🔹اما در این پلشتیِ تیره و تار، سر و کلّهی مردی سفیدپوست پیدا شد که او را برهاند. کاس داماتو، تایسون را زیر پروبال خود گرفت و از منجلاب جرم و خلاف به دامانِ ورزش بوکس هدایت کرد؛ اما او چگونه توانست تایسون را رام و سربهراه کند؟ بهسادگی!
🔹او به تایسون گفت که «فوقالعاده» است. آنطور که خود در شرح حالش مینویسد:
«تا آن زمان کسی حتی یک کلام سخن زیبا در مورد من نگفته بود؛ خوش داشتم که یکسره دوروبَرِ این پیرمرد بپلکم؛ چون حسی را در من زنده کرد که دوست داشتم. کافیاست به مردی ضعیف، مثقالی قدرت بچشانید؛ معتادش میشود.»
🔹هیچکس نمیتواند یافتن یک «رهبر» را شیواتر از این وصف کند. رهبری، یک پیمان عاطفی و قرارداد احساسی است. رهبر نیازهای احساسی پیروان را برآورده میکند و در عوض از حمایت و پشتیبانی آنها برخوردار میشود.
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#Inc.
🔹اگر با مشکلاتی که کارکنان شما به وجود آورده اند، دست و پنجه نرم می کنید و یا با یکی از مسائلی که در ادامه مطرح می شود، روبرو هستید، پیشنهاد می کنیم که هرچه سریعتر ارتباط را قطع کرده و جلوی ضرر را بگیرید.
◽️۱. افرادی که با غیبت و شایعهسازی رشد میکنند
فرض کنید که در محیط کار نشسته اید و نام یکی دیگر از همکاران شما به میان می آید؛ ناگهان یک نفر از میان جمع می گوید: "چیزی را در مورد او می دانم...!" شما باید به سرعت از اینگونه افراد فاصله بگیرید.
◽️۲. کسانی که به سرعت پس از پایان جلسه، ملاقات دیگری را ترتیب میدهند
در ملاقات هایی که پس از جلسه ها شکل می گیرد، عموماً درباره ی شکایات و مسائلی صحبت می شود که فرصت طرح آنها در جلسه ی اصلی به وجود نیامده است؛ آنها اغلب به این موضوع می پردازند که ایده ی تایید شده در جلسه، موثر نخواهد بود و یا راه به جایی نخواهد برد.
◽️۳. کسانی که خودشان را محق میدانند
برخی افراد به دلیل سابقه ی زیاد یا پیش زمینه های معتبر، خودشان را نسبت به همه چیز محق می دانند.
اگر کسی بخواهد اصطلاحا منتی را بر سر شما بگذارد و برای مثال بگوید: "دوران رکود و سختی را گذراندیم، اما من کناره گیری نکردم." باید بگوییم که هرچه سریع تر آنها را اخراج کنید!
◽️۴. کسانی که مشکلات خود با شرکت را با مشتریان در میان میگذارند
افرادی هستند که از مشکلات خود با شرکتی که در آن فعالیت می کنند، پیش مشتریان شکایت می کنند؛ اینگونه از افراد، اغلب با این جواب روبرو می شوند: "اگر تا این حد ناراضی هستید، چرا برای شرکت های دیگر کار نمی کنید؟"
◽️۵. کسانی که دستاوردها را بزرگتر از چیزی که هست جلوه میدهند
گاهی اوقات در میان اعضای تیم کسانی هستند که انجام دادن وظایف خود را به عنوان دستاوردهای مهم جلوه می دهند و یا اینکه، دستاوردهایی که توسط مشتریان انجام شده را به نام خود می زنند. شما به اینگونه از افراد در تیم خود نیازی ندارید.
◽️۶. کسانی که اعتبارات به دست آمده را تنها نتیجهی کار خودشان میدانند
کسانی هستند که تاییدیه ها و اعتباراتی که توسط کار گروهی به وجود آمده را برای خود می دانند. "این نتیجه ی تلاش من بوده است، فقط من. اما آن را با نام شرکت معرفی کرده ام."
◽️۷. کسانی که از عمد، دیگران را به عقب میکشند
کسانی هستند که مدیر یا رئیس را به گوشه ای می کشند و اشتباهات کاری دیگران را به صورت مبالغه آمیز، بازگو می کنند. این افراد احتمالا در جلسات با مشتریان، مافوق خود را کوچک می کنند.
◽️۸. کسانی که بیاحترامی میکنند و متکبر هستند
آیا شما هم با کارمندانی روبرو بوده اید که جلسه ی رسمی با حضور مدیران اجرایی را برای تماس های تلفنی ترک می کند و حتی از این بابت عذرخواهی نمی کند؟ یا کسانی که برای مثال به رئیس خود می گویند: "شما باید فرد دیگری را برای انجام دادن این کار انتخاب کنید."
هیچ راهی برای تحمل این رفتار وجود ندارد.
◽️۹. کسانی که اغلب رئیس خود را تهدید میکنند
اگر کارمندی دارید که شما را با پیشنهادات کاری دیگر تهدید می کند، پس کار را برای او آسان کنید و اجازه دهید که برود. نگرش مغرضانه و محقانه ی آنها، به سمی تبدیل خواهد شد که وارد جریان سازمان می شود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#forbes
🔹در واقع مجموعه های کلان تلاش می کنند با استفاده از وسایل مختلف، اطلاعات جامعی را در مورد کارمندان خود به دست آورند. شرکت ها سپس با تحلیل داده های گردآوری شده، کارآیی افراد را مورد بررسی قرار می دهند و سعی می کنند راهکارهایی را ایجاد نمایند تا بهره وری در مجموعه تحت فرمانشان بالاتر رود.
🔹برای مثال برخی از شرکت ها سنسورهایی را در کارتی که بر روی سینه کارمندان نصب می شود، قرار می دهند و بدین شکل رفتار آنان در محیط کار را تحت نظر می گیرند. این سنسورها قادرند حرکت های کارمند را ثبت کنند و حتی تشخیص دهند که او با چه کسانی صحبت کرده و از چه تن صدایی استفاده کرده است.
🔹بانک آمریکا (Bank of America) یکی از شرکت هایی به شمار می رود که از این تکنیک بهره گرفته است. آنها با تحلیل اطلاعات جمع شده، دریافته اند کارمندانی که به صورت گروهی به استراحت می پردازند، عملکرد بهتری در کار خود دارند. این شرکت بر اساس همین موضوع، استراحت گروهی را در قالب یک قانون در مجموعه خود پیاده سازی کرد و در نهایت توانست بهبودی ۲۳ درصدی را در کارایی نیروی انسانی به وجود بیاورد.
