روستای تاریخی بنه وار با رودخانه تلوک و چشمه بیترخون همجوار و در بخش شرق شهرستان لالی قرار دارد اما اینجا یک روستای عادی نیست، قدمت آن به سده های میانی اسلام، دوره تیموری و صفوی بر میگردد که به اتابکان لر بزرگ یا همان بختیاریها تعلق داشته است.
آثار بهجامانده تاریخی از عمارتی در بنهوار دارای شوکت و جلال زیادی است. عمارت بنهوار مانند دیگر عمارتهای تاریخی در ایران، از شکوه و عظمت خاصی برخوردار بوده است و با توجه به بقایایی آن میتوان گفت که در گذشته بسیار بزرگ و وسیع بوده زیرا در این محل علاوه بر حاکم و رئیس کل، سایر روسا و کلانتران و بزرگان ایل در جوار مقر حکم روایی خان، دارای ساختمانها و منازل متعددی بودهاند و هم اکنون نیز بقایای از آن آثار که بیشتر به قصر اصلی خان بزرگ بوده به چشم میخورد.
این عمارت دارای قسمتهای مختلفی همچون نقارخانه، دفتر خانه، فراش خانه و حمام های بزرگ نیز بوده است.
این دهکده مهم و تاریخی به حال خود رها شده و مسئولان اداره کل میراث خوزستان اقدامی برای مصوب کردن ضوابط بافت در این دهکده ارزشمند انجام ندادند و هر روز شاهد ساخت و ساز و تخریبهای گسترده در این دهکده کمنظیر هستند.
چرا که مصوب بافت میتواند به ماندگاری کالبد دهکده کمک کند و مردم بومی هم از بلاتکلیفی ساخت و ساز در مناطق مشخص عاجز هستند و برای خود برنامهریزی و بناهای جدید و دو طبقه احداث میکنند.
آثار بهجامانده تاریخی از عمارتی در بنهوار دارای شوکت و جلال زیادی است. عمارت بنهوار مانند دیگر عمارتهای تاریخی در ایران، از شکوه و عظمت خاصی برخوردار بوده است و با توجه به بقایایی آن میتوان گفت که در گذشته بسیار بزرگ و وسیع بوده زیرا در این محل علاوه بر حاکم و رئیس کل، سایر روسا و کلانتران و بزرگان ایل در جوار مقر حکم روایی خان، دارای ساختمانها و منازل متعددی بودهاند و هم اکنون نیز بقایای از آن آثار که بیشتر به قصر اصلی خان بزرگ بوده به چشم میخورد.
این عمارت دارای قسمتهای مختلفی همچون نقارخانه، دفتر خانه، فراش خانه و حمام های بزرگ نیز بوده است.
این دهکده مهم و تاریخی به حال خود رها شده و مسئولان اداره کل میراث خوزستان اقدامی برای مصوب کردن ضوابط بافت در این دهکده ارزشمند انجام ندادند و هر روز شاهد ساخت و ساز و تخریبهای گسترده در این دهکده کمنظیر هستند.
چرا که مصوب بافت میتواند به ماندگاری کالبد دهکده کمک کند و مردم بومی هم از بلاتکلیفی ساخت و ساز در مناطق مشخص عاجز هستند و برای خود برنامهریزی و بناهای جدید و دو طبقه احداث میکنند.
👍1
کوروش دیباج
با تصمیمات اخیر برای حذف مناطقی از بافت تاریخی که دیگر «ارزش تاریخی» ندارند، اصفهان در آستانه تغییرات بزرگی قرار دارد که ممکن است تهدیدی برای میراث جهانی این شهر باشد.
شهر اصفهان، با عنوان نصف جهان، همواره بهواسطه آثار تاریخی منحصربهفرد خود، نهتنها در ایران بلکه در جهان شناختهشده است. میدان نقشجهان، مسجد جامع، پلهای تاریخی و خانههای قدیمی که هریک روایتگر تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند، در محدوده بافت تاریخی این کلانشهر جای گرفتهاند. این بافت تاریخی حدود ۱۵۰۰ هکتار از شهر اصفهان را در بر میگیرد و در طول دهههای گذشته، به عنوان قلب تپنده میراث فرهنگی این شهر شناخته میشده است. بااینحال، اخیراً خبرهایی مبنیبر بازنگری در محدوده بافت تاریخی اصفهان از سوی معاونت شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان منتشر شده است. مسئولان شهری اعلام کردهاند مناطقی که «دیگر ارزش تاریخی ندارند»، از محدوده بافت خارج خواهند شد. این تصمیم که با هدف تسهیل در نوسازی بافتهای فرسوده و رونق ساختوساز مطرح شده، نگرانیهایی در بین کارشناسان میراث فرهنگی و فعالان این حوزه ایجاد کرده است.
بازنگری؛ ضرورت یا تهدید؟
«سیدمرتضی حسامنژاد»، معاون شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان، در گفتوگو با رسانهها از لزوم بازنگری در محدوده بافت تاریخی سخن گفته و اظهار داشته است: «این بازنگریها برای رفع مشکلات موجود و تسهیل فرآیند نوسازی انجام میشود. مناطقی که دیگر ارزش تاریخی ندارند، از محدوده بافت تاریخی خارج خواهند شد تا بتوان با اعطای مشوقهای نوسازی، به بازآفرینی این فضاها کمک کرد» این درحالیاست که طبق مصوبات شورایعالی معماری و شهرسازی، محدوده بافت تاریخی مشمول ضوابط سختگیرانهای برای ساختوساز و نوسازی است و اعطای طبقات تشویقی و سایر مشوقهای ساختوساز به این مناطق اعمال نمیشود. بنابراین، بهنظر میرسد هدف اصلی بازنگری، آزادسازی بخشهایی از محدوده بافت تاریخی برای تسهیل توسعه شهری باشد. اما این پرسش مهم مطرح میشود که معیار «بیارزشی تاریخی» مناطق چیست و آیا حذف برخی محلات از محدوده بافت تاریخی، پیامدهای ناگواری بههمراه نخواهد داشت؟
منبع: روزنامه پیام ما
با تصمیمات اخیر برای حذف مناطقی از بافت تاریخی که دیگر «ارزش تاریخی» ندارند، اصفهان در آستانه تغییرات بزرگی قرار دارد که ممکن است تهدیدی برای میراث جهانی این شهر باشد.
شهر اصفهان، با عنوان نصف جهان، همواره بهواسطه آثار تاریخی منحصربهفرد خود، نهتنها در ایران بلکه در جهان شناختهشده است. میدان نقشجهان، مسجد جامع، پلهای تاریخی و خانههای قدیمی که هریک روایتگر تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند، در محدوده بافت تاریخی این کلانشهر جای گرفتهاند. این بافت تاریخی حدود ۱۵۰۰ هکتار از شهر اصفهان را در بر میگیرد و در طول دهههای گذشته، به عنوان قلب تپنده میراث فرهنگی این شهر شناخته میشده است. بااینحال، اخیراً خبرهایی مبنیبر بازنگری در محدوده بافت تاریخی اصفهان از سوی معاونت شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان منتشر شده است. مسئولان شهری اعلام کردهاند مناطقی که «دیگر ارزش تاریخی ندارند»، از محدوده بافت خارج خواهند شد. این تصمیم که با هدف تسهیل در نوسازی بافتهای فرسوده و رونق ساختوساز مطرح شده، نگرانیهایی در بین کارشناسان میراث فرهنگی و فعالان این حوزه ایجاد کرده است.
بازنگری؛ ضرورت یا تهدید؟
«سیدمرتضی حسامنژاد»، معاون شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان، در گفتوگو با رسانهها از لزوم بازنگری در محدوده بافت تاریخی سخن گفته و اظهار داشته است: «این بازنگریها برای رفع مشکلات موجود و تسهیل فرآیند نوسازی انجام میشود. مناطقی که دیگر ارزش تاریخی ندارند، از محدوده بافت تاریخی خارج خواهند شد تا بتوان با اعطای مشوقهای نوسازی، به بازآفرینی این فضاها کمک کرد» این درحالیاست که طبق مصوبات شورایعالی معماری و شهرسازی، محدوده بافت تاریخی مشمول ضوابط سختگیرانهای برای ساختوساز و نوسازی است و اعطای طبقات تشویقی و سایر مشوقهای ساختوساز به این مناطق اعمال نمیشود. بنابراین، بهنظر میرسد هدف اصلی بازنگری، آزادسازی بخشهایی از محدوده بافت تاریخی برای تسهیل توسعه شهری باشد. اما این پرسش مهم مطرح میشود که معیار «بیارزشی تاریخی» مناطق چیست و آیا حذف برخی محلات از محدوده بافت تاریخی، پیامدهای ناگواری بههمراه نخواهد داشت؟
منبع: روزنامه پیام ما
شبچله یا یلدا؟
داستان جشنی که جهانی شد
میراثخبر- «شب چله» یا «یلدای» ایرانیان سه سال پیش در مراکش جهانی شد. این پرونده برای نخستین بار چند سال پیش در یونسکو مطرح شد اما بالاخره بعد از شش سال همراه با افغانستان در 1401 در فهرست میراث جهانی جای گرفت. یلدا بلندترین شب سال است، تاریکترین لحظات پیش از طلوع خورشید. در این جشن، «مهر» ستایش میشوند. جوهرهاش از آیین مهر مده. زمانی که روشنایی در غارها ستایش میشدند. ستایش مهر از دیرباز ادامه داشته است و در طول تاریخ دچار تحولات بسیاری شده است. آیین مهر به اروپا میرود و در شمایل پرستش میترا نمایان میشود. این آیین در اروپا در پیکره طبقه «شوالیه» و آیینهای شوالیهگری تداوم میابد و و در دوران اسلامی در قالب گروهها و فرقههای اخیان، فتیان و عیاران آشکار میشود.
نگاهی به درازای تاریخ گواهی میدهد که چگونه شب یلدا که شب زایش بزرگترین ایزد روشنایی یعنی میتراست، شب نخست ماهی است که به گرامیداشت آغاز دوباره روشنایی ماه دی نام گرفته است؛ زیرا در شب یلدا، دراز آهنگی شب متوقف میشود و روز به نیرو میشود و دی نیز از ایزدان روشنایی است و از میان تجلیات خداوند یکتا، دی از آن تجلیهاست که کمترین فاصله را با ذات خداوند دارند.
بسیاری از محققان بر این مسئله تاکید دارند که به جای یلدا گفته شود، شب چله. چرا که یلدا واژهای سُریانی و به معنای «زاده شدن» است که توسط مسیحیان سُریانی به ایران آورده و ماندگار شد. ایرانیان از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه (جشن سده ) را که ۴۰ روز است «چله بزرگ» و از دهم بهمن ماه تا بیستم اسفند ماه را نیز «چله کوچک» مینامند، زیرا در این ۴۰ روز دوم یا چله کوچک از شدت سرما نسبت به چله بزرگ کاسته شده است.
با این حال یلدای ایرانی گواهی بر آن میدهد که آیینهای این مرز و بوم چگونه در جهان گسترش و تداوم یافته است.
داستان جشنی که جهانی شد
میراثخبر- «شب چله» یا «یلدای» ایرانیان سه سال پیش در مراکش جهانی شد. این پرونده برای نخستین بار چند سال پیش در یونسکو مطرح شد اما بالاخره بعد از شش سال همراه با افغانستان در 1401 در فهرست میراث جهانی جای گرفت. یلدا بلندترین شب سال است، تاریکترین لحظات پیش از طلوع خورشید. در این جشن، «مهر» ستایش میشوند. جوهرهاش از آیین مهر مده. زمانی که روشنایی در غارها ستایش میشدند. ستایش مهر از دیرباز ادامه داشته است و در طول تاریخ دچار تحولات بسیاری شده است. آیین مهر به اروپا میرود و در شمایل پرستش میترا نمایان میشود. این آیین در اروپا در پیکره طبقه «شوالیه» و آیینهای شوالیهگری تداوم میابد و و در دوران اسلامی در قالب گروهها و فرقههای اخیان، فتیان و عیاران آشکار میشود.
نگاهی به درازای تاریخ گواهی میدهد که چگونه شب یلدا که شب زایش بزرگترین ایزد روشنایی یعنی میتراست، شب نخست ماهی است که به گرامیداشت آغاز دوباره روشنایی ماه دی نام گرفته است؛ زیرا در شب یلدا، دراز آهنگی شب متوقف میشود و روز به نیرو میشود و دی نیز از ایزدان روشنایی است و از میان تجلیات خداوند یکتا، دی از آن تجلیهاست که کمترین فاصله را با ذات خداوند دارند.
بسیاری از محققان بر این مسئله تاکید دارند که به جای یلدا گفته شود، شب چله. چرا که یلدا واژهای سُریانی و به معنای «زاده شدن» است که توسط مسیحیان سُریانی به ایران آورده و ماندگار شد. ایرانیان از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه (جشن سده ) را که ۴۰ روز است «چله بزرگ» و از دهم بهمن ماه تا بیستم اسفند ماه را نیز «چله کوچک» مینامند، زیرا در این ۴۰ روز دوم یا چله کوچک از شدت سرما نسبت به چله بزرگ کاسته شده است.
با این حال یلدای ایرانی گواهی بر آن میدهد که آیینهای این مرز و بوم چگونه در جهان گسترش و تداوم یافته است.
میراثخبر- ژاله علو هنرمندی که بخش بزرگی از خاطرات ما رقم زد، امروز 3 دی ماه از بین ما رفت. او متولد اول فروردین 1306 بود. شاعر، گوینده رادیو، صداپیشه و هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون. ژاله علو از پیشکسوتان عرصه بازیگری و گویندگی بود. او از برگزیدگان هشتمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۹ است. او را بسیاری از ما با نام خاله لیلای سریال روزی روزگاری میشناسیم که در این نقش درخشید. شاهرخ رزمجو، فرزند او یکی از باستانشناسان و هخامنشیشناسان برجسته کشور است.
ژاله، با نامِ اصلیِ شوکت علو، در سال ۱۳۰۶ در کوچه شریعت، واقع در محلّهٔ سنگلج تهران به دنیا آمد. پدرش ارتشی و پدربزرگ وی (علوالسلطنه) از خوشنویسان دوران قاجار بود. او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فرا گرفت. در نوجوانی عضو چند انجمن ادبی و گروه شعرخوانی بود و همین فعالیتها موجبات راهیابی وی به رادیو برای دکلمه شعر و گویندگی در آن را در سال ۱۳۲۷، مهیا کرد.
ژاله علو فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی تهران سال ۱۳۲۶ و همچنین فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران سال ۱۳۲۹ است.
نخستین فعالیتهای هنری وی از سال ۱۳۲۷ با گویندگی زنده در رادیو و اعلام برنامهها، شامل میشود. سپس وی به اجرای نمایشهای رادیویی پرداخت و از پایهگذاران برنامه «داستان شب» بود. اولین نمایشنامهای که بهطور زنده برای «داستان شب» کار کرد، «دختر خورشید» نام داشت که نصرتالله محتشم آن را کارگردانی کرد. اجراهای موزیکال وی در رادیو، وی را بر آن داشت که نام هنری «ژاله» را برای خود برگزیند.
یاد و نامش گرامی باد.
ژاله، با نامِ اصلیِ شوکت علو، در سال ۱۳۰۶ در کوچه شریعت، واقع در محلّهٔ سنگلج تهران به دنیا آمد. پدرش ارتشی و پدربزرگ وی (علوالسلطنه) از خوشنویسان دوران قاجار بود. او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فرا گرفت. در نوجوانی عضو چند انجمن ادبی و گروه شعرخوانی بود و همین فعالیتها موجبات راهیابی وی به رادیو برای دکلمه شعر و گویندگی در آن را در سال ۱۳۲۷، مهیا کرد.
ژاله علو فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی تهران سال ۱۳۲۶ و همچنین فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران سال ۱۳۲۹ است.
نخستین فعالیتهای هنری وی از سال ۱۳۲۷ با گویندگی زنده در رادیو و اعلام برنامهها، شامل میشود. سپس وی به اجرای نمایشهای رادیویی پرداخت و از پایهگذاران برنامه «داستان شب» بود. اولین نمایشنامهای که بهطور زنده برای «داستان شب» کار کرد، «دختر خورشید» نام داشت که نصرتالله محتشم آن را کارگردانی کرد. اجراهای موزیکال وی در رادیو، وی را بر آن داشت که نام هنری «ژاله» را برای خود برگزیند.
یاد و نامش گرامی باد.
😢1
یک تیم مشترک #باستانشناسی از چین و ازبکستان بقایای معماری و
بنای وسیعی را در سایت «منگچاکتپه» در ازبکستان کشف کردهاند که نشاندهنده تبادلات فرهنگی بین شرق و غرب در طول «#جاده_ابریشم» باستانی است. وجود یک حفره آتش دایرهای در مرکز ساختمان و نشانههای آسیب آتش و دود بر روی کف و دیوارهای ساختمان، بههمراه تعداد زیادی قطعات سفالی واژگون شده در بیرون ساختمان، باستانشناسان را متقاعد ساخته که این بنا یک «عبادتگاه #زرتشتی» بوده است. سایت «منگچاکتپه» که در حوضه فرغانه و در کرانه شمالی رود «سیردَریا» واقع شده است، به عنوان «فسیل زنده جاده ابریشم» شناخته میشود و زمانی یکی از مکانهای جغرافیایی حیاتی در طول این جاده بوده است. به گفته صاحبنظران آئین زرتشت توسط ایرانیان در قرن ششم پیش از میلاد بنیانگذاری شد و به تدریج به سمت شرق و آسیای مرکزی گسترش یافت. این دین پیش از ظهور بودیسم و مسیحیت، به عنوان محبوبترین دین در قاره اوراسیا شناخته میشود
بنای وسیعی را در سایت «منگچاکتپه» در ازبکستان کشف کردهاند که نشاندهنده تبادلات فرهنگی بین شرق و غرب در طول «#جاده_ابریشم» باستانی است. وجود یک حفره آتش دایرهای در مرکز ساختمان و نشانههای آسیب آتش و دود بر روی کف و دیوارهای ساختمان، بههمراه تعداد زیادی قطعات سفالی واژگون شده در بیرون ساختمان، باستانشناسان را متقاعد ساخته که این بنا یک «عبادتگاه #زرتشتی» بوده است. سایت «منگچاکتپه» که در حوضه فرغانه و در کرانه شمالی رود «سیردَریا» واقع شده است، به عنوان «فسیل زنده جاده ابریشم» شناخته میشود و زمانی یکی از مکانهای جغرافیایی حیاتی در طول این جاده بوده است. به گفته صاحبنظران آئین زرتشت توسط ایرانیان در قرن ششم پیش از میلاد بنیانگذاری شد و به تدریج به سمت شرق و آسیای مرکزی گسترش یافت. این دین پیش از ظهور بودیسم و مسیحیت، به عنوان محبوبترین دین در قاره اوراسیا شناخته میشود
شب حفاظت و مرمت آثار میراثفرهنگی
و رونمایی از دو جلد از سلسله کتابهای «دربارهی مرمت»
هفتصد و نود و چهارمین شب از «شبهای بخارا» به حفاظت و مرمت اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعد از ظهر چهارشنبه پنجم دیماه ۱۴۰۳ با سخنرانی سید محمد بهشتی، رسول وطندوست، اسکندر مختاری، فرامرز پارسی، فاطمه علیاصغر و علی دهباشی در خانۀ هنرمندان برگزار میشود.
ایران پنجمین کشور جهان از نظر داشتن جاذبههای میراثفرهنگی است. این سرزمین با داشتن ۳۹ هزار اثر ثبت ملی و ۲۸ پروندۀ میراث جهانی در یونسکو، جایگاه ویژهای در جامعۀ بینالمللی دارد.
انتشار سلسله کتابهای «دربارهی مرمت» به کوشش رسول وطندوست گامی است در جهت غنابخشیدن به حفاظت و مرمت بناهای تاریخی در ایران. این کتاب، که تا کنون دو جلد از آن از سوی انتشارات دادکین چاپ شده، قرار است همچنان با موضوعات خاص مرمتی ادامه پیدا کند.
خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، بوستان هنرمندان، خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل
و رونمایی از دو جلد از سلسله کتابهای «دربارهی مرمت»
هفتصد و نود و چهارمین شب از «شبهای بخارا» به حفاظت و مرمت اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعد از ظهر چهارشنبه پنجم دیماه ۱۴۰۳ با سخنرانی سید محمد بهشتی، رسول وطندوست، اسکندر مختاری، فرامرز پارسی، فاطمه علیاصغر و علی دهباشی در خانۀ هنرمندان برگزار میشود.
ایران پنجمین کشور جهان از نظر داشتن جاذبههای میراثفرهنگی است. این سرزمین با داشتن ۳۹ هزار اثر ثبت ملی و ۲۸ پروندۀ میراث جهانی در یونسکو، جایگاه ویژهای در جامعۀ بینالمللی دارد.
انتشار سلسله کتابهای «دربارهی مرمت» به کوشش رسول وطندوست گامی است در جهت غنابخشیدن به حفاظت و مرمت بناهای تاریخی در ایران. این کتاب، که تا کنون دو جلد از آن از سوی انتشارات دادکین چاپ شده، قرار است همچنان با موضوعات خاص مرمتی ادامه پیدا کند.
خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، بوستان هنرمندان، خانۀ هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل
👍1👎1
همهچیز درباره ماجرای حراج اموال مجاز! مریم جلیلوند
یکی از پرچالشترین و نگرانکنندهترین اتفاقات حوزه میراثفرهنگی خبری بود که مربوط به دادن مجوز به حراج آثار تاریخی مجاز منتشر شد. بسیاری این اقدام را بازکردن درها به سوی قاچاقچیان اشیاء عتیقه عنوان کردند. آن هم در سرزمینی که حفاظت از آثار تاریخی با دشواریهای جدی روبهروست. محمدرضا زاهدی رئیس اداره اموال فرهنگی و تاریخی وزارت میراثفرهنگی اما در این زمینه میگوید:
پیش از این حراج، حراج پارسه و باران بود!
البته نخستین بار نیست که در کشور حراج آثار تاریخی و حراجی بالای ۱۰۰ سال برگزار میشود. پیش از حراجی پارسه سالها قبل دو حراجی دیگر در ایران برگزار شد. مثل حراجی ملی که در دوره برگزار شد که فقط یک دوره بهطور اختصاصی، فرش را به حراج گذاشت و فرشهای قدیمی و آنتیک که قدمت برخی از آنها بالای صدسال بود و مربوط به دوره زندیه تا قاجاریه میشد را در آن حراجی خرید و فروش شد و در حراجی دیگری که حراج ملی برگزار کرد آثاری از مینیاتور و نقاشی در معرض فروش قرار گرفت. به غیر از حراجی ملی، حراجی باران را هم داشتیم که بهصورت تخصصی به حراج و فروش اسناد، مدارک و نسخههای خطی میپرداخت این آثار هم بالای صدسال بودند که شامل آثاری از دوره تیموری، صفوی هم میشدند بنابراین نمیتوان گفت این حراجی تحتعنوان حراج پارسه که هماکنون مطرح شده نخستین حراجی است که آثار بالای صدسال را در معرض فروش قرار میدهد.
چه اموالی به حراج میرسند؟
بهلحاظ قانونی اموال فرهنگی – تاریخی به دو بخش تقسیم میشوند؛ اموال فرهنگی – تاریخی مجاز و اموال فرهنگی – تاریخی غیرمجاز. در این میان اموال فرهنگی – تاریخی غیرمجاز آثاری هستند که منشا و حصول بهدست آوردن آنها حفاری و کاوش از زمین است. واضحتر بگویم برای بهدست آوردن این آثار لازم است که حتما حفاری و کندوکاو کنید. به عنوان مثال یک اثر مفرغ قطعا منشا و راه بهدست آوردناش، کاوش بوده و کسی نمیتواند مدعی شود یک شی ۲ هزارساله را بهصورت موروثی در خانواده نسل به نسل گشته تا به او رسیده پس به لحاظ قانونی هر شی و اثری که منشا به دست آوری آن حفاری و کندوکاو باشد در زمره اشیاء غیرمجاز قرار میگیرد که قابل خرید و فروش نیستند. همینطور اشیاء سرقتی هم در همین دایره اموال غیرمجاز قرار میگیرند. اشیایی که از موزهها و گالریهای دیگر بهدست آمدهاند. در کنار اینها عناصر وابسته به تزئینات معماری مثل قطعات کاشیکاری، گچ بری درب و پنجره، ارسی و غیره هم جزو اموال فرهنگی –تاریخی غیرمجاز محسوب میشوند که نگهداری، خریدو فروش و خروج آنها از کشور غیرمجاز و کاملا غیرقانونی است.
آیا اموال فرهنگی – تاریخی مجاز میتوانند از کشور خارج شوند؟
خیر به هیچ وجه. اموال فرهنگی – تاریخی چه مجاز باشند چه غیرمجاز خروج آنها از کشور غیرقانونی است. حتی آثار تاریخی مجاز که در حراجیها قابل خرید و فروش هستند فرد میتواند در داخل کشور آنها را نگهداری کند و در معرض فروش بگذارد اما امکان خروج از کشور را ندارد.
منبع: ایلنا
یکی از پرچالشترین و نگرانکنندهترین اتفاقات حوزه میراثفرهنگی خبری بود که مربوط به دادن مجوز به حراج آثار تاریخی مجاز منتشر شد. بسیاری این اقدام را بازکردن درها به سوی قاچاقچیان اشیاء عتیقه عنوان کردند. آن هم در سرزمینی که حفاظت از آثار تاریخی با دشواریهای جدی روبهروست. محمدرضا زاهدی رئیس اداره اموال فرهنگی و تاریخی وزارت میراثفرهنگی اما در این زمینه میگوید:
پیش از این حراج، حراج پارسه و باران بود!
البته نخستین بار نیست که در کشور حراج آثار تاریخی و حراجی بالای ۱۰۰ سال برگزار میشود. پیش از حراجی پارسه سالها قبل دو حراجی دیگر در ایران برگزار شد. مثل حراجی ملی که در دوره برگزار شد که فقط یک دوره بهطور اختصاصی، فرش را به حراج گذاشت و فرشهای قدیمی و آنتیک که قدمت برخی از آنها بالای صدسال بود و مربوط به دوره زندیه تا قاجاریه میشد را در آن حراجی خرید و فروش شد و در حراجی دیگری که حراج ملی برگزار کرد آثاری از مینیاتور و نقاشی در معرض فروش قرار گرفت. به غیر از حراجی ملی، حراجی باران را هم داشتیم که بهصورت تخصصی به حراج و فروش اسناد، مدارک و نسخههای خطی میپرداخت این آثار هم بالای صدسال بودند که شامل آثاری از دوره تیموری، صفوی هم میشدند بنابراین نمیتوان گفت این حراجی تحتعنوان حراج پارسه که هماکنون مطرح شده نخستین حراجی است که آثار بالای صدسال را در معرض فروش قرار میدهد.
چه اموالی به حراج میرسند؟
بهلحاظ قانونی اموال فرهنگی – تاریخی به دو بخش تقسیم میشوند؛ اموال فرهنگی – تاریخی مجاز و اموال فرهنگی – تاریخی غیرمجاز. در این میان اموال فرهنگی – تاریخی غیرمجاز آثاری هستند که منشا و حصول بهدست آوردن آنها حفاری و کاوش از زمین است. واضحتر بگویم برای بهدست آوردن این آثار لازم است که حتما حفاری و کندوکاو کنید. به عنوان مثال یک اثر مفرغ قطعا منشا و راه بهدست آوردناش، کاوش بوده و کسی نمیتواند مدعی شود یک شی ۲ هزارساله را بهصورت موروثی در خانواده نسل به نسل گشته تا به او رسیده پس به لحاظ قانونی هر شی و اثری که منشا به دست آوری آن حفاری و کندوکاو باشد در زمره اشیاء غیرمجاز قرار میگیرد که قابل خرید و فروش نیستند. همینطور اشیاء سرقتی هم در همین دایره اموال غیرمجاز قرار میگیرند. اشیایی که از موزهها و گالریهای دیگر بهدست آمدهاند. در کنار اینها عناصر وابسته به تزئینات معماری مثل قطعات کاشیکاری، گچ بری درب و پنجره، ارسی و غیره هم جزو اموال فرهنگی –تاریخی غیرمجاز محسوب میشوند که نگهداری، خریدو فروش و خروج آنها از کشور غیرمجاز و کاملا غیرقانونی است.
آیا اموال فرهنگی – تاریخی مجاز میتوانند از کشور خارج شوند؟
خیر به هیچ وجه. اموال فرهنگی – تاریخی چه مجاز باشند چه غیرمجاز خروج آنها از کشور غیرقانونی است. حتی آثار تاریخی مجاز که در حراجیها قابل خرید و فروش هستند فرد میتواند در داخل کشور آنها را نگهداری کند و در معرض فروش بگذارد اما امکان خروج از کشور را ندارد.
منبع: ایلنا
فاطمه علیاصغر
الحاق قلب هیرکانی به حریم شهر بهشهر ابلاغ شده است. کارشناسان میراثفرهنگی میگویند: «این ابلاغ تیرخلاص را به میراث جهانی باغ تاریخی عباسآباد میزند.» پیشبینی میشود به زودی یکی از بزرگترین و کمنظیرترین باغهای ایرانی مشمول قوانین شهری میشود؛ احتمال ساختوسازها در عرصه تاریخی، آسیب به جنگل، گسترش گردشگری ناپایدار، خروج از ثبت جهانی و بسیاری آسیبهای دیگر... قربانی که اکنون بهرهبردار آن یک انجمن خیریه زندانیان است، چندی دیگر قسمت شهرداری میشود در حالی که یونسکو آن را به عنوان یک باغ خارج از محدوده شهری ثبت کرده است!
برای درک بهتر از عمق این فاجعه به تصویر بالا نگاه کنید، 7 کیلومتر فاصله که کوه و جنگل آن را پر کردهاند، بین شهر و باغ جهانی عباسآباد وجود دارد. سوال اینجاست که با وجود این فاصله چرا و چطور عدهای تصمیم میگیرند، این مجموعه بخشی از حریم شهری شود که حتی از پس مراقبت باغهای ملی درون شهری خود برنمیآید. چطور ممکن است که محوطه باستانشناختی که وسعت عرصه آن ۴۲۰ هکتار میرسد را حفاظت و مراقبت کند؟
آن هم باغی را که شاه عباس صفوی در سال ۱۰۲۰ هجری قمری در میان کوهستان و جنگلهای هیرکانی برپا کرد. سال 1346 ثبت ملی شد تا برای همیشه در پناه قانون قرار بگیرد. در سال ۱۳۹۰به شماره ۱۳۷۲ در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت تا جهانیان آن را بشناسند. این مسئله در میان همه ملتها قطعی است، وقتی اثری ثبت جهانی میشود، میزان حفاظت از آن چند برابر میشود اما در ایران ناگهان ورق برمیگردد و در سال ۱۳۹۴ با حکم دادستانی ادارهکل میراث از مدیریت این باغ تاریخی خلع ید میشود و آواره در رویای یک مدیریت یکپارچه بین منابع طبیعی، آب منطقهای و میراث فرهنگی. موضوع الحاق مجموعه به حریم شهر از سوی شهرداری بهشهر از سال 1399 پیشنهاد میشود اما در شورای برنامهریزی و توسعه استان با مخالفت وزارت میراث فرهنگی رد میشود.
دو روز بعد ناگهان با اصلاحیهای عجیب و به رغم مخالفتهای متعدد وزارت میراث فرهنگی، درنهایت الحاق عرصه باغ تاریخی عباسآباد به حریم شهر بهشهر در دولت رییسی تصویب میشود. معاون وقت میراث فرهنگی در همان زمان در نامهای به احمد حسینزادگان، استاندار وقت مازندران اعلام میکند که براساس بند ۱۱ ماده ۳ اساسنامه وزارت میراث فرهنگی، موافقت نهایی درخصوص طرحهای جامع و تفصیلی پهنههای تاریخی برعهده میراث بوده و خواستار لغو الحاق میشود.
اما با نادیده گرفتن نظر وزارت میراث الحاق در شورایعالی شهرسازی و معماری تصویب نهایی میشود؛ پس از آن ۲ استاندار وقت مازندران نیز طی مکاتباتی با وزیر راه و شهرسازی صراحتاً خواستار ابطال مصوبه الحاق شده بودند. اما الحاق این مجموعه نه تنها ملغی نشد بلکه در ماه گذشته نیز ابلاغ شد. این بار باید دید که در زمان وزارت صالحیامیری چه اتفاقی میافتد؟ آیا یک بار برای همیشه تکلیف این مجموعه روشن نمیشود؟ یا باید منتظر بود شاهد اولین خروج آثار تاریخی ایران از فهرست میراث جهانی باشیم. کارشناسان میراث میگویند: «نجات مجموعه جهانی باغ عباسآباد بهشهر میتواند یکی از بزرگترین دستاوردهای میراثفرهنگی در چند سال گذشته باشد.»
الحاق قلب هیرکانی به حریم شهر بهشهر ابلاغ شده است. کارشناسان میراثفرهنگی میگویند: «این ابلاغ تیرخلاص را به میراث جهانی باغ تاریخی عباسآباد میزند.» پیشبینی میشود به زودی یکی از بزرگترین و کمنظیرترین باغهای ایرانی مشمول قوانین شهری میشود؛ احتمال ساختوسازها در عرصه تاریخی، آسیب به جنگل، گسترش گردشگری ناپایدار، خروج از ثبت جهانی و بسیاری آسیبهای دیگر... قربانی که اکنون بهرهبردار آن یک انجمن خیریه زندانیان است، چندی دیگر قسمت شهرداری میشود در حالی که یونسکو آن را به عنوان یک باغ خارج از محدوده شهری ثبت کرده است!
برای درک بهتر از عمق این فاجعه به تصویر بالا نگاه کنید، 7 کیلومتر فاصله که کوه و جنگل آن را پر کردهاند، بین شهر و باغ جهانی عباسآباد وجود دارد. سوال اینجاست که با وجود این فاصله چرا و چطور عدهای تصمیم میگیرند، این مجموعه بخشی از حریم شهری شود که حتی از پس مراقبت باغهای ملی درون شهری خود برنمیآید. چطور ممکن است که محوطه باستانشناختی که وسعت عرصه آن ۴۲۰ هکتار میرسد را حفاظت و مراقبت کند؟
آن هم باغی را که شاه عباس صفوی در سال ۱۰۲۰ هجری قمری در میان کوهستان و جنگلهای هیرکانی برپا کرد. سال 1346 ثبت ملی شد تا برای همیشه در پناه قانون قرار بگیرد. در سال ۱۳۹۰به شماره ۱۳۷۲ در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت تا جهانیان آن را بشناسند. این مسئله در میان همه ملتها قطعی است، وقتی اثری ثبت جهانی میشود، میزان حفاظت از آن چند برابر میشود اما در ایران ناگهان ورق برمیگردد و در سال ۱۳۹۴ با حکم دادستانی ادارهکل میراث از مدیریت این باغ تاریخی خلع ید میشود و آواره در رویای یک مدیریت یکپارچه بین منابع طبیعی، آب منطقهای و میراث فرهنگی. موضوع الحاق مجموعه به حریم شهر از سوی شهرداری بهشهر از سال 1399 پیشنهاد میشود اما در شورای برنامهریزی و توسعه استان با مخالفت وزارت میراث فرهنگی رد میشود.
دو روز بعد ناگهان با اصلاحیهای عجیب و به رغم مخالفتهای متعدد وزارت میراث فرهنگی، درنهایت الحاق عرصه باغ تاریخی عباسآباد به حریم شهر بهشهر در دولت رییسی تصویب میشود. معاون وقت میراث فرهنگی در همان زمان در نامهای به احمد حسینزادگان، استاندار وقت مازندران اعلام میکند که براساس بند ۱۱ ماده ۳ اساسنامه وزارت میراث فرهنگی، موافقت نهایی درخصوص طرحهای جامع و تفصیلی پهنههای تاریخی برعهده میراث بوده و خواستار لغو الحاق میشود.
اما با نادیده گرفتن نظر وزارت میراث الحاق در شورایعالی شهرسازی و معماری تصویب نهایی میشود؛ پس از آن ۲ استاندار وقت مازندران نیز طی مکاتباتی با وزیر راه و شهرسازی صراحتاً خواستار ابطال مصوبه الحاق شده بودند. اما الحاق این مجموعه نه تنها ملغی نشد بلکه در ماه گذشته نیز ابلاغ شد. این بار باید دید که در زمان وزارت صالحیامیری چه اتفاقی میافتد؟ آیا یک بار برای همیشه تکلیف این مجموعه روشن نمیشود؟ یا باید منتظر بود شاهد اولین خروج آثار تاریخی ایران از فهرست میراث جهانی باشیم. کارشناسان میراث میگویند: «نجات مجموعه جهانی باغ عباسآباد بهشهر میتواند یکی از بزرگترین دستاوردهای میراثفرهنگی در چند سال گذشته باشد.»
🙏1😨1
با نزدیک شدن به کریسمس، داستان تولد حضرت عیسی (ع) در شهر بیتلحم همچنان یکی از روایتهای محوری مسیحیت است که در سرودهای کریسمسی تکرار میشود، اما به بررسیهای باستانشناسی نشان میدهند که این روایت ممکن است به دلایل مذهبی و سیاسی شکل گرفته باشد و با واقعیت تاریخی تفاوتهایی داشته باشد.
استان بیتلحم در کرانه باختری است که زیرنظر تشکیلات خودگردان فلسطین اداره میشود. این شهر قطب فرهنگی و گردشگری فلسطین بهشمار میرود.
بیتلحم اهمیت ویژهای برای مسیحیان دارد زیرا محل تولد عیسای ناصری است. این شهر چندین کلیسا را در خود جای داده است که کلیسای مهد یکی از مهمترین آنهاست و باور میرود مسیح در آنجا متولد شده که سال ۳۳۰م توسط فلسطینیان باستان ساخته شده است.
سالهاست که باستانشناسان به دنبال کشف محل دقیق تولد حضرت عیسی هستند همانطور که صحرای سینا را در جستجوی نشانههای موسی دنبال میکنند. این در حالی است که تا کنون به نتیجه قابل مطرحی در جهان نرسیدهاند.
استان بیتلحم در کرانه باختری است که زیرنظر تشکیلات خودگردان فلسطین اداره میشود. این شهر قطب فرهنگی و گردشگری فلسطین بهشمار میرود.
بیتلحم اهمیت ویژهای برای مسیحیان دارد زیرا محل تولد عیسای ناصری است. این شهر چندین کلیسا را در خود جای داده است که کلیسای مهد یکی از مهمترین آنهاست و باور میرود مسیح در آنجا متولد شده که سال ۳۳۰م توسط فلسطینیان باستان ساخته شده است.
سالهاست که باستانشناسان به دنبال کشف محل دقیق تولد حضرت عیسی هستند همانطور که صحرای سینا را در جستجوی نشانههای موسی دنبال میکنند. این در حالی است که تا کنون به نتیجه قابل مطرحی در جهان نرسیدهاند.
اسطورهزدایی مرگ یک تمدن
شکراله علیزاده
تاریخ ایران، پر از اسطوره است. اسطورههای واقعی و فراواقعی که ساخته ذهن انسانهای پیشین بودند و وجود خارجی نداشتند اما تاثیرات زیادی بر روح و روان و انگیزش حافظه جامعه ایرانی دارند. برای تبیین این موضوع، پای صحبتهای سهراب علیزاده، دکترای ادبیات فارسی مینشینیم تا درباره اسطوره و ابعاد مختلف آن صحبت کنیم.
میدانیم که اسطورهها، بخشی از میراث فرهنگی ما به شمار میروند که از گذشتههای دور به ما ارث رسیده اما از دیدگاه شما اسطوره به چه معناست؟
یکی از اسطوره شناسان، برای دشواری این تعریف مثالی آورده است. او میگوید آگوستین مقدس در کتاب اعترافات خود وقتی از عنصر گریزندهای به نام زمان یاد میکند و میخواهد از آن تعریف کند، میگوید من خوب میدانم زمان چیست. اما این تا زمانی است که کسی از من نخواهد آن را تعریف کنم. در آن صورت نخواهم توانست که زمان را تعریف کنم. بر همین بنیاد نتیجه میگیرد، برای تعریف اسطوره، ما هم این دشواری آگوستین قدیس را داریم. منتها به هر حال، چکیدهای را عرض میکنم. وارنر، در دانشنامهی اساطیر جهان واژهی میت Myth و اسطوره را دارای ریشهای یونانی میداند و معتقد است، واژههای میتوسMythos در معنی افسانه، قضیه، گفنگو و سخن بوده است .لانگ معتقد است؛ اسطورهها، شخصیتبخشی Personfication به نیروها یا پدیدارهای طبیعی است یعنی همان صنعت تشخیص در ادبیات و شعر. جان بخشیدن به غیر انسانها، شخصیت انسانی بخشیدن به هر چه جز انسان. اسطوره، در نزد اقوام بّدّوی به معنی یک داستان راستین است، برخلاف برداشتی که زیر نام افسانه و در معنی دروغ از آن یاد میشود. جا دارد که از فرزانه توس که در آغاز نامورنامه خودش که ترکیبی از اسطوره و حماسه و داستانهای پهلوانی و تاریخی است یاد کنیم. به نظر میرسد این دو بیتی که در ادامه خواهیم آورد، اشاره به ویژگی اسطوره باشد: تو این را دروغ و فسانه مخوان / به یّک سر رَوِش در زمانه مدان/ از آن هر چه او با خِرّد بر خورَد/ دگر از ره رنج معنی برَد
بخش تاریخی شاهنامه، واقعیت تاریخی است که در مقابل بخش اسطورهای است که رمزآلود و سمبلیک است. دگر از ره رنج معنی برد . پیشینیان بنا بر همین، داستان سمبلیک و نمادین را داستان راستین میخواندند. الیاده ، اسطوره را امری مینوی میداند و شگفتانگیز که به دلیل همین مینوی بودن، اسطوره را واقعی میداند و به واقعی بودن اسطوره باورمند است در برابر کسانیکه تاریخ را واقعی میدانند و اسطوره را خالی از این واقعیت میدانند. او معتقد است اسطوره همچون سرگذشت و داستان مینوی است. تعریف اسطوره مطابق روایت زُروانی یا زَروانی گیهان شناخت ایرانی، شگفت انگیز است. بر این بنیاد، هر پدیدهای در گیتی، در هستی نمونهای مینوی و مُثالی دارد . چون مُثُل افلاطون . باز کردن لایههای این باور بسیار وقت خواهد برد . بنابراین میتوان گفت که اسطوره گزارش مینوی پدیدههای گیتییانه است. الیاده همچنین معتقد است که اسطوره جهانبینی انسان باستانی و گزارش تاریخ مقدس و تکرارپذیر است و همچنین واکنش انسان نخستین یا ابتدایی به پدیدهی مرگ است. بارت، اسطوره را امری نامحدود در برابر تاریخ میداند که امری محدود است. زمان و مکان در تاریخ سپنجی و فلکی خطی محدود و فناپذیر است ولی همین زمان و مکان در اسطوره به زمان و مکان قدسی و شگرف و ماندالایی به دایرهای و نامحدود تبدیل میشود .
خاستگاه اسطوره چیست؟
بارت معتقد است، اسطوره فقط میتواند از ابدیت و روز ازل بیاید. بر همین بنیاد است که نمونههای اسطورهای را نمونههای مثالی و ازلی و سرنمونه مینامند . در این تعریف به تعبیر کانت از زبان اونامونو بزرگترین مسئلهی بشر در کتاب " درد جاودانگی " او ، ترجمهی استاد بهاالدین خرمشاهی طرح شده است . اونامونو میگوید : کانت آنچه را در کتاب نخست خود یعنی " نقد عقل محض یا نظری " ، انکار کرده بود، در کتاب دوم خود " نقد عقل عملی " ، اثبات و جبران کرد و آن چیزی نبود جز متافیزیک . اونامونو ، در ادامه یادآور میشود که کانت با این کار پاسخی به مهمترین و بزرگترین مسئلهی بشر داده است که آن چیزی جز جاودانگی و آرزوی جاودانگی نیست. بر این بنیاد ، اسطوره در انواعش و در ذات خودش پاسخی به دغدغهمندی انسان در برابر مرگ و برآوردن آرزوی جاودانگی اوست . دکتر کزازی در این باره معتقد است که اسطوره روی یا رویهی ناخودآگاه انسان است که دو رویه دارد . رویه علمی و خودآگاه و رویهی اسطورهای و ناخودآگاه که دو جهانبینی و آکیل میدهد.
کامل این مطلب را میتوانید در سایت دادکین در لینک زیر بخوانید:
https://dadkinpublisher.ir/?p=6875
شکراله علیزاده
تاریخ ایران، پر از اسطوره است. اسطورههای واقعی و فراواقعی که ساخته ذهن انسانهای پیشین بودند و وجود خارجی نداشتند اما تاثیرات زیادی بر روح و روان و انگیزش حافظه جامعه ایرانی دارند. برای تبیین این موضوع، پای صحبتهای سهراب علیزاده، دکترای ادبیات فارسی مینشینیم تا درباره اسطوره و ابعاد مختلف آن صحبت کنیم.
میدانیم که اسطورهها، بخشی از میراث فرهنگی ما به شمار میروند که از گذشتههای دور به ما ارث رسیده اما از دیدگاه شما اسطوره به چه معناست؟
یکی از اسطوره شناسان، برای دشواری این تعریف مثالی آورده است. او میگوید آگوستین مقدس در کتاب اعترافات خود وقتی از عنصر گریزندهای به نام زمان یاد میکند و میخواهد از آن تعریف کند، میگوید من خوب میدانم زمان چیست. اما این تا زمانی است که کسی از من نخواهد آن را تعریف کنم. در آن صورت نخواهم توانست که زمان را تعریف کنم. بر همین بنیاد نتیجه میگیرد، برای تعریف اسطوره، ما هم این دشواری آگوستین قدیس را داریم. منتها به هر حال، چکیدهای را عرض میکنم. وارنر، در دانشنامهی اساطیر جهان واژهی میت Myth و اسطوره را دارای ریشهای یونانی میداند و معتقد است، واژههای میتوسMythos در معنی افسانه، قضیه، گفنگو و سخن بوده است .لانگ معتقد است؛ اسطورهها، شخصیتبخشی Personfication به نیروها یا پدیدارهای طبیعی است یعنی همان صنعت تشخیص در ادبیات و شعر. جان بخشیدن به غیر انسانها، شخصیت انسانی بخشیدن به هر چه جز انسان. اسطوره، در نزد اقوام بّدّوی به معنی یک داستان راستین است، برخلاف برداشتی که زیر نام افسانه و در معنی دروغ از آن یاد میشود. جا دارد که از فرزانه توس که در آغاز نامورنامه خودش که ترکیبی از اسطوره و حماسه و داستانهای پهلوانی و تاریخی است یاد کنیم. به نظر میرسد این دو بیتی که در ادامه خواهیم آورد، اشاره به ویژگی اسطوره باشد: تو این را دروغ و فسانه مخوان / به یّک سر رَوِش در زمانه مدان/ از آن هر چه او با خِرّد بر خورَد/ دگر از ره رنج معنی برَد
بخش تاریخی شاهنامه، واقعیت تاریخی است که در مقابل بخش اسطورهای است که رمزآلود و سمبلیک است. دگر از ره رنج معنی برد . پیشینیان بنا بر همین، داستان سمبلیک و نمادین را داستان راستین میخواندند. الیاده ، اسطوره را امری مینوی میداند و شگفتانگیز که به دلیل همین مینوی بودن، اسطوره را واقعی میداند و به واقعی بودن اسطوره باورمند است در برابر کسانیکه تاریخ را واقعی میدانند و اسطوره را خالی از این واقعیت میدانند. او معتقد است اسطوره همچون سرگذشت و داستان مینوی است. تعریف اسطوره مطابق روایت زُروانی یا زَروانی گیهان شناخت ایرانی، شگفت انگیز است. بر این بنیاد، هر پدیدهای در گیتی، در هستی نمونهای مینوی و مُثالی دارد . چون مُثُل افلاطون . باز کردن لایههای این باور بسیار وقت خواهد برد . بنابراین میتوان گفت که اسطوره گزارش مینوی پدیدههای گیتییانه است. الیاده همچنین معتقد است که اسطوره جهانبینی انسان باستانی و گزارش تاریخ مقدس و تکرارپذیر است و همچنین واکنش انسان نخستین یا ابتدایی به پدیدهی مرگ است. بارت، اسطوره را امری نامحدود در برابر تاریخ میداند که امری محدود است. زمان و مکان در تاریخ سپنجی و فلکی خطی محدود و فناپذیر است ولی همین زمان و مکان در اسطوره به زمان و مکان قدسی و شگرف و ماندالایی به دایرهای و نامحدود تبدیل میشود .
خاستگاه اسطوره چیست؟
بارت معتقد است، اسطوره فقط میتواند از ابدیت و روز ازل بیاید. بر همین بنیاد است که نمونههای اسطورهای را نمونههای مثالی و ازلی و سرنمونه مینامند . در این تعریف به تعبیر کانت از زبان اونامونو بزرگترین مسئلهی بشر در کتاب " درد جاودانگی " او ، ترجمهی استاد بهاالدین خرمشاهی طرح شده است . اونامونو میگوید : کانت آنچه را در کتاب نخست خود یعنی " نقد عقل محض یا نظری " ، انکار کرده بود، در کتاب دوم خود " نقد عقل عملی " ، اثبات و جبران کرد و آن چیزی نبود جز متافیزیک . اونامونو ، در ادامه یادآور میشود که کانت با این کار پاسخی به مهمترین و بزرگترین مسئلهی بشر داده است که آن چیزی جز جاودانگی و آرزوی جاودانگی نیست. بر این بنیاد ، اسطوره در انواعش و در ذات خودش پاسخی به دغدغهمندی انسان در برابر مرگ و برآوردن آرزوی جاودانگی اوست . دکتر کزازی در این باره معتقد است که اسطوره روی یا رویهی ناخودآگاه انسان است که دو رویه دارد . رویه علمی و خودآگاه و رویهی اسطورهای و ناخودآگاه که دو جهانبینی و آکیل میدهد.
کامل این مطلب را میتوانید در سایت دادکین در لینک زیر بخوانید:
https://dadkinpublisher.ir/?p=6875
مجتبی گهستونی
هشتم دیماه بنای آرامگاه یقوب لیث صفاری (رادمان پور ماهیک) که در جندی شاپور شهرستان دزفول مدفون است در فهرست آثار ملی میراثفرهنگی ایران ثبت شد.
علاوه بر نقش موثر یعقوب لیث در احیا و گسترش زبان فارسی، ویژگیهای معماری بنا که از دوره سلجوقی تا به امروز الحاقهایی داشته موجب ثبت ملی شدن بنا شده است. از ویژگیهای منحصر به فرد آرامگاه، گنبدهای دندانهدار مخروطی شکل است که نمونه آن را فقط در خوزستان و در برخی از بقعهها از جمله در دانیال نبی واقع در شوش میبینیم.
با مراجعه به مقبره یعقوب لیث در شهر باستانی جندی شاپور با مزاری آجری در بنایی با ارزش معماری مواجه میشویم که فاقد سنگ مزار و یا تصویر و حتی نشانهای که است که مشخص کند اینجا آرامگاه یعقوب لیث صفاری است. گویی یعقوب لیث، بی کس و کار است و از سرناچاری بنای آرامگاهی او را نگهداری میکنند؟ آیا واقعا چنین است.
پیگیریهای مختلفی درباره اینکه چرا آرامگاه یقوب لیث آرامگاه ندارد انجام دادهام و متوجه شدهام که برخی حساسیتها ناشی از تعصبهای تند مذهبی، برخی تعصبهای قومی و جلوگیری از برجسته کردن نام یعقوب لیث که به مانند نام کوروش حس ملی گرایی به وجود نیاورد وجود دارد. این در حالیست که یعقوب لیث یک شیرزاد ایرانی و احیاگر زبان پارسی است و بیتوجهی به ایشان یک نوع خودزنی فرهنگی و تاریخی محسوب میشود.
یعقوب لیث پس از فردوسی برای زنده نگه داشتن زبان فارسی، نامی پرآوازه است. به گفته بزرگان فرهنگ و ادب ایران زمین، بیگمان چنین است. هرکس با پیشینه ایران نو پس از اسلام آشنا باشد این شیرزاد ایرانی را گرامی میدارد. رویگر زادهای که از رویگری به فرمانوری رسید. اما ارزش یعقوب لیث، فرمانوری او نبود. بسیاراند کسانی که به پایگاههای بلند رسیدند و فرمانوری کردند. اما آنچه همه ایرانیان را در برابر بزرگمردی آزاده مانند یعقوب به کرنش وا میدارد، آنان را بر میانگیزد که او را بستایند، کاریست بزرگ که یعقوب انجام داد. او هنگامی که در نبردی بر دشمنان ایران چیرهگی جسته بود سروده سخنوری را شنود. آن سخنور در زبان تازی یعقوب را ستوده بود. یعقوب به خشم آمد. گفت آنچه را من اندر نیابم چرا باید گفت. از آن پس سخنوران پارسی گفتن گرفتند. زبان دربار یعقوب، زبان پارسی شد. این هنر بزرگ یعقوب است. از سویی دیگر او بدان سان دلبسته و باورمند به ایران بود که در برابر ستمگران ایستاد.
اما چرا وجود آرامگاه یعقوب لیث به عنوان یک ظرفیت مهم فرهنگی و اجتماعی و تاریخی مهم است؟ چون خوزستان سرزمین و گهواره تاریخ و تمدن است. رنگین کمان اقوام است. حضور یعقوب لیث در مثلث میراثهای جهانی چغازنبیل، شوشتر و شوش این قابلیت را دارد که بتواند جذب کننده باشد و به نشانهای موثر برای جذب تورهای گردشگری تبدیل شود.
استقرار آرامگاه یعقوب لیث در محدوده شهر باستانی جندی شاپور که از نخستین شهرهای دانشگاهی پزشکی عهد باستان است این قابلیت را دارد که به واسطه وجود پایگاه ملی جندی شاپور به محلی برای تولید فکر و اندیشه و انجام پژوهشهای فرهنگی تبدیل شود.
یعقوب لیث از آزاد مردان ایرانی و از عیاران بود. مایه شگفتی هم نیست زیرا که یعقوب در سرزمین پهلوانان زاده شده بود. به پاس دلیریها و ایران دوستی بیکران یعقوب، ما او را گرامی میداریم. او را یکی از برومندترین فرزندان این سرزمین سپند میشناسیم.
هشتم دیماه بنای آرامگاه یقوب لیث صفاری (رادمان پور ماهیک) که در جندی شاپور شهرستان دزفول مدفون است در فهرست آثار ملی میراثفرهنگی ایران ثبت شد.
علاوه بر نقش موثر یعقوب لیث در احیا و گسترش زبان فارسی، ویژگیهای معماری بنا که از دوره سلجوقی تا به امروز الحاقهایی داشته موجب ثبت ملی شدن بنا شده است. از ویژگیهای منحصر به فرد آرامگاه، گنبدهای دندانهدار مخروطی شکل است که نمونه آن را فقط در خوزستان و در برخی از بقعهها از جمله در دانیال نبی واقع در شوش میبینیم.
با مراجعه به مقبره یعقوب لیث در شهر باستانی جندی شاپور با مزاری آجری در بنایی با ارزش معماری مواجه میشویم که فاقد سنگ مزار و یا تصویر و حتی نشانهای که است که مشخص کند اینجا آرامگاه یعقوب لیث صفاری است. گویی یعقوب لیث، بی کس و کار است و از سرناچاری بنای آرامگاهی او را نگهداری میکنند؟ آیا واقعا چنین است.
پیگیریهای مختلفی درباره اینکه چرا آرامگاه یقوب لیث آرامگاه ندارد انجام دادهام و متوجه شدهام که برخی حساسیتها ناشی از تعصبهای تند مذهبی، برخی تعصبهای قومی و جلوگیری از برجسته کردن نام یعقوب لیث که به مانند نام کوروش حس ملی گرایی به وجود نیاورد وجود دارد. این در حالیست که یعقوب لیث یک شیرزاد ایرانی و احیاگر زبان پارسی است و بیتوجهی به ایشان یک نوع خودزنی فرهنگی و تاریخی محسوب میشود.
یعقوب لیث پس از فردوسی برای زنده نگه داشتن زبان فارسی، نامی پرآوازه است. به گفته بزرگان فرهنگ و ادب ایران زمین، بیگمان چنین است. هرکس با پیشینه ایران نو پس از اسلام آشنا باشد این شیرزاد ایرانی را گرامی میدارد. رویگر زادهای که از رویگری به فرمانوری رسید. اما ارزش یعقوب لیث، فرمانوری او نبود. بسیاراند کسانی که به پایگاههای بلند رسیدند و فرمانوری کردند. اما آنچه همه ایرانیان را در برابر بزرگمردی آزاده مانند یعقوب به کرنش وا میدارد، آنان را بر میانگیزد که او را بستایند، کاریست بزرگ که یعقوب انجام داد. او هنگامی که در نبردی بر دشمنان ایران چیرهگی جسته بود سروده سخنوری را شنود. آن سخنور در زبان تازی یعقوب را ستوده بود. یعقوب به خشم آمد. گفت آنچه را من اندر نیابم چرا باید گفت. از آن پس سخنوران پارسی گفتن گرفتند. زبان دربار یعقوب، زبان پارسی شد. این هنر بزرگ یعقوب است. از سویی دیگر او بدان سان دلبسته و باورمند به ایران بود که در برابر ستمگران ایستاد.
اما چرا وجود آرامگاه یعقوب لیث به عنوان یک ظرفیت مهم فرهنگی و اجتماعی و تاریخی مهم است؟ چون خوزستان سرزمین و گهواره تاریخ و تمدن است. رنگین کمان اقوام است. حضور یعقوب لیث در مثلث میراثهای جهانی چغازنبیل، شوشتر و شوش این قابلیت را دارد که بتواند جذب کننده باشد و به نشانهای موثر برای جذب تورهای گردشگری تبدیل شود.
استقرار آرامگاه یعقوب لیث در محدوده شهر باستانی جندی شاپور که از نخستین شهرهای دانشگاهی پزشکی عهد باستان است این قابلیت را دارد که به واسطه وجود پایگاه ملی جندی شاپور به محلی برای تولید فکر و اندیشه و انجام پژوهشهای فرهنگی تبدیل شود.
یعقوب لیث از آزاد مردان ایرانی و از عیاران بود. مایه شگفتی هم نیست زیرا که یعقوب در سرزمین پهلوانان زاده شده بود. به پاس دلیریها و ایران دوستی بیکران یعقوب، ما او را گرامی میداریم. او را یکی از برومندترین فرزندان این سرزمین سپند میشناسیم.
miraskhabar https://www.karzar.net/174630
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار درخواست جلوگیری از الحاق مجموعه جهانی عباسآباد (بهشهر-استان مازندران) به حریم شهری
ما امضاکنندگان این کارزار از شما درخواست میکنیم تا براساس قوانین مجلس شورای اسلامی در حوزه ثبت و حفاظت از آثار ملی و تعهدات دولت جمهوری اسلامی در معاهده بینالمللی میراث جهانی یونسکو، از الحاق غیرکارشناسانه این مجموعه به حریم شهر بهشهر جلوگیری نموده و مانع…
❤2
گفتوگو با سهراب علیزاده، دکترای ادبیات فارسی در باب اسطوره- قسمت دوم
تفاوت اسطوره و افسانه چیست؟
شکراله علیزاده
داستانهایی که افسانه نامیده میشوند، معمولا رگههایی از وقایع و رخدادهای تاریخی را در خود دارند. شخصیتهای این داستانها شخصیتهایی واقعی هستند، با این ویژگی که در پرداخت آن از اغراق بهره جستهاند. در حالی که اسطوره سرگذشتی واقعی به معنای تاریخی با شخصیتهای واقعی نیست. اسطوره در برابر داستان واقعی و رئال تاریخ داستانی رمزآلود و نمادین است که با بهره جستن از تمثیل و جانبخشی روایت شده است. تفاوت بنیادین افسانه و اسطوره در این مورد است. اما نکتهای را نمیبایست غافل شد و آن اینکه گاه این دو واژه یعنی اسطوره و افسانه در معنی مترادف و هم معنی به کار میروند .
شناخت اسطورههای ایرانی در شرایط امروزی چقدر مهم است؟
پرسشی بسیار حیاتی و سترگ که پاسخی در خور میطلبد . به اختصار میتوان گفت که اسطورهها بخشی بزرگ و مهمی از میراث فرهنگی هر ملت و تمدنی است . تمدن بزرگ ایرانی که سدههاست، بیمارگونه و آسیبهای بسیاری دیده است . به تعبیر بزرگان ما از جمله دکتر زرینکوب جاودانهیاد نیازمند رستاخیزی بزرگ است . بدون تکیه به اسطورههای ایرانی که شاکلهی استوار و بنیادین این تمدن هستند، راه به جایی نخواهیم برد. وقتی میگوییم اسطورهها بخش بزرگی یا مهمترین بخش از میراث فرهنگی یک ملت و یک تمدن است، بدین معناست که در اسطورهها پیشینهی تمدنی و تاریخی خود را بررسی میکنیم. بنیاد و شالودهی تاریخی و تمدنی خود را میشناسیم. چیستی خود ماهیت و هویت خود را میشناسیم. آن چیزی که در این روزگار شوربختانه بسیار آسیب دیده است و ما در بحث هویت تاریخی و تمدنی دچار دشخوار و دشواریهای زیادی هستیم، تا این بحث هویت حل و فصل نشود، راه به جایی نخواهیم برد و حل و فصل این بحث هویت بدون پرداختن به اسطورههای ایرانی راه به جایی نخواهد برد . نکتهی دیگر آسیبی است که مربوط میشود به حذف اسطورههای ایرانی و جایگزینی اسطورههای موازی یا مخالف انیرانی .بنابراین رستاخیز بزرگ ایران برای رهایی، بدون بازگشت به اسطورههای ریشه دار ایران به تحقیق ناممکن خواهد بود .
اسطوره زدایی از جامعه به چه معنا و چه تبعاتی دارد ؟
اسطورهزدایی از جامعه به معنی مرگ یک جامعه و تمدن است . دست کم به معنی بیماری آن جامعه و تمدن است. در پاتولوژی و آسیبشناسی جامعهی ایرانی از دیدگاههای مختلف روانشناختی و جامعهشناختی و دیگر جنبهها دانشوران نیک آگاهند که ما دیری است که ملتی بیماریم. مهمترین علت این بیماری، اسطورهزدایی از جامعهی ایرانی است که از نقطهی مشخصی رقم خورده است. تازش ویرانگر تازیان ترکان، تاتار و جز آن، در دوران معاصر تازش غرب به سرزمین کهن ما بخش عمدهای از اسطورههای بنیادین ما را زدوده است. همچنانکه بخش عمدهای از میراث فرهنگی ما که ریشه در این اسطورهها دارند، از این مملکت به غارت برده شده است. بر این بنیاد، اسطورهزدایی از جامعه به معنای مرگ آن جامعه است و برای رستاخیز بزرگ راهی جز بازگشت به اسطورهها نداریم. یعنی بازآفرینی و روایت و خوانش دیگربارهی اسطورهها و اینگونه است که ارج و ارزش آثاری چون نامورنامهی فرزانه توس را بهتر دریافت میکنیم.
تفاوت اسطوره و افسانه چیست؟
شکراله علیزاده
داستانهایی که افسانه نامیده میشوند، معمولا رگههایی از وقایع و رخدادهای تاریخی را در خود دارند. شخصیتهای این داستانها شخصیتهایی واقعی هستند، با این ویژگی که در پرداخت آن از اغراق بهره جستهاند. در حالی که اسطوره سرگذشتی واقعی به معنای تاریخی با شخصیتهای واقعی نیست. اسطوره در برابر داستان واقعی و رئال تاریخ داستانی رمزآلود و نمادین است که با بهره جستن از تمثیل و جانبخشی روایت شده است. تفاوت بنیادین افسانه و اسطوره در این مورد است. اما نکتهای را نمیبایست غافل شد و آن اینکه گاه این دو واژه یعنی اسطوره و افسانه در معنی مترادف و هم معنی به کار میروند .
شناخت اسطورههای ایرانی در شرایط امروزی چقدر مهم است؟
پرسشی بسیار حیاتی و سترگ که پاسخی در خور میطلبد . به اختصار میتوان گفت که اسطورهها بخشی بزرگ و مهمی از میراث فرهنگی هر ملت و تمدنی است . تمدن بزرگ ایرانی که سدههاست، بیمارگونه و آسیبهای بسیاری دیده است . به تعبیر بزرگان ما از جمله دکتر زرینکوب جاودانهیاد نیازمند رستاخیزی بزرگ است . بدون تکیه به اسطورههای ایرانی که شاکلهی استوار و بنیادین این تمدن هستند، راه به جایی نخواهیم برد. وقتی میگوییم اسطورهها بخش بزرگی یا مهمترین بخش از میراث فرهنگی یک ملت و یک تمدن است، بدین معناست که در اسطورهها پیشینهی تمدنی و تاریخی خود را بررسی میکنیم. بنیاد و شالودهی تاریخی و تمدنی خود را میشناسیم. چیستی خود ماهیت و هویت خود را میشناسیم. آن چیزی که در این روزگار شوربختانه بسیار آسیب دیده است و ما در بحث هویت تاریخی و تمدنی دچار دشخوار و دشواریهای زیادی هستیم، تا این بحث هویت حل و فصل نشود، راه به جایی نخواهیم برد و حل و فصل این بحث هویت بدون پرداختن به اسطورههای ایرانی راه به جایی نخواهد برد . نکتهی دیگر آسیبی است که مربوط میشود به حذف اسطورههای ایرانی و جایگزینی اسطورههای موازی یا مخالف انیرانی .بنابراین رستاخیز بزرگ ایران برای رهایی، بدون بازگشت به اسطورههای ریشه دار ایران به تحقیق ناممکن خواهد بود .
اسطوره زدایی از جامعه به چه معنا و چه تبعاتی دارد ؟
اسطورهزدایی از جامعه به معنی مرگ یک جامعه و تمدن است . دست کم به معنی بیماری آن جامعه و تمدن است. در پاتولوژی و آسیبشناسی جامعهی ایرانی از دیدگاههای مختلف روانشناختی و جامعهشناختی و دیگر جنبهها دانشوران نیک آگاهند که ما دیری است که ملتی بیماریم. مهمترین علت این بیماری، اسطورهزدایی از جامعهی ایرانی است که از نقطهی مشخصی رقم خورده است. تازش ویرانگر تازیان ترکان، تاتار و جز آن، در دوران معاصر تازش غرب به سرزمین کهن ما بخش عمدهای از اسطورههای بنیادین ما را زدوده است. همچنانکه بخش عمدهای از میراث فرهنگی ما که ریشه در این اسطورهها دارند، از این مملکت به غارت برده شده است. بر این بنیاد، اسطورهزدایی از جامعه به معنای مرگ آن جامعه است و برای رستاخیز بزرگ راهی جز بازگشت به اسطورهها نداریم. یعنی بازآفرینی و روایت و خوانش دیگربارهی اسطورهها و اینگونه است که ارج و ارزش آثاری چون نامورنامهی فرزانه توس را بهتر دریافت میکنیم.
👏1
بیش از 50 انجمن میراثفرهنگی و محیطزیست از رییسجمهور خواستار شدند
از الحاق مجموعه جهانی عباسآباد به حریم شهری جلوگیری کنید
میراثخبر- چندی پیش، «میراثخبر» گزارشی با عنوان «تیر خلاص به باغ جهانی عباسآباد» درباره وضعیت الحاق قلب هیرکانی به حریم شهری بهشهر منتشر کرد که به دنبال آن کارزاری برای نجات این مجموعه جهانی راهاندازی شده است. در این کارزار دوستداران میراثفرهنگی از رییسجمهور میخواهند تا مردم با حمایت خودشان حافظان میراثفرهنگی و محیطزیست شوند.
جناب آقای دکتر پزشکیان
ریاست محترم جمهور
با سلام،
ما امضاکنندگان این کارزار از جنابعالی درخواست میکنیم تا براساس مقررات ثبت ملی و جهانی میراث فرهنگی، نسبت به باغ جهانی عباسآباد شهرستان بهشهر در استان مازندران و ضوابط مصرح وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، از الحاق این مجموعه بیهمتای تاریخی با وسعت ۴۲۰ هکتار که تماماً پوشیده از جنگلهای بکر هیرکانی میباشد، به حریم شهر بهشهر جلوگیری نمایید.
میراث جهانی باغ عباسآباد، بزرگترین و منحصربهفردترین باغ ایرانی میباشد که در قلب جنگلهای هیرکانی ساخته شده و شهرت جهانی دارد. عباسآباد عالیترین نمونه باغهای تاریخی برونشهری بوده و براساس ضوابط ملی و جهانی نباید به محیط شهری الحاق شود. همچنین جنگلهای هیرکانی، بهعنوان یکی از زیستبومهای کمنظیر زمین در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است و دریاچه عباسآباد یکی از مهمترین زیستگاههای زادآوری گونه ارزشمند و زادبوم وزغ تالشی است که ۹۰ درصد پراکنش جهانی آن در ایران و خصوصاً در باغ جهانی عباسآباد قرار دارد. این مجموعه با ماهیت تاریخی و طبیعی، تنها به خدمات روزانه در بخش گردشگری میپردازد و از هیچ ویژگی محیطی شهری برخوردار نمیباشد.
ما امضاکنندگان این کارزار از شما درخواست میکنیم تا براساس قوانین مجلس شورای اسلامی در حوزه ثبت و حفاظت از آثار ملی و تعهدات دولت جمهوری اسلامی در معاهده بینالمللی میراث جهانی یونسکو، از الحاق غیرکارشناسانه این مجموعه به حریم شهر بهشهر جلوگیری نموده و مانع از خروج این مجموعه بینظیر از فهرست جهانی گردید.
بیشک الحاق این پهنه تاریخی و طبیعی به حریم شهر بهشهر میتواند سرآغازی برای تخریب آثار تاریخی، جنگلهای هیرکانی و زیستگاه حیاتی جانوران و اکوسیستم طبیعی و بکر این محدوده باشد. همچنین خواهشمندیم مدیریت یکپارچه مجموعه میراث جهانی عباسآباد را به متولی قانونی و تخصصی خود (وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی) بازگردانید و طرح جامع حفاظتی و گردشگری پایدار برای این منطقه، بهمنظور حفاظت از میراث جهانی و طبیعی و بهرهگیری شایسته از ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی آن صورت پذیرد.
از الحاق مجموعه جهانی عباسآباد به حریم شهری جلوگیری کنید
میراثخبر- چندی پیش، «میراثخبر» گزارشی با عنوان «تیر خلاص به باغ جهانی عباسآباد» درباره وضعیت الحاق قلب هیرکانی به حریم شهری بهشهر منتشر کرد که به دنبال آن کارزاری برای نجات این مجموعه جهانی راهاندازی شده است. در این کارزار دوستداران میراثفرهنگی از رییسجمهور میخواهند تا مردم با حمایت خودشان حافظان میراثفرهنگی و محیطزیست شوند.
جناب آقای دکتر پزشکیان
ریاست محترم جمهور
با سلام،
ما امضاکنندگان این کارزار از جنابعالی درخواست میکنیم تا براساس مقررات ثبت ملی و جهانی میراث فرهنگی، نسبت به باغ جهانی عباسآباد شهرستان بهشهر در استان مازندران و ضوابط مصرح وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، از الحاق این مجموعه بیهمتای تاریخی با وسعت ۴۲۰ هکتار که تماماً پوشیده از جنگلهای بکر هیرکانی میباشد، به حریم شهر بهشهر جلوگیری نمایید.
میراث جهانی باغ عباسآباد، بزرگترین و منحصربهفردترین باغ ایرانی میباشد که در قلب جنگلهای هیرکانی ساخته شده و شهرت جهانی دارد. عباسآباد عالیترین نمونه باغهای تاریخی برونشهری بوده و براساس ضوابط ملی و جهانی نباید به محیط شهری الحاق شود. همچنین جنگلهای هیرکانی، بهعنوان یکی از زیستبومهای کمنظیر زمین در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است و دریاچه عباسآباد یکی از مهمترین زیستگاههای زادآوری گونه ارزشمند و زادبوم وزغ تالشی است که ۹۰ درصد پراکنش جهانی آن در ایران و خصوصاً در باغ جهانی عباسآباد قرار دارد. این مجموعه با ماهیت تاریخی و طبیعی، تنها به خدمات روزانه در بخش گردشگری میپردازد و از هیچ ویژگی محیطی شهری برخوردار نمیباشد.
ما امضاکنندگان این کارزار از شما درخواست میکنیم تا براساس قوانین مجلس شورای اسلامی در حوزه ثبت و حفاظت از آثار ملی و تعهدات دولت جمهوری اسلامی در معاهده بینالمللی میراث جهانی یونسکو، از الحاق غیرکارشناسانه این مجموعه به حریم شهر بهشهر جلوگیری نموده و مانع از خروج این مجموعه بینظیر از فهرست جهانی گردید.
بیشک الحاق این پهنه تاریخی و طبیعی به حریم شهر بهشهر میتواند سرآغازی برای تخریب آثار تاریخی، جنگلهای هیرکانی و زیستگاه حیاتی جانوران و اکوسیستم طبیعی و بکر این محدوده باشد. همچنین خواهشمندیم مدیریت یکپارچه مجموعه میراث جهانی عباسآباد را به متولی قانونی و تخصصی خود (وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی) بازگردانید و طرح جامع حفاظتی و گردشگری پایدار برای این منطقه، بهمنظور حفاظت از میراث جهانی و طبیعی و بهرهگیری شایسته از ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی آن صورت پذیرد.
میراث خبر- حفاریهای غیرمجاز در منطقه تاریخی دارابگرد حتی پس از نصب دوربینهای حفاظتی همچنان ادامه دارد. این حفاریها به همراه قطع درختان، نگرانیهای زیادی را در میان مردم و دوستداران میراث فرهنگی ایجاد کرده است.
بر اساس مشاهدات، حفاریهای هدفمند و غیرمجاز در دارابگرد که به منظور یافتن آثار تاریخی و گنجینههای باستانی انجام میشود، همچنان ادامه دارد. این در حالی است که مسئولین به تازگی دوربینهای حفاظتی را در منطقه نصب کردهاند تا از این فعالیتهای غیرقانونی جلوگیری کنند. با این حال، به نظر میرسد که این اقدامات نتوانستهاند جلوی حفاریها را بگیرند.
علاوه بر حفاریهای غیرمجاز، قطع درختان در منطقه دارابگرد نیز به یک مشکل جدی تبدیل شده است. این فعالیتها که هفتهها است گزارش میشود، باعث نگرانی مردم شده است. مردم و دوستداران میراث فرهنگی از مسئولین میخواهند که پیگیری جدی در این خصوص انجام و افراد خاطی را تحویل مراجع قضایی دهند.
فعالان میراث فرهنگی از مسئولین میخواهند که به جای نصب دوربینهای بیاثر، اقدامات جدیتری برای جلوگیری از این فعالیتهای غیرقانونی انجام دهند
برای دیدن عکسهای بیشتر به صفحه اینستاگرامی میراثخبر مراجعه کنید
بر اساس مشاهدات، حفاریهای هدفمند و غیرمجاز در دارابگرد که به منظور یافتن آثار تاریخی و گنجینههای باستانی انجام میشود، همچنان ادامه دارد. این در حالی است که مسئولین به تازگی دوربینهای حفاظتی را در منطقه نصب کردهاند تا از این فعالیتهای غیرقانونی جلوگیری کنند. با این حال، به نظر میرسد که این اقدامات نتوانستهاند جلوی حفاریها را بگیرند.
علاوه بر حفاریهای غیرمجاز، قطع درختان در منطقه دارابگرد نیز به یک مشکل جدی تبدیل شده است. این فعالیتها که هفتهها است گزارش میشود، باعث نگرانی مردم شده است. مردم و دوستداران میراث فرهنگی از مسئولین میخواهند که پیگیری جدی در این خصوص انجام و افراد خاطی را تحویل مراجع قضایی دهند.
فعالان میراث فرهنگی از مسئولین میخواهند که به جای نصب دوربینهای بیاثر، اقدامات جدیتری برای جلوگیری از این فعالیتهای غیرقانونی انجام دهند
برای دیدن عکسهای بیشتر به صفحه اینستاگرامی میراثخبر مراجعه کنید
در نشست کمیته ملی موزهها مطالبه شد
آییننامه «تجارت اموال تاریخی» را باطل کنید
کمیته ملی موزهها به همراه جمعی از کارشناسان میراث فرهنگی و باستانشناسان با شناسایی ایرادهای حقوقی و ابهامهای آییننامه و دستورالعمل مربوط به «تجارت اموال تاریخی»، ابطال «آییننامه مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی-تاریخی منقول مجاز» را درخواست کردند.
در مردادماه سال ۱۳۸۴ هیأت وزیران به پیشنهاد سازمان وقت میراث فرهنگی و گردشگری، آییننامهای را با عنوان «مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی- تاریخی منقول مجاز» به استناد قانون برنامه چهارم توسعه و قانون حفظ آثار ملی مصوب ۱۳۰۹ تصویب میکند که در فصل چهارم آن به «تجارت اموال فرهنگی- تاریخی و هنری» میپردازد. این آییننامه حدود ۱۴ سال بعد و در تاریخ ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۸، به تصویب «دستورالعمل اجرایی تجارت اموال فرهنگی ـ تاریخی و هنری منقول مجاز» از سوی هیأت وزیران میشود.
با این وجود در این سالها، آن آییننامه و دستورالعمل مسکوت میماند و اجرایی نمیشود تا اینکه چندی پیش، موزه فرش تصاویری را در فضای مجازی به اشتراک میگذارد و از برگزاری «اولین نمایشگاه حراج اموال فرهنگی تاریخی مجاز با مجوز اداره کل موزهها در وزارت میراث» خبر میدهد و اعلام میکند که «آثار این حراجی متعلق به مجموعهداران شخصی بوده و توسط کارشناسان میراث فرهنگی کارشناسی شده است.»
در ادامه، پیگیریهای ایسنا حاکی از این بود که، کارگروه ملی با عنوان «تجارت اموال فرهنگی تاریخی و هنری منقول مجاز» با عضویت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به استناد «آییننامه مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی-تاریخی منقول مجاز» و «دستورالعمل اجرایی تجارت اموال فرهنگی ـ تاریخی و هنری منقول مجاز» تشکیل شده و در جلسهای که اول آبانماه سال ۱۴۰۳ تشکیل شده با برگزاری «حارج آثارفرهنگی تاریخی منقول مجاز و نقاشیهای معاصر» موافقت کرده است.
پیش از برگزاری این حراجی، آثار آن در موزه فرش ایران به نمایش گذاشته شد که انتخاب موزه برای نمایش آثار تاریخی آن حراجی، با مخالفت صریح کمیته ملی موزهها (ایکوم ایران) مواجه شد.
احمد محیط طباطبایی، رییس ایکوم ایران (کمیته ملی موزهها) در این نشست در نقد انتخاب موزه فرش ایران برای نمایش آثار این حراجی، گفت: خرید و فروش اموال فرهنگی و تاریخی حتی به صورت مجاز در موزهها، ممنوع است.
او اظهار کرد: موزه به هیچ وجه مجاز نیست فضایی را درون خود برای خرید و فروش اموال فرهنگی و تاریخی اختصاص دهد. حتی در کشورهای خلیج فارس که در سالهای اخیر، حراج اموال تاریخی شکل پررنگی گرفته است، شاهدیم موزههای خود را درگیر این کار نمیکنند و در فضای دیگری به حراجها اختصاص میدهند. قطعا وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، معاونت میراث فرهنگی و نهادهای ذیربط آن باید این موضوع را به عنوان پیشفرض مدنظر قرار دهند که به هیچوجه، موزهها را درگیر امر خرید و فروش اموال فرهنگی و تاریخی نکنند. این کار صدردصد غلط است.
محیط طباطبایی با اشاره به ابهامهای «آییننامه مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی-تاریخی منقول مجاز» که مبنای تدوین و تصویب «دستورالعمل اجرایی تجارت اموال فرهنگی ـ تاریخی و هنری منقول مجاز» شد، تاکید کرد: این آییننامه کاملا مخدوش است و شفاف نیست و باید مسایلی که در خودش دارد حل شود. بنابراین نظر بر این است که این آییننامه از رده خارج شود تا بازنگری شود.
منبع ایسنا
آییننامه «تجارت اموال تاریخی» را باطل کنید
کمیته ملی موزهها به همراه جمعی از کارشناسان میراث فرهنگی و باستانشناسان با شناسایی ایرادهای حقوقی و ابهامهای آییننامه و دستورالعمل مربوط به «تجارت اموال تاریخی»، ابطال «آییننامه مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی-تاریخی منقول مجاز» را درخواست کردند.
در مردادماه سال ۱۳۸۴ هیأت وزیران به پیشنهاد سازمان وقت میراث فرهنگی و گردشگری، آییننامهای را با عنوان «مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی- تاریخی منقول مجاز» به استناد قانون برنامه چهارم توسعه و قانون حفظ آثار ملی مصوب ۱۳۰۹ تصویب میکند که در فصل چهارم آن به «تجارت اموال فرهنگی- تاریخی و هنری» میپردازد. این آییننامه حدود ۱۴ سال بعد و در تاریخ ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۸، به تصویب «دستورالعمل اجرایی تجارت اموال فرهنگی ـ تاریخی و هنری منقول مجاز» از سوی هیأت وزیران میشود.
با این وجود در این سالها، آن آییننامه و دستورالعمل مسکوت میماند و اجرایی نمیشود تا اینکه چندی پیش، موزه فرش تصاویری را در فضای مجازی به اشتراک میگذارد و از برگزاری «اولین نمایشگاه حراج اموال فرهنگی تاریخی مجاز با مجوز اداره کل موزهها در وزارت میراث» خبر میدهد و اعلام میکند که «آثار این حراجی متعلق به مجموعهداران شخصی بوده و توسط کارشناسان میراث فرهنگی کارشناسی شده است.»
در ادامه، پیگیریهای ایسنا حاکی از این بود که، کارگروه ملی با عنوان «تجارت اموال فرهنگی تاریخی و هنری منقول مجاز» با عضویت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به استناد «آییننامه مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی-تاریخی منقول مجاز» و «دستورالعمل اجرایی تجارت اموال فرهنگی ـ تاریخی و هنری منقول مجاز» تشکیل شده و در جلسهای که اول آبانماه سال ۱۴۰۳ تشکیل شده با برگزاری «حارج آثارفرهنگی تاریخی منقول مجاز و نقاشیهای معاصر» موافقت کرده است.
پیش از برگزاری این حراجی، آثار آن در موزه فرش ایران به نمایش گذاشته شد که انتخاب موزه برای نمایش آثار تاریخی آن حراجی، با مخالفت صریح کمیته ملی موزهها (ایکوم ایران) مواجه شد.
احمد محیط طباطبایی، رییس ایکوم ایران (کمیته ملی موزهها) در این نشست در نقد انتخاب موزه فرش ایران برای نمایش آثار این حراجی، گفت: خرید و فروش اموال فرهنگی و تاریخی حتی به صورت مجاز در موزهها، ممنوع است.
او اظهار کرد: موزه به هیچ وجه مجاز نیست فضایی را درون خود برای خرید و فروش اموال فرهنگی و تاریخی اختصاص دهد. حتی در کشورهای خلیج فارس که در سالهای اخیر، حراج اموال تاریخی شکل پررنگی گرفته است، شاهدیم موزههای خود را درگیر این کار نمیکنند و در فضای دیگری به حراجها اختصاص میدهند. قطعا وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، معاونت میراث فرهنگی و نهادهای ذیربط آن باید این موضوع را به عنوان پیشفرض مدنظر قرار دهند که به هیچوجه، موزهها را درگیر امر خرید و فروش اموال فرهنگی و تاریخی نکنند. این کار صدردصد غلط است.
محیط طباطبایی با اشاره به ابهامهای «آییننامه مدیریت، ساماندهی، نظارت و حمایت از مالکان و دارندگان اموال فرهنگی-تاریخی منقول مجاز» که مبنای تدوین و تصویب «دستورالعمل اجرایی تجارت اموال فرهنگی ـ تاریخی و هنری منقول مجاز» شد، تاکید کرد: این آییننامه کاملا مخدوش است و شفاف نیست و باید مسایلی که در خودش دارد حل شود. بنابراین نظر بر این است که این آییننامه از رده خارج شود تا بازنگری شود.
منبع ایسنا
Forwarded from عکس نگار
.
وزیر میراث فرهنگی: مسئولان مربوطه اقدامات لازم را در قبال مهمترین خانه اراک انجام دهند
عمارت محسنی به دوران با شکوهش بازمیگردد
⭕️عمارت محسنی یکی از ارزشمندترین بناهای قاجاری ثبت ملی اراک است که از سالها پیش با حمایت بنیاد خیریه محسنی در حال احیاء، مرمت و بهسازی بوده و در صورت همکاری اداره میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، استانداری و شهرداری اراک میتواند هر چه زودتر به دوران باشکوه خود برگردد.
رضا صالحی امیری، وزیر میراثفرهنگی درباره این عمارت میگوید: «مسئولان مربوطه در میراث فرهنگی اراک باید درباره عمارت محسنی اقدامات لازم را انجام دهند.» این بنا زمانی محل آمد و شد بسیاری از شاهان و امیران ایرانی همچون ناصرالدین شاه و... بوده و بسیاری از حوادث دوران معاصر را در حافظه تاریخی خود دارد و دوران طلایی را پشت سر گذرانده است.
وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی درباره روند ساماندهی خانههای ارزشمند تاریخی و عمارت محسنی توضیح میدهد: «ما معمولا برای احیای خانههای تاریخی سه اقدام را باید انجام بدهیم؛ اول اینکه فرآیند ثبت بناهای تاریخی با سرعت انجام شود. پس از ثبت برای وزارت میراثفرهنگی تعهد صیانت ایجاد میشود و این بناها از تعرض در امان میمانند.
سپس بحث مرمت بناهای تاریخی است و بهرهبرداری از آنها. خانههای تاریخی در واقع در قالب صندوق احیا، بناهای تاریخی را به افراد صاحب صلاحیت واگذار میکنند تا از آن به صورت بهینه در قالب یک مرکز صنایعدستی، گردشگری یا بوتیکهتل یا اشکال دیگر استفاده شود.»
او همچنین تاکید میکند: «در سفرهای استانی که در روزهای پیشرو دارد، به دیدار بسیاری از محوطهها و بناهای تاریخی میرود و از نزدیک آنها را بازدید میکند که یکی از جاذبههای هویتی و گردشگری «عمارت محسنی» است.»
◀️عمارت محسنی در آینه تاریخ
اما چرا عمارت محسنی مهم است؟ عمارت پنج هزار متری محسنی با قدمتی بیش از ۱۵۰ سال، به واسطه معماری خاص خود، یکی از شاخصترین بناهای دوره قاجاریه در این شهر است. این عمارت هم به لحاظ اجرا و هم آرایهها و تزئینات -از جمله آجرکاری و ترکیب آجر و کاشی به ویژه در بخش حوضخانه- کمنظیر است.
این بنا نمونه شاخصی از معماری خانههای دوره قاجار به شمار میرود و دارای قسمتهایی مثل اندرونی و بیرونی، حمام، کالسکهخانه، حیاط مرکزی اصلی و پنج حیاط اختصاصی است.
این خانه در پانزدهم دی ۱۳۸۷ با شماره ثبت ۲۴۳۷۸ در زمره آثار ملی ایران قرار گرفت، اما سالها به دلیل نبود رسیدگی حال و روز خوبی نداشت تا اینکه بنیاد محسنی مسئولیت احیاء، مرمت و بهسازی این بنای با اهمیت را به عهده گرفت.
بنیاد محسنی که از سوی مهندس محمدحسین محسنی از نوادگان آیتالله حاجآقا محسن اراکی(سازنده اصلی عمارت) تأسیس شده، طرحهایی جامع را برای مرمت این خانه تهیه کرده که مورد تأیید سازمان میراث فرهنگی نیز قرار گرفته است.
کارشناسان میراثفرهنگی معتقدند که در صورت حمایت و تسهیل روند مرمت از سوی مسئولان مربوطه، میتوان انتظار داشت که کار مرمت و احیاء این عمارت که مهمترین اثر تاریخی استان مرکزی است، به زودی سرانجامی شایسته پیدا کند و به مرحله نهایی برسد.
◀️پنجدریها باز میشوند
جبهه شمالی عمارت وسیعترین قسمت مجموعه مشتمل بر فضاهایی دو و سه طبقه، پنج حیاط و حوضخانه و طبقه اول که دسترسی به آنها هم از حیاط اصلی و هم از حیاطهای پشتی امکانپذیر است در برگیرنده فضاهایی با کارکرد انباری، مطبخ و نانپزخانه را تشکیل است.
طبقه دوم این بخش، اتاقهای مسکونی متعددی را شامل میشود که رو به حیاط اصلی و پیرامون حیاطهای کوچکتر ساخته شده اند. در بخش شمال غربی بنا یک در رو به حیاط اول باز میشود و از حیاط توسط یک رشته پلکان میتوان به فضایی پنجدری رسید که با فضای طبقه دوم در جبهه غربی مرتبط است. یک راهروی سرپوشیده، رابط حیاط اول و حیاط دوم بنا است.
از حیاط دوم راهی به اندرونیهای پشتی وجود داشته که بهدلیل ساخت و سازهای مجاور، آثری از آن بخش باقی نمانده است. سقف همه بخش های متنوع مجموعه تیرپوش است و در هر جانب درها و پنجره هایی که متناسب با آب و هوا و اقلیم اراک است ساخته شده اند.
نوع معماری بنا در عین مشابهت با منازل تاریخی کویری ایران، از جنبه های بسیاری کاملا متفاوت است و بخش های مختلف حمام آن که بازسازی و مرمت آن کامل شده، با هیچ کدام از حمام های شناخته شده ایرانی، مشابه نیست و می توان گفت در نوع خود کم نظیر است.
عمارت محسنی هم به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد معماری و هم به دلیل حافظه تاریخی، یکی از بناهایی است که میتواند پس از مرمت کامل، به یکی از قطبهای گردشگری ایران تبدیل شود.
وزیر میراث فرهنگی: مسئولان مربوطه اقدامات لازم را در قبال مهمترین خانه اراک انجام دهند
عمارت محسنی به دوران با شکوهش بازمیگردد
⭕️عمارت محسنی یکی از ارزشمندترین بناهای قاجاری ثبت ملی اراک است که از سالها پیش با حمایت بنیاد خیریه محسنی در حال احیاء، مرمت و بهسازی بوده و در صورت همکاری اداره میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، استانداری و شهرداری اراک میتواند هر چه زودتر به دوران باشکوه خود برگردد.
رضا صالحی امیری، وزیر میراثفرهنگی درباره این عمارت میگوید: «مسئولان مربوطه در میراث فرهنگی اراک باید درباره عمارت محسنی اقدامات لازم را انجام دهند.» این بنا زمانی محل آمد و شد بسیاری از شاهان و امیران ایرانی همچون ناصرالدین شاه و... بوده و بسیاری از حوادث دوران معاصر را در حافظه تاریخی خود دارد و دوران طلایی را پشت سر گذرانده است.
وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی درباره روند ساماندهی خانههای ارزشمند تاریخی و عمارت محسنی توضیح میدهد: «ما معمولا برای احیای خانههای تاریخی سه اقدام را باید انجام بدهیم؛ اول اینکه فرآیند ثبت بناهای تاریخی با سرعت انجام شود. پس از ثبت برای وزارت میراثفرهنگی تعهد صیانت ایجاد میشود و این بناها از تعرض در امان میمانند.
سپس بحث مرمت بناهای تاریخی است و بهرهبرداری از آنها. خانههای تاریخی در واقع در قالب صندوق احیا، بناهای تاریخی را به افراد صاحب صلاحیت واگذار میکنند تا از آن به صورت بهینه در قالب یک مرکز صنایعدستی، گردشگری یا بوتیکهتل یا اشکال دیگر استفاده شود.»
او همچنین تاکید میکند: «در سفرهای استانی که در روزهای پیشرو دارد، به دیدار بسیاری از محوطهها و بناهای تاریخی میرود و از نزدیک آنها را بازدید میکند که یکی از جاذبههای هویتی و گردشگری «عمارت محسنی» است.»
◀️عمارت محسنی در آینه تاریخ
اما چرا عمارت محسنی مهم است؟ عمارت پنج هزار متری محسنی با قدمتی بیش از ۱۵۰ سال، به واسطه معماری خاص خود، یکی از شاخصترین بناهای دوره قاجاریه در این شهر است. این عمارت هم به لحاظ اجرا و هم آرایهها و تزئینات -از جمله آجرکاری و ترکیب آجر و کاشی به ویژه در بخش حوضخانه- کمنظیر است.
این بنا نمونه شاخصی از معماری خانههای دوره قاجار به شمار میرود و دارای قسمتهایی مثل اندرونی و بیرونی، حمام، کالسکهخانه، حیاط مرکزی اصلی و پنج حیاط اختصاصی است.
این خانه در پانزدهم دی ۱۳۸۷ با شماره ثبت ۲۴۳۷۸ در زمره آثار ملی ایران قرار گرفت، اما سالها به دلیل نبود رسیدگی حال و روز خوبی نداشت تا اینکه بنیاد محسنی مسئولیت احیاء، مرمت و بهسازی این بنای با اهمیت را به عهده گرفت.
بنیاد محسنی که از سوی مهندس محمدحسین محسنی از نوادگان آیتالله حاجآقا محسن اراکی(سازنده اصلی عمارت) تأسیس شده، طرحهایی جامع را برای مرمت این خانه تهیه کرده که مورد تأیید سازمان میراث فرهنگی نیز قرار گرفته است.
کارشناسان میراثفرهنگی معتقدند که در صورت حمایت و تسهیل روند مرمت از سوی مسئولان مربوطه، میتوان انتظار داشت که کار مرمت و احیاء این عمارت که مهمترین اثر تاریخی استان مرکزی است، به زودی سرانجامی شایسته پیدا کند و به مرحله نهایی برسد.
◀️پنجدریها باز میشوند
جبهه شمالی عمارت وسیعترین قسمت مجموعه مشتمل بر فضاهایی دو و سه طبقه، پنج حیاط و حوضخانه و طبقه اول که دسترسی به آنها هم از حیاط اصلی و هم از حیاطهای پشتی امکانپذیر است در برگیرنده فضاهایی با کارکرد انباری، مطبخ و نانپزخانه را تشکیل است.
طبقه دوم این بخش، اتاقهای مسکونی متعددی را شامل میشود که رو به حیاط اصلی و پیرامون حیاطهای کوچکتر ساخته شده اند. در بخش شمال غربی بنا یک در رو به حیاط اول باز میشود و از حیاط توسط یک رشته پلکان میتوان به فضایی پنجدری رسید که با فضای طبقه دوم در جبهه غربی مرتبط است. یک راهروی سرپوشیده، رابط حیاط اول و حیاط دوم بنا است.
از حیاط دوم راهی به اندرونیهای پشتی وجود داشته که بهدلیل ساخت و سازهای مجاور، آثری از آن بخش باقی نمانده است. سقف همه بخش های متنوع مجموعه تیرپوش است و در هر جانب درها و پنجره هایی که متناسب با آب و هوا و اقلیم اراک است ساخته شده اند.
نوع معماری بنا در عین مشابهت با منازل تاریخی کویری ایران، از جنبه های بسیاری کاملا متفاوت است و بخش های مختلف حمام آن که بازسازی و مرمت آن کامل شده، با هیچ کدام از حمام های شناخته شده ایرانی، مشابه نیست و می توان گفت در نوع خود کم نظیر است.
عمارت محسنی هم به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد معماری و هم به دلیل حافظه تاریخی، یکی از بناهایی است که میتواند پس از مرمت کامل، به یکی از قطبهای گردشگری ایران تبدیل شود.
مجتبی گهستونی
با کشف یک سازه تاریخی در محوطه ترمینال برون شهری شهر شوشتر، آیا پایتخت سازههای آبی تاریخی ایران، بار دیگر افکار عمومی را شگفتزده خواهد کرد و اثر دیگری را به مجموعه سازههای آبی تاریخی اضافه خواهد کرد؟
البته اگر عوامل شهرداری شوشتر و برخی ذینفعان دیگر بگذارند، شهر شوشتر با بررسیهای باستانشناسی یک به یک حلقههای آبی خود را شناسایی خواهد و در فهرست میراث ملی و جهانی ثبت خواهد کرد.
در این نوشتار تصاویری از یک تونل باستانی که طی روزهای گذشته در محوطه ترمینال در حین گودبرداری جهت ساخت و ساز نمایان شد و با اطلاع رسانی شهروندان متعهد و شرافتمند و ورود میراثفرهنگی جهت گمانهزنی باستانشناسی متوقف شد را مشاهده میکنید.
مشاهده نمونههایی از سفالها و کوزههای شکسته نشان از ناگفتههای تاریخی شوشتر در این مکان دارد که امید است پژوهشگاه میراثفرهنگی کشور ایران و متولیان حفظ و احیا میراث فرهنگی استان خوزستان اقدامات لازم جهت تخلیه و گمانهزنیهای باستانی را در این مکان شروع کنند.
اگر اثبات شود که این سازه نو یافته یکی از آبراهههای منشعب شده از نهرهای باستانی ثبت جهانی شوشتر باشد کشف مهمی است و فصل جدیدی از قناتهای رودخانهای را در شوشتر باز میکند. لازم به یادآوری است که باغ خان شوشتر از طریق قناتهای رودخانهای در حال سیراب شدن است.
در پی مشاهده یک تونل باستانی که طی روزهای گذشته در محوطه ترمینال مشاهده شد، شهرداری و برخی عوامل که از این کشف ناگهانی پریشان شدند، تمام تلاش خود را بعمل آوردند تا تونل کشف شده را با نخاله پر کنند. فشارهای شهرداری شوشتر بر متولی میراثفرهنگی برای مسکوت گذاشتن این پرونده کم نیست. در این میان یکی از متولیان میراث فرهنگی خوزستان به اینجانب گفت: «بقایای قسمتی از کانال آبرسانی را مشاهده کردیم اما متاسفانه با توجه به ساخت و سازهای دورههای قبل مابقی کانال مسدود شده و به جز دو تیکه سفال اسلامی چیز دیگهای مشاهده نشده است.»
با این حال از یک مقام مسئول میراثفرهنگی انتظار میرود که وقتی خبرنگار دریاره کشف اثر پرسش میکند، آن مقام مسئول به گونهای تداعی نکند که اثر با ارزشی مشاهده نشده و با اظهار نظر خود زمینه را برای سوءاستفاده دیگر نهادها فراهم نکنند. چون وقتی سازهای تاریخی مشاهده میشود انتظار میرود که کلیه اقدامات پژوهشی، حفاظتی و احیا در آن صورت بگیرد.
گفتنی است که سازه کشف شده به دلیل قرار گرفتن در جهت شمالی و جنوبی آن یکی از آبراهههای منشعب شده از نهر داریون باشد که به سمت مراکز جنوبی در بافت تاریخی آبرسانی میکرده است. اگر بررسیها وجود یک سازه آبی باستانی را تایید کند که البته کتاب تذکره شوشتر فعال بودن چنین کانالهایی تا دوره صفویه را فعال عنوان میکند، درباره وجود این سازه، باید دفتر گنجینه آب سازمان آب و برق خوزستان، مدیریت پایگاه سازههای آبی تاریخی در کنار اداره میزاثفرهنگی شوشتر ورود کرده و تکلیف سازه مورد نظر را در پایتخت سازههای آبی تاریخی ایران مشخص کنند. البته احتمالهای دیگری درباره دیگر کاربریهای سازه داد که دانستن آن منوط به بررسی هرچه بیشتر توسط باستان شناسان است.
این سازه حتی اگر کانال نباشد و متعلق به یک شوادان از یک منزل باشد باز قابل بررسی است و اهمیت دارد. چون در عکسهای هوایی سال 1335 آثاری از خانه در جنوب غربی شوشتر مشاهده نمیشود و کارشناسان احتمال میدهند در سدههای قبلتر در این مکان خانه وجود داشته باشد که خود نکته بسیار مهمی است.
از اداره کل میراثفرهنگی خوزستان و شهرستان شوشتر انتظار میرود که نسبت به فشارهای بیرونی برای سرپوش گذاشتن بر روی برخی موضوعات مقاومتر باشند و برای حفاظت از آثار و محوطههای تاریخی منفعلانه عمل نکنند و به قانون اتکا کنند.
برای دیدن عکسهای بیشتر به اینستاگرام میراث خبر مراجعه کنید.
مجتبی گهستونی
با کشف یک سازه تاریخی در محوطه ترمینال برون شهری شهر شوشتر، آیا پایتخت سازههای آبی تاریخی ایران، بار دیگر افکار عمومی را شگفتزده خواهد کرد و اثر دیگری را به مجموعه سازههای آبی تاریخی اضافه خواهد کرد؟
البته اگر عوامل شهرداری شوشتر و برخی ذینفعان دیگر بگذارند، شهر شوشتر با بررسیهای باستانشناسی یک به یک حلقههای آبی خود را شناسایی خواهد و در فهرست میراث ملی و جهانی ثبت خواهد کرد.
در این نوشتار تصاویری از یک تونل باستانی که طی روزهای گذشته در محوطه ترمینال در حین گودبرداری جهت ساخت و ساز نمایان شد و با اطلاع رسانی شهروندان متعهد و شرافتمند و ورود میراثفرهنگی جهت گمانهزنی باستانشناسی متوقف شد را مشاهده میکنید.
مشاهده نمونههایی از سفالها و کوزههای شکسته نشان از ناگفتههای تاریخی شوشتر در این مکان دارد که امید است پژوهشگاه میراثفرهنگی کشور ایران و متولیان حفظ و احیا میراث فرهنگی استان خوزستان اقدامات لازم جهت تخلیه و گمانهزنیهای باستانی را در این مکان شروع کنند.
اگر اثبات شود که این سازه نو یافته یکی از آبراهههای منشعب شده از نهرهای باستانی ثبت جهانی شوشتر باشد کشف مهمی است و فصل جدیدی از قناتهای رودخانهای را در شوشتر باز میکند. لازم به یادآوری است که باغ خان شوشتر از طریق قناتهای رودخانهای در حال سیراب شدن است.
در پی مشاهده یک تونل باستانی که طی روزهای گذشته در محوطه ترمینال مشاهده شد، شهرداری و برخی عوامل که از این کشف ناگهانی پریشان شدند، تمام تلاش خود را بعمل آوردند تا تونل کشف شده را با نخاله پر کنند. فشارهای شهرداری شوشتر بر متولی میراثفرهنگی برای مسکوت گذاشتن این پرونده کم نیست. در این میان یکی از متولیان میراث فرهنگی خوزستان به اینجانب گفت: «بقایای قسمتی از کانال آبرسانی را مشاهده کردیم اما متاسفانه با توجه به ساخت و سازهای دورههای قبل مابقی کانال مسدود شده و به جز دو تیکه سفال اسلامی چیز دیگهای مشاهده نشده است.»
با این حال از یک مقام مسئول میراثفرهنگی انتظار میرود که وقتی خبرنگار دریاره کشف اثر پرسش میکند، آن مقام مسئول به گونهای تداعی نکند که اثر با ارزشی مشاهده نشده و با اظهار نظر خود زمینه را برای سوءاستفاده دیگر نهادها فراهم نکنند. چون وقتی سازهای تاریخی مشاهده میشود انتظار میرود که کلیه اقدامات پژوهشی، حفاظتی و احیا در آن صورت بگیرد.
گفتنی است که سازه کشف شده به دلیل قرار گرفتن در جهت شمالی و جنوبی آن یکی از آبراهههای منشعب شده از نهر داریون باشد که به سمت مراکز جنوبی در بافت تاریخی آبرسانی میکرده است. اگر بررسیها وجود یک سازه آبی باستانی را تایید کند که البته کتاب تذکره شوشتر فعال بودن چنین کانالهایی تا دوره صفویه را فعال عنوان میکند، درباره وجود این سازه، باید دفتر گنجینه آب سازمان آب و برق خوزستان، مدیریت پایگاه سازههای آبی تاریخی در کنار اداره میزاثفرهنگی شوشتر ورود کرده و تکلیف سازه مورد نظر را در پایتخت سازههای آبی تاریخی ایران مشخص کنند. البته احتمالهای دیگری درباره دیگر کاربریهای سازه داد که دانستن آن منوط به بررسی هرچه بیشتر توسط باستان شناسان است.
این سازه حتی اگر کانال نباشد و متعلق به یک شوادان از یک منزل باشد باز قابل بررسی است و اهمیت دارد. چون در عکسهای هوایی سال 1335 آثاری از خانه در جنوب غربی شوشتر مشاهده نمیشود و کارشناسان احتمال میدهند در سدههای قبلتر در این مکان خانه وجود داشته باشد که خود نکته بسیار مهمی است.
از اداره کل میراثفرهنگی خوزستان و شهرستان شوشتر انتظار میرود که نسبت به فشارهای بیرونی برای سرپوش گذاشتن بر روی برخی موضوعات مقاومتر باشند و برای حفاظت از آثار و محوطههای تاریخی منفعلانه عمل نکنند و به قانون اتکا کنند.
برای دیدن عکسهای بیشتر به اینستاگرام میراث خبر مراجعه کنید.
در گفتوگو با اسماعیل مطلوبکاری مطرح شد- قسمت اول
اهمیت سکهها و زبانشناختی در تحلیل تاریخی
محمدعلی دویرحاوی
دانشجوی ارشد زبانهای باستانی تیران
اسماعیل مطلوبکاری که تحصیلات خود را در رشتههای ایران باستان و زبانهای باستانی ایران به پایان برده، به تازگی کتاب «سکه نوشتههای ساسانی؛ رویکرد زبانشناختی به تحلیل تاریخی» از او منتشر شده است. پیش از این هم کتابی تحت عنوان برآمدی بر مبانی مشروعیت در دولت ساسانی از او منتشر شده بود. به مناسبت انتشار این کتاب با او به گفتوگو نشستیم.
چرا برای کتاب خود، تیتر فرعی «رویکردی زبانشناختی به تحلیل تاریخی» را انتخاب کردهاید؟
همانگونه که در پیشگفتار کتاب متذکر شدم، من زبانشناس تاریخی یا سکهشناس نیستم، بلکه بهعنوان یک تاریخپژوه برای درک مفهوم سکهنوشتهها، و از این طریق درک مبانی مشروعیت ساسانیان، اقدام به این پژوهش کردهام. پژوهشگر میتواند از رویکردهای مختلفی برای پیشبرد پژوهش خود استفاده کند که یکی از آنها رویکرد زبانشناختی است. من بر این باورم که عناوین مندرج بر مسکوکهای ساسانی، که بخش مهمی از سکهنوشتهها را تشکیل میدهند، نشاندهنده باور و ایدئولوژی دولت ساسانی است که از دل مناسبات اجتماعی و جهانبینی جامعه ایرانی پدید آمدهاند و چون بهترین منبع برای بازسازی این مناسبات و جهانبینی، متون فارسی میانه زردشتی، مانوی و دیگر متون برجای مانده هستند که عمدتاً بعد از فروپاشی ساسانیان نوشته شدهاند؛ لذا توجه به پیشینه متنی واژگان و عناوین در زبانهای ایرانی باستان و میانه به پژوهشگر کمک میکند تا به درکی نزدیک به عصر ساسانی دست یابد. بدینترتیب در مواردی که پژوهشگر به دلیل مشکلات فنی قادر به خوانش قطعی سکهنوشته نیست یا از درک معنا و مفهوم آن باز میماند، میتواند خوانشی ارائه کند که منطبق با پیشینة متنی و سنت اداری -دینی ساسانیان باشد.
چرا در آثار جدیدتان به معرفتهای میانرشتهای توجه کردهاید؟
من پیشتر نیز به اهمیت علوم تاریخی و معرفتهای میانرشتهای توجه کردهام. اگر به خاطر داشته باشید در کتاب نخست خود به مبانی مشروعیت دولت ساسانی پرداختهام که موضوعی میانرشتهای بود و برای ارایه آن مجبور بودم تا به جامعهشناسیتاریخی ایران در سدههای سوم تا هفتم میلادی توجه کنم. در همان زمان متوجه اهمیت مطالعات زبانشناختی در تدوین روشمند پژوهشهای تاریخی شدم. جالب است به این نکته اشاره کنم که آموزش تاریخ در ایران اساساً مبتنی بر «متن» است و منظور از متن همان متون کلاسیک تاریخی به زبانهای زنده یا ترجمههای موجود از متون کلاسیک به این زبانهاست. درحالیکه مهمترین عامل در ایجاد مساله برای پژوهشگر خواندن و تفسیر متون اولیه به زبان مبدأ است. هنگامی که ما متنی ترجمه شده را میخوانیم، ترجمه از صافی ذهن مترجمی گذشته است که معمولاً فاقد دانش تاریخی است. چه بسا واژگان و اصطلاحاتی که از نظر تاریخی واجد اهمیت بسیاری هستند، در جریان ترجمه مورد غفلت واقع شده است و مفاهیم مرتبط با آنها از ترجمه حذف میشوند. پس اگر متنی به زبان مبدأ خوانده شود، میتواند گنجینهای از واژگان و اصطلاحات در اختیار پژوهشگر قرار دهد که از نظر مترجم فاقد دانش تاریخی پوشیده مانده بود. توجه به زبانشناسی تاریخی و آشنایی نسبی با زبانهای ایرانی باستان و میانه موجب شده است تا در پژوهشهای تاریخی پیش از پیش به این مطالعات اهمیت دهم و به عنوان دری برای ورود به مفاهیم تاریخی از آن استفاده کنم و به تاریخ مفهومی توجه بیشتری کنم.
اهمیت سکهها و زبانشناختی در تحلیل تاریخی
محمدعلی دویرحاوی
دانشجوی ارشد زبانهای باستانی تیران
اسماعیل مطلوبکاری که تحصیلات خود را در رشتههای ایران باستان و زبانهای باستانی ایران به پایان برده، به تازگی کتاب «سکه نوشتههای ساسانی؛ رویکرد زبانشناختی به تحلیل تاریخی» از او منتشر شده است. پیش از این هم کتابی تحت عنوان برآمدی بر مبانی مشروعیت در دولت ساسانی از او منتشر شده بود. به مناسبت انتشار این کتاب با او به گفتوگو نشستیم.
چرا برای کتاب خود، تیتر فرعی «رویکردی زبانشناختی به تحلیل تاریخی» را انتخاب کردهاید؟
همانگونه که در پیشگفتار کتاب متذکر شدم، من زبانشناس تاریخی یا سکهشناس نیستم، بلکه بهعنوان یک تاریخپژوه برای درک مفهوم سکهنوشتهها، و از این طریق درک مبانی مشروعیت ساسانیان، اقدام به این پژوهش کردهام. پژوهشگر میتواند از رویکردهای مختلفی برای پیشبرد پژوهش خود استفاده کند که یکی از آنها رویکرد زبانشناختی است. من بر این باورم که عناوین مندرج بر مسکوکهای ساسانی، که بخش مهمی از سکهنوشتهها را تشکیل میدهند، نشاندهنده باور و ایدئولوژی دولت ساسانی است که از دل مناسبات اجتماعی و جهانبینی جامعه ایرانی پدید آمدهاند و چون بهترین منبع برای بازسازی این مناسبات و جهانبینی، متون فارسی میانه زردشتی، مانوی و دیگر متون برجای مانده هستند که عمدتاً بعد از فروپاشی ساسانیان نوشته شدهاند؛ لذا توجه به پیشینه متنی واژگان و عناوین در زبانهای ایرانی باستان و میانه به پژوهشگر کمک میکند تا به درکی نزدیک به عصر ساسانی دست یابد. بدینترتیب در مواردی که پژوهشگر به دلیل مشکلات فنی قادر به خوانش قطعی سکهنوشته نیست یا از درک معنا و مفهوم آن باز میماند، میتواند خوانشی ارائه کند که منطبق با پیشینة متنی و سنت اداری -دینی ساسانیان باشد.
چرا در آثار جدیدتان به معرفتهای میانرشتهای توجه کردهاید؟
من پیشتر نیز به اهمیت علوم تاریخی و معرفتهای میانرشتهای توجه کردهام. اگر به خاطر داشته باشید در کتاب نخست خود به مبانی مشروعیت دولت ساسانی پرداختهام که موضوعی میانرشتهای بود و برای ارایه آن مجبور بودم تا به جامعهشناسیتاریخی ایران در سدههای سوم تا هفتم میلادی توجه کنم. در همان زمان متوجه اهمیت مطالعات زبانشناختی در تدوین روشمند پژوهشهای تاریخی شدم. جالب است به این نکته اشاره کنم که آموزش تاریخ در ایران اساساً مبتنی بر «متن» است و منظور از متن همان متون کلاسیک تاریخی به زبانهای زنده یا ترجمههای موجود از متون کلاسیک به این زبانهاست. درحالیکه مهمترین عامل در ایجاد مساله برای پژوهشگر خواندن و تفسیر متون اولیه به زبان مبدأ است. هنگامی که ما متنی ترجمه شده را میخوانیم، ترجمه از صافی ذهن مترجمی گذشته است که معمولاً فاقد دانش تاریخی است. چه بسا واژگان و اصطلاحاتی که از نظر تاریخی واجد اهمیت بسیاری هستند، در جریان ترجمه مورد غفلت واقع شده است و مفاهیم مرتبط با آنها از ترجمه حذف میشوند. پس اگر متنی به زبان مبدأ خوانده شود، میتواند گنجینهای از واژگان و اصطلاحات در اختیار پژوهشگر قرار دهد که از نظر مترجم فاقد دانش تاریخی پوشیده مانده بود. توجه به زبانشناسی تاریخی و آشنایی نسبی با زبانهای ایرانی باستان و میانه موجب شده است تا در پژوهشهای تاریخی پیش از پیش به این مطالعات اهمیت دهم و به عنوان دری برای ورود به مفاهیم تاریخی از آن استفاده کنم و به تاریخ مفهومی توجه بیشتری کنم.
در گفتوگو با اسماعیل مطلوبکاری مطرح شد- قسمت دوم
دلایل ریشهشناسی سکهها
محمدعلی دویرحاوی
دانشجوی ارشد زبانهای باستانی تیران
سکهنوشتهها چه اهمیتی در شناخت ادوار تاریخ ساسانی دارند؟
منابع لازم برای بررسی یک دورة تاریخی به سه دسته تقسیم میشوند: 1. متن؛ 2. منابع فرهنگ مادی و غیر مادی؛ 3. منابع اپیگرافیک که مهمترین آنها عبارتند از مسکوکها و مهرها. مسکوکها به این دلیل اهمیت دارند که به عنوان منابعی همعصر، اطلاعات تاریخی را بیواسطة زمانی و تأثیر باورها و اندیشههای متأخر به پژوهشگر منتقل میکنند. بههمین دلیل سکهنوشتهها حامل اطلاعات دست اول از عصر خود و ایدئولوژی سیاسی ساسانیان هستند و پژوهشگر میتواند با دستهبندی آنها و توجه به تقدم و تأخر در درج آنها بر مسکوکها، به ایدئولوژی سیاسی دولت ساسانی پی ببرد و اقدام به دورهبندی تاریخ این سلسله کند. بیآنکه تحت تأثیر لایههای مختلف زمانی قرار گیرد که موجب جهتدار یا مکدّر شدن برداشت او از رویدادها میشوند.
چرا به ریشهشناسی سکهنوشتهها، اعم از عناوین و نامهای خاص، توجه بیشتری شده است؟
این امر شاید عادتی باشد که به دلیل تحصیل در رشته زبانهای باستانی ایران کسب کردهام. در درسهای مختلف این رشته، ابتدا ریشهشناسی هر واژه بررسی میشود و سپس براساس ریشهشناسی اقدام به تحلیل واژگانی و مفهومی میشود. به گمان من این شیوهای درست برای آموزش به علاقهمندان است؛ زیرا نوآموز را با مقدمات زبانشناسی آشنا میکند و موجب میشود تا بتواند واژگان همخانواده با واژه مورد نظر و پیشینة آن در سنت اداری- دینی ایرانی را دریابد. ریشهشناسی یکی از مهمترین و به گمان من دشوارترین زیرشاخة زبانشناسی است و بدیهی است که من صلاحیت اظهار نظر دربارة آن را ندارم؛ اما گاه میتوان با توجه به جنبههای تاریخی موضوع یکی از ریشهشناسیهای پیشنهادی توسط متخصصین را ارجح دانست. در این پژوهش من چند بار به اهمیت ریشهشناسی نامهای خاص و عناوین مندرج بر مسکوکها اشاره مستقیم داشتهام که امیدوارم موجب جلب توجه خوانندگان و پژوهشگران به اهمیت آن شده باشد.
دلایل ریشهشناسی سکهها
محمدعلی دویرحاوی
دانشجوی ارشد زبانهای باستانی تیران
سکهنوشتهها چه اهمیتی در شناخت ادوار تاریخ ساسانی دارند؟
منابع لازم برای بررسی یک دورة تاریخی به سه دسته تقسیم میشوند: 1. متن؛ 2. منابع فرهنگ مادی و غیر مادی؛ 3. منابع اپیگرافیک که مهمترین آنها عبارتند از مسکوکها و مهرها. مسکوکها به این دلیل اهمیت دارند که به عنوان منابعی همعصر، اطلاعات تاریخی را بیواسطة زمانی و تأثیر باورها و اندیشههای متأخر به پژوهشگر منتقل میکنند. بههمین دلیل سکهنوشتهها حامل اطلاعات دست اول از عصر خود و ایدئولوژی سیاسی ساسانیان هستند و پژوهشگر میتواند با دستهبندی آنها و توجه به تقدم و تأخر در درج آنها بر مسکوکها، به ایدئولوژی سیاسی دولت ساسانی پی ببرد و اقدام به دورهبندی تاریخ این سلسله کند. بیآنکه تحت تأثیر لایههای مختلف زمانی قرار گیرد که موجب جهتدار یا مکدّر شدن برداشت او از رویدادها میشوند.
چرا به ریشهشناسی سکهنوشتهها، اعم از عناوین و نامهای خاص، توجه بیشتری شده است؟
این امر شاید عادتی باشد که به دلیل تحصیل در رشته زبانهای باستانی ایران کسب کردهام. در درسهای مختلف این رشته، ابتدا ریشهشناسی هر واژه بررسی میشود و سپس براساس ریشهشناسی اقدام به تحلیل واژگانی و مفهومی میشود. به گمان من این شیوهای درست برای آموزش به علاقهمندان است؛ زیرا نوآموز را با مقدمات زبانشناسی آشنا میکند و موجب میشود تا بتواند واژگان همخانواده با واژه مورد نظر و پیشینة آن در سنت اداری- دینی ایرانی را دریابد. ریشهشناسی یکی از مهمترین و به گمان من دشوارترین زیرشاخة زبانشناسی است و بدیهی است که من صلاحیت اظهار نظر دربارة آن را ندارم؛ اما گاه میتوان با توجه به جنبههای تاریخی موضوع یکی از ریشهشناسیهای پیشنهادی توسط متخصصین را ارجح دانست. در این پژوهش من چند بار به اهمیت ریشهشناسی نامهای خاص و عناوین مندرج بر مسکوکها اشاره مستقیم داشتهام که امیدوارم موجب جلب توجه خوانندگان و پژوهشگران به اهمیت آن شده باشد.
❤1