههای جالبتوجهی دراینباره طرح و شرح کرده است.
◾️نامهی فرهنگستان، ۱۳۹۷
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
حسین سامعی
اشارهی متن:
همهی کسانی که به نحوی با نگارش به زبان فارسی، خواه در قالب ترجمه و خواه تالیف، سروکار دارند، از این نکته آگاهاند که نثر بسیاری از کسانی که دست به قلم میبرند کاستیهای فراوان دارد. چنین نقایص و کمبودهایی از عوامل پرشماری نشئت میگیرد که بیتردید نبود آموزش درست و کافی، در دورههای پیش از دانشگاه، از مهمترین آنهاست. شماری از موسسات فرهنگی برای رفع این مشکل به تربیت ویراستار روی آوردهاند و به برگزاری دورههای آموزش ویرایش اقدام کردهاند. در غالب این دورهها، دستور زبان از مواد مهم آموزشی است. امّا این نکته که آموزش دستور چه اثری در نگارش دارد محل کشمکش و اختلاف نظر است. در این نوشته، دکتر حسین سامعی نکتههای جالبتوجهی دراینباره طرح و شرح کرده است.
◾️نامهی فرهنگستان، ۱۳۹۷
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
Forwarded from مخزن کتاب های pdf ادبی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نکته_های_نگارشی
#تکیه_کلام_یا_تکه_کلامـ؟
✳️ این روزها برخی«تکیهکلام»را «تکهکلام»(یا تیکهکلام)مینویسند و میگویند، که شاید به دلیل اشتباه گرفتن آن با اصطلاح «تکه انداختن»(کنایه زدن)باشد.براساس فرهنگ بزرگ سخن،تکیهکلام یعنی «کلمه، جمله، یا عبارتی که پیوسته و گاه نابهجا در میان صحبت کسی تکرار میشود: تکیهکلام خیلیها "بهقول معروف" است. تکیهکلامش این بود: آقایان! اینجا مدرسه است نه اداره ...؛ تکیهکلام مرحوم شریعتمدار "همینطورها و همانطورها" بود...»؛ و به نقل از لغتنامه «... گویند تکیۀ کلام فلان کس "چیز" است؛ یعنی فلان در گفتار خود بیاراده و نظر به معنی خاصی کلمۀ "چیز" را بهکرات بهکار بَرَد». یکی از نمونههای جالب تکیهکلام، مثالهایی است که دانشجویان دانشگاه تهران از گفتار استادان گردآوری کردند و در نشریۀ آئین دانشجویان بهچاپ رساندند. این نشریه از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ چاپ میشد و در سال ۱۳۹۵ در کتابی به همین نام،بهکوشش محمد توکلی طرقی، یکجا بهچاپ رسید.در تصویر این نمونهها را میبینیم.
✅تکیهکلام
❌تکهکلام
✍🏻 سمانه ملکخانی
@theapll
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#تکیه_کلام_یا_تکه_کلامـ؟
✳️ این روزها برخی«تکیهکلام»را «تکهکلام»(یا تیکهکلام)مینویسند و میگویند، که شاید به دلیل اشتباه گرفتن آن با اصطلاح «تکه انداختن»(کنایه زدن)باشد.براساس فرهنگ بزرگ سخن،تکیهکلام یعنی «کلمه، جمله، یا عبارتی که پیوسته و گاه نابهجا در میان صحبت کسی تکرار میشود: تکیهکلام خیلیها "بهقول معروف" است. تکیهکلامش این بود: آقایان! اینجا مدرسه است نه اداره ...؛ تکیهکلام مرحوم شریعتمدار "همینطورها و همانطورها" بود...»؛ و به نقل از لغتنامه «... گویند تکیۀ کلام فلان کس "چیز" است؛ یعنی فلان در گفتار خود بیاراده و نظر به معنی خاصی کلمۀ "چیز" را بهکرات بهکار بَرَد». یکی از نمونههای جالب تکیهکلام، مثالهایی است که دانشجویان دانشگاه تهران از گفتار استادان گردآوری کردند و در نشریۀ آئین دانشجویان بهچاپ رساندند. این نشریه از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ چاپ میشد و در سال ۱۳۹۵ در کتابی به همین نام،بهکوشش محمد توکلی طرقی، یکجا بهچاپ رسید.در تصویر این نمونهها را میبینیم.
✅تکیهکلام
❌تکهکلام
✍🏻 سمانه ملکخانی
@theapll
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#سیمرغ
✳️ نام این مرغ در اوستا مِرِغوسَئِنَه آمده که مرغی فراخبال است؛ چنانکه در پرواز خود پهنای کوه را فرامیگیرد... . نام سیمرغ در سانسکریت سیِنا بهمعنی شاهین است و با شاهین فارسی از یک ریشه است. کلمهٔ سَئِنَه یک بار بههمراهی مِرِهغو در اوستا به کار رفته و بار دیگر تنها استعمال شدهاست. بهعلاوه، سئنه در اوستا نام مردی پاکدین است که صد سال پیش از زرتشت زاییده شد... .