🔹یکی دیگر از مجموعه هایی که از چنین تکنولوژی هایی استفاده می کند، شرکت Tesco در ایرلند است. این مجموعه که یک فروشگاه زنجیره ای است، بازوبندی را به کارمندان خود می دهد که در انجام کارها، بسیار به کمکشان می آید. این بازو بند قار است اقلامی که کارمندان از روی قفسه ها بر می دارند را شناسایی کند و بر اساس همین اطلاعات، زمان انجام پروژه ها را تخمین زند و وظایف را بین افراد تقسیم نماید.
🔹جالب است بدایند با فراگیر شدن استفاده از تکنولوژی در واحد منابع انسانی، سازندگان بسیاری در تلاش هستند تا دستگاه های متنوعی را برای این موضوع، تولید نمایند. Fujitsu یکی از همین شرکت ها است.این شرکت به تازگی محصولی به نام Ubiquitouswear را ارائه کرده که به کارفرمایان اجازه می دهد با استفاده از شتاب سنج، دوربین، میکروفون و فشار سنج، کارمندان خود را مورد بررسی قرار دهند.
🔹محصول Ubiquitouswear بر اساس دما، رطوبت، ضربان قلب و حرکت کارگران می تواند تشخیص دهد که چه زمانی آن ها تحت فشار استرس هستند. این سیستم همچنین قادر است فشاری که به بدن کارمندان وارد می شود را اندازه گیری نماید و در صورتی که خطری افراد را تهدید کند، هشدار های لازم را ارائه دهد.
🔹جمع آوری اطلاعات از کارمندان باعث ایجاد کسب و کارهای دیگری نیز شده است. برای مثال شرکت Cornerstone نرم افزاری را طراحی کرده که قادر است با تحلیل پانصد میلیون دیتا، الگوهای لازم برای انجام کار را تشخیص دهد و در فرآیند استخدام پیش بینی های لازم را در اختیار کارفرما قرار دهد تا بدین شکل وی قادر باشد بهترین گزینه ممکن را برای شرکت خود جذب نماید.
در پاسخ باید گفت اگر اطلاعات گردآوری شده در راستای درستی مورد استفاده قرار گیرند، بی شک می توانند برای خود کارمندان نیز سودآور باشند. برای مثال تشخیص فرآیند های تکراری در یک کار و حذف آن ها می تواند کارایی افراد را افزایش دهد و محیطی شاداب تر را برای آن ها به وجود آورد. اما همواره این نگرانی وجود دارد که شرکت ها از چنین اطلاعاتی برای گیر انداختن کارمندان خود استفاده نمایند و تلاش کنند با مدرک از زیر کار در رفتن آن ها را به اثبات رسانند. در چنین شرایطی بعید به نظر می رسد که تکنولوژی بتواند کمک شایانی به بهود شرایط شرکت کند و صرفا باعث ایجاد محیطی تنش زا می شود.
[مدیریت منابع انسانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وظیفه مدیران این است که سعی کنند با رفتارهای مناسب تا جای ممکن جلوی این اتفاقات را بگیرند. در اینجا به چند روش مقابله اشاره میشود.
▪️خودتان الگو باشید
از غیبت و حاشیه دوری کنید و روی صداقت، شفافیت و احترام تمرکز کنید. رفتار شما به عنوان مدیر نحوه برخورد دیگران را شکل میدهد؛ پس الگوی مثبتی برای تیم باشید.
▪️شیوهای برای حل مشکل تعریف کنید
به افراد نحوه مدیریت شرایط مختلف را آموزش دهید و مسیر حل مشکلات را مشخص کنید. ممکن است آنها متوجه مخرب بودن رفتار خود نباشند و بتوانید با آموزش به اصلاح رفتارشان کمک کنید.
▪️افراد را به گفتگوی رو در رو تشویق کنید
مشکلات را رو در رو و با حضور افراد درگیر با آن حل کنید. از قضاوت یک طرفه جلوگیری کنید و همیشه هر دو دیدگاه را بشنوید تا تصمیم گیری منصفانهتری داشته باشید.
▪️جلوی افراد مشکلساز را بگیرید
اگر فردی عمداً مشکل ایجاد کند ابتدا وارد حواشی او نشوید در صورت تکرار به او و دیگران یادآوری کنید که حرف و حدیث و حاشیه در محیط کار شما جایی ندارد.
▪️افراد با رفتار درست را تشویق کنید
از افرادی که در شرایط سخت رفتار مثبتی دارند به صورت عمومی قدردانی کنید تا الگوی دیگران شود. همچنین اگر خودتان اشتباهی کردید بپذیرید و عذرخواهی کنید تا این فرهنگ در محل کار جا بیفتد.
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹در بزرگسالی، جامعه از ما توقع دارد جواب همه سوالها را پیدا کرده باشیم؛ وضعیت شغلیمان، وضعیت تاهلمان، وضعیت مالیمان و .... اما این موضوع صحت ندارد. در حقیقت نباید بگذارید توقعات جامعه از بزرگسالی موجب شود از انجام ریسکهای بزرگ و شروعی دوباره دست بکشید.
📕 شاد بودن کافی نیست اثر مارک منسن
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◽️۱. درک دلیل استمرار مشکل
با اینکه بارها مشکل خود را به مدیریت منتقل کردهاید، تغییری ایجاد نشده یا فقط بهصورت موقت بهبود یافته است. دلیل این موضوع آن است که شما باوجود شرایط دشوار، همچنان راههایی برای انجام کارها پیدا کردهاید. مدیران زمانی اقدام میکنند که یک مشکل برای آنها بحران ایجاد کند. اما وقتی شما بار اضافه را بر دوش میکشید، انگیزهای برای تغییر در سازمان باقی نمیماند.
◽️۲. مشخص کردن حد و مرزها
مشخص کردن حد و مرزهای کاری به معنای جلوگیری از اضافهکاری غیرضروری و تعیین خطوط قرمز برای وظایف است.
