METASTATIC Telegram 108
غمگین که می‌شوم، با دستمال و اسپری می‌افتم به جان کمدها و قفسه‌ها. به کتاب‌ها که می‌رسم، ساعت و تقویم از کار می‌افتند. یکی یکی برشان می‌دارم؛ ماههای خورشیدی و میلادی، و سال‌های تقویمی، و سده‌های تاریخی رنگ می‌بازند. تقویمم عوض می‌شود: سالی که این کتاب را خواندم؛ همان سالی بود که به همه باورهای قبلی‌ام شک کرده بودم! کتاب بعدی را در فصل دوستی‌های ناب دانشجویی خوانده‌ام انگار! این یکی را ببین: همان ماهی بود که شور تغییر در سر داشتم! این یکی را انگار هنوز هم باردارم، نفهمیدم تاثیر کتاب بود یا هورمون‌ها، که به قول قدیمی‌ها جن زده‌ام کرده بود!
قدمت ندارند هیچ کدام! این یکی هنوز هم صفحه‌هایش بوی روزهای تابستانی را می‌دهد که کنکور قبول شده بودم؛ بوی سرخوشی! این کتاب شب است؛ شب کشیک‌های بخش روانپزشکی؛ همان شبی که برق رفته بود، و صدای آدم‌های بستری در بخش… و شمعی که می‌لرزید …
صفحه‌های یکی مضطربم می‌کند؛ اضطراب بازجویی و دادگاه و وکیل و قاضی به جانم می‌اندازد. رنگ سبز جلد این کتاب، حس تسلی دارد؛ تسلی استراحت وسط درس خواندن‌های پر استرس روزهای قبل از امتحان.
یکی دیگر را بو می‌کشم هنوز بوی بخش شیمی‌درمانی زیرزمین نمازی از صفحه‌هایش نرفته؛ روزهای کشیک رزیدنتی خواندمش حتماً. پشت جلد این یکی را می‌خوانم و شور عشق جوانی به جانم می‌افتد؛ همان عشق‌های بی‌فرجام تکرارناپذیر! حتی بوی عطری خاص در سرم می‌چرخد… خاص!
هیچ کدام را یادم نیست چه ماهی بود یا چه سالی یا چه روزی یا چه سنی از من؟! تقویم ننوشته کتاب‌هایی که خوانده‌ام تقویم حس و حال‌های درونم هست.
غمگین که می‌شوم، آلیس می‌شوم در سرزمین کتاب‌هایم؛ به جای صبح و ظهر و شب می‌گویم: به وقت صفحه بیست کتاب آبی؛ به وقت صفحه هشتاد و هشت کتاب سبز! به جای فصل بهار و تابستان و …، فصل‌هایم می‌شود: همان فصلی که این کتاب را با فرشته از کتابفروشی روبروی دانشکده پزشکی خریدم؛ به وقت رمان‌ها و دوستی‌های لذیذی که فراموشم شدند. تقویمم می‌شود همان روزی که روی مبل نسکافه‌ای خانه قدیمی مان لم داده بودم و زیر جمله این کتاب خط می‌کشیدم ! حتی رنگها هم عوض می‌شوند؛ نمی‌دانم چرا کتابی را که سبز لجنی است، بنفش می‌بینم؟! این کتاب قرمز هم مطمئنم که خاکستری است…

گاهی باید آدم غمگین که می‌شود جایی داشته باشد تا خودش و امروزش را در آن گم کند ؛ بلکه دوباره پیدا شود …

دکتر سمیرا رزاقی
متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی

https://www.tgoop.com/metastatic



tgoop.com/metastatic/108
Create:
Last Update:

غمگین که می‌شوم، با دستمال و اسپری می‌افتم به جان کمدها و قفسه‌ها. به کتاب‌ها که می‌رسم، ساعت و تقویم از کار می‌افتند. یکی یکی برشان می‌دارم؛ ماههای خورشیدی و میلادی، و سال‌های تقویمی، و سده‌های تاریخی رنگ می‌بازند. تقویمم عوض می‌شود: سالی که این کتاب را خواندم؛ همان سالی بود که به همه باورهای قبلی‌ام شک کرده بودم! کتاب بعدی را در فصل دوستی‌های ناب دانشجویی خوانده‌ام انگار! این یکی را ببین: همان ماهی بود که شور تغییر در سر داشتم! این یکی را انگار هنوز هم باردارم، نفهمیدم تاثیر کتاب بود یا هورمون‌ها، که به قول قدیمی‌ها جن زده‌ام کرده بود!
قدمت ندارند هیچ کدام! این یکی هنوز هم صفحه‌هایش بوی روزهای تابستانی را می‌دهد که کنکور قبول شده بودم؛ بوی سرخوشی! این کتاب شب است؛ شب کشیک‌های بخش روانپزشکی؛ همان شبی که برق رفته بود، و صدای آدم‌های بستری در بخش… و شمعی که می‌لرزید …
صفحه‌های یکی مضطربم می‌کند؛ اضطراب بازجویی و دادگاه و وکیل و قاضی به جانم می‌اندازد. رنگ سبز جلد این کتاب، حس تسلی دارد؛ تسلی استراحت وسط درس خواندن‌های پر استرس روزهای قبل از امتحان.
یکی دیگر را بو می‌کشم هنوز بوی بخش شیمی‌درمانی زیرزمین نمازی از صفحه‌هایش نرفته؛ روزهای کشیک رزیدنتی خواندمش حتماً. پشت جلد این یکی را می‌خوانم و شور عشق جوانی به جانم می‌افتد؛ همان عشق‌های بی‌فرجام تکرارناپذیر! حتی بوی عطری خاص در سرم می‌چرخد… خاص!
هیچ کدام را یادم نیست چه ماهی بود یا چه سالی یا چه روزی یا چه سنی از من؟! تقویم ننوشته کتاب‌هایی که خوانده‌ام تقویم حس و حال‌های درونم هست.
غمگین که می‌شوم، آلیس می‌شوم در سرزمین کتاب‌هایم؛ به جای صبح و ظهر و شب می‌گویم: به وقت صفحه بیست کتاب آبی؛ به وقت صفحه هشتاد و هشت کتاب سبز! به جای فصل بهار و تابستان و …، فصل‌هایم می‌شود: همان فصلی که این کتاب را با فرشته از کتابفروشی روبروی دانشکده پزشکی خریدم؛ به وقت رمان‌ها و دوستی‌های لذیذی که فراموشم شدند. تقویمم می‌شود همان روزی که روی مبل نسکافه‌ای خانه قدیمی مان لم داده بودم و زیر جمله این کتاب خط می‌کشیدم ! حتی رنگها هم عوض می‌شوند؛ نمی‌دانم چرا کتابی را که سبز لجنی است، بنفش می‌بینم؟! این کتاب قرمز هم مطمئنم که خاکستری است…

گاهی باید آدم غمگین که می‌شود جایی داشته باشد تا خودش و امروزش را در آن گم کند ؛ بلکه دوباره پیدا شود …

دکتر سمیرا رزاقی
متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی

https://www.tgoop.com/metastatic

BY کوچه باغ متاستاز


Share with your friend now:
tgoop.com/metastatic/108

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Choose quality over quantity. Remember that one high-quality post is better than five short publications of questionable value. Telegram desktop app: In the upper left corner, click the Menu icon (the one with three lines). Select “New Channel” from the drop-down menu. Click “Save” ; During a meeting with the president of the Supreme Electoral Court (TSE) on June 6, Telegram's Vice President Ilya Perekopsky announced the initiatives. According to the executive, Brazil is the first country in the world where Telegram is introducing the features, which could be expanded to other countries facing threats to democracy through the dissemination of false content. While the character limit is 255, try to fit into 200 characters. This way, users will be able to take in your text fast and efficiently. Reveal the essence of your channel and provide contact information. For example, you can add a bot name, link to your pricing plans, etc.
from us


Telegram کوچه باغ متاستاز
FROM American