tgoop.com/mofidunipsa/3338
Last Update:
#پروژه_نواندیشی_دینی
◽️نواندیشی فقهی، ظرفیتها و تنگناها (۳)
✍سید علی میرموسوی
پرسشها و ملاحظات پیرامون این پروژه
۱. نواندیشی فقهی تا چه حد پاسخگوی نیازهای کنونی است؟ اساسا توسعه به مفهوم گسترده آن تا چه حد مبتنی بر فقه است؟
با پذیرش این که برداشت رسمی از فقه با توسعه ناسازگار است، آیا جدال فقهی با خصم راهگشاست؟ یا این که راه حل محدود کردن دامنه فقه و به رسمیت شناختن دانشهای جدید در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی است؟
۲. همچنان که نائینی به درستی بیان کرده است معظم سیاسیات خارج از منصوصات است و در عرصه سیاست به ندرت با نصوص دینی روبرو هستیم، باتوجه به این نکته و اینکه در فقه مرجعیت با نصوص دینی است، آیا طرح مباحث جدید از زاویه فقهی مستلزم تحمیل باری گران بر فقه نیست؟
۳. در سنت فقهی شیعه مباحث سیاسی بسیار نحیف و لاغر بوده است و میراث فقهی شیعه بحث چندانی در این زمینه ندارد. فقهای شیعه با پرهیز از پرداختن به مسائل سیاسی، در عمل آن را به عرف واگذار کرده و همچنان که مرحوم شیخ عبدالکریم حائری تصریح کرده است، بنای عقلا را در آن به رسمیت شناخته بودند. اسلام سیاسی با نگاهی انتقادی به سنت فقهی گذشته، مفهوم فقه سیاسی را مطرح و با رویکردی ایدئولوژیک وظیفه سنگین نظریهپردازی در امور سیاسی را برعهده فقه نهاد.
آیا پرداختن به مباحث فقه سیاسی هر چند با رویکرد نو اندیشانه، قدسی کردن سیاست و دور کردن آن را در پی نخواهد داشت؟
۴. باتوجه به نحیف بودن سنت فقهی در این حوزه، حتی با فرض این که گذار به تجدد از مجرای سنت امکانپذیر باشد، چرا و چگونه میتوان در این مسیر به فقه استناد جست؟
۵. از دیدگاه برخی از فقیهان همچون آیت الله منتظری، اوامر و نواهی وارد در شریعت در امور اجتماعی و سیاسی ارشادیاند و به چیزهایی راهنمایی میکنند که عقل و بنای عقلا نیز میتوانند درک کنند. با توجه به این که این نگرش مستلزم به رسمیت شناختن عقل و بنای عقلا در امور اجتماعی و سیاسی است، چه جایی برای رویکرد فقهی به این امور باقی می ماند؟
۶. بیتردید بسیاری از مفاهیم و نهادهای موجود در سیاست امروز همچون دموکراسی، تفکیک قوا، قانون، تحزب در دوران مدرن شکل گرفتهاند و در سنت فقهی اندیشه ناپذیر بودهاند، آیا پرداختن به این مفاهیم با رویکرد فقهی و تطبیق آن با مفاهیم و ابواب موجود در سنت فقهی مستلزم نوعی کژتابی و یا زمان پریشی نیست؟ به عنوان نمونه آیا تطبیق نظریه بازی در علم سیاست مدرن با باب سبق و رمایه در فقه سنتی و توجیه فقهی تحزب بر اساس آن، همچنان که در کتاب فقه و حکمرانی حزبی صورت گرفته است، نوعی کژتابی و مصادره به مطلوب نیست؟ آیا بهره بردن از مفهوم خطابات قانونی در توجیه نوعی برداشت مردم سالارانه استحسان شخصی نیست؟ آیا این نوع تطبیق در چارچوب سنت فقهی اعتبار دارد و مورد پذیرش نهادهای مرجع و فقهای سنتی قرار میگیرد؟
۷. آثار نگاشته شده توسط استاد فیرحی که بسیار ارزشمند و درخور توجه هستند، ولی جای این پرسش وجود دارد که این آثار تا چه حد توانسته است در عرف و هنجارهای مرسوم حاکم بر حوزه علمیه و فضای تفکر فقهی تاثیر بگذارد و رویکرد حاکم بر آن متحول سازد؟
آیا این نوع آثار از مرجعیت لازم در سنت فقهی برخوردار است تا چشم انداز نوعی تحول در آینده باشد، یا این که حوزه نفوذ آن به جریان نواندیشی محدود خواهد بود؟
🆔@majmaqomh
https://www.tgoop.com/andishedinimoaser
BY کانال غیر رسمی(دانشآموختگان) علوم سياسى دانشگاه مفيد قم
Share with your friend now:
tgoop.com/mofidunipsa/3338