tgoop.com/metastatic/86
Last Update:
پسرم! این روزها باران هم که می بارد؛ بوی خاک نمیآید؛ بوی نم نمیآید؛ بوی خون میآید…
این روزها، اشک هم از رو سیاهی، از عزاهای ممتد بیچلهمان فراری شده است…
پسرم! حالا که زیر آسمان ابری شرمندهٔ خوزستان، خدای رنگین کمان را در آغوش گرفته و برای همیشه خفتهای، من از زنده بودن شرمسارم! من حتی از همه لحظههایی که برای زنده ماندن آدمها چشم در چشم مرگ جنگیدهام، شرمسارم!
پسرم! من خوب میدانم که اگر زندهام، تو به جای من مردهای!
پسرم! من خوب میدانم که جرمم فقط همدستی نیست؛ من، خود همان گلولهام که قایق رویاهای رنگی کودکانه ات را در دنیای خودکامگی خویش تکه تکه کرد و به نابودی غلتاند.
پسرم! من سالهاست برای افزودن روزی، ماهی، سالی، به زندگی آدم ها، روز و ماه و سال را سپری کردهام؛ حالا اما مانده ام در برزخِ بی ارزشیِ روزهایِ بی امنی که برای تو و کودکانههایت ساخته ام.
پسرم! شرم باد بر من؛ چرا که هنوز هم ریاکارانه چشم در چشم قاتلانت میدوزم تا حتی جسد بیگناه بیجانت را بدزدند و به نام خویش دوباره مصلوب کنند!
شرم باد بر من اگر دیگر بگذارم…
https://www.tgoop.com/metastatic
دکتر سمیرا رزاقی
متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی
BY کوچه باغ متاستاز
Share with your friend now:
tgoop.com/metastatic/86