Telegram Web
#امام_زمان_عج

عید است ولی عید قیام بشریت 
در پرتو میلاد امام بشریت 

با دست کرم ذات خداوند تعالی 
زد سکه ی اقبال به نام بشریت 

از خم طهورا که خدا ساقی آن است 
با دست خدا پر شده جام بشریت 

امشب ببر ای باد صبا پیشتر از صبح 
بر سامره پیوسته سلام بشریت 

عالم همه جا وادی طور است ببینید! 
در دست حسن مصحف نور است ببینید 

خیزید همه سوره ی والشمس بخوانید 
گل در قدم مهدی موعود فشانید 

از جام شرابی که خدا ساقی آن است 
پیوسته بنوشید و به یاران بچشانید 

تنها نه فقط شب، شبِ مهدی‌ست، بگویید 
میلاد ائمه است بدانید بدانید 

خیزید و ببندید همه بار سفر را 
محمل به سوی کعبه ی مقصود برانید 

امشب خبری خوش به بنی‌فاطمه آمد 
بوی گل نرگس به مشام همه آمد 

عید ملک و جن و بشر باد مبارک 
بر شانه ی خورشید قمر باد مبارک 

طوبای امید همه خوبان جهان را 
در نیمه ی این ماه ثمر باد مبارک 

آوای خدا می‌شنوم از لب مهدی 
این زمزمه بر مرغ سحر باد مبارک 

پیغام خدا را برسانید به نرگس 
کای مادر فرخنده! پسر باد مبارک 

ای خیل ملک پیش روی مادر مهدی 
آیید و بگردید به دور سر مهدی 

دیدید همه کعبه ی روح شهدا را 
دیدید همه آینه ی غیب‌نما را 

دیدید همه بر سر دست حسن امشب 
هنگام سحر صورت مصباح‌ هدی را 

امشب همه بار سفر سامره بستیم 
داریم به دل شوق تماشای خدا را 

از مرغ سحر با گل لبخند بپرسید 
کی دیده در آغوش سحر شمس ضحی را 

یاران! شب عید آمده بیدار بمانید 
باید همه از فاطمه عیدی بستانید 

این جان جهان، جان جهان، جان جهان است
این روح روان، روح روان، روح روان است 

این چارده آیینه جمال است به یک حسن 
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

این ختم ائمه است بدانید بدانید 
چونان که نبی خاتم پیغامبران است 

گر کفر نباشد بگذارید بگویم 
چشمان خدا بر مه رویش نگران است 

هر لحظه پدر شیفته ی تاب و تب اوست 
ناخورده لبن آیه ی قرآن به لب اوست 

این است که دادند امامان خبرش را 
داده است خدا مژده ی فتح و ظفرش را 

تا آیه ی قرآن به لبش بود، ملایک 
دیدند به لب خنده ی شوق پدرش را 

ای کاش نبی بود که بوسد چو حسینش 
تنها نه دهان بلکه ز پا تا به سرش را 

جاءالحق بازوش که دیدید ببینید 
نقش زهق‌الباطل دست دگرش را 

این نور دل فاطمه فرزند حسین است 
بر لعل لبانش گل لبخند حسین است 

ای خلق جهان منتظر روز ظهورت! 
پیوسته زمان منتظر روز ظهورت 

هم در غم هجران تو پیران همه مردند 
هم نسل جوان منتظر روز ظهورت 

بلبل سر هر شاخه غزلخوان فراقت 
گل‌های خزان منتظر روز ظهورت 

تو یوسف گم‌گشته ی اسلام چو یعقوب 
با قد کمان منتظر روز ظهورت 

یعقوب به ما مژده دهد آمدنت را 
از مصر شنیدیم بوی پیرهنت را 

ای دست خدا! دست خدا یار تو باشد 
بازآ که حرم عاشق دیدار تو باشد 

بازآ که حسین‌بن‌علی چشم به راه است 
بازآی که عباس علمدار تو باشد 

تو یوسف زهرایی و صد یوسف مصری 
سردرگم و جان بر کف بازار تو باشد 

بازآی که هفتاد و دو سرباز حسینی 
دلباخته ی مکتب ایثار تو باشد 

تو پاسخ فریاد امام شهدایی 
تو منتقم خون امام شهدایی 

بازآی که آیین پیمبر به تو نازد 
بازآ که علی، فاتح خیبر به تو نازد 

روزی که بگیری به کفت تیغ علی را 
آن روز ببینند که حیدر به تو نازد 

روزی که ز قبر، آن دو نفر را تو درآری 
حق است که صدیقه ی اطهر به تو نازد 

آن روز ببینند همه با گل لبخند 
بر شانه ی بابا علی‌اصغر به تو نازد 

ای وسعت ملک ازلی محفل نورت 
ما عید نداریم مگر روز ظهورت 

از لاله ی زخم شهدا خنده برآید 
کای منتظران! منتظران! منتَظَر آید 

از چار طرف چشم گشایید به کعبه 
تا سوی حرم حجت ثانی‌عشر آید 

این یکه سواری که نهد روی به کعبه 
مهدی‌ست که از بهر نجات بشر آید 

چشم همه روشن که به فرمان الهی 
از پیرهن یوسف زهرا خبر آید 

«میثم» چه نکو گفت تو را دوست که شاید 
این یار سفر کرده همین جمله بیاید

استاد غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند
امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند
امشب به خانۀ حسن عسگری برو
چون راه را برای همه واگذاشتند
از بس که آمدند پی دستبوسی اش
از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!
یوسف ببین که آخر صف ایستاده است
او را برای نوبت فردا گذاشتند
لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند
از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند

امشب پدر به خال پسر بوسه می زند
کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند

از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است
از یک طرف شبیه علی با عطوفت است
از یک طرف چو مادر سادات غرق نور
از یک طرف شبیه حسن با صلابت است
با این همه صفات جمال و جلالی اش
درسی که از حسین گرفته شجاعت است
چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و 
ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است
مثل علی اکبر ارباب قد رشید
مانند عمه زینب خود با ابهت است

دست توسل همه انبیا به اوست
از بس که کار دست کریمش کرامت است

طاووس جنت آمده زیباتر از همه
آقای آسمانی و آقاتر از همه

مهدی نظری

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

باز هم روح الامین دارد غزل می آورد
صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد

تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر
واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد

شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است
واژه ی نابی که در چندین محل می آورد

چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل
جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد

در میان شعرهای شاعران اهل بیت
دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:

یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!
جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا؟!

کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید

آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید

طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان
جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید

از خَم ابروی او صدها خُم می می چکد
باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید

دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست
باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید

هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود

یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت
نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت

گر چه آقا مثل یوسف با نمک هستی ولی
نام زیبای تو شیرین کرده کام اهل بیت

السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر
لحظه لحظه می رسد بر تو سلام اهل بیت

از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود
نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت

می رسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی
می رسی تا که بگیری انتقام اهل بیت

مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری
می بری با جلوه ات دل از امام عسگری

نیمه ی شعبان که می گردد عیان، صاحب زمان
می کند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان

اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین
می وزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان

یک سؤال آقا!... اگر که جای کعبه ثابت است
پس چرا در هر کجا داری مکان، صاحب زمان؟!

تشنه هستم تشنه ی یک جرعه ی دیدار تو
وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان

می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها
می کنی پیدا مزار بی نشان، صاحب زمان

با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت
پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت

العجل آقا! بیا چشم انتظاری ها بس است
در فراقت اشک ها و بی قراری ها بس است

اشک ها ی ما که یک لحظه به درد تو نخورد
ناله ها و ضجّه ها و گریه زاری ها بس است

تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم
ندبه و خون دل و شب زنده داری ها بی ایت

معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت
ما جوان ها را کمک کن، شرمساری ها بس است

باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد
گوشه گیری های ما و راز داری بس است

با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن
قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن

محمد فردوسی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

در حوالیِّ نیمه شعبان بود
عطرِ یاسی عجیب می آمد
سامرا بود و خانۀ پدری
باز طفلی نجیب می آمد

باید اسپند ، دود می کردند
نوهء ماه ، می رسید از راه
حاملِ پرچم ابالفضل و
ذوالفقارِ علی ولی الله

گل نرگس که زیرِ پاهایش
باغِ گل فرش شد همان اول
مثلِ جدَّش حسین ، قنداقش
شرفِ عرش شد همان اول

بر غمِ اهل بیت در حُکمِ
جرعه ای آب بود بر آتش
از همان کودکی به دوشش بود
پرچمِ سرخِ یالثاراتش

وَ ورق خورد صفحۀ تقویم
تا که هنگامِ غیبتش آمد
آسمانِ وجود ، ابری شد
دوری از ماه ، نوبتش آمد

بیشتر از هزار و صد سال است
جمعه ها را شمرده ایم آقا
دردش اینجاست بعدِ این مدت
از فراقت نمرده ایم آقا

ظاهراً زخمیِ فراقیم و
منتظرهای یازده صده ایم
شرم داریم این همه جمعه
ندبه ات را فقط ورق زده ایم

در سخن ، عهد خوانده ایم و فرج
در عمل ، کم صداقتیم آقا
مثلِ بحرالعلومها کم بود
غالباً بی لیاقتیم آقا

از تو غافل شدیم از بس که
ماتِ غربیم و خیرهء شرقیم
یادمان میرود که تو هستی
بس که در روزمَرِّگی غرقیم

مثل حیدر برای پیغمبر
مردِ بدر و اُحُد نداری تو
سیصد و سیزده نفر ، حتی
دور و اطرافِ خود نداری تو

من بمیرم ، غریب یعنی تو ...
تو که تنها شدیّ و بی لشگر
نه کنارِ تو زینبی هست و
نه ابالفضل و نه علی اکبر

نکند پایِ سفره های ظهور
میهمانِ اضافی ات باشیم
پسر فاطمه دعایی کن
مثلِ مرحوم کافی ات باشیم

باز هم غیرتِ قدیمی ها...
اندکی از گناه ، پرهیزی
عصرِ جمعه ، و یا سه شنبه غروب
یک سَماتی ، توسلی ، چیزی

ما که در خوابِ خود فرو رفتیم
یک تلنگر نیازِ مُبرَمِ ماست
اینکه غافل شدیم از بودت
علتِ زندگیِّ مبهمِ ماست

الغرض ، سهله ، کوفه یا عرفات
یا که خلوت نشینِ سردابی
هر کجایی خدا نگهدارت
غایبِ قصه های بی تابی

دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است
دلِ ما را تو کهکشانی کن
گنبد زرد ، گنبد آبی
کربلائیّ و جمکرانی کن

شاه بیتِ همه غزلهایم
همه کار و کسم بیا برگرد
به بدیِّ دلم نگاه نکن
جان زهرا قسم بیا برگرد

مهدی مقیمی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

بيشتر از بيشتر از بيشتر
میشود از عشق دلم ريشتر
من كه اويسم ز قَرَن آمدم
وقت ندارم به خدا بيشتر
ليله‌ى قدرِ حسنِ عسکرى
كاش قرارِ تو شود پيشتر
ناوَك مژگانِ تو و جانِ ما
خونِ همه گردن آن نيشتر
واى كه ديوانه شدم يك كلام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

همسفرِ هر سحر سامرا
اى پسرِ خوش خبرِ سامرا
اى نوه‌ى حضرت هادى سلام
حصن تو در دور و بر سامرا
در حرم تازه‌ى باباى تو
جامعه خوانديم درِ سامرا
كارگريَش كه نشد قسمتم
رُفته‌گرم رُفته‌گرِ سامرا
آمده‌ام تا بزنم يك دو جام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

تا كه پدر بر لبِ تو بوسه داد
بوى گلِ نرگسى آورد باد
در شبِ ميلادِ تو جودت شكُفت
لطف تو شد از سرِ عالم زياد
دَم پرِ جبريل شدم بال زد
بال زدم از درِ بابُ الجواد
بُرد مرا اولِ شب كاظمين
بُرد مرا كرب و بلا بامداد
اى عَلوى جود و جوادى مرام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

"آمدم اى شاه پناهم بده
خط امانى زِ گناهم بده"
پنجره فولاد مرا راه داد
جانِ رضا خوانده و راهم بده
ماه مبارك من و دست تُهى
سوزِ جگر آتش آهم بده
كنجِ حرم يا دَمِ پايين پا
باز از آن لطف نگاهم بده
میرسد عطرِ رضوى بر مشام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

كعبه‌ى هفتم شد و حاجات داد
بابِ حوائج شد و خيرات داد
مادر من سفره‌ى نذرش گرفت
حاجت ما اكثرِ اوقات داد
ندبه‌ى تعجيلِ فرج رزق ما
با نَفَسِ جده‌ى سادات داد
اَفضَل اعمال بُوَد انتظار
ذكر فرج حالِ مناجات داد
من به مناجاتِ توأم مستدام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

كاش كه مردانِ ظهورت شويم
صاحبِ يك سيرت و صورت شويم
كاش كه در غيبت تو استوار
مثل زمان‌هاى حضورت شويم
حضرت صادق تويى و كاش ما
شيعه‌ى تو مَردِ تنورت شويم
گفت كه دربانىِ تو مى‌كند
كاش كه ما خاك عبورت شويم
تو خودِ معراجى و ما زيرِ گام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

با قدمت علم تناور شود
علم و عمل ريشه‌ى باور شود
شام غم جهل و خرافات‌ها
با نَفَس باقرى‌ات سر شود
فصل شكوفايى عقل است و دل
جاى روايات پيمبر شود
نور زمين ، نور زمان ، سايه نور
خاك از اين معجزه‌ها زر شود
لحظه شماريم براى قيام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

دست من و بركت آبادى‌ات
از پَرِ سجاده‌ى سجادى‌ات
لطف دعاى تو شده مستدام
بر سرِ ما سايه‌ى شمشادى‌ات
مثل على ابن حسينى تو و
میرسد آوازه‌ى آزادى‌ات
فخر خدا میكند از سجده‌ات
كاش شوم مُحرِم اين وادى‌ات
رو به تو شد سجده‌ى بيت الحرام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

چشم تو در كارِ حسين است و بس
كارِ تو تكرارِ حسين است و بس
بيرقِ سنگينِ تو وقتِ قيام
دستِ علمدار حسين است و بس
قلب تو انگار گرفتارِ اوست
هركه گرفتارِ حسين است و بس
پرده گشا ديدنِ روى شما
لحظه‌ى ديدار حسين است و بس
رو به دلِ زينبى ات صبح و شام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

زائرِ هم سفره‌ى غم‌ها حسن
عشقِ تو آقاى كَرَم‌ها حسن
روزِ ظهورِ تو مهم است چون
دارد از آن روز حرم‌ها حسن
میرسد آن روز كه بينيم ما
بينِ بقيع نقشِ عَلم‌ها حسن
روى ضريحى كه تماشايى است
نقش نمايند قلم‌ها حسن
اى حَسنى جلوه و حُسن ختام
سور‌ه‌ى والعصر عليك السلام

جاى حرم غربتِ زهرا كه هست
يك نفر از عترتِ زهرا كه هست
گرچه گره در گره ام ، نيست غم
دستِ شما تربتِ زهرا كه هست
پيشِ تو گيريم نداريم جاى
خوب قسمِ حضرتِ زهرا كه هست
ما كه نباشيم چه غم ؟ تو بيا
ديدن تو قسمت زهرا كه هست
روز تقاص است و تويى انتقام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

هيبت تو رفته به مولا على
حيدرى و محوِ تماشا على
میرسد از شش جهتِ ذوالفقار
لات و هُبَل را بشكن ياعلى
خاطره‌ى رزم على در نبرد
مثل تو مى‌گشت مُهيا على
نيست تو را قبله‌اى الا حسين
نيست تو را كعبه‌اى الا على
روز تقاص است و تويى انتقام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

جلوه گرِ حضرت ختمى مآب
حضرت خورشيد محمد بتاب
خاتم انگشترىِ خاتمى
جذبه‌ى فيزوره‌ى احمد ركاب
جاذبه‌ى گنبد خضرا بيا
تا بدرد سينه‌ى خود آفتاب
اى شرف و الشمس پيمبر لبت
راز مسلمانىِ اهل كتاب
ذكر سلام و صلواتم مدام
سوره‌ى والعصر عليك السلام

حسن لطفی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

شراب عشق نوشید آنکه در جامش علی باشد
مسلمان می‌شود هرکس که اسلامش علی باشد
خدا می‌خواست پیغمبر که پیغامش علی باشد
ظهورش شد علی آغاز و انجامش علی باشد
خدا آورد در شعبان علیِ آخرینش را
خدا را شُکر می‌بینیم امیرالمومنینش را

دلی دیگر نمی‌ماند که گیسویی کمند آمد
بهشت اُفتاد در پایش که بالایی بلند آمد
دهان ماکه وا مانده زبانِ ما که بند آمد
دلیری دلپسند آمد امیرِ بی گزند آمد
حسینش را ندیدیم و خدا آورد عینش را
خدا آورد با نرگس حسین ابن حسینش را

خدا آورده آری مرتضای مرتضا‌ها را
همه ابن الکریم ابن الجواد ابن الرضا‌ها را
پس از سوالقضا رو کرده او حُسن القضاها را
که پُر کرده است بوی حُسنِ یوسف‌ها فضاها را
عَلم بر دوش می‌آید به عالم گام می‌کوبد
کنارِ مرقد زینب عَلَم در شام می‌کوبد

اگر این بال بگذارد هوای سوختن دارم
قمار عشق یعنی که خیال باختن دارم
"مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویَش را چو جانِ خویشتن دارم"
دعایِ عهد می‌خوانم ببینم جانِ زهرا را
ببینم تیغِ جوهردارِ خون‌خواهانِ زهرا را

دوباره می‌دهد رزمش به میدان اعتبارش را
همان وقتی که می‌گیرد به دستش ذوالفقارش را
علی حَظ می‌کند وقتی ببیند تار و مارش را
نیابد کافرش سر را نبیند الفرارش را
چه میدانی که این سویش عَلم دست علمدار است
چه رزمی می‌شود وقتی علی اکبر جلودار است

نباید فرق باشد در ظهور و غیبتش ما را
صدامان می‌کند حتما برای رجعتش ما را
هوایی می‌کند روزی هوای صحبتش ما را
خطیب کعبه می‌خواند برای بیعتش ما را
زمانش می‌رسد نورش به این مُرداب می‌ریزد
زمانش می‌رسد زهرا به پشتش آب می‌ریزد

"مرا چشمیست خون افشان زِ دست آن کمان ابرو"
جهان عاشق شود روزی از آن چشم و از آن ابرو
چنان طوباست آن قامت که باشد سایبان ابرو
زمین بی عشق می‌خُشکد ببار ای آسمان ابرو
هوایِ ابری ما را بیا خورشید باران کن
بیا ما را کنارِ خود شبی شش گوشه مهمان کن

دل مجنون بجز با دیدنِ لیلا نمی‌سازد
بجز تو هیچ کس با ما رعیتها نمی‌سازد
مزار مادرت را غیر تو آقا نمی‌سازد
و جز آب و هوای کربلا با ما نمی‌سازد
شود آیا که با تو یک زیارت یک شب جمعه...
بخوانی از اسارت از جسارت یک شب جمعه

نوشتم که فراق تو چه خون انداخت در دلها
"که عشق آسان نمود اول ولی اُفتاد مشکلها"
نوشتم که علی دیدم در آن شیرین شمایلها
"متی ما تلقَ من تهوی دعِ الدُّنیا و اهمِلها"
الهی هب لنا عیداً که ما باشیم منظورش
"سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش"

حسن لطفی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

مژده که گل سر سبد فاطمه آمد
از باغ جنان، سرو قدِ فاطمه آمد
دستِ مددِ حق، مددِ فاطمه آمد
اینک سند مستند فاطمه آمد
جبریل بشارت دهد از عالم بالا

امروز که طاووس جنان بال گشوده
دل از همۀ اهل سماوات ربوده
از سینۀ یاران، غم و اندوه زدوده
این کیست که بر ما همه رخسار نموده
او مهدیِ زهراست، همان یوسف طاها

بوی گل نرگس همه جا عطر فشان شد
امواج نسیمِ سحر از شرق، وزان شد
انگار محمد ز جنان باز عیان شد
فرعونِ زمان از خبر او نگران شد
زیرا حسنِ عسگری امشب شده بابا

این است به عالم ثمر آل پیمبر
این است همان وعدۀ دیرینۀ حیدر
او خیر کثیری است پِیِ سورۀ کوثر
او جان غدیر است که شد بر همه رهبر
آیات الهی است از این چهره هویدا

این نور قرار است که در وعدۀ نزدیک
تابَد به شبی تار، به هر کلبۀ تاریک
بر ظلم بتازد، پس از آن کوچۀ باریک
گویند ملائک همه بر فاطمه تبریک
او پاسخ قطعی است به هر سیلیِ اعدا

او صاحب تیغ است، همان تیغ ولایت
او رهبر راه است، همان راه هدایت
او مظهر عدل است، همان عدل و درایت
او سایۀ دست است، همان دست عنایت
ما بندۀ عشقیم وَ او سید و مولا

او آب حیات است و ما تشنۀ دیدار
او معدن سِرّ است و ما طالب اسرار
او حافظ دین است و ما ناصرِ ابرار
او فاتح کعبه است و ما کُشتۀ آن یار
با یار بپوئیم مسیر شهدا را

در گوشِ فلک از همه سو این خبر افتاد
بر دوشِ بت و بتکده دیگر تَبر افتاد
با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد
هر دشمن مغضوب، به قعر سَقر افتاد
تقدیرِ الهی است که قرآن شود احیا

او منتقم خون خدا، خون حسین است
اسلام بِوَالله که مدیون حسین است
مهدی که دمادم، همه محزون حسین است
در ناحیه فرمود که مجنون حسین است
هر روز به گودال بیاید گل زهرا

دل همرهِ ارباب، سوی دشت بلا رفت
بر عمّۀ سادات، در آن دشت، چها رفت
از کرب و بلا دختِ علی تا به کجا رفت
گه با اُسرا، گاه کنار شهدا رفت
مانده ست غمِ معجر زینب روی دلها

ای زادۀ زهرا که رُخت قبلۀ دلهاست
بازآ که کنون زینبیه، کعبۀ دلهاست
امروز حریمِ حرمش، مکّۀ دلهاست
امروز حلب قتلگه و فکّۀ دلهاست
مائیم و دفاع از حرم زینب کبرا

امروز فداکاریِ ما مرز ندارد
بر دینِ خدا، یاریِ ما مرز ندارد
این اشک و عزاداریِ ما مرز ندارد
امروز علمداریِ ما مرز ندارد
فرمان ز علمدارِ تو، فرمانبری از ما

محمود ژوليده

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

در خیال خویش من هم نوکری از نوکرانم
عاشقی از عاشقانم دوستی از دوستانم
با تو این حرف مدامم چاکرم عبدم غلامم
بی تعارف ای امامم خسته از ورد زبانم
خسته از این ادعایم که محب هل اتایم
یا مسلمان شمایم ای امام انس و جانم
شیعه اثنی عشر دانم خودم را حیف اما
بر سر عهد تو آیا مانده ام آیا بمانم
گفته ام پای رکابم اهل جنگ و انقلابم
گفته ام اما نميدانم ز اینم یا ز آنم

منکه یار دین نبودم پای کار دین نبودم
افتخار دین نبودم پس چرا دادی امانم
هر گناهی دیدی از من روی برگرداندی اما
روز بعد انگار، نه انگار اصلا من همانم
از شهيدان دور ماندم وز بصیرت کور ماندم
وصله ای ناجور ماندم هر چه کردی امتحانم
از حلال و از حرام و مردی و خلق و مرام و
راه رهبر تا امام و هر چه گویی خوش بیانم
بی خبر اما ز دردت نیستم مرد نبردت
حیف از مردان مردت که شدند از دوستانم
راه را گم کردم آقا رو به مردم کردم آقا
میل گندم کردم آقا از بهشت افتادگانم
من کنار یار بودم روزی از انصار بودم
دشمن کفار بودم بود سر بندم نشانم

حال تنها ای امیرم از رجب شعبان غدیرم
من فقط جشنی بگیرم این شده رسم و دکانم
من کجا عمّارِ یارم میثم تمّارِ یارم
یا کجا سردار یارم من چنان سربار، مانم
مایه عزت نگشتم مظهر خدمت نگشتم
با تو هم صحبت نگشتم بی خبر از شیعیانم
از شهيدان یمن بحرین صنعا زینبیه
تا دفاع کاظمین و سامرا چیزی ندانم
آبرو داری نکردم با تو همکاری نکردم
غزه را یاری نکردم دوستی نا مهربانم
باز بر اهل سعادت باز شد باب شهادت
در تمام آسمان عشق من بی کهکشانم
نه بدستم ذوالفقاری نه بدنبال سواری
نه سلاحی نه شکاری نه برایت دیدبانم

من نميدانم کجایی کربلایی سامرایی
مضجع پاک رضایی کعبه ای ، صاحب زمانم
از زمانت بسکه دورم دور از خط عبورم
نیست یک درک حضورم نیست قربان تو جانم
با وجودی که پریشم همدم و دلجوی خویشم
باز میآیی تو ، پیشم ای حضورت در نهانم
گرچه تو سرمد نشینی میشود با بَد نشینی
چون کُنی مسند نشینی من کجای داستانم
در همه فتح و ظفرها در سفرها در حضرها
در خطرها ، درد سرها با تو ، یا بیگانگانم
چونکه فرمانت بیاید امر فرمایی که باید
وای بر" إن قُلت"و شاید از فرامینت نمانم!؟
رو مکن پرونده ها را رد مکن شرمنده ها را
مرده ها را ، زنده ها را بر سر عهدت بخوانم

روز فجرت با صدایت با أنابن المصطفایت
با أنابن المرتضایت با تو ، آیا همزبانم
ای خطاپوش حقیقی من یقین دارم دقیقی
با حسینی ها رفیقی منکه جزو نوکرانم
میخری سینه زنان را خسته را پیر و جوان را
قد خمیده نوکران را میکند لطفت جوانم
هر چه گویی تو بما، نه میکنی ما را صدا ؟ نه ؟
روضه خوان میخواهی یانه من به جدت روضه خوانم
سر کنم ای نور دیده روضه ی رأس بریده
روضه ی حلق دریده روضه ی زینب بخوانم
روضه ی دستان بسته روضه ی سرهای خسته
روضه ی سینه شکسته گریه کن ای مهربانم
گریه کن بر تازیانه بر صدای دخترانه
بر بکاءِ کودکانه منهم از گریه کنانم
وای از زخم مدینه بازو و پهلو و سینه
ضربه های پر ز کینه کی میآیی ای امانم

مادرت دارد سلامت گوید ای ختم امامت
کی بیاید انتقامت مهدی صاحب زمانم
ذکر زهرا: یابن زهرا ذکر مولا: یابن زهرا
ذکر طاها: یابن زهرا چهره ات را کن عیانم
آخرین حرفم همین است نوکر تو دل غمین است
مرهم دردم چنین است از شهیدانت بخوانم

محمود ژولیده

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

منم اهلِ آبادیِ آب‌ها
منم خانه بر دوشِ گرداب‌ها

به چشمم ببین خانه‌ی خویش را
بنا کرده‌ام رویِ سیلاب‌ها

من از اهِل دریایم و میشوم
بدونِ تو مانند مُرداب‌ها

خیالِ تماشای آبادیت
ربوده زِ چشمانِ من خواب‌ها

نوای نِی اَم ، آتشین‌تر شدم
که می‌سوزم از آهِ بیتاب‌ها

بیا تا که از طرحِ اَبروی تو
بسازیم تا کعبه محراب‌ها

کجایی که جامِ محبت زدیم
همه رویِ دل طاقِ نصرت زدیم

قدم زن، دلم جمکرانی شده
قنوتِ زمین آسمانی شده

و در مسجد کوفه‌یِ قلبِ من
دوباره به پا ندبه خوانی شده

بدون تو در کوچه‌های بهشت
تمامیِ گُل‌ها خزانی شده

نصیبِ دلی که به دنبالِ توست
فقط حسرتی جاودانی شده

نگاهت چرا در پسِ اَبرهاست
نشانت چرا بی نشانی شده

در این جامِ خالی شرابی بریز
که هنگامه‌ی سر گِرانی شده

به آئینه بندانِ چشمم بیا
قدم زن به دامانِ چشمم بیا 

قسم بر نگاهت ، دلم دستِ توست
خداوندیِ این حرم دستِ توست

نوشتم رویِ كعبه‌ی سینه‌ام
اگر اذن باشد عَلَم دستِ توست

مرا می‌نویسی فدایت شوم
که از روزِ اول قلم دستِ توست

در این ازدحامِ گدا آمدیم
که  آئینه‌هایِ کَرَم دستِ توست

تبِ جزر و مدِّ زمین و زمان
تمنایِ هر زیر و بَم دستِ توست

طپش‌های قلبِ خدا هم تویی
ظهور و وجود و عدم دستِ توست

تو را خوانده‌ام تا حسابم کنی
مبادا که روزی جوابم کنی

علی چهره‌ای بس که حیدر شدی
که آئینه‌دارِ پیمبر شدی

دو رکعت به پشتِ سَرَت خواندنی است
که با زلفِ خود سایه گستر شدی

حسینی و دل می بَری از همه
حسن هستی و مجتبیٰ تر شدی

تو زیباترین عشقِ پروردگار
تو گیراترین جامِ کوثر شدی

بده گیسوان را به دستانِ باد
که عالم ببیند چه محشر شدی

در این فصلِ پاییزیِ بی کسی
تو خورشیدِ گُلهای پَرپر شدی

شبِ ما زمستانی و سردِ سرد
بهشتم ! به گُلخانه‌ات باز گرد

بزن آتشم شعله‌ات پا گرفت
که کارِ من و عشق بالا گرفت

بزن آتشم نازِ چشمت که چشم
به دنبالِ تو راهِ دریا گرفت

چه گُلهای یاسی که مجنون عشق
فقط محضِ لبخندِ لیلا گرفت

به نامت سلیمانِ دل سکه زد
شفا را زِ دستت مسیحا گرفت

برای تماشای اعجازِ تو
پرِ دامنت دستِ موسیٰ گرفت

نداریم ظرفیتت را که حق
تو را بینِ قاب معما گرفت

منم بغضِ سر در گُمیِ شما
مرا کُشتی از قبل ، کجایی بیا

حسن لطفی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر
وز زمزمه‌ام بر دل ماند اثری دیگر
در سامره می‌بینم قرص قمری دیگر
وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر
از نسل علی آمد خیر البشری دیگر
یا آمنه آورده پیغامبری دیگر

طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده
چشم همگان روشن نرجس پسر آورده

من رحمت بیحد را در سامره می‌بینم
من خلد مخلّد را در سامره می‌بینم
من جلوه‌ء سرمد را در سامره می‌بینم
من عبد مؤیّد را در سامره می‌بینم
من طلعت احمد را در سامره می‌بینم
من حسن محمّد را در سامره می‌بینم

مرآت جمال حق، توحید تمام است او
تا دهر، خدا دارد، بر خلق، امام است او

ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین
آیینه شو و آنگاه آئینه‌ء یکتا بین
رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین
بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین
هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین
هم موسی عمران را در وادی سینا بین

در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را
خوبان دو عالم نه، پیغمبر خاتم را

امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس
بر گرد گل روی دلجوی گل نرگس
خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس
خوردیم شراب نور از جوی گل نرگس
تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس
دل گشته بهشت گل از بوی گل نرگس

پیوسته سلام الله بر نرجس و مولودش
بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش

مهر رخ دلجویش هنگام سحر تابید
روشنتر و زیباتر از قرص قمر تابید
از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید
گفتی یم هستی را پاکیزه گهر تابید
چون شعله به کوه طور از شاخ شجر تابید
هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید

در طلعت او دیدند آئینه‌ء احمد را
مانند علی می‌خواند قرآن محمّد را

اوّل سخن توحید از خالق اکبر گفت
هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت
هم آیه‌ء قرآن خواند هم مدحت حیدر گفت
هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت
از ظاهر و باطن گفت از اوّل و آخر گفت
آنگه به زبان دل آن حجّت داور گفت

من شاهد و مشهودم من حجّت معبودم
من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم

من طوطی گویای گلزار شهیدانم
من روشنی چشم بیدار شهیدانم
من آینهء سرخ رخسار شهیدانم
من محییِ ایثار و آثار شهیدانم
من وارث مظلوم انصار شهیدانم
من منتقم خون سالار شهیدانم

گلواژه‌ء "جاء الحق" بر دست جهانگیرم
نقش "زهق الباطل" بر تیغه‌ء شمشیرم....

طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو
بشکافته دریا را موسی به عصای تو
بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو
از چاه برون آمد یوسف به دعای تو
داوود زبورش را خوانده به نوای تو
یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو

قرآن به تو می نازد داور به تو می بالد
زهرا به تو دل داده حیدر به تو می بالد

ای سرمهء حورالعین از خاک سر کویت
ای ملک دو گیتی پر از بانگ هیاهویت
جان دو جهان بسته یکسر به سر مویت
سی جزء کتاب الله بسم اللَّه ابرویت
آیات ظفر نقش است، بر مصحف بازویت
تصویر خدا پیدا در آینۀ رویت

ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران
باز آ که براندازی بنیاد ستمکاران

ای با همگان مونس ای در همه جا تنها
ای بی تو ز خون دل دریا شده دامن‌ها
تا چند زمام دین در سلطه‌ء رهزنها
تا چند جهان لبریز از گریه و شیون‌ها
تا چند خزان حاکم در دامن گلشن‌ها
تا چند بود قرآن بر نیزه‌ء دشمن‌ها

ای نالۀ مظلومان در گوش تو یا مهدی
ای پرچم ثارالله بر دوش تو یا مهدی

توحید، ولایت، دین، ایمان، به تو می نازد
تورات، زبور، انجیل، قرآن، به تو می نازد
جود و کرم و عفو و غفران به تو می نازد
فضل و شرف و علم و عرفان به تو می نازد
جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد
بیش از همهء عالم ایران به تو می نازد

من «میثم» این کویم اوصاف تو را گویم
اوصاف تو را گویم تا وصل تو را جویم

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

شب میلادت نشستم سر راه
هیچ کسی منو نخواس،شما بخواه
واسه تو که حاضری، کمه یه جشن
پیش تو اما زیاده یه گناه

وقتی که گذر از این محل کنی
غصه هامو به خوشی بدل کنی
راس میگن که تو بابای امتی
باباجون! میشه منو بغل کنی؟

اینکه واسم تو عزیزی، راضیم
تو طبیبی، به مریضی راضیم
چجوری دلیل لبخند تو شم؟
تو واسم اشک نریزی راضیم

بی تو من عبادتم ریا شه چی؟
عاشقیم اگر که ادعا شه چی؟
چی میشه ولادتت ببینمت؟
ساله دیگه عاشقت نباشه چی؟؟

گمونم بسته شده دعای من
گره افتاده به کربلای من
امشب آقا کربلا رفتی،میشه
ببوسی شیش گوشه رو بجای من؟

به آقا بگو دلم تنگه براش
کاش که عاشقش براش بمیره، کاش...
شبا تب میکنم از داغ غمش
روزامو میگذرونم با روضه هاش

از هجوم نیزه ها نمیگذرم
از سه شعبه به خدا نمیگذرم
شده از تیر یا نیزه بگذرم
ولی از سنگ و عصا نمیگذرم

پیراشون حلقه زدن دور و برش
زدنش تا نفسای آخرش
سرشو وقتی حسابی تشنه شد
بریدن جلو چشای مادرش...

مرضیه نعیم امینی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

امشب از باد صبا، بوی کسی می‏شنوم
هر نفس، بوی مسیحا نفسی می‏شنوم
مژده‏ی آمدن دادرسی می‏شنوم
اندرین بادیه بانگ جرسی می‏شنوم
حمدلله که از آه اثر کرده‏ی ما
خبری می‏رسد از یار سفر کرده‏ی ما

شب قدر است شب نیمه‏ی شعبان، آری
ریزد امشب به جهان رحمت یزدان آری
می‏دمد روح دگر در تن ایمان، آری
می‏رسد مصلح کل، منجی انسان آری‏
لیله‏ی نیمه‏ی شعبان، سحری خوش دارد
سحر نیمه شعبان، اثر خوش دارد

خلف منتظر عترت طاها آمد
زاده‏ی منتقم حضرت زهرا آمد
بندگان! خاک ببوسید که مولا آمد
گو به فرعون زمان، ثانی موسی آمد
آن که رسم ستم از روی زمین بردارد
که به عالم، اثر از جور و جفا نگذارد

غیر ازو نیست کسی رهبر و سرور، ما را
لطف او سایه برانداخته بر سر، ما را
رسد از میمنتش رزق مقدر، ما را
آید از مرحمتش رحمت داور، ما را
قلب عالم بود و زنده همه عالم ازوست
چشمه‏ی رحمت و گلزار جهان خرم ازوست

این شب تیره به پایان رسد انشاءالله
یوسف از مصر به کنعان رسد انشاءالله‏
دردها را همه درمان رسد انشاءالله
چون که آن حجت یزدان رسد انشاءالله
اندر آن روز که او سر ز یهودان گیرد
شیعه‏ی بی سر و سامان، سر و سامان گیرد

یارب! آن منتظر اهل ولا را برسان
یارب! آن ریشه‏کن ظلم و جفا را برسان
یارب! آن زنده ‏کن صدق و صفا را برسان
یارب! آن ریشه‏کن ظلم و جفا را برسان
برسان آن که بود مبتکر صلح جهان
تا ازو، روی زمین پر شود از امن و امان

به خدا بار فراق تو کشیدن سخت است
جرعه‏ای از می وصلت نچشیدن سخت است
هر سخن جز سخنی از تو شنیدن سخت است
همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است
ای ز نور تو دل و دیده فروزان ما را
در غم خویش ازین بیش مسوزان ما را

ای نظام دو جهان بسته به تار مویت
انس بگرفته دل ما به سر گیسویت
دیده گر قابل آن نسیت که بیند رویت
سوی عالم نظری، ای دل عالم سویت
از همه عالم و آدم به خیال تو خوشیم
در شب هجر به امید وصال تو خوشیم

ای که اکناف جهان، سفره‏ی عام تو بود
رشحه‏ی فیض ابد، ریزش جام تو بود
مصلح کل تویی و صلح به نام تو بود
رجعت آل علی بعد قیام تو بود
این تویی آن که جهانت همه تسخیر شود
دولت آل علی از تو جهانگیر شود

استاد سیدرضا مؤید

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

شب بود نورت را به مشرق ها سپردند
خورشید را حالا به این دنیا سپردند

مانند "کوثر" آیه آیه از تو جوشید
شرح نزولت را به "اعطینا" سپردند

تا خلقتت تکمیل گردد پیکرت را
در عرش دست حضرت زهرا سپردند

باید اذان عشق در گوشت بگوید...
قنداقه ات را به علی‌مولا سپردند

دریا ترین ذکر الی الله‌ خدایی
تسبیح نامت را به ماهی ها سپردند

در زیر این بار امانت عرش خم شد
این شد که عشقت را به قلب ما سپردند

تنها شما هستی کس و کارم به زهرا
باور کن آقا دوستت دارم به زهرا

سرچشمه ی توحید شد نور حیاتت
ولله در واژه نمی گنجد صفاتت

جبریل پرهای خودش را نذر کرده
تا بافته گردد از آن پرها قُماطت

لب های تو شیرین تر از شهد عسل هاست
جانم فدای بوسه ی شاخه نباتت

طولِ جلالی،عرضِ عشقی،عمقِ نوری...
سر در نیاورده کسی از مختصاتت

تو چهارده لبخند را در قاب داری
جمع است در آئینه ی تو مشتقاتت

موسی عصا،عیسی دمش را از تو دارد
اینهاست تنها گوشه ای از معجزاتت

هرشب تمام انبیاها اولیا ها
جمع اند پای سفره ات پای بساطت

لب تشنه دیگر طاقت خشکی ندارد
دست کویر و دامِن خیسِ قناتت

در عشق باید ابتدا ثابت قدم بود
امّا امان از نوکرانِ بی ثباتت

أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طـاعَتِه*...من عهد بستم
شرمنده ام هر بار عهدم را شکستم

چشم تو را آیات قرآنی نوشتند
خشم تو را دریای طوفانی نوشتند

تا زلف تو در کهکشان ها باز گردید
مشّاطه ها شرح پریشانی نوشتند

لیلای ما گرچه عرب زاده است امّا
نام مجانین را به ایرانی نوشتند

اسم مرا صبح ازل خوانند امّا
گفتند تو از نسل سلمانی؟..،نوشتند

قربان آن هایی که در قصر کریمان
رسم گدایی را مسلمانی نوشتند

با خاک نرم طوس بر پیشانی من
دیوانه ی شاه خراسانی نوشتند

تو جمعِ اشک بی کرانی،جمکرانی
ما را تمام سال بارانی نوشتند

مثل زلیخا ناز یوسف را کشیدیم
ما عشق را در گنبد فیروزه دیدیدم

وقت اذان دست گدا پیش تو رو شد
اشک سحرگاهیِ من آب وضو شد

سرخی اشکم در میان کاسه ی چشم
مثل شرابی کهنه در جان سبو شد

مانند پیراهن دل صد پاره ی من
با تکّه ی امیدواری ها رفو شد

نوزادها بعد از جوانی پیر گشتند
یک نیمه‌شعبان دیدن تو آرزو شد

شیخ کلینی گفت:سویِ چشم هایم
با اشک های ندبه خرج راه او شد

من لافِ عشقت را زدم ای وای بر من
از دوری ات کِی حال قلبم زیر و رو شد؟

گفتی سراسیمه خودت را می رسانی
هروقت حرف از روضه ی مشک عمو شد

پیشانی او با عمودی سخت چین خورد
سقا بدون دست از مرکب زمین خورد

*َاَحْکَمْتُمْ عَقْدَ طـاعَتهِ:
آن عهدى را که در فرمانبرداریش داشتید سخت استوار سازید

فرازی از زیارت جامعه کبیره

بردیا محمدی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

ای زمین ریزه خوار تو مهدی
وی زمان در مدار تو مهدی
آمدی ای حقیقت هستی
عالمی بیقرار تو مهدی
صد و بیست و چهار هزار احمد
همه در انتظار تو مهدی
منتظر بر تو سیزده معصوم
و همین افتخار تو مهدی
نه فقط نُه فلک به فرمانت
عرش در اختیار تو مهدی
فصلها از تو شکل میگیرند
هست جنت بهار تو مهدی
مانده اسلام از تو پابرجا
نازم این اقتدار تو مهدی
غم و اندوه برطرف سازد
پرچم آشکار تو مهدی
میشود هر، عدوی تو محو از
تیغِ دشمن شکار تو مهدی
نَصر و عزت، خدا ترا داده
تا بماند قرار تو مهدی
هر کجا هستی ای وصی الله
العجل العجل ولی الله

آمدی تا که دلبری بکنی
در امامت پیمبری بکنی
آمدی تا که خود بِإذن الله
بر همه خلق سروری بکنی
آمدی با حکومتِ الله
باز اقدام حیدری بکنی
آمدی تا به جنگِ با خصمت
همچو جدّت دلاوری بکنی
آمدی تا به مَسند اسلام
بعد از این حکم دیگری بکنی
آمدی ای مجدِدِ احکام
تا که احکام پروری بکنی
آمدی تا به سنّت احمد
دین حق را تو یاوری بکنی
آمدی دست ظلم بَرچینی
در عدالت برابری بکنی
آمدی تا به دادِ ما برسی
دشمنی با ستمگری بکنی
آمدی با نجات گمراهان
عالمی را تو رهبری بکنی
هر کجا هستی ای وصی الله
العجل العجل ولی الله

امتداد خدا تویی آقا
دردها را دوا تویی آقا
وارث اهلبیتِ پیغمبر
زادۀ مصطفا تویی آقا
این جهان پُر ز فتنه شد بازآ
ثمر مرتضا تویی آقا
ای ضیاءِ دو دیدۀ زهرا
جان خیرالنسا تویی آقا
یاورِ عمه زینبی و یقین
مرهم مجتبا تویی آقا
داروی زخمهای شاه شهید
مددِ کربلا تویی آقا
طالب خون سرخ و منتقمِ
رأسهای جدا تویی آقا
آخرین نور دیدگان حسین
چارم ابنُ الرضا تویی آقا
بحر و بر از تو امنیت یابد
حافظ دین ما تویی آقا
امر تو نافذ است در عالم
صاحب دو سرا تویی آقا
هر کجا هستی ای وصی الله
العجل العجل ولی الله

ما محبِ محبتت هستیم
ریزه خوار ولایتت هستیم
ما ز مستشهدینَ بَینَ یَدیه
جان نثاران بیعتت هستیم
گر بمیریم، باز هم به ظهور
زندۀ روز رجعتت هستیم
همه لبیک گو بسوی تو
پیشتاز اجابتت هستیم
تشنۀ طلعت رشیدۀ تو
همه مشتاق حضرتت هستیم
به جمال مبارکت سوگند
کشتۀ آل عترتت هستیم
در طریق تو با تمام وجود
تابعِ امر و حجتت هستیم
قول تو حقّ و فعل تو حقّ است
ما موظف به طاعتت هستیم
ای رفیقِ شفیق، ما احباب
مدّعیِ رفاقتت هستیم
تو امام هدایتی و ما
تشنگان هدایتت هستیم
هر کجا هستی ای وصی الله
العجل العجل ولی الله

همه جا پُر شد از بهانۀ تو
میرسد از فَلک نشانۀ تو
کربلا و مدینه میگویند
بازگرد ای دل آشیانه تو
سامرا و نجف ترا خوانند
کاظمین است در کرانه تو
از بقیع نغمۀ تو میآید
طوس دارد به لب ترانه تو
همچو زمزم برای تو گِرید
کعبه در گردشِ شبانه تو
جمکران را ببین که منتظرند
خیلِ عاشق در آستانه تو
از حرم تا حرم همه پرسند
از تو و وصل عاشقانه تو
از یمن تا عراق، هم ناله
سوریه میکند بهانه تو
دوستان در پی ظهور توأند
دشمنان منکر زمانه تو
چشمِ پهلو شکسته مانده به در
شاهد اشک دانه دانه تو

محمود ژولیده

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت
یا بهشت حضرت باری تعالا خوانمت
سرزمین مکّه یا گلزار بطحا خوانمت
جبهه هفت آسمان با عرش اعلا خوانمت
کعبۀ پیغمبران یا طور سینا خوانمت
قبلۀ امید فرزندان زهرا خوانمت

هر چه هستی طور دل سینای جان می‌دانمت
زادگاه مهدی صاحب زمان می‌دانمت

نو عروس فاطمه امشب محمّد زاده‌ای
دختر شاهنشه رومی و احمد زاده‌ای
اختر برج ولایی، ماه امجد زاده‌ای
هیکل توحید یا روح مجرّد زاده‌ای
عابدی معبود و یا عبدی مؤید زاده‌ای
پای تا سر مظهر دادار سرمد زاده‌ای

انبیا را اولیا را، جان جان است این پسر
مصلح کل مهدی صاحب الزمان است این پسر

کودکی نورس مپندارش که پیر آدم است
رهنمای آدم است و مقتدای عالم است
انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است
هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است
هم بدرد جان دوا هم زخم دل را مرحم است
نوح دل، یوسف لقا، موسی بیان، عیسی دم است

شیعه تنها مصلح کلّ بشر می‌داندش
عالم خلقت امام منتظر می‌داندش

نرگس امشب تا سحر با مرغ شب بیدار باش
صبحدم چشم انتظار وعدۀ دیدار باش
دیده بگشا در تمشای رخ دلدار باش
در رخ دلدار محو جلوۀ دادار باش
شاهد لبخند گل در دامن گلزار باش
در نشاط و شور و شادی باغبان را یار باش

شب دعایت روح را غرق حلاوت می‌کند
صبح مهدی در برت قرآن تلاوت می‌کند

ای عروس فاطمه ام العلوم الکامله
ای جهان قربان حملت ای بمهدی حامله
ای تو را سادات زنهای بهشتی قابله
خیز از جا و بجا آور نماز نافله
نور شد بین تو و چشم حکیمه فاصله
کاروان دل به پا آمد امید قافله

حبذّا یار آمده یار آمده یار آمده
یوسف گم گشتۀ زهرا به بازار آمده

نرگس امشب موسِئی با نور طور آورده‌ای
یا مگر داور دیگر باز بور آورده‌ای
آدم است این یا ملک یا آنکه حور آورده‌ای
یا بدامن مظهر الله نور آورده‌ای
آفرینش را به شوق و وجد و شور آورده‌ای
سید الاشهاد را بدر البدور آورده‌ای

از زمین یک آسمان توحید داری در بغل
ماه دورت گردد و خورشید داری در بغل

قلب امکان، رکن ایمان، جان جان ماست این
ناخدای کشتی دین مصلح دنیاست این
لنگر و طوفان و موج و ساحل و دریاست این
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیساست این
نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاهاست این
ای دو صد یوسف فدایش یوسف زهراست این

نامش از اهل زمین و آسمان دل می‌برد
چهره‌اش نادیده از خلق جهان دل می‌برد

والد خلق خدا در نقش مولود آمده
در جمال عبد پیدا، حُسن معبود آمده
آفتاب ظلّ جان یا ظلّ ممدود آمده
بحرهای آرزو را دُرّ مقصود آمده
با لوای حمد بشتابید محمود آمده
آی مظلومان بپا مهدی موعود آمده

روز عشق و وحدت و ایثار و هم عهدی رسید
از کنار کعبه فریاد انا المهدی رسید

ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا
ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا
ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا
ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا
ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا
ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا

زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را
فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را

آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟
ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟
باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟
یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟
احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟
مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟

از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا
خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا

گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت
گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت
گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت
در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت
که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت
گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت

هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را
تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را

دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند
اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند
گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند
شهریاران خاکسار پای زوّار توأند
سربداران پایدار دار ایثار توأند
دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند

یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی
از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

ای آخریـن امید رسـالت خوش آمدی
خورشید آسمـان عـدالت! خوش آمدی
سر تا به پات قدر و جلالت! خوش آمدی
بنیان‌کن اساس ضلالت! خوش آمدی

با مقدم تو گشت زمین رشک آسمان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

اسلام بـا ولادت تـو بـاز جـان گرفت
روی ندیـدۀ تـو دل از آسمـان گرفت
دیـن بـا ولایتت شرف جاودان گرفت
«حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

جاء الحقت رسید بـه گوش جهانیان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ای از خدا سلام به جسم و به جان تو
آوای وحـی می‌شنــوم از زبــان تو
دل‌بـرده از پـدر ز مـلاحت بیان تو
قرآن بخوان که بوسه زند بر دهان تو

ای عمر وحی از نفست گشته جاودان
عجل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان

میـلاد تو ولادت خوبان عالم است
عید هزار موسی و عیسی‌بن‌مریم است
میـلاد اهـل‌بیت رسول مکرم است
میـلاد دیگـر شهـدای مکرم است

میـلاد سیدالشهــدا را دهـد نشـان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

بازآ که اولیای خـدا چشم‌شـان به توست
یـاران سیدالشهــدا چشم‌شـان به توست
سرهای تشنه گشته جدا، چشم‌شان به توست
مکه، مدینه، کرب‌و‌بلا چشم‌شان به توست

کعبه گشوده چشم به راه تو همچنان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ما از تو دور و جای تو پیوسته بین ماست
روی ندیـده‌ات همـه جا نور عین ماست
چشم انتظار ماندن ما دین و دِین ماست
جمعـه گــواه نالـۀ ایـن الحسین ماست

یک جمعه این سوال نیفتاده از زبان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

تو خود شبان و این رمه در انتظار توست
چشم جهانیـان همـه در انتظار توست
مولا! بیـا کـه فاطمـه در انتظار توست
خورشید نهـر علقمـه در انتظار توست

بر بازوی عموی خود این جمله را بخوان
عجـل علی ظهـورک یا صاحب‌الزمان

تو غایبی و خلق جهان در حضور توست
ملک خـدای عزوجـل غـرق نـور توست
جای تو خالی است و جهان پر ز نور توست
آقـای عیدهــا همـه روز ظهــور توست

از چشم ما نهانی و در عالمی عیان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

بی تـو شـب سیــاه شـده روزگار ما
بی ‌تو شده است خنده گل نیش خار ما
رنـگ خـزان گرفتـه سراسر بهـار ما
بــازآی ای قــرار دل بـی‌قــرار ما

بازآ که ذکـر مـا شده الغوث الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

کی می‌شود که پای به چشم بشر نهی؟
عمامــۀ رسـول خـدا را به سر نهی
بر قلب دشمنـان ولایت شـرر نهی
تا یک نظر به جـانب اهل نظر نهی

رخ بر تمـام منتظـرانت دهـی نشان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ای زخــم پیکـر شهــدا بی‌قرار تو
چشم علی به دست تو و ذوالفقار تو
فریـاد انتقـام شهیـدان شعـار تو
لبخند می‌زند عموی شیرخوار تو

کای دست انتقـام خداونـد لامکان!
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

دست حقّی و کاتب لوح و قلم تویی
بهـر ظهـور، بیـن امامان علم تویی
بگشای رخ که هادی کل امم تویی
مـولا! بیـا! بیـا! کـه امام حرم تویی

گویـد بـلال بـر تـو به بام حرم اذان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان

ای دست اولیــای الهـی به دامنت
جوشن کبیر در صف پیکار جوشنت
پیـــراهن حسیــن، بـرازندۀ تنـت
«میثم» تمام چشم شده بهر دیدنت

چشمش بود به راه تو، اشکش به رخ روان
عجـل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان

استاد حاج غلامرضا سازگار

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

از تو دور افتاده ایم و با فراقت راحتیم
باز اما ادعا داریم فکر حضرتیم

فکر بیداری مایی ما ولی خوابیم خواب..
عفو کن‌ آقا اگر اینقدر اهل غفلتیم

تو به‌ گمنامان نگاه بیشتر داری ولی...
ما ز چشم افتاده ها از عاشقان شهرتیم

پشت ابر معصیت ماندیم و نابینا شدیم
حاضر کامل شما هستی و ما در غیبتیم

با تمام‌ این بدیها نام‌ مارا خط مزن
با تمام این بدیها باز هم در خدمتیم

جز‌حسین‌و روضه اش راه نجاتی نیست نیست
ما برای آشتی با تو دخیل هیئتیم

سیدپوریا هاشمی

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

ای خوش آن جانی که جانانش گُلِ خاتم شود
وقت آن آمد که دل با دلبرش همدم شود
نیمه ی شعبان، سُرورَش بهترین اعمالِ ماست
زین تمسک دستِ ما بر حبلِ حق محکم شود
کرده از جنت وَزیدن، یک دمِ گرمِ حسین
آن دمِ گرمی که عالم از همین یک دم شود
یوسف زهراست در آغوش گرم عسکری
زاده ی نرگس که جانِ عالم و آدم شود
نور افشانید، گل ریزید، جان اهدا کنید
هستیِ پیغمبر آمد هستیِ عالم شود
از حرا تا طورِ موسی، ذکر یا مهدی بپاست
گو مهیای ظهورش عیسیِ مریم شود
سِرّ مستودع که میگویند، آمد آشکار
یار میخواهد که با سِرّ خدا مَحرم شود
سامرا طاووسِ جنت را به چشم خویش دید
آخرین شاه ولایت را به چشم خویش دید

مژده وجهُ الله شد از این عنایت جلوه گر
وز جمال حضرتش نور ولایت جلوه گر
اوست جلوه گاهِ "یَهدِی اللهُ نورِ مَن یشاء"
با ظهور او شده نور هدایت جلوه گر
روی احمد، خوی احمد، بوی احمد آمده
نام زیبای محمد، زین روایت جلوه گر
انبیا را همنشین و اولیا را جانشین
اوصیا را آرزو در این حکایت جلوه گر
شیعیانِ مرتضی را حاجتِ دیرین رسید
مومنانِ ناب را دستِ حمایت جلوه گر
وارثِ تیغ امیرالمومنین، نجلِ حسین
عصمتِ زهرای اطهر را به غایت جلوه گر
یادگارِ دو حسن، آئینه دارِ اهلبیت
ذاتِ قرآن را به هر عنوان و آیت جلوه گر
جشنِ میلادش، زمانِ بیعت و هم عهدی است
صاحب فتحِ بزرگِ آفرینش، مهدی است

آمد آن خاتم که عالم را گلستان میکند
نامِ ختم الاوصیا را ذکرِ یاران میکند
عقل کُل آمد که با او عقلها کامل شود
با ولایش عزم و همت را نمایان میکند
او همه ادیان عالم را کند مجذوب خود
او مسیحی های عالم را مسلمان میکند
کاخهای ظالمان را دستِ مظلومان دهد
هم فقیران را به یُمنِ خویش سلطان میکند
لشکر حق را سرازیر از نجف تا کربلا
تا مدینه، بعد از آن هم عزم ایران میکند
کوریِ چشم تمام دشمنانِ مسلمین
در جهان اجرا سراسر حکم قرآن ميكند
در مصافِ لشکرِ کفر و نفاق و شرک و بخل
با هجومِ ذوالفقارِ خویش طوفان ميكند
دستِ شیطانِ بزرگ از پُشت بَندد بر درخت
میزند با سیلیِ محکم بر آن دو تیره بخت

وای بر آنکس که با حضرت، دلِ او صاف نیست
موضعِ وِی در غبارِ فتنه ها شفاف نيست
آنکه دارد انحراف از اعتقاداتِ ظهور
شک مکن یک ذرّه با ایمان و با انصاف نیست
هر که فرمانش برَد بی شک هدایت میشود
در صراط مستقیمش، ذرّه ای اِتلاف نيست
دولتی خواهد کریمه تا کند خدمت به خلق
دولتِ مستضعفین، همدست با اَشراف نیست
دشمنان را هست شمشیرش، عذابی دردناک
دوستان را از سوی آن مقتدا اِجحاف نيست
انتقامِ خون مظلومانِ عالم دستِ اوست
پس سرِ سازش به ظالم با چنین اوصاف نیست
در قصاصِ خونِ سالار شهیدان بی گمان
گر همه اهل زمین کشته شوند اِسراف نیست
بهر جدش دائم الاوقات می گِرید هنوز
صبح و شب بر عمه ی سادات می گِرید هنوز

محمود ژولیده

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

در فراقت شبیه بارانم
خون ببارم ز هجر جانانم

بی تو معنا ندارد ای یارا
صفحه صفحه کتاب قرآنم

علت ندبه و نیایش من
السلام ای تمام ایمانم

عالم ذَر به تو بلی گفتم
نظری کردی و مسلمانم

زنده‌ام با امید وصل شما
عمری از شوق تو غزلخوانم

العجل ای دلیل بندگی‌ام
به فدای قدوم تو جانم

علی گلچین‌ پور

@marsiyeeh
#امام_زمان_عج

دلم گرفته وشعرم شبیه باران است              
غزل که نه؛دوسه سطری سخن به یاران است

دلی گرفته و شعرو دو چشم بارانی             
وشاعری که زکارزمانه حیران است

کدام واژه سرآغاز حرف من باشد               
درون سینه ی باران سخن فراوان است

حکایت من دلخسته نقل دلتنگی ست            
حکایت من از این فصل برگ ریزان است

تهی شده دل انسان زعشق حضرت عشق     
وعشق های دروغین برای جبران است

کسی به فکر غم دیگران نمی افتد                
یکی فسرده و غمگین؛یکی غزلخوان است

یکی تهی ز غم پول و غرق ثروت پوچ        
یکی گرسنه شب وروز در پی نان است

شکستن دل مظلوم کار آسانی ست               
بگیر دست ویقین دان که کار مردان است

در این زمانه که بازار عاشقی سرد است       
در این زمانه که انگار قحط ایمان است

خدا کند که" شهیدان" زیادمان نروند             
وگرنه نقطه ی آغاز خط پایان است

"شهید"٬واژه ی سرخی میان آتش وخون      
همان که دین ووطن نزد اوبه ازجان است

همان کسی که جهان باتمام وسعت خود        
برای چشم خدابین او چو زندان است

شده سر من وتو گرم حضرت شیطان         
گنه برای من وتو چقدر آسان است

زمان برای مناجات با خدا اندک                 
چه ناسپاس وستم پیشه نسل انسان است

کجاست منجی شبهای تار ؛یارکجاست؟        
کجاست او که بهاری پس از زمستان است؟

ستون ارض وسماء؛آرزوی منتظران          
همان کسی که خود آیه های قرآن است

همان کسی که میان قنوت ابری خویش        
شبانه بهر گناهان شیعه گریان است

بنال شاعر دلخسته از گناهانت                  
که گونه های گل فاطمه تر از آن است

ببار؛ناله بزن؛اشک غم به دامن ریز           
بخوان دعای فرج را؛غزل پریشان است

علیرضا بیاتانی

@marsiyeeh
2025/03/04 01:47:05
Back to Top
HTML Embed Code: