tgoop.com/minecraft29/5363
Last Update:
✔️ داستان سفر به زمان
💠 قسمت 3
🔮 فصل اول
✍ نویسنده: کاویز
■□■□■□■□■□
ادیسون: من یک خونه دارم که توش تنها زندگی میکنم، شما هم بیاید خونه من
مارتیک: دمت گرم، امشب میایم
کارلوس: بریم
(اونها وارد خونه شدن)
ادیسون: خوش اومدید
مارتیک: اینجا چقدر قدیمیه
کارلوس: اره، واقعا خیلی عجیبه
ادیسون: من به سختی باورم میشه که شما از آینده اومدید
مارتیک: باورش برای خود ما هم سخته
ادیسون: وقت خوابه
کارلوس: باشه، بریم بخوابیم
(صبح شد)
ادیسون: بیاید صبحونه
کارلوس: اومدم
مارتیک: منم الان میام
کارلوس: صبحونه خوشمزه ای هستش
مارتیک: آره؛ دقیقا همینطوره
ادیسون: این هارو ولش کنید؛ حالا میخواید چیکار کنید؟
کارلوس: منظورت چیه؟
ادیسون: منظورم اینه که تو این دنیا میخواید چیکار کنید
کارلوس: نمیدونم؛ همون کار هایی که در زمان آینده انجام میدادیم
مارتیک: دارن دَر میزنن
ادیسون: الان میرم باز میکنم
(کسی که دَر میزد دوست صمیمی ادیسون بود و اسمش کِوین بود)
ادیسون: سلام کوین
کوین: بدبخت شدیم
ادیسون: چرا ؟ مگه چی شده؟
کوین: الکس و استیو امروز در جنگ شکست خوردند و مُردن
ادیسون: مُردن !!!!!!!!!!
کوین: آره؛ دشمنا چند روز دیگه به شهر میرسن و به ما حمله میکنن
ادیسون: وااااااای
کوین: من میرم ، خداحافظ
ادیسون: به سلامت
مارتیک: کی بود؟ چی میگفت؟
ادیسون: بدبخت شدیم، چیزی که شما میگفتید درست از آب دَر اومد
مارتیک: چی؟؟؟؟ چی شده؟؟؟؟
ادیسون: الکس و استیو مُردن و دشمنا چند روز دیگه به اینجا حمله میکنن
کارلوس: ای وای
ادیسون: شما میدونید نتیجه جنگ چی میشه؟
کارلوس: من خیلی به تاریخ علاقه نداشتم و خیلی درباره گذشته چیزی نمیدونم
مارتیک: منم چیزی نمیدونم
#Story
➖➖➖➖➖➖➖➖
@MineCraft29
@StudioMineCraft
@Radio_Trax
BY ماینکرافت ۲۹ | MineCraft 29
Share with your friend now:
tgoop.com/minecraft29/5363