tgoop.com/metastatic/37
Last Update:
قصه آرزو
قسمت دوم
با این که آن روز در جلسه کمیسیون، زن جوان را ندیده بودم ولی تا چند روز به او فکر می کردم. مقالات زیادی را مرور کردم؛ کتابها و گایدلاین ها را ورق زدم و موارد مشابه را در کشورهای دیگر مطالعه کردم. در خیلی از موارد، اولویت به حفظ سلامت مادر داده شده بود و البته همیشه خواسته بیمار به عنوان اصلی ترین پارامتر، جهت تصمیمگیری درمانی لحاظ شده بود. در آن چند روز بعد از کمیسیون، من بجز پیچیدگیهای تصمیم گیری حرفه ای درمانی، به موضوع دیگری هم می اندیشیدم؛ به نقش این تصمیم در سرنوشت یک فرد، یک خانواده و حتی یک جامعه.
حالا این زن بعد از طی دوران سخت جراحی پستان و شیمی درمانی در حین بارداری، رو به روی من نشسته بود. با نوزاد پسر سالم که همراهش نبود و من دلم میخواست میدیدم اش. مبهوت مانده بودم؛ تا دو سه روز از بهت و گیجی به در نمی آمدم. بارها به سرنوشت آدمها و نقش تصمیمگیریهای فردی روی سرنوشت دیگران فکر کردم. بارها این سوال را در ذهنم تکرار کردم که تولد این نوزاد، تقدیر الهی است یا تأثیر مستقیم تصمیم همکارانم در کمیسیون پزشکی؟ بارها از خودم پرسیدم اگر نظر همه همکارانم به شروع درمان در سه ماهه اول بود و نوزاد به علت تصمیم پزشک یا بیمار یا تأثیر درمان، سقط شده بود، آیا این تقدیر از پیش تعیین شده بود یا نتیجه تصمیم و کنش های بشری؟ پیچیدگیهای سرنوشت، چندین روز فکرم را به خود مشغول کرده بود و باز هم هر بار به برق کوتاه چشمهای آرزو می اندیشیدم وقتی خبر سلامت نوزادش را به من داد؛ نوری از امید و سرخوشی که زن جوان را انگار طوری گرما می بخشید که هیچ شکایتی از دوره سخت جراحی و شیمی درمانی نداشت؛ آرامش خاطری در او بود که امیدوارم میکرد به اتمام همه روزهای سخت آرزو. حتی به عقل دور اندیشم اجازه نمیدادم لحظه ای به پیش آگهی بیماری اش بیاندیشد. آرامش خاطر آرزو، گویی با همان برق گرم نگاهش در دل من هم رخنه کرده بود.
پرتو درمانی را شروع کردم و هر بار در ویزیت هفتگی، حال نوزادش را می پرسیدم؛ آرزو کم حرف بود و اهل گله و شکایت هم نبود. همه چیز خوب پیش میرفت تا روزی زن جوان در جواب احوالپرسی همیشگی من گفت کشاله ی ران دوطرف پسرش ورم کرده و یک توده کیست مانند هم بالای ابرویش هست. به زن جوان توصیه کردم حتما پسرش را به درمانگاه یکی از متخصصین اطفال ببرد تا معاینه شود. در مراجعه بعدی آرزو خبر داد که متخصص اطفال سونوگرافی درخواست کرده و بعد از دیدن سونوگرافی، توصیه به جراحی کرده است. من هم توصیه کردم که به گفته متخصص اطفال عمل کنند. در ویزیت بعدی که از آرزو حال پسرش را پرسیدم؛ نگاهش پریشان شد؛میگفت که پسرش ناآرامی میکند؛ انگار درد دارد. پرسیدم:" چرا هنوز عمل نشده است؟" پدرش گفت:" در بیمارستان دولتی، نوبت عمل جراحی برای دو و نیم ماه بعد داده شده است و پول جراحی در بیمارستان خصوصی را هم ندارم." سعی کردم آشفتگی آرزو را التیام بدهم. می دانستم که جراحی پسرش، اورژانسی نیست و شاید پریشانی و نگرانی آرزو، بیشتر از به تعویق افتادن نوبت جراحی پسرش باشد تا درد و ناراحتی واقعی او. نوزاد را معاینه نکرده بودم، سونوگرافی اش را هم ندیده بودم، ولی حدس میزدم علت ورم کشاله ی ران کودک، فتق باشد. در هر حال تشخیص و درمان را به عهدهی همکاران متخصص اطفال و جراحی کودکان گذاشتم. گاهی از خودم می پرسیدم آیا ممکن است علت بیماری کودک، عوارض درمان سرطان پستان مادرش در حین بارداری باشد؟ ولی بیماری دقیق کودک را نمیدانستم و می دانستم که در هر حال درمان سرطان، در سه ماهه دوم و سوم بارداری معمولاً ریسک عوارض خطرناکی ندارد.
قبل از اینکه نوبت جراحی کودک برسد؛ پرتودرمانی آرزو تمام شد و فاصله ویزیتهای او توسط من طولانیتر شد. در اولین نوبت مشخص شده بعد از اتمام پرتودرمانی، آرزو نیامد و من با خودم فکر کردم شاید درگیر جراحی و مراقبت کودکش بوده است و نتوانسته جهت ویزیت مراجعه کند. چند روز بعد شوهرش، در روزی که درمانگاه نداشتم مراجعه کرد و مرا در اتاق طراحی درمان پیدا کرد. با تعجب پرسیدم:" چرا سر نوبت خودتان مراجعه نکرديد؟!"
ادامه دارد..
https://www.tgoop.com/metastatic
BY کوچه باغ متاستاز

Share with your friend now:
tgoop.com/metastatic/37