MATINANDNIKA Telegram 1090
رمان متینیکا❤️
#رمان_عشق_واقعی پارت۱۰۵ نیکا: بعد از اتو لباسم با دیانا رفتیم پایین تا به مامان کمک کنیم .. رفتم پایین دیدم مامان داره جاروبرقی میکشه منم رفتم دستمال و شیشه پاک کن برداشتم و شروع کردم گردگیری کردن.. دیانا هم که همیشه تو خونه خودشون پا رو پا میندازه…
#رمان_عشق_واقعی
پارت۱۰۶





نیکا:


برگه ها رو جمع و جور کردم و به دست پوریا دادم که گفت خیلی ممنون که مرتب جمع کردی😒

چشم غره ای ب دیانا رفتم و گفتم بیا بریم اتاق حاضر شیم

دیانا هم مثل بچه پنگوعن دنبالم راه افتاد..
گفت نیکا میخواستم بگم من ارایشت میکنم
چیزی نگفتم که گفت چرا حرف نمیزنی اه

بازم چیزی نگفتم که عصبانی شد و بالشتم رو برداشت تو سرم کوبید
نگاهش کردم .. گفتم بیا ارایشم کن
بالاخره خنده رو لباش نقش بست و اومد که ارایشم کنه..
به زور روی تخت درازم کرد و گفت اه بخواب دیگه..
کرم پودر رو برداشت و به صورتم زد.. میخواست رژ قرمز بیاره که گفتم

پیراهنم گلبهی دیانا خانم
گفت اها اوکی

یه رژ صورتی کم رنگ اورد گفت این خوبه.. ریمل و خط چشم رو هم از روی میز برداشت و اومد نشست رو تخت کنار من و گفت ببند چشم تو..
چشمام رو بستم و منتظر شدم که خط چشم بکشه
بار اول کشید بعد پاک کرد گفتم چیشد

دیانا : هیچی بابا خراب شد
چیزی نگفتم


دیانا :
دوباره خط چشم رو روی یه چشمش کشیدم و گفتم: اها حالا خوب شد چشمت رو باز کن..

چشمش رو که باز کرد دیدم نوک خط چشم تا هفت کهکشون رفته دوباره پاک کردم..





خلاصه هی کشیدم پاک کردم هی کشیدم هی پاک کردم..
چشمتون روز بد نبینه انقدر پاک کردم چشمش گل مژه در اورد بدونه اینکه بهش بگم رژش رو زدم.
اونم چ رژ زدی 😕 کج و کوله


هیچی بلند شد رفت جلو اینه با دیدن چشماش که پشت پلکش رو قرمز کرده بودم جیغی کشید که پوریا از اتاقش بدو اومد .

پوریا: چیشده چرا جیغ میکشی اه اه

نیکا: با هق هق : چشمم گل مژه در اورد انقدر کشید پاک کرد 😭😢

پوریا : چیزی نشده که میری میشوری کرم میمالی روش خوب میشه


لبم رو گاز میگرفتم و خودم رو سرزنش میکردم ولی..


نیکا رفت صورتش رو شست و برگشت با اخم و تخم نگام کرد که مظلوم نگاهش کردم

که گفت اشکال نداره خواهری درستش میکنم







نیکا: جلوی ایینه نشستم کرم پودر رو دوباره زدم و از چشمم شروع کردم..
خط چشم نکشیدم و برای اینکه قرمزی پلکم پیدا نباشه سایه ی گلبهی زدم
و در اخر هم یه رژ و ریمل ساعت نزدیکای 7 بود
دیانا گفت من دیگه به اندازه کافی خراب کاری کردم..

گفتم:





کامنتتتت میخواماااا😍🥺


اصکی نبینم
#حمایت


*∞。.★@matinandnika★. 。∞*



tgoop.com/matinandnika/1090
Create:
Last Update:

#رمان_عشق_واقعی
پارت۱۰۶





نیکا:


برگه ها رو جمع و جور کردم و به دست پوریا دادم که گفت خیلی ممنون که مرتب جمع کردی😒

چشم غره ای ب دیانا رفتم و گفتم بیا بریم اتاق حاضر شیم

دیانا هم مثل بچه پنگوعن دنبالم راه افتاد..
گفت نیکا میخواستم بگم من ارایشت میکنم
چیزی نگفتم که گفت چرا حرف نمیزنی اه

بازم چیزی نگفتم که عصبانی شد و بالشتم رو برداشت تو سرم کوبید
نگاهش کردم .. گفتم بیا ارایشم کن
بالاخره خنده رو لباش نقش بست و اومد که ارایشم کنه..
به زور روی تخت درازم کرد و گفت اه بخواب دیگه..
کرم پودر رو برداشت و به صورتم زد.. میخواست رژ قرمز بیاره که گفتم

پیراهنم گلبهی دیانا خانم
گفت اها اوکی

یه رژ صورتی کم رنگ اورد گفت این خوبه.. ریمل و خط چشم رو هم از روی میز برداشت و اومد نشست رو تخت کنار من و گفت ببند چشم تو..
چشمام رو بستم و منتظر شدم که خط چشم بکشه
بار اول کشید بعد پاک کرد گفتم چیشد

دیانا : هیچی بابا خراب شد
چیزی نگفتم


دیانا :
دوباره خط چشم رو روی یه چشمش کشیدم و گفتم: اها حالا خوب شد چشمت رو باز کن..

چشمش رو که باز کرد دیدم نوک خط چشم تا هفت کهکشون رفته دوباره پاک کردم..





خلاصه هی کشیدم پاک کردم هی کشیدم هی پاک کردم..
چشمتون روز بد نبینه انقدر پاک کردم چشمش گل مژه در اورد بدونه اینکه بهش بگم رژش رو زدم.
اونم چ رژ زدی 😕 کج و کوله


هیچی بلند شد رفت جلو اینه با دیدن چشماش که پشت پلکش رو قرمز کرده بودم جیغی کشید که پوریا از اتاقش بدو اومد .

پوریا: چیشده چرا جیغ میکشی اه اه

نیکا: با هق هق : چشمم گل مژه در اورد انقدر کشید پاک کرد 😭😢

پوریا : چیزی نشده که میری میشوری کرم میمالی روش خوب میشه


لبم رو گاز میگرفتم و خودم رو سرزنش میکردم ولی..


نیکا رفت صورتش رو شست و برگشت با اخم و تخم نگام کرد که مظلوم نگاهش کردم

که گفت اشکال نداره خواهری درستش میکنم







نیکا: جلوی ایینه نشستم کرم پودر رو دوباره زدم و از چشمم شروع کردم..
خط چشم نکشیدم و برای اینکه قرمزی پلکم پیدا نباشه سایه ی گلبهی زدم
و در اخر هم یه رژ و ریمل ساعت نزدیکای 7 بود
دیانا گفت من دیگه به اندازه کافی خراب کاری کردم..

گفتم:





کامنتتتت میخواماااا😍🥺


اصکی نبینم
#حمایت


*∞。.★@matinandnika★. 。∞*

BY رمان متینیکا❤️


Share with your friend now:
tgoop.com/matinandnika/1090

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Polls Don’t publish new content at nighttime. Since not all users disable notifications for the night, you risk inadvertently disturbing them. To edit your name or bio, click the Menu icon and select “Manage Channel.” Write your hashtags in the language of your target audience. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures.
from us


Telegram رمان متینیکا❤️
FROM American