Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
2362 - Telegram Web
Telegram Web
امید از حق نباید بریدن، امید سر راه ایمنی‌ست.
اگر در راه نمی‌روی، باری سر راه را نگاه‌دار،
مگو که کژی‌ها کردم.
تو راستی را پیش گیر، هیچ کژی نماند.
راستی؛ همچون عصای موسی است.
آن کژ‌ی‌ها همچون سحرهاست.
چون راستی بیاید، همه را بخورد،
اگر بدی کرده‌ای با خود کرده‌ای،
جفای تو به وی کجا رسد؟!

مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست
بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟

#فیه_ما_فیه

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
7👏1
Forwarded from مهربانو شو (zohre.parham)
❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥

به قول نزار قبانی👌
«دعيني أحبك
كَي أتخلص، مِن فائض الحُزْن في داخِلي»

بگذار دوستت❤️‍🔥 بدارم؛ تا از اندوه بی‌کران
درونم رهایی یابم...

@mahrbano_shov
🥰42❤‍🔥1🕊1
Audio
گرم باز آمدی
محبوب سیم اندام سنگین دل
گل از خارم برآوردی
و خار از پا و پا از گِل
#سعدی

#وحید_تاج

#شرح_مثنوی_جان

https://www.tgoop.com/masnavijan
3🙏1🕊1
#تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

مولانا در این بخش از داستان به بیان مبارزه با دشمن درونی یعنی نفس اماره می‌پردازد که این مبارزه بسیار دشوارتر از مبارزه با دشمن بیرونی است.
در داستان شیر و خرگوش ، شیر نماد دشمن بیرونی بود و خرگوش توانست با حیله و تفکر او را شکست دهد اما دشمن درونی انسان به راحتی شکست نمی‌خورد.
و آن دشمن درونی؛ نفس اماره است که یکی از ابعاد وجودی خود انسان است و خارج از او نیست.
اَمّاره یعنی بسیار امر کننده که توجه انسان را به خواسته‌های مادی و تعلق به مادیات منحصر می‌کند.
طبق نظر عرفا، مبارزه با نفس امّاره در سلوک عرفانی، بسیار دشوار و مثل شنا کردن بر خلاف جهت رودخانه‌‌ی خروشان است.
مولانا از عرفایی است که این کار را اگرچه دشوار اما ممکن می‌داند.

ای شَهان، کُشتیم ما خصمِ بُرون
      ماند خصمی زو بَتَر در اندرون

بَتَر: بدتر
خَصم: دشمن
خصم درون: استعاره نفس اماره

ای بزرگان، ما دشمن بیرونی را کشتیم، ولی بدتر از دشمن بیرون، دشمنی در درون داریم.

اشاره به حدیث پیامبر (ص)
قدِمتُم مِن الجهاد الأصغَر الی الجهاد الاکبَر مُجاهدهِ العبدِ هَواهٔ .


از پیکار کوچک بازآمدید به پیکار بزرگ. این پیکار، مبارزهٔ بنده خدا با نفس خود است. #احادیث_مثنوی

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
9
#تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵کُشتنِ این، کارِ عقل و هوش نیست
     شیرِ باطن، سُخرهٔ خرگوش نیست

این: اشاره به نفس امّاره
عقل و هوش استعاره از خرگوش
شیر باطن: استعاره از نفس اماره

کشتن نفس امّاره، کار عقل و هوش جزئی نیست، چون نفس امّاره مثل آن شیری است که از خرگوش شکست نمی‌خورد. (نه دشمن بیرونی که با فن و حیله و تدبیر شکست خورد)

🔵دوزخ است این نفس و، دوزخ اژدهاست
        که‌او  به  دریاها  نگردد  کمّ  و  کاست

نفس اماره مثل دوزخ (جهنم) است و دوزخ مثل اژدهایی است که همه چیز را می‌بلعد و آتش این دوزخ حتی با آب دریاها کم نمی‌شود.

اشاره به آیه ۳۰ سوره قاف
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ
روزی را که به دوزخ می‌گوییم: آیا پر شدی؟
می‌گوید: آیا زیادتر از این هم هست؟


از نگاه مولانا، جهنّم؛ تجسّم احوال و اخلاق ناپسند انسان است.

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
9
#تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵هفت دریا را در آشامد، هنوز
  کم نگردد سوزش آن خلق‌سوز

خلق سوز: سوزاننده خلق

هفت دریا: مجاز از کل هستی و آفرینش
گذشتگان هفت دریا روی زمین تصور می‌کردند که شامل موارد زیر بود:
دریای اخضر
دریای عمان
دریای قلزم
دریای بربر
دریای اطلس
دریای قسطنطنیه
دریای اسود

اهمیت داشتن عدد هفت و جنبه ماورائی آن در اندیشه اقوام مختلف جهان ، در گذشته رایج بود.
هفت طبقه آسمان، هفت طبقه زمین، هفت سیاره، هفت فرشته مقدس در دین یهود ، هفت بار طواف کعبه در دوره جاهلیت، هفت امشاسپند در آیین زرتشت، هفت درجه مقدس در آیین مهرپرستی، هفت طبقه دوزخ، هفت آفریننده در آیین هندو، هفت شهر عشق و ....
اولین قومی که به اهمیت عدد هفت پرداختند سومری‌ها بودند که متوجه سیارات شده و انها را به عنوان "ارباب انواع" پرستیدند. #لغتنامه_دهخدا

اشاره به بخشی از آیه ۲۴ سوره بقره
فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ
بپرهيزيد از آتشى كه هيزمش مردم و سنگ‌ها هستند؛ آتشى كه براى كافران آماده شده است.

تشبیه نفس به جهنم از جهت سوزانندگی و  سیری‌ناپذیری.

آتش شعله‌ور جهنم حتی با آب هفت دریا هم خاموش نمی‌شود و هفت دریا را هم می‌بلعد اما سوزانندگی آن آتش مردم‌سوز همچنان باقی است.

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
4🥰3
#تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵سنگها و کافران سنگ‌دل
اندر آیند اندر او زار و خَجِل

🔵هم نگردد ساکن از چندین غذا
   تا ز حق آید مر او را این ندا

🔵سیر گشتی؟ سیر! گوید نه هنوز
اینت آتش اینت تابش اینت سوز

سنگ‌ها استعاره از قلب‌های سنگ شده

اشاره به آیه ۳۰ سوره قاف
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ
روزی که به دوزخ می‌گوییم آیا پر شدی؟ می‌گوید آیا بیشتر از این هم هست؟

کافرانی که قلب آنها سنگ شده است خجالت زده و با حالت زاری و بدبختی وارد جهنم می‌شوند.

چرا کافران و سنگ‌ها؟ سنگ‌ها استعاره از قلب آنهاست که مثل سنگ، سخت شده.

در آیه ۷۴ سوره بقره قلب کافران به سنگ و بلکه سخت‌تر از سنگ توصیف شده‌است:
ثمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ 
سپس دل های شما بعد از آن سخت شد، مانند سنگ یا سخت تر

جهنم با وجود خوراک زیاد (کافران سنگدل) باز هم به آرامش و سکون نمی‌رسد تا اینکه ندایی از حق به او برسد که آیا سیر شدی؟ گوید: نه
عجب آتشی و عجب تابشی و عجب سوزی که سیری نمی‌پذیرد.
یا خطاب به جهنم می‌گوید: این آتش و تابش و سوز برای توست.

اینت: چند معنی دارد.
۱- این برای تو
۲-مفهوم سرزنش و ملامت
۳- کلمه تحسین

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
5🥰3
زهی خجسته زمانی که یار باز آید

به کامِ غمزدگان غمگُسار باز آید

#حضرت_حافظ

خط:
#استاد_محسن_اسماعیلی_مود

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
5🥰2
 #تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵عالمی را لقمه کرد و در کشید
معده‌اش نعره زنان هل من مزید

نهاد بیت "جهنم" است.
هل من مزید؟ آیا بیشتر از این هست؟

جهنم، تمام عالم را مثل لقمه‌ای در خورد فرو کشید و خورد و همچنان فریاد می‌زند: آیا بیش از این چیزی هست؟

نفس انسان هم در زیاده‌خواهی و طمع مثل جهنم است.

🔵حق قدم بر وی نهد از لامکان
  آنگه او ساکن شود از کن فکان

کن فکان: معادل کُن فیکون  و به این معناست که با یک اشاره الهی، امر خلقت صورت گرفته‌است.
(سرعت اجرای امر الهی)

حق قدم بر وی نهاد از لامکان:

بعضی از شارحان مثنوی قدم را انسان کامل تفسیر کرده‌اند.
عده‌ای هم گفته‌اند منظور از قدم ، آرامش و سکینه رحمانی است.
فرقه مجسمه (کسانی که برای خدا جسم قائل هستند) به معنای واقعی عبارت معتقدند. #فروزانفر

جهنم با وجود سیری ناپذیری خود، وقتی به آرامش و سکون می‌رسد که خداوند امر کند.
جهنم اگر مجاز از نفس انسان باشد، خداوند می‌تواند این نفس را به آرامش و سکون و رضا برساند.

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
6👏3
#تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵چونکه جزو دوزخ است این نفس ما
    طبع کل دارد همیشه جزوها

تشبیه نفس به دوزخ

نفس انسان مثل دوزخ و جزئی از آن است.
هر جزئی تابع صفات کل خود است، پس نفس امّاره انسان هم ویژگی‌هایی مثل دوزخ دارد.

🔵این قدم ، حق را بُوَد که‌او را کُشد
  غیر حق، خود کی* کمان او کَشَد

کی: چه کسی
کمان کسی را کشیدن کنایه از اینکه توان انجام کاری را داشتن و از عهده کاری برآمدن است.
کُشتن: خاموش کردن

در ادبیات گذشته مصدر (کُشتن) به معنای خاموش کردن هم کاربرد داشت:

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
#سعدی


به جز خداوند چه کسی می‌تواند آتش جهنم را خاموش کند و ان را به آرامش برساند؟

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
5👏3
عشق چو قربان کُنَدَم، عید من آن روز باد

#مولانا

#شرح_مثنوی_جان

https://www.tgoop.com/masnavijan
5🥰2
می‌فرماید که «اِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنیِنَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»

تو به قیمت ورای دو جهانی
چه کنم قدر خود نمی‌دانی

مفروش خویش ارزان
که تو بس گران بهایی

حق تعالى می‌فرماید که من شما را و اوقات و انفاس شما را و اموال و روزگار شما را خریدم که اگر به من صرف رود و به من دهید بهای آن بهشت جاودانی ‌است.
قیمت تو پیش من این است. اگر تو خود را به دوزخ فروشی ظلم برخود کرده باشی.
همچنان که آن مرد ، کاردِ صد دیناری را بر دیوار زد و بر او کوزه‌ای یا کدویی آویخت.


#فیه_ما_فیه

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
4🥰2🕊1
 #تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵در کمان ننهند الّا تیر راست
این کمان را باژگون کژ تیرهاست

🔵راست شو چون تیر و واره از کمان
    که‌از کمان هر راست بجهد بی‌گمان

باژگون: سرنگون، وارونه
کژ: کج
وا ره ؛ رها شو
از مصدر وارهیدن یعنی آزاد شدن، رها شدن.

تشبیه نفس به کمان از جهت اینکه متمایل به چیزی می‌شود همانطور که دو طرف کمان، مایل به سمت چپ و راست است و مستقیم نیست. 

راست شو: صداقت داشته باش، استوار و محکم باش. مستقیم حرکت کن

تیر برای پرتاب شدن و برخورد به هدف، باید راست باشد و در مسیر مستقیم پیش برود. تیری که در کمان نفس قرار دارد کج است و چون کج است به هدف نمی‌رسد.
(تیر نفس استعاره از خواهش‌ها و تمایلات افراط و تفریط گونه آدمی است.)
افراط: زیاده روی در کاری
تفریط: کم رَوی در کاری
برای رها شدن از کمانِ نفس، باید راستی و درستی (اعتدال و میانه روی) را در پیش بگیری چون راستی و صداقت تو را به مقصد و هدف می‌رساند.

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
6👏2
 #تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵چونکه وا گشتم ز پیکار برون
    روی آوردم به پیکار درون

🔵قد رجعنا من جهاد الاصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم

پیکار برون: جنگ با دشمن بیرونی
پیکار درون: جنگ با نفس

جهاد اصغر کنایه از جنگ با دشمن بیرونی
جهاد اکبر کنایه از جنگ با دشمن درونی

ادامه سخن خرگوش به نخجیران

خرگوش نماد انسان عاقل
نخجیران نماد انسان‌های غافل

چون از مبارزه و نبرد علیه دشمن بیرونی آسوده خاطر شدم، اکنون به جنگ با دشمن درونی رو آورده‌ام.
ما کسانی هستیم که از جنگ کوچک یعنی جنگ با دشمن بیرونی برگشته‌ایم و با پیامبر در جهاد بزرگتر یعنی مبارزه با نفس و خواهش‌ها و تمایلات زیاده‌طلبانه نفس حضور داریم.

🔸نکته: از دیدگاه مولانا برای پیروزی بر دشمن نفس باید پیامبر را الگوی خود قرار داد.

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
4👏2
 #تفسیر_رجعنا_من_الجهاد_الاصغر_الی_الجهاد_الاکبر

🔵قُوّت از حق خواهم و توفیق و لاف
    تا به سوزن بر کَنم این کوه قاف

لاف: ادعا، افتخار، در اینجا به معنی چاره‌جویی و راه‌کار است.
کوه قاف کنایه از نفس اماره ، سختی و دشواری
با سوزن کوه کندن: کنایه از انجام کاری بسیار دشوار

قاف در ادبیات
کوهی از زمرد سبز که دور تا دور زمین را فراگرفته و ارتفاع آن تا آسمان به اندازه قد یک انسان است.
قاف یا البرز کوه جایی است که آفتاب از شرق آن طلوع می‌کند و در غرب آن غروب می‌کند. 
همه کوه‌‌های روی زمین به کوه قاف متصل هستند و فرشته‌ای نگهبان کوه قاف است. اگر فرشته کوه را حرکت دهد، در زمین زلزله ایجاد می‌شود.

در این بیت نفس به کوه قاف تشبیه شده از جهت استحکام و عظمت که باید با سوزن ریاضت‌ها آن را کَند

از خداوند توفیق و توانایی و چاره‌ای طلب می‌کنم تا بتوانم با سوزن ریاضت، کوه قاف نفس را  ذره ذره برکنم و اصلاح کنم.

🔵سهل دان شیری که صفها بشکند
   شیر آن است آنکه خود را بشکند

شیر مجاز از انسان شجاع

کار آن شیری که دشمنان را در هم می‌شکند و آنها را شکست می‌‌دهد، آسان است.
شیر حقیقی، کسی است که نفس امارهٔ خود را در هم بشکند و خود را از زندان خودبینی برهاند.

شرح بیت‌های پیش اینجا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
4👏2
#عاشقانه_مولانا_برای_حسام_الدین

....آینهٔ جان نیست الّا روی یار
روی آن یاری که باشد زان دیار

گفتم ای دل ، آینهٔ کلی بجو
رَو به دریا‌، کار بَر نایَد به‌ جو

زین طلب ، بنده به کوی تو رسید
درد ، مریم را به خرما بُن کشید

دیدهٔ تو چون دلم را دیده شد
شد دل نادیده ، غرق دیده شد

آینهٔ کلی تو را دیدم ابد
دیدم اندر چشم تو من نقش خود ...


#مثنوی_دفتر_دوم

خط: #استاد_محسن_اسماعیلی

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
5🥰2
#آمدن_رسول_روم_تا_امیرالمومنین_عمر_رضی‌_الله_عنه_و_دیدن_او_کرامات_عمر_را_رضی‌_الله_عنه

تا عمر آمد ز قیصر یک رسول
در مدینه از بیابان نُغول

گفت کو قصر خلیفه‌ای حَشَم
تا من اسپ و رخت را آنجا کَشَم

قوم گفتندش که او را قصر نیست
مر عمر را قصر، جان روشنی است

گرچه از میری وِرا آوازه‌ای است
همچو درویشان مر او را کازه‌ای است

ای برادر چون ببینی قصر او ؟
چونکه در چشم دلت رُسته‌است مو

چشم دل از مو و علت پاک آر
وانگهان دیدار قصرش چشم دار

هر که را هست از هوسها جان پاک
زود بیند حضرت و ایوان پاک

چون محمد پاک شد زین نار و دود
هر کجا رو کرد وجه الله بود

چون رفیقی وسوسهٔ بدخواه را
کی بدانی ثَمَّ وَجه الله را

هر که را باشد ز سینه فتح باب
بیند او بر چرخ دل صد آفتاب

حق پدید است از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران

دو سرِ انگشت بر دو چشم نِه
هیچ بینی از جهان؟ انصاف ده!

گر نبینی این جهان معدوم نیست
عیب جز ز انگشت نفسِ شوم نیست

تو ز چشم ، انگشت را بَردار هین
وانگهانی هرچه می‌خواهی ببین

نوح را گفتند امت ، کو ثواب ؟
گفت او زان سوی واستغشوا ثیاب

رو و سر در جامه‌ها پیچیده‌اید
لاجرم با دیده و نادیده‌اید

آدمی دید است و باقی پوست است
دید آنست آن ، که دید دوست است

چونکه دیدِ دوست نبود کور بِه
دوست که‌او باقی نباشد دور بِه

چون رسول روم این الفاظ تَر
در سماع آورد شد مشتاق‌تر

دیده را بر جستن عُمَّر گماشت
رخت را و اسپ را ضایع گذاشت

هر طرف اندر پی آن مردِ کار
می‌شدی پرسانِ او دیوانه‌وار

که‌این چنین مردی بود اندر جهان
وز جهان مانندِ جان ، باشد نهان

جست او را تاش چون بنده بود
لاجرم جوینده یابنده بود

دید اعرابی‌زنی او را دخیل
گفت عُمّر نک به زیر آن نخیل

زیر خرمابُن ز خلقان او جدا
زیر سایه خفته بین سایهٔ خدا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
 
🕊21👏1
2025/07/14 06:03:23
Back to Top
HTML Embed Code: