tgoop.com/medialesson/2539
Last Update:
🔸وقتی که بم لرزید: روایتی از پوشش خبری فاجعه
دکتر رئوف پیشدار
استاد دانشگاه و روزنامهنگار
فردارسانه – در طول نزدیک به نیم قرن کار رسانهای و سی و دو سال کار خبری در سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی «ایرنا» به جهت نوع مسئولیتهایم، پوشش خبری و مدیریت حوادث و وقایع بسیاری بر عهده من و گروههایی بود که در سِمت سردبیری در خدمت اعضای آن بودم.
در کارنامه ام از جمله دو زمین لرزه بزرگ گیلان و زنجان در سال ١٣۶٩ به بزرگی ٧/۴ به عنوان خبرنگار میدانی و زمین لرزه بم است.
در زمین لرزه بم، مسئولیت من به عنوان سردبیر کشیک، هدایت نیروها در تهران و شهرستانهای محل واقعه و مدیریت خبری و سردبیری خبر بود.
روز جمعه پنجم دیماه ١٣٨٢ و در ساعت ۵:۲۶ دقیقه بامداد به وقت رسمی ایران زمین لرزهای با بزرگی ۶/۶ در مقیاس بزرگی گشتاوری برای ١٢ ثانیه شهر بم و مناطق اطراف آن را لرزاند. زمینلرزه بم با حدود ۳۴٬۰۰۰ کشته و بر طبق آمار غیر رسمی دیگری بین حدود ۵۰ هزار تا ۷۰ هزار نفر کشته از زمینلرزههای پُرتلفات تاریخ ایران بود.
آن جمعه من کشیک سردبیری اتاق خبر ایرنا را داشتم. طبق عادت مانده از دوران جنگ تحمیلی، خواب و بیدار شدنم با رادیو و اخبار بود.
نمازم را خوانده بودم که از رادیو شنیدم در بم زلزله شده است. با توجه به سابقه پوشش خبری این نوع حوادث و شناختی که از جغرافیای منطقه بهخصوص جغرافیای مسکونی آن داشتم، حدس میزدم که باید با یک تراژدی بزرگ روبرو شویم.
به سرعت به ایرنا رفتم. همکاران شیفت شب خبرهای اولیه را داده بودند. مرکز کرمان پیوسته روی خط میآمد و خبرهای جدید میداد. اخبار از یک چیز حکایت میکرد: بم ویران شده و هزاران نفر احتمالا کشته شدهاند.
آقایان گلزاده که مدیر خبر هم بود و عباس نقیان نیروی خودم در گروه گزارش و بقیه به تدریج آمدند. اولین کارم تقسیم مسئولیتها و پیگیریها بود.
یکی باید اطلاعات آرشیوی را جمع میکرد، دیگری با هلالاحمر و نیروهای مسلح برای اعزام خبرنگار و عکاس به منطقه با استفاده از پروازهای آنها هماهنگ میکرد، یکی باید خبرهای مرکز کرمان را میگرفت و خلاصه همه به تکاپو افتادند که پوشش کاملی به حادثه برای خروجیهای مختلف ایرنا بدهیم.
با توجه به شرایط روحی همکاران مرکز کرمان و دست تنگی آنها و آسیب دیدن خبرنگار محلی ایرنا در بم، در نخستین قدم باید خبرنگار و عکاس به محل اعزام میکردم.
همکارانم در بیرجند، نزدیکترین مرکز بودند که اعلان آمادگی کردند؛ از تهران نیز سیامک قادری به عنوان خبرنگار اعزام شد، اسم عکاس را یاد ندارم.
با اولین پروازی که از کرمان به مهرآباد آمد و حامل شماری از مصدومین و مجروحین واقعه زلزله بود، عکسهایی را که همکاران محلی گرفته بودند، دریافت کردم و واحد عکس و فیلم ایرنا برای رسانهها فرستاد. صبح شنبه آن عکسها صفحه اول روزنامهها بود.
آن روز نماز جمعه تهران را هم باید با همین تعداد نیروی کشیک پوشش میدادم. دوستی را مامور پوشش آن کردم و خودم هم خطبه دوم را نوشتم.
تا ظهر بیش از یکصد خبر از زلزله روی خروجیهای ایرنا داده بودیم. مدیر عامل، دکتر عبدالله ناصری بود که برایش سلامتی عاجل آرزو دارم. اخبار را پیگیری میکرد ولی طبق سنت خبری دخالتی در کار سردبیری نمیکرد فقط یکی دو بار گفت که از تعداد کشتهها هم خبر بدهم که به او گفتم الان وقتش نیست و حالا باید تلاش کنیم یک کوشش و پویش ملی را برای یاری زلزلهزدهها سازمان بدهیم بهویژه که زمستان است و هوا هم سرد!
امام جمعه تهران آن روز در خطبههای نماز هیچ اشارهای به زمین لرزه بم نکرد اگر چه تا شروع نماز بیش از صد خبر داده بودیم.
آخر وقت و دم غروب معاون خبر تماس گرفت. احوالپرسی کرد و پرسید: «چه خبر؟» گفتم: «شما کجایی؟» گفت: «کوه رفته بودم، الان تجریشم!» گفتم: «همان خبر زلزله است!» پرسید: «کجا؟» گفتم: «بم». بنده خدا خیالش راحت بود که سردبیر کشیک و نیروهایش تا آخر پای کار هستند.
#زلزله_بم
🆔 @medialesson
BY درس رسانه (فردارسانه)
Share with your friend now:
tgoop.com/medialesson/2539