tgoop.com/modern_cogitation/8367
Last Update:
مغز بزرگ ما و تکامل دگروالدینی
در فرهنگ ما مرسوم است هنگامی که فردی صاحب فرزند میشود، دوستان و آشنایان برای تبریک و شادباش به منزل او میروند. در چنین مواقعی اغلب میهمانان، نوزاد تازه متولد شده را در آغوش گرفته و نوازش میکنند. این شیوۀ رفتار را میتوان به اشکال گوناگون در میان فرهنگهای دیگر نیز یافت. در تمام فرهنگهایی که میشناسیم خویشاوندان و آشنایان به مادر در پرورش نوزاد کمک میکنند (منبع). این رفتار به ظاهر عادی ما از منظر تکاملی بسیار متفاوت از دیگر گونههاست.
برای روشن شدن موضوع اجازه دهید نگاهی بیندازیم به نزدیکترین خویشاوند زندۀ تکاملی ما: شامپانزه. شامپانزههای ماده پس از زایمان، توجۀ وسواسگونهای به نوزاد خود دارند و -دستکم تا چند ماه اول- حتی به خویشاوندان نزدیک اجازه نمیدهند که به نوزاد نزدیک شده یا آن را در آغوش بگیرند. دلیل این رفتار، میزان هورمون اکسیتوسین در بدن شامپانزه مادر است. در میان پستانداران هورمون اکسیتوسین در هنگام زایمان به فرآیند انقباض عضلات برای بیرون راندن نوزاد از رحم کمک میکند. علاوه بر این، اکسیتوسین تاثیر بسیار مهمی بر روی مغز مادر در شکلدهی به هیجانات او دارد. اکسیتوسین باعث ایجاد پیوندی نیرومند میان مادر و نوزاد تازه متولدشده میشود (منبع و منبع و منبع). این هورمون در هنگام تولد در بدن انسانهای مادر نیز وجود دارد. اما میزان آن حتی در میان دلسوزترین انسانهای مادر قابل مقایسه با شامپانزههای مادر نیست (منبع و منبع) زیرا همانطور که گفته شد انسانها اجازه میدهند خویشاوندان، آشنایان، دوستان، ماما و پزشک نوزاد را در آغوش بگیرند و لمس کنند. اما شامپانزه مادر نوزادش را تمام و کمال برای خود میخواهد. کسی که جرات کند به نوزاد شامپانزه نزدیک شود باید حملۀ شدید یک مادر خشمگین را به جان بخرد. اما چرا چنین تفاوت فاحشی میان انسانها و شامپانزهها وجود دارد؟ به نظر میرسد که پاسخ این پرسش را باید در پرهزینهترین عضو بدن جست: مغز.
🧠 مغز در انسان بالغ تقریبا دو درصد از کل وزن بدن را تشکیل میدهد اما حدود بیست درصد انرژی روزانه صرف آن میشود (منبع). طبق یک برآورد، نوزاد از لحظۀ تولد تا رسیدن به مرحله استقلال غذایی، بین ده تا سیزده میلیون کالری نیاز دارد (منبع). نوزاد انسان در بدو تولد کاملا درمانده است و در مقایسه با نوزدان گونههای دیگر، به زمان بسیار بیشتری برای رشد نیاز دارد. این یعنی در بخش عمدۀ تاریخ تکاملی گونۀ ما، مادر به تنهایی نمیتوانست کالری مورد نیاز برای پرورش کودک را تامین کند. بر خلاف شامپانزههای ماده (و همینطور دیگر کَپیها)، انسانهای مادر برای پرورش نوزاد خود نیازمند کمک هستند (منبع و منبع). بخشی از این کمک توسط پدرِ نوزاد تامین میشود اما علاوه بر او پدربزرگها و مادربزرگها (به ویژه مادربزرگها)، فرزندان مسنتر (بهویژه خواهران)، عمهها وخالهها، عمهها و خاله بزرگها، داییها، دوستان مادر، و افراد متفرقه دیگر در فرزندپروری به مادر یاری میرسانند (منبع و منبع و فصل یازده این منبع). این پدیدهای است که به آن دگروالدینی (Alloparenting) میگویند.
دگروالدینی زمانی رخ میدهد که افرادی غیر از مادر، در پرورش نوزاد کمک کنند. این پدیده را میتوان در درجات مختلف در میان گونههای گوناگون یافت (منبع). مثلا گزارشهایی دربارۀ رفتار دگروالدی در میان شامپانزهها نیز وجود دارد. اما این رفتار هم به ندرت مشاهده شده و هم اینکه شامپانزه مادر برای پرورش نوزاد خود به کمک دیگران نیازمند نیست (منبع). با این حال به نظر میرسد که در میان نخستیسانان، انسان تنها گونهای است که برای پرورش نوزاد با مغز بزرگ نیازمند به کارگیری شیوۀ دگروالدینی است (منبع و منبع). در طول تاریخ تکاملی انسان، همکاری افراد با یکدیگر به منظور پرورش فرزندان به عنوان یک فشار انتخابی به نحوی به ویژگیهای زیستشناختی و روانشناختی ما شکل داده که انسانهای مادر نه تنها جلوی نزدیکشدن دیگران به نوزاد را نمیگیرند، بلکه با آغوش باز از یاری دیگران استقبال میکنند.
از این پس، هربار که نوزادی را در آغوش فردی غیر از مادرش دیدید، بدانید که شاهد یکی از عجیبترین رفتارها در دنیای پستانداران هستید. رفتاری که میلیونها سال تکامل بدان شکل بخشیده است.
✍️ عارف عبادی
@modern_cogitation
BY Modern Cogitation
Share with your friend now:
tgoop.com/modern_cogitation/8367