#ریخت_شناسی_واژه
✳️ کعبتِیْن یا کعبتین؟
◀️ ۱- از دوره دانشجویی برای بنده پرسش بود که چرا خاقانی کعبتین را که مثنی است در جایی به کار می برد که هجای کشیده در جایگاه هجای بلند واقع می شود؟ یعنی: کعبتین را که بر وزن فاعلاتْ است در جایی از مصراع می آورد که باید فاعلن بیاید؟
سال ۸۳ در کلاس درس خاقانی از استاد معظم دکتر کزازی (هرکجا هست خدایا به سلامت دارش) پرسیدم که ممکن است کعبتین را دو کعب و تاس ندانیم؟ و ایشان تأیید فرمودند.
از سویی در فرهنگهای مهم عربی مانند لسان العرب و قاموس محیط مشتقات بسیاری از این لغت مانند کعب و کعوب و اکعب و کعبة و... دیدم الّا کلمه کعبتین حال چه مؤنث باشد چه جمع. [اگر دوستان یافتند اطلاع دهند.]
دلیل دیگر در سه تاس بودن، این متن از چهار مقاله به نقل از لغتنامه دهخدا است: (از تذکر دوست عزیزم علی حسینی ملک آباد سپاسگزارم.):
نظامی عروضی در مقاله ٔ دوم در سبب سرودن این رباعی (امیر طغانشاه بن الب ارسلان ) آورده است که : مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می باخت و نرد ده هزاری بپایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیررا بود، احتیاط کرد و بینداخت تا سه شش زند سه یک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت ... ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دو بیتی باز خواند. (چهارمقاله چ معین ص 70).
◀️ ۲- به نظرم حتی اگر در عربی کعبتین به صورت مثنی به کار رفته باشد باز دلیل دیگر داریم که فارسی زبانان آن را به خطا جمع قلمداد کرده باشند؛ چون از این دستکاریها و ساخت لغات برخلاف قیاس صرف عربی به دست مبارک ایرانیان فراوان داریم. (خجالت و تحرمز و...)
بنابراین خاقانی کعبتین را در موارد بسیار جمع می خواند یعنی: Ka'batin نه Ka'bateyn یا Ka'batayn
اگر مثنی می خوانْد به این همه ناموزونی تن در نمی داد:
قصیده ۱۵
خورشید چو کعبتین همه چشم
نظاره هلال منظران را
قصیده ۷۹
هر صبحدم که بر چند آن مهرها فلک
بر رقعه کعبتین همه یکتا برافکند
با مهره ها کنیم قدح ها چو آسمان
آن کعبتین به رقعه مینا برافکند
قصیده ۱۵۲
هم ظن نبرم که کعبتین را
شش نقش به سالیان ببینم
غزل ۸۹
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
غزل۲۱۶
پیش زخم تو کعبتین کردار
بر بساط نیاز می غلطم
غزل۲۳۴
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
غزل ۲۱۶
چون به یادت کعبتین گیرم به کف
کعبتین را نقش پروین آورم
غزل ۳۹۱
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
◀️ ۳- نمونه هایی برای اثبات سه تاس بودن:
خاقانی:
مرا بر کعبتینِ دل سه شش نقش آمد از وصلش
زهی نقشی که این بارم چنان آمد که من خواهم
کعبتین را گر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یادآورید
عبید زاکانی:
نقش سه شش طلب مکن از کعبتینِ دهر
کین نقش پنج روزه برون از خیال نیست
◀️ ۴- نکته آخر اینکه نمی توان این تلفظ دوگانه را به ضرس قاطع، به زمان و مکان و سبکی خاصی محدود کرد چون اسدی توسی و فخرالدین عراقی پیش از خاقانی گفته اند:
به بازار خوالیگری ساختند
شتالنگ با کعبتین باختند
بگردد روزگار و تو بگردی
به سان کعبتین بر تخت نردی
و بهار پس از خاقانی دارد:
اگر ز یکسو بر کعبتین سه بینی و یک
ز سوی دیگر نقش شش و چهارآورد.
◀️ الكَعْبُ (القاموس المحيط)
الكَعْبُ: كُلُّ مَفْصِلٍ لِلْعِظامِ، والعَظْمُ النَّاشِزُ فَوْقَ القَدَمِ، والنَّاشِزانِ من جانِبَيْها،
ج: أكْعُبٌ وكُعوبٌ وكِعابٌ، والذي يُلْعَبُ به، كالكَعْبَة،
ج: كُعْبٌ وكِعابٌ وكَعَباتٌ، وما بينَ الأُنْبُوبَيْنِ من القَصبِ، والكُتْلَةُ مِنَ السَّمْنِ، وَقَدْرُ صُبَّةٍ من اللَّبَنِ، واصْطِلاحٌ لِلحُسَّابِ، والشَّرَفُ والمَجْدُ، وبالضم: الثَّدْيُ.
وكَعَّبْتُهُ تَكْعيباً: رَبَّعْتُه.
والكَعْبَةُ: البَيْتُ الحَرامُ، زادَهُ اللَّهُ تَشْريفاً، والغُرْفَةُ، وكلُّ بَيْتٍ مُربَّعٍ، وبالضم: عُذْرَةُ الجارِيَةِ.
والكُعوبُ: نُهودُ ثَدْيِها،
كالتَّكْعيبِ، والكِعابَةِ والكُعوبَةِ، والفِعْلُ: كَضَرَبَ ونَصَرَ.
وجارِيَةٌ كَعابٌ، كسحابٍ، ومُكَعِّبٌ، كمُحَدِّثٍ، وكاعِبٌ.
والإِكْعابُ: الإِسْراعُ.
والكُعْكُبَّةُ: النُّونَةُ من الشَّعَرِ، وهي أن تَجْعَلَ شَعَرها أرْبَعَ قَضائِبَ مَضفورَةً، وتُداخِلَ بَعْضَهُنَّ في بعضٍ، فَيَعُدْنَ كُعْكُبًّا، وضَرْبٌ مِنَ المَشْطِ،
كالكُعْكُبِيَّةِ.
وثَدْيٌ مُكَعِّبٌ ومُكَعَّبٌ ومُتَكَعِّبٌ: كاعِبٌ.
والمُكَعَّبُ: المَوْشِيُّ مِنَ البُرودِ والأَثْوابِ، والثَّوْبُ المَطْوِيُّ الشديدُ الإِدْراجِ، وبهاءٍ: الدَّوْخَلَّةُ.
❇️ دکتر یحیی عطایی
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
✳️ کعبتِیْن یا کعبتین؟
◀️ ۱- از دوره دانشجویی برای بنده پرسش بود که چرا خاقانی کعبتین را که مثنی است در جایی به کار می برد که هجای کشیده در جایگاه هجای بلند واقع می شود؟ یعنی: کعبتین را که بر وزن فاعلاتْ است در جایی از مصراع می آورد که باید فاعلن بیاید؟
سال ۸۳ در کلاس درس خاقانی از استاد معظم دکتر کزازی (هرکجا هست خدایا به سلامت دارش) پرسیدم که ممکن است کعبتین را دو کعب و تاس ندانیم؟ و ایشان تأیید فرمودند.
از سویی در فرهنگهای مهم عربی مانند لسان العرب و قاموس محیط مشتقات بسیاری از این لغت مانند کعب و کعوب و اکعب و کعبة و... دیدم الّا کلمه کعبتین حال چه مؤنث باشد چه جمع. [اگر دوستان یافتند اطلاع دهند.]
دلیل دیگر در سه تاس بودن، این متن از چهار مقاله به نقل از لغتنامه دهخدا است: (از تذکر دوست عزیزم علی حسینی ملک آباد سپاسگزارم.):
نظامی عروضی در مقاله ٔ دوم در سبب سرودن این رباعی (امیر طغانشاه بن الب ارسلان ) آورده است که : مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می باخت و نرد ده هزاری بپایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیررا بود، احتیاط کرد و بینداخت تا سه شش زند سه یک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت ... ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دو بیتی باز خواند. (چهارمقاله چ معین ص 70).
◀️ ۲- به نظرم حتی اگر در عربی کعبتین به صورت مثنی به کار رفته باشد باز دلیل دیگر داریم که فارسی زبانان آن را به خطا جمع قلمداد کرده باشند؛ چون از این دستکاریها و ساخت لغات برخلاف قیاس صرف عربی به دست مبارک ایرانیان فراوان داریم. (خجالت و تحرمز و...)
بنابراین خاقانی کعبتین را در موارد بسیار جمع می خواند یعنی: Ka'batin نه Ka'bateyn یا Ka'batayn
اگر مثنی می خوانْد به این همه ناموزونی تن در نمی داد:
قصیده ۱۵
خورشید چو کعبتین همه چشم
نظاره هلال منظران را
قصیده ۷۹
هر صبحدم که بر چند آن مهرها فلک
بر رقعه کعبتین همه یکتا برافکند
با مهره ها کنیم قدح ها چو آسمان
آن کعبتین به رقعه مینا برافکند
قصیده ۱۵۲
هم ظن نبرم که کعبتین را
شش نقش به سالیان ببینم
غزل ۸۹
وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش
چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
غزل۲۱۶
پیش زخم تو کعبتین کردار
بر بساط نیاز می غلطم
غزل۲۳۴
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
غزل ۲۱۶
چون به یادت کعبتین گیرم به کف
کعبتین را نقش پروین آورم
غزل ۳۹۱
تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
◀️ ۳- نمونه هایی برای اثبات سه تاس بودن:
خاقانی:
مرا بر کعبتینِ دل سه شش نقش آمد از وصلش
زهی نقشی که این بارم چنان آمد که من خواهم
کعبتین را گر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یادآورید
عبید زاکانی:
نقش سه شش طلب مکن از کعبتینِ دهر
کین نقش پنج روزه برون از خیال نیست
◀️ ۴- نکته آخر اینکه نمی توان این تلفظ دوگانه را به ضرس قاطع، به زمان و مکان و سبکی خاصی محدود کرد چون اسدی توسی و فخرالدین عراقی پیش از خاقانی گفته اند:
به بازار خوالیگری ساختند
شتالنگ با کعبتین باختند
بگردد روزگار و تو بگردی
به سان کعبتین بر تخت نردی
و بهار پس از خاقانی دارد:
اگر ز یکسو بر کعبتین سه بینی و یک
ز سوی دیگر نقش شش و چهارآورد.
◀️ الكَعْبُ (القاموس المحيط)
الكَعْبُ: كُلُّ مَفْصِلٍ لِلْعِظامِ، والعَظْمُ النَّاشِزُ فَوْقَ القَدَمِ، والنَّاشِزانِ من جانِبَيْها،
ج: أكْعُبٌ وكُعوبٌ وكِعابٌ، والذي يُلْعَبُ به، كالكَعْبَة،
ج: كُعْبٌ وكِعابٌ وكَعَباتٌ، وما بينَ الأُنْبُوبَيْنِ من القَصبِ، والكُتْلَةُ مِنَ السَّمْنِ، وَقَدْرُ صُبَّةٍ من اللَّبَنِ، واصْطِلاحٌ لِلحُسَّابِ، والشَّرَفُ والمَجْدُ، وبالضم: الثَّدْيُ.
وكَعَّبْتُهُ تَكْعيباً: رَبَّعْتُه.
والكَعْبَةُ: البَيْتُ الحَرامُ، زادَهُ اللَّهُ تَشْريفاً، والغُرْفَةُ، وكلُّ بَيْتٍ مُربَّعٍ، وبالضم: عُذْرَةُ الجارِيَةِ.
والكُعوبُ: نُهودُ ثَدْيِها،
كالتَّكْعيبِ، والكِعابَةِ والكُعوبَةِ، والفِعْلُ: كَضَرَبَ ونَصَرَ.
وجارِيَةٌ كَعابٌ، كسحابٍ، ومُكَعِّبٌ، كمُحَدِّثٍ، وكاعِبٌ.
والإِكْعابُ: الإِسْراعُ.
والكُعْكُبَّةُ: النُّونَةُ من الشَّعَرِ، وهي أن تَجْعَلَ شَعَرها أرْبَعَ قَضائِبَ مَضفورَةً، وتُداخِلَ بَعْضَهُنَّ في بعضٍ، فَيَعُدْنَ كُعْكُبًّا، وضَرْبٌ مِنَ المَشْطِ،
كالكُعْكُبِيَّةِ.
وثَدْيٌ مُكَعِّبٌ ومُكَعَّبٌ ومُتَكَعِّبٌ: كاعِبٌ.
والمُكَعَّبُ: المَوْشِيُّ مِنَ البُرودِ والأَثْوابِ، والثَّوْبُ المَطْوِيُّ الشديدُ الإِدْراجِ، وبهاءٍ: الدَّوْخَلَّةُ.
❇️ دکتر یحیی عطایی
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
توضیح مبسوط و خوبی بود.
سوالی که پیش میاد اینه که آیا فرهنگستان این واژه را ساخته یا فقط آن را تصویب کرده؟
اگر به نحوهی بیان خانم پرویزی، "... از همان لفظ موج استفاده کردیم ..." استناد کنیم؛ فرهنگستان واژه را ساخته و پس استناد به نجف دریابندری صحیح نیست.
اگر هم واژه را تصویب کرده، ادعای ساخت آن و اشارهنکردن به منبع آن خطا بوده است و سرقت.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
سوالی که پیش میاد اینه که آیا فرهنگستان این واژه را ساخته یا فقط آن را تصویب کرده؟
اگر به نحوهی بیان خانم پرویزی، "... از همان لفظ موج استفاده کردیم ..." استناد کنیم؛ فرهنگستان واژه را ساخته و پس استناد به نجف دریابندری صحیح نیست.
