Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
Forwarded from کانال شرح مثنویِ جان (Fateme Ghaviniat)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیست‌وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان

بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان

آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مه‌رویان بستان خداست

درد از ما درمان از مولانا

#دکتر_ناصر_مهدوی

بخش یازدهم

تهیه: موسسه همیاران رشد نازی آباد

#شرح_مثنوی_جان

https://www.tgoop.com/masnavijan
#یافتن_رسول_روم_عمر_رضی‌_الله_عنه_را_در_زیر_نخل

آمد او آنجا و از دور ایستاد
مر عمر را دید و در لرز اوفتاد

هیبتی زآن خفته آمد بر رسول
حالتی خوش کرد بر جانش نزول

مهر و هیبت هست ضد همدگر
این دو ضد را دید جمع اندر جگر

گفت با خود من شهان را دیده‌ام
پیش سلطانان ، مِه و بگزیده‌ام

از شهانم هیبت و ترسی نبود
هیبت این مرد هوشم را ربود

رفته‌ام در بیشهٔ شیر و پلنگ
روی من زیشان نگردانید رنگ

بس شدستم در مصاف و کارزار
همچو شیر آن دم که باشد کار ، زار

بس که خوردم بس زدم زخم گران
دل قوی‌تر بوده‌ام از دیگران

بی‌سِلاح این مرد خفته بر زمین
من به هفت اندام لرزان چیست این

هیبت حق‌است این از خلق نیست
هیبت این مردِ صاحب دلق نیست

هر که ترسید از حق و تقوی گُزید
ترسد از وی جن و انس و هر که دید

اندرین فکرت به حُرمت دست بست
بعد یک ساعت عمر از خواب جَست

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
بیت‌های ۱۴۱۵ تا ۱۴۲۶

@masnavijan
Audio
#مثنوی
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

بیت‌های ۱۴۱۵ تا ۱۴۲۶
خوانش: فاطمه قوی‌نیت

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
#یافتن_رسول_روم_عمر_رضی‌_الله_عنه_را_در_زیر_نخل

آمد او آنجا و از دور ایستاد
مر عمر را دید و در لرز اوفتاد

هیبتی زآن خفته آمد بر رسول
حالتی خوش کرد بر جانش نزول

هیبت: ترس، بیم، شکوه
فرستاده قیصر روم برای دیدن خلیفه به آنجایی رفت که آن زن اعرابی گفته بود و خلیفه را آنجا دید و با دیدن او لرزه بر بدنش افتاد.
با دیدن او که زیر درخت خوابیده بود، حالتی خوب از شکوه و ترس وجودش را در بر گرفت.

هیبت و اُنس در اصطلاح تصوت دو حالت است فوق قبض و بسط. و قبض و بسط، فوق خوف و رجاء است و همچنین هیبت اثر مشاهده جلال حق بر قلب است. #دهخدا

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
#یافتن_رسول_روم_عمر_رضی‌_الله_عنه_را_در_زیر_نخل

🔵مهر و هیبت هست ضد همدگر
این دو ضد را دید جمع اندر جگر

مهر و هیبت  (دوست داشتن و ترس ) که دو حس متفاوت هستند؛ هر دو را در قلب خودش
احساس کرد.
مهر و محبت مستلزم اُنس و سقوط آداب و تکالیف است و هیبت، آمیخته با احترام و لازمه آن داشتن حرمت و شکوهمندی است و به همین دلیل ضد یکدیگرند. #فروزانفر

🔵گفت با خود من شهان را دیده‌ام
  پیش سلطانان ، مِه و بگزیده‌ام

با خودش گفت من پادشاهان زیادی دیده‌ام و نزد پادشاهان جایگاه بالایی دارم و انتخاب شده هستم.

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
#یافتن_رسول_روم_عمر_رضی‌_الله_عنه_را_در_زیر_نخل

🔵از شهانم هیبت و ترسی نبود
   هیبت این مرد هوشم را ربود

🔵رفته‌ام در بیشهٔ شیر و پلنگ
   روی من زیشان نگردانید رنگ

🔵بس شدستم در مصاف و کارزار
همچو شیر آن دم که باشد کار ، زار

🔵بس که خوردم بس زدم زخم گران
دل قوی‌تر بوده‌ام از دیگران

شیر و پلنگ مجاز از پهلوانان
کارزار: میدان مبارزه
مصاف: میدان‌های جنگ
زخم گران: زخم‌های سنگین
در جنگ‌های بسیاری حضور داشتم

از پادشاهان ترسی نداشتم اما ترس از این مرد هوش از سر من به در برد.
من نزد شاهان کارهای بزرگ انجام دادم و به جنگ با پهلوانان شجاع رفته‌ام اما رنگ چهره‌ام در مقابل آنها تغییر نکرد.

به میدان‌های جنگ و کارزار بسیاری رفته‌ام و زمانی که مبارزه سخت و دشوار بود مثل شیر جنگیده‌ام.
در میدان رزم گاهی زخمی شدم و گاهی زخم‌ و ضربات سنگین بر حریف وارد آوردم و از دیگران شجاع‌تر بودم.

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
#یافتن_رسول_روم_عمر_رضی‌_الله_عنه_را_در_زیر_نخل

🔵بی‌سِلاح این مرد خفته بر زمین
من به هفت اندام لرزان چیست این

بی‌سلاح: بدون ساز و برگ جنگی (شمشیر و خنجر و ...)
هفت اندام شامل سر و سینه و دستها و پاها. مجازاً کل بدن

این مرد بدون هیچ سلاحی بر زمین خوابیده است. پس علت اینکه تمام تنم در برابر او می‌لرزد چیست؟

🔵هیبت حق‌است این از خلق نیست
هیبت این مردِ صاحب دلق نیست

🔵هر که ترسید از حق و تقوی گُزید
ترسد از وی جن و انس و هر که دید

🔵اندرین فکرت به حُرمت دست بست
بعد یک ساعت عمر از خواب جَست

صاحب دلق: صاحب لباس کهنه و پوسیده
دست بستن: کنایه از احترام گذاشتن

شکوه و هیبت و بزرگی از خداست. شکوه و هیبت این مرد درویش از سوی خداست که در او تجلی پیدا کرده است.
هر انسان پرهیزکاری که با تقوا باشد و از خدا بترسد؛ انس و جن از او می‌ترسند.
فرستاده روم در همین اندیشه و فکر بود و به احترام عمر دست به سینه (دست بسته) ایستاده بود که مدتی بعد عمر از خواب بیدار شد.


#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
بس که غزل خریدم از
دستفروش ناز تو
کوچه به کوچه شهر را
شعر فروش کرده‌ام

شیون فومنی

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
Audio
#بزرگداشت_صائب_تبریزی

این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

از درون تو بود تیره جهان چون دوزخ
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت

عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت

صائب از روی بهشتی‌صفتان چشم مپوش
که در این آینه بی پرده هویداست بهشت

شعر: صائب تبریزی

با سپاس از آقای دکتر آذرحزین

#شرح_مثنوی_جان

https://www.tgoop.com/masnavijan
#سلام_کردن_رسول_روم_بر_عمر_رضی_الله

کرد خدمت مر عمر را و سلام
گفت پیغمبر، سلام آنگه کلام

پس علیکش گفت او را پیش خواند
ایمنش کرد و به پیش خود نشاند

لاتخافوا هست نُزل خایفان
هست در خور از برای خایف، آن

هر که ترسد مر ورا ایمن کنند
مر دل ترسنده را ساکن کنند

آنکه خوفش نیست، چون گویی مترس؟
درس چه‌دهی نیست او محتاجِ درس

آن دل از جا رفته را دلشاد کرد
خاطر ویرانش را آباد کرد

بعد از آن گفتش سخنهای دقیق
وز صفات پاک حق، نعم الرفیق

وز نوازشهای حق اَبدال را
تا بداند او مقام و حال را

حال چون جلوه‌است زان زیبا عروس
وین مقام آن خلوت آمد با عروس

جلوه بیند شاه و غیر شاه نیز
وقت خلوت نیست جز شاه عزیز

جلوه کرده خاص و عامان را عروس
خلوت اندر، شاه باشد با عروس

هست بسیار اهل حال از صوفیان
نادر است اهلِ مقام اندر میان

از منازلهای جانش یاد داد
وز سفرهای روانش یاد داد

وز زمانی کز زمان خالی بُده‌است
وز مقام ِ قدس که‌اجلالی بُده‌است

وز هوایی که‌اندرو سیمرغ روح
پیش ازین دیده‌است پرواز و فتوح

هر یکی پروازش از آفاق بیش
وز امید و نَهمتِ مشتاق بیش

چون عُمَر اَغیاررو را یار یافت
جانِ او را طالب ِ اسرار یافت

شیخِ کامل بود و طالب، مُشتهی
مردِ چابک بود و مرکب، درگهی

دید آن مرشد که او ارشاد داشت
تخم پاک، اندر زمین پاک کاشت

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون
بیت‌های۱۴۲۷ تا ۱۴۴۵

@masnavijan
Audio
#مثنوی
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

بیت‌های ۱۴۲۶ تا ۱۴۴۵
خوانش: فاطمه قوی‌نیت

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
دوش ، سیلابِ خیالت می‌گذشت از خاطرم

خانه ی دل بر سرِ ره بود؛ ویران ‌کرد و رفت

بیدل دهلوی


#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
#سلام_کردن_رسول_روم_بر_عمر_رضی_الله

🔵کرد خدمت مر عمر را و سلام
  گفت پیغمبر ، سلام آنگه کلام

🔵پس علیکش گفت و او را پیش خواند
   ایمنش کرد و به پیش خود نشاند

🔵لاتخافوا هست نُزل خایفان
هست در خور از برای خایف، آن

🔵هر که ترسد مر ورا ایمن کنند
مر دل ترسنده را ساکن کنند

🔵آنکه خوفش نیست، چون گویی مترس؟
درس چه‌دهی نیست او محتاجِ درس

لاتخافوا: نترسید
نزل: طعامی که برای مهمان فراهم کنند
در خور: شایسته
خایف: (خائف) ترسان، ترسنده
آن: جمله‌ی" نترسید"
عبارت ایمنی بخش «نترسید» رزق و روزی کسانی است که فقط از خدا می‌ترسند. آن پاداش یعنی «نترسید» سزاوار کسانی است که فقط از خدا می‌ترسد.
سوره فصلت

هر کسی که از خدا بترسد، از او محافظت و مراقبت می‌کنند و دلش را به آرامش و امنیت می‌رسانند. 
🔸نکته:
(نهاد جمله نیروهای محافظت کننده و فرشتگان و اجزای هستی که به امر الهی برای همراهی و محافظت فرد مامور شده‌اند.)

چطور می‌خواهی به کسی که فقط از خدا می‌ترسد نه غیر خدا؛ درس نترسیدن از غیر خدا را بدهی؟ او از این مراحل عبور کرده و نیازمند چنین درس و آموزشی نیست.
  
#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
#سلام_کردن_رسول_روم_بر_عمر_رضی_الله

آن دل از جا رفته را دلشاد کرد
خاطر ویرانش را آباد کرد

بعد از آن گفتش سخنهای دقیق
وز صفات پاک حق، نعم الرفیق

وز نوازشهای حق اَبدال را
تا بداند او مقام و حال را

دل از جا رفته: کسی که ترسیده، واله و حیران
دقیق: باریک، لطیف
سخن‌های دقیق: سخنان دقیق و ظریف
نعمَ الرّفیق: بهترین دوست
اَبدال: اولیای الهی، انسان‌ها کامل
مَقام: منزلت، جایگاه و درجه
حال: کیفیت آدمی و آنچه بر آن است. 
در اصطلاح عرفا؛ چگونگی حال آدمی از خوبی و بدی که دائم نیست و خودِ فرد در ایجاد آن حال دخالتی ندارد.

خلیفه با سخنان نغز و لطیف و دقیق ، درباره صفات پاک خداوندی که بهترین رفیق و همراه است، خاطر آشفته و بیمناک ِ فرستاده روم  را سر و سامان داد و او را دلشاد و خوشحال کرد.
همچنین درباره لطف الهی نسبت به اولیای الهی و حال و مقام ایشان صحبت کرد.

#شرح_مثنوی_جان
#دفتر_اول
#تصحیح_نیکلسون

@masnavijan
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی‌‌نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کز او
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب
که‌آشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین، نور مشرقَین
پروردهٔ کنار رسول خدا حسیَن

#ترکیب_بند
#محتشم_کاشانی

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
سلام و درود 💐
سپاسگزارم از حضور و همراهی شما عزیزان در کانال شرح مثنوی جان

شرح مثنوی جان در #بله

🆔 شناسه:
https://ble.ir/masnaviijan


#شرح_مثنوی_جان

https://www.tgoop.com/masnavijan
Salame Akhar
Ehsan Khajeh Amiri @RozMusic.com
#سلام_آخر
#احسان_خواجه_امیری

سلام ای غروب غریبانه‌ی دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه‌های جدایی
خداحافظ ای شعر شب‌های روشن
خداحافظ ای قصه‌ی عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

#شرح_مثنوی_جان

https://www.tgoop.com/masnavijan
هر حقیقت که تو را جذب می‌کند، چیز دیگر غیر آن نباشد ... در حقیقت، کِشنده یکی‌ است، اما متعدد می‌نماید.
نمی‌بینی که آدمی را صد چیز آرزوست، گوناگون می‌گوید: « تُتماج می‌خواهم، بُورَک خواهم، حلوا خواهم، قَلیه خواهم، میوه خواهم، خرما خواهم»
این، اعداد می‌نماید و به گفت می‌آورد، اما اصلش یکی‌ست، اصلش گرسنگی‌ است و آن یکی‌ است.

تُتماج: آش
بورک: آش ماست
قلیه: گوشت کباب شده

#فیه_ما_فیه

خط: امیر البرزی

#شرح_مثنوی_جان

@masnavijan
2025/07/07 22:27:07
Back to Top
HTML Embed Code: