Telegram Web
#حضرت_خدیجه

همینکه مادر زهرا شدی، تو یکتایی
نشانِ بندگیِ توست، ٱم زهرایی

ز دامن تو چو حَوراءُالانسیه آمد
دلیل شد که تو هم خود، ز جنسِ حورایی

که میتوان به مقام تو دست یابد که
تو زوجةُ النَّبوي ، رازدار طاهایی

تویی تو مادر کوثر، تویی تو شاهد وحی
تو افتخار زمین، فخر آسمانهایی

تو مَحرم همۀ آیه های قرآنی
تو اولین زن مؤمن به ماه بطحایی

چه میتوان ز شباهات تو به مولا گفت
تو سِرّ ٱم ابیها تو یارِ مولایی

به کوری دگران ٱم مؤمنین هستی
تو مادر همۀ شیعیان دنیایی

به اوج غربت اسلام و غربت احمد
تو پشتوان رسول خدا به غمهایی

میان آن همه دشمن ز مشرکین قریش
تو یار دین پیمبر شدی به تنهایی

دلت به شِعب ابیطالب آزمایش شد
نشان به فاطمه دادی که اصل تقوایی

تمام کرب و بلا را به تجربه دیدی
تو آشنای عطش، غصه دارِ فردایی

تمام هستیِ خود را نثار دین کردی
براستی که کنیز خدای یکتایی

به وقت رفتن تو، دستِ خالی اَت میگفت:
نیازمندِ عبای رسول عظمایی

کفن برای تو از جانب بهشت آمد
حسین، شد کفنش بوریای صحرایی

کنار پیکر پاره نبودی، ای مادر
که داشت زمزمۀ یابُنَیَّ غوغایی

هزار و نهصد و پنجاه زخم را زینب
در آن قیامت گودال، دید زیبایی

محمود ژولیده

@marsiyeeh
👍1
#حضرت_خدیجه

فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم

هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است
من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم

روزهایم شب نمی‌شد چشم او تا باز بود
سایۀ خورشید را همواره بر سر داشتم

عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت
چشم‌هایش را از اول نیز باور داشتم

راه‌های آسمان را از زبان همسرم
مثل آواز پر جبریل از بر داشتم

آیه‌ها تکرار او بودند و عمری بر لبم
با طنین نام او قند مکرر داشتم

چشم بر من دوخت در شعب ابی‌طالب گریست
ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم

جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت
هدیه می‌دادم اگر صد جان دیگر داشتم

مهدی مردانی

@marsiyeeh
#حضرت_خدیجه

دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد
دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد
دلم می خواست امشب پایم از ماندن حذر می کرد
به قبرستان دلگیر ابوطالب سفر می کرد
دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم
دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم

بهشتی باز هم از جنس خاکی نازنین آنجاست
مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست
یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست
چرا که مرقد خاکی ام البنین آنجاست
شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را
به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را

سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو
سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو
سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو
سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو
تو حی و زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است
تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است

محمد بيابانى

@marsiyeeh
#حضرت_خدیجه

ای تو بانو که در آغاز مسلمان شده ای
همدم ختم رسل زینت زن ها شده ای

بین زنهای عرب برتری و فاضله ای
که ز آنها تو فقط همسر طاها شده ای

چه قیاس غلطی و چه گزافه سخنی
بلکه بالا تر از آسیه و حوّا شده ای

چقدر از تو سخن گفتن ما سخت شدست
مَثَل ظرفیت کوزه و دریا شده ای

تو همانی که نبی را به حَرا بدرقه ای
مَحرم رازی و هم صحبت مولا شده ای

ثروتت داد به اسلام نبی آب بقا
همچو تیغ دو سر حیدر غرّا شده ای

مونس قلب نبی ، همسر خیر البشری
که در ایثار و سخا ورد زبان ها شده ای

مومنین را به جهان مادری و طاهره ای
"خار چشم همه ی تنگ نظر ها شده ای"

در مقام تو همین نکته بس و حرف تمام
مادر فاطمه ی ام ابیها شده ای

رفتی و خنده به لب های نبی گشت حرام
رفتی و حزن و غم حضرت زهرا شده ای

ما شنیدیم کفن بهر تو آمد ز بهشت
تو خودت گریه کن ظهر بلا ها شده ای

کربلا ظهر دهم چاره گر هر دو سرا
گشت بیچاره یک پیکر اربا شده ای

مهدی جلالی

@marsiyeeh
👍21
#حضرت_خدیجه

ای سلام آورده جبریل از خداوندت، سلام 
وی محمّد برده نامت را به لب با احترام 

همسر و همسنگر و همگام با خیرالانام 
سایه‌ات تا صبح محشر بر سر دین مستدام 

ای شده وقف خداوند تعالی هست تو 
وی تمام هستی خالق به روی دست تو 

پاک‌تر از پردۀ بیت الهی دامنت 
خلعت زیبای اُم‌المؤمنینی بر تنت 

بوی عطر عصمت مریم دهد پیراهنت 
نقش لبخند نبی در «یا محمّد» گفتنت 

کیست تا مثل تو بانو کُفو طاهایش کنند؟ 
کفـو طاهـا، مـادر ام ابیهـاش کنند؟ 

این بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت 
می‌سزد پیغمبر اسلام، همسر خواندت 

نی عجب گر حیدر کرار، مادر خواندت 
یا که جبریل امین زهرای دیگر خواندت 

بین امت با وجود آن همه نعت و سپاس 
ناشناسی ناشناسی ناشناسی ناشناس 

ذات حق، دانندۀ اسرار داند کیستی 
هر که هستی احمد مختار داند کیستی 

بعد احمد، حیدر کرار داند کیستی 
فاطمه، آن عصمت دادار داند کیستی 

ای درود آفرینش بر تو و بر شوهرت 
وی سلام الله بر دامان زهرا پرورت 


در مقام زن ولی مردانگی قانون توست 
تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست 

بردباری، صبر، دینداری همه مرهون توست 
هر که از اسلام دارد بهره‌ای، مدیون توست 

مصطفی زآغاز، یاری جزتو وحیدر نداشت 
در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت 

این سه اصل آمد از اول باعث ترویج دین 
هست تو، خُلق نبی، تیغ امیرالمؤمنین 

از تمام هست خود یکسر فشاندی آستین 
راستی این است در اسلام، دین راستین 

با علی همگام در احیای قرآن بوده‌ای 
پیشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌ای 


مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز 
مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز 

بر تو می‌بالد محمّد، بر تو می‌نازد حجاز 
با محمّد خوانده‌ای پیش از شب بعثت، نماز 

مـادر زهرا سلام الله بر جان و تنت 
یازده خورشید سر زد از سپهر دامنت 


کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن 
گشت مهمان در جوار قرب حی ذوالمنن 

بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن 
جامۀ ختم رسالت شد بر اندامت کفن 

گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت 
شد روان از دیده‌اش بر چهره اشک ماتمت 

ای در امواج بلاها با محمّد رهسپر 
در هجوم سنگ‌ها جان محمّد را سپر 

بر محمّد از همه زن‌های عالم خوب‌تر 
مصطفی را سوز داغت ماند عمری بر جگر 

بارها زین غصه چشم سید بطحا گریست 
بلکه در شـام زفاف حیدر و زهرا گریست 

مابه توگریان، تورا لب درجنان پر خنده باد 
همچوجان درقلب یاران خاطراتت زنده باد 

شوکت و جاه و جلال و عزتت پاینده باد 
منطقت تا حشر بر بوجهل‌ها کوبنده باد 

جان شیرین محمّددرلب خندان توست 
میوه‌های نخل«میثم» مدح فرزندان توست

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
👍96
#امام_حسن

ای به آقایی ملقّب، یامُعزّالمؤمنین
نام ِ تو ذکرِ مجرّب، یامُعزّالمؤمنین

نزد ِ سائل ها کریم و در هیاهویِ نبرد؛
از جنم هستی لبالب، یامُعزّالمؤمنین

محض ِ یاری دادنت حق می کند لشکرکِشی
می نشینی تا به مَرکب، یامُعزّالمؤمنین

با غضب ابرو گره کردی جمل شد تار و مار
دشمنت افتاد در تب، یامُعزّالمؤمنین

خوش درخشیدی! علی(ع) احسنت گفت و در دلش
یادِ خیبر بود و مرحب، یامُعزّالمؤمنین

صلح تو اوجِ بصیرت بود و سر تا پا قیام
صبرِ تو ناجیِ مذهب، یامُعزّالمؤمنین

شک ندارم پیش از هر خطبه های خود حسین(ع)
گفته در آغازِ مطلب... یامُعزّالمؤمنین

ضربۂ شمشیرِ قاسم(ع) شد کُشنده، چون بر آن
حک شده با دست زینب(س)، یامُعزّالمؤمنین!

مرضیه عاطفی

@marsiyeeh
👍3
#امام_حسن

بر ماه شب نیمه ی این میکده سوگند
مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند

خورده دلم از صبح همان روز نخستین
با مهر تو ای دست گل فاطمه پیوند

در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت
گشتیم و ندیدیم کسی را به تو مانند

هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند
از کوفه بگو تا به بخارا و سمرقند

حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت
یک عمر، بساطش به در خانه ات افکند

در بند توام، عبد توام، نام تو بردم
کوه گنهم را به تو بخشید خداوند

حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را
با خط خوشش سر در تالار دلم کند

تو زندگی ات خرج فقیران شده عمری
هر سائل محزون به کنارت شده خرسند

آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی
چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند

در آرزوی وصف تو مردند هزاران
تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند

هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت
جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند

جنگیدن قاسم همه اش از جمل توست
مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند

"یا فاطمه" را یاد غمت، خیل شهیدان
با غصه نوشتند به هر پرچم و سربند

آن روز دوشنبه، وسط کوچه و مادر
گریان شده ایم از غم این واقعه هر چند...