اگر هم واژه را تصویب کرده، ادعای ساخت آن و اشارهنکردن به منبع آن خطا بوده است و سرقت.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
✳️ دلایل یکسان نبودن نمودِ نوشتاری زبان(یعنی آنچه مینویسیم) با نمودِ گفتاری زبان(یعنی آنچه می گوییم)
❇️ اصولا یکسان نبودن نمودِ نوشتاری زبان(یعنی آنچه مینویسیم) با نمودِ گفتاری زبان(یعنی آنچه می گوییم) میتواند برخاسته از یکی از این دلیل ها باشد:
◀️ ۱.دگرگونیِ نمودِ گفتاری زبان که سرعت بالا تری از نمود نوشتاری دارد( گاهی گفتار یک واژه دگرگون میشود ولی نمود نوشتاریش همان گونه میماند مانند خواب که در گذشته خوآب گفته میشد)
◀️ ۲.ویژگی های سیاسی که برای نمونه در گذشته نامه ها و... به گونه ای نوشته میشد که هرکسی نتواند بخواند و بنویسد و دانشِ خواندن و نوشتن انحصاری بود؛ برای نمونه در زبان فرانسه مینویسیم heureux ولی به ترتیب x,e,e,h خوانده نمیشود .
◀️ ۳.ریختشناسی و زیباشناسی واژه گاهی مایه ی این میشود که نمود نوشتاری یک واژه با نمود گفتاری همگون نباشد. مانند همون نه که نَ خوانده میشود و برای زیبایی واژه یه ه بهش میافزاییم.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
❇️ اصولا یکسان نبودن نمودِ نوشتاری زبان(یعنی آنچه مینویسیم) با نمودِ گفتاری زبان(یعنی آنچه می گوییم) میتواند برخاسته از یکی از این دلیل ها باشد:
◀️ ۱.دگرگونیِ نمودِ گفتاری زبان که سرعت بالا تری از نمود نوشتاری دارد( گاهی گفتار یک واژه دگرگون میشود ولی نمود نوشتاریش همان گونه میماند مانند خواب که در گذشته خوآب گفته میشد)
◀️ ۲.ویژگی های سیاسی که برای نمونه در گذشته نامه ها و... به گونه ای نوشته میشد که هرکسی نتواند بخواند و بنویسد و دانشِ خواندن و نوشتن انحصاری بود؛ برای نمونه در زبان فرانسه مینویسیم heureux ولی به ترتیب x,e,e,h خوانده نمیشود .
◀️ ۳.ریختشناسی و زیباشناسی واژه گاهی مایه ی این میشود که نمود نوشتاری یک واژه با نمود گفتاری همگون نباشد. مانند همون نه که نَ خوانده میشود و برای زیبایی واژه یه ه بهش میافزاییم.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
✳️ «موجپز» را چه کسی پخت؟ (درباب واکنشهای تمسخرآمیز به موجپز)
🍽 دو گروه کتاب مستطاب آشپزی (چاپ اول: ۱۳۷۹) را بهخوبی میشناسند: علاقهمندان به آشپزی و علاقهمندان به واژهگزینی. کتابی دستپخت #نجف_دریابندری (۱۳۰۹–۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹) که پس از سالها شناگری در دریای ترجمه ناگاه دل به دریای نگارش آشپزینامه زد و در آنجا هم نام خود را ماندگار کرد. احتمالاً ما واژهدوستان این تجربۀ مشترک را داریم که این کتاب را برای آشپزی گشودهایم و زمانی بهخود آمدهایم که مطالعۀ واژههای آن زمان را از کفمان ربوده و گرسنگی را برجای گذاردهاست! نخست در صفحۀ ۱۴ کتاب، بخش پیشگفتار، چنین میبینیم:
... فر موجپز (مایکروویو)...؛
بعید است تا اینجا خندهمان گرفته باشد. در ادامه، در صفحۀ ۱۶۷، نویسنده چنین گفتهاست: «در این کتاب مستطاب ما این دستگاه را، که با امواج الکترومغناطیسی غذا را میپزد، فر موجپز مینامیم (در این باره نگاه کنید به ص ۱۷۹۵)». در صفحۀ مربوط نوشتهاست: «کلمۀ مایکروویو بهمعنای موج ریز است، و ازآنجاکه این دستگاه نوعی فر است که مواد غذایی را با این امواج میپزد، نگارنده از خوانندگان محترم اجازه میخواهد که آن را «فر موجپز»، بهقیاس آبپز و بخارپز، بنامد...» (این توضیحات هم خندهدار بهنظر نمیرسند). او همچنین اصطلاحات «موجپز کردن» و «تابۀ موجپز» را بهکار بردهاست: «برای موجپز کردن، قارچ سالم و خشک را انتخاب کنید...» (ص ۱۸۱۳) و: «نوعی ظرف به نام browning dish ساخته شدهاست که ما آن را تابۀ موجپز مینامیم» (ص ۱۸۰۵).
در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، در جلسۀ کمیتۀ ملی ثبت میراث ناملموس، نجف دریابندری بهعنوان گنجینۀ زندۀ بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادرهکاران) بهثبت رسید.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی ابتدا «تندپز» را در سال ۱۳۷۶، در شورای واژهگزینی، برای مایکروویو تصویب کرد. موجپز هم در همان شورا مطرح شده بود، اما رأی نیاورده بود. پس از سالها بار دیگر این معادل مطرح شد و فرهنگستان تصمیم گرفت این برابر را که برگزیدۀ این استاد گرامی هم بوده و بهکار رفته جایگزین کند.
بهتر نیست پیش از خندیدن به هر چیز آگاهی بیشتری کسب کنیم؟ شاید آنقدرها هم خندهدار نباشد.
با استفاده از: کتاب مستطاب آشپزی (نجف دریابندری و فهمیه راستکار)؛ سامانۀ جستجوی دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ وبگاه ایسنا.
✍🏻 سمانه ملکخانی
❇️ گروه واژهگزینی #عمومی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🍽 دو گروه کتاب مستطاب آشپزی (چاپ اول: ۱۳۷۹) را بهخوبی میشناسند: علاقهمندان به آشپزی و علاقهمندان به واژهگزینی. کتابی دستپخت #نجف_دریابندری (۱۳۰۹–۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹) که پس از سالها شناگری در دریای ترجمه ناگاه دل به دریای نگارش آشپزینامه زد و در آنجا هم نام خود را ماندگار کرد. احتمالاً ما واژهدوستان این تجربۀ مشترک را داریم که این کتاب را برای آشپزی گشودهایم و زمانی بهخود آمدهایم که مطالعۀ واژههای آن زمان را از کفمان ربوده و گرسنگی را برجای گذاردهاست! نخست در صفحۀ ۱۴ کتاب، بخش پیشگفتار، چنین میبینیم:
... فر موجپز (مایکروویو)...؛
بعید است تا اینجا خندهمان گرفته باشد. در ادامه، در صفحۀ ۱۶۷، نویسنده چنین گفتهاست: «در این کتاب مستطاب ما این دستگاه را، که با امواج الکترومغناطیسی غذا را میپزد، فر موجپز مینامیم (در این باره نگاه کنید به ص ۱۷۹۵)». در صفحۀ مربوط نوشتهاست: «کلمۀ مایکروویو بهمعنای موج ریز است، و ازآنجاکه این دستگاه نوعی فر است که مواد غذایی را با این امواج میپزد، نگارنده از خوانندگان محترم اجازه میخواهد که آن را «فر موجپز»، بهقیاس آبپز و بخارپز، بنامد...» (این توضیحات هم خندهدار بهنظر نمیرسند). او همچنین اصطلاحات «موجپز کردن» و «تابۀ موجپز» را بهکار بردهاست: «برای موجپز کردن، قارچ سالم و خشک را انتخاب کنید...» (ص ۱۸۱۳) و: «نوعی ظرف به نام browning dish ساخته شدهاست که ما آن را تابۀ موجپز مینامیم» (ص ۱۸۰۵).
در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، در جلسۀ کمیتۀ ملی ثبت میراث ناملموس، نجف دریابندری بهعنوان گنجینۀ زندۀ بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادرهکاران) بهثبت رسید.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی ابتدا «تندپز» را در سال ۱۳۷۶، در شورای واژهگزینی، برای مایکروویو تصویب کرد. موجپز هم در همان شورا مطرح شده بود، اما رأی نیاورده بود. پس از سالها بار دیگر این معادل مطرح شد و فرهنگستان تصمیم گرفت این برابر را که برگزیدۀ این استاد گرامی هم بوده و بهکار رفته جایگزین کند.
بهتر نیست پیش از خندیدن به هر چیز آگاهی بیشتری کسب کنیم؟ شاید آنقدرها هم خندهدار نباشد.
با استفاده از: کتاب مستطاب آشپزی (نجف دریابندری و فهمیه راستکار)؛ سامانۀ جستجوی دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ وبگاه ایسنا.
✍🏻 سمانه ملکخانی
❇️ گروه واژهگزینی #عمومی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#ریشه_شناسی_واژه
#زمستان
گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این باره نوشته است:
واژۀ زمستان از دو جزء «زَم» و «ـِستان» تشکیل شدهاست. جزء نخست بهمعنی زمستان و برف و سرماست که در واژۀ «زمهریر» بهمعنای سرمای سخت نیز دیده میشود.
جزء دوم این واژه، یعنی «ـِستان»، پسوند زمان است. بنابراین، کلمۀ «زمستان» یعنی زمان سرما.
#ریشه_کلمات
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#زمستان
گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این باره نوشته است:
واژۀ زمستان از دو جزء «زَم» و «ـِستان» تشکیل شدهاست. جزء نخست بهمعنی زمستان و برف و سرماست که در واژۀ «زمهریر» بهمعنای سرمای سخت نیز دیده میشود.
جزء دوم این واژه، یعنی «ـِستان»، پسوند زمان است. بنابراین، کلمۀ «زمستان» یعنی زمان سرما.
#ریشه_کلمات
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#چله
چله، مخفف «چهله»، اغلب بهمعنی دورهٔ چهلروزه از یک رویداد و همچنین روز چهلم وقوع آن است. اما همیشه اینگونه نیست؛ مثلاً چهل روز اول زمستان «چلهٔ بزرگ» نام دارد و دورهٔ بیستروزه از دهم تا سیام بهمن را «چلهٔ کوچک» مینامند. برخی هم آغاز چلهٔ بزرگ را از دهم دیماه میدانند. چلهٔ بزرگ با «جشن یلدا» شروع میشود و پایان آن «جشن سده» است. به برخورد دو چله (چهار روز آخر یکی و چهار روز اول دیگری) «چارچار» گفته شده و روایتها و نامهای دیگری نیز دارد. پایان چلهٔ کوچک را «جشن مادر زمین» دانستهاند که احتمالاً همان «اسفندارمذ» و مقارن با پنجم اسفندماه بودهاست. چلهٔ بزرگ و کوچک را «اَهْمَن» و «بهمن» نیز نامیدهاند. برای روزهای باقیمانده تا نوروز نیز دورههایی همچون «سرماپیرزن» داشتهاند که در برخی روایتها این پیرزن مادرِ اَهْمَن و بهمن بودهاست.
منابع:
دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی #غلامحسین_مصاحب) و شب یلدا
(#علی_بلوکباشی)
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#چله
چله، مخفف «چهله»، اغلب بهمعنی دورهٔ چهلروزه از یک رویداد و همچنین روز چهلم وقوع آن است. اما همیشه اینگونه نیست؛ مثلاً چهل روز اول زمستان «چلهٔ بزرگ» نام دارد و دورهٔ بیستروزه از دهم تا سیام بهمن را «چلهٔ کوچک» مینامند. برخی هم آغاز چلهٔ بزرگ را از دهم دیماه میدانند. چلهٔ بزرگ با «جشن یلدا» شروع میشود و پایان آن «جشن سده» است. به برخورد دو چله (چهار روز آخر یکی و چهار روز اول دیگری) «چارچار» گفته شده و روایتها و نامهای دیگری نیز دارد. پایان چلهٔ کوچک را «جشن مادر زمین» دانستهاند که احتمالاً همان «اسفندارمذ» و مقارن با پنجم اسفندماه بودهاست. چلهٔ بزرگ و کوچک را «اَهْمَن» و «بهمن» نیز نامیدهاند. برای روزهای باقیمانده تا نوروز نیز دورههایی همچون «سرماپیرزن» داشتهاند که در برخی روایتها این پیرزن مادرِ اَهْمَن و بهمن بودهاست.
منابع:
دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی #غلامحسین_مصاحب) و شب یلدا
(#علی_بلوکباشی)
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#برف❄️⛄️
واژهٔ کنونی «برف» از واژهٔ وَفْر wafr یا وَفْرَه wafra در زبان پهلوی گرفته شدهاست. برف در زبان کهن پهلوی به شکلهای سْنیزَگ، سْنیخر و سْنوی snoy نیز آمدهاست که همگی با واژهٔ snow در زبان انگلیسی و Schnee در زبان آلمانی همریشهاند.
اسکیموها تعداد زیادی واژهٔ متفاوت برای انواع «برف» دارند.
❇️ ویکیپدیا.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#برف❄️⛄️
واژهٔ کنونی «برف» از واژهٔ وَفْر wafr یا وَفْرَه wafra در زبان پهلوی گرفته شدهاست. برف در زبان کهن پهلوی به شکلهای سْنیزَگ، سْنیخر و سْنوی snoy نیز آمدهاست که همگی با واژهٔ snow در زبان انگلیسی و Schnee در زبان آلمانی همریشهاند.
