🔹 سزان به شهرش برگشت، کارمند بانک شد و سالیان دراز در سکوت نقاشی کرد: بدون نمایشگاه، بدون فروش، بدون دیدهشدن. در میانسالی، نزدیکترین دوستش، امیل زولا، با الهام از شخصیت او داستانی نوشت که در آن هنرمندی مأیوس خودکشی میکند. رابطهشان برای همیشه قطع شد.
🔹موفقیت بالاخره آمد، اما دیر، آهسته، و بیهیاهو. در ۵۶ سالگی، نخستین نمایشگاهش برگزار شد. در ۵۸ سالگی، اولین موزه تابلویش را خرید. در ۶۰ سالگی، فروش تابلوهایش شروع شد. سزان هیچوقت «نرسید». فقط ادامه داد. و همین ادامهدادن، خودِ موفقیت بود. موفقیت مسیر است، نه مقصد. گاهی این مسیر چند دهه طول میکشد.
[آموزههایسازمانی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جان مولینز، استاد کارآفرینی دانشگاه لندن، شش طرز فکر متفاوت از عرف را با شما در میان میگذارد؛ برای کارآفرینانی که میخواهند راهبردی بیندیشند، بر چالشها غلبه کنند و دنیا را تغییر دهند.
👤John Mullins
#TED
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹اما دامنۀ پرسشگری به این مورد محدود نمیشود و منافع زیر را هم به دنبال دارد:
◽️۱. پرسیدن سوال سبب ایجاد صمیمیت بین ما و طرف مقابلمان میشود.
◽️۲. وقتی سوال میکنیم، فرصتی برای فکر کردن بیشتر به دست میآوریم.
◽️۳. با سوال کردن، فرایند مذاکره را کنترل میکنیم؛ درست مثل یک قاضی یا بازپرس که با سوال کردن، متهم را به گوشۀ رینگ میبرد.
◽️۴. با سوال کردن، نظرات و مواضع طرف مقابلمان را بهتر درک میکنیم.
◽️۵. سوال کردن به ما کمک میکند تا طرف مقابلمان را بهتر و راحتتر قانع کنیم.
◽️۶. پرسشگری به ما کمک میکند تا اطلاعات بیشتری از طرف مقابل به دست بیاوریم و سناریوی مذاکراتیمان را دقیقتر طراحی کنیم.
◽️٧. سوال کردن به ما کمک میکند تا در صورت لزوم سرعت مذاکره را کاهش بدهیم و زمان بخریم.
◽️٨. با سوال کردن میتوانیم موافقت ضمنی طرف مقابلمان را به دست بیاوریم. برای مثال، به جای این که بگوییم «این محصول به درد شما میخورد» میتوانیم این سوال را مطرح کنیم «به نظرتان چرا این محصول برای شرکتتان مفید است؟»
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◽️۱. کار بهاندازهی کافی خوب را بپذیرید
مدیران اغلب دچار کمالگرایی میشوند و انتظار دارند همه کارها در سطح عالی انجام شود. اما این رویکرد، زمان و انرژی زیادی مصرف میکند و سرعت پیشرفت را کاهش میدهد. نویسندگان مقاله توصیه میکنند که مدیران بهجای این رویکرد، کارها را متناسب با هدف انجام دهند؛ یعنی برای هر وظیفه، سطح مناسبی از کیفیت را تعریف کنند و آن را با تیم به اشتراک بگذارند. گاهی صرفنظر از جزئیات غیرضروری میتواند به بهرهوری بیشتر منجر شود. نمونههایی از این رویکرد شامل خلاصهسازی گزارشها، حذف ویرایشهای زیاد، یا ارسال ایمیلهای کوتاه و نکتهای است.