❇️ در فرهنگهای پارسی و اشعار متقدمان گاهی کلمهٔ «سیرنگ» بهجای سیمرغ به کار رفته. در فرهنگ انجمنآرای ناصری، تألیف رضاقلیخان هدایت، چنین آمدهاست: «سیرنگ، بر وزن بیرنگ، بهمعنی سیمرغ و نام حکیمی بوده بزرگ...». در زبان پهلوی سیمرغ بهصورت سینموروو (sên-muruv) یا سنهموروک، هردو، آمدهاست. در ادبیات اسلامی «عنقا» جای سیمرغ را گرفته و مانند وی باشگاه او در کوه قاف است. عنقا در عربی بهمعنی «درازگردن» است. کلمهٔ عنقا در زبانهای سامیِ پیش از اسلام نیز آمدهاست؛ چنانکه بهصورت جمع در عبری قدیم «عناقیم» آمده که بهمعنی گردندرازان است.
❇️ برگرفته از: #محمدجواد_مشکور، مقالهٔ «سیمرغ و نقش آن در عرفان ایران»، در مجلهٔ هنر و مردم، ۱۳۵۶، ش پیاپیِ ۱۷۷ و ۱۷۸، ص ۸۶ و ۸۷.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#سیمرغ
✳️ نام این مرغ در اوستا مِرِغوسَئِنَه آمده که مرغی فراخبال است؛ چنانکه در پرواز خود پهنای کوه را فرامیگیرد... . نام سیمرغ در سانسکریت سیِنا بهمعنی شاهین است و با شاهین فارسی از یک ریشه است. کلمهٔ سَئِنَه یک بار بههمراهی مِرِهغو در اوستا به کار رفته و بار دیگر تنها استعمال شدهاست. بهعلاوه، سئنه در اوستا نام مردی پاکدین است که صد سال پیش از زرتشت زاییده شد... .
❇️ در فرهنگهای پارسی و اشعار متقدمان گاهی کلمهٔ «سیرنگ» بهجای سیمرغ به کار رفته. در فرهنگ انجمنآرای ناصری، تألیف رضاقلیخان هدایت، چنین آمدهاست: «سیرنگ، بر وزن بیرنگ، بهمعنی سیمرغ و نام حکیمی بوده بزرگ...». در زبان پهلوی سیمرغ بهصورت سینموروو (sên-muruv) یا سنهموروک، هردو، آمدهاست. در ادبیات اسلامی «عنقا» جای سیمرغ را گرفته و مانند وی باشگاه او در کوه قاف است. عنقا در عربی بهمعنی «درازگردن» است. کلمهٔ عنقا در زبانهای سامیِ پیش از اسلام نیز آمدهاست؛ چنانکه بهصورت جمع در عبری قدیم «عناقیم» آمده که بهمعنی گردندرازان است.
❇️ برگرفته از: #محمدجواد_مشکور، مقالهٔ «سیمرغ و نقش آن در عرفان ایران»، در مجلهٔ هنر و مردم، ۱۳۵۶، ش پیاپیِ ۱۷۷ و ۱۷۸، ص ۸۶ و ۸۷.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#ریشه_شناسی_واژه
#بیستون
💥 بیستون بیستون نیست
«بیستون» نام کوهی در حوالی کرمانشاه است که در دورهٔ هخامنشی و به دستور داریوش بزرگ کتیبهای بر روی آن حک شده است. این واژه در قدیم بهصورت «بَگ» (بَی) + «ـ ستان» بوده است. جزء نخست به معنی «خدا، یزدان، بَغ» از ریشهٔ «-بَگ» به معنی تقسیم کردن است و جزء دوم پسوند «جا و مکان» است؛ بنابراین، بیستون ازنظر واژگانی بهمعنی «جایگاه یزدان» و ازنظر مفهومی «جایگاه ستایش یزدان» است.
#ریشه_شناسی
@cheshmocheragh
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#بیستون
💥 بیستون بیستون نیست
«بیستون» نام کوهی در حوالی کرمانشاه است که در دورهٔ هخامنشی و به دستور داریوش بزرگ کتیبهای بر روی آن حک شده است. این واژه در قدیم بهصورت «بَگ» (بَی) + «ـ ستان» بوده است. جزء نخست به معنی «خدا، یزدان، بَغ» از ریشهٔ «-بَگ» به معنی تقسیم کردن است و جزء دوم پسوند «جا و مکان» است؛ بنابراین، بیستون ازنظر واژگانی بهمعنی «جایگاه یزدان» و ازنظر مفهومی «جایگاه ستایش یزدان» است.
#ریشه_شناسی
@cheshmocheragh
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#نکته_های_آرایه_ی_ی
#تلمیح
✳️ تلمیح (بهمعنی به گوشهٔ چشم به چیزی نگریستن) آن است که شاعر یا نویسنده درضمنِ کلام خود به داستان یا حدیث یا مَثَلی معروف اشاره کند، بهطوریکه با ندانستن آنها فهم دقیق معنا مشکل باشد. لفظ «اشاره» بسیار مهم است، زیرا اگر تمام آن آیه یا حدیث یا داستان ذکر شده باشد، از دایرهٔ تلمیح خارج است.
مثلاً: حال منْ بنده در ممالک هست/ مَثَل یخفروشِ نیشابور؛ که گفتهاند: یخفروش نیشابور گدایی بوده که هرچه حاصل میکرده یخ میخریده و آنقدر در کوچه و بازار میگردیده تا یخها آب میشده، و فردا باز کار بیهودهٔ خود را از سر میگرفتهاست. این مَثَلی است برای کسی که بیهوده خود را به کاری مشغول میکند و از آن کار، طرفی نمیبندد.
یا: یارب این آتش که در جان من است/ سرد کن زآنسانکه کردی بر خلیل؛ که اشاره میکند به داستان حضرت ابراهیم، که او را در آتش افکندند و آتش بر وی بَرد و سلام گردید و گزندی بدو نرسید.
❇️ برگرفته از: دکتر #محمدحسین_محمدی، فرهنگ تلمیحات شعر معاصر، تهران: نشر میترا، ۱۳۷۴، ص ۷ و ۸.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#تلمیح
✳️ تلمیح (بهمعنی به گوشهٔ چشم به چیزی نگریستن) آن است که شاعر یا نویسنده درضمنِ کلام خود به داستان یا حدیث یا مَثَلی معروف اشاره کند، بهطوریکه با ندانستن آنها فهم دقیق معنا مشکل باشد. لفظ «اشاره» بسیار مهم است، زیرا اگر تمام آن آیه یا حدیث یا داستان ذکر شده باشد، از دایرهٔ تلمیح خارج است.
مثلاً: حال منْ بنده در ممالک هست/ مَثَل یخفروشِ نیشابور؛ که گفتهاند: یخفروش نیشابور گدایی بوده که هرچه حاصل میکرده یخ میخریده و آنقدر در کوچه و بازار میگردیده تا یخها آب میشده، و فردا باز کار بیهودهٔ خود را از سر میگرفتهاست. این مَثَلی است برای کسی که بیهوده خود را به کاری مشغول میکند و از آن کار، طرفی نمیبندد.
یا: یارب این آتش که در جان من است/ سرد کن زآنسانکه کردی بر خلیل؛ که اشاره میکند به داستان حضرت ابراهیم، که او را در آتش افکندند و آتش بر وی بَرد و سلام گردید و گزندی بدو نرسید.
❇️ برگرفته از: دکتر #محمدحسین_محمدی، فرهنگ تلمیحات شعر معاصر، تهران: نشر میترا، ۱۳۷۴، ص ۷ و ۸.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#نکته_های_آرایه_ی_ی
#سجع
#سجع در کلمه به معنای آواز قمری و آنچه به آن مانند باشد است.
🔹نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، #مُسَجَّع یا آهنگین نامیده میشوند. در این گونه نثر، جملههای مشابه را قرینه میگویند و واژههای آخر قرینهها در وزن یا حرف یا هر دو همخوانی دارند.
🔹نثر مسجع ، نثری است آهنگین و شعرگونه . هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیباییهای ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولاً عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد.
🔹نمونهای از اینگونه نثر از ابوالفتوح رازی: «سهل بن عبد اللّه گفت: تقوی آن باشد که بپرهیزی به دل از غَفَلات، و به نفس از شهوات و به حقّ از لذّات و به جوارح از سیّآت. آن وقت که این کرده باشی، امید باشد تو را به وصول دَرَجات و نجات از دَرَکات.»
🔹 #سَجع یکسانی دو واژه در یک عبارت؛ از نظر واج یا واجهای پایانی، وزن یا هر دوی آنهاست. آرایه سجع در کلامی دیده میشود که حداقل دو جمله باشد و بیشتر در نثر بکار میرود؛ زیرا سجعها باید در پایان دو جمله بیایند و آهنگ دو جمله را به یکدیگر نزدیک سازند تا آرایه سجع نامیده شوند؛ از این جهت سجع مانند قافیه است که در پایان مصراعها یا بیتهای شعر آورده میشود. اگر سجعها در یک جمله در کنار یکدیگر به کار برده شوند، «تضمین مزدوج» نامیده میشود.
✅ سجع در شعر پارسی :
سجعی که در شعر به کار رود، قافیه میانی یا قافیه درونی نامیده میشود، در قافیه میانی شاعر هر بیت را به چهار بخش تقسیم کرده و در پایان سه بخش از آن واژههایی را آوردهاست که باهم سجع متوازی یا مطرف دارند؛ این روش رایجترین شیوه کاربرد سجع در شعر است.
🔹هر گاه هر مصراع به دو جمله بخش شده باشد، در هر مصراع، کلمههای جمله اول با قرینه خود در جمله دوم هموزن باشند، و سجع متوازن ایجاد کنند، رویارویی سجعهای متوازن، آرایه موازنه را پدیدمیآورد که میتواند موسیقی لفظی ایجاد کند. موازنهای که تمام سجعهای آن متوازی باشد، «ترصیع» نامیده میشود. این آرایهها در شعر شاعرانی چون مسعود سعد، جمالالدین عبدالرزاق، سعدی، مولوی، حافظ و سنایی وجود دارد.
✅ سجع در ادبیات فارسی :
در ادب پارسی، نثر مسجع با آثار خواجه عبدالله انصاری آغاز شد. در طبقاتالصوفیه، نثر کتاب در برخی بخشها، مسجع است. سجعهای خواجه عبدالله را تقلیدی از ترانههای هشتهجایی و قافیهدار دوره ساسانی دانستهاند.
در ادب فارسی، نثر مسجع با تصنیف کتاب گلستان سعدی به اوج خود رسید. پس از آن نثرهای مسجع به تقلید از سعدی ایجاد شدند. از آن جمله جامی در تصنیف بهارستان از سعدی تقلید کرد، با این تفاوت که سخن جامی متمایل به سادگی و روانی بود. قائم مقام فراهانی در منشأت، نامهها و مکتوبات خود را گرد آورد و سبک جدیدی در نویسندگی نثر مسجع پدیدآورد. مقامات حمیدی و کتاب پریشان از دیگر آثار نثر مسجع فارسی است.
🔹مانند : محبت را غایت نیست ؛ از بهر آن که محبوب را نهایت نیست .
✅ انواع سجع از لحاظ واج :
#متوازی:هر گاه کلمات هموزنی آورده شوند که واجِ پایانی آنها نیز یکی است «سجع متوازی» وجود دارد. مانند (دست، شست) و (خامه، نامه)
#مطرف : هرگاه پایههای سجع در واجهای آخر یکسان باشند ولی هموزن نباشند، این نوع سجع را «سجع مطرف» گویند. مانند (دست، شکست) و (راز، نواز)
#متوازن:در جایی که دو کلمه سجع فقط هموزن باشند اما در روی اختلاف داشته باشند، «سجع متوازن» نامیده میشود. مانند (کام، کار) و (نهال، نهار)
🔹ارزشِ موسیقایی سجع متوازی از همه بیشتر و ارزش موسیقاییِ سجعِ متوازن از همه کمتر است.
✅ منابع :
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، هما، ۱۳۸۴.
شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، فردوس، ۱۳۶۸.
وحیدیان کامیار، تقی: نثر مسجع فارسی را بشناسیم. در: نامه فرهنگستان ۱۳۷۹ شماره ۱۵.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#سجع
#سجع در کلمه به معنای آواز قمری و آنچه به آن مانند باشد است.
🔹نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، #مُسَجَّع یا آهنگین نامیده میشوند. در این گونه نثر، جملههای مشابه را قرینه میگویند و واژههای آخر قرینهها در وزن یا حرف یا هر دو همخوانی دارند.
🔹نثر مسجع ، نثری است آهنگین و شعرگونه . هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیباییهای ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولاً عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد.
🔹نمونهای از اینگونه نثر از ابوالفتوح رازی: «سهل بن عبد اللّه گفت: تقوی آن باشد که بپرهیزی به دل از غَفَلات، و به نفس از شهوات و به حقّ از لذّات و به جوارح از سیّآت. آن وقت که این کرده باشی، امید باشد تو را به وصول دَرَجات و نجات از دَرَکات.»
🔹 #سَجع یکسانی دو واژه در یک عبارت؛ از نظر واج یا واجهای پایانی، وزن یا هر دوی آنهاست. آرایه سجع در کلامی دیده میشود که حداقل دو جمله باشد و بیشتر در نثر بکار میرود؛ زیرا سجعها باید در پایان دو جمله بیایند و آهنگ دو جمله را به یکدیگر نزدیک سازند تا آرایه سجع نامیده شوند؛ از این جهت سجع مانند قافیه است که در پایان مصراعها یا بیتهای شعر آورده میشود. اگر سجعها در یک جمله در کنار یکدیگر به کار برده شوند، «تضمین مزدوج» نامیده میشود.
✅ سجع در شعر پارسی :
سجعی که در شعر به کار رود، قافیه میانی یا قافیه درونی نامیده میشود، در قافیه میانی شاعر هر بیت را به چهار بخش تقسیم کرده و در پایان سه بخش از آن واژههایی را آوردهاست که باهم سجع متوازی یا مطرف دارند؛ این روش رایجترین شیوه کاربرد سجع در شعر است.
🔹هر گاه هر مصراع به دو جمله بخش شده باشد، در هر مصراع، کلمههای جمله اول با قرینه خود در جمله دوم هموزن باشند، و سجع متوازن ایجاد کنند، رویارویی سجعهای متوازن، آرایه موازنه را پدیدمیآورد که میتواند موسیقی لفظی ایجاد کند. موازنهای که تمام سجعهای آن متوازی باشد، «ترصیع» نامیده میشود. این آرایهها در شعر شاعرانی چون مسعود سعد، جمالالدین عبدالرزاق، سعدی، مولوی، حافظ و سنایی وجود دارد.
✅ سجع در ادبیات فارسی :
در ادب پارسی، نثر مسجع با آثار خواجه عبدالله انصاری آغاز شد. در طبقاتالصوفیه، نثر کتاب در برخی بخشها، مسجع است. سجعهای خواجه عبدالله را تقلیدی از ترانههای هشتهجایی و قافیهدار دوره ساسانی دانستهاند.
در ادب فارسی، نثر مسجع با تصنیف کتاب گلستان سعدی به اوج خود رسید. پس از آن نثرهای مسجع به تقلید از سعدی ایجاد شدند. از آن جمله جامی در تصنیف بهارستان از سعدی تقلید کرد، با این تفاوت که سخن جامی متمایل به سادگی و روانی بود. قائم مقام فراهانی در منشأت، نامهها و مکتوبات خود را گرد آورد و سبک جدیدی در نویسندگی نثر مسجع پدیدآورد. مقامات حمیدی و کتاب پریشان از دیگر آثار نثر مسجع فارسی است.
🔹مانند : محبت را غایت نیست ؛ از بهر آن که محبوب را نهایت نیست .
✅ انواع سجع از لحاظ واج :
#متوازی:هر گاه کلمات هموزنی آورده شوند که واجِ پایانی آنها نیز یکی است «سجع متوازی» وجود دارد. مانند (دست، شست) و (خامه، نامه)
#مطرف : هرگاه پایههای سجع در واجهای آخر یکسان باشند ولی هموزن نباشند، این نوع سجع را «سجع مطرف» گویند. مانند (دست، شکست) و (راز، نواز)
#متوازن:در جایی که دو کلمه سجع فقط هموزن باشند اما در روی اختلاف داشته باشند، «سجع متوازن» نامیده میشود. مانند (کام، کار) و (نهال، نهار)
🔹ارزشِ موسیقایی سجع متوازی از همه بیشتر و ارزش موسیقاییِ سجعِ متوازن از همه کمتر است.
✅ منابع :
همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، هما، ۱۳۸۴.
شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، فردوس، ۱۳۶۸.
وحیدیان کامیار، تقی: نثر مسجع فارسی را بشناسیم. در: نامه فرهنگستان ۱۳۷۹ شماره ۱۵.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#نماد_های_ادبی
#جغد
✳️ جغد در بسیاری از فرهنگها و باورها نمادهای مختلفی دارد.
❇️ در بسیاری از فرهنگها، جغد به عنوان نماد حکمت، آگاهی، و دانش شناخته میشود.
◀️ در فرهنگ یونان باستان و خیلی از کشورهای دیگه جغد نماد خرد و بینش درونی بوده است.
◀️ اما در برخی از فرهنگها جغد بهعنوان نماد مرگ و دنیای بعد از مرگ شناخته میشود ، این باورها به دلیل شبزی بودن جغد و صدای خاص آن که در شب ایجاد میکند، شکل گرفتهاست .
◀️ در برخی از فرهنگها، جغد نماد وحشت، بدشانسی، یا پیشگویی بوده است. در حالی که در دیگر فرهنگها، جغد بهعنوان نماد محافظت یا نگهبانی از اسرار تلقی میشده و می شود.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#جغد
✳️ جغد در بسیاری از فرهنگها و باورها نمادهای مختلفی دارد.
❇️ در بسیاری از فرهنگها، جغد به عنوان نماد حکمت، آگاهی، و دانش شناخته میشود.
◀️ در فرهنگ یونان باستان و خیلی از کشورهای دیگه جغد نماد خرد و بینش درونی بوده است.
◀️ اما در برخی از فرهنگها جغد بهعنوان نماد مرگ و دنیای بعد از مرگ شناخته میشود ، این باورها به دلیل شبزی بودن جغد و صدای خاص آن که در شب ایجاد میکند، شکل گرفتهاست .
◀️ در برخی از فرهنگها، جغد نماد وحشت، بدشانسی، یا پیشگویی بوده است. در حالی که در دیگر فرهنگها، جغد بهعنوان نماد محافظت یا نگهبانی از اسرار تلقی میشده و می شود.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ریشه_شناسی_واژه
#ایران
✳️ واژه «ایران»
❇️ ریشهیابی و بررسی
🎤 از زبان جناب استاد پروفسور عبدالمجید ارفعی
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#ایران
✳️ واژه «ایران»
❇️ ریشهیابی و بررسی
🎤 از زبان جناب استاد پروفسور عبدالمجید ارفعی
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#واژگان_ناشناخته:
#کهرنی
✳️ کهرنی: درختی هندی که ..../.متناسب است بامعنی در مخزن الادویه توضیح کامل داده است
کیهه تر✅:
نه کیهه گر❌
کیهه درختی که مثل عشقه می پیچد
که بی تناسب با با عشق با هندوکی نیست.
◀️ سنایی با هوشمندی از زبان هندوک واژگان هندی استفاده می کند
چون مرا دید ز بر ساختگی از دو لغت
گویدم کو تو یکی کهرنی و کیهه تری
◀️ هندوک. وقتی عشق مرا می بیند
او می گوید:
تو در این عشق مثل
کهرنی و کیهه تر هستی
◀️ عشقت مانند کهرنی میل تو را نسبت به من زیاد کرده و همچون کیهه تر و تازه (عشقه) به من پیچیده و جدا نشدنی هستی
هردو واژه در مخزن الادویه موجود است.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#کهرنی
✳️ کهرنی: درختی هندی که ..../.متناسب است بامعنی در مخزن الادویه توضیح کامل داده است
کیهه تر✅:
نه کیهه گر❌
کیهه درختی که مثل عشقه می پیچد
که بی تناسب با با عشق با هندوکی نیست.
◀️ سنایی با هوشمندی از زبان هندوک واژگان هندی استفاده می کند
چون مرا دید ز بر ساختگی از دو لغت
گویدم کو تو یکی کهرنی و کیهه تری
◀️ هندوک. وقتی عشق مرا می بیند
او می گوید:
تو در این عشق مثل
کهرنی و کیهه تر هستی
◀️ عشقت مانند کهرنی میل تو را نسبت به من زیاد کرده و همچون کیهه تر و تازه (عشقه) به من پیچیده و جدا نشدنی هستی
هردو واژه در مخزن الادویه موجود است.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#گره
#لغتی_فارسی_در_استعمال_هندی
🔹بخشی از سخنرانی موسوی طبری در مراسم رونمایی کتاب منّ و سلوی در سفارت هند
اینکه در تصحیح متن، مأخذ اشارات قرآنی شاعر را مشخص کنیم ضروری و مفید است اما ضروریتر از آن پرداختن به اختصاصات متن و ایضاح کلمات و اصطلاحات هندی در چنین کتابی است. آیه را امروز خواننده با جستجوی یک کلمه در گوشی به دست میآورد اما وقتی میخواند:
غنچهسان دلتنگ گردی و خجل
در گره چیزی نه غیر خون دل
این نیازمند تشریح و توضیح مصحّح است. همین نعمتخان جای دیگر در غزلی میگوید:
ز عیش رفت به باد آنچه بود در گرهم
چو گل شکفتگی دل خراب کرد مرا
گره البته فارسی است امّا استعمال خاص هندی یافته است. به این معنی که از آن چیزی غیر از بستن فهم میشود که ما اکنون میفهمیم. در متون شبه قاره مکرّر به معنی کیسه دیده شده است. اینجا هم به معنی کیسه است که البته گره جزئی از کیسه است و اتفاقاً همین جزء، به کلّ اطلاق شده است. اطلاقِ جزء به کل یک قاعدۀ زبانی است. به فرهنگهای اردو-فارسی یا هندی-فارسی نگاه کنید گره را جیب نوشتهاند. در فرهنگهای ما این معانی نیست. مگر در شکل ترکیبی؛ مثلا گرهبُر به معنی جیببُر. حتی در لغتنامۀ دهخدا که به واسطۀ فرهنگهای فارسی نوشتهشده در هند شواهد خوبی در این خصوص گرد آمده این معنی را به صورت مستقل ذکر نکردهاند بلکه ذیل ترکیبات و امثال آوردهاند که البته در جای خود مفید است اما روشنگر ابهام بیتی که نقل کردیم نیست. گره در فارسیِ هندیشده اولا به معنی کیسه است. به این بیت از امیرخسرو دقت کنید:
او میرود به ناز و گره میزند به زلف
مردن مراست، از گره او چه می رود؟
یعنی این منم که خسارت میبینم، از کیسۀ او که چیزی کم نمیشود. صائب هم که سالها در هند بوده میگوید:
خون میچکد ز غنچۀ منقار بلبلان
زین نقد تازه کز گره روزگار رفت
عجیب اینکه در فرهنگ اشعار صائب تا جایی که به خاطرم میآید علی رغم ذکر معانی مختلف، به این معنی از گره اشارهای نشده است.
پس گره را اولا به معنی کیسه در ذهن داشته باشیم. ثانیاً و توسّعاً به معنی بساط آمده است. مثلا در متنی میخوانیم: "جز این چیزی در گره ندارد" که معادل آه در بساط نداشتن است. ثالثاً و تضیّقاً هم به معنی جیب است.
❇️ ۲۴ آبانماه ۱۴۰۳/ مرکز فرهنگی سفارت هند/ مرکز پژوهشی میراث مکتوب
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#لغتی_فارسی_در_استعمال_هندی
🔹بخشی از سخنرانی موسوی طبری در مراسم رونمایی کتاب منّ و سلوی در سفارت هند
اینکه در تصحیح متن، مأخذ اشارات قرآنی شاعر را مشخص کنیم ضروری و مفید است اما ضروریتر از آن پرداختن به اختصاصات متن و ایضاح کلمات و اصطلاحات هندی در چنین کتابی است. آیه را امروز خواننده با جستجوی یک کلمه در گوشی به دست میآورد اما وقتی میخواند:
غنچهسان دلتنگ گردی و خجل
در گره چیزی نه غیر خون دل
این نیازمند تشریح و توضیح مصحّح است. همین نعمتخان جای دیگر در غزلی میگوید:
ز عیش رفت به باد آنچه بود در گرهم
چو گل شکفتگی دل خراب کرد مرا
گره البته فارسی است امّا استعمال خاص هندی یافته است. به این معنی که از آن چیزی غیر از بستن فهم میشود که ما اکنون میفهمیم. در متون شبه قاره مکرّر به معنی کیسه دیده شده است. اینجا هم به معنی کیسه است که البته گره جزئی از کیسه است و اتفاقاً همین جزء، به کلّ اطلاق شده است. اطلاقِ جزء به کل یک قاعدۀ زبانی است. به فرهنگهای اردو-فارسی یا هندی-فارسی نگاه کنید گره را جیب نوشتهاند. در فرهنگهای ما این معانی نیست. مگر در شکل ترکیبی؛ مثلا گرهبُر به معنی جیببُر. حتی در لغتنامۀ دهخدا که به واسطۀ فرهنگهای فارسی نوشتهشده در هند شواهد خوبی در این خصوص گرد آمده این معنی را به صورت مستقل ذکر نکردهاند بلکه ذیل ترکیبات و امثال آوردهاند که البته در جای خود مفید است اما روشنگر ابهام بیتی که نقل کردیم نیست. گره در فارسیِ هندیشده اولا به معنی کیسه است. به این بیت از امیرخسرو دقت کنید:
او میرود به ناز و گره میزند به زلف
مردن مراست، از گره او چه می رود؟
یعنی این منم که خسارت میبینم، از کیسۀ او که چیزی کم نمیشود. صائب هم که سالها در هند بوده میگوید:
خون میچکد ز غنچۀ منقار بلبلان
زین نقد تازه کز گره روزگار رفت
عجیب اینکه در فرهنگ اشعار صائب تا جایی که به خاطرم میآید علی رغم ذکر معانی مختلف، به این معنی از گره اشارهای نشده است.
پس گره را اولا به معنی کیسه در ذهن داشته باشیم. ثانیاً و توسّعاً به معنی بساط آمده است. مثلا در متنی میخوانیم: "جز این چیزی در گره ندارد" که معادل آه در بساط نداشتن است. ثالثاً و تضیّقاً هم به معنی جیب است.
❇️ ۲۴ آبانماه ۱۴۰۳/ مرکز فرهنگی سفارت هند/ مرکز پژوهشی میراث مکتوب
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
همسنجیِ دبیره (خط)ِ کنونیِ کشورهایِ تازی زبان و ایران با دبیره پارسیک (پهلوی)
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#ریشه_شناسی_اصطلاح
#کاسه_گرفتن
✳️ دکتر خانلری دربارۀ ایهام در این اصطلاح مینویسد:
۱. شراب در کاسه ریختن که شغل ساقی ست؛
۲. ادای احترام و تهنیت...
❇️ « ساقی به صوتِ این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و مِیِ ناب میزدم
حافظ »
در این بیت اشارهای است به يك رسم مغولی که در زمان زندگی حافظ متداول بوده و آن «کاسه گرفتن یا کاسه داشتن» است که نزد مغولان علامت تکریم و احترام و اظهار مرحمت یا ارادت بوده است که از جانب بزرگی نسبت به کوچکتری یا به عکس انجام میگرفته است و در تواریخ آن زمان مکرر به این رسم برمیخوریم، از آن جمله...» (بعضی از لغات و تعبیرات، ج دوم، دیوان حافظ مصحح خانلری ص، ۱۲۱۶_۱۲۱۵)
❇️ حافظ یک بار دیگر هم «کاسه گرفتن» را به کار برده است؛
به بزمگاه چمن رو که خوش تماشائیست
چو لاله کاسۀ نسرین و ارغوان گیرد
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#کاسه_گرفتن
✳️ دکتر خانلری دربارۀ ایهام در این اصطلاح مینویسد:
۱. شراب در کاسه ریختن که شغل ساقی ست؛
۲. ادای احترام و تهنیت...
❇️ « ساقی به صوتِ این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و مِیِ ناب میزدم
حافظ »
در این بیت اشارهای است به يك رسم مغولی که در زمان زندگی حافظ متداول بوده و آن «کاسه گرفتن یا کاسه داشتن» است که نزد مغولان علامت تکریم و احترام و اظهار مرحمت یا ارادت بوده است که از جانب بزرگی نسبت به کوچکتری یا به عکس انجام میگرفته است و در تواریخ آن زمان مکرر به این رسم برمیخوریم، از آن جمله...» (بعضی از لغات و تعبیرات، ج دوم، دیوان حافظ مصحح خانلری ص، ۱۲۱۶_۱۲۱۵)
❇️ حافظ یک بار دیگر هم «کاسه گرفتن» را به کار برده است؛
به بزمگاه چمن رو که خوش تماشائیست
چو لاله کاسۀ نسرین و ارغوان گیرد
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#ننه
✳️ در منطقه بینالنهرین (عراق کنونی) تمدنها و مذاهب متعددی بود. سومریها عیلامیها و اکدیها هرکدام مذاهب و اساطیری داشتند که کم و بیش در فرهنگ ایران تأثیرگذار شدند یک مورد جالب اساطیر مربوط به ننی (Nanai) الهه مادر است که او را از سواحل مدیترانه تا دجله و فرات و نجد ایران مثلاً شوش باستان میپرستیدند. سفالینههایی از او در این مناطق پیدا شده است. هیچ بعید نیست که واژه ننه به معنی مادر و مادربزرگ همین اسم این مادر ایزد بوده باشد.»
❇️ اساطیر و اساطیروارهها، سیروس شمیسا- ص۲۰۳
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#ننه
✳️ در منطقه بینالنهرین (عراق کنونی) تمدنها و مذاهب متعددی بود. سومریها عیلامیها و اکدیها هرکدام مذاهب و اساطیری داشتند که کم و بیش در فرهنگ ایران تأثیرگذار شدند یک مورد جالب اساطیر مربوط به ننی (Nanai) الهه مادر است که او را از سواحل مدیترانه تا دجله و فرات و نجد ایران مثلاً شوش باستان میپرستیدند. سفالینههایی از او در این مناطق پیدا شده است. هیچ بعید نیست که واژه ننه به معنی مادر و مادربزرگ همین اسم این مادر ایزد بوده باشد.»
❇️ اساطیر و اساطیروارهها، سیروس شمیسا- ص۲۰۳
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#ساختواژه
#حذف_خودکار_همخوان
● گفتارینویسی نادرست:
◄ *کیا میتونند با حرفاشون دلارُ صید کنند؟
○ گفتارینویسی درست:
◄ کیها میتونند با حرفهاشون دلها رو صید کنند؟
❂ در گفتار، حذف همخوان سایشی /h/ از تکواژ جمع «ــها» فرایند واجی خودکار است. زدودن نشانهٔ «هــ» در گفتارینویسی نهتنها ضرورتی ندارد و خود خواننده آن را بدون همخوان /h/ ادا میکند، بلکه گاهی این حذف سبب بدخوانی یا سختخوانی متن میشود.