◽️۳. واقعبینانه برنامهریزی کنید
وقتی مدیرتان کار جدیدی را محول میکند، بهجای قبول بیچونوچرا، پاسخ دهید: «میتوانم کار X را انجام دهم، اما برای این کار باید Y را به تعویق بیندازم. کدام را ترجیح میدهید؟»
◽️۴.کارها را اولویتبندی کنید
اگر مدیر از شما میخواهد همه چیز را همزمان انجام دهید، پاسخ دهید: «امکان ندارد همه را با هم انجام دهم. برنامهام این است که X را انجام دهم، اگر Y مهمتر است، باید X را کنار بگذارم.»
زمان کاری خود را مدیریت کنید: وقتی ساعت کاری به پایان میرسد، مثل همکارانتان کار را متوقف کنید. نگذارید تصور شود که همیشه در دسترس هستید.
◽️۵. تغییر نحوهی ارتباط با مدیران
بهجای آنکه برای کاهش بار کاری از مدیرتان درخواست کنید، به او اعلام کنید که چه مقدار کار را میتوانید انجام دهید. بهطور مثال:
«من تا پایان این هفته میتوانم روی این پروژه کار کنم. اگر کار جدیدی اضافه شود، باید یکی از کارهای فعلی را حذف کنیم.»
«برای حفظ کیفیت کارم، نیاز به تمرکز دارم. بنابراین بعد از ساعت کاری در دسترس نخواهم بود.»
◽️۶. حفظ قاطعیت و پایبندی به تصمیمات
وقتی حد و مرزهای خود را تعیین میکنید، ممکن است در ابتدا با مقاومت روبهرو شوید. اما با گذشت زمان، مدیران متوجه میشوند که شما نمیتوانید تا بینهایت تحتفشار باشید و مجبور خواهند شد به این حد و مرزها احترام بگذارند.
◽️۷. آگاهی از ارزش خود و برگ برندهای که در دست دارید
اگر سازمان به شما وابسته است و جایگزینی برای شما ندارد، احتمال اخراج شما بسیار پایین است. بنابراین، نگران نباشید که تعیین حد و مرزها باعث ازدسترفتن شغلتان شود. بلکه برعکس، این کار باعث افزایش احترام و ایجاد تعادل در زندگی کاری شما خواهد شد.
[آکادمی مدیریت]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔺مدیریت جزئینگر بهجای ایجاد اختیار دادن
این نوع مدیریت که در آن مدیر بر هر مرحله از کار نظارت دارد، باعث ازبینرفتن حس مالکیت و کاهش انگیزه تیم میشود. بهجای بررسی روزانه جزئیات کار، فقط پیشرفت کلی کار را بررسی کنید.
🔺مثبتاندیشی افراطی و نادیدهگرفتن مشکلات واقعی
مدیران اغلب برای حفظ روحیه تیم، از بیان مشکلات واقعی اجتناب میکنند و با مثبتاندیشی بیشازحد، چالشها را نادیده میگیرند. کارکنانی که احساس کنند مشکلاتشان نادیده گرفته میشود، احساس سرخوردگی میکنند.
🔺نداشتن اولویتبندی درست در کارها و ایجاد اضطراب غیرضروری
مدیرانی که تمام کارها را به یک اندازه فوری و مهم جلوه میدهند، بهطور ناخواسته باعث ایجاد استرس در تیم میشوند.
🔺عدم قدردانی از تلاشهای کارکنان و نادیده گرفتن زحمات آنها
بسیاری از مدیران بیشتر روی نتایج تمرکز میکنند و از قدردانی از تیم غافل میشوند. این موضوع باعث ایجاد احساس نادیده گرفتهشدن در کارکنان شده و انگیزه آنها را کاهش میدهد.
🔺تعیین نکردن انتظارات شفاف و پیگیری عملکرد کارکنان
وقتی کارکنان نمیدانند که چه چیزی از آنها انتظار میرود، احتمال بیانگیزگی و کاهش بهرهوری افزایش مییابد.
🔺عدم ارتباط بین بازخورد و مهارتهای کلیدی نقش شغلی
وقتی بازخوردها مبهم، غیرمنصفانه یا بیشازحد انتقادی باشند، کارکنان احساس بیارزشی میکنند و نمیدانند چگونه پیشرفت کنند. بازخورد باید بر اساس مهارتهای کلیدی نقش هر فرد و با ارائه راهکارهای عملی ارائه شود.
🔺تصمیمگیریهای متناقض و غیرشفاف
وقتی کارکنان احساس کنند که تصمیمات بهطور ناگهانی تغییر میکنند و منطقی پشت آنها نیست، اعتمادشان به سازمان کاهش مییابد و احتمال ترک شغل افزایش مییابد. مدیران باید منطق تصمیمات خود را بهطور شفاف توضیح دهند و از کارکنان برای تصمیمگیریهای مهم نظرخواهی کنند.
🔺نادیده گرفتن نیاز کارکنان به شنیدهشدن و تعامل واقعی
بسیاری از مدیران به صحبتهای کارکنان گوش نمیدهند و پیشنهادهای آنها را جدی نمیگیرند. اگر کارکنان احساس کنند که نظر آنها مهم نیست، بهتدریج ارتباطشان با سازمان ضعیف میشود و احتمال خروج آنها افزایش مییابد.
🔺تغییر مداوم اهداف
وقتی کارکنان روی یک پروژه برای مدت طولانی کار میکنند و ناگهان مدیریت مسیر آن را تغییر میدهد، احساس میکنند که زحمات آنها نادیده گرفته شده است. قبل از تغییر پروژهها، مدیران باید به تیم توضیح دهند که چرا این تغییر ضروری است.
🔺نداشتن هوش هیجانی و عدم درک احساسات کارکنان
شنیدن بازخورد از تیم، همدلی و داشتن رویکرد حمایتی در مواجهه با چالشها، باعث افزایش اعتماد کارکنان به مدیران میشود و محیطی سازنده ایجاد میشود که در آن بهرهوری و روحیه کاری افزایش پیدا میکند.
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹برای همین، اگر میخواهیم در بازاریابی موفق شویم، باید مثل مرکز خدمات مالی آویوا به فرهنگ مشتریانمان توجه کنیم.
🔹آویوا چندین مرکز تماس بزرگ برای ارائه مشاورههای مالی به مشتریانش دارد و مانند بسیاری از شرکتهای دیگر، برخی از مراکز تماس خود را در هند راهاندازی کرده زیرا هزینه نیروی کار در این کشور بسیار پایین است و نیروی کار تحصیلکرده آن به راحتی انگلیسی صحبت میکنند.
🔹با این حال بسیاری از نیروی کار ماهر هندی تا به حال کشورهایی مثل آمریکا و انگلستان را از نزدیک ندیدهاند و حتی تمایلی هم برای سفر به این کشورها و زندگی در آنها ندارند.
🔹به همین خاطر، علیرغم آشنایی با زبان انگلیسی، با فرهنگ کشورهای انگلیسی زبان ناآشنا هستند و این ناآشنایی میتواند باعث بروز اختلاف و تنش بین آنها و مشتری شود.
🔹از اینرو، آویوا دورههای آموزشی مختلفی را با موضوع درک فرهنگ آمریکایی برای کارمندان هندیاش برگزار میکند.
🔹این دورهها فقط درباره این که مشتریان آمریکایی چگونه حرف میزنند و بیشتر از چه افعال، تکه کلامها، اصطلاحات و ضربالمثلهایی استفاده میکنند، نیست، بلکه درباره موضوعات مختلفی مثل آب و هوا، وضعیت جادهها، مسائل سیاسی و اقتصادی و غیره نیز هست
🔹دلیل آموزش این مسائل آن است که آمریکایی دوست دارند ابتدا درباره یک موضوع عمومی مثل آب و هوا گپ کوتاهی بزنند و سپس سراغ اصل درخواستشان بروند.
🔹در نتیجه، اگر کارمندان مرکز تماس شرکتها اطلاعاتی راجع به این قبیل موضوعات نداشته باشند، نمیتوانند با فردی که تماس گرفته، ارتباط برقرار کنند
🔹مثال آویوا به ما تاکید میکند که باید دورههای آموزشی خاصی را برای آشنایی فروشندگان، بازاریابها و کارمندان بخش خدمات مشتریانمان برگزار کنیم و در این دورهها، جزییاتی را به آنها آموزش بدهیم که به ایشان کمک میکند با مشتریانشان راحتتر ارتباط بگیرند
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
برخی دلایل علمی و روانشناختی که نشان میدهند چرا برخی کارکنان مورد توجه قرار نمیگیرند عبارتند از:
▪️کارکنان ناپیدا معمولاً مهارت برندسازی شخصی را ندارند
در دنیای کاری امروز، توانایی ارائه دستاوردها بهاندازه عملکرد واقعی اهمیت دارد. برخی از کارکنان ناپیدا، به دلیل ترس از خودنمایی یا تصور اینکه باید فروتن باشند، از صحبت کردن درباره موفقیتهای خود اجتناب میکنند. اما این رویکرد میتواند باعث شود که دیگران از ارزش واقعی کار آنها بیاطلاع بمانند.
▪️کارمندان ناپیدا اغلب ارتباطات کاری ضعیفی دارند
ارتباطات کاری فقط به معنی صحبت کردن نیست، بلکه شامل توانایی تعامل، شبکهسازی و ایجاد روابط حرفهای نیز میشود. برخی از کارکنان، بهویژه افرادی که درونگرا هستند، تمایل دارند که بیشتر در کار خود غرق شوند و کمتر با دیگران ارتباط برقرار کنند. در نتیجه، دیگران ارزش کار آنها را درک نمیکنند. همچنین اطلاعات مهم سازمانی را از دست میدهند یا فرصتهایی که از طریق روابط کاری به وجود میآید، به آنها نمیرسد.
▪️نبود مهارتهای ارائه و سخنوری در جلسات کاری
این افراد ممکن است ایدههای عالی داشته باشند، اما چون معمولاً از ترس قضاوت شدن یا اشتباه کردن در جلسات سکوت میکنند یا بهدرستی نمیتوانند آنها را بیان کنند، از نظر دیگران پنهان میمانند.
▪️نبود ابتکار عمل و مشارکت فعال در پروژهها
وقتی کارمندی همیشه منتظر است تا کاری به او سپرده شود و خود برای ارائه ایدههای جدید یا بهبود فرآیندها اقدام نمیکند، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. سازمانها به افرادی نیاز دارند که بتوانند مسائل را شناسایی کنند و به جای صرفاً اجرای دستورات، راهحل ارائه دهند.
▪️تمرکز بر کارهای فنی و پشتصحنه بدون تعامل با مدیران
کارمندان پشتصحنه معمولاً درگیر کارهای ضروری اما نامرئی هستند که تأثیر آنها بهصورت غیرمستقیم احساس میشود. اگر این افراد مهارت کافی در معرفی دستاوردهای خود نداشته باشند، احتمال دیده شدنشان کاهش مییابد.
▪️نداشتن مهارت مذاکره و درخواست ارتقا
بسیاری از کارمندان تصور میکنند که مدیران باید خودشان متوجه عملکرد آنها شوند و پیشنهاد ارتقا بدهند، اما در واقعیت این اتفاق بهندرت رخ میدهد. همچنین نداشتن جسارت برای صحبت درباره حقوق، ارتقا یا درخواست فرصتهای بهتر، باعث میشود که این کارکنان در همان موقعیتهای قبلی باقی بمانند.
▪️عدم تمایل به یادگیری مهارتهای جدید
کارمندانی که یادگیری را متوقف میکنند، بهتدریج از دیگران عقب میمانند و کمتر مورد توجه مدیران قرار میگیرند. مدیران معمولاً فرصتهای پیشرفت و پروژههای مهم را به کارمندانی میدهند که در حال رشد و یادگیری هستند.
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◽️۱. سبک مدیریتی خودتان را پیدا کنید
یکی از مهمترین کارهایی که یک رهبر میتواند انجام دهد خودشکوفایی و کشف سبک مدیریتی و رهبری خود است. اینکه شما به روشنی بدانید که سازمان یا تیم تحت رهبری تان را با دانش فنیتان کنترل میکنید یا اینکه از کاریزما و کیش شخصیتیتان برای هدایت و انگیزه دادن به کارکنانتان بهره میگیرید، باعث خواهد شد افرادتان شما را قبول داشته باشند و برای شما احترام قائل شوند.
◽️۲. نسبت به افرادتان دلسوز باشید و این دلسوزی را به آنها نشان دهید
هیچچیزی بیشتر از بیاعتنایی به کارکنان و ارزش قائل نشدن به شخصیت افراد موجب از بین رفتن نفوذ و احترام مدیر نزد کارکنانش نمیشود. دلسوز و مهربان بودن با کارکنان و ارزش دادن به آنها پس از مدتی به یک فرهنگ در سازمان تبدیل میشود و تمام افراد آن را شیفته و پیرو مدیران و رهبران خواهد کرد.
