tgoop.com/managersclub/15986
Last Update:
🔹ما بهراحتی داستانهایی را باور میکنیم که توضیح میدهند چگونه یک پدیده باعث وقوع پدیدهای دیگر شده است، زیرا این کار به ما احساس کنترل و پیشبینیپذیری میدهد. اما مشکل زمانی آغاز میشود که این ارتباطات خیالی بر قضاوت منطقی ما تأثیر بگذارند. برای مثال، ممکن است تصور کنیم آسیاییها در ریاضیات بهترند، بازیهای کامپیوتری باعث خشونت در کودکان میشوند، یا افراد مجرد سر و صدای بیشتری ایجاد میکنند؛ در حالی که هیچ مطالعه علمی این باورها را تأیید نکرده است.
🔹این گرایش ذهنی که ما را وادار به پیوند دادن متغیرهای بیارتباط میکند، «سوگیری همبستگی توهمی» نام دارد. این خطای شناختی به شکلگیری باورهای نادرست و حتی خرافات منجر میشود. کلیشههای اجتماعی، تجربههای شخصی و انتظارات از پیشتعیینشده، این سوگیری را تشدید کرده و بر تصمیمگیریها و روابط بینفردی اثر میگذارند.
🔹به عنوان مثال، اگر باور داشته باشیم که بین رنگ پوست و جرم و جنایت ارتباطی وجود دارد، احتمالاً از برقراری دوستی با افراد نژادهای دیگر خودداری خواهیم کرد. یا اگر تصور کنیم که پیروزی تیم ورزشی مورد علاقهمان به لباسی که در آن روز پوشیدهایم بستگی دارد، ممکن است همان لباس را بارها بپوشیم.
🔹اصطلاح «همبستگی توهمی» نخستین بار در سال ۱۹۶۷ توسط دو روانشناس، لورن و جین چپمن، مطرح شد. آنها دریافتند که انسانها تمایل دارند میان رویدادهایی که صرفاً همزمان رخ دادهاند، رابطه علی برقرار کنند. ده سال بعد، دیوید همیلتون و رابرت گیفورد نشان دادند که این سوگیری نهتنها یک فرضیه نظری، بلکه واقعیتی است که بر رفتار روزمره انسانها تأثیر میگذارد.
🔹یکی از دلایل وقوع «همبستگی توهمی» سوگیری تأییدی است. مغز به اطلاعاتی که باورهای قبلی را تأیید میکنند توجه بیشتری نشان میدهد و دادههای متناقض را نادیده میگیرد. اگر باور داشته باشید که زنان رانندگان ضعیفی هستند، در خیابان بیشتر به زنانی که بد رانندگی میکنند توجه میکنید و مثالهای خلاف آن را نادیده میگیرید.
🔹عامل دیگر و اصلی، راهحل دمدستی است. این خطای ذهنی زمانی رخ میدهد که افراد بر اساس اطلاعاتی که بهراحتی به خاطر میآورند، قضاوت میکنند. برای مثال، اگر بارها تبلیغی ببینید که ادعا میکند یک محصول زیبایی معجزه میکند، ممکن است ناخودآگاه باور کنید که این محصول واقعاً چنین تأثیری دارد، حتی بدون بررسی علمی.
🔹همچنین، همبستگی توهمی بر ارزیابی نیروی کار تأثیر میگذارد. بسیاری از مدیران به اشتباه گمان میکنند کارمندان اضافهکار، متعهدتر هستند یا دوستی بین کارمندان باعث کاهش بهرهوری میشود، در حالی که چنین باورهایی پشتوانه علمی ندارند. در فرآیند استخدام نیز این سوگیری موجب میشود افراد را بر اساس کلیشههای غیرمنطقی قضاوت کنیم؛ مانند این تصور که افراد عینکی باهوشترند یا جوانان تنبلتر.
🔹این خطای شناختی اغلب منجر به شکلگیری خرافات میشود. بسیاری از افراد تصور میکنند برخی اعمال خاص باعث خوششانسی یا بدشانسی میشوند. در گذشته، امپراتوران چینی برای بارش باران آیینهایی برگزار میکردند، و امروزه ورزشکاران و معاملهگران بازار سهام به لباسها یا اشیای خاصی وابستهاند.
🔹حتی بازارهای مالی نیز تحت تأثیر این باورها قرار دارند. پس از «دوشنبه سیاه» در سال ۱۹۸۷، بسیاری از سرمایهگذاران گمان کردند که دوشنبهها روزی بد برای معامله است. این باور باعث شد که در سالهای بعد، قیمت سهام در دوشنبهها اغلب کاهش یابد، نه به دلیل عوامل اقتصادی، بلکه به دلیل انتظارات و ترس سرمایهگذاران.