اسکیموها تعداد زیادی واژهٔ متفاوت برای انواع «برف» دارند.
❇️ ویکیپدیا.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
✳️ « قصور» قصرها یا سهل انگاری و کوتاهی در انجام کاری ؟
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور
#حافظ
صحبت حور نخواهم که بُوَد عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
#حافظ
قُصور دو معنی دارد.
یکی به معنی قصرها، مخصوصا قصرهای بهشت.
دوم به معنی سهل انگاری.
❇️ در معنی متن، با توجه به کل متن مشخص میشود که منظور کدام قصور است.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور
#حافظ
صحبت حور نخواهم که بُوَد عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
#حافظ
قُصور دو معنی دارد.
یکی به معنی قصرها، مخصوصا قصرهای بهشت.
دوم به معنی سهل انگاری.
❇️ در معنی متن، با توجه به کل متن مشخص میشود که منظور کدام قصور است.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#مصدر_چیست_؟
❇️ مَصدَر یا بُنِ واژِه، واژهای است که تنها مفهوم اصلی فعل را میرساند، در حالی که فعل علاوه بر مفهوم رسانی، بر زمان دستوری، شخص و شمار آن نیز دلالت میکند. در مصدر زمان و شخص و شمار، معلوم نیست و به همین دلیل مصدر یکی از اقسام اسم بهشمار میآید.
در فارسی باستان که زبان کتیبههای شاهان هخامنشی است صیغهٔ مصدری در جمله که بکار رفته تابع فعلی است؛ یعنی مصدر برای یکی از افعالی که دارای معانیای مانند فرمودن و یارستن و شایستن باشد در حالت رائی (حالت مفعولی) واقع میشود. در این حال جزءِ اخیر مصدر همیشه «tanaiy-» است.
این جزء خودمرکب از دو قسمت است: یکی مادهٔ آن که «tan-» باشد و دیگری «aiy-» که جزء صرفی کلمه در حالت رائی مفرد است.
◀️ زبان اوستایی
یکی از نشانههای مصدر در زبان اوستایی پسوند «-θan-» است که از اصل هندوایرانی «tna-» آمده و معادل مادهٔ «-tan-» در فارسی باستان است.
◀️ پهلوی اشکانی
در این متون پهلوانیک پسوند مصدر به سه صورت «-تن»، «-دن» و «-ذن» دیده میشود. این هر سه صورت بازماندهٔ همان پسوند «tanaiy-» فارسی باستان است.
صورت «دن» به مصدرهایی اختصاص دارد که در آنها پیش از این پسوند، یکی از دو صامت «ر» یا «ن» باشد. صورت «ذن» نیز درمواردی که پیش از آن مصوتی وجود داشته باشد آمدهاست.
◀️ پهلوی ساسانی
در متون مانوی که به زبان پارسیک نوشته شدهاست پسوند مصدر به هر دو صورت «-تن» و «-دن» وجود دارد. مانند این کلمات:
ایاب نبیگ نبیشتن = یا کتاب نوشتن
ایاب نگار نگاردن = یا نقشی نگاشتن
◀️ مصدر در فارسی امروز
از آنچه در بخش قبل گفته شد این نتیجه حاصل میشود که پسوند مصدر در زبان فارسی «-تن» است.
پس طریقهٔ ساخت مصدر در زبان فارسی میشود: بن (ماده) فعل + تَن.
مثلاً:
کُش + تن: کشتن
همچنین اینکه در زبان فارسی مثل بعضی از زبانهای شاخهٔ هندواروپایی دیگر، نوعی روش برای ساخت مصدر از اسم یا صفت است که آن را مصدر جعلی یا برساخته میگویند که طرز ساخت اینگونه است:
اسم/صفت + یدن/اندن/انیدن
مثلاً: خواب + یدن: خوابیدن
چرخ + اندن: چرخاندن
رنج + انیدن: رنجانیدن
البته «اندن» و «انیدن» برای ساخت مصدرهای متعدی بهکار میرود.
❇️ منابع:
تاریخ زبان فارسی، پرویز ناتل خانلری، انتشارات «نشر نو»، جلد دوم، چاپ سوم سال ۱۳۶۶
لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورهٔ جدید، بخش «میم» واژهٔ «مصدر».
دستور زبان فارسی ۱، دکتر حسن انوری، دکتر حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی
دستور زبان فارسی ۲، دکتر حسن انوری، دکتر حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی
بررسی ساختار فعلهای جعلی در فارسی میانه و فارسی دری، یدالله منصوری
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#مصدر_چیست_؟
❇️ مَصدَر یا بُنِ واژِه، واژهای است که تنها مفهوم اصلی فعل را میرساند، در حالی که فعل علاوه بر مفهوم رسانی، بر زمان دستوری، شخص و شمار آن نیز دلالت میکند. در مصدر زمان و شخص و شمار، معلوم نیست و به همین دلیل مصدر یکی از اقسام اسم بهشمار میآید.
در فارسی باستان که زبان کتیبههای شاهان هخامنشی است صیغهٔ مصدری در جمله که بکار رفته تابع فعلی است؛ یعنی مصدر برای یکی از افعالی که دارای معانیای مانند فرمودن و یارستن و شایستن باشد در حالت رائی (حالت مفعولی) واقع میشود. در این حال جزءِ اخیر مصدر همیشه «tanaiy-» است.
این جزء خودمرکب از دو قسمت است: یکی مادهٔ آن که «tan-» باشد و دیگری «aiy-» که جزء صرفی کلمه در حالت رائی مفرد است.
◀️ زبان اوستایی
یکی از نشانههای مصدر در زبان اوستایی پسوند «-θan-» است که از اصل هندوایرانی «tna-» آمده و معادل مادهٔ «-tan-» در فارسی باستان است.
◀️ پهلوی اشکانی
در این متون پهلوانیک پسوند مصدر به سه صورت «-تن»، «-دن» و «-ذن» دیده میشود. این هر سه صورت بازماندهٔ همان پسوند «tanaiy-» فارسی باستان است.
صورت «دن» به مصدرهایی اختصاص دارد که در آنها پیش از این پسوند، یکی از دو صامت «ر» یا «ن» باشد. صورت «ذن» نیز درمواردی که پیش از آن مصوتی وجود داشته باشد آمدهاست.
◀️ پهلوی ساسانی
در متون مانوی که به زبان پارسیک نوشته شدهاست پسوند مصدر به هر دو صورت «-تن» و «-دن» وجود دارد. مانند این کلمات:
ایاب نبیگ نبیشتن = یا کتاب نوشتن
ایاب نگار نگاردن = یا نقشی نگاشتن
◀️ مصدر در فارسی امروز
از آنچه در بخش قبل گفته شد این نتیجه حاصل میشود که پسوند مصدر در زبان فارسی «-تن» است.
