MEDPROFESSIONALISM Telegram 777
زبانش را به زحمت در دهانش چرخاند تا برای من از دردش بگوید.
به تاول‌های زبان ریش ریشش نگاه کردم و دلم ریش شد. زبانش با غده‌های ریز و درشت سرطانی آجین شده بود و به زحمت حرکت میکرد. زخم‌ها و خونمردگی‌ها و لکه‌های سیاه و قهوه‌ای، همهٔ زبانِ ورم کرده و دهانِ شرحه شرحه‌اش را پوشانده بود و به زحمت، نقطه سالمی به چشم می‌آمد.
پیرزن با چشم‌های خاموش و پوست پلاسیده، برای حرف زدن تقلا می‌کرد. نزدیک رفته بودم تا کلمات نامفهومِ زبانِ تکه‌تکه‌اش را بشنوم. نگاهم، تابِ زخم‌های سیاه و به درازا کشیدهٔ زبانش را نیاورد و عقب نشستم.
پیرزن انگار فهمید که تابِ دردش را ندارم و روی از زبانش گردانده‌ام؛ با زبانِ به میخ کشیده‌اش، هجا هجا کرد:« دردِ دهانم مثل این است که با کارد، گوشت از استخوان جدا کنند…» به صندلی میخ شدم و آب دهانم را فرو دادم تا شاید دردِ آخرین آفتِ کوچکِ دهانم را به یاد آوردم.
علاجی برای کاردی که به سلاخیِ گوشت و استخوانِ  پیرزن افتاده بود، نمی‌شناختم. فقط گفتم:« می‌دانم چه دردی دارد…» دروغ گفته بودم؛ نمی‌دانستم!
زبانش، خاورمیانهٔ پاره پاره‌ای بود که با کارد و خمپاره و موشک به جانش افتاده بودند و من فقط پاره پاره شدنش را به تماشا نشسته بودم. بیحس شده بودم و مدتها بود دیگر نمی‌دانستم چه دردی دارد!
دخترش برایم پیغام تشکر فرستاده بود و من هنوز شرم داشتم که از فهمیدنِ دردی گفته بودم که نمی‌فهمیدمش!

https://www.tgoop.com/metastatic



tgoop.com/medprofessionalism/777
Create:
Last Update:

زبانش را به زحمت در دهانش چرخاند تا برای من از دردش بگوید.
به تاول‌های زبان ریش ریشش نگاه کردم و دلم ریش شد. زبانش با غده‌های ریز و درشت سرطانی آجین شده بود و به زحمت حرکت میکرد. زخم‌ها و خونمردگی‌ها و لکه‌های سیاه و قهوه‌ای، همهٔ زبانِ ورم کرده و دهانِ شرحه شرحه‌اش را پوشانده بود و به زحمت، نقطه سالمی به چشم می‌آمد.
پیرزن با چشم‌های خاموش و پوست پلاسیده، برای حرف زدن تقلا می‌کرد. نزدیک رفته بودم تا کلمات نامفهومِ زبانِ تکه‌تکه‌اش را بشنوم. نگاهم، تابِ زخم‌های سیاه و به درازا کشیدهٔ زبانش را نیاورد و عقب نشستم.
پیرزن انگار فهمید که تابِ دردش را ندارم و روی از زبانش گردانده‌ام؛ با زبانِ به میخ کشیده‌اش، هجا هجا کرد:« دردِ دهانم مثل این است که با کارد، گوشت از استخوان جدا کنند…» به صندلی میخ شدم و آب دهانم را فرو دادم تا شاید دردِ آخرین آفتِ کوچکِ دهانم را به یاد آوردم.
علاجی برای کاردی که به سلاخیِ گوشت و استخوانِ  پیرزن افتاده بود، نمی‌شناختم. فقط گفتم:« می‌دانم چه دردی دارد…» دروغ گفته بودم؛ نمی‌دانستم!
زبانش، خاورمیانهٔ پاره پاره‌ای بود که با کارد و خمپاره و موشک به جانش افتاده بودند و من فقط پاره پاره شدنش را به تماشا نشسته بودم. بیحس شده بودم و مدتها بود دیگر نمی‌دانستم چه دردی دارد!
دخترش برایم پیغام تشکر فرستاده بود و من هنوز شرم داشتم که از فهمیدنِ دردی گفته بودم که نمی‌فهمیدمش!

https://www.tgoop.com/metastatic

BY Medical Professionalism




Share with your friend now:
tgoop.com/medprofessionalism/777

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Concise Step-by-step tutorial on desktop: Hashtags How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.”
from us


Telegram Medical Professionalism
FROM American