tgoop.com/mazdaknezafat13/1037
Last Update:
"تبعید"
بارانِ خون بود آنچه میبارید از چشمم
من تاب آوردم ولی رگبار بعدی را
در وا نشد از پنجههای خُردم اما باز
با مشت کوبیدم در و دیوار بعدی را
سیگار را خاموش میکردم به این امّید:
روشن کنم با فندکش سیگار بعدی را
با دستهای بینمک، با چشمهای شور
در آستینم لانه دادم مار بعدی را
نعشِ برادرها نباید بر زمین میماند
بر دوشِ خود کردم تنِ بر دار بعدی را
رفتم از این آوارشهر بی در و پیکر
دارم تحمل میکنم آوار بعدی را
من کولهبارم را به روی راه پاشیدم
تا درد بگذارد به دوشم بار بعدی را
چیزی به جز جانم نمانده در جهان شعر
با خونِ خود خواهم نوشت آثار بعدی را
با چشمهای شرّ و با این قطرههای سرخ
میزایم از هر اشکِ خود اشرار بعدی را
در لحظهی بدرود گفتن با عزیزانم
آری! کشیدم نقشهی دیدار بعدی را!
مزدک نظافت
#مزدک_نظافت #شعر
https://www.instagram.com/p/CaudongLrn2/?utm_medium=copy_link
BY Mazdak Nezafat
Share with your friend now:
tgoop.com/mazdaknezafat13/1037