tgoop.com/n00re30yah/959
Last Update:
با یاد خواجه ذکاءالملک فروغی
محمودخان فروغی پسر حکیم سیاستمدار و عدیل خواجه نظامالملک، محمدعلی فروغی است. نوشتم عدیل نظامالملک. ایرج افشار یاد باد که سیاستنامهٔ ذکاءالملک را تدوین کرد تا یادآور سیاستنامهٔ خواجهٔ بزرگ نظامالملک باشد.
محمود فروغی مردی دیپلماتپیشه بود. باتجربه و امین. مؤدب و آدابدان. مصاحبهاش با تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد شنیدنی است. من چندبار شنیدهام. بخصوص آن بخشهایی که محمودخان از پدرش گفته است. امروز باز شنیدم.
شهریور برای من به یک اعتبار ماه فروغی است. ماهی که خواهناخواه دربارهٔ او میخوانم و به او میاندیشم. ماهی که اوج زندگی سیاسی فروغی در آن است. ماهی که خواجه ذکاءالملک در بازی آخر، بازی تاریخ، به میدان سخت آمد و کوشید کشور اشغالشده را نجات بدهد.
از شاه رنجیده بود اما همه مطمئن بودند که ذکاء ملک کسی نیست که در روز بیکسی ایران، به تعبیر محمودخان فروغی، «گروکشی» کند. میدانستند با اینکه سیاستمدارِ درخانهنشسته، دلشکسته و بیمار است، خواهد آمد و از اعتبار و آبرویش برای ایران مایهها خواهد گذاشت.
در پاسخ به شش سال تلخی شاه یک عتاب لطیف کرد و گذشت. گفتند شاه احضار فرموده است. فرمود: حالا دیروقت است و من هم مریضم. باشد برای وقت مناسب. به دست و پای بمردند. آخرالامر گفتند راننده آمده است. فرمود: خب حالا که راننده زحمت کشیده و آمده به دیدار شاه میروم. همین و تمام.
فروغی در روزهای پرخطر شهریور بیست نالان شد. شاه به بیمارپرسی آمد. به خانهای که در روزگاری که هنوز شاه نبود و سردار سپه بود و در تدارک شاهی بود، فراوان به آنجا آمدورفت داشت. وقتی وارد سرای فروغی شد، دید که سامان زندگی او به همان قرار پیشین است. تعجب کرد که:
«اِه این اثاثیه مبل و اینها که همان مبلهای قدیمی است. آن موقع، یعنی زمانی که من سردارسپه بودم و دائم میآمدم این خانه، همینها بود حالا هم همینها»!
حق هم داشت. زندگی شاهنشان ایران، رئیسالوزرای ایران، وزیر چند کابینه، سفیر کبیر، رئیس جامعهٔ ملل، رئیس فرهنگستان و یکی از معتبرترین رجال عصر، در غروب سلطنت او، مثل شروع دوران زمامداری او بود.
بی که مرد لاف زهد و پرهیز بزند. بی که مرد دکان تزویر و بازار خودفروشی بگشاید.
فرمود: با همین رفع حاجت میشود. نیازی به زیادت نبود و نیست.
آنکه سیر حکمت در اروپا را نوشته بود، آنکه مترجم کتب افلاطون و ابنسینا و دکارت بود، آنکه با آثار فردوسی و سعدی و خیام زیسته بود، از حکمت و روشنی آن روشنان روزگاران، در سیرهٔ عملیاش نشانهها بود. در عقل و اعتدال و حکمت و پختگی و بهکارآمدگی میراثدار آنان بود.
دستور دانا اگر خود چنین میزیست وقتی که رئیسالوزرا بود، از شاه نیز نصیحت باز نمیگرفت. از محمودخان فروغی نقل میکنم:
«در حاشیه برایتان بگویم. سالش را نمیتوانم درست برایتان بگویم که ۱۳۱۲ بود[یا سال دیگر]؛ در آنموقع بود که مرحوم فروغی یک روز به رضاشاه میگویند که این املاک مردم دارد بهزور گرفته میشود. مردم بیپا میشوند. این راه صحیح نیست.
البته خیلی رضاشاه برآشفته میشود و میگوید: آقا شما همهاش صحبت از مردم میکنید.
فروغی میگوید: آخر علت دارد اعلیحضرت. چون من بسیاری از مردم را میبینم در دنیا که پادشاه ندارند ولی هیچ پادشاهی را من نمیشناسم که مردم نداشته باشد. بنابراین اصول سلطنت شما روی مردم است».
نه فقط در نهان چنین میگفت که در همان ایام، بهآشکارا نیز چون از شاهنامه میگفت و مینوشت، از میان آنهمه ابیات حکمت و پند، چنین بیتهایی را برمیگزید:
-چو خسرو به بیداد کارد درخت
بگردد ازو پادشاهی و بخت
نگر تا نیازی به بیداد دست
نگردانی ایوان آباد پست
و این بیتهای شگفت:
چنین گفت نوشیروان قباد
که چون شاه را سر بپیچد ز داد،
کند چرخ منشور او را سیاه
ستاره نخواند ورا نیز شاه
ستم نامهٔ عزل شاهان بود
چو درد دل بیگناهان بود (۱).
و همین بیتهای تلخ تند تیز را در زمان معزولی و غربت و خانهنشینی نیز به گوش شاه و زمانهٔ شاه میخواند (۲).
نشنید و عاقبتش شنیدی.
پانوشت
۱. خلاصهٔ شاهنامهٔ فردوسی، به انتخاب حضرت اشرف آقا میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک)، مطبعهٔ مجلس، ۱۳۱۳، ص ۲۰؛ مقالات فروغی دربارهٔ شاهنامه فردوسی، به اهتمام جبیب یغمایی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۱، ص۴۹.
۲. منتخب شاهنامه برای دبیرستانها، به اهتمام جناب آقای محمدعلی فروغی و آقای حبیب یغمایی، چاپخانهٔ بانک ملی، ۱۳۲۱، ص سیوهشت. تاریخ مقدمهٔ فروغی اردیبهشت ۱۳۲۰ است. همان، ص چهلوپنج؛ مقالات فروغی دربارهٔ شاهنامه فردوسی، ص ۱۰۵.
https://www.tgoop.com/n00re30yah
BY نور سیاه
Share with your friend now:
tgoop.com/n00re30yah/959