◽️۲. حذف کارهای پنهان و کمارزش
بسیاری از وظایف وقتگیر و کمارزش به بخشی از عادت کاری ما تبدیل شدهاند و شناسایی آنها آسان نیست. پیشنهاد مقاله این است که تیمها طی دو مرحله بازنگری، وظایف قابل حذف یا سادهسازی را شناسایی کنند. مثالهایی از این نوع کارها شامل چکلیستهای غیرضروری، گزارشهای بیاستفاده، فرآیندهای بیشازحد پیچیده و جلسات غیرضروری است. مدیران باید تیم را تشویق کنند تا فرض را بر این بگذارند که حذف وظیفه، قابل بازگشت است؛ یعنی اگر اشتباه کردند، میتوانند آن وظیفه را بازگردانند.
◽️۳. کاهش استراتژیک در دسترس بودن
مدیرانی که همیشه در دسترس هستند، ناخواسته وابستگی تیم به خود را افزایش میدهند. با کاهش زمان حضور در پروژهها و محدود کردن مشارکت به بخشهای کلیدی، میتوان بار کاری را کاهش داد و در عین حال، استقلال و مسئولیتپذیری تیم را افزایش داد. برای مثال، مدیران میتوانند فقط در ابتدای پروژه، جلسات کلیدی، یا در قالب جلسات کوتاه پیگیری، مشارکت داشته باشند. این تغییر نه تنها وقت مدیر را آزاد میکند، بلکه اعتماد به نفس اعضای تیم را هم بالا میبرد.
مدیرانی که به شدت گرفتارند و امکان واگذاری کار ندارند، باید شیوهی انجام کارها را بازنگری کنند. انجام کارها به میزان کافی خوب، حذف کارهای عادتمحور و کماثر، و کاهش در دسترس بودن میتواند باعث آزادسازی زمان، افزایش تمرکز بر اولویتها و بهبود بهرهوری شخصی و تیمی شود. این اقدامات نه تنها بار کاری را کاهش میدهد، بلکه باعث افزایش رضایت و انگیزه کارکنان نیز میشود.
[آکادمیمدیریت]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👤Kim Scott
#TED
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹استراتژی خاتمۀ مذاکرۀ فروش، فرایندی است که از آن در تمام مذاکرات فروشمان برای هدایت مشتری به سمت تصمیمگیری نهایی و خریدن محصولمان استفاده میکنیم.
🔹این فرایند معمولاً به این صورت است که بعد از خاتمۀ معرفی محصول، چند سوال کوتاه از مشتری میپرسیم و با کمک آنها مشتری را به سمت تصمیمگیری هدایت میکنیم.
🔹اگر فروشندۀ تازهکاری هستیم، برای خاتمۀ یک مذاکرۀ فروش میتوانیم از این سه نوع سوال استفاده کنیم:
◽️١. سوالات جایگزین
در این استراتژی، چند گزینه دربارۀ محصولمان پیشروی مشتری قرار میدهیم تا یکی از آنها را انتخاب کند. مثلاً بعد از معرفی یک خودرو به مشتری از او میپرسیم «رنگ سفید آن را میپسندید یا رنگ مشکیاش را؟»
◽️٢. سوالات عملی
در این استراتژی، عملیاتی که مشتری باید انجام بدهد را در قالب سوال از او میپرسیم. برای مثال، فرض کنید بعد از معرفی یک نوع مادۀ اولیۀ صنعتی میخواهیم مشتری را به سمت خرید هدایت کنیم. در این حالت میتوانیم از او بپرسیم «فردا قرارداد را برایتان ارسال کنم یا با خودم بیاورم که نگاهی به آن بیاندازیم؟»
◽️٣. سوال مستقیم
در این استراتژی، خیلی شفاف از مشتری میپرسیم که آیا میخواهد محصول مدنظرمان را بخرد یا نه. برای مثال، فرض کنید یک یخچال جدید را به مشتری معرفی کردهایم و در انتهای معرفیمان از مشتری میپرسیم «میخواهید سفارشتان را ثبت کنم؟»
🔹این سه استراتژی، یک مشکل مشترک دارند و آن این که مشتری را باز هم در موقعیت تصمیمگیری قرار میدهیم.
🔹برای همین، اگر فروشندۀ کهنهکار و حرفهای هستیم بهتر است استراتژی خاتمۀ مذاکرهمان را به این صورت طراحی کنیم که برای مشتری تصمیم بگیریم و فقط از او بخواهیم تصمیممان را تایید کند.
🔹برای مثال، فرض کنید میخواهیم بعد از معرفی خودرو به مشتری، او را به سمت خرید هدایت کنیم. در این حالت به جای آن که از مشتری بپرسیم «رنگ سفید آن را میپسندید یا رنگ مشکیاش را؟» از او میپرسیم «من رنگ مشکی را برایتان سفارش میدهم، موافقید؟»
🔹بعد از پرسیدن این سوال، مشتری این سه انتخاب را دارد:
◽️١. مشتری تصمیمی که برایش گرفتهایم را میپذیرد و با آن موافقت میکند که در این صورت مذاکرۀ فروش را با موفقیت خاتمه دادهایم.
◽️٢. مشتری تصمیمی که برایش گرفتهایم را نمیپسندد و آن را تغییر میدهد. مثلاً میگوید نه من رنگ سفید این خودرو را بیشتر دوست دارم. در این حالت، مذاکرۀ فروش را بر اساس خواستۀ مشتری خاتمه میدهیم.
◽️٣. مشتری با کل تصمیمی که برایش گرفتهایم مخالفت میکند و آن را نمیپذیرد. در این حالت، متوجه میشویم که این مشتری آمادۀ خرید نیست و نباید بیشتر از آن برای او وقت و انرژی بگذاریم بلکه باید اجازه بدهیم زمان بگذرد و بعداً مجدداً سراغش برویم.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹به اطلاع همراهان گرامی میرساند که افرادی که شرایط ذیل را دارا هستند، میتوانند به تیم مشاورهدهندگان انجمن بپیوندند:
@Chn_PR
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#Forbes
[آکادمی مدیریت]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍🏻چنانکه همگی میدانیم، ایران درگیر جنگ است و متاسفانه کیفیت اینترنت به شدت افت کرده و دسترسی بسیاری کاربران به تلگرام قطع میباشد.
لذا علیرغم آمادهسازی محتوای قابلتوجه - به ویژه در زمینه ویدیوهای مدیریتی - فعلا تصمیم به عدم ارسال مطالب جدید گرفتهایم.
همیشه خرد بادت آموزگار
خُنُک باد ایران و خوش روزگار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انجمن مدیران
⭕️ امیدواری و پارادوکس «استاکدیل»
🔸این مفهوم را جیم کالینز، استاد برجسته دانشگاه استنفورد وارد ادبیات مدیریت کرد. استاک دیل، مدیر یک شرکت چند میلیارد دلاری نیست، بلکه استاک دیل نام بلندپایهترین افسر نظامی است که در جنگ ویتنام اسیر شد. بیش از ۷ سال اسیر بود و در یکی از اردوگاههای زندانیان جنگی، شکنجههای وحشتناکی را تجربه کرد؛ بدون حقوق انسانی، بدون تاریخ آزادی، بدون پشتیبانی.
🔹او نه تنها در آن شرایط دوام آورد که جان بسیاری را نجات داد. یک سیستم ارتباطی رمزی بین اسرا درست کرد. برای آنکه اعتراف اجباری نکند صورتش را با تیغ برید و اطلاعات را به صورت محرمانه برای کشورش ارسال می کرد و ... جیمز کالینز با او مصاحبه ای کرد و از او پرسید «چه کسانی در آن سختیها دوام آوردند و چه کسانی دوام نیاوردند و نابود شدند؟»
🔹پاسخ او تکان دهنده بود: "خوشبینها در هم شکستند!" کسانی که منتظر بودند به زودی اتفاق مثبتی بیفتد و آنها از این مهلکه رها شوند.
