tgoop.com/mghlte/1173
Last Update:
💠پیامدهای عملی نسبیت گرایی💠
بخش اول
🔴#نسبیت_گرایی و #تحقیقات_جنایی
در سال ۱۹۹۶ مجموعه ای از کودک ربایی ها و قتل کودکان ربوده شده بلژیک را به لرزه در آورد.
در پاسخ به عصبانیت شدید مردم از بی کفایتی پلیس، هیئت پارلمانی به منظور بررسی خطاهایی که در طول تحقیقات صورت گرفته بود تشکیل شد. در جلسه دیدنی که از تلویزیون پخش شد دو شاهد یک پلیس (لوساژ) و یک قاضی (دوترو) را با یکدیگر روبرو کردند و از آن ها راجع به انتقال پرونده ای کلیدی بازجویی کردند.
پلیس سوگند یاد کرد که پرونده را برای قاضی فرستاده بوده ، ولی قاضی دریافت آن را انکار کرد . روز بعد یکی از روزنامههای مهم بلژیک (لو سوار ، مورخ ۲۰ دسامبر ۱۹۹۶) با یک انسان شناس ارتباطات، پروفسور ایو وینکن از دانشگاه لی یژ مصاحبه کرد:
سوال: این رویارویی میان لوساژ و دوترو ناشی از تقریباً حد اعلای طلب حقیقت بود .آیا حقیقت وجود دارد ؟
جواب: من تصور میکنم کل کار این هیئت مبتنی بر نوعی پیش فرض است که حقیقتی- بلکه حقیقتی #مطلق-وجود دارد. حقیقتی که در صورت تلاش کافی انجام شود آشکار خواهد شد.
با وجود این ، از لحاظ انسانشناختی فقط حقایق نسبی وجود دارند که شمار کمی و زیادی از مردم در آن شرکت کردند گروهی ، خانوادگی ، شرکتی.
حقیقت متعالی وجود ندارد.
بنابراین به نظرم قاضی دوترو یا افسر وظیفه لوساژ ، چیزی را پنهان نمیکنند. هر دوی آنها دارند حقیقت خودشان را می گویند.
حقیقت همیشه به نوعی سازماندهی مربوط است. بسته به عناصری که مهم به شمار میروند. عجیب نیست که این دو نفر که نماینده دنیای حرفهای بسیار متفاوت هستند. هر یک حقیقت متفاوتی را مطرح میکنند.
به رغم این حرف ها تصور میکنم که در زمینه مسئولیت عمومی ، این هیئت فقط میتواند به همان طریق به کار خود ادامه دهند.
(در پی کشف حقیقت مطلق باشد.)»
این جواب به طور شگفت آوری سردرگمی بخشهایی از علوم اجتماعی را در اثر کاربرد واژگان نسبیت گرایانه به تصویر می کشد. از همه اینها گذشته مجادله پلیس و قاضی به واقعیتی مادی مربوط میشود:
انتقال یک پرونده
(البته امکان دارد که پرونده فرستاده شده باشد ولی در راه گم شده باشد ولی این مسئله مسئله مشخص #ناظربه #امرواقع است.)
بدون شک این مشکل معرفتشناختی غامض است: این هیئت چگونه باید بفهمد واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
با وجود این یک حقیقت مسلّم وجود دارد پرونده ها فرستاده شده یا فرستاده نشده است.
به سختی میتوان فهمید تعریف مجدد کلمه 'حقیقت' (نسبی بودن یا نبودن آن مهم نیست) به معنی باوری که شمار کم یا زیادی از مردم در آن شریک کند چه چیزی عاید ما می کند؟
در این متن با ایده ی "دنیا های متفاوت" هم روبهرو میشویم. ذره ذره برخی گرایش های موجود در علوم اجتماعی انسانها را به فرهنگها و گروههای تقسیم کردند که هر یک دنیا های ادراکی خاص خود را دارند و عملاً قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نیستند!!
ولی در این مورد این امر به مرز یاوه گویی می رسد:
این دو نفر به یک زبان صحبت می کنند، در فاصله کمتر از ۱۰۰ مایل یکدیگر زندگی میکنند .در نظام تشکیلات قضایی جنایی جامعه ی بلژیکی فرانسه زبان کار میکنند که دست بالا ۴ میلیون نفر جمعیت دارد
مسلما مشکل ناشی از ناتوانی در برقراری ارتباط نیست. پلیس و قاضی سوال را کاملا به خوبی میفهمند.به احتمال خیلی زیاد از حقیقت امر آگاهند.
مسئله خیلی ساده است ، یکی از آنها از دروغگویی سود میبرد .
ولی حتی اگر هر دوی آنها حقیقت را بگویند -یعنی پرونده فرستاده شده ولی در راه گم شده باشد.که از لحاظ منطقی ممکن ولی دور از ذهن است-به هیچ وجه معقول و منطقی نیست که بگوییم "هر دوی آنها دارند حقیقت خودشان را می گویند"
خوشبختانه وقتی نوبت به ملاحظات عملی می رسد این انسانشناس اقرار میکند که فقط میتواند به همان طریق (روال منطقی تحقیقات پلیسی) به کار خود ادامه دهد"
یعنی در جستجوی کشف حقیقت مطلق باشد. (که باحتمال بسیار قوی یکی از دو نفر دروغ میگوید)
ولی پیش از این نتیجه گیری چه آشفتگی حیرت داوری وجود دارد.
#چرندیات_پست_مدرنیسم
صفحه ۱۳۵
https://www.tgoop.com/mghlte
#برنامه_قوی یا #حداکثری در #جامعه_شناسی_علم
#پست_مدرنیسم
#پوزیتیویسم
#نسبی_گرایی
#فلسفه_علم
#روش_شناسی
#ابطال_پذیری
#عملگرایی
#علوم_انسانی
مطالب مربوط:
ادعاهای وابسته به امرواقع
مغالطه #میانه_روی (توضیح)
#استقرای_کور (توضیح)
BY مجلهی اینترنتی عصر روشنگری
Share with your friend now:
tgoop.com/mghlte/1173