پس طریقهٔ ساخت مصدر در زبان فارسی میشود: بن (ماده) فعل + تَن.
مثلاً:
کُش + تن: کشتن
همچنین اینکه در زبان فارسی مثل بعضی از زبانهای شاخهٔ هندواروپایی دیگر، نوعی روش برای ساخت مصدر از اسم یا صفت است که آن را مصدر جعلی یا برساخته میگویند که طرز ساخت اینگونه است:
اسم/صفت + یدن/اندن/انیدن
مثلاً: خواب + یدن: خوابیدن
چرخ + اندن: چرخاندن
رنج + انیدن: رنجانیدن
البته «اندن» و «انیدن» برای ساخت مصدرهای متعدی بهکار میرود.
❇️ منابع:
تاریخ زبان فارسی، پرویز ناتل خانلری، انتشارات «نشر نو»، جلد دوم، چاپ سوم سال ۱۳۶۶
لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورهٔ جدید، بخش «میم» واژهٔ «مصدر».
دستور زبان فارسی ۱، دکتر حسن انوری، دکتر حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی
دستور زبان فارسی ۲، دکتر حسن انوری، دکتر حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی
بررسی ساختار فعلهای جعلی در فارسی میانه و فارسی دری، یدالله منصوری
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_اصطلاح
#عصر_مازگامت
✳️ در قرن نوزدهم کالاهای روسی در بازار ایران فراوان بود بعدها که روابط ایران و اروپا گسترش یافت و مراودات تجاری بیشتر شد تدریجا کالاهای اروپایی جای کالاهای روسی را گرفت بخصوص که کالاهای اروپایی از نظر کیفیت بهتر از کالاهای روسی بودند و کالاهای روسی در مقایسه با آنها تقریبا بنجل حساب می شدند.
طوری شد که هرکس می خواست بگوید کالایی بی کیفیت و بنجل است می گفت Mosco made است یعنی تولید روسیه.
این کلمه موسکو مید تدریجا در زبان ترکی به ماسکامید و بعد به مازگامت تبدیل شد. و حتی تبریزیها آنرا توهین هم تلقی می کنند.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#عصر_مازگامت
✳️ در قرن نوزدهم کالاهای روسی در بازار ایران فراوان بود بعدها که روابط ایران و اروپا گسترش یافت و مراودات تجاری بیشتر شد تدریجا کالاهای اروپایی جای کالاهای روسی را گرفت بخصوص که کالاهای اروپایی از نظر کیفیت بهتر از کالاهای روسی بودند و کالاهای روسی در مقایسه با آنها تقریبا بنجل حساب می شدند.
طوری شد که هرکس می خواست بگوید کالایی بی کیفیت و بنجل است می گفت Mosco made است یعنی تولید روسیه.
این کلمه موسکو مید تدریجا در زبان ترکی به ماسکامید و بعد به مازگامت تبدیل شد. و حتی تبریزیها آنرا توهین هم تلقی می کنند.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_اصطلاح
#پرخاشخر_و_پرخاشجو
✳️ «پرخاشخر» و «پرخاشجو» دو لغت مترادف هموزن هستند که اگر شکل کهنتر و اصیلترشان را در نظر بگیریم، دیگر آن دو را هموزن نخواهیم یافت، زیرا اولی به همان صورت و دومی با یک حرف بیشتر، به صورت «پرخاشجوی» به کار میرفته است.
در متنهای دورههای نخست انتظار داریم که تنها با صورت «جوی» روبهرو شویم، نه «جو». البته نسخههای برجایمانده از آثار کهن اغلب در دورههایی که تحول «جوی» به «جو» رخ داده بوده است، نگاشته شدهاند و جای شگفتی نیست که مثالهای نقضی برای آنچه گفته شد، در آنها پیدا شود؛ از جمله بیت زیر از شاهنامه (تصحیح دکتر خالقی مطلق، ج ۱، ص ۱۱۸) که در آن «پرخاشجو» بر وزن «پرخاشخر» به کار رفته، بدون حرف «ی»:
دو پرخاشجو با یکی نیکخوی
گرفتند پرسش نه بر آرزوی
◀️ در چاپ مسکو (ج ۱، ص ۱۰۱) اشکال مورد نظر دیده نمیشود، امّا اشکال دیگری وارد متن شده و وزن شعر با افزودن حرف «ی» به «پرخاشجو» بر هم خورده است:
دو پرخاشجوی با یکی نیکخوی
جدا از مسألهی وزن، نبودِ «ی» در ده نسخه از دستنویسهای مورد استفادهی دکتر خالقی مطلق مانع آن میشود که نویسش مسکو را بپذیریم. باید ضبطی را بیابیم که شکل نوشتاریاش با شکل نوشتاری عموم نسخهبدلها نزدیک باشد و وجود «ی» در پایانش لازم نباشد. گره کار را نسخهٔ بیروت (ص ۳۰) میگشاید:
دو پرخاشخر با یکی نیکخوی
◀️ اکنون نبود «ی» در ده دستنویس مورد استفادهٔ دکتر خالقی مطلق توجیهی درخور مییابد. «پرخاشخر» که در اغلب نسخهها به «پرخاشجو» گشتگی یافتهاست (و این باز هم سابقه دارد) کلمهای است که بارها در شاهنامه به کار رفته است، از جمله در بیت زیر:
شدند انجمن لشکری بر درش
درم داد پرخاشخر مادرش
(تصحیح دکتر خالقی، ج ۶، ص ۳۲۵)
بیت اخیر در چاپ مسکو با نویسش نادرست «پرخاشجو» آمدهاست (ج ۷، ص ۲۴۴) و این نشان میدهد که کاتبان گاه «پرخاشخر» را با «پرخاشجو» اشتباه میگرفتهاند.
❇️ دکتر وحید عیدگاه طرقبهای
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#پرخاشخر_و_پرخاشجو
✳️ «پرخاشخر» و «پرخاشجو» دو لغت مترادف هموزن هستند که اگر شکل کهنتر و اصیلترشان را در نظر بگیریم، دیگر آن دو را هموزن نخواهیم یافت، زیرا اولی به همان صورت و دومی با یک حرف بیشتر، به صورت «پرخاشجوی» به کار میرفته است.
در متنهای دورههای نخست انتظار داریم که تنها با صورت «جوی» روبهرو شویم، نه «جو». البته نسخههای برجایمانده از آثار کهن اغلب در دورههایی که تحول «جوی» به «جو» رخ داده بوده است، نگاشته شدهاند و جای شگفتی نیست که مثالهای نقضی برای آنچه گفته شد، در آنها پیدا شود؛ از جمله بیت زیر از شاهنامه (تصحیح دکتر خالقی مطلق، ج ۱، ص ۱۱۸) که در آن «پرخاشجو» بر وزن «پرخاشخر» به کار رفته، بدون حرف «ی»:
دو پرخاشجو با یکی نیکخوی
گرفتند پرسش نه بر آرزوی
◀️ در چاپ مسکو (ج ۱، ص ۱۰۱) اشکال مورد نظر دیده نمیشود، امّا اشکال دیگری وارد متن شده و وزن شعر با افزودن حرف «ی» به «پرخاشجو» بر هم خورده است:
دو پرخاشجوی با یکی نیکخوی
جدا از مسألهی وزن، نبودِ «ی» در ده نسخه از دستنویسهای مورد استفادهی دکتر خالقی مطلق مانع آن میشود که نویسش مسکو را بپذیریم. باید ضبطی را بیابیم که شکل نوشتاریاش با شکل نوشتاری عموم نسخهبدلها نزدیک باشد و وجود «ی» در پایانش لازم نباشد. گره کار را نسخهٔ بیروت (ص ۳۰) میگشاید:
دو پرخاشخر با یکی نیکخوی
◀️ اکنون نبود «ی» در ده دستنویس مورد استفادهٔ دکتر خالقی مطلق توجیهی درخور مییابد. «پرخاشخر» که در اغلب نسخهها به «پرخاشجو» گشتگی یافتهاست (و این باز هم سابقه دارد) کلمهای است که بارها در شاهنامه به کار رفته است، از جمله در بیت زیر:
شدند انجمن لشکری بر درش
درم داد پرخاشخر مادرش
(تصحیح دکتر خالقی، ج ۶، ص ۳۲۵)
بیت اخیر در چاپ مسکو با نویسش نادرست «پرخاشجو» آمدهاست (ج ۷، ص ۲۴۴) و این نشان میدهد که کاتبان گاه «پرخاشخر» را با «پرخاشجو» اشتباه میگرفتهاند.
❇️ دکتر وحید عیدگاه طرقبهای
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#خانم
✳️ در لغتنامه دهخدا نوشته ریشه ترکی اذری دارد و حال مفهوم اصلی:
خانم »> خانوم »> خانیم
خان + یم
خان = سرور , سلطان , ارباب , پادشاه
یم = برای من , مال من , تو ترکی این دو حرف به معنی ( تعلق داشتن برای من)
◀️ پس خانم در واقع خانیم یعنی سلطانم , سرورم
◀️ ارزش و مقام زن در نزد ترکهای آذری به قدری است که نه تنها در واژه بلکه در رقص ترکی آذری هم مرد جلوی خانمش زانو میزند و ماه یا خورشید را از آسمان برداشته و به او تقدیم میکند .
❇️ تقدیم به خانمها.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#خانم
✳️ در لغتنامه دهخدا نوشته ریشه ترکی اذری دارد و حال مفهوم اصلی:
خانم »> خانوم »> خانیم
خان + یم
خان = سرور , سلطان , ارباب , پادشاه
یم = برای من , مال من , تو ترکی این دو حرف به معنی ( تعلق داشتن برای من)
◀️ پس خانم در واقع خانیم یعنی سلطانم , سرورم
◀️ ارزش و مقام زن در نزد ترکهای آذری به قدری است که نه تنها در واژه بلکه در رقص ترکی آذری هم مرد جلوی خانمش زانو میزند و ماه یا خورشید را از آسمان برداشته و به او تقدیم میکند .
❇️ تقدیم به خانمها.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗣️🗣️خیلیامون یه عمر این عبارات رو اشتباه میگفتیم و خبر نداشتیم
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🟢 غلط ننویسیم و غلط تلفظ نکنیم.
🛑 تلفظ درستِ کلمات و معنی صحیح آنها را یاد بگیریم :
غلط : خواب زَن چپه
درست : خواب ظن چپه
- ظن : شک و گمان
(منظور از خواب ظن به این معنی است که با شک و گمان به چیزی خوابیده باشی و خواب دیده باشی، نه خواب زن!!)
غلط : گرگ باران دیده
درست : گرگ بالان دیده
- بالان : تلهای که برای گرفتن و یا کشتن جانوران از آن استفاده میشود.
(گرگی که از تلههای مرگبار زیادی، جان سالم بدر برده باشد)
غلط : بَعضِ شما نباشه
درست : به از شما نباشه
- بِه : بهتر، برتر
غلط : پیار سال
درست : پیرار سال
- پیرار : دو سال قبل!
غلط : تخمه ژاپنی
درست : تخمه جابانی
-جابان : منطقهای در دماوند هست که در گذشته این محصول را تولید میکرد! به همین دلیل در زمانهای قدیم، این محصول به عنوان "تخمه جابانی" شناخته میشد که با گذشت زمان، کمکم تلفظ آن از تخمه جابانی به تخمه ژاپنی تغییر یافت.
غلط : پهباد
درست : پهپاد
- پ : پرنده
- ه : هدایت
- پ : پذیر
- ا : از
- د : دور
مخفف پرنده هدایتپذیر از دور
غلط : تیلیت (آبگوشت و آبدوغ)
درست : تِرید
غلط : ضربالعجل
درست : ضربالاجل
غلط : طاق زدن
درست : تاخت زدن
تاخت : معاوضه کردن
غلط : پارس کردن سگ
- سعی کنید هرگز، هیچ کجا و در هیچ زمانی نگویید :
این سگ پارس میکند، چرا که ریشه و اصالت ایرانی، کلمه "پارس" میباشد و از قدیم ایرانی به اسم "پارسی" شناخته میشد.
درست : پاس کردن سگ
- پاس : نگهبانی، پاسبانی
سگ پاس میکند ، یعنی مشغول پاس و نگهبانی است. لذا هر وقت بگوییم "سگ پاس میکند"، یعنی دارد با صدایش، پاسبانی میکند و نگهبانی میدهد.
غلط : ارج و قرب
درست : اجر و قرب
غلط : فلاکس چای
درست : فلاسک چای
غلط : جد و آباد
درست : جد و آباء
- آباء : پدران
غلط : ظرص قاطع
درست : ضرس قاطع
- ضرس : دندان
ضرس قاطع تشبیهی از فردی است که با فشردن دندانهایش روی هم، هنگام صحبت، اطمینان از درستی کلامش را به مخاطب القا میکند.
غلط : راجبِ
درست : راجع به
غلط : پیشِ قاضی و مَلَقبازی
درست : پیشِ غازی و معلقبازی
- غازی : بندباز، آکروباتباز
پیش آدم آکروباتباز، معلقبازی نکن.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🛑 تلفظ درستِ کلمات و معنی صحیح آنها را یاد بگیریم :
غلط : خواب زَن چپه
درست : خواب ظن چپه
- ظن : شک و گمان
(منظور از خواب ظن به این معنی است که با شک و گمان به چیزی خوابیده باشی و خواب دیده باشی، نه خواب زن!!)
غلط : گرگ باران دیده
درست : گرگ بالان دیده
- بالان : تلهای که برای گرفتن و یا کشتن جانوران از آن استفاده میشود.