◽️۳. تا آنجا که میتوانید اطلاعاتتان را افزایش دهید
هرچه دانش و آگاهی یک مدیر از شرایط و مسائل پیرامون سازمان بیشتر و عمیقتر باشد، بر میزان کارآیی و تصمیمگیریهای درست و بجای او افزوده خواهد شد و همین مساله باعث افزایش منزلت و اعتبار او نزد افرادش خواهد شد.
◽️۴. روی خودتان سرمایهگذاری کنید
رهبران بزرگ همیشه در حال یادگیری هستند و از طریق آموختن چیزهای جدید است که روی خود سرمایهگذاری میکنند. آنها برای این کار دلیل خوبی دارند: هرچه یک مدیر بیشتر بداند، بهتر میتواند به افرادش کمک کند و کمککنندهتر بودن به معنای محبوبتر بودن خواهد بود.
◽️۵. برندتان را مدیریت کنید
شما بهعنوان رهبر یک شرکت یا سازمان باید مدیریت کاملی بر برندتان داشته باشید و برای این کار باید از طریق بازخورد گرفتن از مشتریان و کسانی که با شرکتتان در ارتباط هستند، نام و شهرت مجموعه تحت رهبریتان را بهبود ببخشید.
◽️۶. روی آینده تمرکز کنید
وظیفه اصلی یک مدیر عبارت است از تمرکز کردن روی کارهایی که میتوان و باید در آینده انجام داد. در این میان، تجزیه و تحلیل عملکرد گذشته باید به سایر اعضای تیم واگذار شود. هنر رهبران بزرگ، تصویرسازی از آینده و متمرکز ساختن تمام قوای سازمانی بر تحقق اهداف آتی است. بر همین اساس، یک رهبر نباید وقت زیادی برای حل مسائل روزمره و جاری اختصاص دهد، بلکه باید به افقهای دوردست بنگرد و سازمان را در جهت رسیدن به آنها هدایت کند.
[مدیریت منابع انسانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹«سندرم اردک شناور» استعارهای از افرادی است که ظاهری آرام و موفق دارند اما در درون، با اضطراب و استرس زیادی دستوپنجه نرم میکنند. آنها برای پنهان کردن فشارهای روانی خود، تصویری بیدردسر از موفقیت ارائه میدهند. در حالی که ممکن است درست در لحظاتی که دیگران زندگیشان را بینقص میبینند، در تلاشی فرساینده باشند تا همهچیز را سر پا نگه دارند.
🔹این مفهوم نخستینبار در دانشگاه استنفورد و برای توصیف استرس و سبک زندگی پرفشار دانشجویان به کار رفت. اما بعدها دامنه آن گستردهتر شد و به جامعه مدرن تعمیم یافت؛ جایی که افراد تحت فشارند تا موفقیتهایشان را آسان و بدون تلاش جلوه دهند. زندگی دانشجویان نمونهای از این وضعیت است: از یک سو با چالشهای طاقتفرسای تحصیل، زندگی مستقل و دوری از خانواده درگیرند و از سوی دیگر تلاش میکنند تا موفقیتهایشان را بیزحمت نشان دهند.
🔹هرچند سندرم اردک شناور به عنوان بیماری ذهنی شناخته نمیشود، اما نوعی اختلال رفتاری رایج، بهویژه در میان دانشجویان، محسوب میشود. کمالگرایی، عدم اعتمادبهنفس، انتقاد بیش از حد از خود و احساس درماندگی در مواجهه با چالشها از عوامل تقویتکننده این سندرماند. علاوه بر این، انتظارات خانواده و جامعه نیز در شکلگیری آن نقش دارند.
🔹محیطهای کاری نیز بستر مناسبی برای این سندرم فراهم میکنند. تأکید مداوم بر بهرهوری و موفقیت حداکثری، کارمندان را وادار میکند تا تصویری بینقص از خود ارائه دهند، حتی اگر این فشار آنها را به فرسودگی بکشاند. احساس عدم تعلق نیز عاملی مؤثر است. وقتی فرد باور دارد که دیگران در شرایط مشابه قوی و بااعتمادبهنفساند اما خود او توان مدیریت زندگیاش را ندارد، این سندرم تشدید میشود. در حالی که همان افراد موفق نیز ممکن است در واقعیت دچار شک و تردید باشند.
🔹این باور که دیگران کنترل کامل بر زندگی خود دارند، احساس تنهایی و انزوا را افزایش میدهد. افراد از اینکه آسیبپذیریشان آشکار شود میترسند، زیرا نگران قضاوت دیگراناند. به همین دلیل بیشتر تلاش میکنند تا مشکلاتشان را پنهان کنند.
🔹شبکههای اجتماعی نیز به این وضعیت دامن زدهاند. از آنجا که افراد معمولاً فقط جنبههای موفقیتآمیز زندگی خود را به نمایش میگذارند، تصویری غیرواقعی از موفقیت بیدردسر ایجاد میشود که باعث افزایش فشار روانی میشود.
🔹زندگی مدرن افراد را وادار کرده است تا همزمان در زمینههای مختلف عملکردی عالی داشته باشند: تحصیل، کار، خانواده و روابط اجتماعی. این چندمهارتی افراطی رقابتی پنهان به وجود آورده که فرد را تحت فشار قرار میدهد تا همیشه در اوج باشد.
🔹این سندرم میتواند به اضطراب، افسردگی و فرسودگی شغلی منجر شود. فردی که در ظاهر موفق است، ممکن است در پشت این تصویر دچار استرس شدید، بیخوابی و خستگی مزمن باشد.
🔹یکی از مهمترین پیامدهای این سندرم، اثر اجتماعی آن است. وقتی افراد موفق همواره تصویری قهرمانانه از خود نشان میدهند، این باور شکل میگیرد که صحبت از ضعف و شکست مایه شرمندگی است. این فرهنگ نادرست، فشار بیشتری به افراد تحمیل میکند و سلامت روانی جامعه را به خطر میاندازد.
🔹برای مقابله با این سندرم، تغییرات فرهنگی و اجتماعی ضروری است. یکی از راهکارهای پیشنهادی، استفاده از «رزومه سایه» (Shadow CV) است. در این نوع رزومه، علاوه بر موفقیتها، شکستها و تلاشهای ناموفق فرد نیز ذکر میشود. این روش میتواند به کاهش بار روانی ناشی از ارائه تصویری بینقص از خود کمک کند.
🔹در سطح فردی، میتوان اهداف واقعبینانه تعیین کرد، شبکهای از دوستان حمایتگر ایجاد نمود و استفاده از شبکههای اجتماعی را کاهش داد تا از مقایسههای نادرست و فشارهای ناشی از آن کاسته شود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹در حقیقت، وقتی کارمندی انگیزه ندارد، مشکل را باید در این قبیل فرایندها جستجو کرد: گزینش اشتباه، تعیین اهداف گنگ و نامأنوس برای کارمند، ارزیابی نامناسب عملکرد کارمند، نظام پاداشدهی غلط، عدم توانایی مدیر در ارتباطگیری با کارمند و غیره.
🔹بر این اساس، اگر میخواهید دلیل بیانگیزگی کارمندانتان را درک کنید، باید به این سه سوال مهم پاسخ بدهید:
◽️١. آیا کارمندان به این اعتقاد رسیدهاند که اگر تلاش زیادتری از خود نشان بدهند، دیگران هنگام ارزیابی آنها، متوجه این تلاش شده آن را درک خواهند کرد؟
◽️٢. آیا کارمندان به این نتیجه رسیدهاند که اگر در نظام ارزیابی عملکرد به عنوان کارمندی موثر و توانمند شناخته شوند، از آنها قدردانی خواهد شد و به آنها پاداش مناسبی تعلق خواهد گرفت؟
◽️٣. آیا پاداشهایی که کارمندان در ازای فعالیت بیشتر و موثرتر دریافت میکنند، از همان نوعی است که به آن احتیاج و علاقه دارند؟ به عنوان مثال، ممکن است کارمندی تلاش خود را با هدف ارتقاء مقام و رسیدن به پست مدیریتی، افزایش بدهد ولی شرکت به او صرفا یک پاداش مادی بدهد. بدیهی است که کارمند انگیزهاش را از دست میدهد.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◽️۱. تفکر تطبیقی (Adaptive Thinking)
ایران به دلیل شرایط اقتصادی، تغییرات قوانین و مقررات، و نوسانات بازار، محیطی پویاتر و چالشبرانگیز دارد. توانایی سازگاری با این شرایط برای موفقیت در بسیاری از صنایع حیاتی است.
◽️۲. هوش هیجانی (Emotional Intelligence)
تعاملات انسانی در فرهنگ کاری ایران بسیار برجسته است. توانایی مدیریت احساسات و ارتباط مؤثر با همکاران، مشتریان و مدیران میتواند بهرهوری و موفقیت شغلی را افزایش دهد.
◽️۳. همدلی (Empathy)
ایران فرهنگی غنی و متنوع دارد. توانایی درک و همدلی با دیدگاههای مختلف برای ایجاد ارتباطات کاری موفق و مدیریت تیمهای متنوع ضروری است.
◽️۴. تفکر انتقادی (Critical Thinking)
در ایران، به دلیل چالشهای مختلف در محیط کار، توانایی حل مشکلات پیچیده و ارائه راهحلهای خلاقانه یکی از عوامل کلیدی پیشرفت است.
◽️۵. ارتباط مؤثر (Effective Communication)
محیطهای کاری در ایران نیازمند برقراری ارتباطات شفاف و مؤثر برای جلوگیری از سوءتفاهمها و افزایش هماهنگی بین تیمها هستند.
◽️۶. مدیریت زمان (Time Management)
با توجه به حجم بالای کارها و چالشهای موجود، توانایی مدیریت زمان برای دستیابی به اهداف و اولویتبندی وظایف ضروری است.
◽️۷. گفتوگوهای شجاعانه (Courageous Conversations)
در محیطهای کاری ایران، گاهی چالشهای فرهنگی باعث میشود کارکنان در بیان مشکلات یا انتقادات دچار تردید شوند. مهارت گفتوگوهای شجاعانه میتواند در حل این مشکلات نقش مهمی ایفا کند.
◽️۸. ضدشکنندگی (Anti-Fragility)
با توجه به نوسانات اقتصادی و اجتماعی، توانایی قویتر شدن از دل سختیها و چالشها یکی از ویژگیهای کلیدی برای موفقیت در ایران است.
◽️۹. تحلیل دادهها (Data Analysis)
با رشد فناوری و دیجیتالی شدن بسیاری از صنایع در ایران، مهارت تحلیل دادهها برای تصمیمگیری آگاهانه و هوشمندانه ضروری شده است.
◽️۱۰. مهارتهای همکاری (Collaboration)
در ایران، کار تیمی و همکاری میان افراد با دیدگاهها و فرهنگهای مختلف در بسیاری از سازمانها اهمیت زیادی دارد.
◽️۱۱. یادگیری مستمر (Continuous Learning)
با پیشرفت سریع فناوری و تغییرات در صنایع مختلف، یادگیری مداوم برای حفظ رقابتپذیری در بازار کار ایران ضروری است.
◽️۱۲. نگرش نوآورانه (Innovation Mindset)
در ایران، بهویژه در کسبوکارهای استارتاپی و حوزههای فناوری، توانایی فکر کردن فراتر از چارچوبهای مرسوم و ارائه راهحلهای نوآورانه، یک مزیت رقابتی بزرگ محسوب میشود.
[مدیران فرهیخته]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹تحقیقات مختلف اما نشان میدهند که اگر بخواهیم خواستههای اصلی مشتریان را به ترتیب اهمیتشان بنویسیم، باید بگوییم که مهمترین خواستههای مشتریان عبارتند از:
🔹این موضوع نشان میدهد که بر خلاف تصورات رایج، قیمت مهمترین عامل از نظر مشتریان نیست. اما چرا بیشتر فروشندگان هنوز هم تصور میکنند قیمت مهمترین عامل برای مشتریان است؟ دلیل این اشتباه آن است که فروشندگان مبتدی فرق بین قیمت، هزینه و ارزش را نمیدانند
🔹قیمت، پولی است که مشتری برای خرید خود میپردازد. هزینه، پولی است که مشتری باید در طول زمان برای مصرف محصول خریداری شده بپردازد. ارزش، انتظاری است که مشتری از محصول خریداری شده دارد.
🔹بر اساس این تعاریف باید بگوییم درست است که مشتری میگوید خواهان محصولی با قیمت ارزان است، اما چیزی که واقعاً میخواهد یکی از این دو خواسته است:
◽️۱. مشتری محصولی میخواهد که هزینۀ استفاده از آن پایین باشد. برای مثال، تعمیر و نگهداری آن خیلی گران نباشد و بتواند محصول دسته دوم را به راحتی و با کمترین ضرری بفروشد.
◽️۲. مشتری محصولی میخواهد که ارزش پولی که برای خرید آن پرداخته را داشته باشد.
🔹پس اگر با مشتریای مواجه شدیم که خواهان محصولی ارزان بود، باید به او بگوییم:
◽️۱. نباید دنبال محصولی ارزان باشید، بلکه باید دنبال محصولی باشید که هزینۀ استفاده از آن پایینتر از رقباست.
◽️۲. نباید دنبال محصولی ارزان باشید، بلکه باید دنبال محصولی باشید که ارزش پولی که برای آن میپردازید را دارد.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◽️۱. به فیدبک ارائه شده گوش دهید
به میان حرف فرد ارائهدهندهی فیدبک نپرید. به حرفهای فرد گوش دهید، به چیزی که او واقعا میگوید گوش دهید نه به چیزی که تصور میکنید. اگر به جای گرفتن حالت تدافعی به خود و تمرکز بر روی پاسختان روی گوش دادن و درک حرفهای فرد مقابل تمرکز کنید، میتوانید اطلاعات بیشتری را جذب کنید.
◽️۲. دربارهی پاسخهایی که میدهید فکر کنید
اهمیت زبان بدن و لحن صدای شما از کلماتی که بهکار میبرید بیشتر است. مانع ایجاد نکنید. اگر حواستان پرت است و بیحوصله به نظر میرسید، پیامی منفی ارسال میکنید. از سوی دیگر نشان دادن توجه نمایانگر این است که برای حرفهای طرف مقابل ارزش قائلید و این باعث حس راحتی در هر دو طرف میشود.
◽️۳. پذیرا باشید
پذیرای ایدههای جدید و نظرات متفاوت باشید. اغلب بیشتر از یک راه برای انجام کارها وجود دارد و ممکن است دیگران نظرات کاملا متفاوتی دربارهی موضوعی خاص داشتهباشند. همچنین ممکن است چیزهای ارزشمندی از دیگران بیاموزید.
◽️۴. پیام را درک کنید
بهخصوص قبل از پاسخ دادن، مطمئن شوید که آنچه که به شما گفته شده را درک کردهاید. در صورت لزوم برای شفافسازی سؤالاتی را بپرسید. به طور فعال گوش دهید و برای اینکه مطمئن شوید که بازخورد را بهدرستی تفسیر کردهاید، نکات کلیدی را با خود تکرار کنید. در محیطی گروهی قبل از پاسخ دادن از دیگران بخواهید تا بازخوردشان را ارائه دهند. در صورت امکان به طور صریح نوع بازخوردی که انتظارش را دارید بیان کنید تا غافلگیر نشوید.
◽️۵. تأمل کنید و تصمیم بگیرید تا چه کاری را انجام دهید
ارزش بازخورد و عواقب استفاده یا نادیده گرفتن آن را ارزیابی کنید و سپس تصمیم بگیرید که حاضرید برای بازخورد چه کارهایی را انجام دهید. پاسخ شما انتخاب شماست. اگر با فیدبک موافق نیستید، از شخص دیگری نظر بخواهید.
◽️۶. پیگیری کنید
راههای بسیاری برای پیگیری بازخوردها وجود دارد. گاهی اوقات پیگیری به معنای عمل کردن به پیشنهاداتی است که به شما داده شدهاست. در موارد دیگر ممکن است تصمیم بگیرید تا جلسهای را برای صحبت برای فیدبک ترتیب دهید یا کار بازنگری شدهی خود را مجددا برای ارائهدهندهی بازخورد ارسال کنید.
[مدیریت منابع انسانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹برای همین است که شرکتهای تازهکار و کوچک برای ورود به کانالهای توزیع اصلی باید یک تعهد مالی قابل توجهی به مالکان کانالهای توزیع بدهند و مثلا یک قفسه را برای مدت طولانی اجاره کنند یا محصولشان را به صورت اعتباری بلندمدت بفروشند.
🔹در این شرایط، بهترین استراتژی که شرکتهای تازهکار و کوچک میتوانند دنبال کنند، ایجاد یک کانال جدید برای محصولشان است.
🔹برای مثال، زمانی که نوشیدنی انرژیزای ردبول برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ وارد بازار شد، عرضه آن در کانالهای توزیع رایج مثل سوپرمارکتها و فروشگاههای زنجیرهای کار بسیار سختی بود، چون اصولا این کانالها هیچ شناختی از محصولی به نام نوشیدنی انرژیزا نداشتند.
🔹از آن جایی که ردبول، مشتریان جوان را هدف گرفته بود، تصمیم گرفت محصولش را در مکانهایی توزیع کند که مشتریان هدفش به آن مکانها به طور مرتب رفت و آمد داشتند.
🔹به همین دلیل، ردبول یک تیم بازاریاب متشکل از جوانان دانشجو تشکیل داد تا محصول شرکت را در باشگاههای ورزشی و کلوپهای شبانه توزیع و معرفی کنند.
🔹صاحبان این قبیل مکانها وقتی متوجه شدند نوشیدنی انرژیزا چیست و احتمالا مورد استقبال قشر جوان قرار میگیرد، از توزیع و فروش محصولات ردبول استقبال کردند و به این ترتیب بود که ردبول بدون آن که زیر بار خواستههای فراوان سوپرمارکتها و فروشگاههای زنجیرهای برود، وارد بازار شد.
🔹پس شما هم به جای آن که محصولتان را در کانالهای توزیع رایج عرضه کنید، دنبال مکانهایی باشید که مشتریانتان در آنها رفت و آمد دارند و سپس تلاش کنید آن مکانها را به شبکه توزیع محصولتان تبدیل کنید.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#Fast_company
🔹 ۵ نکته کلیدی برای مدیریت زمان را در ادامه مرور خواهیم کرد:
◽️۱. زندگی خوب نیازی به عالی بودن ندارد
زندگیهای معمولی هم ارزشمند هستند. به جای تلاش بیوقفه برای کمال، زیباییهای ساده را ببینید و از زندگی روزمرهتان لذت ببرید.
◽️۲. از همینجا که هستید، شروع کنید
حق دارید با نسخه امروز خودتان زندگی کنید. نیازی نیست همه تصمیمات شما برای آینده باشد. امروزتان مهم است، همین حالا از آن لذت ببرید.
◽️۳. هدف، یکپارچگی است، نه عظمت
به جای اینکه همیشه در تعقیب کمال باشید، به هماهنگی درونی، آرامش، و استواری خود اهمیت دهید. شما در هر شرایطی میتوانید خودتان باشید.
◽️۴. فصل زندگیتان را بشناسید
زندگی خطی نیست. هر فصل از زندگی نیازمند رویکردی متفاوت است. اگر در شرایط سختی هستید، با مهربانی با خودتان رفتار کنید و بدانید که این نیز میگذرد.
◽️۵. تغییر مسیر را بیاموزید
زندگی پر از چالش است. به جای سرسختی در حفظ برنامهها، انعطافپذیر باشید و یاد بگیرید چگونه به سرعت مسیر خود را تغییر دهید.
[قواعدبازی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹این استراتژی به استراتژی همدلی با مشتری معروف است که متاسفانه بسیاری از فروشندگان از آن غافل هستند و خیلی راحت میگویند: صادقانه بگویم، به من ربطی ندارد که مشتری در چه وضعیتی قرار دارد یا با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند؛ من که فضول نیستم.
🔹به نظرتان با چنین روحیه و رویکردی میتوان یک رابطه عمیق با مشتری برقرار و او را تشویق کرد که بارها و بارها از ما بخرد؟
🔹برای درک بهتر ضرورت همدلی با مشتری، فرض کنید وقتی حالتان اصلا خوب نبوده و حوصله کارهای خودتان را هم نداشتید، یکی از همکارانتان از شما خواسته تا به او کمک کنید کارهایش را زودتر تمام کند تا بتواند سروقت به خانه برود چون میخواسته با همسرش شام را بیرون بخورند.
🔹بدون شک، در چنین شرایطی پیش خودتان گفتهاید عجب آدم بیملاحظهای است که متوجه نیست من حوصله هیچ کس و هیچ چیزی را ندارم.
🔹خیلی وقتها، مشتری هم همین فکر را راجع به ما میکند و پیش خودش میگوید: این فروشنده چرا متوجه نیست من نمیدانم این محصول به دردم میخورد یا نه! یا شرایط خریدن آن را دارم یا نه!
🔹مثلا فرض کنید پیش یک مشتری شرکتی رفتهاید و متوجه شدهاید که شرکت مشتری در حال ادغام شدن با یک شرکت دیگر است و همه مدیران شرکت نگران جایگاهشان در آینده هستند شما در این شرایط و بدون توجه به نگرانیهای مشتری، شروع به معرفی محصولتان میکنید. به نظر خودتان آیا میتوانید موفق شوید؟
🔹در چنین شرایطی، هیچ مدیری حاضر به گوش دادن به حرفهای یک فروشنده نیست. پس تمام انرژی و زمانی که برای معرفی محصول صرف میکنید، قطعا هدر میرود و شما را به نتیجه دلخواهتان نمیرساند.
🔹پس همیشه قبل از شروع وظایف اصلیتان مثل معرفی محصول یا چانهزنی در مورد قیمت، تلاش کنید از طریق درک شرایط و وضعیت روحی و روانی مشتریتان، به او احترام بگذارید و سپس سراغ وظایفتان بروید.
🔹فقط یادتان باشد، منظور از همدلی با مشتری، فضولی، دخالت و امر و نهی کردن نیست، بلکه صرفا ابراز احساسات نسبت به وضعیت و شرایط مشتری است.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹فهمیدن خطای علاقه بسیار ساده است، اما ما دائماً طعمه آن میشویم، یعنی هرچه بیشتر از کسی خوشمان بیاید، خرید کردن از او و کمک کردن به او برایمان سادهتر است. تعریف کردن معجزه میکند، حتی اگر پوچ و توخالی باشد.
🔹دوستی داشتم که در کار لوله نفت بود و تعریف میکرد یکبار چگونه یک قرارداد میلیونی در روسیه بست. از او پرسیدم "رشوه دادی؟" سر تکان داد و گفت "داشتیم باهم حرف میزدیم که ناگهان بحث به سمت قایقرانی رفت. معلوم شد هر دوی ما، یعنی من و خریدار، طرفدار دوآتشه قایق تفریحی ۴۷۰ هستیم. از آن لحظه به بعد، از من خوشش آمد؛ من دوست او شدم و به همین خاطر معامله جوش خورد. دوستی بهتر از رشوه دادن کار میکند."
🔹پس اگر فروشنده هستی، کاری کن مشتریها فکر کنند دوستشان داری، حتی اگر به قیمت تملق گوئیِ آشکار باشد! اگر خریداری، همیشه یک محصول را مستقل از اینکه فروشنده چه کسی است بررسی کن. فروشنده را از ذهن خود پاک کن یا دست کم تظاهر کن از او خوشت نمیآید!
[آموزه های سازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹برای همین، اگر در حال مذاکره با یک مشتری خوب هستیم، باید مخالفت او را «یک سری سوال بیپاسخ» تلقی کنیم نه مقاومت در برابر ما.
🔹برای مثال، فرض کنید مشتری در مخالفت با ما میگوید «قیمتتان خیلی بالاست». اگر ما یک فروشندۀ خطاکار باشیم، این حرف را یک مخالفت جدی تلقی میکنیم. اما اگر ما یک فروشندۀ حرفهای باشیم، این حرف مشتری را به این سوال ترجمه میکنیم: «چرا من باید برای چنین محصولی این قدر پول بپردازم؟»
🔹یا به عنوان مثالی دیگر، فرض کنید مشتری در قبال پیشنهاد ما برای کنار گذاشتن تامینکنندۀ فعلیاش میگوید «ما از این تامینکننده خیلی راضی هستیم و نمیخواهیم او را عوض کنیم»
🔹اگر یک فروشندۀ آماتور باشیم، تصور میکنیم مشتری با پیشنهادمان مخالف است. اما اگر یک فروشندۀ حرفهای باشیم، این حرف را به این پرسش ترجمه میکنیم: «این که تامینکنندۀ کنونیمان را کنار بگذاریم و از شما بخریم، چه منافعی برای شرکتمان دارد؟»
🔹پس از این به بعد تلاش کنیم به جای ترسیدن از مخالفتهای مشتری، ابتدا آن را به یک سوال ترجمه کنیم و سپس پاسخهای منطقی به آن سوال بدهیم.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM