tgoop.com/n00re30yah/956
Last Update:
عمود منبر
(نکتهای دربارهٔ شعر خاقانی)
به این ابیات خاقانی توجه کنید:
- بهر قدمش به آسمان بر
سازند عمود صبح منبر (۱)
- کرد آفتاب خطبهٔ عیدی به نام او
زان از عمود صبح نهادند منبرش(۲)
- تیغ تو صیقل هدی تا که خطیب ملک شد
دست تو چون عمود صبح آمد و کرد منبری (۳)
در سه بیتی که نقل شد، نکتهٔ خردی هست که ظاهرا تاکنون مطرح نشده و آن ایهام تناسب میان عمود(در ترکیب عمود صبح) با منبر است؛ چون در منبرها بخشی بوده که برخی آن را عمود منبر/ عمود المنبر نامیدهاند.
غزالی در چگونگی زیارت مسجد نبوی نوشته است:
«در مسجد شود و برابر منبر دو رکعت نماز کند چنانکه عمود منبر در برابر دوش راست وی بود که موقف رسول (ص) این بودهاست» (۴).
در احیاء علومالدین امام محمد غزالی (۵) و ترجمهٔ مؤیّد خوارزمی از آن نیز همین مطلب و تعبیر عمود منبر/ عمود المنبر آمده است:
«هر که قصد مدینه کند برای زیارت… مسجد دررود و پهلوی منبر دو رکعت بگزارد، چنانکه عمود منبر برابر دوش [راست] او باشد»(۶).
عمود منبر یک کارکردش این بوده که خطیب هنگام خواندن خطبههای جمعه و یا عید فطر و قربان با دستش آن را بگیرد و به آن تکیه دهد (۷). و البته اختلافی بوده میان فقها در این موضوع. فیالمثل امام مالک فتوا داده بود که مستحب است امام هنگام خطبه بر عصایی غیر عمود منبر تکیه کند(۸).
چون امام خطبههای نماز جمعه را بر منبر ایستاده میخواند (۹)، طبعا برای چنین کارکردی، عمود منبر باید قدری بلندقامت میبود. لابد به همین دلیل معاویه پسر مروان حکم، از حمقای قریش، اندام مردانه را به آن مانند کرد (۱٠). در کتاب کهن دیگری هم آمده که شخصی عمود منبر را برکند و با آن آنقدر جنگید تا کشته شد (۱۱).
بهنظر میرسد عمود منبر ظاهرا ظاهرا همان دستههای قسمت مسند و نشستنگاه منبر باشد. نمیدانم.
ولی شک ندارم که خاقانی با وقوف کامل بر معنی عمود منبر، این دو لغت را در این ابیات گنجانده و بر عمق و لطف شعرش افزوده است.
بعدالتحریر
دوست عزیز جناب آقای احمد دیناروند شاهد ارزشمندی از البصائر و الذخائر ابوحیان توحیدی یافتهاند که با تشکر از ایشان نقل میشود:
«كلف المأمون يحيى بن أكثم أن يخطب في بعض أيام العيد [...]
فقال: يا أميرالمؤمنين كنت واقفاً على المنبر و عمود المنبر بيدي فذكرت قول الخبيث جحشويه: الرجز
أنعظت أيراً كعمود المنبر ...» (البصائر و الذخائر، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۸ق، ج ۴، ص ۱۴۳).
پانوشت
۱. تحفة العراقین، تصحیح صفری آققلعه، ص۲۲۶.
۲. دیوان خاقانی، تصحیح سجادی، ص۲۶۶.
۳.همان، ص ۴۳۱.
۴.کیمیای سعادت، تصحیح خدیو جم، ج۱، ص ۲۳۵.
۵.چاپ بیروت، دارالمعرفه، ج۱، ص۲۵۹. این سخن غزالی در کتابها بسیار نقل شده است.
۶.تصحیح خدیو جم، ج۱، ص۵۶۵.
۷.البیان و التحصیل و الشرح و التوجیه و التعلیل لمسائل المستخرجة، محمد بن احمد بن الرشد القرطبی، حققه محمد حجی و آخرون، بیروت، دارالمغرب الاسلامی، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۸ ق، ج۱،صص ۳۴۱-۳۴۰.
۸.الجامع لمسائل المدونة، محمد بن عبدالله بن يونس الصقلی، بیروت، معهد البحوث العلمية و احياء التراث الاسلامی، ١٤٣٤ ق، ج۳، ص۸۸۶.
۹. المبسوط سرخسی، بیروت، دارالمعرفه، ج۲، ص۲۶ و احیاء علومالدین، ج۱، ص۱۷۹ و ترجمهٔ خوارزمی از احیاء ، ج۱، ص ۳۹۵.
۱٠. انساب الاشراف بلاذری، تحقیق سهیل زکار و ریاض الزرکلی، دارالفکر، ۱۴۱۷، ج۶، ص ۳۰۹.
۱۱.تاریخ الموصل، یزید بن محمد الازدی، تحقیق احمد عبدالله محمود، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷، ج۱، ص ۳۴۳.
https://www.tgoop.com/n00re30yah
BY نور سیاه
Share with your friend now:
tgoop.com/n00re30yah/956