(گرگی که از تلههای مرگبار زیادی، جان سالم بدر برده باشد)
غلط : بَعضِ شما نباشه
درست : به از شما نباشه
- بِه : بهتر، برتر
غلط : پیار سال
درست : پیرار سال
- پیرار : دو سال قبل!
غلط : تخمه ژاپنی
درست : تخمه جابانی
-جابان : منطقهای در دماوند هست که در گذشته این محصول را تولید میکرد! به همین دلیل در زمانهای قدیم، این محصول به عنوان "تخمه جابانی" شناخته میشد که با گذشت زمان، کمکم تلفظ آن از تخمه جابانی به تخمه ژاپنی تغییر یافت.
غلط : پهباد
درست : پهپاد
- پ : پرنده
- ه : هدایت
- پ : پذیر
- ا : از
- د : دور
مخفف پرنده هدایتپذیر از دور
غلط : تیلیت (آبگوشت و آبدوغ)
درست : تِرید
غلط : ضربالعجل
درست : ضربالاجل
غلط : طاق زدن
درست : تاخت زدن
تاخت : معاوضه کردن
غلط : پارس کردن سگ
- سعی کنید هرگز، هیچ کجا و در هیچ زمانی نگویید :
این سگ پارس میکند، چرا که ریشه و اصالت ایرانی، کلمه "پارس" میباشد و از قدیم ایرانی به اسم "پارسی" شناخته میشد.
درست : پاس کردن سگ
- پاس : نگهبانی، پاسبانی
سگ پاس میکند ، یعنی مشغول پاس و نگهبانی است. لذا هر وقت بگوییم "سگ پاس میکند"، یعنی دارد با صدایش، پاسبانی میکند و نگهبانی میدهد.
غلط : ارج و قرب
درست : اجر و قرب
غلط : فلاکس چای
درست : فلاسک چای
غلط : جد و آباد
درست : جد و آباء
- آباء : پدران
غلط : ظرص قاطع
درست : ضرس قاطع
- ضرس : دندان
ضرس قاطع تشبیهی از فردی است که با فشردن دندانهایش روی هم، هنگام صحبت، اطمینان از درستی کلامش را به مخاطب القا میکند.
غلط : راجبِ
درست : راجع به
غلط : پیشِ قاضی و مَلَقبازی
درست : پیشِ غازی و معلقبازی
- غازی : بندباز، آکروباتباز
پیش آدم آکروباتباز، معلقبازی نکن.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری
🗣️🗣️خیلیامون یه عمر این عبارات رو اشتباه میگفتیم و خبر نداشتیم @molavi_asar_o_afkar @makhzanenokatenegarshi_virayashi
توضیح استاد بزرگوارم جناب استاد کرمی درباره « پول علف خرس نیست » با تشکر از ایشان
درود بر شما
اتفاقا " پول علف خرس نیست" خیلی بهتر و با معناتر است
حیوانات درنده گوشتخوار، پس از تناول گوشت ، برای هضم آن علف می خورند، خاصه خرس که علف خوار قهاری هم هست.
حال چرا این مورد به خرج بی هدف پول تشبیه شده، چون خوردن علف پس از گوشت، به باور عوام بلافایده است و اعتقاد دارند حیوانی که پس از خوردن گوشت، علف می خورد در واقع دارد علف ها را حرام می کند و ضرورتی به خوردن آن نیست
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
درود بر شما
اتفاقا " پول علف خرس نیست" خیلی بهتر و با معناتر است
حیوانات درنده گوشتخوار، پس از تناول گوشت ، برای هضم آن علف می خورند، خاصه خرس که علف خوار قهاری هم هست.
حال چرا این مورد به خرج بی هدف پول تشبیه شده، چون خوردن علف پس از گوشت، به باور عوام بلافایده است و اعتقاد دارند حیوانی که پس از خوردن گوشت، علف می خورد در واقع دارد علف ها را حرام می کند و ضرورتی به خوردن آن نیست
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#معنا_شناسی_واژه
#تلمود
✳️ کتاب تلمود که از آن به تورات شفاهی نیز یاد می شود، از کتاب های اصلی یهودیت ربانی و دومین کتاب دینی یهودیان پس از تورات است. این اثر چند جلدی، منبع شرح عهد عتیق و در واقع، تفسیر موارد دینی آن است. زبان تلمود بنا بر بخش های آن، عبری قدیم و جدید و آرامی شرقی و غربی، در سطوح مختلف زبانی از محاوره ای تا ادبی است.در سال های اخیر، حوزه مطالعاتی جدیدی در میان تلمود پژوهان پدید آمده که بر واکاوی روایت های تلمود در بستر متون ایرانی(به ویژه متون فارسی میانه)متمرکز بوده است.این گرایش نسبتا جدید که مطالعات ایرانی- تلمودی نام دارد، به شکل تخصصی از سال ۱۹۹۸ و از سوی تلمود شناس "یاکووا المان" در آمریکا پا گرفت. امروزه تلمودشناسان متوجه تاثیر ادبیات زردشتی و متون پهلوی بر روایت های تلمودی شده و به مطالعات تطبیقی پرداخته اند. با آنکه این گرایش در آغاز، با مخالفت هایی روبرو بوده است،اما پژوهشگران در زمینه تاثیر پذیرفتن پدید آورندگان تلمود از دین و فرهنگ ایران هم رایند.امید که این حوزه ا مطالعات تطبیقی در میان زبان شناسان ایرانی نیز گسترش یابد.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
#تلمود
✳️ کتاب تلمود که از آن به تورات شفاهی نیز یاد می شود، از کتاب های اصلی یهودیت ربانی و دومین کتاب دینی یهودیان پس از تورات است. این اثر چند جلدی، منبع شرح عهد عتیق و در واقع، تفسیر موارد دینی آن است. زبان تلمود بنا بر بخش های آن، عبری قدیم و جدید و آرامی شرقی و غربی، در سطوح مختلف زبانی از محاوره ای تا ادبی است.در سال های اخیر، حوزه مطالعاتی جدیدی در میان تلمود پژوهان پدید آمده که بر واکاوی روایت های تلمود در بستر متون ایرانی(به ویژه متون فارسی میانه)متمرکز بوده است.این گرایش نسبتا جدید که مطالعات ایرانی- تلمودی نام دارد، به شکل تخصصی از سال ۱۹۹۸ و از سوی تلمود شناس "یاکووا المان" در آمریکا پا گرفت. امروزه تلمودشناسان متوجه تاثیر ادبیات زردشتی و متون پهلوی بر روایت های تلمودی شده و به مطالعات تطبیقی پرداخته اند. با آنکه این گرایش در آغاز، با مخالفت هایی روبرو بوده است،اما پژوهشگران در زمینه تاثیر پذیرفتن پدید آورندگان تلمود از دین و فرهنگ ایران هم رایند.امید که این حوزه ا مطالعات تطبیقی در میان زبان شناسان ایرانی نیز گسترش یابد.
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi