Telegram Web
برگی از تقویم تاریخ

۱۶ دی سالروز درگذشت ارباب جمشید

(زاده سال ۱۲۲۹ یزد -- درگذشته ۱۶ دی ۱۳۱۱ تهران) بازرگان و نخستین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی

او از ۱۱ سالگی، از سوی پدرش در تجارتخانه مشغول به کار شد و بعدها برای خودش تجارتخانه‌ای در بروجرد و سپس در بندرعباس ایجاد کرد و به تجارت لباس و پارچه مشغول بود. پس از مهاجرت به تهران، به کشاورزی، تجارت و صرافی و سپس به بانکداری پرداخت و در ۳۵ سالگی شعبه‌های متعدد صرافی را در بازار تهران دایر کرد. او بدین ترتیب به تدریج از تجار عمده و معروف بازار تهران شد و شعبه‌هایی از (تجارتخانه جمشیدیان) را در بیش از ۱۲ شهر ایران دایر کرد و بعدها شعبه‌هایی از این تجارتخانه را در بغداد، بمبئی، کلکته و پاریس به راه انداخت. وی همچنین در پی گسترش دامنه فعالیت‌های تجاری در ۱۳۱۱ بانک جمشیدی را نیز تأسیس کرد.
او با دربار قاجار به‌عنوان تاجر معتبر ارتباط پیدا کرد و از آن زمان تا پایان حکومت قاجار وی با دربار قاجاریه مراوده داشت.
علاوه بر فعالیت‌ها و آبادانی‌های چشمگیری که در املاک جمشیدآباد و امیرآباد انجام داده بود، در تابستان‌ها که آب جنوب تهران کم بود، آب قنات‌های آنجا را به رایگان، برای جبران کمبود آب به این منطقه روانه می‌کرد. وی برای رسیدگی به فقرا تنگدستان تیز تلاش ویژه داشت. ساخت چند آب‌انبار و سقاخانه "به ویژه در شهرهای یزد و نیز در مسیر بین بندرعباس و یزد" و ساخت چند مدرسه "از جمله مدرسه جمشید جم" و چند گرمابه رایگان از جمله کارهای اوست.
وی در نهضت مشروطه، کمک مالی بسیاری به مشروطه‌خواهان کرد و از جمله پارک جمشیدآباد "جمالزاده کنونی" را در موقع ورود ستارخان و باقرخان و شاهسون‌ها محل توقف و سکونت و پذیرایی از آنان قرار داد.
در سال ۱۲۸۲ تجار عضو مجلس و خارج از آن، در اطلاعیه‌ای قصد خود را برای تأسیس بانک ملی ایران اعلام کردند و مقرر شد تا زمان تأسیس بانک، مردم پول‌های خود را به چند فرد مشخص شده "از جمله ارباب جمشید" تحویل دهند و رسید دریافت کنند. این امر مقدمه تأسیس بانک ملی ایران بود و پس از چندی ارباب جمشید را به تکاپو برای تأسیس این بانک ایرانی واداشت. بدین ترتیب ارباب جمشید خود از سهام‌داران عمده و از مؤسسان و بنیان‌گذاران بانک ملی ایران محسوب می‌شود.
شعبه‌های تجارتخانه ارباب جمشید در سرتاسر ایران علاوه بر فعالیت‌های بازرگانی کارهای بانکی را نیز انجام می‌دادند، طوری‌که به‌زودی به صورت رقیبی برای بانک‌های خارجی فعال در ایران یعنی بانک شاهی انگلیس و بانک استقراضی روس درآمد و از طرفی صرافان و تجار بزرگی همچون او از رقبای اصلی بانک‌های شاهنشاهی انگلیس و استقراضی روس در ایران به‌شمار می‌آمدند. به همین دلیل این بانک‌ها در صدد برآمدند اقداماتی علیه ارباب جمشید انجام بدهند که موفق به این کار شدند و او ورشکست شد.



💎
🆔 @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#ارباب_جمشید، د
‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۶ دی سالروز درگذشت علی اسفندیاری "نيمايوشيج"

(زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۶ مازندران -- درگذشته ۱۶ دی ۱۳۳۸ تهران) بنیانگذار شعرنو

او در مدرسه چندان موفق نبود و به تحصيلات آكادميك اهميتی نمی‌داد. انقلاب‏های اجتماعی سال‏های ۱۳۰۰ - ۱۳۰۱ او را به كناره‌گيری از مردم و زندگی در ميان جنگل‏ها و دامان طبيعت و هوای آزاد كشاند و در آن‏جا اشعار بيشتری سرود.
وی از ۱۳۱۱ ساكن تهران شد و تا اواخر عمر در  این شهر ماند. نيما با حركتی كه در طول زندگی خود داشت، نشان داد كه از شعر و هنر، ادراكی عميق و تازه دارد و شايستگی اين را داراست كه در عرصه سرشار و پربار ادب فارسی، بنيانگذار شيوه‌ه‏ای نوين باشد. بنابر اين ، شعری را وارد صحنه ادب فارسی کرد كه در عين نداشتن قافيه و رديف، دارای وزن و هجا بود. اين سبك شعر به شعرنو و شعر نيمايی مشهور است و افراد فراوانی به پيروی از سبك او، هنر آزمايی كرده‏‌اند. شعر آزاد نيمايی تفاوت‏های آشكاری با شعر سنتی داشته، از لحاظ عاطفی بيشتر جنبه اجتماعی و انسانی دارد و تخيل و صور خيال هر شاعر از تجربه شخص او سرچشمه می‌گيرد. او از لحاظ زبان، هر كلمه‌ای را در شعرنو به كار می‌برد، با اين شرط كه با كلمات همجوار، بيگانه و ناساز نباشد. به نظر او وزن بايد تابع احساسات و عواطف شاعر باشد. نيمايوشيج را به حق، پدر شعرِنو فارسی می‌خوانند. از او به غير از مجموعه اشعار، آثار ديگری به چاپ رسيده است از جمله: داستان‏ها، اشعار، آثار تحقيقی، يادداشت و نامه‌ها.
آرامگاه وی در زادگاهش، يوش است.



💎
🆔 @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#علی_اسفندیاری. #نیما_یوشیج، د
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

🔵 کتیبه‌ای با قدمت ۱۶۰۰ سال در رومیه (ترکیه جعلی) که نام ایرانشهر در آن آمده است ...

🔺 بازخوانی از وحید عباس زاده / این تابوت سنگی بیزانسی را Nezih Fıratlı عضو موزه‌ی باستانشناسی استانبول در دهه شصت میلادی کشف کرد و خوانش متن پارسیگ آن، نخستین بار توسط de Menasce انجام‌ شد. صاحب تابوت، یک ایرانی به نام خرداد بود که احتمالاً در سده‌‌ی پنجم میلادی، از پارس به دعوت یک مقام رومی به پایتخت روم شرقی آمد. بخش آغازین این نوشته‌ی سه خطی در این ویدئو مرور شده است


📙منابع:
l'inscription funéraire Pehlevie d'Istanbul, J.P. de menasce, Iranica antiqua 7, p.59 - J. Harmatta, Acta Antiqua Academiae Scientiarum Hungaricae 17


💎
🆔 @maneshparsi
⭕️آزادگان / آزاذان

در #شاهنامه بارها با واژه «آزادگان» برخورد می کنیم که نشان از طبقه و گروه خاصی از ایرانیان را دارد:

ز پهلَو برفتند آزادگان
سپهبد سران و گرانمايگان
یا
ترا پيش آزادگان كار نيست
كجا مر ترا راى هشيار نيست
یا
همى رفت تا آذرابادگان
ابا او بزرگان و آزادگان

در #شاهنامه، «آزاده» مترادف همان واژه «آریایی» بوده و پیشینیان، وآزه آریایی را آزاده معنی کرده اند. «آزادبوم» نیز در این کتاب به معنی مطلق کلمه «ایران» است.

برفتند از آن بوم تا مرز روم
پراكنده گشتند از آزادبوم‏

آزادگان، همان آریایی های نخستین هستند که در اقصی نقاط ایران جایگیر شده و خودشان را «نجیب، شریف ، جوانمرد و پهلوان» معرفی می کردند.

«اسواران» که سواره نظام ارتش ایران را تشکیل می دادند عمدتا از آزادگان بودند.

برای اطلاعات بیشتر به سخن پروفسور کریستین سن مورخ شهیر دانمارکی اشاره می شود:


《فرض می توان کرد که آزاذان در روز اول نامی بوده است که قوم فاتح آریا در مقابل ساکنین اصلی سرزمین ایران امروزی که مقهور شده بودند، به خود داده اند. بی شک نژادها تا حدی به هم مخلوط شده و این اختلاط نژاد باعث بر گُم شدن خاندانهای آریائی آزاده در طبقه روستائیان مستعبد و طبقۀ غیر معتدّبها از شهرنشینان گردیده است.

احوال دیگر از قبیل عواقب جنگها و دیون و تقسیم دائم اراضی و غیره نیز بدین تکامل مساعدت کرده است. از جمله دودمانهای آریائی که بالنسبه پاک و خالص مانده اند، بعضی به طبقه کوچک و مقتدر «وسپهران» ارتقا یافتند، دیگران طبقه نژادگان و اصیل زادگان درجه دوم را تشکیل دادند که در زمان ساسانیان بالنسبه متعدد و در تمامی انحاء کشور متفرّق و قسمت اعظم ایشان اعمال جزء مربوط به اداره ولایات را متکفل بوده اند. ظاهراً این گروه اخیرند که نوعاً آزاذان خوانده میشوند. 》

منبع:
آرتور کریستین سن، «وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانی، ص 63

پ ن:
آزاذان را می بایست آزادان/آزاتان تلفظ کرد.
در زبان #پهلوی (پارسی میانه) حرف «ذ» صدایی مابین «ت» و «د» می دهد و شبیه th انگلیسی است از این رو با حرف «ذال» عربی نباید اشتباه گرفت و صرفا شباهت نوشتاری دارد. این حرف به «ذال معجم» مشهور بوده است که پس از گذر سالیان ، واژگانی که دارای ذال معجم بودند به مرور به حرف «د» تبدیل شده اند. مانند واژه «سروذ» زبان #پهلوی که در فارسی نوین «سرود» شده است.
Sruth-->sorud


💎
🆔 @maneshparsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


نام شماری‌از دانشمندان ایران باستان که در مآخذ نامبرده در تصاویر، و منابعِ اسلامی همچون طبری، ابن‌خلدون، فارسنامه، دینوری، ثعالبی، بلعمی، اشعار شاعران ادبیات فارسی و شاهنامهٔ فردوسی و اوستا آمده‌است؛


💎
🆔 @maneshparsi
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این مهر گلی مربوط به دوره ایلامیانه که در منطقه چغامیش دزفول کشف شده؛

💎
🆔 @maneshparsi
شیرکوه بذ.... بابک خرم دین ..🔥

هفدهم دیماه سالگشت پرواز پاپک خرم دین

این فروغ بی زوال و جاودان من
قبله گاه و جان پناه نیکم این وطن
این همیشه سبز این همیشه پاک -
این همیشه روشن و بلند و تابناک
این زلال تا همیشه جاری زمان
این طلوع بی غروب و مهر بی کران
این فلات پر شکوه ایمن از گزند
در گذار نیک و بد همیشه سربلند
آشیان دلفروز و خانه من است
در زمانه ای چنین تباه و سرد
مهر او بهین بهانه من است

زیر آسمان پر فروغ و روشنش
از درون سینه ی ستبر سنگها
می جهد به خاک چشمه های نور
وز پس غبار میکشد به دوش خاطرات دور
سد دفینه عشق سد خزانه شور

گوییا هنوز از پس قرون
آن زمان که ماه میدمد به ناز پشت کوهسار
بر ستیغ کوه قلعه گاه بذ می شود عیان
وز پس حصار جلوه میکند روح بابکان

بابک غیور از فراز کوه میرود به تک
در رکاب او شیهه میکشد اسب راهوار
این یل دلیر از نژاد شیر
در سکوت شب میرود به پیش
سر پناه او کوه و آسمان
در بلور ماه موج می زند
نقش گنگی از عهد باستان

می درد زهم پرده ی زمان
وز پس غبار سالهای دور میشود عیان - - - --
-
کار و انی از خلق خسته جان
دیده ناروا خورده ناسزا
تازیانه از دست تازیان
مانده از ستم زیر بارغم
فقر و احتیاج جزیه و خراج -
میکشد به دوش بار ذمه این خلق ناتوان

تا بپاشد آن بارگاه ظلم تا بسوزد آن خانه ستم
در خیال من جلوه میکند بازبابکان
شعله میکشد در نگاه او گرم وآتشین خشم بی امان

آن یل دلیر شیر کوه بذ آن طلایه دار
در کنار او سرخ جامگان جمله جان سپار

راه بی عبور کوهها بلند قله سرفراز
لر زه افکند کاخ ظلم را گرد یکه تاز - - - - ----
سال های سال کاخ اهرمن در تب شکست -
سال های سال در هراس و بیم دشمنان پست –
سال ها نبرد رزم و کار زار
سال ها جدال فتح و افتخار - - - - ----

نقش های گنگ می دود به هم
پنجه های شب نقش دیگری میکشد کنون
میشود عیان نقش مکر و خون
یار نیمه راه - -حیله و جنون --

آنکه میزدی لاف دو ستی از برای او
خنجر جفا می کشد کنون در قفای او - - - -
--
آسمان سیاه چهره ها دژم خلق ناامید
میکشد به بند شیر شرزه را روبه پلید
آه روز گار روزگار دون روزگار تار بخت واژگون
بابک دلیر زیر یوغ و بند! ژنده شیر نر بسته در کمند؟
آه از این ستم وای از این فسون - - - ---

شهسوار یل میرود اسیر تا به سامرا نزد گرگ پیر
فوج دشمنان ترک و تازیان روز و شب همه در کنار او
لیک در قفا قلب ملتی میتپد زغم سوکوار او

معتصم همان خصم بدنهاد
بار گاه او خانه فساد خود نشسته در انتظار او

پیر و نوجوان کودک و کلان
گر د دارالعام صف کشیده اند
بابک غیور با ردای سرخ
بر نشسته بر پیل کوه وار
همچو شیر نر پر دل و جسور همچو کوه بذ سخت و استوار...

جمع تازیان گرد او به صف
نیز ه ها به دست تیغ ها به کف

معتصم بر او بانگ میزند :
"مرد نا خلف کیستی ؟ بگو..
نیست پاسخی بهر پرسشش
دیدگان خلق سوی بابکان خیره میشود
آن دلیر گرد میرود به پیش
خورده بر لبش مهری از سکوت
نیش خنجری در نگاه او....

بار دیگر ش میدهد ندا:
آی خیره سر کر شدی مگر ؟ نام خود بگو –

بابک و سکوت یک جهان پیام در سکوت او
زهرنفرتش می چکد ز رو...

معتصم ز خشم نعره میکشد: ای بریده کام با من و سکوت ؟
آنگه از جنون میکشد غریو : "مردتیغ زن کتف او بزن" - - - - - -----

مردک پلید میرود به پیش می درد به تن سرخ جامه اش
خون روشنش میچکد به خاک تیره میشود آن نگاه پاک
لیکن از غرور تا نبیند آن دشمن دنی روی زرد او
می زند به رخ رنگ لاله از زخم خون فشان
چهره میکند از گلاب خون رنگ ارغوان 🩸🩸

آنگه از زمین سوی آسمان خیره می شود
شاد و پر توان بر خدای جان سجده میبرد
" آه کردگار ای همیشه یار در ره وطن سهل – - باشدم مرگ و افتخار " –

باز معتصم می زند نهیب :
تیغ زن بزن کتف دیگرش برکنش زبان مثله کن تنش"

بابک دلیر در زلال خون آوردخروش
واپسین ندا از گلوی او میرسد به گوش
"اینک ای وطن ای همیشه پاک
مرگ را چه باک
بی بها سری خونبهای تو گر فتد به خاک؟" - - - - -

باز نقش ها می دود به هم
سایه های شب می کشد مرا سوی آسمان
تا شکوه عشق تا سرای نور تا ستارگان
بینم آن زمان درسکوت شب
روح خرمش جلوه میکند پشت کوهسار
بانگ مبهمی میرسد به گوش از پس حصار ....

"بابک دلیر خرمی تراست ای بهین تبار
کی فتد به خاک آن درخت سبز،
آنکه زاده شد از برای عشق،
کی شود فنا آن که شد فدا
در ره وطن بهر افتخار ؟

تهران، بیست و نهم دیماه هزار و سیسد و هشتاد

#هما_ارژنگی

💎
🆔 @maneshparsi
2
Track 1
Unknown Artist
چامه 🌲بابک خرم دین 🌲

سراییش و گویش : استاد 🔥 #هما_ارژنگی 🔥

البوم : 🌲🌲 سرو کاشمر 🌲🌲

اینک ای وطن، ای همیشه پاک،
مرگ را چه باک.....؟ !
بی بها سری ،خون بهای تو ،
گر فتد به خاک.....؟!

بابک دلیر خرمی تو را ست
ای بهین تبار
کی فتد به خاک
ان درخت سبز.....؟!
کی شود فنا
ان که شد فدا
در ره وطن
بهر افتخار.... !؟

🌲🌲🌲🌲🌲 شیر کوه بذ "بابک"


👍❤️

💎
🆔 @maneshparsi
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۷ دی ماه سالروز جانباختن جاویدنام بابک خرمدین

یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بردگی است

مهم نیست زنده می‌مانم یا می‌میرم
هر جا که من‌ باشم یا از من یاد شود
من آن‌جا پادشاهم.


💎
🆔 @maneshparsi
2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

کشف سومین محوطه هخامنشی در جمهوری باکو ...

🔹 در روستای گاشالتی Qaşaltı در شهرستان نفتالان یک محوطه تاریخی مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش مورد کاوش قرار گرفته و بقایای یک کاخ بیرون آمده که باتوجه به نوع خشت‌ها، سفال‌ها، ستون‌ها و دیوارها، آن را مربوط به دوره هخامنشی دانسته‌اند

در سال‌های گذشته نیز در روستای قاراجمیرلی Qaracəmirli در شمکیر و همچنین در منطقه ساری‌تپه Sarıtəpə محوطه‌های هخامنشی مورد کاوش و بررسی قرار گرفتند که گزارش آنها را منتشر کردیم


💥 این نکته را نیز مورد توجه قرار دهید که چون تیم‌های کاوش از کشورهای اروپایی بصورت مشترک با کاوشگران باکویی در این پروژه‌ها شرکت می‌کنند، دستگاه جعل باکو توانایی تحریف و پنهان‌کاری در زمینه هویت هخامنشی این محوطه‌ها را ندارد.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
فرهنگ و منش پارسی
۱۷ دی ماه سالروز جانباختن جاویدنام بابک خرمدین یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بردگی است مهم نیست زنده می‌مانم یا می‌میرم هر جا که من‌ باشم یا از من یاد شود من آن‌جا پادشاهم. 💎 🆔 @maneshparsi
بابک خرمی وجنبش خرمدینان گفتار زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند - ۱


سخن درباره قهرمانان سترگی چون بابک، ابومسلم، مازیار، یعقوب لیث صفاری وگروهی پرشمار دیگر، در یک سخن فشرده کاری است مشکل زیرا شکوه نقش آفرینی این قهرمانان را نمی‌توان چنانکه بوده به تصویر کشید. به باور من بابک چهرۀ حماسه آفرینی است که هنوز عظمت جنبش رهای بخشی که به رهبری او شکل گرفت و کمر خلافت عباسی را شکست به جهات گوناگون چنانکه باید شناخته نشده است.
🔹یکی از دلایل این امر موضع گیری‌های برخی نویسندگان سده های سوم و چهارم و پنجم شمسی است که با تعصب شدید مذهبی از یک سو و جلب نظر  دستگاه خلافت عباسی از سوی دیگر کوشیده‌اند تا با دادن نسبتهایی چون «زندیق» (در آن روزگاران تفسیر کنندگان دائره المعارف ایرانی ها یعنی " اوستا را زندیک می‌گفتند که زندیق معرب آن است )، کافر، اشتراکی ، و از نظر مذهبی چهره‌ای منفی درباره خرمدینان در جامعه به وجود آوردند. خرمدینان یا خرمیه عنوان جریانی ایرانی است که در برابر قدرت خلافت عباسیان و برای پایان بخشیدن به سلطه عربها بر ایران به اعتباری در جای جای ایران، چون گرگان، دیلمان، آذربایجان، ارمنستان، اصفهان، ری، همدان، شکل می‌گیرد و گاه به شورش‌هایی دست می‌زنند که از آن جمله می‌توان به خیزش «سرخ علمان» درزمان خلیفه مهدی و سپس در زمان هارون در اصفهان اشاره داشت. بنیانگذاری خرمدینان در برخی منابع به شروین پسر سرخاب از شاهزادگان شاخه کیوسیه از باوندیان نسبت داده شده است. گفته شده که یاران ابومسلم نیز به این جریان می‌پیوندند. برخی از نویسندگان متعصب سده‌های نخستین اسلامی در مقابله با این جریان ایرانی ضد سلطه عرب، از آنها بعنوان مجوس «زرتشتی» وپیروان مزدک یاد کرده اند. در حالیکه طرح مسئله تناسخ از سوی خرمدینان براین اساس بوده تا پس از کشته شدن چهره درخشانی چون ابومسلم خراسانی، پیروانش را به خود جلب سازند. 
🔹مذهب اباحه وسیرت لذت که به آنها منصوب شده است، به ظاهر از اسم آنها گرفته شده است، در صورتیکه به احتمال قوی، اسم آنها با معنی و مفهوم لذت و لذت پرستی، که لازمه لفظ خرم و خرمی است، ارتباط ندارد و گویا سبب اصلی تسمیه آنها به این اسم، آن است که منشاء آن قریه ای بنام خرم در ناحیه اردبیل بوده است. در برابر برخوردهای مذکور، استخری به روشنی اشاره دارد که در مساجد خرم دینان قرآن خوانده می‌شده است. همچنین است «ابن حوقل» که یادآور می‌شود: خرمدینان در جبال و روستاهای خود مساجد احداث کرده‌اند و در آن مساجد، اذان گفته می‌شود، و در مساجد آموزش قرآن دایر است. با آنچه که گفته شد در می یابیم که اساس آئین خرمدینان بر مقابله با سلطه جبارانه خلافت عباسی قرار داشته و به همین دلیل طرفداران خلافت برای کوبیدن آنها از زدن هیچ انگی ابا نداشته‌اند.
به اعتبار منابع تاریخی، مردم سلحشور آذربایجان، چون بخش‌های دیگر ایران زمین، هیچگاه در برابر عربها و دستگاه ستمگری خلافت، دست از مقاومت و نبرد نکشیده‌اند.

🔹به اعتباری درخشان‌ترین قهرمان تاریخ ایران در سده های نخستین پس از اسلام که در خطه آزادزنان وآزادمردان آذربایگان بپا خاست و نزدیک به ربع قرن دستگاه پرجبروت وسلطه‌گر خلافت را دچار وحشت ساخت، بابک خرمدین بود. زمان تولد این قهرمان بزرگ ایرانی، نه روز و نه ماه و نه سالش روشن نیست، در حالیکه روز به شهادت رسانیدن و پیوستن‌اش  به استوره های جاوید ایرانزمین به روشنی به ثبت تاریخ رسیده است. نام پدرش مرداس و از مردم مدائن بود و گفته شده است که مادرش بانویی از مردم سراب بوده است. بابک از نوجوانی به سلک خرمدینان آذربایجان که رهبری آنها بر دوش جاویدان پسر شهرک قرارداشت، درآمد. جاویدان بر خلاف دیگر خرمدینان برآن گشت تا برای رودررویی با قدرت خلافت عباسی و رهایی ایران، سپاهی گرد آورد و چنین کرد. بابک نوجوان نوخاسته یکی از جنگاوران سپاه جاویدان به شمار می‌رفت. جاویدان با نیروهای متجاوز خلیفه درگیر گشت و در نبردی زخمی شد و سرانجام جان به جان آفرین تسلیم کرد. به گفته‌ای با توجه به دلاوریهای بابک، سفارش می‌کند تا بابک را به جانشینی او برگزینند. در منابع آمده است که همسر جاویدان نیز از بابک حمایت می‌کند و حتی به همسری او در می آید. بابک راه جاویدان را در مبارزه نظامی با دستگاه خلافت ادامه داده بر تقویت نیروهایش می‌کوشد و بر شماری از قلعه‌های دوران ساسانی دست یافته به تقویت جنبه‌های دفاعی آنها می‌پردازد و منطقه را بصورت دژی تسخیر ناپذیر در می‌آورد.

.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
🔻🔻
1
🔺🔺🔻🔻
بابک خرمی وجنبش خرمدینان گفتار زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند - ۲


🔹بابک با بهره جستن از قدرت بالای رهبری و برخورداری از روحیۀ جوانمردی، روز به روز بیشتر در بخش وسیعی از آذر بایجان پیروانی را به خود جلب می سازد و با شبیخون زدن‌های پی در پی در فرصت‌های مناسب، نیروهای دستگاه خلافت را به وحشت می‌اندازد. او با پیروزی‌هایی که به دست می‌آورد شهرتی روز افزون پیدا می‌کند تا جائی که دیگر خرم‌دینان، باشندۀ نواحی مختلف ایران و مبارزان راه  نجات ایران از زیر سلطۀ عرب، به او می‌پیوندند، چنانکه نیروی چشمگیری در همدان و گروه پرشماری از سلحشوران دیلم با او همداستان می‌شوند و نیروهای نظامی بابک از شکل چریکی به صورت نیروهای گستردۀ منظم سازماندهی می‌شوند و در نتیجه، خلیفه ناگزیر می‌شود تا نیروهای نظامی پرشماری را برای شکست بابک با تجهیزات و صرف هزینۀ بسیار روانة منطقه سازد.
🔹نیروهای نظامی دستگاه خلافت را بیشتر سربازان ترک مزدور تشکیل می‌دادند و آنها برای سرکوب مردم از تجاوز به روستائیان در جریان نبردها نیر ابا نداشتند و در فرصت‌های مختلف گروه‌های پرشماری از زنان و افراد غیر مسلح را  قتل عام می‌کردند. در این باره خواجه نظام الملک با اینکه هیچ ارادتی به خرم دینان نداشته است به ناگزیر در سیاست نامه به خشونت سپاهیان دستگاه خلافت نسبت به خرم دینان، پیش از ظهور بابک اشاره دارد و می‌نویسد: "" در زمان هارون، خرم دینان خروج کردند. سرداران خلیفه ناآگاه بر ایشان تاختند و خلقی بی حد و بی عدد از ایشان کشتند و فرزندان ایشان را به بغداد بردند و فروختند. "" برخوردهای وحشیانه سپاهیان ترک و عرب دستگاه خلافت با ایرانیان در جای جای سرزمین پهناور ایران زمین و کشتارهای بی حساب سرداران و حکمرانان جباری چون حجاج بن یوسف که فقط در دوران حکومت بیست ساله خود حدود یکصد و بیست هزار از ایرانیان را به جلاد سپرد، زمینه ساز واکنش گسترده‌ای شد و چهره‌های دلاوری به صحنه آمدند که اوج آن را باید در جنبش گسترده و توانمند بابک دید.
بابک در نبردهای مختلف به دلیل بهره‌مند بودن از حمایت همه مردم، در اختیار داشتن قلعه های سترگی چون قلعه ""بذ"" در کلیبر که امروزه به عنوان قلعه بابک معروف گردیده و سرانجام به دلیل نبوغ نظامی و شجاعت و محبوبیت کم نظیرش توفیق یافت تا ضربه های سهمگینی بر لشگریان مجهز خلیفه وارد سازد تا جایی که در نوشته‌ها شمار کشته‌شدگان را پانصد هزار تا یک میلیون یاد کرده‌اند که به نظر اغراق آمیز می‌آید و مخالفان بابک کوشیده‌اند تا با عنوان اینکه بابک گروه پرشماری از مسلمانان را کشته است، مبارزه ضد سلطه او و مردم ایران را در برابر تجاوزگری های وحشیانه سپاهیان مزدور دستگاه خلافت کمرنگ بسازند. زمانی که بابک در اوج موفقیت‌هایش لرزه بر پیکر خلافت عباسی افکنده بود، ‌خلیفه ای که از مادری ترک و پدری عرب به دنیا آمده بود، بزرگترین لشکر ممکن را به سرداری یکی از ترکان به نام «نجا» با عمده لشگریان مزدور ترک خود روانه نبرد با بابک می‌سازد. این لشکر عظیم، ضربه‌های شدیدی بر نیروهای بابک وارد می سازد، با این حال بابک با برخورداری از موقعیت پایگاه های کوهستانی و در اختیار داشتن قلعه های مستحکم به پایداری ادامه می دهد و ""نجا"" ناگزیر به بازگشت می‌شود. سرانجام خلیفه دست به قماری خاص می زند و تصمیم می‌گیرد از متحد بابک ، ""حیدر بن کاووس"" که در تاریخ از او به نام افشین یاد می‌شود، ‌یاری بگیرد. "" خلیفه می‌خواست حتی المقدور بابک را به دست سرداران ترک و عرب شکست دهد تا افشین قدرت نگیرد، اما خلیفه هر چه کرد، ‌حتی به گفته بابک با فرستادن خیاط و آشپز خود، این کار سر نگرفت. ناچار خلیفه، دست به دامن افشین، دشمن خود شد. به گفته طبری، "" چون معتصم در کار بابک بیچاره شد، اختیار بر افشین افتاد ". اما این کار برای خلیفه پیروزی نیز بود، زیرا پیمان سه سردار بزرگ ایرانی را نقش بر آب کرده بود. "
 🔹  در مورد هم پیمانی بابک، ‌افشین و مازیار، زمانی که بعد از بابک، مازیار راه او را توانمندانه در نبرد با سلطه دستگاه خلافت پی می‌جوید، به سرانجام بابک دچار آمده ،‌به بند کشیده می‌شود، چنین اظهار می‌دارد : "" من و افشین (حیدر بن کاووس) و بابک ، هر سه از دیرباز عهد و بیعت کرده‌ایم و قرار داده بر آن که دولت از عرب باز ستانیم و ملک و جهان داری به خاندان کسرویان نقل کنیم.""

.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
1
🔺🔺🔻🔻
بابک خرمی وجنبش خرمدینان گفتار زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند - ۳


🔹 آری دریغ و درد که خودخواهی و جاه طلبی، افشین را به راهی کشانید که با وجود سرانجام دردناکش، چهره حقیری از خود در تاریخ به جای گذارد. افشین با نیرویی از مزدوران ترک و عرب خلیفه، روانه نبرد با بابک می‌شود و دست به محاصره نیروهای بابک می‌زند. افشین سعی داشت تا با تکیه بر سوابق دوستی با بابک، بدون رو در رویی او را وادار به تسلیم سازد. پس به نیرنگ متوسل می شود تا براساس "" زنهار نام خلیفه "" او را بفریبد. ولی بابک پاسخی دندان شکن برایش می‌فرستد و ننگ تسلیم شدن به خلیفه را نمی پذیرد. از آنجا که نبرد پیشین بابک با "" نجا"" سردار ترک خلیفه‌، لطمه سنگینی بر نیروهای او وارد ساخته بود ، در خود توان رو در رویی با افشین را نمی‌بیند و شجاعانه با شماری کم از لشگریانش حلقه محاصره را می‌شکافد و راه ارمنستان را پیش می‌گیرد تا از آنجا به روم شرقی برود تا با یاری امپراتور به مبارزه خویش ادامه دهد ولی در آنجا نیز با نیرنگ سهل بن سنباط مواجه می‌شود و در حالی که با استقبال گرم او مواجه گشته بود و بر خوانش نشسته بود، به خاطر هم دستی سهل با افشین، او را در بند می‌کنند و به افشین تحویل می دهند.
سرانجام پس از 22 سال تلاش و کوشش و نبردهای پی در پی، این شیر مرد تاریخ ایران زمین، ‌نه در صحنه نبرد، که با نیرنگ از ادامه راهی که می‌رفت، یکی از بزرگترین قدرتهای شناخته جهان را از پای در آورد، باز می‌ماند. خبر دستگیری بابک که سالیان دراز، خواب خوش را از معتصم، خلیفه دو رگه ترک و عرب باز ستانده بود، ولوله‌ای ایجاد می‌کند. مراسم استقبال از افشین و شیر به بند کشیده او، بابک، ‌رویداد کم نظیری در تاریخ به شمار می‌رود که نمی‌توان آن را به پای پیروز افشین گذارد، بلکه باید آن را به عنوان پایان یافتن دوران کابوس دهشتناک دستگاه خلافت به شمار آورد. به اعتباری می‌توان گفت که در آن تشریفات بی‌سابقه همه به خاطر دیدار ابر مردی بود که حتی در شرایط در بند بودن، می‌توانست پشت دشمنانش را بلرزاند.
"" تشریفاتی که خلیفه  برای ورود بابک ترتیب می‌دهد، شنیدنی است : دو صف پنج فرسنگی از مردم در دو سوی راه تشکیل می‌دهند و بابک را بر فیل و برادرش را بر شتر می‌نشانند و آنان را بدین گونه از میان دو صف عبور می‌دهند. چنین نمایشی برای سرداری شکست خورده در تاریخ بی‌سابقه است. شاعری وابسته به درگاه خلیفه در عظمت این روز می‌سراید : پیروزی یعنی این. این فتحی است که کسی مانند آن را ندیده است.""

🔹رویداد به شهادت رساندن بابک به فرمان خلیفه در عین تلخ بودن، به اعتباری یکی از شکوهمندترین حماسه های تاریخ ایران و جهان به شمار می رود. نحوه رودررویی شجاعانه بابک با مرگ و حرکت بی سابقه او، پدیده‌ای است که به حق از آن بزرگ مرد، استوره‌ای شکوهمند در تاریخ ایران زمین ساخته است. در بیان چگونگی برخورد دلیرانه بابک با مرگ و پیامی که برای همیشه از خود برای نسل‌های آینده سرزمین آزاده پرور ایران در تاریخ به جای می‌گذارد، به جا خواهد بود تا به نوشته یکی از مخالفان بابک و خرمدینان اشاره کنیم، باشد که عظمت این چهره بزرگ را بهتر دریابیم.
🔹خواجه نظام الملک درباره رویداد مذکور چنین می‌نویسد :"" چون یک دستش را ببریدند، دست دیگر در خون زد و در روی مالید، همه روی خود را از خون سرخ کرد. معتصم گفت: ای سگ، این چه عمل است؟ گفت:
🔹دراین حکمتی است، شما هر دو دست و پای من بخواهید برید و گونه روی مردم از خون سرخ باشد؛ خون ازروی برود، ‌زرد باشد، من روی خویش از خون سرخ کرده‌ام تا چون خون از تنم بیرون شود، نگویید که رویم از بیم زرد شد، در مرگ نیز مردی باید.""
 🔹پس از به شهادت رسانیدن بابک ، خرم دینان از پای ننشستند و رهبری آنها بر عهده یار دیرینش، مازیار » پسر قارن، شاهزاده تبرستان قرار گرفت و با نام سرخ علمان، خیزش بابک را پی جست و بخشهای وسیعی از ایران را از زیر یوغ دستگاه خلافت و سپاهیان ترک و عرب خونخوار بیرون آورد و به بخش فراوانی از آرزوهای بابک قهرمان، جامه عمل پوشانید. شگفت آنکه سرانجام مازیار نیز به نیرنگ از پای درآمد و پیکر پاکش را پس از آنکه او را به شهادت رسانیدند ، در کنار بازمانده پیکر پاک  بابک بر دار کردند.

.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاهنامه فردوسی

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد


کسی که برا نخست بار از خٍرد صحبت کرد هزار سال پیش
#فردوسی بود

🌹هرکس دلش برای ایران می‌تپد
این کلیپ را مشاهده کند..

ایران من همیشه سرفراز باشی..🔥

.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
👍2🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

اما برج سنگی پاسارگاد بنایی اسرار آمیز که ....
زیادی به بنایی که در نقش رستم به کعبه زرتشت معروف است دارد اما
کاربری دقیق آن همچنان مورد بحث محققان است چرایش کمبود شواهد مکتوب تاریخی در موردش است
.
اما نظریه‌های زیر درباره آن مطرح شده است
1. محل نگهداری اسناد و کتیبه‌ها: برخی بر این باورند که این برج به عنوان بایگانی یا محل نگهداری اسناد و متون مقدس استفاده می‌شده است ساختار محکم و بسته آن این نظریه را تقویت می‌کند
2. آرامگاه : عده‌ای معتقدند این برج ممکن است آرامگاه یکی از شخصیت‌های برجسته هخامنشی باشد.مانند مری بویس استاد دانشگاه و پژوهشگر در رشته مطالعات زرتشتی که این برج را آرام‌گاه کاساندان همسر کوروش بزرگ قلمداد کرده‌است.
یا برخی آن را آرامگاه کمبوجیه می دانند.احتمالی که زیاد در موردش مانور داده شده
3. مکان مذهبی یا آیینی: برخی فرضیه‌ها حاکی از آن است که برج برای مقاصد آیینی یا مذهبی، مانند نگهداری آتش مقدس یا اجرای مراسم خاص ساخته شده است
.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshpa
👍3
Forwarded from بدانیم🌏
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی طرح‌های اسلیمی و هندسی کاشی‌های ایرانی با رنگ‌های فیروزه‌ای و لاجوردی و زرد، به جواهرات تبدیل می‌شن، نتیجه چی میشه؟

الهام از پیچ‌وخم‌های ظریف اسلیمی که از طبیعت و گل‌ها گرفته شده و نظم بی‌پایان هندسه ایرانی، به همراه رنگ‌هایی که روح و اصالت هنر ایرانی رو به نمایش میذارن، این مجموعه خاص رو با کمک هوش مصنوعی ایجاد کردم.

ایده پرداز: دلنیا یوسفی
      ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🍃 @didYouKonw‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
👍1
 حکایتی از بوستان سعدی

شنیدم که دارای فرخ‌تبار
ز لشکر جدا ماند روز شکار

دوان آمدش گله‌بانی به پیش
به دل گفت دارای فرخنده‌کیش

مگر دشمن است این که آمد به جنگ
ز دورش بدوزم به تیر خدنگ

کمان کیانی به زه راست کرد
به یک دم وجودش عدم خواست کرد

بگفت ای خداوند ایران و تور
که چشم بد از روزگار تو دور

من آنم که اسبان شه پرورم
به خدمت بدین مرغزار اندرم

ملک را دل رفته آمد به جای
بخندید و گفت: ای نکوهیده‌رای

تو را یاوری کرد فرخ‌سروش
وگر نه زه آورده بودم به گوش

نگهبان مرعی بخندید و گفت:
نصیحت ز منعم نباید نهفت

نه تدبیر محمود و رای نکوست
که دشمن نداند شهنشه ز دوست

چنان است در مهتری شرط زیست
که هر کهتری را بدانی که کیست

مرا بارها در حضر دیده‌ای
ز خیل و چراگاه پرسیده‌ای

کنونت به مهر آمدم پیشباز
نمی‌دانیم از بداندیش باز

توانم من، ای نامور شهریار
که اسبی برون آرم از صد هزار

مرا گله‌بانی به عقل است و رای
تو هم گلهٔ خویش باری، بپای

در آن تخت و ملک از خلل غم بود
که تدبیر شاه از شبان کم بود
.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پادشاهی جمشید

شاهنامه فردوسی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
👍3
‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۲۰ دی زادروز شاهرخ مِسکوب

(زاده ۲۰ دی ۱۳۰۴ بابل– درگذشته  ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ فرانسه) نویسنده، مترجم، پژوهشگر و شاهنامه‌پژوه

او در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرد و زبان فرانسه نیز آموخت و در روزنامه «قیام ایران» به تفسیر اخبار خارجی پرداخت که این نخستین کار نویسندگی‌اش بود.
گرایش سیاسی چپی او باعث شد که در سال ۱۳۳۰ به مدت یک ماه در آبادان زندان شود. یک بار دیگر در اسفند سال ۱۳۳۳ و چند ماه پس از واقعه ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ دوباره دستگیر شد و تا اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در زندان ماند.
او نخستین نوشته‌هایش را در سال ۱۳۲۶ با عنوان تفسیر اخبار خارجی در روزنامه قیام ایران به چاپ رساند.
در روزهای پس از انقلاب زمانی که دانست نوشتن و انتشار عقایدش امکان‌پذیر نیست، ایران را ترک کرد و در مدرسه مطالعات اسلامی پاریس مشغول به کار شد. او پس از تعطیلی مدرسه دیگر ممر درآمدی نداشت و ناگزیر در عکاسی خواهرزاده‌اش مشغول به کار شد.
                            
تألیفات:
مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۴۲.
سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ اول ۱۳۵۰.
در کوی دوست، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ اول ۱۳۵۷.
مسافرنامه (با نام مستعارش. البرزی) آمریکا: نشر مطالعات ایرانی، چاپ اول ۱۳۶۲.
ملیت و زبان: نقش دیوان، دین و عرفان در نثر فارسی، رم: انتشارات فردوسی، چاپ اول ۱۳۶۲ چاپ دوم، پاریس: انتشارات خاوران ۱۳۶۸ چاپ ایران، هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران: ب‍اغ آی‍ن‍ه‏ ‏ ۱۳۷۳ چاپ دوم، تهران: انتشارات فرزان روز ۱۳۷۹.
گفت‌وگو در باغ، تهران: نشر باغ آینه، چاپ اول ۱۳۷۰ چاپ دوم: تهران: انتشارات فرهنگ جاوید ۱۳۹۴.
چند گفتار در فرهنگ ایران، تهران: نشر زنده‌رود، چاپ اول ۱۳۷۱ تجدید چاپ با عنوان شکاریم یک سر همه پیش مرگ: جستارها، گفتارها و نوشتارها، تهران: نشرنی ۱۳۹۱.
درباره جهاد و شهادت (با نام مستعار کسری احمدی) پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول ۱۳۷۱.
داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، تهران: انتشارات فرزان روز، چاپ اول ۱۳۷۳.
خواب و خاموشی، لندن: دفتر خاک، چاپ اول ۱۹۹۴ تجدید چاپ به‌همراه اضافات و با عنوان در سوگ و عشق یاران، با مقدمه حسن کامشاد، لندن: اچ اند اس مدیا‏ ۲۰۱۴ چاپ ایران، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید ۱۳۹۷.
درباره سیاست و فرهنگ: گفت‌وگوی علی بنوعزیزی با شاهرخ مسکوب، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول ۱۳۷۳ چاپ ایران به‌همراه اضافات و با عنوان ک‍ارن‍ام‍ه ن‍ات‍م‍ام: درب‍اره س‍ی‍اس‍ت و ف‍ره‍ن‍گ، تهران: انتشارات نیلوفر ۱۳۷۸.
شاهرخ مسکوب: کسروی از خرد آغاز می‌کند و می‌رسد به بی‌خردی
تن پهلوان و روان خردمند، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول ۱۳۷۴ چاپ دوم، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید ۱۳۹۷.
سفر در خواب، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول ۱۳۷۷ چاپ ایران، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید ۱۳۹۵.
روزها در راه، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول ۱۳۷۹.
کتاب مرتضی کیوان، به کوشش شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات کتاب نادر ۱۳۸۲.



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💎
🆔 @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#شاهرخ_مسکوب، ز
👍2
2025/07/13 01:29:57
Back to Top
HTML Embed Code: