tgoop.com/minecraft29/5369
Last Update:
✔️ داستان سفر به زمان
💠 قسمت 6
🔮 فصل اول
✍ نویسنده: کاویز
■□■□■□■□■□
ادیسون: اونجارو ؛ اونجارو!!!!!!
کارلوس: کجا رو میگی؟
ادیسون: دشمنا ما رو محاصره کردن
مارتیک: آره آره
کارلوس: ای وای
(دشمنا پس از محاصره ادیسون و مارتیک و کارلوس و تعدادی دیگر از سربازان اونها رو اسیر کردند و به زندان انداختند)
ادیسون: باید یک راه فرار پیدا کنیم تا از اینجا فرار کنیم
مارتیک: آخه چجوری؟
ادیسون: فردا قراره ما رو برای کار کردن به بیابون ببرن و اونجا میتونیم فرار کنیم
مارتیک: اونها مراقبمون هستن
ادیسون: من از قبل یک چاقو با خودم قایم کرده بودم و آوردم اینجا
مارتیک: اونها خیلی از ما قوی ترن و تجهیزات بیشتری دارن
کارلوس: مارتیک داره درست میگه
ادیسون: من نقشه دارم
کارلوس: نقشه ات چیه؟
ادیسون: من و شما ها به یکی از اونها خیلی نزدیک میشیم بعد من چاقو رو تو شکم اون میزنم و بعد فرار میکنیم
کارلوس: بقیه سرباز ها رو چیکار کنیم؟
ادیسون: من به دو نفر گفتم سر دو تا سربازی که که قراره بهش چاقو بزنیم رو گرم کنن بعدش ما راحت میتونیم فرار کنیم
مارتیک: ولی اونها خیلی بیشترن
ادیسون: ما وقت ناهار این کار رو انجام میدیم چون بیشترشون میرن تا غذا بخورن
کارلوس: فکر خوبیه اما ریسکه و شاید فکرت بگیره
مارتیک: کارلوس داره درست میگه
ادیسون: از هیچی که بهتره
کارلوس: اما اونا گفتن اگه قصد فرار داشته باشیم و نتونیم فرار کنیم ما رو میکُشَن
ادیسون: مُردن بهتر از اینه که تو زندان باشیم و برای اونا کار کنیم
مارتیک: باشه، من موافقم
کارلوس: منم موافقم
مارتیک: راستی ساعت چند باید بریم؟
ادیسون: ساعت شیش صبح
مارتیک: اوکی
ادیسون: بخوابید و خودتون رو براي فردا آماده کنید
(صبح شد و آنها برای کار کردن به بيابان رفتن)
ادیسون: آماده اید؟
کارلوس: آره
مارتیک: آماده ام
ادیسون: باید به سمت اون دو تا سرباز که کسی پیشش نیست و تنها هستن بریم
مارتیک: بریم
کارلوس: بریم؛ فقط به اون دو نفر گفتی حواسشون باشه دیگه؟
ادیسون: آره؛ نگاه کنید، اون دو تا کاملا سر کسایی که قراره بهشون چاقو بزنیم رو گرم کردن
مارتیک: درسته
کارلوس: حالا بریم؟
ادیسون: آروم برید سمت اون دو تا سرباز ها ؛ کارلوس من بهت یک چاقو میدم و تو اونی که سمت راست هست با چاقو بُکش
کارلوس: باشه
مارتیک: من و تو (ادیسون) چیکار کنیم
ادیسون: من و مارتیک هم دو نفره اون سربازی که تو سمت چپ هست رو میزنیم تا وقتی که کارلوس سرباز سمت راستی رو بُکُشه و بعد با چاقو بیاد و این یکی سرباز رو هم بُکُشه
مارتیک: حله، بریم
کارلوس: بریم
ادیسون: فقط حواستون رو خیلی جمع کنید
#Story
➖➖➖➖➖➖➖➖
@MineCraft29
@StudioMineCraft
@Radio_Trax
BY ماینکرافت ۲۹ | MineCraft 29
Share with your friend now:
tgoop.com/minecraft29/5369