خوشبینها میگفتند: حتماً این کریسمس آزاد میشویم و به خانه بازمیگردیم. کریسمس میرسید و آنها آزاد نمیشدند. بعد میگفتند دیگر حتماً تا عید پاک (چند ماه بعد) خلاص خواهیم شد.» عید پاک هم میرسید و اتفاقی نمیافتاد. تکرار این رویه باعث میشد که در هم بشکنند و به تدریج از درون فرو بریزند.
🔹چرا پروفسور کالینز نام این پدیده را پارادکس گذاشته است؟ چون میگوید که امیدواری مثبت باید کنار دیدن واقعیتهای منفی باشد. از این جهت پارادواکس است که یک امر منفی (واقعیتهای مهلک) کنار یک امر مثبت (امیدواری) قرار می گیرند و همزمان باهم پیش میروند؛ بدبینی و امیدواری.
📌متن کاملتر و مشروح این مفهوم را میتوانید در « اینجا » مطالعه نمایید.
🎖انجمن مدیران، بزرگترین تشکل #مدیریت در ایران @Managersclub
🔸این مفهوم را جیم کالینز، استاد برجسته دانشگاه استنفورد وارد ادبیات مدیریت کرد. استاک دیل، مدیر یک شرکت چند میلیارد دلاری نیست، بلکه استاک دیل نام بلندپایهترین افسر نظامی است که در جنگ ویتنام اسیر شد. بیش از ۷ سال اسیر بود و در یکی از اردوگاههای زندانیان جنگی، شکنجههای وحشتناکی را تجربه کرد؛ بدون حقوق انسانی، بدون تاریخ آزادی، بدون پشتیبانی.
🔹او نه تنها در آن شرایط دوام آورد که جان بسیاری را نجات داد. یک سیستم ارتباطی رمزی بین اسرا درست کرد. برای آنکه اعتراف اجباری نکند صورتش را با تیغ برید و اطلاعات را به صورت محرمانه برای کشورش ارسال می کرد و ... جیمز کالینز با او مصاحبه ای کرد و از او پرسید «چه کسانی در آن سختیها دوام آوردند و چه کسانی دوام نیاوردند و نابود شدند؟»
🔹پاسخ او تکان دهنده بود: "خوشبینها در هم شکستند!" کسانی که منتظر بودند به زودی اتفاق مثبتی بیفتد و آنها از این مهلکه رها شوند.
خوشبینها میگفتند: حتماً این کریسمس آزاد میشویم و به خانه بازمیگردیم. کریسمس میرسید و آنها آزاد نمیشدند. بعد میگفتند دیگر حتماً تا عید پاک (چند ماه بعد) خلاص خواهیم شد.» عید پاک هم میرسید و اتفاقی نمیافتاد. تکرار این رویه باعث میشد که در هم بشکنند و به تدریج از درون فرو بریزند.
🔹چرا پروفسور کالینز نام این پدیده را پارادکس گذاشته است؟ چون میگوید که امیدواری مثبت باید کنار دیدن واقعیتهای منفی باشد. از این جهت پارادواکس است که یک امر منفی (واقعیتهای مهلک) کنار یک امر مثبت (امیدواری) قرار می گیرند و همزمان باهم پیش میروند؛ بدبینی و امیدواری.
📌متن کاملتر و مشروح این مفهوم را میتوانید در « اینجا » مطالعه نمایید.
🎖انجمن مدیران، بزرگترین تشکل #مدیریت در ایران @Managersclub
🔹این نوع پاسخها، در واقع عذر و بهانهای است برای توجیه فرار از روند منطقی و رسمی تصمیمگیری. البته منظورم این نیست که در تصمیمگیری اصلاً به احساساتمان توجه نکنیم، بلکه منظورم این است که نباید عقل و منطقمان را به بهانۀ تصمیمگیری احساسی تعطیل کنیم.
🔹برای همین، اگر میخواهیم مهارت تصمیمگیریمان را ارتقا بدهیم، باید سبک و شیوۀ تصمیمگیریمان را بشناسیم تا در صورت لزوم بتوانیم آن را اصلاح کنیم.
🔹مایکل درایور در کتاب خود با عنوان «موفقیت در کسب و کار با استفاده از پنج سبک تصمیمگیری» ما را با این روشهای تصمیمگیری آشنا میکند:
◽️۱. تصمیمگیری مطلق
صرفاً بر اساس منطق و عقلمان تصمیم میگیریم و احساسات و شهودمان را در تصمیمگیری دخالت نمیدهیم.
◽️۲. تصمیمگیری انعطافپذیر
با توجه به شرایط، منابع و محیط پیرامونیمان تصمیمگیری میکنیم و در صورت لزوم، تصمیماتمان را به صورت مرتب تغییر میدهیم.
◽️۳. تصمیمگیری سلسله مراتبی
تصمیمگیری اولیه را به یک فرد، واحد یا کمیته واگذار میکنیم و سپس خودمان به عنوان مدیر و رهبر کسب و کار، تصمیم نهایی را اتخاذ میکنیم.
◽️۴. تصمیمگیری جامع
با در نظر گرفتن تمام متغیرها و شرایط تصمیمگیری و تلاش میکنیم عواقب هر تصمیممان را هم مدنظر قرار بدهیم.
◽️۵. تصمیمگیری سیستمی
از سیستمهای پشتیبان تصمیمگیری مانند هوش مصنوعی، سیستمهای اطلاعاتی و غیره برای تصمیمگیری بهتر و دقیقتر کمک میگیریم.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
▫️۱. سادگی
وکیل مدافع موفقی میگوید "اگر شما در دادگاه، درباره ده نکته بحث کنید، حتی اگر همه آنها نکات خوبی باشند، هنگامیکه قضات به اتاق هیئت منصفه میروند هیچکدام از آنها را به خاطر نمیآورند". برای کاهش اضافههای ایده و رساندن آن به مفهوم اصلی، باید در کاهش و حذف مسلط باشیم و میبایست بیرحمانه اولویتبندی کنیم. ماموریت ما فقط کوتاه گفتن چیزها نیست، عبارات بسیار کوتاه الزاماً ایدهآل نیستند. گفتار حکیمانه، ایدهآل است. باید ایدههایی بسازیم که علاوه بر سادگی، عمیق و با مفهوم باشند.
▫️۲. غیره منتظره بودن
میتوانیم از غافلگیر کردن برای جلب توجه افراد استفاده کنیم؛ احساسی که نقش آن افزایش هوشیاری و تمرکز است. اگر پیام ما از میان پارازیتها عبور نکند و توجه افراد را جلب نکند، نمیتوانیم به پیش برویم. اگر استفاده از غافلگیری در خدمت پیام اصلی ما باشد، بسیار قدرتمند خواهد بود. اما غافلگیری زیاد طول نمیکشد. برای بردباری افراد در توجه به ایده، باید اشتیاق و حس کنجکاوی ایجاد کنیم.
▫️۳. ملموس بودن
باید ایده خود را در چارچوب اطلاعات ملموس و فعالیتهای انسانی توضیح دهیم. ایدههای ماندگار به طور طبیعی پر از تصاویر واضح و ملموساند. ایدههای ملموس راحتتر به یاد آورده میشوند. اما ممکن است این سوال را بپرسید که چه چیزی موضوعی را ملموس میکند؟ پاسخ ساده این است که چیزی را که بتوان با حواس پنجگانه خود بررسی نمود، ملموس است.
▫️۴. باورپذیر بودن
ایدههای ماندگار باید اعتبار خود را داشته و باورپذیر باشند. به راههایی نیاز داریم تا افراد، خود ایده ما را بیازمایند. در تنها مناظره ریاست جمهوری در سال ۱۹۸۰ میان رونالد ریگان و جیمی کارتر، ریگان میتوانست آمارهای بیشماری را که نشاندهنده رخوت اقتصادی بودند، بیان کند. به جای آن، وی از سوال سادهای استفاده کرد: "قبل از اینکه رای بدهید از خود بپرسید آیا وضع من از چهار سال قبل بهتر شده است؟".
▫️۵. احساسی بودن
باید کاری کنیم تا حس خاصی در مخاطبان ایده ایجاد شود. هدف از احساسی کردن پیامها این است که کاری کنیم دیگران به آن اهمیت بدهند. احساسات باعث برانگیخته شدن افراد برای اقدام میشود. فراموش نکنید مردم معمولا" به خودشان اهمیت میدهند؛ لذا سعی کنید علایق و سلایق شخصی آنها را در ایده خود مورد توجه قرار دهید.
▫️۶. داستانی بودن
باید داستان بگوییم. آتشنشانان بعد از هر آتشسوزی داستان خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و با این کار تجربیات خود را چند برابر میکنند. شنیدن داستانها مانند شبیهساز پرواز عمل میکند که ما را برای پاسخ سریعتر و موثرتر آماده میسازد. داستانها میتوانند به طور همزمان، احساس و ادراک ما را درگیر خود سازند. داستانها ماندگاری بالایی دارند و پیام خود را ساده و با احساس منتقل میکنند.
[برندبافی]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👤Evy Poumpouras
#TED
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹اما این واقعیت به این معنا نیست که میتوانیم در قبال از دست دادن مشتری یا شکست در مذاکره بیتفاوت باشیم.
🔹به عبارت دیگر، این واقعیت که قرار نیست در تمام مذاکرات فروش برنده شویم یا تمام مشتریانمان را حفظ کنیم، به این معنا نیست که نباید تلاشمان را برای پیروزی در تمام مذاکرات فروش و حفظ تمام مشتریانمان انجام بدهیم.
🔹از طرف دیگر، نحوۀ برخورد ما با شکست در مذاکرۀ فروش یا از دست دادن مشتری، بسیار مهمتر از دلیل شکستمان است.
🔹پس باید یاد بگیریم وقتی در مذاکرهای شکست میخوریم یا مشتریای را از دست میدهیم، مثل فروشندگان حرفهای رفتار کنیم.
🔹برای این منظور میتوانیم از این رفتارها الگو بگیریم:
◽️۱. از مشتری بابت وقتی که برایمان گذاشته یا مدتی که از ما خرید کرده، تشکر کنیم و حتی برای او نامۀ تشکر رسمی بفرستیم.
◽️۲. از مشتری بخواهیم نظرات و انتقاداتش به شرکت، محصول و حتی خود ما را خیلی راحت و صادقانه بیان کند.
◽️۳. بعد از مدتی برای مشتری اطلاعاتی دربارۀ رضایت مشتریان کنونیمان، تاییدیههای شرکتمان، موفقیتهای آن در بازار و اطلاعات جدیدی دربارۀ محصول بفرستیم.
◽️۴. منتظر باشیم تا وضعیت مشتری تغییر کند و باز هم با او تماس بگیریم
◽️۵. اگر مشتری به جای ما از رقیبمان خرید کرده، بررسی کنیم که رقیب در چه زمینهای بهتر از ما بوده و توانسته مشتری از ما بگیرد.
◽️۶. اجازه ندهیم از دست دادن فروش روی نگرش ما به شغلمان و تلاشمان برای موفقیت تاثیر منفی بگذارد.
[مارکتینگآز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹 تعادل حساس میان همدلی و قاطعیت
در دورههای بحران، رهبری تیم معنای عمیقتری پیدا میکند. مدیر باید با حفظ آرامش، ارتباط صادقانه و تصمیمگیری مؤثر، تیم را از بحران عبور دهد. مهارت در برقراری ارتباط شفاف، شناخت دغدغههای کارکنان و ارائه چشماندازی روشن، از الزامات مدیریت موفق در این شرایط است.
🔹 استراتژیهایی برای رهبری در تغییر
در مسیر تغییر، شفافیت یکی از قویترین ابزارهای رهبران است. وقتی اعضای تیم بدانند چرا تغییر در حال وقوع است، چه نقشی در آن دارند و چه نتایجی انتظار میرود، بهتر با تغییر همراه میشوند. همچنین مشارکت دادن افراد در تصمیمگیری، حس تعلق و تعهد را افزایش میدهد.
🔹 ساخت تیمهای تابآور
تیمهایی که آموزش دیدهاند، اختیارات دارند و بازخورد دریافت میکنند، در برابر بحرانها مقاومتر هستند. مدیرانی که به اعضای تیم خود اعتماد میکنند و آنها را در فرآیند تصمیمگیری شریک میکنند، بستری برای نوآوری و انعطافپذیری فراهم میسازند. روحیه بالا و انگیزه قوی، نتیجه همین روش مدیریت است.
🔹 رهبری با الگوی عملی
رهبران بزرگ نه با شعار، بلکه با عمل الهامبخش تیم خود هستند. زمانی که مدیر خودش به ارزشها و رفتارهایی که از تیم انتظار دارد پایبند باشد، فرهنگی از تعهد، اعتماد و مسئولیتپذیری در سازمان شکل میگیرد. این الگوی عملی، در بحرانها راهنمای تیم خواهد بود.
🔹 درسهایی از فاجعه کشتی الفارو
در سال ۲۰۱۵، کشتی باری آمریکایی "الفارو" با وجود هشدارهای طوفانی شدید، به حرکت ادامه داد و در طوفان غرق شد. تحلیلها نشان دادند که ضعف در ارتباطات، نبود فضای امن برای اظهار نظر خدمه، و تصمیمگیریهای غیرمنعطف منجر به این فاجعه شد. این حادثه یادآور اهمیت فرهنگ گفتوگو، مدیریت ریسک و رهبری انعطافپذیر است.
مدیریت در بحران یعنی ساختن سازمانی که در برابر فشارها مقاوم و در برابر فرصتها چابک باشد. با تقویت مهارتهای رهبری، تمرکز بر آموزش تیمها، ایجاد فضای شفاف برای ارتباط، و پایبندی به اصول اخلاقی، مدیران میتوانند سازمان خود را از دل تغییرات سالم عبور دهند.
[آکادمیمدیریت]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹لذا بار دیگر تاکید میشود که از ارسال مدارکی که شامل این سوابق نیستند اجتناب نمایید.
با تشکر
انجمن مدیران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔹در دل این تکنیک از سه اصل متقاعدسازی کمک گرفته شده است:
◽️۱. انسانها وقتی میبینند اکثر مردم کار خاصی را انجام میدهند، با خودشان فکر میکنند که حتماً کار درستی است که همه آن را انجام میدهند و در نتیجه، آنها هم بدون فکر کردن همان کار را تقلید میکنند. در نتیجه، وقتی وانمود میشود خیلیها در حال سوار شدن به قطار هستند (مثلاً در حال خریدن محصولمان هستند) بقیه هم به این جنبش میپیوندند
◽️۲. تکنیک قطار در حال حرکت به نیاز انسانها به تعلق به گروه پاسخ میدهد. در حقیقت، وقتی یک فرد همراه جماعت سوار قطار میشود، بخشی از نیازهای اجتماعی خود را برآورده میکند
◽️۳. در تکنیک قطار در حال حرکت از اصل «محدودیت منابع» هم استفاده میشود و به این وسیله افراد تحریک میشوند تا فرصت را از دست ندهند
🔹تکنیک قطار در حال حرکت در تبلیغات هم کاربرد دارد. در این نوع تبلیغات نشان داده میشود بسیاری از مردم به محصول یا خدمت مدنظرمان علاقه دارند و آن را مصرف میکنند. در نتیجه، بقیه هم تحریک میشوند محصولمان را بخرند.
[مارکتینگ آز]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👤Linda Hill
#Harvard_videos
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM