Forwarded from نگاهِ دیگر | صابر گُلعنبری
🔺علی در مقابل علی!
دیروز با انتشار کلیپی قدیمی در فضای مجازی سوری درباره حمله به بارگاه مقدس علویان در حلب و متعاقب اقدام نیروهای نظام جدید برای دستگیری چند نیروی امنیتی نظام سابق در ساحل سوریه، معترضان علوی در چند منطقه با شعار «یا علی» به خیابان آمدند و به موازات آن نیز درگیریهایی رخ داد.
از امروز صبح دولت انتقالی سوریه نیروهای ویژه «تیپ علی ابن ابیطالب» را برای مقابله با آنها و «بقایای نظام» سابق به منطقه اعزام کرده است.
هر دو طرف درگیر خود را «محبان علی» معرفی میکنند؛ یکی که چند دهه در قدرت بوده و اکنون آن را از کف داده خشمگین است، «یا علی» گویان با شوراندن احساسات مذهبی علویان عادی میخواهد آنها را علیه «سوریه پسااسد» بسیج کند و دیگری نیز برای حفظ و تثبیت قدرت خود، ناکام گذاشتن این تحرکات و احتمالا کسب اعتماد علویان عادی، تیپ «علی ابن ابیطالب» را به جنگ «یا علی» گویان میفرستد.
در این میان هم فضای خشم و انتقامگیری از عوامل نظامی و امنیتی نظام سابق سوریه چنان سنگین است که به راحتی برای حاکمان جدید سوریه قابل کنترل نیست؛ تا جایی که برخی در فضای مجازی سوری خواستار انتقامگیری کورکورانه و کشیدن «ذوالفقار» علی به روی این عوامل شده و دولت جدید را به «تساهل» متهم و انتقاد میکنند.
قدر مسلم این که دریافتهای متفاوت از علی ابن ابیطالب دهها علی ساخته است و همه مدعی دوستی و پیروی از ایشان هستند. اکنون در سوریه هر طرفی علی خود را در مقابل علی طرف دیگر قرار میدهد و محصول آن هم نزاعی فرقهای است که امام علی از آن بیزار بود و رواداری و همافزایی را اساس تعامل میدانست.
بدترین ضربه به هر دین و مقدسات آن، سوءاستفاده از نام آنها در بازار بدنام سیاست و قدرت است و قربانی هم مردم عادی و خود آن آیین و کیش و نمادهاست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
دیروز با انتشار کلیپی قدیمی در فضای مجازی سوری درباره حمله به بارگاه مقدس علویان در حلب و متعاقب اقدام نیروهای نظام جدید برای دستگیری چند نیروی امنیتی نظام سابق در ساحل سوریه، معترضان علوی در چند منطقه با شعار «یا علی» به خیابان آمدند و به موازات آن نیز درگیریهایی رخ داد.
از امروز صبح دولت انتقالی سوریه نیروهای ویژه «تیپ علی ابن ابیطالب» را برای مقابله با آنها و «بقایای نظام» سابق به منطقه اعزام کرده است.
هر دو طرف درگیر خود را «محبان علی» معرفی میکنند؛ یکی که چند دهه در قدرت بوده و اکنون آن را از کف داده خشمگین است، «یا علی» گویان با شوراندن احساسات مذهبی علویان عادی میخواهد آنها را علیه «سوریه پسااسد» بسیج کند و دیگری نیز برای حفظ و تثبیت قدرت خود، ناکام گذاشتن این تحرکات و احتمالا کسب اعتماد علویان عادی، تیپ «علی ابن ابیطالب» را به جنگ «یا علی» گویان میفرستد.
در این میان هم فضای خشم و انتقامگیری از عوامل نظامی و امنیتی نظام سابق سوریه چنان سنگین است که به راحتی برای حاکمان جدید سوریه قابل کنترل نیست؛ تا جایی که برخی در فضای مجازی سوری خواستار انتقامگیری کورکورانه و کشیدن «ذوالفقار» علی به روی این عوامل شده و دولت جدید را به «تساهل» متهم و انتقاد میکنند.
قدر مسلم این که دریافتهای متفاوت از علی ابن ابیطالب دهها علی ساخته است و همه مدعی دوستی و پیروی از ایشان هستند. اکنون در سوریه هر طرفی علی خود را در مقابل علی طرف دیگر قرار میدهد و محصول آن هم نزاعی فرقهای است که امام علی از آن بیزار بود و رواداری و همافزایی را اساس تعامل میدانست.
بدترین ضربه به هر دین و مقدسات آن، سوءاستفاده از نام آنها در بازار بدنام سیاست و قدرت است و قربانی هم مردم عادی و خود آن آیین و کیش و نمادهاست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
درحالیکه تا همین چند سال پیش، حتی یک زن و دختر هم اجازهی ورود به استادیوم نداشت و زنان و دختران بسیاری در حسرت نشستن روی سکوهای استادیوم بودند، امروز در رخدادی بیسابقه، چهل هزار زن و دختر، از سنین مختلف، با تیپهای گوناگون، برخی با حجاب و برخی بدون حجاب،…
#نقدها
🔹 فقر، فساد و تبعیض جامعهشناختی🔹
✍️ سیدمحمدحسین دعائی
چند روز قبل، محسنحسام مظاهری در کانال تلگرامی خود نوشت:
«درحالیکه تا همین چند سال پیش، حتی یک زن و دختر هم اجازهی ورود به استادیوم نداشت و زنان و دختران بسیاری در حسرت نشستن روی سکوهای استادیوم بودند، امروز در رخدادی بیسابقه، چهل هزار زن و دختر، از سنین مختلف، با تیپهای گوناگون، برخی با حجاب و برخی بدون حجاب، در ورزشگاه نقش جهان اصفهان به تماشای فوتبال تیمهای محبوبشان نشستند. اما دریغ که در رسانهی عمومی حتی یک تصویر از این اجتماع باشکوه زنانه نشان داده نشد. مسابقهی امروز، تصویری است از وضعیتی که در آنیم: جامعهای که با سرعت نور در حال تغییر است و گفتار رسمی، که تصور میکند با پنهانکردن و انکار واقعیت میتواند آن را از بین ببرد؛ غافل از آنکه واقعیت جامعه همانی است که روی سکوها و در کف خیابان میگذرد. جامعهای که نشان داده است در فهم و هضم و هماهنگی با تغییرات، فرسنگها جلوتر از نهادهای رسمی است و مواجههی بهمراتب بالغانهتر و عاقلانهتری دارد. ما در ایرانِ پسامهسا هستیم؛ و امروز، صفحهای دیگر و مهم از تاریخ این ایرانِ جدید ورق خورد.»
از ایشان چند سؤال دارم:
۱. چرا به روی خود نمیآورید که آمادهسازی زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری لازم برای حضور زنان در استادیوم و صدور اجازۀ این حضور، کار بخشی از همان نهادهای رسمی است که شما آنها را به عدم بلوغ و عقل متهم میکنید؟!
۲. چرا چشم بر بازتاب خبری این اتفاق در رسانههای رسمی میبندید و وجود چنین بازتابی را به کلی انکار میکنید؟!
۳. چرا توقع دارید در میانۀ این همه مسئلۀ مهم، از قبیل مخاطرات امنیتی، مشکلات اقتصادی، محذورات معیشتی و معضلات فرهنگی، رسانههای رسمی آنها را وانهاده و یکدفعه حادثۀ حضور زنان و دختران در استادیوم نقش جهان را به خبر اول کشور تبدیل کنند؟!
۴. چرا حتی آنجاییکه حاکمیت ـ درست یا غلط ـ بهسمت گسترش آزادیهای اجتماعی رفته و برخی از رویههای پیشین خود را تغییر میدهد هم باز دست از مذمت و تحقیر او برنمیدارید؟!
۵. چرا متوجه نیستید که نفس «تغییر» ـ بدون لحاظ جنس و جهت آن ـ اصالت نداشته و حاکمیت دینی، علاوه بر آنکه نمیتواند چشم بر تغییرات فرهنگی و اجتماعی ببندد، مجاز به رهاکردن جامعه در دل هرگونه تغییری هم نیست؟!
۶. چرا اگر روی سکوها، نه چهل هزار، بلکه صدهزار دختر علاقمند به قرآن و امام زمان بنشینند یا اگر در کف خیابانها جمعیت میلیونی علاقمندان به عید غدیر، محرم، اربعین، انقلاب اسلامی، فلسطین و شهداء قدم بزنند، آنوقت دیگر این سکوها و خیابانها نشاندهندۀ واقعیت جامعه نیستند؟!
۷. چرا درگذشت یک دختر جوان و اغتشاشات محدود بعد از آن یا حضور چنددههزار نفری دختران در یک استادیوم میتواند ملاک فصلبندی تاریخ اجتماعی ایران و ورقخوردن این تاریخ باشد، اما حوادثی مثل شهادت قهرمان ملی و اسلامی ایرانیان، یعنی شهید سلیمانی و تشییع میلیونی او در عراق و ایران چنین صلاحیتی ندارد؟!
اجمالا همانکه قبلا گفتم: به نظر میرسد پای نوعی فقر، فساد و تبعیض علمی در میان است.
نقل از: کانال نویسنده در "ایتا"
@mohsenhesammazaheri
🔹 فقر، فساد و تبعیض جامعهشناختی🔹
✍️ سیدمحمدحسین دعائی
چند روز قبل، محسنحسام مظاهری در کانال تلگرامی خود نوشت:
«درحالیکه تا همین چند سال پیش، حتی یک زن و دختر هم اجازهی ورود به استادیوم نداشت و زنان و دختران بسیاری در حسرت نشستن روی سکوهای استادیوم بودند، امروز در رخدادی بیسابقه، چهل هزار زن و دختر، از سنین مختلف، با تیپهای گوناگون، برخی با حجاب و برخی بدون حجاب، در ورزشگاه نقش جهان اصفهان به تماشای فوتبال تیمهای محبوبشان نشستند. اما دریغ که در رسانهی عمومی حتی یک تصویر از این اجتماع باشکوه زنانه نشان داده نشد. مسابقهی امروز، تصویری است از وضعیتی که در آنیم: جامعهای که با سرعت نور در حال تغییر است و گفتار رسمی، که تصور میکند با پنهانکردن و انکار واقعیت میتواند آن را از بین ببرد؛ غافل از آنکه واقعیت جامعه همانی است که روی سکوها و در کف خیابان میگذرد. جامعهای که نشان داده است در فهم و هضم و هماهنگی با تغییرات، فرسنگها جلوتر از نهادهای رسمی است و مواجههی بهمراتب بالغانهتر و عاقلانهتری دارد. ما در ایرانِ پسامهسا هستیم؛ و امروز، صفحهای دیگر و مهم از تاریخ این ایرانِ جدید ورق خورد.»
از ایشان چند سؤال دارم:
۱. چرا به روی خود نمیآورید که آمادهسازی زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری لازم برای حضور زنان در استادیوم و صدور اجازۀ این حضور، کار بخشی از همان نهادهای رسمی است که شما آنها را به عدم بلوغ و عقل متهم میکنید؟!
۲. چرا چشم بر بازتاب خبری این اتفاق در رسانههای رسمی میبندید و وجود چنین بازتابی را به کلی انکار میکنید؟!
۳. چرا توقع دارید در میانۀ این همه مسئلۀ مهم، از قبیل مخاطرات امنیتی، مشکلات اقتصادی، محذورات معیشتی و معضلات فرهنگی، رسانههای رسمی آنها را وانهاده و یکدفعه حادثۀ حضور زنان و دختران در استادیوم نقش جهان را به خبر اول کشور تبدیل کنند؟!
۴. چرا حتی آنجاییکه حاکمیت ـ درست یا غلط ـ بهسمت گسترش آزادیهای اجتماعی رفته و برخی از رویههای پیشین خود را تغییر میدهد هم باز دست از مذمت و تحقیر او برنمیدارید؟!
۵. چرا متوجه نیستید که نفس «تغییر» ـ بدون لحاظ جنس و جهت آن ـ اصالت نداشته و حاکمیت دینی، علاوه بر آنکه نمیتواند چشم بر تغییرات فرهنگی و اجتماعی ببندد، مجاز به رهاکردن جامعه در دل هرگونه تغییری هم نیست؟!
۶. چرا اگر روی سکوها، نه چهل هزار، بلکه صدهزار دختر علاقمند به قرآن و امام زمان بنشینند یا اگر در کف خیابانها جمعیت میلیونی علاقمندان به عید غدیر، محرم، اربعین، انقلاب اسلامی، فلسطین و شهداء قدم بزنند، آنوقت دیگر این سکوها و خیابانها نشاندهندۀ واقعیت جامعه نیستند؟!
۷. چرا درگذشت یک دختر جوان و اغتشاشات محدود بعد از آن یا حضور چنددههزار نفری دختران در یک استادیوم میتواند ملاک فصلبندی تاریخ اجتماعی ایران و ورقخوردن این تاریخ باشد، اما حوادثی مثل شهادت قهرمان ملی و اسلامی ایرانیان، یعنی شهید سلیمانی و تشییع میلیونی او در عراق و ایران چنین صلاحیتی ندارد؟!
اجمالا همانکه قبلا گفتم: به نظر میرسد پای نوعی فقر، فساد و تبعیض علمی در میان است.
نقل از: کانال نویسنده در "ایتا"
@mohsenhesammazaheri
Forwarded from نامههای حوزوی
⚡️گزینههای مرجعیت شیعه، پس از آیتالله سیستانی(حفظه الله)
✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻
🔸بخش اول
🔹دوران پس از وفات حضرت آیتالله علی سیستانی، که 94 سال عمر دارد (متولد سال 1930)، مرحلهای دشوار و پیچیده به نظر میرسد؛ شاید دشوارترین مرحله در مقایسه با مراحل تاریخی مشابه دیگر که در آن موارد، گزینهها با پراکندگی روبرو بودند. به عنوان مثال، دوران پس از درگذشت شیخ الشریعه اصفهانی در سال 1920، که چهار مرجع بزرگ را به جا گذاشت: شیخ میرزای محمد حسین نائینی، شیخ ضیاءالدین عراقی، شیخ عبدکریم حائری و سید أبو الحسن اصفهانی.
🔹در آن دوران، سید ابوالحسن اصفهانی تنها پس از درگذشت عراقی، نائینی و حائری به مرجعیت عالی رسید. این وضعیت مشابه به مرحله پس از فوت سید أبو الحسن اصفهانی در سال 1946 است، که او نیز سه مرجع دیگر را به جا گذاشت: سید حسین بروجردی، سید عبد الهادی شیرازی و سید محسن حکیم، و مرجعیت عالی سید حکیم تنها پس از درگذشت بروجردی در سال 1961 تثبیت شد. همچنین، مرحله پس از رحلت امام خمینی در سال 1989 که در آن زمان، سید أبو القاسم خویي، سید محمد رضا گلپایگانی و شیخ محمد علی اراکی در صحنه بودند. سپس مرحله پس از درگذشت سید خویي در سال 1992 به وقوع پیوست که مرجعیت سید محمد رضا گلپایگانی، به همراه سید عبد الاعلى سبزواری و شیخ محمد علی اراکی، جزو این مراحل بودند. بعد از آن، دوران مرجعیت سید علی سیستانی، سید علی خامنهای، سید محمد صدر، سید محمد سعید حکیم، شیخ حسین وحید خراسانی و شیخ ناصر مکارم شیرازی آغاز شد که این نامها پس از درگذشت سید گلپایگانی و سید سبزواری همچنان در صدر بودند.
🔹به نظر میرسد که گزینهها در نجف اشرف بعد از درگذشت مرجع عالیقدر سید علی سیستانی، بر اساس ظاهر، آسان و مشخص باشد؛ زیرا تقریباً محدود به دو مرجع شناختهشده در حوزه، یعنی شیخ محمد اسحاق فیاض، که 94 سال دارد (متولد 1930) و شیخ بشیر حسین نجفی، که 82 ساله است (متولد 1942) میشود. با این حال، این دو انتخاب نه نهایی هستند و نه بهواقع خلأ را پر میکنند، چرا که آنها نیز به سن بالا رسیدهاند.
🔹دشواری دوران پس از آیتالله سیستانی به سه علت عمده زیر بر میگردد:
کمبود گزینهها: بهویژه گزینههایی که قادر به درک و مدیریت جامعهی پویای شیعه عراقی باشند و بتوانند بهطور عمومی نظام اجتماعی و حرکت دولت را راهبری کنند. این موضوع بهخصوص با توجه به مسئولیتهایی که مرجعیت نجف از سال 2003 به عهده دارد، حائز اهمیت است؛ زیرا عراق پیش از 2003 با عراق بعد از آن تفاوت دارد و این تفاوت بر وظایف و نحوه عملکرد مرجعیت تأثیر میگذارد و بهطور خودکار دامنه تأثیر مرجعیت در امور عمومی و نظام اجتماعی را بهطور گستردهای فعال میکند..
🔹ظهور خطوط خاص در حوزه علمیه: این خطوط در حال حاضر قادر نیستند نسبت به مرجعیت آیتالله سیستانی در زمان حیاتش ایجاد چالش کنند، اما منتظر رحلت او هستند تا در امور عمومی حضوری قوی و مؤثر داشته باشند. این وضعیت به معنای بروز محورهای جدی از اختلافات و تعارضات در سطوح خصوصی و عمومی است. در اینجا خطر کمبود گزینهها در خط مرجعیت عمومی دو چندان میشود، بهویژه اگر این محورها به محل جدال یا تسویهحسابهای سیاسی و برنامههای سیاسی و مذهبی تبدیل شوند.
🔹همزمانی مراحل دشوار در نجف، قم و تهران: میتوان پنداشت که مرحله پس از سیستانی و مراجع صف اول در نجف با دوران پس از آیتالله خامنهای، مکارم شیرازی، و وحید خراسانی و مراجع صف اول در قم همزمان خواهد بود، که همگی به سن بالا رسیدهاند. این شرایط دشواری را برای وضعیت عموم شیعیان، و بهویژه وضعیت مرجعیت نجفی فراهم میآورد؛ زیرا وجود مراجع بزرگ و تأثیرگذار در سطح جهانی شیعه در نجف و ایران نقشی در حمایت متقابل و همکاری ایفا میکند؛ اما غیبت مرجعیت مؤثر قم، از نظر معنوی مشکل را در نجف و در بسیاری از کشورهای شیعهنشین عمیقتر میکند.
🔹مرجع عالیقدر نجف بعد از آیتالله سیستانی باید از درون نجف باشد؛ دلایل زیادی برای این امر وجود دارد، برخی به تاریخچه نظام مرجعیت شیعه و مرکزیت سنتی نجف در این نظام مرتبط است، و برخی دیگر به وضعیت اجتماعی و سیاسی شیعه عراق پس از سال 2003 مربوط میشود، و سومین دلیل به وجود گزینههای مرجعیتی برمیگردد که شاید در نجف مقبولیت داشته باشد، حتی اگر همراه با محدودیت و دشواری باشد. بنابراین، احتمال بازگشت حوزه نجف به مرجعیتی از خارج از آن بسیار بعید است.
@namehayehawzavi
✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻
🔸بخش اول
🔹دوران پس از وفات حضرت آیتالله علی سیستانی، که 94 سال عمر دارد (متولد سال 1930)، مرحلهای دشوار و پیچیده به نظر میرسد؛ شاید دشوارترین مرحله در مقایسه با مراحل تاریخی مشابه دیگر که در آن موارد، گزینهها با پراکندگی روبرو بودند. به عنوان مثال، دوران پس از درگذشت شیخ الشریعه اصفهانی در سال 1920، که چهار مرجع بزرگ را به جا گذاشت: شیخ میرزای محمد حسین نائینی، شیخ ضیاءالدین عراقی، شیخ عبدکریم حائری و سید أبو الحسن اصفهانی.
🔹در آن دوران، سید ابوالحسن اصفهانی تنها پس از درگذشت عراقی، نائینی و حائری به مرجعیت عالی رسید. این وضعیت مشابه به مرحله پس از فوت سید أبو الحسن اصفهانی در سال 1946 است، که او نیز سه مرجع دیگر را به جا گذاشت: سید حسین بروجردی، سید عبد الهادی شیرازی و سید محسن حکیم، و مرجعیت عالی سید حکیم تنها پس از درگذشت بروجردی در سال 1961 تثبیت شد. همچنین، مرحله پس از رحلت امام خمینی در سال 1989 که در آن زمان، سید أبو القاسم خویي، سید محمد رضا گلپایگانی و شیخ محمد علی اراکی در صحنه بودند. سپس مرحله پس از درگذشت سید خویي در سال 1992 به وقوع پیوست که مرجعیت سید محمد رضا گلپایگانی، به همراه سید عبد الاعلى سبزواری و شیخ محمد علی اراکی، جزو این مراحل بودند. بعد از آن، دوران مرجعیت سید علی سیستانی، سید علی خامنهای، سید محمد صدر، سید محمد سعید حکیم، شیخ حسین وحید خراسانی و شیخ ناصر مکارم شیرازی آغاز شد که این نامها پس از درگذشت سید گلپایگانی و سید سبزواری همچنان در صدر بودند.
🔹به نظر میرسد که گزینهها در نجف اشرف بعد از درگذشت مرجع عالیقدر سید علی سیستانی، بر اساس ظاهر، آسان و مشخص باشد؛ زیرا تقریباً محدود به دو مرجع شناختهشده در حوزه، یعنی شیخ محمد اسحاق فیاض، که 94 سال دارد (متولد 1930) و شیخ بشیر حسین نجفی، که 82 ساله است (متولد 1942) میشود. با این حال، این دو انتخاب نه نهایی هستند و نه بهواقع خلأ را پر میکنند، چرا که آنها نیز به سن بالا رسیدهاند.
🔹دشواری دوران پس از آیتالله سیستانی به سه علت عمده زیر بر میگردد:
کمبود گزینهها: بهویژه گزینههایی که قادر به درک و مدیریت جامعهی پویای شیعه عراقی باشند و بتوانند بهطور عمومی نظام اجتماعی و حرکت دولت را راهبری کنند. این موضوع بهخصوص با توجه به مسئولیتهایی که مرجعیت نجف از سال 2003 به عهده دارد، حائز اهمیت است؛ زیرا عراق پیش از 2003 با عراق بعد از آن تفاوت دارد و این تفاوت بر وظایف و نحوه عملکرد مرجعیت تأثیر میگذارد و بهطور خودکار دامنه تأثیر مرجعیت در امور عمومی و نظام اجتماعی را بهطور گستردهای فعال میکند..
🔹ظهور خطوط خاص در حوزه علمیه: این خطوط در حال حاضر قادر نیستند نسبت به مرجعیت آیتالله سیستانی در زمان حیاتش ایجاد چالش کنند، اما منتظر رحلت او هستند تا در امور عمومی حضوری قوی و مؤثر داشته باشند. این وضعیت به معنای بروز محورهای جدی از اختلافات و تعارضات در سطوح خصوصی و عمومی است. در اینجا خطر کمبود گزینهها در خط مرجعیت عمومی دو چندان میشود، بهویژه اگر این محورها به محل جدال یا تسویهحسابهای سیاسی و برنامههای سیاسی و مذهبی تبدیل شوند.
🔹همزمانی مراحل دشوار در نجف، قم و تهران: میتوان پنداشت که مرحله پس از سیستانی و مراجع صف اول در نجف با دوران پس از آیتالله خامنهای، مکارم شیرازی، و وحید خراسانی و مراجع صف اول در قم همزمان خواهد بود، که همگی به سن بالا رسیدهاند. این شرایط دشواری را برای وضعیت عموم شیعیان، و بهویژه وضعیت مرجعیت نجفی فراهم میآورد؛ زیرا وجود مراجع بزرگ و تأثیرگذار در سطح جهانی شیعه در نجف و ایران نقشی در حمایت متقابل و همکاری ایفا میکند؛ اما غیبت مرجعیت مؤثر قم، از نظر معنوی مشکل را در نجف و در بسیاری از کشورهای شیعهنشین عمیقتر میکند.
🔹مرجع عالیقدر نجف بعد از آیتالله سیستانی باید از درون نجف باشد؛ دلایل زیادی برای این امر وجود دارد، برخی به تاریخچه نظام مرجعیت شیعه و مرکزیت سنتی نجف در این نظام مرتبط است، و برخی دیگر به وضعیت اجتماعی و سیاسی شیعه عراق پس از سال 2003 مربوط میشود، و سومین دلیل به وجود گزینههای مرجعیتی برمیگردد که شاید در نجف مقبولیت داشته باشد، حتی اگر همراه با محدودیت و دشواری باشد. بنابراین، احتمال بازگشت حوزه نجف به مرجعیتی از خارج از آن بسیار بعید است.
@namehayehawzavi
Forwarded from نامههای حوزوی
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
⚡️گزینههای مرجعیت شیعه، پس از آیتالله سیستانی(حفظه الله) ✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻 🔸بخش اول 🔹دوران پس از وفات حضرت آیتالله علی سیستانی، که 94 سال عمر دارد (متولد سال 1930)، مرحلهای دشوار و پیچیده به نظر میرسد؛ شاید دشوارترین مرحله…
⚡️چهار تصویر فرضی از وضعیت نجف در مرحله پس از سیستانی
✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻
🔸بخش دوم
🔹چهار تصویر فرضی از وضعیت نجف در مرحله پس از سیستانی وجود دارد که این تصاویر در دایره احتمالات قرار میگیرند و در اینجا بدون در نظر گرفتن درصد تحقق آنها، مطرح میشوند:
🔹سناریوی اول: پذیرش مسئولیت از سوی یکی از دو مرجع بزرگ نجف، یعنی شیخ محمد اسحاق فیاض یا شیخ بشیر نجفی. این سناریو با مشکل پیری آنها و بیماریهای معمول سن مواجه است و بنابراین، منطقی به نظر میرسد که این گزینه را کنار بگذاریم و به مرحله بعد از آنها بپردازیم.
🔹سناریوی دوم: عهدهگیری مرجعیت عالی توسط یکی از مراجع صف دوم در نجف، همچون سید علاء الدين الغريفي یا شیخ محمد اليعقوبي. این گزینه به دلیل مشکلات مربوط به پذیرش عمومی در میان حوزه علمیه، نمیتواند به عنوان یک گزینه معتبر مطرح شود و لذا باید این سناریو را نیز کنار گذاشت.
🔹سناریوی سوم: تعیین یکی از مراجع مقیم قم که مدرک خود را از حوزه نجف گرفتهاند و هنوز هم به روشهای آن متصل هستند، مانند شیخ حسین وحید خراسانی یا سید کاظم حائری از سوی حوزه علمیه نجف. این گزینه نیز امکانپذیر نیست زیرا مراجع مقیم در قم سن بالایی دارند و بیمار هستند، و توانایی برگشت به نجف را ندارند. همچنین برخی از علمای عراقی و ایرانی در قم مانند سید کمال حیدری در این سناریو قرار میگیرند که آنها نیز مقبولیت عمومی حوزه نجف را ندارند، بنابراین باید این گزینه را نیز کنار گذاشت.
🔹سناریوی چهارم: بروز یکی از فقهاء برجستهای که در سطح خارج از بحث تدریس میکند، که گزینهای به مراتب واقعیتر به نظر میرسد. از جمله این فقهاء میتوان به: شیخ محمد باقر ايرواني، شیخ محمد هادی آل راضی، شیخ حسن جوهری، سید علی سبزواری، شیخ محمد سند، سید محمد رضا سیستانی و سید علی اکبر حائری اشاره کرد.
🔹فقهاء پیشنهادی برای مرجعیت نجف
گزینه پیشروی یکی از فقهاء بزرگ نجف، غیر از مراجع کنونی، برای تصدی مقام مرجعیت بعد از آیتالله سیستانی، گزینهای بسیار قابل قبول و واقعگرایانه از نظر جامعه حوزه نجف به شمار میرود. از جمله این فقهاء:
🔹1. شیخ محمد باقر ايرواني: او از یک خانواده علمی و دینی اهل نجف است که نسبش به شیخ فاضل ايرواني میرسد و از منطقه آذربایجان آمده است. وی در سال 1949 در نجف اشرف به دنیا آمد و در مدارس منتدى النشر که تحت نظارت علامه شیخ محمد رضا مظفر بود، تحصیل کرد. او در دوران دبیرستان به تحصیلات دینی در حوزه علمیه پیوست و به مرحله درس خارج رسید و در کلاسهای آیتالله محمد باقر صدر، آیتالله أبو القاسم خویي، آیتالله علی سیستانی و آیتالله محمد سعید حکیم شرکت کرد. او تدریس سطوح عالی را آغاز کرد و بعد از مهاجرت به ایران، تدریس در سطوح بالا و سپس بحث خارج را از سال 1991 ادامه داد. او پس از سقوط رژیم بعث به نجف برگشت و دروس بحث خارج را از سر گرفت و درس او هماکنون بزرگترین درس در نجف است.
🔹2. شیخ محمد هادی آل راضیاو از نوادگان شیخ راضی نجفی، جد خانواده علمی و دینی مشهور آل راضی است که از فرع عشیره آل علی، یکی از عشایر بنی مالک میباشد. وی در سال 1949 در نجف اشرف متولد شد و در مدارس منتدی نشر که تحت نظارت فقیه مجدد شیخ محمد رضا مظفر بود، تحصیل کرد. او به تحصیلات دینی پرداخت و در مراحل مختلف درسی پیشرفت کرد تا به مرحله بحث خارج رسید. در این مسیر، از جمله از آیات عظام همچون سید محمد باقر صدر، سید ابو القاسم خویی و دیگران بهره برد. در سال 1980 و پس از اعدام استادش سید محمد باقر صدر و تحت تعقیب قرار گرفتن شاگردان او، به ایران مهاجرت کرد. بعد از بیش از ده سال تدریس در مرحله سطوح عالی در حوزه علمیه قم، در سال 1992 تدریس بحث خارج را آغاز کرد. پس از سقوط رژیم بعث، او به نجف برگشت و به تدریس و انجام وظایف دینی و علمی خود ادامه داد.
@namehayehawzavi
✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻
🔸بخش دوم
🔹چهار تصویر فرضی از وضعیت نجف در مرحله پس از سیستانی وجود دارد که این تصاویر در دایره احتمالات قرار میگیرند و در اینجا بدون در نظر گرفتن درصد تحقق آنها، مطرح میشوند:
🔹سناریوی اول: پذیرش مسئولیت از سوی یکی از دو مرجع بزرگ نجف، یعنی شیخ محمد اسحاق فیاض یا شیخ بشیر نجفی. این سناریو با مشکل پیری آنها و بیماریهای معمول سن مواجه است و بنابراین، منطقی به نظر میرسد که این گزینه را کنار بگذاریم و به مرحله بعد از آنها بپردازیم.
🔹سناریوی دوم: عهدهگیری مرجعیت عالی توسط یکی از مراجع صف دوم در نجف، همچون سید علاء الدين الغريفي یا شیخ محمد اليعقوبي. این گزینه به دلیل مشکلات مربوط به پذیرش عمومی در میان حوزه علمیه، نمیتواند به عنوان یک گزینه معتبر مطرح شود و لذا باید این سناریو را نیز کنار گذاشت.
🔹سناریوی سوم: تعیین یکی از مراجع مقیم قم که مدرک خود را از حوزه نجف گرفتهاند و هنوز هم به روشهای آن متصل هستند، مانند شیخ حسین وحید خراسانی یا سید کاظم حائری از سوی حوزه علمیه نجف. این گزینه نیز امکانپذیر نیست زیرا مراجع مقیم در قم سن بالایی دارند و بیمار هستند، و توانایی برگشت به نجف را ندارند. همچنین برخی از علمای عراقی و ایرانی در قم مانند سید کمال حیدری در این سناریو قرار میگیرند که آنها نیز مقبولیت عمومی حوزه نجف را ندارند، بنابراین باید این گزینه را نیز کنار گذاشت.
🔹سناریوی چهارم: بروز یکی از فقهاء برجستهای که در سطح خارج از بحث تدریس میکند، که گزینهای به مراتب واقعیتر به نظر میرسد. از جمله این فقهاء میتوان به: شیخ محمد باقر ايرواني، شیخ محمد هادی آل راضی، شیخ حسن جوهری، سید علی سبزواری، شیخ محمد سند، سید محمد رضا سیستانی و سید علی اکبر حائری اشاره کرد.
🔹فقهاء پیشنهادی برای مرجعیت نجف
گزینه پیشروی یکی از فقهاء بزرگ نجف، غیر از مراجع کنونی، برای تصدی مقام مرجعیت بعد از آیتالله سیستانی، گزینهای بسیار قابل قبول و واقعگرایانه از نظر جامعه حوزه نجف به شمار میرود. از جمله این فقهاء:
🔹1. شیخ محمد باقر ايرواني: او از یک خانواده علمی و دینی اهل نجف است که نسبش به شیخ فاضل ايرواني میرسد و از منطقه آذربایجان آمده است. وی در سال 1949 در نجف اشرف به دنیا آمد و در مدارس منتدى النشر که تحت نظارت علامه شیخ محمد رضا مظفر بود، تحصیل کرد. او در دوران دبیرستان به تحصیلات دینی در حوزه علمیه پیوست و به مرحله درس خارج رسید و در کلاسهای آیتالله محمد باقر صدر، آیتالله أبو القاسم خویي، آیتالله علی سیستانی و آیتالله محمد سعید حکیم شرکت کرد. او تدریس سطوح عالی را آغاز کرد و بعد از مهاجرت به ایران، تدریس در سطوح بالا و سپس بحث خارج را از سال 1991 ادامه داد. او پس از سقوط رژیم بعث به نجف برگشت و دروس بحث خارج را از سر گرفت و درس او هماکنون بزرگترین درس در نجف است.
🔹2. شیخ محمد هادی آل راضیاو از نوادگان شیخ راضی نجفی، جد خانواده علمی و دینی مشهور آل راضی است که از فرع عشیره آل علی، یکی از عشایر بنی مالک میباشد. وی در سال 1949 در نجف اشرف متولد شد و در مدارس منتدی نشر که تحت نظارت فقیه مجدد شیخ محمد رضا مظفر بود، تحصیل کرد. او به تحصیلات دینی پرداخت و در مراحل مختلف درسی پیشرفت کرد تا به مرحله بحث خارج رسید. در این مسیر، از جمله از آیات عظام همچون سید محمد باقر صدر، سید ابو القاسم خویی و دیگران بهره برد. در سال 1980 و پس از اعدام استادش سید محمد باقر صدر و تحت تعقیب قرار گرفتن شاگردان او، به ایران مهاجرت کرد. بعد از بیش از ده سال تدریس در مرحله سطوح عالی در حوزه علمیه قم، در سال 1992 تدریس بحث خارج را آغاز کرد. پس از سقوط رژیم بعث، او به نجف برگشت و به تدریس و انجام وظایف دینی و علمی خود ادامه داد.
@namehayehawzavi
Forwarded from نامههای حوزوی
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
⚡️چهار تصویر فرضی از وضعیت نجف در مرحله پس از سیستانی ✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻 🔸بخش دوم 🔹چهار تصویر فرضی از وضعیت نجف در مرحله پس از سیستانی وجود دارد که این تصاویر در دایره احتمالات قرار میگیرند و در اینجا بدون در نظر گرفتن درصد…
⚡️برخی از گزینههای مرجعیت در حوزه علمیه نجف
✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻
🔸بخش سوم
🔹۳. شیخ حسن جواهری: او از یک خانواده علمی و دینی مشهور در نجف است که به مهمترین مرجع شیعه در زمان خود، یعنی شیخ محمد حسن نجفی، برمیگردد (که به دلیل کتاب فقهیاش «جواهر الكلام» به «جواهری» معروف شده است). او در سال 1949 در نجف اشرف متولد شد و همزمان به تحصیلات دانشگاهی و دینی پرداخت. در سال 1971 از دانشکده فقه فارغالتحصیل شد و به مرحله بحث خارج رسید و در این دوران نیز در دروس پدرش شیخ محمد تقی جواهری و همچنین سید ابو القاسم خویی و سید محمد باقر صدر شرکت کرد. در سال 1979 به اتهام فعالیتهای سیاسی اسلامی دستگیر شد و به ایران تبعید گردید. در آنجا دوباره به تحصیل و تدریس و فعالیتهای علمی و اندیشهورزی در حوزه علمیه قم پرداخت و در دروس آیات عظام مانند میرزای شیخ جواد تبریزی و شیخ حسین وحید خراسانی حاضر شد. او تدریس بحث خارج را در سال 1988 آغاز کرد و در مجمع فقه اسلامی در جده و همچنین در مجمع جهانی اهل بیت عضویت داشت. پس از سقوط رژیم بعث در سال 2003 به نجف برگشت و فعالیتهای علمی و دینی خود را در حوزه علمیه ادامه داد.
🔹۴. سید علی الموسوی السبزواری: سید علی، پسر مرجع دینی سید عبد الاعلی الموسوی السبزواری، در سال 1945 در نجف اشرف متولد شده است. وی تحصیلات بحث خارج را تحت نظر پدرش و سید ابو القاسم خویی گذرانده است. منابع معتبری ذکر کردهاند که پدرش پیش از وفات به او توصیه کرده بود که به مرجعیت نپردازد و بیشتر بر موضوعات علمی و کمک به نیازمندان تمرکز کند؛ بنابراین، او از اعلام خود بهعنوان مرجع تقلید نیز جلوگیری میکند.
🔹۵. شیخ محمد سند: او در سال 1961 در پایتخت بحرین، منامه، متولد شد. در بحرین هم به تحصیلات دانشگاهی و هم به تحصیلات دینی پرداخت، سپس تحصیلات خود را در لندن ادامه داد. در سال 1980 به حوزه علمیه قم رفت و تا مرحله بحث خارج تحصیل کرد.. او در سال 2010 به نجف اشرف نقل مکان کرد و به تدریس در حوزه علمیه آنجا ادامه داد.
🔹۶. سید محمد رضا الحسینی سیستانی: او فرزند بزرگ مرجع عالیقدر نجف، سید علی سیستانی، است. در سال 1962 در نجف اشرف متولد شد و در حوزه علمیه آنجا تحصیلات خود را تا مرحله بحث خارج ادامه داد و در دروس پدرش و همچنین سید ابو القاسم خویی و سید علی بهشتی شرکت کرد. او نقش مهمی در کنترل امور پدرش و دفاتر مرجعیت بعد از سقوط نظام بعث ایفا کرد و به واسطهای میان پدرش و دولت عراق، گروههای سیاسی و نهادهای اجتماعی تبدیل شد.
🔹۷. سید علیاکبر حسینی حائری: او برادر مرجع سید کاظم حائری است و از خانوادهای علمی و دینی است که ریشه آن به شهر شیراز ایران برمیگردد. او در سال 1948 در نجف اشرف متولد شد و در حوزه علمیه آنجا به تحصیل پرداخت و در دروس بحث خارج نزد سید محمد باقر صدر و دیگر علمای نجف شرکت کرد. او از جوانی مجاهد و مخالف رژیم بعث بوده و در انتفاضه رجب در سال 1979 نقش مؤثری ایفا کرده است. بعد از دستگیری و زندانی شدن به حبس ابد، به سال 1980 به ایران تبعید شد و از آنجا به کار علمی و جهادی ادامه داد و به تدریس رسید. او بعد از بازگشت به نجف، تدریس بحث خارج را دوباره از سر گرفت.
🔹سرانجام، بسیاری از این فقهاء—شیخ محمد باقر ايرواني، شیخ هادی آل راضی و شیخ حسن جوهری—به عنوان گزینههای قابل قبول برای مرجعیت بعد از آیتالله سیستانی شناخته میشوند. این احتمال وجود دارد که بعد از رحلت آیتالله سیستانی، گروه قابل توجهی از شیعیان به این افراد مراجعه کنند. این اولین بار در تاریخ مرجعیت شیعه است که همه نامزدهای برگزیده برای تصدی مقام مرجعیت از نجف اشرف متولد شدهاند و اکثر آنها از خانوادههای دینی و علمی معروف عراقی هستند.
🔹اگرچه این سناریو واقعی و قابل قبول به نظر میرسد، اما احتمالاً نمیتواند مرجعیت نجف را یکپارچه کند و یک مرجع عالیقدر در تراز آیتالله سیستانی معرفی کند، بلکه در واقع یک نظام چندمرجعی شکل میگیرد که ممکن است برای حدود یک دهه پس از رحلت سیستانی باقی بماند. این وضعیت به دلیل موضوعات و مشکلات خاص و شخصی که ممکن است وجود داشته باشد، رویداد «اجماع» را غیرممکن میکند. نظر مرجعیت خود آیتالله سیستانی میتواند نقش کلیدی در تعیین مرجعیت در دوران پس از خود ایفا کند.
@namehayehawzavi
✔️یادداشت علی المومن در سایت اندیشکده شهید خامس🔻
🔸بخش سوم
🔹۳. شیخ حسن جواهری: او از یک خانواده علمی و دینی مشهور در نجف است که به مهمترین مرجع شیعه در زمان خود، یعنی شیخ محمد حسن نجفی، برمیگردد (که به دلیل کتاب فقهیاش «جواهر الكلام» به «جواهری» معروف شده است). او در سال 1949 در نجف اشرف متولد شد و همزمان به تحصیلات دانشگاهی و دینی پرداخت. در سال 1971 از دانشکده فقه فارغالتحصیل شد و به مرحله بحث خارج رسید و در این دوران نیز در دروس پدرش شیخ محمد تقی جواهری و همچنین سید ابو القاسم خویی و سید محمد باقر صدر شرکت کرد. در سال 1979 به اتهام فعالیتهای سیاسی اسلامی دستگیر شد و به ایران تبعید گردید. در آنجا دوباره به تحصیل و تدریس و فعالیتهای علمی و اندیشهورزی در حوزه علمیه قم پرداخت و در دروس آیات عظام مانند میرزای شیخ جواد تبریزی و شیخ حسین وحید خراسانی حاضر شد. او تدریس بحث خارج را در سال 1988 آغاز کرد و در مجمع فقه اسلامی در جده و همچنین در مجمع جهانی اهل بیت عضویت داشت. پس از سقوط رژیم بعث در سال 2003 به نجف برگشت و فعالیتهای علمی و دینی خود را در حوزه علمیه ادامه داد.
🔹۴. سید علی الموسوی السبزواری: سید علی، پسر مرجع دینی سید عبد الاعلی الموسوی السبزواری، در سال 1945 در نجف اشرف متولد شده است. وی تحصیلات بحث خارج را تحت نظر پدرش و سید ابو القاسم خویی گذرانده است. منابع معتبری ذکر کردهاند که پدرش پیش از وفات به او توصیه کرده بود که به مرجعیت نپردازد و بیشتر بر موضوعات علمی و کمک به نیازمندان تمرکز کند؛ بنابراین، او از اعلام خود بهعنوان مرجع تقلید نیز جلوگیری میکند.
🔹۵. شیخ محمد سند: او در سال 1961 در پایتخت بحرین، منامه، متولد شد. در بحرین هم به تحصیلات دانشگاهی و هم به تحصیلات دینی پرداخت، سپس تحصیلات خود را در لندن ادامه داد. در سال 1980 به حوزه علمیه قم رفت و تا مرحله بحث خارج تحصیل کرد.. او در سال 2010 به نجف اشرف نقل مکان کرد و به تدریس در حوزه علمیه آنجا ادامه داد.
🔹۶. سید محمد رضا الحسینی سیستانی: او فرزند بزرگ مرجع عالیقدر نجف، سید علی سیستانی، است. در سال 1962 در نجف اشرف متولد شد و در حوزه علمیه آنجا تحصیلات خود را تا مرحله بحث خارج ادامه داد و در دروس پدرش و همچنین سید ابو القاسم خویی و سید علی بهشتی شرکت کرد. او نقش مهمی در کنترل امور پدرش و دفاتر مرجعیت بعد از سقوط نظام بعث ایفا کرد و به واسطهای میان پدرش و دولت عراق، گروههای سیاسی و نهادهای اجتماعی تبدیل شد.
🔹۷. سید علیاکبر حسینی حائری: او برادر مرجع سید کاظم حائری است و از خانوادهای علمی و دینی است که ریشه آن به شهر شیراز ایران برمیگردد. او در سال 1948 در نجف اشرف متولد شد و در حوزه علمیه آنجا به تحصیل پرداخت و در دروس بحث خارج نزد سید محمد باقر صدر و دیگر علمای نجف شرکت کرد. او از جوانی مجاهد و مخالف رژیم بعث بوده و در انتفاضه رجب در سال 1979 نقش مؤثری ایفا کرده است. بعد از دستگیری و زندانی شدن به حبس ابد، به سال 1980 به ایران تبعید شد و از آنجا به کار علمی و جهادی ادامه داد و به تدریس رسید. او بعد از بازگشت به نجف، تدریس بحث خارج را دوباره از سر گرفت.
🔹سرانجام، بسیاری از این فقهاء—شیخ محمد باقر ايرواني، شیخ هادی آل راضی و شیخ حسن جوهری—به عنوان گزینههای قابل قبول برای مرجعیت بعد از آیتالله سیستانی شناخته میشوند. این احتمال وجود دارد که بعد از رحلت آیتالله سیستانی، گروه قابل توجهی از شیعیان به این افراد مراجعه کنند. این اولین بار در تاریخ مرجعیت شیعه است که همه نامزدهای برگزیده برای تصدی مقام مرجعیت از نجف اشرف متولد شدهاند و اکثر آنها از خانوادههای دینی و علمی معروف عراقی هستند.
🔹اگرچه این سناریو واقعی و قابل قبول به نظر میرسد، اما احتمالاً نمیتواند مرجعیت نجف را یکپارچه کند و یک مرجع عالیقدر در تراز آیتالله سیستانی معرفی کند، بلکه در واقع یک نظام چندمرجعی شکل میگیرد که ممکن است برای حدود یک دهه پس از رحلت سیستانی باقی بماند. این وضعیت به دلیل موضوعات و مشکلات خاص و شخصی که ممکن است وجود داشته باشد، رویداد «اجماع» را غیرممکن میکند. نظر مرجعیت خود آیتالله سیستانی میتواند نقش کلیدی در تعیین مرجعیت در دوران پس از خود ایفا کند.
@namehayehawzavi
🔹المرجعية وولاية الفقيه بعد آية الله الخامنئي🔹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 1]
ربما تكون مرحلة ما بعد السيد علي الخامنئي البالغ (85) عاماً من العمر (مواليد العام 1939)، مؤجلة على المستوى القريب، وفق المعايير الطبيعية، كونه يتمتع بصحة جيدة، فضلاً عن ثبات وضع الدولة الإيرانية واستقرار مجتمعها ونظامها السياسي. وقد تطول مرحلة بقاء السيد الخامنئي في موقع المرجعية الدينية والقيادة الرسمية لفترة لا تقل عن خمس سنوات. ولكن؛ وإن كانت هذه المرحلة مؤجلة مؤقتاً؛ فإنها ستكون صعبة على إيران وعموم الواقع الشيعي العالمي؛ بل لعلها على مستوى موقع القيادة الرسمي ستكون أكثر صعوبة وتعقيداً من مرحلة ما بعد السيد السيستاني النجفية؛ لأنّ السيد الخامنئي يمثل المرجعية الدينية من جهة وقيادة الدولة من جهة أُخرى، وقد ظل الوهج المعنوي لمرجعيته الدينية ومساحة مقلديه، يضفي قوة إضافية على موقع القيادة الرسمي، ونفوذاً معنوياً خارج حدود إيران، وهو ما سيفقده القائد القادم فيما لو لم يكن مرجع تقليد فعلي.
ويبدو صعباً، عند تشوّف المشهد الإيراني، إيجاد شخصية واحدة تملأ الفراغين اللذين سيتركهما السيد الخامنئي على المدى المنظور؛ بالنظر لصعوبة الشروط التي ينبغي توافرها في المجتهد الذي يجمع الموقعين، الديني المتمثل بالمرجعية العليا، والرسمي المتمثل بولاية الفقيه العامة الحاكمة. ومن هذه الشروط، أن يكون المجتهد الذي ينبغي أن يشغل موقع القيادة الحاكمة، معتقداً بولاية الفقيه المطلقة نظرياً وعملياً، وأن يكون على دراية بشؤون الدولة وعملها، وكفؤاً في مجال إدارة النظام العام وتدبيره، وواعياً بتعقيدات السياسة، وخاصة السياسة الدولية، وهو ما يلخّصه الفقهاء بشرط «الكفاءة»، الذي يضاف إلى الشـرطين الأساسيين الآخرين «الفقاهة» و«العدالة». وهذه الشروط يصعب إيجادها في فقيه بعيد عن الدولة والنظام، ولم يسبق له أن شغل موقعاً رأسياً فيها. فالسيد علي الخامنئي ـ مثلاً ـ شغل موقع رئاسة الجمهورية لدورتين كاملتين، قبل أن يتسلم موقع الولي الفقيه الحاكم، كما كان عضواً في مجلس خبراء الدستور ثم مجلس خبراء القيادة، أي أنّه كان يعي وعياً ميدانياً دقيقاً بعمل الدولة ومتطلباتها التفصيلية.
وربما يوجد عدد غير قليل من مراجع الحوزة القمية ممن يُعدّ قريباً من الدولة وشغل مواقع رسمية فيها؛ كالشيخ ناصر مكارم الشيرازي والسيد موسى الشبيري الزنجاني والشيخ جعفر السبحاني التبريزي والشيخ حسين النوري الهمداني والشيخ عبد الله الجوادي الآملي، وهم يمثلون اليوم أبرز مراجع الصفين الأول والثاني، وأغلبهم من تلاميذ الإمام الخميني، غير أنّ هؤلاء وغيرهم أكبر سناً من السيد الخامنئي، ومعدل أعمارهم (94) عاماً تقريباً، ويعاني أغلبهم من أمراض الشيخوخة الطبيعية.
لذلك؛ ينبغي هنا الحديث عن فقيهين يملآن الفراغ الذي سيتركه السيد الخامنئي، وليس فقيهاً واحداً، أحدهما للقيادة والآخر للمرجعية؛ ما يعني فصل الموقعين لأول مرة منذ تأسيس الجمهورية الإسلامية في العام 1979 فصلاً مؤقتاً، كما كانت عليه حالة السيد الخامنئي في أول خمس سنوات من قيادته، أي قبل أن يتم طرح مرجعيته. وهذا يعني أن البحث سيتجه نحو فقهاء من خارج مواقع مرجعيات التقليد الحالية، ومن خارج الأسماء المعروفة المذكورة أعلاه؛ لأنّ موقع القيادة في دستور الجمهورية الإسلامية وفي الفقه لا يشترط أن يكون الولي الفقيه مرجعاً للتقليد؛ بل يكفي أن يكون مجتهداً.
ولا شك أنّ توافر الآليات المتعارفة والمقننة في إيران، على الصعيدين المرجعي والقيادي، سيسهل عملية الحسم، ويوصلها إلى النتيجة المطلوبة، وأهمها وجود جماعة مدرسي الحوزة التي ترشح مراجع التقليد، ومجلس خبراء القيادة الذي ينتخب الولي الفقيه الحاكم (قائد الدولة)؛ وإن لم تكن هذه الآليات مقبولة عند جميع المهتمين بالشأن المرجعي، وبينهم أصحاب الخطوط المرجعية الخاصة من خصوم الجمهورية الإسلامية.
المرجعية القمية بعد الخامنئي ومراجع الصف الأول
أول ما يتبادر إلى الذهن في هذا المجال هو أن يتم طرح أسماء مرجعيات الصفين الأول والثاني في حوزة قم؛ لتخلف مرجعية السيد الخامنئي، كما هو الحال مع النجف، وأبرزهم: الشيخ حسين الوحيد الخراساني البالغ من العمر (103) عاماً (مواليد العام 1921) والشيخ حسين النوري الهمداني البالغ (99) عاماً من عمره (مواليد 1925) ، والشيخ ناصر مكارم الشيرازي البالغ (97) عاماً (مواليد 1927)، والسيد موسى الشبيري الزنجاني البالغ (96) عاماً (مواليد 1928) والشيخ جعفر السبحاني البالغ (95) عاماً (مواليد 1929) والشيخ عبد الله الجوادي الآملي البالغ (90) عاماً (مواليد 1934)، وهم المعوّل عليهم في تزعم المرجعية العليا في إيران؛ لكن العامل الأساس الذي يلغي هذا المشهد برمته، هو أن جميع هؤلاء المراجع طاعنون في السن ويعانون من أمراض الشيخوخة أيضاً.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 1]
ربما تكون مرحلة ما بعد السيد علي الخامنئي البالغ (85) عاماً من العمر (مواليد العام 1939)، مؤجلة على المستوى القريب، وفق المعايير الطبيعية، كونه يتمتع بصحة جيدة، فضلاً عن ثبات وضع الدولة الإيرانية واستقرار مجتمعها ونظامها السياسي. وقد تطول مرحلة بقاء السيد الخامنئي في موقع المرجعية الدينية والقيادة الرسمية لفترة لا تقل عن خمس سنوات. ولكن؛ وإن كانت هذه المرحلة مؤجلة مؤقتاً؛ فإنها ستكون صعبة على إيران وعموم الواقع الشيعي العالمي؛ بل لعلها على مستوى موقع القيادة الرسمي ستكون أكثر صعوبة وتعقيداً من مرحلة ما بعد السيد السيستاني النجفية؛ لأنّ السيد الخامنئي يمثل المرجعية الدينية من جهة وقيادة الدولة من جهة أُخرى، وقد ظل الوهج المعنوي لمرجعيته الدينية ومساحة مقلديه، يضفي قوة إضافية على موقع القيادة الرسمي، ونفوذاً معنوياً خارج حدود إيران، وهو ما سيفقده القائد القادم فيما لو لم يكن مرجع تقليد فعلي.
ويبدو صعباً، عند تشوّف المشهد الإيراني، إيجاد شخصية واحدة تملأ الفراغين اللذين سيتركهما السيد الخامنئي على المدى المنظور؛ بالنظر لصعوبة الشروط التي ينبغي توافرها في المجتهد الذي يجمع الموقعين، الديني المتمثل بالمرجعية العليا، والرسمي المتمثل بولاية الفقيه العامة الحاكمة. ومن هذه الشروط، أن يكون المجتهد الذي ينبغي أن يشغل موقع القيادة الحاكمة، معتقداً بولاية الفقيه المطلقة نظرياً وعملياً، وأن يكون على دراية بشؤون الدولة وعملها، وكفؤاً في مجال إدارة النظام العام وتدبيره، وواعياً بتعقيدات السياسة، وخاصة السياسة الدولية، وهو ما يلخّصه الفقهاء بشرط «الكفاءة»، الذي يضاف إلى الشـرطين الأساسيين الآخرين «الفقاهة» و«العدالة». وهذه الشروط يصعب إيجادها في فقيه بعيد عن الدولة والنظام، ولم يسبق له أن شغل موقعاً رأسياً فيها. فالسيد علي الخامنئي ـ مثلاً ـ شغل موقع رئاسة الجمهورية لدورتين كاملتين، قبل أن يتسلم موقع الولي الفقيه الحاكم، كما كان عضواً في مجلس خبراء الدستور ثم مجلس خبراء القيادة، أي أنّه كان يعي وعياً ميدانياً دقيقاً بعمل الدولة ومتطلباتها التفصيلية.
وربما يوجد عدد غير قليل من مراجع الحوزة القمية ممن يُعدّ قريباً من الدولة وشغل مواقع رسمية فيها؛ كالشيخ ناصر مكارم الشيرازي والسيد موسى الشبيري الزنجاني والشيخ جعفر السبحاني التبريزي والشيخ حسين النوري الهمداني والشيخ عبد الله الجوادي الآملي، وهم يمثلون اليوم أبرز مراجع الصفين الأول والثاني، وأغلبهم من تلاميذ الإمام الخميني، غير أنّ هؤلاء وغيرهم أكبر سناً من السيد الخامنئي، ومعدل أعمارهم (94) عاماً تقريباً، ويعاني أغلبهم من أمراض الشيخوخة الطبيعية.
لذلك؛ ينبغي هنا الحديث عن فقيهين يملآن الفراغ الذي سيتركه السيد الخامنئي، وليس فقيهاً واحداً، أحدهما للقيادة والآخر للمرجعية؛ ما يعني فصل الموقعين لأول مرة منذ تأسيس الجمهورية الإسلامية في العام 1979 فصلاً مؤقتاً، كما كانت عليه حالة السيد الخامنئي في أول خمس سنوات من قيادته، أي قبل أن يتم طرح مرجعيته. وهذا يعني أن البحث سيتجه نحو فقهاء من خارج مواقع مرجعيات التقليد الحالية، ومن خارج الأسماء المعروفة المذكورة أعلاه؛ لأنّ موقع القيادة في دستور الجمهورية الإسلامية وفي الفقه لا يشترط أن يكون الولي الفقيه مرجعاً للتقليد؛ بل يكفي أن يكون مجتهداً.
ولا شك أنّ توافر الآليات المتعارفة والمقننة في إيران، على الصعيدين المرجعي والقيادي، سيسهل عملية الحسم، ويوصلها إلى النتيجة المطلوبة، وأهمها وجود جماعة مدرسي الحوزة التي ترشح مراجع التقليد، ومجلس خبراء القيادة الذي ينتخب الولي الفقيه الحاكم (قائد الدولة)؛ وإن لم تكن هذه الآليات مقبولة عند جميع المهتمين بالشأن المرجعي، وبينهم أصحاب الخطوط المرجعية الخاصة من خصوم الجمهورية الإسلامية.
المرجعية القمية بعد الخامنئي ومراجع الصف الأول
أول ما يتبادر إلى الذهن في هذا المجال هو أن يتم طرح أسماء مرجعيات الصفين الأول والثاني في حوزة قم؛ لتخلف مرجعية السيد الخامنئي، كما هو الحال مع النجف، وأبرزهم: الشيخ حسين الوحيد الخراساني البالغ من العمر (103) عاماً (مواليد العام 1921) والشيخ حسين النوري الهمداني البالغ (99) عاماً من عمره (مواليد 1925) ، والشيخ ناصر مكارم الشيرازي البالغ (97) عاماً (مواليد 1927)، والسيد موسى الشبيري الزنجاني البالغ (96) عاماً (مواليد 1928) والشيخ جعفر السبحاني البالغ (95) عاماً (مواليد 1929) والشيخ عبد الله الجوادي الآملي البالغ (90) عاماً (مواليد 1934)، وهم المعوّل عليهم في تزعم المرجعية العليا في إيران؛ لكن العامل الأساس الذي يلغي هذا المشهد برمته، هو أن جميع هؤلاء المراجع طاعنون في السن ويعانون من أمراض الشيخوخة أيضاً.
🔹المرجعية وولاية الفقيه بعد آية الله الخامنئي🔹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 2]
ولا يختلف الأمر عن المرجعيات الرديفة الأصغر سناً، كالشيخ محمد علي گرامي القمي البالغ (86) عاماً (مواليد 1938).
ومن خلال ذلك؛ يتبيّن أنّ السيد علي الخامنئي هو أصغرهم سناً، وأنه يتمتع بصحة جيدة ولا يعاني من أمراض الشيخوخة، وأنه ربما يرث أغلب مقلدي مراجع إيران، وكثير من مقلدي مراجع النجف في بلدان العالم. لذلك؛ فإنّ الواقعية هنا تستدعي الحديث عن مرحلة ما بعد آية الله الخامنئي ومرجعيات الصف الأول والصف الثاني، وليس مرحلة ما بعد السيد الخامنئي وحسب.
أمّا الخطوط المرجعية الخاصة، كالمرجعية الشيرازية، أو الشخصيات التي طرحت مرجعياتها خارج السياقات المتعارفة؛ فليس لها أية حظوظ في بلوغ المرجعية العليا أو مرجعيات الصف الأول في قم؛ لأنّ أعراف الحوزة القمية وسياقاتها لا تختلف كثيراً عن المعايير والسياقات النجفية، وتشمل هذه القاعدة علماء دين إيرانيين وعراقيين وأفغانستانيين وباكستانيين معروفين في قم.
ويبدو أنّ الاحتمال الأقرب إلى التحقق في إيران، في مرحلة ما بعد السيد الخامنئي ومراجع الصفين الأول والثاني الطاعنين في السن، هو الاحتمال المرجّح نفسه في النجف في مرحلة ما بعد السيستاني ومراجع الصف الأول؛ أي بروز فقهاء من أساتذة البحث الخارج المرموقين، ممن طرحوا أو لم يطرحوا أنفسهم مراجع تقليد حتى الآن، ومن المؤكد أنّ أغلبهم سينشر رسالته الفقهية العملية بعد رحيل مراجع الصفين الأول والثاني في قم، وأبرز هؤلاء: السيد علي المحقق الداماد، والشيخ علي كريمي الجهرمي، والسيد محمد جواد العلوي البروجردي، والسيد علي أصغر الميلاني، والسيد أحمد المددي، والشيخ صادق الآملي اللاريجاني، والشيخ مهدي شب زنده دار الجهرمي، ومعدل أعمارهم (75) سنة، وما يلي نبذة عن سيرهم:
1- السيد علي الحسيني المحقق الداماد:
ولد في مدينة قم في العام 1941 في أسرة علمية دينية؛ فجدّه لأُمّه هو المرجع الشيخ عبد الكريم الحائري الذي أعاد تأسيس الحوزة العلمية في قم، ووالده الفقيه المعروف السيد محمد المحقق الداماد. درس العلوم الدينية في حوزتي قم والنجف، وبعد بلوغه مرحلة البحث الخارج درس عند كبار فقهاء قم، كأبيه السيد محمد المحقق الداماد، والسيد محمد رضا الگلپايگاني، والميرزا الشيخ هاشم الآملي، وفي النجف الأشرف درس على السيد أبو القاسم الخوئي والشيخ حسين الحلي. شغل بين العامين 1981 و1991 عضوية المجلس الأعلى لإدارة الحوزة العلمية في قم، كما صبّ اهتمامه في الفترة نفسها على أسلمة وتدوين قوانين السلطة القضائية. وهو حالياً رئيس هيئة أمناء جامعة المفيد (أكبر جامعة دينية أكاديمية في قم).
2- الشيخ علي كريمي الجهرمي:
ولد في مدينة جهرم (من توابع شيراز) في العام ١٩٤٠، وهو صهر المرجع الديني الراحل الشيخ لطف الله الصافي الگلپايگاني، أي أنّ زوجته هي حفيدة مرجع قم الأعلى الراحل السيد محمد رضا الگلپايگاني. بدأ دراسته الدينية في مدينتي جهرم وشيراز، ثم انتقل إلى قم ليدرس في حوزتها العلمية مرحلة السطوح ثم البحث الخارج، فحضر عند مراجع قم الكبار، كالميرزا الشيخ هاشم الآملي والإمام الخميني والشيخ محمد علي الآراكي والسيد محمد رضا الگلپايگاني. وبعد عشرين عاماً من تدريس مرحلة السطوح العالية، بدأ في العام 1992بتدريس البحث الخارج.
3- السيد محمد جواد العلوي البروجردي:
ولد في مدينة قم في العام 1952 في أُسرة علمية دينية؛ فجدّه لأُمّه هو مرجع قم الأعلى السيد حسين البروجردي، وأبوه الفقيه السید محمد حسین العلوي البروجردي. تدرج في الدراسة الدينية في حوزة قم حتى وصل إلى مرحلة البحث الخارج، فحضر عند الشيخ الوحید الخراساني والسید محمد الروحاني والشيخ عبد الله الجوادي الآملي. ثم بدأ البحث الخارج منذ العام 1991، وأعلن مرجعيته في العام 2018، رغم تحفظ جماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم على ذلك.
4- السيد علي أصغر الحسيني الميلاني:
ولد في النجف الأشرف في العام 1947 في أُسرة علمية دينية إيرانية وعراقية عريقة، فجدّه هو المرجع الديني السيد محمد هادي الميلاني ووالده السيد نور الدين الميلاني من كبار علماء كربلاء. درس مرحلتي المقدمات والسطوح في الحوزة العلمية في كربلاء، ثم انتقل إلى النجف الأشرف لإكمال دراسته في البحث الخارج، إلّا أنّ موجات التهجير التي شنها نظام البعث، ضد من أسماهم التبعية الإيرانية، طالته في العام 1970، فانتقل إلى مدينة مشهد وحضـر دروس البحث الخارج عند جده السيد محمد هادي الميلاني. ثم هاجر إلى مدينة قم، ومارس تدريس مرحلة السطوح إلى جانب حضوره دروس كبار فقهائها، كالسيد محمد رضا الگلپايگاني والشيخ حسين الوحيد الخراساني والسيد محمد الحسيني الروحاني والشيخ مرتضى الحائري. ثم بدأ بتدريس البحث الخارج في العام 1992.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 2]
ولا يختلف الأمر عن المرجعيات الرديفة الأصغر سناً، كالشيخ محمد علي گرامي القمي البالغ (86) عاماً (مواليد 1938).
ومن خلال ذلك؛ يتبيّن أنّ السيد علي الخامنئي هو أصغرهم سناً، وأنه يتمتع بصحة جيدة ولا يعاني من أمراض الشيخوخة، وأنه ربما يرث أغلب مقلدي مراجع إيران، وكثير من مقلدي مراجع النجف في بلدان العالم. لذلك؛ فإنّ الواقعية هنا تستدعي الحديث عن مرحلة ما بعد آية الله الخامنئي ومرجعيات الصف الأول والصف الثاني، وليس مرحلة ما بعد السيد الخامنئي وحسب.
أمّا الخطوط المرجعية الخاصة، كالمرجعية الشيرازية، أو الشخصيات التي طرحت مرجعياتها خارج السياقات المتعارفة؛ فليس لها أية حظوظ في بلوغ المرجعية العليا أو مرجعيات الصف الأول في قم؛ لأنّ أعراف الحوزة القمية وسياقاتها لا تختلف كثيراً عن المعايير والسياقات النجفية، وتشمل هذه القاعدة علماء دين إيرانيين وعراقيين وأفغانستانيين وباكستانيين معروفين في قم.
ويبدو أنّ الاحتمال الأقرب إلى التحقق في إيران، في مرحلة ما بعد السيد الخامنئي ومراجع الصفين الأول والثاني الطاعنين في السن، هو الاحتمال المرجّح نفسه في النجف في مرحلة ما بعد السيستاني ومراجع الصف الأول؛ أي بروز فقهاء من أساتذة البحث الخارج المرموقين، ممن طرحوا أو لم يطرحوا أنفسهم مراجع تقليد حتى الآن، ومن المؤكد أنّ أغلبهم سينشر رسالته الفقهية العملية بعد رحيل مراجع الصفين الأول والثاني في قم، وأبرز هؤلاء: السيد علي المحقق الداماد، والشيخ علي كريمي الجهرمي، والسيد محمد جواد العلوي البروجردي، والسيد علي أصغر الميلاني، والسيد أحمد المددي، والشيخ صادق الآملي اللاريجاني، والشيخ مهدي شب زنده دار الجهرمي، ومعدل أعمارهم (75) سنة، وما يلي نبذة عن سيرهم:
1- السيد علي الحسيني المحقق الداماد:
ولد في مدينة قم في العام 1941 في أسرة علمية دينية؛ فجدّه لأُمّه هو المرجع الشيخ عبد الكريم الحائري الذي أعاد تأسيس الحوزة العلمية في قم، ووالده الفقيه المعروف السيد محمد المحقق الداماد. درس العلوم الدينية في حوزتي قم والنجف، وبعد بلوغه مرحلة البحث الخارج درس عند كبار فقهاء قم، كأبيه السيد محمد المحقق الداماد، والسيد محمد رضا الگلپايگاني، والميرزا الشيخ هاشم الآملي، وفي النجف الأشرف درس على السيد أبو القاسم الخوئي والشيخ حسين الحلي. شغل بين العامين 1981 و1991 عضوية المجلس الأعلى لإدارة الحوزة العلمية في قم، كما صبّ اهتمامه في الفترة نفسها على أسلمة وتدوين قوانين السلطة القضائية. وهو حالياً رئيس هيئة أمناء جامعة المفيد (أكبر جامعة دينية أكاديمية في قم).
2- الشيخ علي كريمي الجهرمي:
ولد في مدينة جهرم (من توابع شيراز) في العام ١٩٤٠، وهو صهر المرجع الديني الراحل الشيخ لطف الله الصافي الگلپايگاني، أي أنّ زوجته هي حفيدة مرجع قم الأعلى الراحل السيد محمد رضا الگلپايگاني. بدأ دراسته الدينية في مدينتي جهرم وشيراز، ثم انتقل إلى قم ليدرس في حوزتها العلمية مرحلة السطوح ثم البحث الخارج، فحضر عند مراجع قم الكبار، كالميرزا الشيخ هاشم الآملي والإمام الخميني والشيخ محمد علي الآراكي والسيد محمد رضا الگلپايگاني. وبعد عشرين عاماً من تدريس مرحلة السطوح العالية، بدأ في العام 1992بتدريس البحث الخارج.
3- السيد محمد جواد العلوي البروجردي:
ولد في مدينة قم في العام 1952 في أُسرة علمية دينية؛ فجدّه لأُمّه هو مرجع قم الأعلى السيد حسين البروجردي، وأبوه الفقيه السید محمد حسین العلوي البروجردي. تدرج في الدراسة الدينية في حوزة قم حتى وصل إلى مرحلة البحث الخارج، فحضر عند الشيخ الوحید الخراساني والسید محمد الروحاني والشيخ عبد الله الجوادي الآملي. ثم بدأ البحث الخارج منذ العام 1991، وأعلن مرجعيته في العام 2018، رغم تحفظ جماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم على ذلك.
4- السيد علي أصغر الحسيني الميلاني:
ولد في النجف الأشرف في العام 1947 في أُسرة علمية دينية إيرانية وعراقية عريقة، فجدّه هو المرجع الديني السيد محمد هادي الميلاني ووالده السيد نور الدين الميلاني من كبار علماء كربلاء. درس مرحلتي المقدمات والسطوح في الحوزة العلمية في كربلاء، ثم انتقل إلى النجف الأشرف لإكمال دراسته في البحث الخارج، إلّا أنّ موجات التهجير التي شنها نظام البعث، ضد من أسماهم التبعية الإيرانية، طالته في العام 1970، فانتقل إلى مدينة مشهد وحضـر دروس البحث الخارج عند جده السيد محمد هادي الميلاني. ثم هاجر إلى مدينة قم، ومارس تدريس مرحلة السطوح إلى جانب حضوره دروس كبار فقهائها، كالسيد محمد رضا الگلپايگاني والشيخ حسين الوحيد الخراساني والسيد محمد الحسيني الروحاني والشيخ مرتضى الحائري. ثم بدأ بتدريس البحث الخارج في العام 1992.
🔹المرجعية وولاية الفقيه بعد آية الله الخامنئي🔹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 3]
5- السيد أحمد الموسوي المددي:
ولد في النجف الأشرف في العام 1953 في أسرة علمية دينية؛ فجدّه لأُمّه هو مرجع النجف الأعلى السيد أبو الحسن الموسوي الإصفهاني، وأبوه الفقيه السيد محمد المددي، أكمل دراسة السطوح العالية في النجف، ثم حضر بحوث الخارج عند السيد أبو القاسم الخوئي بدءاً من العام 1969. وحين أراد العودة إلى العراق بعد أدائه فريضة الحج في العام 1980، منعته سلطات البعث، فاضطر إلى الذهاب إلى إيران، واستقر في مدينة قم، وحضر لفترة وجيزة دورس السيد محمد رضا الگلپايگاني والشيخ مرتضى الحائري والشيخ حسين الوحيد الخراساني والميرزا الشيخ جواد التبريزي، وما لبث أن بدأ بإعطاء دروس البحث الخارج.
6- الشيخ صادق الآملي اللاريجاني:
ولد في النجف الأشرف في العام 1960 في أُسرة علمية دينية؛ فأبوه هو الشيخ المیرزا هاشم الآملي، أحد كبار مراجع النجف وقم، كما أنه صهر الشيخ حسين الوحید الخراساني، أحد كبار مراجع قم.. وبدأ دراسته الدينية في العام 1977 بعد تخرجه في الثانوية. وخلال سنوات قليلة أتمّ مرحلتي المقدمات والسطوح، وبدأ بحضور الدراسات العليا (البحث الخارج) على يد كبار فقهاء قم، أمثال: والده، والشيخ حسين الوحيد الخراساني. ثم بدأ بعد العام 1989 بتدريس البحث الخارج في الفقه وأُصوله. انتُخب عضواً في مجلس خبراء القيادة لدورتين الثالثة والرابعة، وعضواً في مجلس صيانة الدستور، ثم رئيساً للسلطة القضائية في الجمهورية الإسلامية الإيرانية في الفترة من 2009 إلى 2019، ثم رئيساً لمجمع تشخيص مصلحة النظام.
7- الشيخ مهدي شب زنده دار الجهرمي:
ولد في مدينة جهرم (من توابع محافظة شيراز) في العام 1953 في عائلة علمية دينية؛ فأبوه هو الفقيه المعروف الشيخ حسين شب زنده دار، وانتقل مع والده إلى قم، وفيها بدأ دراسته في حوزتها العلمية، وتدرج في المراحل العلمية حتى بلغ مرحلة البحث الخارج، فحضر دروس الشيخ مرتضى الحائري والشيخ حسين الوحيد الخراساني والميرزا الشيخ جواد التبريزي. ثم أخذ يقدم دروس البحث الخارج منذ العام 1985. وبعد بضع سنوات أصبح عضواً في مجلس إدارة الحوزة العلمية في قم، إضافة إلى عضوية مجلس صيانة الدستور منذ العام 2013.
وعلى خلاف حوزة النجف؛ فإن هناك ثلاث مؤسسات حوزوية رأسية في قم لها دور أساس في ترشيح المرجعية الجديدة، هي: جماعة مدرسي الحوزة العلمية، والمجلس الأعلى لإدارة الحوزة العلمية، والمجلس الأعلى للحوزات العلمية في إيران، إلّا أنّ الدور المركزي يبقى لجماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم، والتي تتألف من (56) مجتهداً، أغلبهم من كبار أساتذة البحث الخارج، وهي المؤسسة الشيعية الدينية الأكثر نفوداً، والتي تمثل ما يعرف حوزوياً بـ «أهل الخبرة»، أي أنّها بمثابة مجلس شورى حوزوي ينظم عمل أهل الخبرة وجماعات الضغط الداخلي. ومما يزيد من نفوذ هذه الجماعة أنّ أغلب أعضائها هم في الوقت نفسه أعضاء في مجلس إدارة حوزة قم ومجلس الحوزات العلمية في عموم إيران من جهة، ومجلس الخبراء ومجلس صيانة الدستور التابعين للدولة من جهة أُخرى؛ أي أنّهم مساهمة أساسية ومباشرة في تنظيم عملية حسم موقع المرجعية في قم ويسهلها؛ بل حسم موقع ولاية الفقيه في مرحلة ما بعد السيد الخامنئي أيضاً.
الولي الفقيه بعد آية الله الخامنئي
عادةً ما يغلب الحديث في إيران وخارجها عن مستقبل منصب الولي الفقيه في إيران، والشخصية التي يمكن أن تملأ فراغ آية الله الخامنئي، على الحديث عن المرجعيات الدينية البديلة، وخاصة بعد تداول السيد الخامنئي هذا الموضوع في اجتماعه بمجلس الخبراء في 11 تشرين الثاني/ نوفمبر 2024؛ حيث شدد على أهمية أن يخرج المجلس بنتيجة عملية في هذا الشأن؛ للتحضير لاختيار الولي الفقيه الثالث في تاريخ الجمهورية الإسلامية. وهذا لا يعني وجود طارئ معين أو حدث مستجد؛ بل هو استمرار لتأكيداته السابقة التي بدأها منذ العام 2016.
وتتزايد أهمية الحديث عن هذا الموضوع؛ بالنظر لما يشكله موقع الولي الفقيه من تأثير أساس على واقع إيران والشيعة والمنطقة برمتها، بل والعالم في بعض أوجهه، وخاصة أن آية الله الخامنئي يجمع بين موقع المرجع الدينية وموقع الولي الفقيه الرسمي، ويحظى بتقليد ما يقرب من 40% من المؤمنين الشيعة، من الجزائر وحتى إندونيسيا، وليس في إيران وحسب، وما يشكله ذلك من معادلة تأثير وتأثر ديني واجتماعي وثقافي وسياسي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 3]
5- السيد أحمد الموسوي المددي:
ولد في النجف الأشرف في العام 1953 في أسرة علمية دينية؛ فجدّه لأُمّه هو مرجع النجف الأعلى السيد أبو الحسن الموسوي الإصفهاني، وأبوه الفقيه السيد محمد المددي، أكمل دراسة السطوح العالية في النجف، ثم حضر بحوث الخارج عند السيد أبو القاسم الخوئي بدءاً من العام 1969. وحين أراد العودة إلى العراق بعد أدائه فريضة الحج في العام 1980، منعته سلطات البعث، فاضطر إلى الذهاب إلى إيران، واستقر في مدينة قم، وحضر لفترة وجيزة دورس السيد محمد رضا الگلپايگاني والشيخ مرتضى الحائري والشيخ حسين الوحيد الخراساني والميرزا الشيخ جواد التبريزي، وما لبث أن بدأ بإعطاء دروس البحث الخارج.
6- الشيخ صادق الآملي اللاريجاني:
ولد في النجف الأشرف في العام 1960 في أُسرة علمية دينية؛ فأبوه هو الشيخ المیرزا هاشم الآملي، أحد كبار مراجع النجف وقم، كما أنه صهر الشيخ حسين الوحید الخراساني، أحد كبار مراجع قم.. وبدأ دراسته الدينية في العام 1977 بعد تخرجه في الثانوية. وخلال سنوات قليلة أتمّ مرحلتي المقدمات والسطوح، وبدأ بحضور الدراسات العليا (البحث الخارج) على يد كبار فقهاء قم، أمثال: والده، والشيخ حسين الوحيد الخراساني. ثم بدأ بعد العام 1989 بتدريس البحث الخارج في الفقه وأُصوله. انتُخب عضواً في مجلس خبراء القيادة لدورتين الثالثة والرابعة، وعضواً في مجلس صيانة الدستور، ثم رئيساً للسلطة القضائية في الجمهورية الإسلامية الإيرانية في الفترة من 2009 إلى 2019، ثم رئيساً لمجمع تشخيص مصلحة النظام.
7- الشيخ مهدي شب زنده دار الجهرمي:
ولد في مدينة جهرم (من توابع محافظة شيراز) في العام 1953 في عائلة علمية دينية؛ فأبوه هو الفقيه المعروف الشيخ حسين شب زنده دار، وانتقل مع والده إلى قم، وفيها بدأ دراسته في حوزتها العلمية، وتدرج في المراحل العلمية حتى بلغ مرحلة البحث الخارج، فحضر دروس الشيخ مرتضى الحائري والشيخ حسين الوحيد الخراساني والميرزا الشيخ جواد التبريزي. ثم أخذ يقدم دروس البحث الخارج منذ العام 1985. وبعد بضع سنوات أصبح عضواً في مجلس إدارة الحوزة العلمية في قم، إضافة إلى عضوية مجلس صيانة الدستور منذ العام 2013.
وعلى خلاف حوزة النجف؛ فإن هناك ثلاث مؤسسات حوزوية رأسية في قم لها دور أساس في ترشيح المرجعية الجديدة، هي: جماعة مدرسي الحوزة العلمية، والمجلس الأعلى لإدارة الحوزة العلمية، والمجلس الأعلى للحوزات العلمية في إيران، إلّا أنّ الدور المركزي يبقى لجماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم، والتي تتألف من (56) مجتهداً، أغلبهم من كبار أساتذة البحث الخارج، وهي المؤسسة الشيعية الدينية الأكثر نفوداً، والتي تمثل ما يعرف حوزوياً بـ «أهل الخبرة»، أي أنّها بمثابة مجلس شورى حوزوي ينظم عمل أهل الخبرة وجماعات الضغط الداخلي. ومما يزيد من نفوذ هذه الجماعة أنّ أغلب أعضائها هم في الوقت نفسه أعضاء في مجلس إدارة حوزة قم ومجلس الحوزات العلمية في عموم إيران من جهة، ومجلس الخبراء ومجلس صيانة الدستور التابعين للدولة من جهة أُخرى؛ أي أنّهم مساهمة أساسية ومباشرة في تنظيم عملية حسم موقع المرجعية في قم ويسهلها؛ بل حسم موقع ولاية الفقيه في مرحلة ما بعد السيد الخامنئي أيضاً.
الولي الفقيه بعد آية الله الخامنئي
عادةً ما يغلب الحديث في إيران وخارجها عن مستقبل منصب الولي الفقيه في إيران، والشخصية التي يمكن أن تملأ فراغ آية الله الخامنئي، على الحديث عن المرجعيات الدينية البديلة، وخاصة بعد تداول السيد الخامنئي هذا الموضوع في اجتماعه بمجلس الخبراء في 11 تشرين الثاني/ نوفمبر 2024؛ حيث شدد على أهمية أن يخرج المجلس بنتيجة عملية في هذا الشأن؛ للتحضير لاختيار الولي الفقيه الثالث في تاريخ الجمهورية الإسلامية. وهذا لا يعني وجود طارئ معين أو حدث مستجد؛ بل هو استمرار لتأكيداته السابقة التي بدأها منذ العام 2016.
وتتزايد أهمية الحديث عن هذا الموضوع؛ بالنظر لما يشكله موقع الولي الفقيه من تأثير أساس على واقع إيران والشيعة والمنطقة برمتها، بل والعالم في بعض أوجهه، وخاصة أن آية الله الخامنئي يجمع بين موقع المرجع الدينية وموقع الولي الفقيه الرسمي، ويحظى بتقليد ما يقرب من 40% من المؤمنين الشيعة، من الجزائر وحتى إندونيسيا، وليس في إيران وحسب، وما يشكله ذلك من معادلة تأثير وتأثر ديني واجتماعي وثقافي وسياسي.
🔹المرجعية وولاية الفقيه بعد آية الله الخامنئي🔹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 4]
وخلافاً لموقع المرجعية الدينية الشيعية الذي يتم اختيار من يشغله وفق السياقات التقليدية المتعارفة في النجف وقم؛ فإنّ الولي الفقيه (القائد/ رئيس الدولة) في الجمهورية الإسلامية الإيرانية يختاره مجلسٌ رسمي من الفقهاء من أهل الخبرة، يُنتخب أعضاؤه انتخاباً شعبياً مباشراً كل ثمان سنوات، اسمه «مجلس خبراء القيادة»، وهي سلطة علمية سياسية خبروية مستقلة، تتألف من (88) مجتهداً، وتختص بانتخاب الولي الفقيه (قائد الدولة) ومراقبته وعزله، أي أن الولي الفقيه يتم انتخابه انتخاباً شعبياً غير مباشر، أي عبر مجلس الخبراء المنتخب شعبياً.
وقد بدأ مجلس الخبراء منذ العام 2016، بالبحث بجدية في موضوع خلافة آية الله الخامنئي، بعد أن طلب منه السيد الخامنئي حينها من مجلس الخبراء خلال اجتماعه بهم حينها، أن يفكروا عملياً في اختيار القائد البديل، مرجحاً أن يكون المرشحون في حدود (10) شخصيات. وقرر المجلس تشكيل لجنة ثلاثية سرية لدراسة المرشحين المؤهلين، أي الذين تنطبق عليهم شروط الاجتهاد، والعدالة والتقوى، والكفاءة السياسية والإدارية، والحكمة والبصيرة، وهي الشروط التي فصّلها دستور الجمهورية الإسلامية، فضلاً عن المرجِّحات غير المدونة، كالسيادة، أي انتسابه لذرية رسول الله، وأن يكون ملتزماً بنهج الإمام الخميني والإمام الخامنئي، وخاصة في مجال السياسة الخارجية.
وباشرت اللجنة الثلاثية بدراسة عشرات الملفات للمرشحين المحتملين، دون أن تكشف عن أي من النتائج التي تتوصل إليها، حتى لمجلس الخبراء نفسه، لأن قرار المجلس كان مبنياً على قاعدة السرية في عمل اللجنة، وأن يتم طرح المرشحين على مجلس الخبراء في حال وفاة آية الله الخامنئي أو استقالته أو عزله، وتترك اللجنة حينها للمجلس حرية تداول الأسماء ودراستها وانتخاب من يراه مناسباً للموقع. وحينها بدأت التكهنات والتوقعات بالظهور من مختلف الأوساط الداخلية والخارجية؛ فطُرحت أسماء معروفة ومشهود لها بالمستوى العلمي والعدالة والكفاءة والممارسة الإدارية والسياسية، كرئيس الجمهورية الأسبق الشيخ أكبر الرفسنجاني (ت 2016) ورئيس القضاء الأسبق السيد محمود الهاشمي (ت 2018) والفقيه والمفكر الأُصولي الشيخ محمد تقي مصباح اليزدي (ت 2020) ووزير الاطلاعات الأسبق الشيخ محمد ري شهري (ت 2022).
إلّا أن أكثر شخصيتين تم التركيز عليهما ـ فيما بعد ـ هما رئيس مجمع تشخيص مصلحة النظام الشيخ صادق اللاريجاني ورئيس الجمهورية السابق السيد إبراهيم رئيسي. ثم أصبحت الأنظار تتجه ـ تحديداً ـ إلى السيد إبراهيم رئيسـي، وكان رأي اللجنة الثلاثية المذكورة بأن يأتي رئيسي خلفاً للسيد الخامنئي في موقع القيادة شبه محسوم. غير أنّ وفاته في العام 2024، أعادت فتح ملف البديل القيادي للسيد الخامنئي، وحينها طُرح اسم الشيخ صادق اللاريجاني مرة أخرى، فضلاً عن أسماء جديدة، بعضها معروف شعبياً وإعلامياً، والآخر لا يحظى بالشهرة نفسها؛ كالسيد حسن الخميني والسيد أحمد الخاتمي والسيد مجتبى الخامنئي والشيخ محسن الأراكي والشيخ علي رضا الأعرافي والسيد هاشم الحسيني البوشهري والسيد محمد مهدي مير الباقري وآخرين. غير أن تداول هذه الأسماء لم يصدر من اللجنة الثلاثية التي شكلها مجلس الخبراء، بل هو جزء من تكهنات المراقبين والمعنيين.
ويمكن القول إن عقبات أساسية تقف أمام بعض هذه الشخصيات، وخاصة السيد حسن الخميني، حفيد الإمام الخميني، بسبب عدم قبول ترشيحه سابقاً لمجلس الخبراء، ما يعني عدم تمتعه بشرط الاجتهاد، وكذلك السيد أحمد الخاتمي، إمام جمعة طهران المؤقت؛ بسبب عدم تمتعه بالمقبولية من كثير من التيارات السياسية الأساسية. أما السيد مجتبى الخامنئي، الابن الثاني لآية الله الخامنئي؛ فإنّ أباه رفض تداول اسمه وترشيحه، لأن ذلك يعني ـ كما أكد ـ توريث الحكم، فضلاً عن أنه لا يوافق أن يكون أولاده وأحفاده وأصهاره في مناصب حكومية ومواقع سياسية ومالية، رغم أن السيد مجتبى الخامنئي يتمتع بشرط الاجتهاد، وهو أحد أساتذة البحث الخارج (الدراسات العليا) في الحوزة. وربما كان تركيز الجماعات السياسية المعارِضة للجمهورية الإسلامية على اسم السيد مجتبى الخامنئي؛ بوصفه المرشح الأوفر حظاً، تقف وراءه تسريبات المؤسسات الإيرانية الرسمية المعنية؛ لصرف الأنظار عن المرشح الحقيقي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 4]
وخلافاً لموقع المرجعية الدينية الشيعية الذي يتم اختيار من يشغله وفق السياقات التقليدية المتعارفة في النجف وقم؛ فإنّ الولي الفقيه (القائد/ رئيس الدولة) في الجمهورية الإسلامية الإيرانية يختاره مجلسٌ رسمي من الفقهاء من أهل الخبرة، يُنتخب أعضاؤه انتخاباً شعبياً مباشراً كل ثمان سنوات، اسمه «مجلس خبراء القيادة»، وهي سلطة علمية سياسية خبروية مستقلة، تتألف من (88) مجتهداً، وتختص بانتخاب الولي الفقيه (قائد الدولة) ومراقبته وعزله، أي أن الولي الفقيه يتم انتخابه انتخاباً شعبياً غير مباشر، أي عبر مجلس الخبراء المنتخب شعبياً.
وقد بدأ مجلس الخبراء منذ العام 2016، بالبحث بجدية في موضوع خلافة آية الله الخامنئي، بعد أن طلب منه السيد الخامنئي حينها من مجلس الخبراء خلال اجتماعه بهم حينها، أن يفكروا عملياً في اختيار القائد البديل، مرجحاً أن يكون المرشحون في حدود (10) شخصيات. وقرر المجلس تشكيل لجنة ثلاثية سرية لدراسة المرشحين المؤهلين، أي الذين تنطبق عليهم شروط الاجتهاد، والعدالة والتقوى، والكفاءة السياسية والإدارية، والحكمة والبصيرة، وهي الشروط التي فصّلها دستور الجمهورية الإسلامية، فضلاً عن المرجِّحات غير المدونة، كالسيادة، أي انتسابه لذرية رسول الله، وأن يكون ملتزماً بنهج الإمام الخميني والإمام الخامنئي، وخاصة في مجال السياسة الخارجية.
وباشرت اللجنة الثلاثية بدراسة عشرات الملفات للمرشحين المحتملين، دون أن تكشف عن أي من النتائج التي تتوصل إليها، حتى لمجلس الخبراء نفسه، لأن قرار المجلس كان مبنياً على قاعدة السرية في عمل اللجنة، وأن يتم طرح المرشحين على مجلس الخبراء في حال وفاة آية الله الخامنئي أو استقالته أو عزله، وتترك اللجنة حينها للمجلس حرية تداول الأسماء ودراستها وانتخاب من يراه مناسباً للموقع. وحينها بدأت التكهنات والتوقعات بالظهور من مختلف الأوساط الداخلية والخارجية؛ فطُرحت أسماء معروفة ومشهود لها بالمستوى العلمي والعدالة والكفاءة والممارسة الإدارية والسياسية، كرئيس الجمهورية الأسبق الشيخ أكبر الرفسنجاني (ت 2016) ورئيس القضاء الأسبق السيد محمود الهاشمي (ت 2018) والفقيه والمفكر الأُصولي الشيخ محمد تقي مصباح اليزدي (ت 2020) ووزير الاطلاعات الأسبق الشيخ محمد ري شهري (ت 2022).
إلّا أن أكثر شخصيتين تم التركيز عليهما ـ فيما بعد ـ هما رئيس مجمع تشخيص مصلحة النظام الشيخ صادق اللاريجاني ورئيس الجمهورية السابق السيد إبراهيم رئيسي. ثم أصبحت الأنظار تتجه ـ تحديداً ـ إلى السيد إبراهيم رئيسـي، وكان رأي اللجنة الثلاثية المذكورة بأن يأتي رئيسي خلفاً للسيد الخامنئي في موقع القيادة شبه محسوم. غير أنّ وفاته في العام 2024، أعادت فتح ملف البديل القيادي للسيد الخامنئي، وحينها طُرح اسم الشيخ صادق اللاريجاني مرة أخرى، فضلاً عن أسماء جديدة، بعضها معروف شعبياً وإعلامياً، والآخر لا يحظى بالشهرة نفسها؛ كالسيد حسن الخميني والسيد أحمد الخاتمي والسيد مجتبى الخامنئي والشيخ محسن الأراكي والشيخ علي رضا الأعرافي والسيد هاشم الحسيني البوشهري والسيد محمد مهدي مير الباقري وآخرين. غير أن تداول هذه الأسماء لم يصدر من اللجنة الثلاثية التي شكلها مجلس الخبراء، بل هو جزء من تكهنات المراقبين والمعنيين.
ويمكن القول إن عقبات أساسية تقف أمام بعض هذه الشخصيات، وخاصة السيد حسن الخميني، حفيد الإمام الخميني، بسبب عدم قبول ترشيحه سابقاً لمجلس الخبراء، ما يعني عدم تمتعه بشرط الاجتهاد، وكذلك السيد أحمد الخاتمي، إمام جمعة طهران المؤقت؛ بسبب عدم تمتعه بالمقبولية من كثير من التيارات السياسية الأساسية. أما السيد مجتبى الخامنئي، الابن الثاني لآية الله الخامنئي؛ فإنّ أباه رفض تداول اسمه وترشيحه، لأن ذلك يعني ـ كما أكد ـ توريث الحكم، فضلاً عن أنه لا يوافق أن يكون أولاده وأحفاده وأصهاره في مناصب حكومية ومواقع سياسية ومالية، رغم أن السيد مجتبى الخامنئي يتمتع بشرط الاجتهاد، وهو أحد أساتذة البحث الخارج (الدراسات العليا) في الحوزة. وربما كان تركيز الجماعات السياسية المعارِضة للجمهورية الإسلامية على اسم السيد مجتبى الخامنئي؛ بوصفه المرشح الأوفر حظاً، تقف وراءه تسريبات المؤسسات الإيرانية الرسمية المعنية؛ لصرف الأنظار عن المرشح الحقيقي.
🔹المرجعية وولاية الفقيه بعد آية الله الخامنئي🔹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 5]
وبالتالي؛ يمكن القول إن أسماء الشخصيات الخمسة التي تبقى في دائرة الاحتمالات، والتي يبلغ متوسط أعمارها (65) سنة، هي:
1- الشيخ صادق اللاريجاني:
سبق الحديث عن سيرته في فقرة سابقة.
2- الشيخ محسن الأراكي (العراقي):
ولد في النجف الأشرف في العام 1956، في عائلة علمية دينية؛ فوالده كان من كبار فقهاء النجف. بدأ الشيخ الأراكي دراسته في النجف الأشرف في العام 1968، وكان من أبرز أساتذته آية الله السيد محمد باقر الصدر. هاجر إلى إيران في العام 1976 بعد ملاحقته من سلطات البعث، بسبب تعاونه مع الحركة الإسلامية العراقية وانخراطه في حركة الإمام الخميني في الوقت نفسه. وفي قم استأنف دراسته العليا في حوزتها على يد كبار فقهائها، كالشيخ الوحيد الخراساني والسيد كاظم الحائري. وبعد انتصار الثورة الإسلامية في إيران انخرط في سلك القضاء، ثم ابتعثه آية الله الخامنئي الى بريطانيا وكيلاً عاماً عنه، وهناك أسس «المركز الإسلامي» و«جماعة علماء المسلمين في بريطانيا»، كما حصل على شهادة الدكتوراه من جامعة بورتسموث البريطانية في الفلسفة المقارنة.
وبعد عودته إلى إيران في العام 2004، تم تعيينه أميناً عاماً للمجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الإسلامية، وعضواً في جماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم، وعضواً في المجلس الأعلى لإدارة الحوزة العلمية في قم، كما انتخب عضواً في مجلس الخبراء، وهو اليوم أحد كبار الفقهاء في الحوزة ومن أساتذة البحث الخارج فيها.
3- الشيخ علي رضا الأعرافي:
ولد في العام 1959في مدينة ميبد (محافظة يزد) في عائلة علمية دينية؛ فقد كان والده فقيهاً معروفاً وصديقاً مقرباً من الإمام الخميني. بدأ دراسته الحوزوية في قم في العام 1970، واستمر منتظماً فيها حتى حصوله على درجة الاجتهاد، وكان من جملة أساتذته: السيد كاظم الحائري والشيخ الوحيد الخراساني والشيخ مرتضى الحائري. تسنم عدد من المناصب الإدارية الحوزوية منذ ثمانينات القرن الماضي، ثم أصبح رئيساً لـ«المركز العالمي للعلوم الإسلامية» ثم جامعة المصطفى العالمية حتى العام 2017. كما عمل عضواً في المجلس الأعلى للثورة الثقافية، وعضواً في جماعة مدرسي الحوزة العلمية، ورئيساً لمجلس إدارة الحوزات العلمية في إيران، وعضواً في مجلس صيانة الدستور، كما تم انتخابه عضواً في مجلس الخبراء في العام 2021، وهو اليوم أحد فقهاء قم البارزين.
4- السيد هاشم الحسيني البوشهري:
ولد في العام 1956 في بوشهر (جنوب إيران). التحق في مطلع شبابه بالحوزة العلمية في قم، وتدرج في الدراسة حتى حاز درجة الاجتهاد، وكان من أبرز أساتذته: الميرزا هاشم الآملي والشيخ ناصر مكارم الشيرازي والشيخ حسين الوحيد الخراساني والميرزا جواد التبريزي. وإلى جانب تدريسه البحث الخارج (الدراسات العليا) في حوزة قم؛ فإنه شغل عدداً من المناصب الرأسية فيها، أهمها رئاسة مجلس إدارة الحوزة، ورئاسة جماعة مدرسي الحوزة، فضلاً عن كونه إمام الجمعة المؤقت في قم، كما انتخب عضواً في مجلس الخبراء، ثم النائب الأول لرئيس المجلس.
5- السيد محمد مهدي مير الباقري:
ولد في مدينة قم في العام 1961، ودرس في حوزتها العلمية في سن مبكرة، وكان من أبرز أساتذته في مرحلة الدراسات العليا: الميرزا جواد التبريزي والشيخ حسين الوحيد الخراساني والشيخ محمد تقي بهجت والشيخ جعفر السبحاني، ويعد اليوم من كبار فقهاء قم وأحد أساتذة البحث الخارج في حوزتها، إضافةً إلى كونه أحد أهم المفكرين الإسلاميين الناشطين في المجال البحثي والتنظيري وتجديد الفكر الإسلامي، ويشتهر بالخطب والحوارات الدينية الفكرية التي تمثل التيار الديني والسياسي الأصولي في إيران، وهو يميل إلى الأعمال العلمية والفكرية والتنظيرية أكثر من الأعمال الإدارية والسياسية والمناصب الحكومية، ولذلك لم يتسلم أي منصب إداري حوزوي أو منصب حكومي، باستثناء عضوية مجلس خبراء القيادة ورئاسة أكاديمية العلوم الإسلامية في قم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 5]
وبالتالي؛ يمكن القول إن أسماء الشخصيات الخمسة التي تبقى في دائرة الاحتمالات، والتي يبلغ متوسط أعمارها (65) سنة، هي:
1- الشيخ صادق اللاريجاني:
سبق الحديث عن سيرته في فقرة سابقة.
2- الشيخ محسن الأراكي (العراقي):
ولد في النجف الأشرف في العام 1956، في عائلة علمية دينية؛ فوالده كان من كبار فقهاء النجف. بدأ الشيخ الأراكي دراسته في النجف الأشرف في العام 1968، وكان من أبرز أساتذته آية الله السيد محمد باقر الصدر. هاجر إلى إيران في العام 1976 بعد ملاحقته من سلطات البعث، بسبب تعاونه مع الحركة الإسلامية العراقية وانخراطه في حركة الإمام الخميني في الوقت نفسه. وفي قم استأنف دراسته العليا في حوزتها على يد كبار فقهائها، كالشيخ الوحيد الخراساني والسيد كاظم الحائري. وبعد انتصار الثورة الإسلامية في إيران انخرط في سلك القضاء، ثم ابتعثه آية الله الخامنئي الى بريطانيا وكيلاً عاماً عنه، وهناك أسس «المركز الإسلامي» و«جماعة علماء المسلمين في بريطانيا»، كما حصل على شهادة الدكتوراه من جامعة بورتسموث البريطانية في الفلسفة المقارنة.
وبعد عودته إلى إيران في العام 2004، تم تعيينه أميناً عاماً للمجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الإسلامية، وعضواً في جماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم، وعضواً في المجلس الأعلى لإدارة الحوزة العلمية في قم، كما انتخب عضواً في مجلس الخبراء، وهو اليوم أحد كبار الفقهاء في الحوزة ومن أساتذة البحث الخارج فيها.
3- الشيخ علي رضا الأعرافي:
ولد في العام 1959في مدينة ميبد (محافظة يزد) في عائلة علمية دينية؛ فقد كان والده فقيهاً معروفاً وصديقاً مقرباً من الإمام الخميني. بدأ دراسته الحوزوية في قم في العام 1970، واستمر منتظماً فيها حتى حصوله على درجة الاجتهاد، وكان من جملة أساتذته: السيد كاظم الحائري والشيخ الوحيد الخراساني والشيخ مرتضى الحائري. تسنم عدد من المناصب الإدارية الحوزوية منذ ثمانينات القرن الماضي، ثم أصبح رئيساً لـ«المركز العالمي للعلوم الإسلامية» ثم جامعة المصطفى العالمية حتى العام 2017. كما عمل عضواً في المجلس الأعلى للثورة الثقافية، وعضواً في جماعة مدرسي الحوزة العلمية، ورئيساً لمجلس إدارة الحوزات العلمية في إيران، وعضواً في مجلس صيانة الدستور، كما تم انتخابه عضواً في مجلس الخبراء في العام 2021، وهو اليوم أحد فقهاء قم البارزين.
4- السيد هاشم الحسيني البوشهري:
ولد في العام 1956 في بوشهر (جنوب إيران). التحق في مطلع شبابه بالحوزة العلمية في قم، وتدرج في الدراسة حتى حاز درجة الاجتهاد، وكان من أبرز أساتذته: الميرزا هاشم الآملي والشيخ ناصر مكارم الشيرازي والشيخ حسين الوحيد الخراساني والميرزا جواد التبريزي. وإلى جانب تدريسه البحث الخارج (الدراسات العليا) في حوزة قم؛ فإنه شغل عدداً من المناصب الرأسية فيها، أهمها رئاسة مجلس إدارة الحوزة، ورئاسة جماعة مدرسي الحوزة، فضلاً عن كونه إمام الجمعة المؤقت في قم، كما انتخب عضواً في مجلس الخبراء، ثم النائب الأول لرئيس المجلس.
5- السيد محمد مهدي مير الباقري:
ولد في مدينة قم في العام 1961، ودرس في حوزتها العلمية في سن مبكرة، وكان من أبرز أساتذته في مرحلة الدراسات العليا: الميرزا جواد التبريزي والشيخ حسين الوحيد الخراساني والشيخ محمد تقي بهجت والشيخ جعفر السبحاني، ويعد اليوم من كبار فقهاء قم وأحد أساتذة البحث الخارج في حوزتها، إضافةً إلى كونه أحد أهم المفكرين الإسلاميين الناشطين في المجال البحثي والتنظيري وتجديد الفكر الإسلامي، ويشتهر بالخطب والحوارات الدينية الفكرية التي تمثل التيار الديني والسياسي الأصولي في إيران، وهو يميل إلى الأعمال العلمية والفكرية والتنظيرية أكثر من الأعمال الإدارية والسياسية والمناصب الحكومية، ولذلك لم يتسلم أي منصب إداري حوزوي أو منصب حكومي، باستثناء عضوية مجلس خبراء القيادة ورئاسة أكاديمية العلوم الإسلامية في قم.
🔹المرجعية وولاية الفقيه بعد آية الله الخامنئي🔹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 6 و آخر]
وهناك إجماع لدى الرأي العام الحوزوي على اجتهاد هؤلاء الخمسة وفقاهتهم واستقامتهم واعتدال مواقفهم العلمية والحوزوية والاجتماعية والسياسية. ورغم ذلك؛ فإن هناك من يُضعف من حظوظ كل واحد منهم؛ فالشيخ صادق اللاريجاني أخفق في الفوز في انتخابات مجلس الخبراء التي جرت في العام 2023، أما الشيخ محسن العراقي فأصوله عراقية، في حين أن الشيخ علي رضا الأعرافي ليس لديهم خبرة في إدارة الدولة؛ فضلاً عن كون هؤلاء الثلاثة (اللاريجاني والعراقي والأعرافي) ليسوا من السادة (ذرية رسول الله)، وهو معيار شكلي ترجيحي، يميل إليه عموم الشيعة غالباً، سواء في العراق أو إيران أو البلدان الأخرى. كما يرد إشكال عدم امتلاك الخبرة في إدارة الدولة على السيد هاشم الحسيني البوشهري والسيد محمد مهدي مير الباقري، باستثناء عضويتهما في مجلس الخبراء؛ إذ تتلخص خبراتهما الإدارية في المجالات العلمية والحوزوية. ولعل من الطبيعي أن ترد هكذا ملاحظات وغيرها على جميع من يتصدى لموقع المرجعية والقيادة.
ويُعتقد أن انتخاب الولي الفقيه القادم سيتم بسلاسة، ودون حدوث إشكالات أمنية وسياسية؛ بالنظر لاستحكام المنظومة المؤسساتية للدولة، بما في ذلك المؤسسات الدينية والسياسية والعسكرية، وقدرتها على تجاوز الحدث، ومنع حدوث أي خلل في حركة النظام، ووضوح عمل السلطة الدستورية المعنية بانتخاب الولي الفقيه الجديد، فضلاً عما سرّبه خلال نيسان/ إبريل 2024 عضو مجلس الخبراء السيد محمد علي الجزائري بأن الولي الفقيه القادم قد تم تحديده من قبل مجلس الخبراء، لكن اسمه سيبقى قيد السرية؛ تبعاً لقرار المجلس؛ للحيلولة دون تعرضة للخطر؛ ما يعني تصفير احتمالات بروز خلافات بين المجتهدين الـ (88) حول شخصية الوالي الفقيه الجديد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الإحالات
(1) لم يكن السيد علي الخامنئي مرجعاً دينياً حين انتخب لمنصب القائد، ولكن بعد وفاة المرجع الأعلى السيد محمد رضا الموسوي الگلبايگاني في العام 1993 ثم المرجع الشيخ محمد علي الأراكي في العام 1994؛ حين طرحت الأوساط العلمية الدينية في إيران، وخاصة جماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم وجماعة علماء طهران، مرجعية السيد الخامنئي، والتي تحولت خلال عشر سنوات إلى إحدى المرجعيتين الشيعيتين الأعليين على مستوى العام.
(2) «دستور الجمهورية الإسلامية في إيران»، المادتان 107ـ 108. أنظر: د. علي المؤمن، «القانون الدستوري والنظام السياسي في إيران»، ص 167 -175.
(3) المصدر السابق.
نقل از: کانال «کتابات علی المؤمن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الدکتور علي المؤمن
[جامعهشناس عراقی]
[قسمت 6 و آخر]
وهناك إجماع لدى الرأي العام الحوزوي على اجتهاد هؤلاء الخمسة وفقاهتهم واستقامتهم واعتدال مواقفهم العلمية والحوزوية والاجتماعية والسياسية. ورغم ذلك؛ فإن هناك من يُضعف من حظوظ كل واحد منهم؛ فالشيخ صادق اللاريجاني أخفق في الفوز في انتخابات مجلس الخبراء التي جرت في العام 2023، أما الشيخ محسن العراقي فأصوله عراقية، في حين أن الشيخ علي رضا الأعرافي ليس لديهم خبرة في إدارة الدولة؛ فضلاً عن كون هؤلاء الثلاثة (اللاريجاني والعراقي والأعرافي) ليسوا من السادة (ذرية رسول الله)، وهو معيار شكلي ترجيحي، يميل إليه عموم الشيعة غالباً، سواء في العراق أو إيران أو البلدان الأخرى. كما يرد إشكال عدم امتلاك الخبرة في إدارة الدولة على السيد هاشم الحسيني البوشهري والسيد محمد مهدي مير الباقري، باستثناء عضويتهما في مجلس الخبراء؛ إذ تتلخص خبراتهما الإدارية في المجالات العلمية والحوزوية. ولعل من الطبيعي أن ترد هكذا ملاحظات وغيرها على جميع من يتصدى لموقع المرجعية والقيادة.
ويُعتقد أن انتخاب الولي الفقيه القادم سيتم بسلاسة، ودون حدوث إشكالات أمنية وسياسية؛ بالنظر لاستحكام المنظومة المؤسساتية للدولة، بما في ذلك المؤسسات الدينية والسياسية والعسكرية، وقدرتها على تجاوز الحدث، ومنع حدوث أي خلل في حركة النظام، ووضوح عمل السلطة الدستورية المعنية بانتخاب الولي الفقيه الجديد، فضلاً عما سرّبه خلال نيسان/ إبريل 2024 عضو مجلس الخبراء السيد محمد علي الجزائري بأن الولي الفقيه القادم قد تم تحديده من قبل مجلس الخبراء، لكن اسمه سيبقى قيد السرية؛ تبعاً لقرار المجلس؛ للحيلولة دون تعرضة للخطر؛ ما يعني تصفير احتمالات بروز خلافات بين المجتهدين الـ (88) حول شخصية الوالي الفقيه الجديد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الإحالات
(1) لم يكن السيد علي الخامنئي مرجعاً دينياً حين انتخب لمنصب القائد، ولكن بعد وفاة المرجع الأعلى السيد محمد رضا الموسوي الگلبايگاني في العام 1993 ثم المرجع الشيخ محمد علي الأراكي في العام 1994؛ حين طرحت الأوساط العلمية الدينية في إيران، وخاصة جماعة مدرسي الحوزة العلمية في قم وجماعة علماء طهران، مرجعية السيد الخامنئي، والتي تحولت خلال عشر سنوات إلى إحدى المرجعيتين الشيعيتين الأعليين على مستوى العام.
(2) «دستور الجمهورية الإسلامية في إيران»، المادتان 107ـ 108. أنظر: د. علي المؤمن، «القانون الدستوري والنظام السياسي في إيران»، ص 167 -175.
(3) المصدر السابق.
نقل از: کانال «کتابات علی المؤمن»
Telegram
كتابات علي المؤمن
قناة خاصة بكتابات علي المؤمن
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
🔰📌کالا و بازار دینی، ترمهای اقتصادی در جامعه شناسی دین
🎙سخنران: دکتر حسن محدثی
ناقدان:
دکتر علی اصغر سعیدی
دکتر محمدباقر تاج الدین
دکتر احسان رحمانی خلیلی
تسهیلگر وبینار:
دکتر میناشیروانی ناغانی
📍زمان برگزاری وبینار:
جمعه 21 دیماه
ساعت 7 تا 9 شب
📍لینک برگزاری وبینار:
https://meet.google.com/ows-amvu-xrk
لینک گروه #کتابخوانی:
https://www.tgoop.com/+w7cRgHsZZRYzMDI0
🌐جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_development_economic
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🎙سخنران: دکتر حسن محدثی
ناقدان:
دکتر علی اصغر سعیدی
دکتر محمدباقر تاج الدین
دکتر احسان رحمانی خلیلی
تسهیلگر وبینار:
دکتر میناشیروانی ناغانی
📍زمان برگزاری وبینار:
جمعه 21 دیماه
ساعت 7 تا 9 شب
📍لینک برگزاری وبینار:
https://meet.google.com/ows-amvu-xrk
لینک گروه #کتابخوانی:
https://www.tgoop.com/+w7cRgHsZZRYzMDI0
🌐جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_development_economic
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from تقریرات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درگذشت دومین رهبر انجمن حجتیه
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید حسن افتخارزاده سبزواری؛ رهبر انجمن حجتیه در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
او که از ۲۶ دی سال ۱۳۷۶ پس از درگذشت شیخ محمود حلبی؛ موسس انجمن حجتیه جانشین استادش شده بود، در حوزه شاگرد آیتالله وحید خراسانی و در دانشگاه تهران و انجمن حکمت و فلسفه شاگرد آیتالله مطهری، آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی و دکتر سید حسین نصر بود.
افتخارزاده در دوران رهبری انجمن توانست جلسات و فعالیت این گروه را که پس از دوران تعطیلی و رکود دهه شصت در پی انتقادهای تند بنیانگذار جمهوری اسلامی و دیگر انقلابیون، کمرونق شده بود دوباره فعال کند. او همچنین آثاری درباره امامان و عقاید شیعه تالیف و ترجمه کرد.
@taqriraat
حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید حسن افتخارزاده سبزواری؛ رهبر انجمن حجتیه در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
او که از ۲۶ دی سال ۱۳۷۶ پس از درگذشت شیخ محمود حلبی؛ موسس انجمن حجتیه جانشین استادش شده بود، در حوزه شاگرد آیتالله وحید خراسانی و در دانشگاه تهران و انجمن حکمت و فلسفه شاگرد آیتالله مطهری، آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی و دکتر سید حسین نصر بود.
افتخارزاده در دوران رهبری انجمن توانست جلسات و فعالیت این گروه را که پس از دوران تعطیلی و رکود دهه شصت در پی انتقادهای تند بنیانگذار جمهوری اسلامی و دیگر انقلابیون، کمرونق شده بود دوباره فعال کند. او همچنین آثاری درباره امامان و عقاید شیعه تالیف و ترجمه کرد.
@taqriraat
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
درگذشت دومین رهبر انجمن حجتیه حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید حسن افتخارزاده سبزواری؛ رهبر انجمن حجتیه در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او که از ۲۶ دی سال ۱۳۷۶ پس از درگذشت شیخ محمود حلبی؛ موسس انجمن حجتیه جانشین استادش شده بود، در حوزه شاگرد آیتالله وحید خراسانی…
پیامها و رابطهها
از بین فقها و مراجع تقلید، آقایان حسین وحید خراسانی، علی کریمی جهرمی، یدالله دوزدوزانی، جعفر سبحانی، سیدصادق شیرازی و سیدمحمدحسینی زنجانی با صدور پیامهای تسلیت برای آقای سیدحسن افتخارزاده سبزواری (جانشین شیخ محمود حلبی و دومین زعیم انجمن حجتیه) از وی تجلیل کردند.
صدور پیام توسط آقایان وحید، کریمی، زنجانی و دوزدوزانی که نمایندگان جریان سنتگرای حوزه بهشمار میروند، بهجهت ارتباطات ریشهداری که از گذشته با مرحوم افتخارزاده و انجمن داشتهاند، قابل انتظار بود. اما دو پیام دیگر، شیرازی و سبحانی، از نظر تعلق به جریانات بدیل تشیع سنتی جالب توجه است. به ویژه پیام آقای سبحانی که از مراجع نزدیک به نظام محسوب میشود. البته در پیام آقای شیرازی، به ترجمهی کتاب «کلمة الامام المهدی» (اثر سیدحسن شیرازی) توسط مرحوم افتخارزاده اشاره شده که وجهی برای تجلیل باشد.
تکمله:
امروز [29 دی 1403] دو تن دیگر از مراجع عراقی آقایان سیدمحمدتقی مدرسی و شیخ محمد سند (هردو با گرایش سنتی) نیز با صدور پیامهایی درگذشت آقای افتخارزاده را تسلیت گفتند.
@mohsenhesammazaheri
از بین فقها و مراجع تقلید، آقایان حسین وحید خراسانی، علی کریمی جهرمی، یدالله دوزدوزانی، جعفر سبحانی، سیدصادق شیرازی و سیدمحمدحسینی زنجانی با صدور پیامهای تسلیت برای آقای سیدحسن افتخارزاده سبزواری (جانشین شیخ محمود حلبی و دومین زعیم انجمن حجتیه) از وی تجلیل کردند.
صدور پیام توسط آقایان وحید، کریمی، زنجانی و دوزدوزانی که نمایندگان جریان سنتگرای حوزه بهشمار میروند، بهجهت ارتباطات ریشهداری که از گذشته با مرحوم افتخارزاده و انجمن داشتهاند، قابل انتظار بود. اما دو پیام دیگر، شیرازی و سبحانی، از نظر تعلق به جریانات بدیل تشیع سنتی جالب توجه است. به ویژه پیام آقای سبحانی که از مراجع نزدیک به نظام محسوب میشود. البته در پیام آقای شیرازی، به ترجمهی کتاب «کلمة الامام المهدی» (اثر سیدحسن شیرازی) توسط مرحوم افتخارزاده اشاره شده که وجهی برای تجلیل باشد.
تکمله:
امروز [29 دی 1403] دو تن دیگر از مراجع عراقی آقایان سیدمحمدتقی مدرسی و شیخ محمد سند (هردو با گرایش سنتی) نیز با صدور پیامهایی درگذشت آقای افتخارزاده را تسلیت گفتند.
@mohsenhesammazaheri
Forwarded from نشر آرما
سیوهفتمین عنوان از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه) منتشر شد:
📗مواد فرهنگی شیعه📗
بازتاب باورهای شیعی در هنر و معماری کاشان (از دورهی ایلخانی تا قاجاری)
✍️محمد مشهدی نوشآبادی ـ محمدرضا غیاثیان
از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه - ۴۴
دبیر مجموعه: محسنحسام مظاهری
۳۵۶ صفحه - رقعی
نشر آرما
بنابر گزارش منابع مختلف، از قرون اولیهی دوران اسلامی، کاشان ازجمله کانونهای شیعی در جهان اسلام بهشمار رفته و تشیع عنصری هویتبخش در شخصیت منطقهی کاشان بوده است. از دورهی سلجوقی به بعد نوعی از تشیع در کاشان حیات داشته که سخت در پیوند با مردم کوچه و بازار و تنیده با فرهنگ عامیانهی آنان بوده است. این رویکرد بیشتر از دورهی ایلخانی به بعد امکان بازتاب در آثار هنری و معماری را یافته است.
کتاب حاضر، دوازده مقاله در حوزهی فرهنگ و هنر ایران و کاشان در دورهی مذکور را شامل میشود، با محور مواد فرهنگیای که در آنها تشیع و گرایشهای شیعی آشکار است. این مواد فرهنگی، به لحاظ زمانی از ابتدای قرن هشتم هجری تا میانهی سدهی سیزدهم هجری تولید شده و شامل انواع کاشی، سنگ، چوب، فلز و پارچه و دربردارندهی صنایع و هنرهایی چون خوشنویسی، نقاشی، کاشیسازی، سنگتراشی، نجاری، منبتکاری، فلزکاری، حکاکی و پارچهبافی هستند.
خرید اینترنتی:
سایتهای چهارسوق، سیبوک، ایرانکتاب و پاتوق کتاب
توزیع: ققنوس ۰۲۱۶۶۴۰۸۶۴۰
سفارش تلفنی: ۰۹۱۳۳۲۰۰۹۴۵
#نشر_آرما
#کتابهای_سرو
https://www.tgoop.com/nashre_arma/1202
@sarvbooks
@nashre_arma
📗مواد فرهنگی شیعه📗
بازتاب باورهای شیعی در هنر و معماری کاشان (از دورهی ایلخانی تا قاجاری)
✍️محمد مشهدی نوشآبادی ـ محمدرضا غیاثیان
از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه - ۴۴
دبیر مجموعه: محسنحسام مظاهری
۳۵۶ صفحه - رقعی
نشر آرما
بنابر گزارش منابع مختلف، از قرون اولیهی دوران اسلامی، کاشان ازجمله کانونهای شیعی در جهان اسلام بهشمار رفته و تشیع عنصری هویتبخش در شخصیت منطقهی کاشان بوده است. از دورهی سلجوقی به بعد نوعی از تشیع در کاشان حیات داشته که سخت در پیوند با مردم کوچه و بازار و تنیده با فرهنگ عامیانهی آنان بوده است. این رویکرد بیشتر از دورهی ایلخانی به بعد امکان بازتاب در آثار هنری و معماری را یافته است.
کتاب حاضر، دوازده مقاله در حوزهی فرهنگ و هنر ایران و کاشان در دورهی مذکور را شامل میشود، با محور مواد فرهنگیای که در آنها تشیع و گرایشهای شیعی آشکار است. این مواد فرهنگی، به لحاظ زمانی از ابتدای قرن هشتم هجری تا میانهی سدهی سیزدهم هجری تولید شده و شامل انواع کاشی، سنگ، چوب، فلز و پارچه و دربردارندهی صنایع و هنرهایی چون خوشنویسی، نقاشی، کاشیسازی، سنگتراشی، نجاری، منبتکاری، فلزکاری، حکاکی و پارچهبافی هستند.
خرید اینترنتی:
سایتهای چهارسوق، سیبوک، ایرانکتاب و پاتوق کتاب
توزیع: ققنوس ۰۲۱۶۶۴۰۸۶۴۰
سفارش تلفنی: ۰۹۱۳۳۲۰۰۹۴۵
#نشر_آرما
#کتابهای_سرو
https://www.tgoop.com/nashre_arma/1202
@sarvbooks
@nashre_arma
Telegram
نشر آرما
#تازه_های_نشر
📗مواد فرهنگی شیعه📗
بازتاب باورهای شیعی در هنر و معماری کاشان (از دورهی ایلخانی تا قاجاری)
✍️محمد مشهدی نوشآبادی ـ محمدرضا غیاثیان
از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه - ۴۴
دبیر مجموعه: محسنحسام مظاهری
۳۵۶ صفحه - رقعی
نشر…
📗مواد فرهنگی شیعه📗
بازتاب باورهای شیعی در هنر و معماری کاشان (از دورهی ایلخانی تا قاجاری)
✍️محمد مشهدی نوشآبادی ـ محمدرضا غیاثیان
از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه - ۴۴
دبیر مجموعه: محسنحسام مظاهری
۳۵۶ صفحه - رقعی
نشر…
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
سیوهفتمین عنوان از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی شیعه) منتشر شد: 📗مواد فرهنگی شیعه📗 بازتاب باورهای شیعی در هنر و معماری کاشان (از دورهی ایلخانی تا قاجاری) ✍️محمد مشهدی نوشآبادی ـ محمدرضا غیاثیان از مجموعهی «کتابهای سرو» (مطالعات اجتماعی…
فرهنگ مادی دین (از اشیاء و نمادها گرفته تا فضاها و رنگها و...) یکی از حوزههای جذاب و جدید مطالعات دین است که در کشور ما هنوز چندان شناختهشده نیست.
بابت انتشار کتاب "مواد فرهنگی شیعه" خوشحالم و به نویسندگان محترم آن به ویژه دوست گرامی و محققم دکتر مشهدی نوشآبادی تبریک و دست مریزاد میگویم.
به امید خدا در آینده هم در مجموعه کتابهای سرو شاهد عناوین دیگری در این حوزه خواهیم بود.
@mohsenhesammazaheri
بابت انتشار کتاب "مواد فرهنگی شیعه" خوشحالم و به نویسندگان محترم آن به ویژه دوست گرامی و محققم دکتر مشهدی نوشآبادی تبریک و دست مریزاد میگویم.
به امید خدا در آینده هم در مجموعه کتابهای سرو شاهد عناوین دیگری در این حوزه خواهیم بود.
@mohsenhesammazaheri
Forwarded from خوانشها | سیدمحمدهادی گرامی
#تازههای_نشر
💢 Turbat al-Ḥusayn:
Modern Presentation of an Early Shīʿī Practice
(تربت الحسین: بازنمایی مدرن یک سنت کهن شیعی)
🔰 Gerami, S. M. Hadi, and Zinab Aghagolizadeh. 2025. "Turbat al-Ḥusayn: Modern Presentation of an Early Shīʿī Practice" Religions 16, no. 1: 98.
🔹چکیده: این مقاله به بررسی تحولات تاریخی و معاصر تربت الحسین، خاک مقدس کربلا، به عنوان یکی از ارکان اصلی شکلدهی هویت شیعی و آیینهای آن میپردازد. از قرون اولیه اسلامی، تربت الحسین نه تنها به عنوان نمادی از شفا و برکت، بلکه به عنوان یک جزء کلیدی از حافظه جمعی شیعه مورد استفاده قرار گرفته است. مقاله تحولات آیینهای مرتبط با تربت را در سه دوره مهم بررسی میکند: پیش از صفویه، پس از صفویه و پس از انقلاب ایران. در دوره پیش از صفویه، از جمله در قرون میانه اسلامی، تقدس تربت از طریق تلاشهای امامان شیعی همچون امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شکل گرفت که آن را به چهارچوب الهیاتی ولایت و آیینهای شیعی وارد کردند. این دوره همچنین شاهد تدریجی استفادههای آیینی و درمانی تربت در متون پایهای شیعه بود. در دوران صفویه، تربت به عنوان یک علامت هویت شیعی نهادینه شد و اهمیت اقتصادی آن از طریق تولید مهرهای نماز و تسبیحها گسترش یافت. پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران، تربت به عنوان نماد شهادت و مقاومت دوباره تفسیر شد و با ایدئولوژیها و روایتهای انقلابی همراستا گردید که فداکاریهای کربلا را با مبارزات معاصر مقایسه میکرد. پاندمی COVID-19 ابعاد جدیدی به نقش تربت افزود، بهویژه با تبلیغ آن به عنوان دارویی درمانی توسط شخصیتهای مذهبی، هرچند که چنین استفادهای در آموزههای سنتی شیعه سابقه نداشت. این تحولات نشان میدهد که چگونه تربت الحسین همچنان بهطور پویا و در پاسخ به چالشهای مدرن، مجددًا بازتعریف میشود. این مطالعه نتیجه میگیرد که تربت الحسین فراتر از ریشههای آیینی و معنوی خود رفته و بهعنوان نمادی منعطف و پایدار از هویت شیعی عمل میکند. تفسیرهای متغیر آن بر همنشینی سنت و مدرنیته تأکید میکند و نشاندهنده اهمیت مداوم آن در زندگی عبادی و گفتمانهای اجتماعی-سیاسی است.
🔹 Abstract: This article explores the historical and contemporary evolution of turbat al-ḥusayn, the sacred soil of Karbala, as a central element in shaping Shīʿī identity and ritual practices. From the early Islamic centuries, turbat al-ḥusayn has served not only as a symbol of healing and blessing but also as a key component of Shīʿī collective memory. The paper examines the development of turbat rituals across three significant periods: pre-Safavid, post-Safavid, and post-revolutionary Iran. During the pre-Safavid period, including the medieval Islamic centuries, the sanctification of turbat evolved through the efforts of Shīʿī Imams such as al-Bāqir and al-Ṣādiq, who integrated it into the theological framework of wilāyah (guardianship) and Shīʿī ritual practices. This period also witnessed the gradual codification of its ritualistic and medicinal uses in foundational Shīʿī texts. During the Safavid era, turbat became institutionalized as a marker of Shīʿī identity, with its economic significance expanding through the production of prayer tablets and rosaries. Following the 1979 Islamic Revolution in Iran, turbat was reinterpreted as a symbol of martyrdom and resistance, aligning with revolutionary ideologies and narratives that paralleled the sacrifices of Karbala with contemporary struggles. The COVID-19 pandemic introduced new dimensions to turbat’s role, with its promotion as a medicinal remedy by religious figures, despite lacking historical precedent in traditional Shīʿī teachings. These developments illustrate how turbat al-ḥusayn continues to be dynamically recontextualized in response to modern challenges. The study concludes that turbat al-ḥusayn transcends its ritualistic and spiritual origins, serving as a flexible and enduring symbol of Shīʿī identity. Its evolving interpretations underscore the interplay between tradition and modernity, highlighting its ongoing relevance in both devotional life and socio-political discourse.
#تربت #شکلگیری_هویت_شیعی #کربلا #آیینهای_شیعی #ایران_پساانقلاب #خاک_مقدس #تبرک #تشیع_اولیه #هادی_گرامی #دانلود_مقاله
🔰دانلود مقاله از این لینک:
👉https://www.mdpi.com/2077-1444/16/1/98
🆔 https://www.tgoop.com/Khanishha
💢 Turbat al-Ḥusayn:
Modern Presentation of an Early Shīʿī Practice
(تربت الحسین: بازنمایی مدرن یک سنت کهن شیعی)
🔰 Gerami, S. M. Hadi, and Zinab Aghagolizadeh. 2025. "Turbat al-Ḥusayn: Modern Presentation of an Early Shīʿī Practice" Religions 16, no. 1: 98.
🔹چکیده: این مقاله به بررسی تحولات تاریخی و معاصر تربت الحسین، خاک مقدس کربلا، به عنوان یکی از ارکان اصلی شکلدهی هویت شیعی و آیینهای آن میپردازد. از قرون اولیه اسلامی، تربت الحسین نه تنها به عنوان نمادی از شفا و برکت، بلکه به عنوان یک جزء کلیدی از حافظه جمعی شیعه مورد استفاده قرار گرفته است. مقاله تحولات آیینهای مرتبط با تربت را در سه دوره مهم بررسی میکند: پیش از صفویه، پس از صفویه و پس از انقلاب ایران. در دوره پیش از صفویه، از جمله در قرون میانه اسلامی، تقدس تربت از طریق تلاشهای امامان شیعی همچون امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شکل گرفت که آن را به چهارچوب الهیاتی ولایت و آیینهای شیعی وارد کردند. این دوره همچنین شاهد تدریجی استفادههای آیینی و درمانی تربت در متون پایهای شیعه بود. در دوران صفویه، تربت به عنوان یک علامت هویت شیعی نهادینه شد و اهمیت اقتصادی آن از طریق تولید مهرهای نماز و تسبیحها گسترش یافت. پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران، تربت به عنوان نماد شهادت و مقاومت دوباره تفسیر شد و با ایدئولوژیها و روایتهای انقلابی همراستا گردید که فداکاریهای کربلا را با مبارزات معاصر مقایسه میکرد. پاندمی COVID-19 ابعاد جدیدی به نقش تربت افزود، بهویژه با تبلیغ آن به عنوان دارویی درمانی توسط شخصیتهای مذهبی، هرچند که چنین استفادهای در آموزههای سنتی شیعه سابقه نداشت. این تحولات نشان میدهد که چگونه تربت الحسین همچنان بهطور پویا و در پاسخ به چالشهای مدرن، مجددًا بازتعریف میشود. این مطالعه نتیجه میگیرد که تربت الحسین فراتر از ریشههای آیینی و معنوی خود رفته و بهعنوان نمادی منعطف و پایدار از هویت شیعی عمل میکند. تفسیرهای متغیر آن بر همنشینی سنت و مدرنیته تأکید میکند و نشاندهنده اهمیت مداوم آن در زندگی عبادی و گفتمانهای اجتماعی-سیاسی است.
🔹 Abstract: This article explores the historical and contemporary evolution of turbat al-ḥusayn, the sacred soil of Karbala, as a central element in shaping Shīʿī identity and ritual practices. From the early Islamic centuries, turbat al-ḥusayn has served not only as a symbol of healing and blessing but also as a key component of Shīʿī collective memory. The paper examines the development of turbat rituals across three significant periods: pre-Safavid, post-Safavid, and post-revolutionary Iran. During the pre-Safavid period, including the medieval Islamic centuries, the sanctification of turbat evolved through the efforts of Shīʿī Imams such as al-Bāqir and al-Ṣādiq, who integrated it into the theological framework of wilāyah (guardianship) and Shīʿī ritual practices. This period also witnessed the gradual codification of its ritualistic and medicinal uses in foundational Shīʿī texts. During the Safavid era, turbat became institutionalized as a marker of Shīʿī identity, with its economic significance expanding through the production of prayer tablets and rosaries. Following the 1979 Islamic Revolution in Iran, turbat was reinterpreted as a symbol of martyrdom and resistance, aligning with revolutionary ideologies and narratives that paralleled the sacrifices of Karbala with contemporary struggles. The COVID-19 pandemic introduced new dimensions to turbat’s role, with its promotion as a medicinal remedy by religious figures, despite lacking historical precedent in traditional Shīʿī teachings. These developments illustrate how turbat al-ḥusayn continues to be dynamically recontextualized in response to modern challenges. The study concludes that turbat al-ḥusayn transcends its ritualistic and spiritual origins, serving as a flexible and enduring symbol of Shīʿī identity. Its evolving interpretations underscore the interplay between tradition and modernity, highlighting its ongoing relevance in both devotional life and socio-political discourse.
#تربت #شکلگیری_هویت_شیعی #کربلا #آیینهای_شیعی #ایران_پساانقلاب #خاک_مقدس #تبرک #تشیع_اولیه #هادی_گرامی #دانلود_مقاله
🔰دانلود مقاله از این لینک:
👉https://www.mdpi.com/2077-1444/16/1/98
🆔 https://www.tgoop.com/Khanishha
MDPI
Turbat al-Ḥusayn: Modern Presentation of an Early Shīʿī Practice
This article explores the historical and contemporary evolution of turbat al-ḥusayn, the sacred soil of Karbala, as a central element in shaping Shīʿī identity and ritual practices. From the early Islamic centuries, turbat al-ḥusayn has served not only as…