دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
#حافظ
@mn_artworks
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
#حافظ
@mn_artworks
MN Artworks
#نیما_یوشیج @mn_artworks
خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش.
#نیما_یوشیج
@mn_artworks
یکسره روی زمین ابری ست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش.
#نیما_یوشیج
@mn_artworks
خاموشم اما
دارم به آواز ِ غم خود می دهم گوش
وقتی کسی آواز می خواند
خاموش باید بود
غم داستانی تازه سر کرده ست
اینجا سراپا گوش باید بود :
- درد از نهاد ِ آدمیزاد است !
آن پیر ِ شیرین کار ِ تلخ اندیش
حق گفت ، آری آدمی در عالم ِ خاکی نمی آید به دست ، اما
این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش
هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر ؟
یا آدمی دیگر ؟ ...
ای غم ! رها کن قصه ی خون بار !
#هوشنگ_ابتهاج
@mn_artworks
دارم به آواز ِ غم خود می دهم گوش
وقتی کسی آواز می خواند
خاموش باید بود
غم داستانی تازه سر کرده ست
اینجا سراپا گوش باید بود :
- درد از نهاد ِ آدمیزاد است !
آن پیر ِ شیرین کار ِ تلخ اندیش
حق گفت ، آری آدمی در عالم ِ خاکی نمی آید به دست ، اما
این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش
هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر ؟
یا آدمی دیگر ؟ ...
ای غم ! رها کن قصه ی خون بار !
#هوشنگ_ابتهاج
@mn_artworks
فقط در ممالکی که:
جهل جای علم،
زور جای حق و
اوهام جای حقايق را گرفته است،
سلطنت، موهبتی است الهی...
#علیاکبر_دهخدا
@mn_artworks
جهل جای علم،
زور جای حق و
اوهام جای حقايق را گرفته است،
سلطنت، موهبتی است الهی...
#علیاکبر_دهخدا
@mn_artworks
نجات موسی از آبهای نیل، نیکولا پوسن، ۱۶۳۸
موزه لاهه، هلند
•
وقتی موسی با بنیاسرائیل در صحرای سینا بود، در جایی به خدا گفت میخواهم ببینمت و خدا گفت نمیتوانی!
اَرَنی: خودت را نشان بده
لَنتَرانی: هرگز مرا نخواهی دید
•
•منسوب به سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
•منسوب به حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
•منسوب به مولوی:
"ارنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"
•
@mn_artworks
موزه لاهه، هلند
•
وقتی موسی با بنیاسرائیل در صحرای سینا بود، در جایی به خدا گفت میخواهم ببینمت و خدا گفت نمیتوانی!
اَرَنی: خودت را نشان بده
لَنتَرانی: هرگز مرا نخواهی دید
•
•منسوب به سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
•منسوب به حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
•منسوب به مولوی:
"ارنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"
•
@mn_artworks
ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
#فاضل_نظری
@mn_artworks
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
#فاضل_نظری
@mn_artworks
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
#حافظ
@mn_artworks
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
#حافظ
@mn_artworks
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل بازهم بهانه ی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچ کس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
#فاضل_نظری
@mn_artworks
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل بازهم بهانه ی رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچ کس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت
#فاضل_نظری
@mn_artworks
از هستی خويش تا پشيمان نشوی
سر حلقه عارفان و مستان نشوی
تا در نظر خلق نگردی کافر
در مذهب عاشقان مسلمان نشوی
ابوسعید_ابوالخیر
@mn_artworks
سر حلقه عارفان و مستان نشوی
تا در نظر خلق نگردی کافر
در مذهب عاشقان مسلمان نشوی
ابوسعید_ابوالخیر
@mn_artworks
.
آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچهها را
بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره
خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روی لیوانها
خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در
مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟
#فروغ_فرخزاد
@mn_artworks
آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچهها را
بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره
خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روی لیوانها
خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در
مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟
#فروغ_فرخزاد
@mn_artworks
Klmat
Sm3na.com - Majeda Roumy
وَعَدْتُ بإلغاء عينيْكِ من دفتر الذكرياتِ
ولم أكُ أعلمُ أنّي سأُلغي حياتي
قول دادم که چشمانت را از خاطراتم حذف کنم
نمی دانستم که زندگی ام را لغو می کنم
#نزار_قبانی با صدای مائده رومی
@mn_artworks
وَعَدْتُ بإلغاء عينيْكِ من دفتر الذكرياتِ
ولم أكُ أعلمُ أنّي سأُلغي حياتي
قول دادم که چشمانت را از خاطراتم حذف کنم
نمی دانستم که زندگی ام را لغو می کنم
#نزار_قبانی با صدای مائده رومی
@mn_artworks
ما خویش جوابیم و پیِ مسئلهایم
عمریست گرفتارِ همین مرحلهایم
یک روضه بهحالِ ما بخوان چون امسال
ماییم که تیرخوردهی حرملهایم...
#شروین_سلیمانی
@mn_artworks
عمریست گرفتارِ همین مرحلهایم
یک روضه بهحالِ ما بخوان چون امسال
ماییم که تیرخوردهی حرملهایم...
#شروین_سلیمانی
@mn_artworks