NA_BE_TBEIZ_WALEDIN Telegram 55
👌شعر اموال خود را در زندگى در ميان فرزندان تقسيم نكن👌

📖 شاعر: گمنام.

🔈توضيح: داستان در مورد پيرمرد ثروتمندى است كه بعد از تقسيم اموالش در ميان فرزندانش با ارتباط سردشان مواجه مى شود و براى بازگرداندن جايگاهش به حيله اى عجيب متوسل مى شود و توصيه هايش در اين زمينه... 🔈

پیرمردی صاحبِ مال و منال/
می‌گذشت از عمر او هشتاد سال/

با خودش گفتا که پیر و خسته‌ام/
شادم از عهدی که با خود بسته‌ام /

تا نمُردم هر چه دارم وانهم/
سهم فرزندان همین حالا دهم/

بچه‌ها را مطلع زین کار کرد/
پافشاری کرده و اصرار کرد/

سهم دخترها فلان از مال شد/
از پسرها باقی اموال شد/

پیرمرد فارغ شد از مال و منال/
پاک و طاهر شد ز دارائی و مال/

روزها بگذشت و روزی پیر مرد/
دید رفتار عروسش گشته سرد/

با تعرض نیش میزد بر پسر/
بودن بابای تو هست دردسر/

پیرمرد افسرده و غمگین شد/
سینه‌اش چون کوه غم سنگین شد/

لب فرو بست و برون شد از سرا/
تا نبیند آنچه دیده است بینوا/

رفت و در زد خانه‌ی دیگر پسر/
در گشودند تعارفات مختصر/

با کسی حرفی ز دلسردی نزد/
حرفی از مردی و نامردی نزد/

تا که دیگ معرفت آمد بجوش/
آنچه باید نشنود آمد بگوش/

جمله اولاد ذکورش بی‌صفت/
جملگی زن باره و بی‌معرفت /

دختران زین ماجراها بی خبر/
شاد و خرسند بودن از کار پدر/

کور سوئی در دل آن پیر بود/
چونکه امیدش به آن تدبیر بود/

رهسپار خانه داماد شد/
گفت دامادش دل ما شاد شد/

اشک خوشحالی به چشم دخترش/

مات و حیران بود نمی‌شد باورش/

دید دامادش بر او هست بی نظر/
ماندنش آنجا دگر هست درد سر/

او همی گوید که بابایت چرا/
لنگرش را پیچ کرده نزد ما/

ما که تنها وارث او نیستیم/
با حقوق مختصر کوه نیستیم/

خانه شد دوار در گِرد سرش/
چونکه تا این حد نمی‌شد باورش/

این چنین اندیشه‌اش بیدار شد/
موسم پیری رسید و خار شد/

عاقبت تدبیر خود را کار بست/
نقش یک گنجینه در افکار بست/

رفت در بازار صندوقی خرید/
آشنائی در رهش آمد پدید/

گفت چه داری اندر این گنجینه‌ات /
این چنین چسبانده‌ای در سینه‌ات /

گفت اگر گوشَت ز رازم کَر بود/
صندوقی مملو ز سیم و زر بود/

راز او افشا شد در سطح شهر/
بچه‌ها پیدا شدند آسیمه سر/

ای بقربان تو ای بابای من/
تو کجائی ای گل زیبای من/

خانه ما بی تو تاریک است و سرد/
تو چراغ خانه‌ای ای شیرمرد /

الغرض با التماس و احترام/
شد پذیرائی دگر هر صبح و شام/

لیکن از گنجینه‌اش غافل نبود/
هر کجا می‌رفت حملش می‌نمود/

جنگ و دعوائی سرش کردند بپا/
خانه بی بابا نباشد باصفا/

فکر و ذکر بچه‌ها گنجینه بود/
گنج واهی بود....دردِ سینه بود/

عاقبت، قالب تهی کرد پیرمرد/
رفت و شد آسوده از رفتار سرد/

باز کردند بچه‌ها گنجینه را/
صندوقی مملو ز درد سینه را/

شد نمایان استخوانِ دستِ خر/
نامه‌ای رویش بجای سیم و زر/

نامه را خواندند چنین بنوشته بود/
قصه عمری به آخر گشته بود/

دست خر بر آن فلانِ هر کسی/
تا نمرده ست مال بخشد بر کسی/

زنده بر مال و منالت باش پیر/
تا نگردی همچو من خار و اسیر/

كانال دختر يا پسر؟ (نه به تبعيض در ميان دختران و پسران)
https://www.tgoop.com/na_be_tbeiz_waledin



tgoop.com/na_be_tbeiz_waledin/55
Create:
Last Update:

👌شعر اموال خود را در زندگى در ميان فرزندان تقسيم نكن👌

📖 شاعر: گمنام.

🔈توضيح: داستان در مورد پيرمرد ثروتمندى است كه بعد از تقسيم اموالش در ميان فرزندانش با ارتباط سردشان مواجه مى شود و براى بازگرداندن جايگاهش به حيله اى عجيب متوسل مى شود و توصيه هايش در اين زمينه... 🔈

پیرمردی صاحبِ مال و منال/
می‌گذشت از عمر او هشتاد سال/

با خودش گفتا که پیر و خسته‌ام/
شادم از عهدی که با خود بسته‌ام /

تا نمُردم هر چه دارم وانهم/
سهم فرزندان همین حالا دهم/

بچه‌ها را مطلع زین کار کرد/
پافشاری کرده و اصرار کرد/

سهم دخترها فلان از مال شد/
از پسرها باقی اموال شد/

پیرمرد فارغ شد از مال و منال/
پاک و طاهر شد ز دارائی و مال/

روزها بگذشت و روزی پیر مرد/
دید رفتار عروسش گشته سرد/

با تعرض نیش میزد بر پسر/
بودن بابای تو هست دردسر/

پیرمرد افسرده و غمگین شد/
سینه‌اش چون کوه غم سنگین شد/

لب فرو بست و برون شد از سرا/
تا نبیند آنچه دیده است بینوا/

رفت و در زد خانه‌ی دیگر پسر/
در گشودند تعارفات مختصر/

با کسی حرفی ز دلسردی نزد/
حرفی از مردی و نامردی نزد/

تا که دیگ معرفت آمد بجوش/
آنچه باید نشنود آمد بگوش/

جمله اولاد ذکورش بی‌صفت/
جملگی زن باره و بی‌معرفت /

دختران زین ماجراها بی خبر/
شاد و خرسند بودن از کار پدر/

کور سوئی در دل آن پیر بود/
چونکه امیدش به آن تدبیر بود/

رهسپار خانه داماد شد/
گفت دامادش دل ما شاد شد/

اشک خوشحالی به چشم دخترش/

مات و حیران بود نمی‌شد باورش/

دید دامادش بر او هست بی نظر/
ماندنش آنجا دگر هست درد سر/

او همی گوید که بابایت چرا/
لنگرش را پیچ کرده نزد ما/

ما که تنها وارث او نیستیم/
با حقوق مختصر کوه نیستیم/

خانه شد دوار در گِرد سرش/
چونکه تا این حد نمی‌شد باورش/

این چنین اندیشه‌اش بیدار شد/
موسم پیری رسید و خار شد/

عاقبت تدبیر خود را کار بست/
نقش یک گنجینه در افکار بست/

رفت در بازار صندوقی خرید/
آشنائی در رهش آمد پدید/

گفت چه داری اندر این گنجینه‌ات /
این چنین چسبانده‌ای در سینه‌ات /

گفت اگر گوشَت ز رازم کَر بود/
صندوقی مملو ز سیم و زر بود/

راز او افشا شد در سطح شهر/
بچه‌ها پیدا شدند آسیمه سر/

ای بقربان تو ای بابای من/
تو کجائی ای گل زیبای من/

خانه ما بی تو تاریک است و سرد/
تو چراغ خانه‌ای ای شیرمرد /

الغرض با التماس و احترام/
شد پذیرائی دگر هر صبح و شام/

لیکن از گنجینه‌اش غافل نبود/
هر کجا می‌رفت حملش می‌نمود/

جنگ و دعوائی سرش کردند بپا/
خانه بی بابا نباشد باصفا/

فکر و ذکر بچه‌ها گنجینه بود/
گنج واهی بود....دردِ سینه بود/

عاقبت، قالب تهی کرد پیرمرد/
رفت و شد آسوده از رفتار سرد/

باز کردند بچه‌ها گنجینه را/
صندوقی مملو ز درد سینه را/

شد نمایان استخوانِ دستِ خر/
نامه‌ای رویش بجای سیم و زر/

نامه را خواندند چنین بنوشته بود/
قصه عمری به آخر گشته بود/

دست خر بر آن فلانِ هر کسی/
تا نمرده ست مال بخشد بر کسی/

زنده بر مال و منالت باش پیر/
تا نگردی همچو من خار و اسیر/

كانال دختر يا پسر؟ (نه به تبعيض در ميان دختران و پسران)
https://www.tgoop.com/na_be_tbeiz_waledin

BY دختر يا پسر؟




Share with your friend now:
tgoop.com/na_be_tbeiz_waledin/55

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Activate up to 20 bots Polls Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared the group Tuesday morning on Twitter, calling out the "degenerate" community, or crypto obsessives that engage in high-risk trading. “[The defendant] could not shift his criminal liability,” Hui said. Image: Telegram.
from us


Telegram دختر يا پسر؟
FROM American