tgoop.com/maktuob/4070
Last Update:
سیدعطاءالله مهاجرانی
مقدمه پانزدهم: صورتگری قرآن مجید (۱۸)
دریا و کلمه
یکی از زیباترین و عمیقترین صورتگریهای قرآن مجید که در کتابهای مقدس ادیان ابراهیمی و تا جایی که میشناسم (از هوش مصنوعی پرسیدهام!) در ادبیات جهان مانندی ندارد، تقابل و سنجشی است که در صورتگری بین دریا و کلمه برقرار شده است. پیش از این در صورتگریِ «نور و ظلمات»، به دریایی از جنس ظلمات در آیه ۴۰ سوره نور اشاره کردم. تقابل و تشابهی که قرآن مجید بین کلمه و دریا سامان داده است، شگفتانگیز و یگانه است:
«قُل لَو کَانَ البَحرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبّی لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبّی وَلَو جِئنَا بِمِثلِهِ مَدَدا: بگو: اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، قطعاً دریا پایان مییابد، هرچند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم» (الکهف، ١٠٩).
«وَلَو أنَّمَا فِی الأرضِ مِن شَجَرَۀٍ أقلَامٌ وَالبَحرُ یَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَۀُ أبحُرٍ مَا نَفِدَت کَلِمَاتُ الله إنَّ الله عزیزٌ حکیم: اگر آنچه درخت در زمین است، قلم بشود و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، سخنان خدا پایان نمیپذیرد. قطعاً خدا شکستناپذیرِ حکیم است» (لقمان، ٢٧).
دریا در قرآن مجید صورتگریهای متعددی دارد: دریای تاریکی، دریای سرشار از اضطراب برای انسانهایی که به روایت حافظ، اسیر امواج و گردابهای هائل در دل دریا شدهاند و از هول بیم جان بیپناه ماندهاند و:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما، سبکباران ساحلها؟!
دریایی که موسی و خضر و یوشع در آن سرنشین کشتی بودند. دریایی که یونس را در بر گرفت و نهنگی که او را بلعید و در زندان شکم نهنگ، یونس خدا را خواند. دریایی که چهرهاش را امواجی از جنس آتش فرا میگیرد. قیاس کنید با دریایی از جنس ظلمت. و دریاهای شیرین و شور.
و اما دریایی که آبش مرکّب میشود. این مرکب برای نوشتن نام کلمات خداوند بسنده نیست. نه تنها دریا مرکب است، بلکه اگر تمام درختان زمین قلم شود. نه یک دریا، بلکه هفت دریا و «هفت» نشانة کثرت است، یعنی بینهایت دریا! باز اینهمه برای نوشتن و شمارش کلمات خداوند بس نیست.
اینجا در برابر صورتگریی قرار میگیریم که ذهن و اندیشه و مرغ تیزپرواز خیال درمیماند. اگر دریا را یک کلمه از کلمات خداوند تلقی کنیم، هر موج خود کلمهای است. هر قطرة آب کلمهای است. در دریای وجودِ هر قطره آب، کهکشانهای زنده و گردنده جاری است. هر اتم کلمه است و در درون اتم، کلمات گوناگون در تکاپویند. هر ماهی کلمهای است. برق نگاه ماهی کلمه است. ضربان قلب ماهی کلمه است. هر فلس پیدا و پنهان نقرهای درخشندة ماهی کلمه است و به روایت امام سجاد(ع) در صحیفه و نیز در دعای جوشن کبیر: «یا مَن فی البحارِ عجائبه!»۱
شگفتیهای دریا تمامی ندارد. ما هنوز چنانکه شایسته است، دریا را نمیشناسیم. از اینشتین نقل کردهاند که درباره گستردگی یا ژرفای دانش بشری گفته بود: «ما شبیه کودکانی هستیم که در ساحل دریا به جمعآوری صدف سرخوشیم، بیخبر از دریا!» مضمون بینهایت بودن هستی در ادبیات دینی و آئینی دیده میشود؛ چنانکه حافظ با چنین نگاهی سروده است:
از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت
وحشت حافظ به معنای شدت حیرت و مهابت حیرت است و نه وحشت به مفهوم ترس ویرانگر. چنانکه ما در برابر آسمان و ستارگان و شب و دریا و بیابان و جنگل دچار دهشت میشویم. وحشت حافظ از همان نوع است. در انجیل از آموزههای حضرت مسیح(ع) سخن گفته میشود و توجه داریم که آن حضرت به فرموده قرآن مجید «کلمۀ الله» است. (آلعمران، ۴۵؛ نساء، ۱۷۱).
یوحنا در انجیلش مینویسد: «و دیگر کارهای بسیار عیسی بهجا آورد که اگر یکایک نوشته شود، گمان ندارم که جهان هم گنجایش نوشتهها را داشته باشد» (باب ۲۱، آیه ۲۵). صورتگری انجیلی، آنهم انجیل یوحنا که در لطافت بین اناجیل ممتاز است و در مقایسه با آنها مثل دیوان حافظ است در بین دیوان شاعران پارسی زبان، در همین حد است؛ اما صورتگری قرآنی که مسیح را کلمة خداوند میداند، لطافت تابناکی دیده میشود. اگر همة جهان آکنده از قلم و مرکب شود، نمیتواند کلمات مسیح را یعنی همان یک کلمه را بنویسد! بدیهی است که چنین باشد. هر انسانی جهانی است که به فرموده امام علی(ع) جهان بزرگ را در درون خویش درهم پیچیده و پوشیده است: «و فیکَ انطوی العالم الاکبر».
باده در جوشش، گدای جوش ماست
چرخ در گردش، گدای هوش ماست
باده از ما مسـت شد، نـی ما از او
قالـب از ما هسـت شـد، نـی ما از او
( مثنوی، دفتر اول، ۱۸۱۹ـ۱۸۲۰)
پیداست انسانی مانند مسیح که به روایت داستایوسکی، «فراتر از حقیقت» است و به تعبیر قرآن مجید، «کلمۀ الله» است، کلمات در وصف او درمیماند، تا چه رسد به «کلمات الله».
BY مكتوب
Share with your friend now:
tgoop.com/maktuob/4070