هرگز کسی از راز تو آگاه نگشته
آن را که تو دیدی همه در پرده شنیدند

محمدجواد شیرازی

@marsiyeeh
👍2
#امام_حسن

چه خوش بر لب که بسم الله الرحمن الرحیم افتد
و یا بر لب نوای یا علی و یا عظیم افتد
چه خوش بر شوره زار دل گذاری از نسیم افتد
چه خوش باشد که سائل کار و بارش با کریم افتد

چه خوش عبدی که تا آخر گدای پنج تن باشد
چه خوش نوکر که ارباب دو دنیایش حسن باشد

مدینه امشب از یمن حسن باغ جنان گشته
دوباره عالم پیر از گل رویش جوان گشته
دوباره نور پیغمبر به دنیاها عیان گشته
همان که نور حق در قاب چشمانش نهان گشته

بگو تبریک بر ثارالله و بر حضرت زینب
که زهرا مادر و شاه نجف بابا شده امشب

دلا بنگر که در ماه مبارک ماه تابیده
چه زیبا روی دست فاطمه با ناز خوابیده
علی چون روی ماه مجتبای خویش بوسیده
گشوده چشم ، طفل و بر امام خویش خندیده

جهان چون شام تاریکی و مهتابش حسن باشد
حسین ارباب عالم لیک اربابش حسن باشد

بیا افطار خود واکن بگو جانم حسن جانم
کرامت را تو معنا کن بگو جانم حسن جانم
کویر دل چو دریا کن بگو جانم حسن جانم
و جا در قلب زهرا کن بگو جانم حسن جانم

حسن سبط نبی آری حسن نور جلی باشد
حسن شیر جمل بود و سپهدار علی باشد

علی چون خاتم احمد حسن نقش نگین باشد
حسن بنگر علمدار امیرالمومنین باشد
حسن آقا ، حسن مولا ، معزالمومنین باشد
حسن مولا و استاد یل ام البنین باشد

اگر مولا کند جلوه میان نه فلک یک دم
تمام حُسن یوسف میرود از خاطر عالم

به دل مهر حسن دارم حسن را دوست می دارم
همیشه هر کجا یارم حسن را دوست می دارم
به عشق او گرفتارم حسن را دوست می دارم
شده مولا کس و کارم حسن را دوست می دارم

امام آخرین ما به آقاییش می نازد
می آید ، از برای او حریمی ناب می سازد

ناصر شهریاری

@marsiyeeh
👍2
#امام_حسن

ای فروزنده ز رخ حسن خدات
وی همه حسن فروشان بفدات

جلوه گر آینة ذوالمننی
پای تا فرق حسن در حسنی

مصطفی را تو فروع بصری
وصی دوم و اوّل پسری

خلد گردی است ز خاک حرمت
چرخ موجی است ز بحر کرمت

مهر را جلوه ز پیرایة تو
آفتابش همه از سایة تو

رمضان سفره مهمانی تو
مشعلش چهرة نورانی تو

روزه‌داری که بود تشنة دوست
آتش عشق تو افطاری اوست

ای فدای رخ بهتر ز مهت
روزه داران خدا خاک رهت

ای به خلد غمت افسانه بهشت
پیش رخسار تو زیبایی، زشت

گنج توحیدی و دل ویرانت
روی نادیده همه حیرانت

ای ز غمهای تو خون بر دل خاک
پنجة صبر گریبان زده چاک

صبر دیوانه شده از صبرت
حلم خون خورده کنار قبرت

صلح و جنگ تو درش سرّ و سری است
هر دو را هر که بداند اثری است

پای صلح تو در آن آتش جنگ
سر بیداد گران خورد به سنگ

تو امامی به قعود و به قیام
به قعود و به قیام تو سلام

مرکب حکم، تو میرانی و بس
جنگ یا صلح، تو میدانی و بس

هر که با صلح و قیام تو نساخت
بخدا مرتبه‌ات را نشناخت

تو که مانند پدر در پیکار
شعلة مرگ زدی بر اشرار

صف کفار ز هم پاشیدی
فاتح جنگ جمل گردیدی

راه تا قلب سپه طی کردی
ناقة عایشه را پی کردی

ای ز رزم آوریت در صفّین
بانگ تکبیر بلند از طرفین

تو که نجل اسداله استی
تو که فرزند یدالّه استی

نبود در دلت از دشمن بیم
نکنی صلح که گردی تسلیم

تو به هر حال ولی اللّهی
جنگ یا صلح کنی آگاهی

مصطفی کو سخنش وحی خداست
گفته در شأن تو این گفته به راست:

حسین اند دو پاکیزه امام
همگان را به قعود و به قیام

ای رخت شمع جوانان بهشت
سیّد جمع جوانان بهشت

وصی دوم بر حق رسول
پسر اول زهرای بتول

تو که هستی که به رغم دشنام
خصم خود را کنی از لطف سلام

صفت و خلق تو از بسکه نکوست
شود از یک نگهت دشمن، دوست

ای فدای تو من و ، امّ و ابم
وی ثنای تو به لب روز و شبم

ای تو بعد از پدر، اوّل مظلوم
سوّمین نور و چهارم معصوم

مهر افلاک به حسنت خندان
ماهی بحر بیادت گریان

جگر صبر ز صبرت پرخون
چهرة حلم ز شرمت گلگون

دل عشّاق مزارت همه رشک
آب باران بقیعت همه اشک

سینه‌ها را به تمنّای تو داغ
قلب‌ها را ز مزار تو چراغ

کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت

کاش چون ماه به شبهای دراز
داشتم با حرمت روز نیاز

کاش مانند چراغی سوزم
تا شبی در حرمت افروزم

کاش مانند نسیم سحری
داشتم بر سر کویت گذری

کاش چون اشک کنارت افتم
بر روی خاک مزارت افتم

روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو

غربت آن نیست که با ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد، رنگ

غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان

غربت آن نیست که سر بر سر نی
ره کند با سپه دشمن طی

غربت آن است که، فردی مظلوم
شود از کینة یارش مسموم

غربت آن است که بعد از کشتن
بارش تیر ببارد به بدن

تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت

سینه‌ها از الم، فروخته شد
تن و تابوت بهم دوخته شد

ای بیاد تو دل هستی، خون
وی حساب غمت از حد بیرون

قلب احمد که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود:

روز محشر که همه گریانند
اشک ریزان حسن خندانند

زین شرر سوخته «میثم» امروز
بارالها تو به فرداش، مسوز

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
👍1
#امام_حسن

تا بخشش عطای کریمان همیشگی ست
در این محیط بوی خوش نان همیشگی ست

آنها گدایشان غم فردا نمی خورد
اینجا بنای سفرۀ احسان همیشگی ست

دست کریم خستۀ بخشش نمی شود
هر چند التماس گدایان همیشگی ست

آقایی و کمال حسن جان فاطمه
مانند آیه آیۀ قرآن همیشگی ست

از عرش و فرش بر در او صف کشیده اند
یعنی که رفت و آمد مهمان همیشگی ست

در خشکسال زندگی و قحطی امید
در خانه اش ترنم باران همیشگی ست

لبخند او خلاصۀ هر مهربانی است
رو به گدا تبسم ایشان همیشگی ست

حسن كردی

@marsiyeeh
#امام_حسن

چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن
مادر افکند مرا در یم احسان حسن
روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن
از همان روز شدم بی سر و سامان حسن
بر جبینم بنویسید مسلمان حسن

دل خود را سر هر بام ، هوایی نکنم
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم
رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم
پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم
نان هر سفره حرام است به جز نان حسن

چه مقامی و چه نامی ، چه مرامی دارد
چقدر لطف به بیمار جذامی دارد
خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد
وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد
همه اینها غزلی هست به دیوان حسن

آنکه نامش شده احلی من عسل کیست ؟ حسن
آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست ؟ حسن
معنی حی علی خیر العمل کیست ؟ حسن
مرد نام آور پیکار جمل کیست ؟ حسن
شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن

ارث مظلومیت از غربت بابا دارد
قد خم ، سینه ی خون ، دیده ی دریا دارد
جگری سوخته از زخم زبان ها دارد
گر بگوییم غریب الغربا ، جا دارد
خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن

زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم
بس که پیچیده به خود ، موی سرش ریخت به هم
زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم
همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم
دل پریشان شده از موی پریشان حسن

چقدر سخت گذشته است به او در کوچه
چه مراعات نظیریست ، حسن ، در ، کوچه
باز هم خاطره ی گریه و مادر ، کوچه
قاتل جان حسن می شود آخر کوچه
کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن

چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد
وای بر من ، زد و بر صورت گل ، جا افتاد
ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد
خواست تا پا بشود ، باز هم امّا افتاد
شعله ی آه کشد سینه ی سوزان حسن

رضا تاجیک

@marsiyeeh
#امام_حسن

من آفریده شدم تا شوم گدای کریم
عبادتم شده افتادنِ به پای کریم
همیشه داشت محبت به ظرف خالی من
همیشه شامل حالم شده وفای کریم
نوشته اند مرا خاک پای آل علی
همیشه بر لب آیات هل اتای کریم
شنیده ام که تمام فرشتگان خدا
زدند بوسه به دست گره گشای کریم
چه نعمتی، چه عطایی ، چه خوب توفیقی
سپرده اند مرا دست مجتبای کریم
چه افتخار بزرگی نوشته اند مرا
فداییِ سر فرزند اول زهرا

منم کسی که فقط زیر منت حسن است
تمام زندگی ام از عنایت حسن است
به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است
تمام دار و ندارم محبت حسن است
هزار شکر خدا را ، که کار و بار من
گداییِ کرمِ بی نهایتِ حسن است
هزار شکر شدم من غلام اربابی
که گفته اند مطیع ولایت حسن است
شنیده ام رفع الله رایت العباس
ولی روی سر عباس رایت حسن است
حسن امام و حسن اول و حسن آخر
حسن قیامت کبری ، حسن ، خود ِ حیدر

چه دست های کریمی ، چه لطف بسیاری
بگو به جای حسن ، قبله وفاداری
رسیده وقت تلافی آن همه ایثار
خدا به شاه نجف داد عجب علمداری
فرای روزی آن بنده ای که ذکر لبش
حسن حسن شده در شادی و گرفتاری
بدان که ختمِ به خیر است آخر ، عاقبتت
اگر میان دلت ، حب مجتبی داری
شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست
همیشه چشمه ی الطاف او بُوَد جاری
رسیده بر همگان بخشش و عنایت او
سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او

پیمبران همه هستند بی قرار حسن
فراتر است ز ادراک اعتبار حسن
حساب دشمن او با حسین و عباس است
جهنمی است کسی که نبود یار حسن
شبیه کعبه شده قبله گاه این عالم
دلی که هست همیشه در اختیار حسن
میان عرش، ملقب شده به مرغ بهشت
کبوتری که نشسته است در جوار حسن
خدا کند که فدای سرش شوم روزی
خدا کند که بیاید سرم به کار حسن
نوشته اند مرا بنده ی مرام حسن
غلام همت آنم که شد غلام حسن

دوباره در دل من زنده گشته یاد بقیع
چه گریه ها که در آورده بی اراده بقیع
شب ولادت آقا کسی کنارش نیست
دوباره گشت بلند، آه از نهاد بقیع
گذشت عمر من و چار امام بی حرمند
همه غمم شده در هر امامزاده بقیع
میان صحن عتیق رضا زدم فریاد
امام غائب عالم ! برس به داد بقیع
به گل نشستن آل سعود دیدنی است
زمان آمدن قبله ی مراد بقیع
بقیع می زند از دل صدا ، بیا آقا
قسم به بی کسی مجتبی ، بیا آقا

محمدحسین رحیمیان

@marsiyeeh
👍1
#امام_حسن

خدا پرده را تا ثُریا گشود
و راهی برای تماشا گشود
خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما
سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود
برایِ ظهورِ تمامیِ خویش
زِ خود جاده ای تا به دنیا گشود
به سویِ کویری ترین خاکها
خدا دامنی غرقِ دریا گشود
شبی که پیمبر هم از تاب رفت
چو آئینه اش چشم خود را گشود
زمین و زمان را به هم ریخت باز
نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود
علی عرضِ تبریکِ حق را شنید
زِ لبهایِ او تا که بابا شنید

نفسهایِ گرمِ پیمبر شدی
تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی
بده گیسوان را به دستانِ باد
که عالم ببیند چه محشر شدی
خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست
که از هرچه دارد علی سرشدی
به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل
تو ده ها تو صدها برابر شدی
تو پاشیده ای فتنه ها را زِ هم
توسنگین ترین ضربِ حیدر شدی
نوشتند بر تیغه ی ذوالفقار
حسن حیدرِ دومِ روزگار

زمانی که جای دقایق نبود
اُفق های خورشید مشرق نبود
زمانی که حتی تمامِ بهشت
برای حضورِ تو لایق نبود
جهان بی وجودت عدم در عدم
خدا بی شکوهِ تو خالق نبود
تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی
زمانی که حرف از خلایق نبود
کسی مثل تو در پِیِ ما نگشت
کسی مثل ما بر تو عاشق نبود
قدم زن که چشم همه مست شد
گذر بسته شد کوچه بن بست شد

بدون تو دنیا نسیمی نداشت
خلیلی خدا یا کلیمی نداشت
چه می کرد با ازدحامِ گدا
اگر سفره دارِ کریمی نداشت
زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود
اگر آسمان یاکریمی نداشت
بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت
اگر آفتابِ زمینی نداشت
تو میراثِ دوشِ علی بُرده ای
که با تو مدینه یتیمی نداشت
بدون تو عباس ، حتیٰ حسین
برادر فقط نه که نیمی نداشت
شکوهت ابد تا ازل را گرفت
خروشَت سپاهِ جمل را گرفت

کسی را که چشمت گرفتار کرد
گرفتارِ رویی نبی وار کرد
مسیحایی آموخت چشمی که مست
تماشای این چشم بیمار کرد
مسلمان شدیم از زمانی که دل
به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد
چه شیرین شده روزه های علی
که باز از لبانِ تو افطار کرد
زبان بند می آید از لطفتان
بیان را خیالِ تو دشوار کرد
جوابِ سلامِ مرا می دهی
سحر لقمه ای دست ما می دهی

منم نذرِ چشمانِ بارانی ات
نسیمی زِ الطافِ روحانی ات
مرا مَحرَم رازِ خود می کنی
منم مرحم قلب طوفانی ات
مرا می بَری تا کنارِ بقیع
شبی سمتِ باغِ پریشانی ات
چه می شد اگر سایه بانت شوم
و یا تکه شمعی به مهمانی ات
چرا اینقدر مو سپیدی غریب
بگو با دلم حرف پنهانی ات
دلت زخمی از دست مردم شده
عزیزِ تو در کوچه ها گم شده

حسن لطفی

@marsiyeeh
#امام_حسن

غم میخورم با کفترانی که نداری
در حسرت آن آستانی که نداری

این شعر جای روضه هایی که نخواندیم
دفتر به جــای سایبانی که نداری

در خواب دیدم گریه میکردند با هم
رو به ضریحت خادمانی که نداری

رؤیای من , روضه میان "مرقدت" بود
دیگر چه رؤیایی زمانی که نداری

مشهد که رفتم در خیابان هاش حتی
پُر بود از "زائر" , همانی که نداری

میترسم آخر بگذری از قاتلانت
در سینه ات جز مهربانی که نداری ...

حمیدرضا محسنات

@marsiyeeh
#امام_حسن

میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه هایی از نور است

بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است

گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت:
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است

به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کرده ی زهرا "کریم" مشهور است

ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است

گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است

چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم... قبر خاکی اش دور است

به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم

مرضیه نعیم امینی

@marsiyeeh
#امام_حسن

سائلی که حلقه ی در را به وقتش می زند
دست صاحبخانه روزی سر به بختش می زند

ای گدا، بر حاتم این در سلیمان رو زده
نوح هم این آستان را بارها جارو زده

ای که محتاجی، بیا خوان طلب را پهن کن
خاک پای شاه شو، بال ادب را پهن کن

تا رسیدی پای در، لاترفعوا أصواتکم
در بزن، آرامتر، لاترفعوا أصواتکم

صبر کن آقا خودش در را به رویت وا کند
ابر رحمت، قطره ات را از کرم دریا کند

صاحب این خانه فضل الله یوءتی من یشاست
او کریم آل طاها، او حسن، او مجتباست

کیست این ماهی که بر او آسمان تعظیم کرد
ثروتش را با فقیران بارها تقسیم کرد

کیست این، فرزند وصل عادیات و کوثر است
در دلیری و شجاعت، حیدر ابن حیدر است

او که در جنگ جمل با تیغ ابرو آمده
روبرویش ناقه ی فتنه به زانو آمده

در مقام صبر او اندیشه حیران مانده است
از نظر بر حلم او احساس نالان مانده است

قامت ایوب از صبر حسن خم می شود
صلح او با غربت و تدبیر توأم می شود

روز محشر خود گواه محکم این مدعاست
مذهب شیعه، همانا درک صلح مجتباست

این امام مهربان از جنس نور و روشنی است
سینه اش، مثل حسین بن علی بوسیدنی است

سینه ای که مخزن اسرار مادر بوده و
شاهد آن کوچه و آزار مادر بوده و

کوچه ها، احساس او را هی به آتش می کشند
این مدینه، کوچه هایش آخر او را می کشند

کوچه ای تنگ و دلی سنگ و نگاه فاطمه
کشته او را خاطرات قتلگاه فاطمه

امیر عظیمی

@marsiyeeh
👍1
#امام_حسن

کریم از کَرمَش کم نمیشود، یعنی
کرَم به غیرِ دمادم نمیشود، یعنی
جوابِ ما که ندارم نمیشود، یعنی
حسن قیاس، به حاتم نمیشود، یعنی
دری که باز بروی تمامِ عالم شد
به هیچ کس نشود بسته، این مُسلَّم شد

به بابِ جود و سخا در زدن نمی آید
ز سفره دار، بُرو! مطلقاً نمی آید
جوابِ رَد که به خُلقِ حسن نمی آید
بجز کریم،به آقای من نمی آید
گناهکار هم اینجا برو بیا دارد
خبر رسیده که این خانه، مجتبی دارد

مگر که نیمۀ ماه خدای یکتا نیست
که گفته فیض شب قدرِ ما مهیا نیست
برای بالِ فرشته در این حرم جا نیست
مگر حقیقتِ این قدر، قدرِ زهرا نیست
کدام قدر ز اِبنُ الکریم بالاتر
کدام وَجه، ز وَجهُ الرحیم بالاتر

که میتوان بکند درک، شِبهِ طاها را
که میتوان که بفهمد عزیز زهرا را
امامِ مُفتَرضُ الطّاعِه، بعدِ مولا را
که میتوان بشناسد امامِ تنها را
غریبِ فاطمه را کو سپاه و کو لشگر
عزیز فاطمه را کو مطیع و فرمانبَر

حسن امام شجاعت، امام پُر جرأت
برای اُمّتِ قرآن، که مانده در حیرت
به عهدنامۀ صُلحَش پُر است از عِبرت
اگر بصیر بماند، خواصِ با غیرت
هزار نکتۀ باریک تر ز مو اینجاست
حسن معلّمِ محضِ سپاه عاشوراست

چقدر کرب و بلا را حسن سپاه آورد
چقدر یل یلِ پیر و جوان بِراه آورد
چقدر جمعِ ستاره به دورِ ماه آورد
چقدر کودکِ معصومِ بی گناه آورد
شنیده بود حسینش غریب خواهد ماند
برای یاریِ او روز و شب بشارت داد

چقدر زحمتِ عباس را کشیده حسن
چقدر ناز علی اکبرش، خریده حسن
چقدر مُسلم و هانی، تهیّه دیده حسن
چقدر بهرِ حرم یار برگزیده حسن
فدای قاسم و عبداللَّهَش، همه عالم
که هست گریه کنِ این دو حضرت آدم

حسن حماسۀ جُبرانِ اصلِ سادات است
حسن تلافیِ محسن، به نسلِ سادات است
حسن تلاقیِ هر فصل، فصلِ سادات است
حسن به کرب و بلا نسلِ وصلِ سادات است
حسینی است اگر آن قیامِ بی کفَنی
زمینه سازِ ظهور است سیدِ حسنی

علی مثال، حسن، لَومَتَ تَلائم بود
به نذرِ یاریِ زهرا، هماره صائم بود
به این دلیل حسن، مقتدای دائم بود
که فکرِ روزِ قیامِ امامِ قائم بود
غریبِ فاطمه، لشگر به هر وطن دارد
و هر چه نسلِ علی دارد از حسن دارد

کسی که صاحبِ اسرار آسمانی بود
کسی که شاهد کوچه، ولی نهانی بود
امیر لشگر صفّین، به نوجوانی بود
حکومتش چو علی، مَقطَعی،، جهانی بود
کسی که داشت لقب؛ سبطِ اکبرِ احمد
حسن امامِ حسین است و حجتِ سرمد

حسن تمامِ حسین است و جانِ کرب و بلاست
قسم به فاطمه بنیانگذار عاشوراست
زمینه سازِ دقیقِ قیامِ آل عباست
مُربّیِ همه هفتادو دو تنِ شهداست
خودش سپاه ندارد، ولی برای حسین
سپاهِ فاطمیون ساخت، با ولای حسین

مقدماتِ سپاه حسین، با حسن است
و رمزِ حملۀ رزمِ حسین، یاحسن است
نه ابتدای قیام حسین را حسن است
که انتهای بهشتِ حسین، تا حسن است
حسن برای حسین، داد زندگانیِ خود
ولی ندید خودش خیر، از جوانیِ خود

غریبِ فاطمه از کودکی جسارت دید
به چشمِ خویش، به باغ فدک خسارت دید
شبی، میانِ سپاهِ خودش اسارت دید
لگد به رانِ مبارک، به خیمه غارت دید
نه هفت مرتبه مسمومِ زهرِ همسر شد
که پاره پاره جگر، پیشِ چشم خواهر شد

چه خواهری که دوتا تشت، در برابر دید
یکی مدینه، یکی شام، تشتِ دیگر دید
یکی جگر وَ یکی هم، سرِ برادر دید
به چشمِ خویش همه، کشته های پرپر دید
علَم بدوش شد از کربلا و کوفه و شام
قیامِ اوست که تا حشر، بیمه شد اسلام

محمود ژوليده

@marsiyeeh
👍1
#امام_حسن

باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده

ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند

با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن

اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین

این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد

او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد

ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها

اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد

کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است

او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست

غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما

امیر عظیمی

@marsiyeeh
#امام_حسن

باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را
هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را
ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده است نبی هم کفی از نان نجف را
بخشید خدا اولِ این ماهِ مبارک
پیش از همه ی خلق مسلمان نجف را
می خواست ببینیم کریمیِ علی را
رو کرد خداوند حسن جانِ نجف را
یک روز بیاییم و بسازیم مدینه
بالای سرِ فاطمه ایوان نجف را

دیدیم همه سروری آل علی را
اول پسرِ مادریِ آل علی را

جبریل شدم مثلِ کبوتر شدم امشب
ای شوق ببین یک کَسِ دیگر شدم امشب
نامت به لبم آمد و چسبید لبانم
انگار پُر از قندِ مُکرر شدم امشب
من از جبروت و جلواتِ تو شنیدم
ای عشق به من حق بده کافر شدم امشب
پیراهنم از عطرِ گلابت شده لبریز
از لطفِ شما لاله ی قمصر شدم امشب
آقا به ضریحی که نداری پَرِ من خورد
پیشِ تو عجب نیست اگر زر شدم امشب

باید که ببینند علی را حسنش را
نقش شرف الشمس عقیق یمنش را

آیینه بگیرید پیمبر شدنش را
از روز ازل حضرتِ حیدر شدنش را
باید که عقیقه بکند فاطمه امشب
شیرینیِ این لحظه یِ مادر شدنش را
یوسف سرِ این کوچه دویده است ولی باز
می دید در آن غُلغُله آخر شدنش را
چشمی که حسد داشت به ذریه ی زهرا
با رویِ حسن دید خود ابتر شدنش را
بین الحرمین اند ملائک همه امشب
تبریک بگویند برادر شدنش را

تنها نه دل ما که دو عالم حسنیه است
هر دو حرم کرببلا هم حسنیه است

باید که علی چند پسر داشته باشد
تا این که مدینه سه قمر داشته باشد
مانند نبی کیست که در بینِ دو عالم
از فاطمه ی خود دو جگر داشته باشد
باید که پسر دار شوی تا که بفهمی
شیرینیِ باغی که ثمر داشته باشد
هرکس که از این ایل بود موقع رزمش
در پنجه ی خود تیغِ دو سر داشته باشد
باید که پس از نامِ علی ذکرِ حسن داشت
تا تیغِ اباالفضل اثر داشته باشد

آن چشم که دیدت چقدر مست شد آقا
یک شهر پُر از کوچه ی بن بست شد آقا

خورشید چرا نیمه ی شب بر سر بام است
گو ماه نیاید که مرا ماه تمام است
آن کَس که در این خانه غلام است امیر است
آن کَس که امیر است بر این خانه غلام است
"در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی رویِ تو ای سرو گل اندام حرام است"
با اینهمه حُسنی که شده جمع در اینجا
حیران شده ام قبله کدام است کدام است
هر کس که جمل بود و تو را دید نوشته است
سوگند که صلح تو قیام است قیام است

لایوم....بگو تا بگدازیم برایت
ای کاش حسینیه بسازیم برایت

حسن لطفی

@marsiyeeh
#امام_حسن

با اینکه سحر وقت خوش راز و نیاز است
دستِ منِ بدْ مَست سوی جام دراز است
غم نيست مرا ساقي اگر مست‌نواز است
(اَلْمِنَّةُ لِلّه كه در ميكده باز است)

از عرش خدا دلبر دلخواه رسيده ست
بَه‌بَه،حسن بن علي از راه رسيده ست

ديدند همه ماهِ رُخِ ماه دعا را
چارُم نفر از مجمع اصحاب كسا را
ديدند ثمر دادنِ طوباي خُدا را
انداخــتنِ شك به دل قبله نما را

يك قبله ي ديگر به جهان آمده امشب
آقاي جوانانِ جَنان آمده امشب

چون‌تير كه‌از خالِ هدف‌بوسه گرفته
از اين گُهرِ ناب، صدف بوسه گرفته
از خاك كف پاش، شرف بوسه گرفته
از لعل لبش ،شاه نجف بوسه گرفته

اين طفل كه آيينه ي ر‌ُخسار نبي شد
بوسيدن او شربت افطارِ نبی شد

او سِرِّ خَفي،بَرِّ وَفي،حَقِّ حقيق است
در مُلك كرامت مَثَلِ بحر عميق است
با بنده ي درگاه خود از لطف رفيق است
"العِزّةُ لله"اش اگر نقش عقيق است

یعنی‌كه‌ بفهمیدهمين‌است‌وهمین‌است
عزّت ، همه از آنِ خداوند مُبـین است

مانند حسن در دوجهان نيست كريمي
در رحمت مخصوصه جز او نيست رحيمي
چون نعمت حُبّش به خدا نيست نعيمي
در حدّ حسن با فقرا كيست صميمي؟

جز او به كرم كيست كه نامي شده باشد؟
هم سُفره ي بيمار جُزامي شده باشد

بخشيد سه دفعه همه ي زندگي اش را
تا فاش كند مرتبه ي بندگي اش را
دارندگي اش را و برازندگي اش را
اي ماه، ببين قدرت تابندگي اش را

برداشته شد تيرگي از طلعتِ خورشيد
چون سجده به نور رُخ او كرد درخشيد

از وِيْس نگو چون كه اُويس قرني نيست
از لعل نگو چون كه عقيق يمني نيست
از حُسن نگو پيش كسي كه حسني نيست
اكنون‌كه‌مرا فرصتِ‌شيرين‌سخني نيست

هرچند كه‌چندي‌ست‌نگفتم‌سخن‌از عمد
امشب همه جا جار زدم یا حسن از عمد

عطر نفس گرم حسن بوي خدا داشت
با اهل نظر او نظري عُقده گُشا داشت
از سفره ي او سائل او خاطره ها داشت
مثل پدرش ، أُنس دلش با فقرا داشت

از شانه ي خود مثل علي كار كشيده
طعم رطبش را همه ي شهر چشيده

ديدند همه مرحمتِ دائم از اين مرد
باشد تبعيّت همه جا لازم از اين مرد
تكريم كند ماه بني هاشم از اين مرد
آنجاكه بَرَد ارثِ وفا، قاسم از اين مرد

با تيغ خود آتش به سر اهل ستم ريخت
از بانگ أنا بنُ الحسنش دشت بهم ريخت

وا كرد عمو تا كه برايش بغلش را
با سنگ شكستند سبويِ عسلش را
دادند چه بد پاسخُ ضربُ الاجلش را
كردند مُبدّل به قصيده غزلش را

هم نيزه به پهلوش بدهكار شد آخِر
هم زير سم اسب گرفتار شد آخِر

سوگند به مظلوميت احمد مختار
سوگند به حقّانيت حيدر كرّار
سوگند به آن ناله ي بين در و ديوار
از حفصه بري هستم و از عايشه بيزار

تاريخ گواه است كه در عالم ايجاد
با تيغ حسن هر كه در افتاد وَر افتاد

محمد قاسمی

@marsiyeeh
2025/07/13 15:39:19
Back to Top
HTML Embed Code: