گرامیداشت ابن سینا و روز پزشک
اول شهریور مصادف با زادروز حکیم و طبیب برجسته فرهنگ و تمدن ایرانی، ابوعلیسیناست. به همین مناسب از تنیچند از محققان برجسته دعوت کردیم تا با سخنان علمی خود به بُعد پزشکی شخصیت او بپردازند. اخیراً به لطف دکتر نمازی رسالهای از زندهیاد قاسم غنی به دست رسید که با نقل عبارتی از آن، خبر برگزاری نشست پژوهشی ابنسینا و دانش پزشکی را به اطلاع علاقهمندان میرسانیم.
ابنسینا بالیده در گسترۀ فرهنگ ایرانی است، چه بخواهند به لحاظ نوشتههای عربیش او را عرب بدانند و چه بخاطر زادهشدن در افشنۀ بخارا او را ازبک و ترک معرفی کنند، اما او دانشنامه علائی را به فارسی نگاشت و در همدان درگذشت. او یک دانشمند ایرانی است، اما دانش و اندیشۀ او متعلق به بشریت است. قاسم غنی مینویسد:
"...در قرن پانزدهم میلادی شرح بزرگی بر قانون نوشتند که هر چه از نظری و عملی در طب سراغ داشتند در آنجا گرد آوردند.
در اینجا بیمناسبت نیست متعرض این نکته بشویم که نویسندگان اروپایی از قرون وسطی یعنی از ابتدای آشنائی آنها با علوم و معارف مسلمین تا به امروز هر وقت ذکری از طب و طبابت ابوعلى سينا و على بن عباس مجوسی و محمد بن زکریای رازی نمودهاند طب آنها را بهغلط «طب عرب» نامیده و حتی گاهی خود آنها را هم «طبيب عرب» گفتهاند. در صورتیکه حقاً و انصافاً باید طب آنها را «طب ایرانی» نامید، زیرا همه اساتید این طب ایرانی مسلم هستند، ولی چون زبان علمی زمان آنها مخصوصاً زبان تصنیفات علمی زبان عرب بوده کتب خود را بهزبان عربی نوشتهاند، همانطور که زبان علمی اروپا در ادوار گذشته زبان لاتین بوده و علما مصنفات خود را بزبان لاتین مینوشتهاند.
علت این همه اشتهار قانون چه بوده است؟ فقط حسن ترتیب و مبنای علمی آن بوده است. پرفسور ادوارد برون میگوید: «قانون بواسطه شكل دائرة المعارفی که دارد و بواسطه نظم و ترتیب منطقی و طرز بحث مجتهدانهاش اهمیت یافته و کتب رازی و علی بن عباس المجوسی را با همه فضیلت آنها پس زده است».
قاسم غنی
عضو فرهنگستان ایران، ۱۳۱۵ خورشیدی.
#mirasmaktoob
https://www.instagram.com/p/DNnywL5x6ia/?igsh=MW92bWFhanowYzdteg==
اول شهریور مصادف با زادروز حکیم و طبیب برجسته فرهنگ و تمدن ایرانی، ابوعلیسیناست. به همین مناسب از تنیچند از محققان برجسته دعوت کردیم تا با سخنان علمی خود به بُعد پزشکی شخصیت او بپردازند. اخیراً به لطف دکتر نمازی رسالهای از زندهیاد قاسم غنی به دست رسید که با نقل عبارتی از آن، خبر برگزاری نشست پژوهشی ابنسینا و دانش پزشکی را به اطلاع علاقهمندان میرسانیم.
ابنسینا بالیده در گسترۀ فرهنگ ایرانی است، چه بخواهند به لحاظ نوشتههای عربیش او را عرب بدانند و چه بخاطر زادهشدن در افشنۀ بخارا او را ازبک و ترک معرفی کنند، اما او دانشنامه علائی را به فارسی نگاشت و در همدان درگذشت. او یک دانشمند ایرانی است، اما دانش و اندیشۀ او متعلق به بشریت است. قاسم غنی مینویسد:
"...در قرن پانزدهم میلادی شرح بزرگی بر قانون نوشتند که هر چه از نظری و عملی در طب سراغ داشتند در آنجا گرد آوردند.
در اینجا بیمناسبت نیست متعرض این نکته بشویم که نویسندگان اروپایی از قرون وسطی یعنی از ابتدای آشنائی آنها با علوم و معارف مسلمین تا به امروز هر وقت ذکری از طب و طبابت ابوعلى سينا و على بن عباس مجوسی و محمد بن زکریای رازی نمودهاند طب آنها را بهغلط «طب عرب» نامیده و حتی گاهی خود آنها را هم «طبيب عرب» گفتهاند. در صورتیکه حقاً و انصافاً باید طب آنها را «طب ایرانی» نامید، زیرا همه اساتید این طب ایرانی مسلم هستند، ولی چون زبان علمی زمان آنها مخصوصاً زبان تصنیفات علمی زبان عرب بوده کتب خود را بهزبان عربی نوشتهاند، همانطور که زبان علمی اروپا در ادوار گذشته زبان لاتین بوده و علما مصنفات خود را بزبان لاتین مینوشتهاند.
علت این همه اشتهار قانون چه بوده است؟ فقط حسن ترتیب و مبنای علمی آن بوده است. پرفسور ادوارد برون میگوید: «قانون بواسطه شكل دائرة المعارفی که دارد و بواسطه نظم و ترتیب منطقی و طرز بحث مجتهدانهاش اهمیت یافته و کتب رازی و علی بن عباس المجوسی را با همه فضیلت آنها پس زده است».
قاسم غنی
عضو فرهنگستان ایران، ۱۳۱۵ خورشیدی.
#mirasmaktoob
https://www.instagram.com/p/DNnywL5x6ia/?igsh=MW92bWFhanowYzdteg==
بهاءالدّین کازرونی، مترجم پارسی کتاب «ذروة العلیا فی سیرة المصطفی»، در قرن هشتم هجری تصنیف ابوالحسن بکری در قرن پنجم، ذیل ذکر خبر وفات مصطفی در علّت چشیدن سکرات موت توسّط رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، (ص۸۳۶-۸۳۷)، مینویسد:
@mirasmaktoob
.
@mirasmaktoob
.
بهاءالدّین کازرونی، مترجم پارسی کتاب «ذروة العلیا فی سیرة المصطفی»، در قرن هشتم هجری تصنیف ابوالحسن بکری در قرن پنجم، ذیل ذکر خبر وفات مصطفی در علّت چشیدن سکرات موت توسّط رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، (ص۸۳۶-۸۳۷)، مینویسد:
و در این جا نکتهای غریب است که در گدایان امّت او جماعتی هستند که هیچ از سکرات موت نمیچشند، بلکه در وقت جان دادن خنده میکنند، و جان میدهند.
عاشقانی که با خبر میرند/
پیش معشوق چون شکر میرند/
و بعضی پایها دراز میکنند، همچون کسی که به خواب رود و مفارقت میکنند؛ و پیغمبر علیهالسّلام که همهٔ عالم برای او آفریده است سکرات مرگ میچشید. حکمت چیست؟
گویم:
حکمت آن که خدای تعالی داند و آنچه ما را الهام کرده است، آن است که پیغمبر علیهالسّلام، دادِ مقام میدهد و میخواهد که ذوق همهٔ مقامی و حالی بداند، و بِکِشد از آن که عوالم علم تمام جز به ذوق حس حاصل نمیشود، و نیز مرد کامل از جهت آن که محیط است بر همهٔ مرتبه و حالی و مقامی، و هیچ مرتبهای از حوزهٔ او بیرون نیست از جهت کمال حوزهٔ او و ایستادگی او در حاق نظر وجود کونی و وجود ربّانی، لاجرم از همهٔ مقامی و مرتبهای باخبر است و تجنّس به آن دارد.
و امّا آنها که غالب بر ایشان حکم روحانیت است، به یکبارگی میل کردهاند به جانب علوّ لطافت و نوریّت و بساطت، و مفارقت کردهاند و رحلت فرمودهاند از عالم طبیعت بشری، لاجرم ایشان را خبر ذوق حسّ آن چیزی نیست.
مانند کسی که مست باشد و دست و پای او بِبُرند و او بیخود است و مستغرق در لذّت مستی و مشاهدهٔ معشوقی که دارد، و هشیار خبر دارد از سوزنی که در دست او فرو برند با وجود استغراق او در مشاهدهٔ عوالم.
چنانچه در خبر است که وقتی امیرالمؤمنین علی را که در پای مبارک پیکانی از تیر مانده بود، طاقت نداشت که آن را خلاص کنند از پای او از غایت درد، تا وقتی که به نماز ایستاد و پیکان از پای مبارکش بیرون کردند و او را از آن خبر نبود.
مصطفی علیهالسّلام میفرماید که، من در نماز، پسِ پشت چنان میبینم که از روی. وقتی که میشنوم که طفلان شیرخواره که با زنانند فریاد میکنند، من نماز را کوته میکنم تا مادر ایشان باز به بچگان خود رجوع کنند، از شفقت که مرا است بر خُردان.
و حکمت اقتضای آن میکند که خلیفهٔ حق تعالی، صاحب صحو و تمکین باشد تا به تدبیر ملک و ملکوت به حکمت و عدل کند و هیچ چیز از حوزهٔ علم او بیرون نیست.
این بود حکمت چشیدن مصطفی علیهالسّلام سکرات موت را؛ و این به حسب علم و فهم ما است. واللّه اعلم بالصّواب.
گزینش از محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
و در این جا نکتهای غریب است که در گدایان امّت او جماعتی هستند که هیچ از سکرات موت نمیچشند، بلکه در وقت جان دادن خنده میکنند، و جان میدهند.
عاشقانی که با خبر میرند/
پیش معشوق چون شکر میرند/
و بعضی پایها دراز میکنند، همچون کسی که به خواب رود و مفارقت میکنند؛ و پیغمبر علیهالسّلام که همهٔ عالم برای او آفریده است سکرات مرگ میچشید. حکمت چیست؟
گویم:
حکمت آن که خدای تعالی داند و آنچه ما را الهام کرده است، آن است که پیغمبر علیهالسّلام، دادِ مقام میدهد و میخواهد که ذوق همهٔ مقامی و حالی بداند، و بِکِشد از آن که عوالم علم تمام جز به ذوق حس حاصل نمیشود، و نیز مرد کامل از جهت آن که محیط است بر همهٔ مرتبه و حالی و مقامی، و هیچ مرتبهای از حوزهٔ او بیرون نیست از جهت کمال حوزهٔ او و ایستادگی او در حاق نظر وجود کونی و وجود ربّانی، لاجرم از همهٔ مقامی و مرتبهای باخبر است و تجنّس به آن دارد.
و امّا آنها که غالب بر ایشان حکم روحانیت است، به یکبارگی میل کردهاند به جانب علوّ لطافت و نوریّت و بساطت، و مفارقت کردهاند و رحلت فرمودهاند از عالم طبیعت بشری، لاجرم ایشان را خبر ذوق حسّ آن چیزی نیست.
مانند کسی که مست باشد و دست و پای او بِبُرند و او بیخود است و مستغرق در لذّت مستی و مشاهدهٔ معشوقی که دارد، و هشیار خبر دارد از سوزنی که در دست او فرو برند با وجود استغراق او در مشاهدهٔ عوالم.
چنانچه در خبر است که وقتی امیرالمؤمنین علی را که در پای مبارک پیکانی از تیر مانده بود، طاقت نداشت که آن را خلاص کنند از پای او از غایت درد، تا وقتی که به نماز ایستاد و پیکان از پای مبارکش بیرون کردند و او را از آن خبر نبود.
مصطفی علیهالسّلام میفرماید که، من در نماز، پسِ پشت چنان میبینم که از روی. وقتی که میشنوم که طفلان شیرخواره که با زنانند فریاد میکنند، من نماز را کوته میکنم تا مادر ایشان باز به بچگان خود رجوع کنند، از شفقت که مرا است بر خُردان.
و حکمت اقتضای آن میکند که خلیفهٔ حق تعالی، صاحب صحو و تمکین باشد تا به تدبیر ملک و ملکوت به حکمت و عدل کند و هیچ چیز از حوزهٔ علم او بیرون نیست.
این بود حکمت چشیدن مصطفی علیهالسّلام سکرات موت را؛ و این به حسب علم و فهم ما است. واللّه اعلم بالصّواب.
گزینش از محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
نطق ورودی من به فرهنگستان
در فرهنگستانها و بعبارت دیگر آکادمیها مرسوم است که هر عضو تازهواردی باید نطق ورودی ایراد کند که موضوع آن ذکر مفاخر سلف صاحب کرسی خود باشد. مقصود از این رسم فقط اغتنام فرصتی است برای تجلیل مفاخر گذشتگان. غرض از تجلیل مفاخر گذشتگان نیز تشیید مفاخر نسل حاضر و آینده ملت است زیرا بتصدیق علم اجتماع پایهٔ ملیتِ هر قومی را فقط روایات و افتخارات گذشتهشان تشکیل میدهد البته این پایه هر قدر محکمتر بنا استوارتر لذا از باب اقتفای باین اصل بنده هم خواستم از این فرصت استفاده نموده موضوع نطق خود را بذکر یکی از مفاخر ایران تخصیص دهم.
از طرف دیگر در میان بزرگان و نوابغ ملل اشخاصی هستند جهانی یعنی عظمتشان طوری است که نه برای یک ملت بلکه برای همه دنیا نابغه هستند و اختصاص بملتی ندارند نسبت باین قبیل اشخاص ملتها و نژادها فقط افتخار ایجاد و پرورش آنها را دارند.
باین نظر بنده هم مناسب میدیدم که این رسم پسندیده را پیروی کنم و نطق ورودی خودم را بذکر یکی از مفاخر علمی ایران اختصاص بدهم. خوشبختانه کشور ما گذشتهٔ پرافتخاری دارد و مردمان بزرگ بسیار پرورده است بطوریکه در حقیقت از مفاخری که تاریخ ادبی و علمی شرق نشان میدهد قسمت عمده آنها متعلق بما است. بنابراین در این زمینه مجال سخن تنگ نیست.
بنده برای موضوع صحبت خودم ابن سینا را انتخاب کردم. (غنی، بیتا: 2)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
در فرهنگستانها و بعبارت دیگر آکادمیها مرسوم است که هر عضو تازهواردی باید نطق ورودی ایراد کند که موضوع آن ذکر مفاخر سلف صاحب کرسی خود باشد. مقصود از این رسم فقط اغتنام فرصتی است برای تجلیل مفاخر گذشتگان. غرض از تجلیل مفاخر گذشتگان نیز تشیید مفاخر نسل حاضر و آینده ملت است زیرا بتصدیق علم اجتماع پایهٔ ملیتِ هر قومی را فقط روایات و افتخارات گذشتهشان تشکیل میدهد البته این پایه هر قدر محکمتر بنا استوارتر لذا از باب اقتفای باین اصل بنده هم خواستم از این فرصت استفاده نموده موضوع نطق خود را بذکر یکی از مفاخر ایران تخصیص دهم.
از طرف دیگر در میان بزرگان و نوابغ ملل اشخاصی هستند جهانی یعنی عظمتشان طوری است که نه برای یک ملت بلکه برای همه دنیا نابغه هستند و اختصاص بملتی ندارند نسبت باین قبیل اشخاص ملتها و نژادها فقط افتخار ایجاد و پرورش آنها را دارند.
باین نظر بنده هم مناسب میدیدم که این رسم پسندیده را پیروی کنم و نطق ورودی خودم را بذکر یکی از مفاخر علمی ایران اختصاص بدهم. خوشبختانه کشور ما گذشتهٔ پرافتخاری دارد و مردمان بزرگ بسیار پرورده است بطوریکه در حقیقت از مفاخری که تاریخ ادبی و علمی شرق نشان میدهد قسمت عمده آنها متعلق بما است. بنابراین در این زمینه مجال سخن تنگ نیست.
بنده برای موضوع صحبت خودم ابن سینا را انتخاب کردم. (غنی، بیتا: 2)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
اولین پیشآمدی که سبب شهرت و نجاح ابوعلی سینا شد!
اولین پیشآمدی که سبب شهرت و نجاح او شد این بود که در آن ایام امیر نوح بن منصور سامانی سخت مریض شد چون صیت فضائل ابو علی سینا به گوشش رسیده بود او را جهت مداوا طلبید و بدست او معالجه شد. در نتیجهٔ این حسن معالجه ابوعلی مقرب درگاه و ملازم آستان امیر سامانی شد. بزرگترین استفادهای که ابوعلی سینا از تقرب به امیر حاصل نمود این بود که بر مخزن کتب آن پادشاه که کتابخانه معتبری بود دست یافت و بیشتر وقت خود را در کتابخانه صرف استفاضه مینمود. بقول خودش در هیجده سالگی از همه این علوم فارغ شد. قضا را پس از چندی آن کتابخانه سوخت و تهمت سوختن آن به ابوعلی افتاد که بدگویان میگفتند ابوعلی بعد از استفاده کامل از کتابخانه آن را به عمد سوخته است تا آثار اولین از میان برود و خود مبتکر جلوه کند. (غنی، بیتا: 9/8)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
اولین پیشآمدی که سبب شهرت و نجاح او شد این بود که در آن ایام امیر نوح بن منصور سامانی سخت مریض شد چون صیت فضائل ابو علی سینا به گوشش رسیده بود او را جهت مداوا طلبید و بدست او معالجه شد. در نتیجهٔ این حسن معالجه ابوعلی مقرب درگاه و ملازم آستان امیر سامانی شد. بزرگترین استفادهای که ابوعلی سینا از تقرب به امیر حاصل نمود این بود که بر مخزن کتب آن پادشاه که کتابخانه معتبری بود دست یافت و بیشتر وقت خود را در کتابخانه صرف استفاضه مینمود. بقول خودش در هیجده سالگی از همه این علوم فارغ شد. قضا را پس از چندی آن کتابخانه سوخت و تهمت سوختن آن به ابوعلی افتاد که بدگویان میگفتند ابوعلی بعد از استفاده کامل از کتابخانه آن را به عمد سوخته است تا آثار اولین از میان برود و خود مبتکر جلوه کند. (غنی، بیتا: 9/8)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
آن جوان مبتلی به مالیخولیای عشق است!
غالب ترجمهنویسان بوعلی مفصلاً و مشروحاً نوشتهاند که در گرگان خواهرزاده قابوس مبتلی به مالیخولیا بوده و همه از معالجه او عاجز مانده بودند چون شیخالرئیس را برای معالجه طلبیدند او به واسطهٔ مشاهده عوارض نفسانی پی به علت مرض برده چنان تشخیص داد که آن جوان مبتلی به مالیخولیای عشق است. در طی یک سلسله سؤالات از مریض و مطالعات و معایناتی که بسیار مشابه با طریقه تحلیل نفسی فروید است بالاخره گفت که این پسر در فلان محله و فلان خانه بر فلان دختر عاشق است و دوای او وصل به معشوقه است. (غنی، بیتا: 10)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
غالب ترجمهنویسان بوعلی مفصلاً و مشروحاً نوشتهاند که در گرگان خواهرزاده قابوس مبتلی به مالیخولیا بوده و همه از معالجه او عاجز مانده بودند چون شیخالرئیس را برای معالجه طلبیدند او به واسطهٔ مشاهده عوارض نفسانی پی به علت مرض برده چنان تشخیص داد که آن جوان مبتلی به مالیخولیای عشق است. در طی یک سلسله سؤالات از مریض و مطالعات و معایناتی که بسیار مشابه با طریقه تحلیل نفسی فروید است بالاخره گفت که این پسر در فلان محله و فلان خانه بر فلان دختر عاشق است و دوای او وصل به معشوقه است. (غنی، بیتا: 10)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
به واسطه انهماک در ملذات و بسیاریِ کار مُرد!
شیخالرئیس در بحبوحه مطالعه و تحصیل و مکاتبه و تصنیف و افاضات علمی و تقلد مشاغل دولتی دست از خوشگذرانی و شهوترانی برنمیداشت و نوشتهاند که به واسطه انهماک در ملذات و بسیاریِ کار مبتلى بسوء هضم و ضعف قوی و قولنج گردیده به تدریج ناتوان میشد تا آنکه علاءالدوله عزیمت همدان نمود شیخ الرئیس با همان حال نقاهت ملازم او شد در طی این مسافرت قولنج و سایر امراض که اندکی بهتر شده بود عود نموده روز بروز اشتداد یافت تا آنکه در همدان در روز جمعه اول رمضان ۴۲۷ هجری مطابق با ژون ۱۰۳۷ میلادی به قول معروف و به قول قاضی نورالله شوشتری و جمعی دیگر از ارباب سیر در ۴۲۸ هجری مُرد و در همدان در جانب جنوبی شهر مدفون گردید. (غنی، بیتا: 3/12)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
شیخالرئیس در بحبوحه مطالعه و تحصیل و مکاتبه و تصنیف و افاضات علمی و تقلد مشاغل دولتی دست از خوشگذرانی و شهوترانی برنمیداشت و نوشتهاند که به واسطه انهماک در ملذات و بسیاریِ کار مبتلى بسوء هضم و ضعف قوی و قولنج گردیده به تدریج ناتوان میشد تا آنکه علاءالدوله عزیمت همدان نمود شیخ الرئیس با همان حال نقاهت ملازم او شد در طی این مسافرت قولنج و سایر امراض که اندکی بهتر شده بود عود نموده روز بروز اشتداد یافت تا آنکه در همدان در روز جمعه اول رمضان ۴۲۷ هجری مطابق با ژون ۱۰۳۷ میلادی به قول معروف و به قول قاضی نورالله شوشتری و جمعی دیگر از ارباب سیر در ۴۲۸ هجری مُرد و در همدان در جانب جنوبی شهر مدفون گردید. (غنی، بیتا: 3/12)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
مقداری هم افسانه البته لازمهٔ شهرت هر مرد بزرگی است!
گذشته از مدارک و منابع تاریخی مقداری هم افسانه راجع به شیخ از قدیم در میان مردم رایج بوده است که البته لازمهٔ شهرت ابن سینا و نوعاً لازمهٔ شهرت هر مرد بزرگی است. از هوش و اعمال خارقالعاده او حکایتها نقل کردهاند از قبیل یاد آوردن طفولیت خود در زیر غربال و قصهٔ به جادو گرفتن موشهای شهر حلب که مستشرق ولز از یک کتاب ترکى نقل کرده و قصه آشنائی شیخ با بهمنیار و قصهٔ شنیدن صداى پُتکِ مسگرانِ کاشان که در اصفهان مزاحم مطالعه و استراحت او میشد. (غنی، بیتا: 13)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
گذشته از مدارک و منابع تاریخی مقداری هم افسانه راجع به شیخ از قدیم در میان مردم رایج بوده است که البته لازمهٔ شهرت ابن سینا و نوعاً لازمهٔ شهرت هر مرد بزرگی است. از هوش و اعمال خارقالعاده او حکایتها نقل کردهاند از قبیل یاد آوردن طفولیت خود در زیر غربال و قصهٔ به جادو گرفتن موشهای شهر حلب که مستشرق ولز از یک کتاب ترکى نقل کرده و قصه آشنائی شیخ با بهمنیار و قصهٔ شنیدن صداى پُتکِ مسگرانِ کاشان که در اصفهان مزاحم مطالعه و استراحت او میشد. (غنی، بیتا: 13)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
چنانکه دیگری چون خویشتن ندید!
راست است که هوش فطری ابن سینا فوقالعاده بوده و او کسی است که در هیجده سالگی تمام مایه علمی خود را اندوخته و از تحصیل فارغ شده است چنانکه خود در رسالهٔ شرح حال تصریح و در کتاب دانشنامه اشاره میکند آنجا که از تندی حدس صحبت نموده میگوید:
«شاید کسی بود نادر که چون بخواهد بیمعلم اندر یکساعت از اوائل علوم بترتیب علوم حدسی تا آخر برسد از نیک پیوندی وی بعقل فعال تا او را خود هیچ نباید اندیشه کردن و چنین پندارد که از جائی اندر دل وی همی افکند بلکه حق خود این بود و این کس باید که اصل تعلیم مردمی از وی بود و این عجب نباید داشتن که ما کسی دیدیم که ورا این منزلت نبود و چیزها با اندیشه و برنج آموختی ولیکن بقوت حدس از رنج بسیار مستغنی بود و حدس وی در بیشتر چیزها موافق آن بودی که اندر کتابهاست پس ورا به بسیار خواندن کتابها رنج نبایستی بردن و این کس را بهژده سالگی تا نوزده سالگی علوم حکمت از منطق و طبیعیات و الهیات و هندسه و حساب و هیئت و موسیقی و علم طب و بسیار علمهای غامض معلوم شد چنانکه دیگری چون خویشتن ندید پس از آن سپس سالها بماند و چیزی بیشتر نیفزود و دانند که هر یکی از این علمها سالها خواهد بآموختن».
تصور میکنم واضح باشد که مقصود از شخص مزبور خود ابوعلی سیناست و او در اینجا نقد حال خود را بیان میکند. (غنی، بیتا: 14)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
راست است که هوش فطری ابن سینا فوقالعاده بوده و او کسی است که در هیجده سالگی تمام مایه علمی خود را اندوخته و از تحصیل فارغ شده است چنانکه خود در رسالهٔ شرح حال تصریح و در کتاب دانشنامه اشاره میکند آنجا که از تندی حدس صحبت نموده میگوید:
«شاید کسی بود نادر که چون بخواهد بیمعلم اندر یکساعت از اوائل علوم بترتیب علوم حدسی تا آخر برسد از نیک پیوندی وی بعقل فعال تا او را خود هیچ نباید اندیشه کردن و چنین پندارد که از جائی اندر دل وی همی افکند بلکه حق خود این بود و این کس باید که اصل تعلیم مردمی از وی بود و این عجب نباید داشتن که ما کسی دیدیم که ورا این منزلت نبود و چیزها با اندیشه و برنج آموختی ولیکن بقوت حدس از رنج بسیار مستغنی بود و حدس وی در بیشتر چیزها موافق آن بودی که اندر کتابهاست پس ورا به بسیار خواندن کتابها رنج نبایستی بردن و این کس را بهژده سالگی تا نوزده سالگی علوم حکمت از منطق و طبیعیات و الهیات و هندسه و حساب و هیئت و موسیقی و علم طب و بسیار علمهای غامض معلوم شد چنانکه دیگری چون خویشتن ندید پس از آن سپس سالها بماند و چیزی بیشتر نیفزود و دانند که هر یکی از این علمها سالها خواهد بآموختن».
تصور میکنم واضح باشد که مقصود از شخص مزبور خود ابوعلی سیناست و او در اینجا نقد حال خود را بیان میکند. (غنی، بیتا: 14)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
ابن سینا علاوه بر هوش ذاتی محیط تربیت مساعدی نیز داشته است!
ابن سینا علاوه بر هوش ذاتی محیط تربیت مساعدی نیز داشته است اولاً پدری علاقهمند به تحصیل و تکمیل فرزند خود، ثانیاً اقامت ابن سینا در شهری مثل بخارا که پایتخت سلاطین بزرگ و دانشدوست سامانی بوده. این شهر که بعدها به واسطه سلطنت موقتی خانان ترک جزو ترکستان بهشمار رفته است در حقیقت یک وقتى کانون فرهنگ ایران بوده و نویسندگان و علما و شعرای بزرگ فارسی زبان از قبیل رودکی، جیهانی، بلعمی و خود بوعلی سینا در آنجا ظهور کرده و نشو و نما یافتهاند، کتابخانه عظیم سلطنتی که در زمان ابن سینا در آنجا بوده است یکی از وسائل عمدهٔ در پرورش استعداد فیلسوف ما بوده است چنانکه در شرح حال او میخوانیم. (غنی، بیتا: 5/14)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
ابن سینا علاوه بر هوش ذاتی محیط تربیت مساعدی نیز داشته است اولاً پدری علاقهمند به تحصیل و تکمیل فرزند خود، ثانیاً اقامت ابن سینا در شهری مثل بخارا که پایتخت سلاطین بزرگ و دانشدوست سامانی بوده. این شهر که بعدها به واسطه سلطنت موقتی خانان ترک جزو ترکستان بهشمار رفته است در حقیقت یک وقتى کانون فرهنگ ایران بوده و نویسندگان و علما و شعرای بزرگ فارسی زبان از قبیل رودکی، جیهانی، بلعمی و خود بوعلی سینا در آنجا ظهور کرده و نشو و نما یافتهاند، کتابخانه عظیم سلطنتی که در زمان ابن سینا در آنجا بوده است یکی از وسائل عمدهٔ در پرورش استعداد فیلسوف ما بوده است چنانکه در شرح حال او میخوانیم. (غنی، بیتا: 5/14)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
راجع به ابن سینا هم چنین کتابی لازم است!
ملاحظه بفرمائید که در اروپا برای بحث و تحقیق در خصوص بزرگان خود و همچنین راجع به تمام بزرگان علم چهقدر وقت و مال صرف میکنند. یکی از نمونههای این فداکاریها کتابی است که رنان راجع به ابن رشد نوشته. این کتاب در چهار صد و هشتاد صفحه است که ما شاید به قدر عشر آن راجع به فیلسوف مزبور اطلاعات نداشته باشیم. آقایانی که آن کتاب را مطالعه فرمودهاند میدانند که مؤلف آن چقدر زحمت کشیده و چه قدر تتبع و تحقیق بهکار برده است. غرض این است که راجع به ابن سینا هم چنین کتابی لازم است. (غنی، بیتا: 19)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
ملاحظه بفرمائید که در اروپا برای بحث و تحقیق در خصوص بزرگان خود و همچنین راجع به تمام بزرگان علم چهقدر وقت و مال صرف میکنند. یکی از نمونههای این فداکاریها کتابی است که رنان راجع به ابن رشد نوشته. این کتاب در چهار صد و هشتاد صفحه است که ما شاید به قدر عشر آن راجع به فیلسوف مزبور اطلاعات نداشته باشیم. آقایانی که آن کتاب را مطالعه فرمودهاند میدانند که مؤلف آن چقدر زحمت کشیده و چه قدر تتبع و تحقیق بهکار برده است. غرض این است که راجع به ابن سینا هم چنین کتابی لازم است. (غنی، بیتا: 19)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
ابن سینا جنبههای مختلف دارد!
در نقد ابن سینا باید چند قسمت مختلف را در نظر گرفت زیرا ابن سینا جنبههای مختلف دارد:
جنبه طب
جنبه فلسفه
جنبه ادب
به این ملاحظه است که ابن سینا را هم در تاریخ طب و هم در تاریخ فلسفه و هم در تاریخ ادبی نام میبرند.
معلوم است که جنبه طب و فلسفه ابن سینا بر جنبهٔ ادبی او همیشه راجح بوده است و حیثیت و شهرت اصلی ابن سینا از آن دو جنبه است.
و نیز معلوم است که شهرت ابن سینا در اروپا در ابتدا بیشتر به طب بوده است و در شرق بیشتر به فلسفه به علتی که بعد در محل خود عرض خواهم کرد. (غنی، بیتا: 21)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
در نقد ابن سینا باید چند قسمت مختلف را در نظر گرفت زیرا ابن سینا جنبههای مختلف دارد:
جنبه طب
جنبه فلسفه
جنبه ادب
به این ملاحظه است که ابن سینا را هم در تاریخ طب و هم در تاریخ فلسفه و هم در تاریخ ادبی نام میبرند.
معلوم است که جنبه طب و فلسفه ابن سینا بر جنبهٔ ادبی او همیشه راجح بوده است و حیثیت و شهرت اصلی ابن سینا از آن دو جنبه است.
و نیز معلوم است که شهرت ابن سینا در اروپا در ابتدا بیشتر به طب بوده است و در شرق بیشتر به فلسفه به علتی که بعد در محل خود عرض خواهم کرد. (غنی، بیتا: 21)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
از طب فقط وسیلهای میخواسته است برای تقرب بدربارهای سلاطین!
از اول ظهور فلسفه در اسلام بسیاری از فلاسفه با علم طب آشنا بودهاند یا بواسطه آنکه طب را از فروع فلسفه میشمردند بمعنی وسیع فلسفه که «الحکمة هي العلم بحقائق الأشیاء» یا بواسطه آنکه طب را وسیله معاش خود قرار میدادند زیرا فلسفه بتنهائی معاش فیلسوف را تأمین نمیکرد. ثابت ابن قرة، یعقوب کندی، حنین بن اسحاق، محمد بن زکریای رازی هم فیلسوف بودهاند و هم طبیب.
ابن سینا نیز بطوریکه خود تصریح نموده از همان اوائل بتحصیل طب رغبت کرده و در سن شانزده سالگی بطبابت و تدریس اشتغال داشته ولی از فحوای بیاناتش برمیآید که اهتمام عمده شیخ همیشه مصروف فلسفه بوده و از طب فقط وسیلهای میخواسته است برای تقرب بدربارهای سلاطین و رسیدن بجاه و نامی که همیشه مطمح نظرش بوده است. در حقیقت شیخ پایه معاش خود را بر روی تقلد اعمال و مناصب دیوانی میخواسته است. بهمین جهت میبینیم در اولین فرصتی که یافته است یعنی پس از فوت پدر حرفه طبابت را ترک کرده و بخدمات دولتی وارد شده است و تا آخر عمر هم با این زندگانی در گیر و دار بوده و در پی منصب و جاه از درباری بدرباری میرفته است.
ولى مسلماً ابوعلی سینا جاه و نام را برای علم میخواسته است بدلیل آنکه میبینیم ابن سینا تمام فرصتهای بازیافتی خود را در همه حال صرف علم کرده و با فعالیت عجیبی از این دقایق شمرده استفاده نموده است. (غنی، بیتا: 22)
و شاید در آن عصر تقرب بملوک و امرا برای یکنفر فیلسوف تنها وسیله تأمین حیات و امرار معاش بوده است زیرا در آن عصر حیات فلسفه را دو دشمن بزرگ همیشه در تحت تهدید داشت: فقها و صوفیه.
دسته اول فلسفه را کفر و فیلسوف را کافر میدانستند و دسته دوم بنام حمق و جهالت تعبیر میکردند و با قدرتی که هر دو دسته در جامعه آنروز داشتند که یکی بنام انتساب بشرع مردم متعبد را فرمان میداد و دیگری بعنوان زهد و تجرد و ادعای وصول بحقیقت دین دلها را بخود جذب کرده بود البته با چنین اوضاع برای یکنفر فیلسوف که متاعش در هیچ یک از از این دو بازار خریداری نداشت و از این در مانده و از آن در رانده شده بود جز تقرب بملوک راه دیگری وجود نداشت. (غنی، بیتا: 23)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
از اول ظهور فلسفه در اسلام بسیاری از فلاسفه با علم طب آشنا بودهاند یا بواسطه آنکه طب را از فروع فلسفه میشمردند بمعنی وسیع فلسفه که «الحکمة هي العلم بحقائق الأشیاء» یا بواسطه آنکه طب را وسیله معاش خود قرار میدادند زیرا فلسفه بتنهائی معاش فیلسوف را تأمین نمیکرد. ثابت ابن قرة، یعقوب کندی، حنین بن اسحاق، محمد بن زکریای رازی هم فیلسوف بودهاند و هم طبیب.
ابن سینا نیز بطوریکه خود تصریح نموده از همان اوائل بتحصیل طب رغبت کرده و در سن شانزده سالگی بطبابت و تدریس اشتغال داشته ولی از فحوای بیاناتش برمیآید که اهتمام عمده شیخ همیشه مصروف فلسفه بوده و از طب فقط وسیلهای میخواسته است برای تقرب بدربارهای سلاطین و رسیدن بجاه و نامی که همیشه مطمح نظرش بوده است. در حقیقت شیخ پایه معاش خود را بر روی تقلد اعمال و مناصب دیوانی میخواسته است. بهمین جهت میبینیم در اولین فرصتی که یافته است یعنی پس از فوت پدر حرفه طبابت را ترک کرده و بخدمات دولتی وارد شده است و تا آخر عمر هم با این زندگانی در گیر و دار بوده و در پی منصب و جاه از درباری بدرباری میرفته است.
ولى مسلماً ابوعلی سینا جاه و نام را برای علم میخواسته است بدلیل آنکه میبینیم ابن سینا تمام فرصتهای بازیافتی خود را در همه حال صرف علم کرده و با فعالیت عجیبی از این دقایق شمرده استفاده نموده است. (غنی، بیتا: 22)
و شاید در آن عصر تقرب بملوک و امرا برای یکنفر فیلسوف تنها وسیله تأمین حیات و امرار معاش بوده است زیرا در آن عصر حیات فلسفه را دو دشمن بزرگ همیشه در تحت تهدید داشت: فقها و صوفیه.
دسته اول فلسفه را کفر و فیلسوف را کافر میدانستند و دسته دوم بنام حمق و جهالت تعبیر میکردند و با قدرتی که هر دو دسته در جامعه آنروز داشتند که یکی بنام انتساب بشرع مردم متعبد را فرمان میداد و دیگری بعنوان زهد و تجرد و ادعای وصول بحقیقت دین دلها را بخود جذب کرده بود البته با چنین اوضاع برای یکنفر فیلسوف که متاعش در هیچ یک از از این دو بازار خریداری نداشت و از این در مانده و از آن در رانده شده بود جز تقرب بملوک راه دیگری وجود نداشت. (غنی، بیتا: 23)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
❤1
نمیتوان ابن سینا را در طب بر محمد بن زکریا ترجیح داد!
با همه شهرتی که ابن سینا در اروپا بعنوان طب داشته بطوریکه نام تمام اطبای بزرگ اسلام از قبیل محمد زکریا و علی بن عباس مجوسی و ابن رشد را تحتالشعاع قرار داده است معهذا در مقام مقایسه نمیتوان ابن سینا را در طب بر محمد بن زکریا ترجیح داد. (غنی، بیتا: 24)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
با همه شهرتی که ابن سینا در اروپا بعنوان طب داشته بطوریکه نام تمام اطبای بزرگ اسلام از قبیل محمد زکریا و علی بن عباس مجوسی و ابن رشد را تحتالشعاع قرار داده است معهذا در مقام مقایسه نمیتوان ابن سینا را در طب بر محمد بن زکریا ترجیح داد. (غنی، بیتا: 24)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
اول شهریور زادروز پروفسور #یوسف_ثبوتی بنیانگذار #مرکز_تحصیلات_تکمیلی_علوم _پایه_زنجان است، به او تبریک میگوییم تولدش را. البته این روز در تقویم رسمی کشور بهنام #ابنسینا_و_روز پزشک نامگذاری شده است. درخت تنومند تمدن ایرانی چند هزارساله و تکمیل شده و بالندهترشده در دورۀ اسلامی، هزاران میوه و ثمره چون ابنسیناها، خیامها و ابوریحانها و در سدههای اخیر چون هماییها و ثبوتیها به جامعۀ علمی بشریت تقدیم کرده است. دکتر یوسف ثبوتی که اکنون وارد ۹۴ سالگی از عمر پُربرکت خود میشود، منشأ خدمات علمی بیحدّ و حصر بوده است. هم تربیت هزاران دانشجو و هم تألیف دهها مقاله علمی در حوزۀ اخترفیزیک و هم تأسیس دانشگاهی کمنظیر و با رتبۀ جهانی در کارنامۀ درخشان اوست. اینها همه حاصل تربیت دانشمندی است که عاشق وطن خود ایران بوده است. عشق او به ترویج دانشِ پایه در کشور، برای ساختن کشوری متمدنتر و برای تربیت فرزندانی عاشق به اعتلای کشور.
یکیدو روز پیش از تجاوز رژیم صهیونی به خاک پاک وطن، برای زیارتش به زنجان رفتم. به دانشگاه دعوتم کرد. شش دانشکده با بیش از هزار دانشجو. با هم فیلم مستند که از تأسیس و وقایع تلخ برکناریش از دانشگاهی که با خون و دل ساخته بود و ... تماشا کردیم، کل محوطه را عصازنان برایم توضیح داد. سنگ بنای کتابخانۀ آن دانشگاه به نام مرحوم ترکمان بود که ساخته بود. دکتر ثبوتی از خاطرات تلخ و شیرینش میگفت، هم به خود میبالیدم و هم در جایی اشک در چشمانم حلقه میزد. چه رنجها که او برای بنا و اعتلای این دانشگاه کشیده و چه بیمهریها را دیده و خم به ابرو نیاورده. زیر درختان حیاط دانشگاه با گلآراییهای زیبا که حاصل ذوق و سلیقۀ خودش بوده، عکس گرفتیم. دانشگاهی که دیوار ندارد و شبانهروز درهایش برای پژوهشگران باز است. انسان وقتی با این بزرگان مواجه میشود احساس غرور میکند، احساس میکند که نام ایران با این مفاخر و مشاهیر چه درخشندگیی دارد. نسل امروز باید به امثال ثبوتیها اقتدا کند و ثمرۀ عشقی که او برای اعتلای دانش و دانشگاه در کشور آفریده، بهره بگیرد. اول شهریور به نام او زیبنده است. سایهاش برقرار و هیچگاه تنش به ناز طبیبان نیازمند مباد.
#mirasmaktoob
https://www.instagram.com/p/DNsvIJ72Gtf/?igsh=MWdjenRrOXB6d3VnbQ==
یکیدو روز پیش از تجاوز رژیم صهیونی به خاک پاک وطن، برای زیارتش به زنجان رفتم. به دانشگاه دعوتم کرد. شش دانشکده با بیش از هزار دانشجو. با هم فیلم مستند که از تأسیس و وقایع تلخ برکناریش از دانشگاهی که با خون و دل ساخته بود و ... تماشا کردیم، کل محوطه را عصازنان برایم توضیح داد. سنگ بنای کتابخانۀ آن دانشگاه به نام مرحوم ترکمان بود که ساخته بود. دکتر ثبوتی از خاطرات تلخ و شیرینش میگفت، هم به خود میبالیدم و هم در جایی اشک در چشمانم حلقه میزد. چه رنجها که او برای بنا و اعتلای این دانشگاه کشیده و چه بیمهریها را دیده و خم به ابرو نیاورده. زیر درختان حیاط دانشگاه با گلآراییهای زیبا که حاصل ذوق و سلیقۀ خودش بوده، عکس گرفتیم. دانشگاهی که دیوار ندارد و شبانهروز درهایش برای پژوهشگران باز است. انسان وقتی با این بزرگان مواجه میشود احساس غرور میکند، احساس میکند که نام ایران با این مفاخر و مشاهیر چه درخشندگیی دارد. نسل امروز باید به امثال ثبوتیها اقتدا کند و ثمرۀ عشقی که او برای اعتلای دانش و دانشگاه در کشور آفریده، بهره بگیرد. اول شهریور به نام او زیبنده است. سایهاش برقرار و هیچگاه تنش به ناز طبیبان نیازمند مباد.
#mirasmaktoob
https://www.instagram.com/p/DNsvIJ72Gtf/?igsh=MWdjenRrOXB6d3VnbQ==
رئیس و ملک اطبا
حاصل آنکه قانون کتابی است در طب که یکنفر فیلسوف منطقی تألیف کرده است نه یک طبیب آزمودهٔ مجرب ولی با همه اینها این کتاب تقریباً در مدت شش قرن یعنی از قرن دوازدهم تا اواسط قرن هفدهم میلادی در اروپا مرجع تمام محصلین طب بوده و بر سایر کتب تقدم داشته است و تا حدود سنه ۱۶۵۰ میلادی در دو دانشگاه لوون و مون پلیه تدریس میشده است و بهمین جهت ابن سینا هم در اروپا «رئیس و ملک اطبا» لقب یافته است. (غنی، بیتا: 26)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.
حاصل آنکه قانون کتابی است در طب که یکنفر فیلسوف منطقی تألیف کرده است نه یک طبیب آزمودهٔ مجرب ولی با همه اینها این کتاب تقریباً در مدت شش قرن یعنی از قرن دوازدهم تا اواسط قرن هفدهم میلادی در اروپا مرجع تمام محصلین طب بوده و بر سایر کتب تقدم داشته است و تا حدود سنه ۱۶۵۰ میلادی در دو دانشگاه لوون و مون پلیه تدریس میشده است و بهمین جهت ابن سینا هم در اروپا «رئیس و ملک اطبا» لقب یافته است. (غنی، بیتا: 26)
مأخذ: غنی، قاسم. بیتا. ابن سینا. تهران: دبیرخانه فرهنگستان.
@mirasmaktoob
.