MASTER_CHEF_IRANI Telegram 75682
#زندگی_واقعی_نغمه
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@Master_chef_irani
قسمت ۱۶۹و۱۷۰

نریمان هم چون وقفه ایجاد شده بود بین کارش،
داشت حرص می‌خورد و منتظر بود که احوال پرسی مهرداد با جمع تموم شه.
ولی دید فعلا همه مشغولیم صداش و صاف کرد و با صدای بلندی گفت:
حضار محترم لطفا به من توجه کنید،
توجه توجه توجه.
لطفا برای گرفتن هدایا و سوغاتی های خود سکوت رو رعایت فرمایید و تمام توجه خود را به من دهید.
با بامزه بازی های نریمان همه ساکت شدن و نریمان هم زیپ چمدون رو باز کرد و شروع کرد یکی یکی سوغاتی هارو از تو چمدون در اوردن،

بعد بسته مورد نظر و می‌گرفت بالا و وقتی من و میعاد می‌گفتیم مثلا این مال نازنینه،
نازنین و صدا می کرد و سوغاتیش رو می داد و همینطور تا خالی شدن چمدون و آخرین سوغاتی این کار و ادامه داد و ما هم پایه اش بودیم و باهاش پیش میرفتیم.

در آخر همه از من و میعاد تشکر کردن و من و میعاد هم از نریمان تشکر کردیم و بعدش هم مشغول خوردن شام شدیم.
میعاد چون از فردا میخواست بره سرکار بعد شام خیلی نموندیم و زود تر از مامان اینا از خونه میعاد اینا اومدیم بیرون.

میعاد هم دوباره بابت سوغاتی ها و سلیقه ای که به خرج داده بودم ازم تشکر کرد و قبل خونه رفتن یه دوری زدیم

#زندگی_واقعی_نغمه

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@Master_chef_irani
و باهم دیگه بلال خوردیم و بعدش رفتیم خونه و واقعا زود خوابیدم.
چون از فردا من میخواستم برم کلاس و میعاد هم میخواست بره سرکار.
از فرداش دیگه زندگیمون نظم گرفت و صبح زود بیدار می شدیم و باهم دیگه صبحونه میخوردیم و بعدش میعاد میرفت سرکار و منم بعد میعاد از خونه در میومدم و میرفتم سمت کلاسام.
بعد از اینکه از کلاس برمیگشتم هم ناهار درست می کردم و میعاد هم قرار بود بعضی وقتا ناهار بیاد خونه و اگه هم نمیومد ،
غذایی که درست کرده بودم میموند برای شام.
برنامه چیده بودیم که یک شب در میون هم دوتایی بریم پیاده روی و بعضی وقتا هم با ماشین بریم بچرخیم.
ولی من گفته بودم پیاده روی باید سرجای خودش باشه و اگه خواستیم بریم با ماشین بیرون بچرخیم یا شام بریم بیرون و این حرفا،
یه برنامه ی جدا باشه از پیاده رویمون و به پیاده رویمون آسیبی نرسه.
میعاد هم موافق بود و اینجوری شد که برای زندگی مشترکمون برنامه چیدیم،
حتی برنامه خرید مواد غدایی و چی درست کنیم و اینا هم‌ با هم دیگه گذاشتیم و واقعا طبق لیستی که نوشته بودیم،
پیش میرفتیم

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@Master_chef_irani
2😁1



tgoop.com/master_chef_irani/75682
Create:
Last Update:

#زندگی_واقعی_نغمه
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@Master_chef_irani
قسمت ۱۶۹و۱۷۰

نریمان هم چون وقفه ایجاد شده بود بین کارش،
داشت حرص می‌خورد و منتظر بود که احوال پرسی مهرداد با جمع تموم شه.
ولی دید فعلا همه مشغولیم صداش و صاف کرد و با صدای بلندی گفت:
حضار محترم لطفا به من توجه کنید،
توجه توجه توجه.
لطفا برای گرفتن هدایا و سوغاتی های خود سکوت رو رعایت فرمایید و تمام توجه خود را به من دهید.
با بامزه بازی های نریمان همه ساکت شدن و نریمان هم زیپ چمدون رو باز کرد و شروع کرد یکی یکی سوغاتی هارو از تو چمدون در اوردن،

بعد بسته مورد نظر و می‌گرفت بالا و وقتی من و میعاد می‌گفتیم مثلا این مال نازنینه،
نازنین و صدا می کرد و سوغاتیش رو می داد و همینطور تا خالی شدن چمدون و آخرین سوغاتی این کار و ادامه داد و ما هم پایه اش بودیم و باهاش پیش میرفتیم.

در آخر همه از من و میعاد تشکر کردن و من و میعاد هم از نریمان تشکر کردیم و بعدش هم مشغول خوردن شام شدیم.
میعاد چون از فردا میخواست بره سرکار بعد شام خیلی نموندیم و زود تر از مامان اینا از خونه میعاد اینا اومدیم بیرون.

میعاد هم دوباره بابت سوغاتی ها و سلیقه ای که به خرج داده بودم ازم تشکر کرد و قبل خونه رفتن یه دوری زدیم

#زندگی_واقعی_نغمه

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@Master_chef_irani
و باهم دیگه بلال خوردیم و بعدش رفتیم خونه و واقعا زود خوابیدم.
چون از فردا من میخواستم برم کلاس و میعاد هم میخواست بره سرکار.
از فرداش دیگه زندگیمون نظم گرفت و صبح زود بیدار می شدیم و باهم دیگه صبحونه میخوردیم و بعدش میعاد میرفت سرکار و منم بعد میعاد از خونه در میومدم و میرفتم سمت کلاسام.
بعد از اینکه از کلاس برمیگشتم هم ناهار درست می کردم و میعاد هم قرار بود بعضی وقتا ناهار بیاد خونه و اگه هم نمیومد ،
غذایی که درست کرده بودم میموند برای شام.
برنامه چیده بودیم که یک شب در میون هم دوتایی بریم پیاده روی و بعضی وقتا هم با ماشین بریم بچرخیم.
ولی من گفته بودم پیاده روی باید سرجای خودش باشه و اگه خواستیم بریم با ماشین بیرون بچرخیم یا شام بریم بیرون و این حرفا،
یه برنامه ی جدا باشه از پیاده رویمون و به پیاده رویمون آسیبی نرسه.
میعاد هم موافق بود و اینجوری شد که برای زندگی مشترکمون برنامه چیدیم،
حتی برنامه خرید مواد غدایی و چی درست کنیم و اینا هم‌ با هم دیگه گذاشتیم و واقعا طبق لیستی که نوشته بودیم،
پیش میرفتیم

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@Master_chef_irani

BY آشپزی باسرآشپزایرانی


Share with your friend now:
tgoop.com/master_chef_irani/75682

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Some Telegram Channels content management tips A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.” While some crypto traders move toward screaming as a coping mechanism, many mental health experts have argued that “scream therapy” is pseudoscience. Scientific research or no, it obviously feels good. Clear Hui said the messages, which included urging the disruption of airport operations, were attempts to incite followers to make use of poisonous, corrosive or flammable substances to vandalize police vehicles, and also called on others to make weapons to harm police.
from us


Telegram آشپزی باسرآشپزایرانی
FROM American