‏تو حرفتو میزنی و میری، من میمونم با اورتینک.

‏چرا كسانى كه منتظرشان هستيم
‏هميشه وقتى برمیگردند
‏كه از آنها دست كشيده ايم؟

عاقل نشوم به هیچ پندی.

آخ جون خونه خالیه، جون میده برای بلند بلند گریه کردن.

هیچکی نمیدونه تو چی کشیدی تا اون تصمیم رو‌ گرفتی.

‏پاییز هم اخلاقای عجیبی داره. برا خودت همینطوری نشستی یهو هوا تاریک میشه غم عالم میریزه تو دلت.

وانمود میکنم که برام مهم نیست
ولی مهمه
خیلی هم مهمه!

مهم نیست کوه چقد بلند باشه،
خورشید همیشه طلوع میکنه.

دست خودم نیست نمیتونم درموردش حرف بزنم؛ و همین طور از راجع بهش حرف نزدن خستم.

توی سنی هستم که
هم میدونم حیفه این روزا بگذره
هم دوس دارم زودتر بگذره !

‏در موردش ناراحت نیستم، در موردش تموم وجودم، قلبم، روحم حروم شد.

اما تو صبر کردی...
' 23 : 19 '

حقیقتا آدمیزاد گاهی از قوی‌بودن خسته میشه. دلش میخواد با خیال راحت آسیب پذیر و ضعیف و طفلکی باشه و بدونه یه نفر هست که مراقبشه.

جدی شما هم نمیدونین چتونه و چی میخواین و چرا سرحال نیستین و چرا از همه بدتون میاد و چرا سرگردونین و انگار یه چیزی کمه یا من دارم دیوونه میشم؟

"و دنیا خوشحالی اش آلوده به غم است"

مبارزه با دشمن یه تمرینه!
فینال اصلی بینِ خودیاس

رفتنت تورا از من نه، من را از من گرفت.