● صورت نادرست:
◄ *اولا بهش اعتماد داشتم، حالا دیگه نه.
◄ *خرامون توی دشت و صحرا میچرخند.
◄ *این فریبا باعث شد که زندگیشون بپاشه.
◄ *لگد زدن به رقیب همیشه بخشی از کاراته.
◄ *گویا در پنج شیش رنگ مختلف تولید شدند.
◄ *میگن این سرما بیشتر از سمت ترکیه میآد.
◄ *امروز فردا نمیتونند وارد محدودهٔ طرح بشن.
◄ *اقتصاد کوپنی اون صفای دههٔ ۶۰ رو برمیگردونه.
○ صورت ویراسته:
◄ اولها
◄ خرهامون
◄ فریبها
◄ کارهاته
◄ گویها
◄ سِرُمها
◄ فردها
◄ صفهای
❂ ویژگی خط فارسی چنان است که گاه سبب بدخوانی میشود. وجداناً بگذاریم این «هــ» ناقابل در «هـا» بماند و به مشکلات خط دامن نزنیم.
@MorphoSyntax
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#حذف_خودکار_همخوان
● گفتارینویسی نادرست:
◄ *کیا میتونند با حرفاشون دلارُ صید کنند؟
○ گفتارینویسی درست:
◄ کیها میتونند با حرفهاشون دلها رو صید کنند؟
❂ در گفتار، حذف همخوان سایشی /h/ از تکواژ جمع «ــها» فرایند واجی خودکار است. زدودن نشانهٔ «هــ» در گفتارینویسی نهتنها ضرورتی ندارد و خود خواننده آن را بدون همخوان /h/ ادا میکند، بلکه گاهی این حذف سبب بدخوانی یا سختخوانی متن میشود.
● صورت نادرست:
◄ *اولا بهش اعتماد داشتم، حالا دیگه نه.
◄ *خرامون توی دشت و صحرا میچرخند.
◄ *این فریبا باعث شد که زندگیشون بپاشه.
◄ *لگد زدن به رقیب همیشه بخشی از کاراته.
◄ *گویا در پنج شیش رنگ مختلف تولید شدند.
◄ *میگن این سرما بیشتر از سمت ترکیه میآد.
◄ *امروز فردا نمیتونند وارد محدودهٔ طرح بشن.
◄ *اقتصاد کوپنی اون صفای دههٔ ۶۰ رو برمیگردونه.
○ صورت ویراسته:
◄ اولها
◄ خرهامون
◄ فریبها
◄ کارهاته
◄ گویها
◄ سِرُمها
◄ فردها
◄ صفهای
❂ ویژگی خط فارسی چنان است که گاه سبب بدخوانی میشود. وجداناً بگذاریم این «هــ» ناقابل در «هـا» بماند و به مشکلات خط دامن نزنیم.
@MorphoSyntax
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ تظاهر به زبانهای خارجی
✳️ زندهیاد کریم مجتهدی:
❇️ سرازیرشدن لغتهای خارجی در زبان فارسی برای تظاهر و اثبات خود و خودنمایی است. در همین تلویزیون، افراد بهجای اینکه بگویند «زمان» میگویند «تایم»! درحالیکه لفظ زمان و وقت را در فارسی داریم، اما چرا تایم میگویند؟ چون میخواهند خودنمایی کنند. این تبعات نوعی «جهل مرکب» است که با دست خود ایجاد میکنیم. ما «زباندانی» را با تظاهر به «زبان» اشتباه میکنیم. بهنظر من، هر جوانی که تحصیل میکند خوب است که یک زبان خارجی یاد بگیرد، ولی این فرق میکند با اینکه، بدون یادگرفتن زبان، مفردات زبان انگلیسی یا فرانسه یا آلمانی را بهکار ببرد.
❇️ برنامه شوکران؛ ۱۳۹۸/۸/۲۰
https://tv4.ir/episodeinfo/88825
#کریم_مجتهدی ۲۵ دیماه ۱۴۰۲ درگذشت.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
✳️ زندهیاد کریم مجتهدی:
❇️ سرازیرشدن لغتهای خارجی در زبان فارسی برای تظاهر و اثبات خود و خودنمایی است. در همین تلویزیون، افراد بهجای اینکه بگویند «زمان» میگویند «تایم»! درحالیکه لفظ زمان و وقت را در فارسی داریم، اما چرا تایم میگویند؟ چون میخواهند خودنمایی کنند. این تبعات نوعی «جهل مرکب» است که با دست خود ایجاد میکنیم. ما «زباندانی» را با تظاهر به «زبان» اشتباه میکنیم. بهنظر من، هر جوانی که تحصیل میکند خوب است که یک زبان خارجی یاد بگیرد، ولی این فرق میکند با اینکه، بدون یادگرفتن زبان، مفردات زبان انگلیسی یا فرانسه یا آلمانی را بهکار ببرد.
❇️ برنامه شوکران؛ ۱۳۹۸/۸/۲۰
https://tv4.ir/episodeinfo/88825
#کریم_مجتهدی ۲۵ دیماه ۱۴۰۲ درگذشت.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi