tgoop.com/naghedChannel/616
Last Update:
🔶 از عقلانیت دینی تا عقلانیت فلسفی
🔸در حاشیه مقالۀ دکتر محسن کدیور با عنوان «بار دیگر زندگی مؤمنانه، رفع برخی سوء تفاهمها»
✍🏾 جعفر نکونام 17 خرداد 1403
1️⃣ محل نزاع ملکیان و کدیور
🔸آنچنان که من از نقد آقای دکتر محسن کدیور بر نظریۀ آقای مصطفی ملکیان یعنی تعبدی بودن دین میفهمم، این است که آقای ملکیان وجه ممیزۀ دین را تعبدی بودن آن دانسته است؛ به این معنا که دیندار گزارههای دینی را بدون چون و چرا و استدلال و به صرف این که به یک شخصیت مقدس منسوب است، میپذیرد؛ اما روشنفکر هر گزارهای را تنها به شرطی که مستدل باشد، میپذیرد و آقای کدیور در نقد نظریۀ وی اظهار داشته است که:
▪️اولاً، تعبد یعنی انجام عملی به قصد تقرب؛ نه پذیرش چیزی بیچون و چرا.
▪️ثانیاً، بسیاری از آموزههای دینی اعم از عقاید و اخلاق و احکام غیر عبادی، تعبدی نیستند؛ بلکه تعقلی هستند.
2️⃣ خدشههای نظر آقای کدیور
🔸به نظر میرسد، نقدهای آقای کدیور مخدوش است؛ زیرا:
▪️اولاً، اظهار این که تعبد به معنای انجام عملی به قصد تقرب به خدا؛ نه پذیرش بیچون و چرا، نزاع در لفظ است و هیچ ثمرۀ علمی بر آن مترتب نیست؛ چون، آنچه در بحث علمی اهمیت دارد، این است که هرکسی مصطلح خودش را تعریف کند تا مخاطباش در فهم مقصود او به خطا نرود و آقای ملکیان هم برای همین منظور تعبد و تعقل را در مقابل هم قرار داده است تا میان پذیرش مدعیات از روی دلیل و پذیرش مدعیات به صرف اعتماد به اشخاص تفکیک کرده باشد؛ از این رو، اهمیت ندارد که دیگران تعبد را به چه معنایی به کار میبرند.
▪️ثانیاً، البته صحیح است که شخص دیندار عقل دارد و عقلش را در امور دینی به کار میزند و به زعم خود امور دینی را با استدلال میپذیرد؛ اما عقلانیت دینی متکی بر تعبدیات است؛ نه مستقل از تعبدیات؛ لذاست که وقتی که شخص دیندار برای اثبات مدعیات دینیاش مثل خدای متشخص سخنگو استدلال میکند، فقط یک شخص دیندار دیگر که مثل او بر تعبدیات دینی تکیه دارد، استدلالش را قبول میکند؛ اما شخص غیردیندار که بر عقل محض و مستقل از دین تکیه دارد، هرگز استدلالش را قبول نمیکند.
▪️ثالثاً، گزارههایی مثل حسن عدالت و قبح ظلم، موافق عقل محض و مستقل از دیناند و آنها را همۀ انسانها اعم از دیندار و بیدین قبول دارند؛ لذا دینی نامیدن آنها بیوجه است؛ چون شاخص هر چیزی به وجه ممیزه آن است؛ نه به وجه مشترک آن با چیزهای دیگر.
3️⃣ تفاوتهای عقلانیت دینی با عقلانیت فلسفی
🔸ابتدا مناسب است، تصریح کنم که مراد من از عقلانیت فلسفی در اینجا عقلانیت مستقل از دین است که شامل معرفت علمی هم میشود و به این ترتیب، مقصود من از عقلانیت دینی، عقلانیت وابسته به دین است.
🔸برخی از مهمترین تفاوتهای میان عقلانیت دینی با عقلانیت فلسفی، از این قرار است:
▪️اولاً، عقلانیت دینی، فرقهای است؛ یعنی هر پیروان هر دینی، آموزههای دینی خود را عقلانی میشمارند؛ اما آموزههای دینی دیگران را غیر عقلانی میخوانند و حتی میان پیروان هر دین نیز فرقهها و حتی اشخاص مختلف هرکدام مدعیاند که آموزههای پذیرفتۀ خودش عقلانی است و آموزههای پذیرفتۀ دیگران، غیر عقلانی است.
▫️در حالی که عقلانیت فلسفی، جهانی است؛ یعنی تمام جمعیتها با هر دین و مذهبی بر روی گزارههایی توافق دارند. البته عقلانیت فلسفی در اینجا شامل تمام مشترکات ملل و ادیان را هم شامل میگردد.
▪️ثانیاً، عقلانیت دینی، جزئی است و به جزئیات نظر دارد؛ نظیر این که حق طلاق به مرد اختصاص دارد یا تعداد نگهبانان دوزخ نوزده نفر است.
▫️اما عقلانیت فلسفی فقط شامل قواعدی کلی میگردد؛ نظیر قاعدۀ طلایی اخلاق یا قاعدۀ امتناع اجتماع یا ارتفاع نقیضین.
▪️ثالثاً، عقلانیت دینی، منشأ منازعات و انحصارطلبیها و تبعیضها میان ناهمدینان است.
▫️اما عقلانیت فلسفی، رافع منازعات و پذیرای تکثرات دینی و آزادیهای اجتماعی در محدودۀ عدم تعرض به حقوق ناهمدینان و زندگی مسالمتآمیز آنان در کنار همدیگر است.
▪️رابعاً، بشر هرچه از گذشته بیشتر فاصله میگیرد، عقلانیت دینیاش کاسته میشود و عقلانیت فلسفیاش افزایش مییابد.
🔸پروژۀ روشنفکری دینی، فیلسوفانه یا مصلحانه
🔸یادداشتهای مربوط به روشنفکری دینی
https://www.tgoop.com/dineaqlani
BY ناقد| مصطفی ملکیان
Share with your friend now:
tgoop.com/naghedChannel/616