tgoop.com/managersclub/16014
Last Update:
🔹با گذشت زمان، مشخص شد که خطوط هواپیمایی نیز علاقهای به خرید کنکورد ندارند. اگرچه زمان پرواز از لندن به نیویورک را به ۳/۵ ساعت کاهش میداد، اما بلیت آن ۳۰ برابر گزینههای ارزانتر بود. علاوه بر هزینههای بالای نگهداری، محدودیت پرواز بر فراز دریا و نگرانیهای ایمنی نیز از محبوبیت آن کاست. در نهایت، کنکورد در سال ۲۰۰۳ آخرین پرواز خود را انجام داد و این تجربه به درسی در مدیریت و روانشناسی تبدیل شد که به «خطای کنکورد» شهرت یافت.
امروزه میدانیم که علت اصلی این تصمیم، یک خطای شناختی است که در آن، هزینههای گذشته بر تصمیمگیریهای امروز تأثیر میگذارد. اگر این دولتها درک درستی از خطای هزینههای هدررفته (Sunk Cost Fallacy) داشتند، اجازه نمیدادند که صرفاً به امید جبران سرمایه از دست رفته، هزینههای بیشتری به هدر رود. تصمیمگیری منطقی ایجاب میکرد که زودتر پروژه را متوقف کنند تا زیانهای بیشتری متوجه سرمایهگذاران نشود. اما گاهی دولتها با استفاده از بودجه عمومی، پروژههای زیانده را ادامه میدهند که در نهایت، منجر به اتلاف سرمایههای ملی میشود.
🔹ریچارد تیلر، از بنیانگذاران علم اقتصاد رفتاری، در سال ۱۹۸۰ مفهوم خطای هزینه هدررفته را مطرح کرد. اما یکی از جالبترین مطالعات در این زمینه توسط دو روانشناس، هال آرکاس و کاترین بلومر انجام شد. آنها از شرکتکنندگان خواستند میان دو تور اسکی انتخاب کنند: یکی به میشیگان با هزینه ۱۰۰ دلار و دیگری به ویسکانسین با ۵۰ دلار. درحالیکه تجربه سفر به ویسکانسین وعده تفریح بیشتری میداد، ۵۴ درصد از شرکتکنندگان حاضر بودند فقط بهخاطر هزینه بیشتری که برای سفر میشیگان پرداخته بودند، از لذت سفر بهتر چشمپوشی کنند.
🔹یکی از عواملی که مانع توقف پروژه کنکورد شد، غرور ملی فرانسه و انگلستان بود. پذیرش شکست برای این دولتها دشوار بود، زیرا نمیخواستند بپذیرند که باوجود همکاری مشترک، در تکمیل پروژه ناکام ماندهاند. غرور میتواند هم انگیزهای برای پیشرفت باشد و هم عاملی برای شکست.
🔹انسانها اغلب در تصمیمگیریهای خود منطقی نیستند. وقتی برای چیزی هزینه میکنیم—چه مالی، چه زمانی، چه احساسی—انصراف از آن دشوار میشود. این همان سوگیری تعهد است که باعث میشود حتی در مواجهه با شواهدی از اشتباه بودن مسیر، همچنان بر ادامه آن پافشاری کنیم.
همچنین، سوگیری زیانگریزی موجب میشود رنج ناشی از شکست را بیش از لذت پیروزی درک کنیم. به همین دلیل، افراد از ترس زیان، سرمایهگذاریهای اشتباه خود را ادامه میدهند و این تعهد غیرمنطقی باعث میشود سود احتمالی حاصل از توقف را نادیده بگیرند.
بسیاری از استارتآپها در دام این خطا گرفتار میشوند. وقتی محصول یا خدماتی زیانده است، صاحبان کسبوکار بهجای توقف و بازنگری، تلاش میکنند شرایط را بهنحوی اصلاح کنند. عباراتی مانند «اگر بیشتر تلاش کنیم، درست میشود» یا «فقط کمی زمان لازم است» باعث میشود پروژهای که باید متوقف شود، همچنان ادامه یابد و زیانها افزایش پیدا کند.
بهجای آنکه تصمیمات ما بر اساس هزینههای گذشته باشد، باید آنها را بر مبنای منافع حال و آینده بسنجیم. هرچه سرمایهگذاری ما—چه مالی، چه عاطفی—روی یک پروژه یا فرد بیشتر باشد، رها کردن آن دشوارتر میشود. مغز ما را فریب میدهد که ارزش یک چیز به میزان انرژیای که برای آن صرف کردهایم بستگی دارد. برای رهایی از این خطا، باید حد ضرر مشخصی برای تصمیمات خود تعیین کنیم. اگر ۲۰ دقیقه از فیلمی گذشت و جذب آن نشدید، ادامه ندهید. اگر ۱۰ صفحه از کتابی را خواندید و لذت نبردید، کنار بگذارید. هنگام غذا خوردن، بهجای اینکه صرفاً بهخاطر هزینهای که کردهاید بیشازحد بخورید، غذای اضافی را برای بعد کنار بگذارید. در کسبوکار، یک بازه زمانی مشخص کنید که اگر در آن مدت سودی نداشتید، فعالیت را متوقف کنید.