Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
دربارهی علم و سیاست
نامهای به جناب مصطفی ملکیان
از علینجات غلامی
جناب ملکیان، سخت امیدوارم عزیزی نامه را به دست حضرت عالی برساند. بنده را شاید به یاد داشته باشید. ساعتی را سالیان پیش در خدمتتان بودم و از ادب عالی شما بسیار متعجب و بهرهمند شدم. مدتها گذشته است و دهل چهل نواختند و دیگر آن جسورِ جویای نام نیستم. میدانم آغاز این نامه متعجبتان خواهد کرد چون طبیعتاً مغایر آنچه دیدید نمود مییابد ولی آنچه از ما دیدید بر مدار خود نماند گرچه وینچه بینی نیز نماند برقرار.
در این سراچهی فسوس، همه عاقل آغازیدند و در نهایت به توهم رسیدند، بگذار من از توهم آغاز کنم بلکم به عقل رسیدم. پس امیدوارم شطح و طامات آغاز، دست و دلتان را نلرزاند و صبوری کنید که به قسمت تحلیل گزارههای منطقیاش هم برسیم.
طی "رویایِ" یک نفر دیگر، منِ از همهجا بیخبر به جنگ قلمی با سه نفر فراخوانده شدم بر سر مفهوم "علی". یکیشان شما بودید. رویا چه بود را ول کنیم که خواب بود و خیال و فینفسه ارزشی علمی ندارد. اما محتوا مهم بود. و چون محتوا مهم بود، دیگر چه توفیری دارد از ناخودآگاه فرویدی برآمده باشد یا از عالم علیا.
و اما منطقیات:
گزارهی بنیادینِ تفکرِ محمد هادی محمودی (راستکیش و از دانشگاه امام صادق): «هر چقدر که علم داشته باشی باید در سنت و ساختاری سیاسی بگنجی و گرنه دنکیشوتی».
گزارهی بنیادینِ تفکرِ حسام سلامت (چپکیش و از دانشکدهی علوم اجتماعی تهران): «اساس بر عدالت و برابری است و هرگونه عمودیتی، ولو "علمی"، باید به تیغ دموکراسیِ عام و جمهوریتی تمام سپرده شود».
گزارهی بنیادینِ تفکرِ مصطفی ملکیان (منطقی و از دانشگاه تربیت مدرس): «هر کس که علم بالاتر دارد باید در سیاست بالاتر قرار بگیرد».
گزارهی بنیادین تفکر منِ علینجات غلامی (فلسفی و از مدرسه): «کسی که واقعاً علم بالاتر داشته باشد پیشاپیش از "سیاست"، "ساختار و سنت" و "عدالت" هم بالاتر ایستاده است و فینفسه نیازی به هیچ کدامشان ندارد تا پیش برود و به قول حافظ "تنها جهان بگیرد بیمنت سپاهی"».
فعلاً ضرورتی برای توضیح بیشتر نیست. اگر این سئوالام بیپاسخ نماند و گفتوگویی در گرفت به شرح و توضیح بیشتر هم میرسیم.
به نظر شما آقای ملکیان نظر به دو وصف «اعلمیت» و «عدالت» (و تعارضی احیاناً بین این دو وصف)، مفهوم علی یعنی «ایدهی علی» (حالا واقعیت علی چه بود اصلاً مهم نیست)، کجا ایستاده است؟ حقیقت علوی به کدام یک نزدیکتر است؟ نظر به اینکه تقریباً هر کسی در این بوم که فکر میکند از آن حیث که فکر میکند نهایتاً در این چهار روایت سیر میکند خود اگر مومن باشد یا بیدین، کیست آنکس که تیغ رویارو زند؟!
اولی به نظر من که کلاً منکر اعلمیت شده است و علم را قربانی سیاست میکند و به تبع عدالت را نیز گردن میزند - چنانکه شد. دومی نیز اعلمیت را قربانی عدالت میکند و کارش به پوپولیسمی فلت میانجامد که در آن دانایی نیز امری طبقاتی محسوب میشود. سومی اما به اعلمیت وفادار هست اما هنوز آن را مشروط به سیاست و عدالت میفهمد و انگار ارزش فینفسهاش را نادیده میگیرد و در نهایت عالِمی غمزدهی ایام میشود و منتظر بهبود سیاسی ایام میماند که آنگاه در شرایط سیاسی مناسب دست به تولید علم راستین ببرد در حالیکه میداند درد ایام را جز تولید علم چاره نیست. چهارمی اما...
نظر شما چیست؟ به هر حال اینها چهار منفرد نیستند، چهار مبنای گفتمانسازند.
با درود
نامهای به جناب مصطفی ملکیان
از علینجات غلامی
جناب ملکیان، سخت امیدوارم عزیزی نامه را به دست حضرت عالی برساند. بنده را شاید به یاد داشته باشید. ساعتی را سالیان پیش در خدمتتان بودم و از ادب عالی شما بسیار متعجب و بهرهمند شدم. مدتها گذشته است و دهل چهل نواختند و دیگر آن جسورِ جویای نام نیستم. میدانم آغاز این نامه متعجبتان خواهد کرد چون طبیعتاً مغایر آنچه دیدید نمود مییابد ولی آنچه از ما دیدید بر مدار خود نماند گرچه وینچه بینی نیز نماند برقرار.
در این سراچهی فسوس، همه عاقل آغازیدند و در نهایت به توهم رسیدند، بگذار من از توهم آغاز کنم بلکم به عقل رسیدم. پس امیدوارم شطح و طامات آغاز، دست و دلتان را نلرزاند و صبوری کنید که به قسمت تحلیل گزارههای منطقیاش هم برسیم.
طی "رویایِ" یک نفر دیگر، منِ از همهجا بیخبر به جنگ قلمی با سه نفر فراخوانده شدم بر سر مفهوم "علی". یکیشان شما بودید. رویا چه بود را ول کنیم که خواب بود و خیال و فینفسه ارزشی علمی ندارد. اما محتوا مهم بود. و چون محتوا مهم بود، دیگر چه توفیری دارد از ناخودآگاه فرویدی برآمده باشد یا از عالم علیا.
و اما منطقیات:
گزارهی بنیادینِ تفکرِ محمد هادی محمودی (راستکیش و از دانشگاه امام صادق): «هر چقدر که علم داشته باشی باید در سنت و ساختاری سیاسی بگنجی و گرنه دنکیشوتی».
گزارهی بنیادینِ تفکرِ حسام سلامت (چپکیش و از دانشکدهی علوم اجتماعی تهران): «اساس بر عدالت و برابری است و هرگونه عمودیتی، ولو "علمی"، باید به تیغ دموکراسیِ عام و جمهوریتی تمام سپرده شود».
گزارهی بنیادینِ تفکرِ مصطفی ملکیان (منطقی و از دانشگاه تربیت مدرس): «هر کس که علم بالاتر دارد باید در سیاست بالاتر قرار بگیرد».
گزارهی بنیادین تفکر منِ علینجات غلامی (فلسفی و از مدرسه): «کسی که واقعاً علم بالاتر داشته باشد پیشاپیش از "سیاست"، "ساختار و سنت" و "عدالت" هم بالاتر ایستاده است و فینفسه نیازی به هیچ کدامشان ندارد تا پیش برود و به قول حافظ "تنها جهان بگیرد بیمنت سپاهی"».
فعلاً ضرورتی برای توضیح بیشتر نیست. اگر این سئوالام بیپاسخ نماند و گفتوگویی در گرفت به شرح و توضیح بیشتر هم میرسیم.
به نظر شما آقای ملکیان نظر به دو وصف «اعلمیت» و «عدالت» (و تعارضی احیاناً بین این دو وصف)، مفهوم علی یعنی «ایدهی علی» (حالا واقعیت علی چه بود اصلاً مهم نیست)، کجا ایستاده است؟ حقیقت علوی به کدام یک نزدیکتر است؟ نظر به اینکه تقریباً هر کسی در این بوم که فکر میکند از آن حیث که فکر میکند نهایتاً در این چهار روایت سیر میکند خود اگر مومن باشد یا بیدین، کیست آنکس که تیغ رویارو زند؟!
اولی به نظر من که کلاً منکر اعلمیت شده است و علم را قربانی سیاست میکند و به تبع عدالت را نیز گردن میزند - چنانکه شد. دومی نیز اعلمیت را قربانی عدالت میکند و کارش به پوپولیسمی فلت میانجامد که در آن دانایی نیز امری طبقاتی محسوب میشود. سومی اما به اعلمیت وفادار هست اما هنوز آن را مشروط به سیاست و عدالت میفهمد و انگار ارزش فینفسهاش را نادیده میگیرد و در نهایت عالِمی غمزدهی ایام میشود و منتظر بهبود سیاسی ایام میماند که آنگاه در شرایط سیاسی مناسب دست به تولید علم راستین ببرد در حالیکه میداند درد ایام را جز تولید علم چاره نیست. چهارمی اما...
نظر شما چیست؟ به هر حال اینها چهار منفرد نیستند، چهار مبنای گفتمانسازند.
با درود
Forwarded from گفتمان اندیشه ها ( علمی اعتقادی )
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مصطفی ملکیان : ناسازگاری درونی و بیرونی قرآن
https://www.tgoop.com/nabardb
https://www.tgoop.com/nabardb
نقد شبهه تعارضات قرآن - عذاب قوم عاد
حجت الاسلام دکتر جعفری
🔴 نقد اشکالات تعارضات درونی قرآن از سوی آقای مصطفی ملکیان 🎙دکتر جعفری در سه قسمت https://www.tgoop.com/nabardb
پاسخ به جناب آقای ملكيان
نیکان نظامی
✅نقد نیکان ناظمی به «ناسازگاری درونی و بیرونی قرآن|مصطفی ملکیان»
@nikan_nezami
@nikan_nezami
Forwarded from مجلّه سياستنامه
🖇به گمان ملکیان روشنفکر بر این مهم آگاه است که آنچه میتواند به بهبود وضعیت و شرایط یک جامعه یا «وضع بیرونی و آفاقی جامعه» بینجامد باور و اندیشه مردمش یا «مجموعه امور درونی و انفسی یکایک افراد» است.
🖇روشنفکر در مقاله ملکیان با التزام به این دو وظیفه اخلاقی تعریف میشود. افزون بر این عدم ضعف اخلاقی شرط لازم روشنفکری و نهاد روشنفکری شرط لازم جامعه کامیاب است. روشنفکری برای اقدام به وظیفههای «تقریر حقیقت» و «تقلیل مرارت» نیازمند لوازم و ضروریاتی است که ملکیان آنها را آداب روشنفکری مینامد. اما آن آداب کداماند؟
🖇عقلانیت، شکورزی، عدم تعلق به ایدئولوژی ویژه، سعی در جهت کاستن از آثار و نتایج منفی تخصصگرایی، استفاده از گفتار عاری از ابهام، ایهام و غموض، تمایز مسائل از مسئلهنماها، توجه به سلسله مراتب نیازها، علتیابی و ریشهشناسی درد و رنجها، سیر تدریجی و پرهیز از هرگونه محافظهکاری و انقلابیگری، انصاف در مقام نقد و داوری، آمادگی برای تحمل هرگونه محرومیت و درد و رنج
📮 مطلب کامل در سیاستنامه 29 ؛ دریافت از طریق گروه مطبوعاتی هممیهن
@goftemaann🦉
🖇روشنفکر در مقاله ملکیان با التزام به این دو وظیفه اخلاقی تعریف میشود. افزون بر این عدم ضعف اخلاقی شرط لازم روشنفکری و نهاد روشنفکری شرط لازم جامعه کامیاب است. روشنفکری برای اقدام به وظیفههای «تقریر حقیقت» و «تقلیل مرارت» نیازمند لوازم و ضروریاتی است که ملکیان آنها را آداب روشنفکری مینامد. اما آن آداب کداماند؟
🖇عقلانیت، شکورزی، عدم تعلق به ایدئولوژی ویژه، سعی در جهت کاستن از آثار و نتایج منفی تخصصگرایی، استفاده از گفتار عاری از ابهام، ایهام و غموض، تمایز مسائل از مسئلهنماها، توجه به سلسله مراتب نیازها، علتیابی و ریشهشناسی درد و رنجها، سیر تدریجی و پرهیز از هرگونه محافظهکاری و انقلابیگری، انصاف در مقام نقد و داوری، آمادگی برای تحمل هرگونه محرومیت و درد و رنج
📮 مطلب کامل در سیاستنامه 29 ؛ دریافت از طریق گروه مطبوعاتی هممیهن
@goftemaann🦉
سروش در صدر، ملکیان در ذیل
https://www.asriran.com/fa/news/951422/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B0%DB%8C%D9%84
https://www.asriran.com/fa/news/951422/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B0%DB%8C%D9%84
عصر ایران
سروش در صدر، ملکیان در ذیل
در بین این پانزده مقالۀ برتر، چهار مقاله متعلق به عبدالکریم سروش است. "صراطهای مستقیم" و "محمد؛ راوی رویاهای رسولانه"، هر دو متعلق به سروش، در رتبههای سیزدهم و پانزدهم قرار گرفتهاند.
Forwarded from مهدی خلجی
خاطرهای از مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش
اوائل دههی هفتاد، عبدالکریم سروش، پنجشنبهها به قم میآمد، و صبح تا ظهر، در زمینهی فلسفهی دین، تدریس میکرد؛ برای جمعی خصوصی از طلبهها، که شمارشان به بیست تن نمیرسید. من هم بخت شرکت در این درسها را داشتم، و از استاد سروش بسیار آموختم. گرچه بعدها، هرچه بیشتر گذشت، از آراء دینشناختی ایشان فاصلهی بیشتری گرفتم، و بسیاری از دیدگاههای اصلی ایشان را قابل دفاع ندیدم.
خاطرههای بسیاری از آن دوران در ذهنام ماندهاند. یکی آن که مصطفی ملکیان را برای اولین بار در این جلسات دیدم. با آنکه ما هر دو در قم زندگی میکردیم، و ملکیان برای بسیاری از طلّاب چهرهی شناختهشدهای بود، من فقط دورادور اسمی از ایشان شنیده بودم، و آشنایی نزدیکی با ایشان نداشتم.
اولین باری که ملکیان را دیدم، پای همین درسهای روز پنجشنبهی سروش بود. آن روز سروش دربارهی ماهیّت دین سخن میگفت، و به نظریههای مختلف فیلسوفان دین در این باره اشاره میکرد. از جمله این دیدگاه که دین حاصل «حیرت» آدمی است. روی وایتبرد کلمهی «حیرت» را نوشت، و در برابر آن، معادل انگلیسیاش، perpelexity، را. ملکیان، بیدرنگ، گفت که املای کلمهی انگلیسی اشتباه است، و صورت درست آن perplexity است. سروش، با تأمل، ولی بدون مقاومت، املای کلمه را تصحیح کرد.
جالب بود که میدانستیم سروش سالها در انگلستان تحصیل کرده، و انگلیسی را در آن محیط آموخته وبه کاربرده است، در حالی که ملکیان، پایش را از قم بیرون نگذاشته، انگلیسی را بیشتر از راه خودآموزی و خواندن متون میدانست.درست به دلیل آموختن زبان از راه چشم بود که به املای کلمات حسّاسیّت بیشتری داشت.
یکی از درسهای پرطرفدار ملکیان در قم، درسهای متون فلسفی او بود، که در تعلیم زبان تخصصی فلسفه به طلّاب کمک بسیاری میکرد. دقّت و وسواس زبانی او زبانزد بود، و برای او - حتّی در میان کسانی که اهل حوزه هم نبودند - احترام ویژهای میخرید. ملکیان آن زمان هنوز تهراننشین نشده بود، شهرت امروزی را نداشت، و چیز چندانی منتشر نکرده بود.
دانش و دقّت زبانی ملکیان، با تسلّط او بر متون مهم فارسی همراه است. اشارات ادبی و زبانی او در این باره، راهگشای شاگرداناش بود.
ملکیان، سالهای آخری که ایران بودم، مدّت بسیار کوتاهی، در خانهاش، برای من و دوستی دیگر، نقد عقل محض کانت را تدریس کرد، ولی متأسفانه، ادامه نیافت.
در میان اهل فلسفهی ما کمتر کسی را میتوان یافت که به اندازهی ملکیان، و با توجّه و باریکبینی او، متون کلاسیک فلسفی را خوانده باشد. البتّه که سلیقهی زبانی او مقبول همگان نیست. همچنین، کارهای منتشرشدهی او نیز همه در یک سطح، و در یک درجه از اهمیّت نیستند. ولی اهل ترجمه از مقایسهی ترجمههای او با متون اصلی نکتههای فراوانی میآموزند.
برای هر دو استاد، ملکیان و سروش، آرزوی تندرستی، عمر بلند و پربار دارم.
https://www.tgoop.com/khalajich
اوائل دههی هفتاد، عبدالکریم سروش، پنجشنبهها به قم میآمد، و صبح تا ظهر، در زمینهی فلسفهی دین، تدریس میکرد؛ برای جمعی خصوصی از طلبهها، که شمارشان به بیست تن نمیرسید. من هم بخت شرکت در این درسها را داشتم، و از استاد سروش بسیار آموختم. گرچه بعدها، هرچه بیشتر گذشت، از آراء دینشناختی ایشان فاصلهی بیشتری گرفتم، و بسیاری از دیدگاههای اصلی ایشان را قابل دفاع ندیدم.
خاطرههای بسیاری از آن دوران در ذهنام ماندهاند. یکی آن که مصطفی ملکیان را برای اولین بار در این جلسات دیدم. با آنکه ما هر دو در قم زندگی میکردیم، و ملکیان برای بسیاری از طلّاب چهرهی شناختهشدهای بود، من فقط دورادور اسمی از ایشان شنیده بودم، و آشنایی نزدیکی با ایشان نداشتم.
اولین باری که ملکیان را دیدم، پای همین درسهای روز پنجشنبهی سروش بود. آن روز سروش دربارهی ماهیّت دین سخن میگفت، و به نظریههای مختلف فیلسوفان دین در این باره اشاره میکرد. از جمله این دیدگاه که دین حاصل «حیرت» آدمی است. روی وایتبرد کلمهی «حیرت» را نوشت، و در برابر آن، معادل انگلیسیاش، perpelexity، را. ملکیان، بیدرنگ، گفت که املای کلمهی انگلیسی اشتباه است، و صورت درست آن perplexity است. سروش، با تأمل، ولی بدون مقاومت، املای کلمه را تصحیح کرد.
جالب بود که میدانستیم سروش سالها در انگلستان تحصیل کرده، و انگلیسی را در آن محیط آموخته وبه کاربرده است، در حالی که ملکیان، پایش را از قم بیرون نگذاشته، انگلیسی را بیشتر از راه خودآموزی و خواندن متون میدانست.درست به دلیل آموختن زبان از راه چشم بود که به املای کلمات حسّاسیّت بیشتری داشت.
یکی از درسهای پرطرفدار ملکیان در قم، درسهای متون فلسفی او بود، که در تعلیم زبان تخصصی فلسفه به طلّاب کمک بسیاری میکرد. دقّت و وسواس زبانی او زبانزد بود، و برای او - حتّی در میان کسانی که اهل حوزه هم نبودند - احترام ویژهای میخرید. ملکیان آن زمان هنوز تهراننشین نشده بود، شهرت امروزی را نداشت، و چیز چندانی منتشر نکرده بود.
دانش و دقّت زبانی ملکیان، با تسلّط او بر متون مهم فارسی همراه است. اشارات ادبی و زبانی او در این باره، راهگشای شاگرداناش بود.
ملکیان، سالهای آخری که ایران بودم، مدّت بسیار کوتاهی، در خانهاش، برای من و دوستی دیگر، نقد عقل محض کانت را تدریس کرد، ولی متأسفانه، ادامه نیافت.
در میان اهل فلسفهی ما کمتر کسی را میتوان یافت که به اندازهی ملکیان، و با توجّه و باریکبینی او، متون کلاسیک فلسفی را خوانده باشد. البتّه که سلیقهی زبانی او مقبول همگان نیست. همچنین، کارهای منتشرشدهی او نیز همه در یک سطح، و در یک درجه از اهمیّت نیستند. ولی اهل ترجمه از مقایسهی ترجمههای او با متون اصلی نکتههای فراوانی میآموزند.
برای هر دو استاد، ملکیان و سروش، آرزوی تندرستی، عمر بلند و پربار دارم.
https://www.tgoop.com/khalajich
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
🍃 سلسله جلسات شرحی بر مقاله «دفاعیهای مدرن از آتوریته دینی»
نویسنده مقاله: لیندا ترینکاس زاگزبسکی
شارح: #امید_کشمیری
صوتی و تصویری | دو جلسه تا کنون
🔅یکی از مولفههای معقول و مقبول در جهان مدرن تاکید بر استدلالگرایی و حفظ خودآیینیِ (Autonomy) فردی است. این ویژگی یکی از شروط عقلانیت را نفی هر گونه تعبد و مرجعیت میداند.
🔅طبق این اصل، شخص معقول (و تابع اخلاق باور) کسی است که در باورهای خود (مخصوصا باورهای اخلاقی و دینی) می بایست کاملا خودانگیخته و بر اساس استدلال و نظر خویش عمل کند و نه بر اساس گفتههای دیگران. تا آنجا که طبق روایت مشهور (و البته خام) از این اصل، توجیه مدعا بر اساس گفتههای دیگران (مخصوصا مدعای دینی و/یا اخلاقی) خود نوعی مغالطه است که به آن مغالطه توسل به مرجعیت گفته میشود.
🔅برخی روشنفکران ایرانی نیز چون مصطفی ملکیان از نارواییِ تعبد -مخصوصا در قلمرو باورهای دینی- دفاع میکنند و به همین خاطر باورهای دینی را که مبتنی بر آتوریته هستند نامعقول میدانند.
🔅لیندا زاگزبسکی فیلسوف دین، اخلاق و معرفتشناس شهیر آمریکایی بر این نظر است که روایت سفت و سختِ از خودآیینی از استحکام کافی برخوردار نیست و پذیرش تمام و کمال این شکل از خودآیینی، خود خلاف عقلانیت است. او میکوشد روایتی از رجوع به آتوریته ارائه دهد که نه تنها با خودآیینی ناسازگار نیست که از ملزومات آن است.
🔅امید کشمیری در سلسله جلساتی با عنوان «درباره آتوریته دینی»، میکوشد که ضمن گزارش مقاله «A modern defense of Religious Authority» به قلم لیندا زاگزبسکی؛ به شرح آن بپردازد.
🔅در جلسه پایانی این مجموعه، به صورت موردی به تحلیل و بررسی دیدگاه مصطفی ملکیان دربارهی ناروایی رجوع به آتوریته/تعبد پرداخته خواهد شد.
🌐 دریافت جلسات به همراه توضیحات بیشتر
✨ این جلسات در اینستاگرام صدانت برگزار میشود.
🌾 @Sedanet
نویسنده مقاله: لیندا ترینکاس زاگزبسکی
شارح: #امید_کشمیری
صوتی و تصویری | دو جلسه تا کنون
🔅یکی از مولفههای معقول و مقبول در جهان مدرن تاکید بر استدلالگرایی و حفظ خودآیینیِ (Autonomy) فردی است. این ویژگی یکی از شروط عقلانیت را نفی هر گونه تعبد و مرجعیت میداند.
🔅طبق این اصل، شخص معقول (و تابع اخلاق باور) کسی است که در باورهای خود (مخصوصا باورهای اخلاقی و دینی) می بایست کاملا خودانگیخته و بر اساس استدلال و نظر خویش عمل کند و نه بر اساس گفتههای دیگران. تا آنجا که طبق روایت مشهور (و البته خام) از این اصل، توجیه مدعا بر اساس گفتههای دیگران (مخصوصا مدعای دینی و/یا اخلاقی) خود نوعی مغالطه است که به آن مغالطه توسل به مرجعیت گفته میشود.
🔅برخی روشنفکران ایرانی نیز چون مصطفی ملکیان از نارواییِ تعبد -مخصوصا در قلمرو باورهای دینی- دفاع میکنند و به همین خاطر باورهای دینی را که مبتنی بر آتوریته هستند نامعقول میدانند.
🔅لیندا زاگزبسکی فیلسوف دین، اخلاق و معرفتشناس شهیر آمریکایی بر این نظر است که روایت سفت و سختِ از خودآیینی از استحکام کافی برخوردار نیست و پذیرش تمام و کمال این شکل از خودآیینی، خود خلاف عقلانیت است. او میکوشد روایتی از رجوع به آتوریته ارائه دهد که نه تنها با خودآیینی ناسازگار نیست که از ملزومات آن است.
🔅امید کشمیری در سلسله جلساتی با عنوان «درباره آتوریته دینی»، میکوشد که ضمن گزارش مقاله «A modern defense of Religious Authority» به قلم لیندا زاگزبسکی؛ به شرح آن بپردازد.
🔅در جلسه پایانی این مجموعه، به صورت موردی به تحلیل و بررسی دیدگاه مصطفی ملکیان دربارهی ناروایی رجوع به آتوریته/تعبد پرداخته خواهد شد.
🌐 دریافت جلسات به همراه توضیحات بیشتر
✨ این جلسات در اینستاگرام صدانت برگزار میشود.
🌾 @Sedanet
صدانت
سلسله جلسات شرحی بر مقاله «دفاعیهای مدرن از آتوریته دینی» • صدانت
یکی از مولفههای معقول و مقبول در جهان مدرن تاکید بر استدلالگرایی و حفظ خودآیینیِ (Autonomy) فردی است. این ویژگی یکی از شروط عقلانیت را نفی هر گونه تعبد
سال نو قصل بهار قیامت انبیا مرگ و زندگی خلق معاد باد و باران در…
@MHTabatabaie
❀ خطبه های نماز جمعه ❀
تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
🎙 خطبه اول: سال نو ، قصل بهار ، قیامت انبیا ، مرگ و زندگی ، خلقت ، معاد ، باد و باران در قرآن مهدی بازرگان
🎙 خطبه دوم: نقد مصطفی ملکیان
▷ ◉───────۳۱:۲۹
▫️اینستاگرام▫️یوتیوب▫️تلگرام▫️فیسبوک
•━═══━•ஜ🎧ஜ•━═══━•
#خطبه_های_نماز_جمعه #بهار ، #قیامت #انبیا #خلقت #معاد #باد_و_باران_در_قرآن #مهدی_بازرگان #نقد #مصطفی_ملکیان
تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
🎙 خطبه اول: سال نو ، قصل بهار ، قیامت انبیا ، مرگ و زندگی ، خلقت ، معاد ، باد و باران در قرآن مهدی بازرگان
🎙 خطبه دوم: نقد مصطفی ملکیان
▷ ◉───────۳۱:۲۹
▫️اینستاگرام▫️یوتیوب▫️تلگرام▫️فیسبوک
•━═══━•ஜ🎧ஜ•━═══━•
#خطبه_های_نماز_جمعه #بهار ، #قیامت #انبیا #خلقت #معاد #باد_و_باران_در_قرآن #مهدی_بازرگان #نقد #مصطفی_ملکیان
Forwarded from دین عقلانی | جعفر نکونام
🔶 پیشینۀ تکفیر در میان مسلمانان
🔸در حاشیۀ تکفیر آقای ملکیان از سوی آقای حسینی طباطبایی
🔸ایمان آقای ملکیان
✅ جعفر نکونام 25 فروردین 1403
آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی که از سوی آیت الله قزوینی تکفیر شده، خود در خطبۀ یکی از نمازهای جمعهاش به تکفیر آقای مصطفی ملکیان مبادرت کرده است (نک: دقیقۀ 15). یادداشت حاضر در بررسی پیشینۀ چنین رویکردی در میان مسلمانان از صدر اسلام تا عصر حاضر است.
1️⃣ مفهوم تکفیر
🔸تکفیر در گفتمان دینی به معناست که به صرف این که کسی عقیدۀ متفاوتی دارد، حکم شود، صاحب آن عقیده دین ندارد یا از دین خارج است یا کافر است و مانند آنها.
🔸چنین حکمی بار حقوقی دارد؛ یعنی به موجب آن، حقوق اجتماعی کسی که تکفیر میشود، از بین میرود؛ طوری که حتی ریختن خون او مباح میشود و عقد میان او و همسرش باطل میگردد و نظایر آنها؛ بنابراین حکم کفر و ارتداد و خروج از دین برای کسی صادر کردن، بسیار خطرناک است و چنین حکم خطرناکی به صرف تفاوت عقیده است؛ یعنی به صرف این که کسی یکی از عقاید دینی را انکار کند.
2️⃣ تکفیر در صدر اسلام
🔸بررسی پیشینۀ تکفیر در میان مسلمانان نشان میدهد، هرگاه به صرف این که یک عقیدۀ متفاوتی در میان مسلمانان پیدا میشد، فرقۀ حاکم صاحب آن عقیده را کافر میخواندند و ریختن خونش را مباح میشمردند.
🔸در روزگاری، امثال همین آقای حسینی طباطبایی و آیت الله قزوینی که خود امروزه به تکفیر همدیگر و یا دیگران مبادرت میکنند، کافر شمرده میشدند و ریختن خونشان مباح شمرده میشد.
🔸نسل اول مسلمین که بعد مجسمه یا حشویه نامیده شدند، خدا را جسمانی میشمردند و بعد وقتی امثال جهم بن صفوان(ت128ق) از متکلمان با این عقیده مخالفت کردند، آنان را مرتد و مهدورالدم اعلان کردند و به قتل رساندند. جهم بن صفوان میگفت که اگر من میتوانستم امثال آیۀ «الرحمن علی العرش استوی» را که ریشۀ پیدایش عقیده به جسمانیت خدا شده است، از مصحف پاک میکردم. بعد او را بنا بر نقلی به سبب رد جسمانیت خدا مرتد اعلان کردند و به قتل رساندند.
3️⃣ تحدید دائرۀ تکفیر در اعصار بعد
🔸مسلمانان نسبت به هر عقیدۀ جدیدی که از سوی کسی اظهار میشد، ابتدا صاحب آن را تکفیر میکردند؛ اما بعد که پیروان آن عقیده افزایش مییافتند، آن عقیده را به رسمیت میشناختند و از تکفیر صاحبان آن عقیده باز میایستادند.
🔸علمای اسلامی به تدریج با ملاحظۀ تبعات سنگین این حکم وحشتناک دینی به تدریج در مقام این برآمدند که دامنۀ صدور حکم تکفیر را محدود سازند؛ لذا عقاید دینی را به اصول و فروع یا ضروری و غیرضروری تقسیم کردند و قایل شدند که کافر فقط کسی است که اصول یا ضروریات دین را انکار کند. این در حالی بود که در هیچ یک از آیات و روایات، چنین تفکیکی در عقاید وجود ندارد. چنین تفکیکی برساختۀ علمای دینی برای کاهش خشونتهای فرقهای میان مسلمانان بوده است.
🔸منتها این تفکیک نیز کارگشا نبود؛ چون فرقههای اسلامی در این که کدام عقیدۀ اسلامی، اصلی یا ضروری است، نظرهای متفاوتی ابراز میکردند. به علاوه، اختلافات دینی به قدری گسترده شد که آنچه را اصول یا ضروریات دین نیز مینامیدند، فرا گرفت و حتی بنیادیترین عقیده که عقیده به خدا بود، مورد اختلاف واقع شد. برای مثال، متکلمان خدا را به گونهای معرفی میکردند و عرفا به گونهای دیگر و آنگاه متکلمان به سبب آن، تیغ تکفیر عرفا را برکشیدند و امثال منصور حلاج را به چوبۀ دار آویزان کردند.
4️⃣ زوال تکفیر در عصر مدرنیته
🔸به تدریج هرچه که از صدر اسلام بیشتر فاصله گرفته شد، این سنت وحشتناک دینی رو به ضعف نهاد و تیغ آن فقط بر گردن کسانی فرود میآمد که یک اجماعی بر ضد او در جامعۀ محل زیستش شکل میگرفت.
🔸امروزه این سنت خشن دینی به برکت رنسانس و اقتدار مدرنیته آخرین نفسهای خود را میکشد و جای خود را به سنت گفتگوی دوستانه و استدلال و منطق و اخلاق و رواداری و آزادی عقیده و زیست مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب و فرقههای مختلف دینی در کنار هم داده است.
5️⃣ ایمان آقای ملکیان
🔸آقای ملکیان بر خلاف ادعای آقای حسینی طباطبایی شخص مؤمنی است؛ منتها ایمان او تعبدی و متکلمانه نیست؛ بلکه تعقلی و فیلسوفانه است. ایمان فلسفی یعنی التزام داشتن به عقیدهای، چنان که گویا آن عقیده مطابق واقع است؛ به این دلیل که عقل عملی التزام به آن را سودمند مییابد.
🔸از نظر آقای ملکیان، وجود خدا و حیات پس از مرگ و یا وجوب مناسک دینی از نظر عقل نظری قابل اثبات نیست؛ اما در عین حال، عقل عملی التزام به آنها را موجه میشمارد. (نک: نظر آقای ملکیان دربارۀ ایمان به خدا و حیات پس از مرگ؛ نظر آقای ملکیان در زمینۀ مناسک دینی)
🔸تعصبات دینی، ریشۀ لاینحل ماندن مسئلۀ فلسطین
🔸ارزیابی تکفیر و تفسیق
🔸تکفیریهای عصر مدرنیته
🔸واقعیت تاریخی روشنفکری دینی
🔸«تکفیر» و «تجدیدنظرطلبی» در اسلام
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔸در حاشیۀ تکفیر آقای ملکیان از سوی آقای حسینی طباطبایی
🔸ایمان آقای ملکیان
✅ جعفر نکونام 25 فروردین 1403
آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی که از سوی آیت الله قزوینی تکفیر شده، خود در خطبۀ یکی از نمازهای جمعهاش به تکفیر آقای مصطفی ملکیان مبادرت کرده است (نک: دقیقۀ 15). یادداشت حاضر در بررسی پیشینۀ چنین رویکردی در میان مسلمانان از صدر اسلام تا عصر حاضر است.
1️⃣ مفهوم تکفیر
🔸تکفیر در گفتمان دینی به معناست که به صرف این که کسی عقیدۀ متفاوتی دارد، حکم شود، صاحب آن عقیده دین ندارد یا از دین خارج است یا کافر است و مانند آنها.
🔸چنین حکمی بار حقوقی دارد؛ یعنی به موجب آن، حقوق اجتماعی کسی که تکفیر میشود، از بین میرود؛ طوری که حتی ریختن خون او مباح میشود و عقد میان او و همسرش باطل میگردد و نظایر آنها؛ بنابراین حکم کفر و ارتداد و خروج از دین برای کسی صادر کردن، بسیار خطرناک است و چنین حکم خطرناکی به صرف تفاوت عقیده است؛ یعنی به صرف این که کسی یکی از عقاید دینی را انکار کند.
2️⃣ تکفیر در صدر اسلام
🔸بررسی پیشینۀ تکفیر در میان مسلمانان نشان میدهد، هرگاه به صرف این که یک عقیدۀ متفاوتی در میان مسلمانان پیدا میشد، فرقۀ حاکم صاحب آن عقیده را کافر میخواندند و ریختن خونش را مباح میشمردند.
🔸در روزگاری، امثال همین آقای حسینی طباطبایی و آیت الله قزوینی که خود امروزه به تکفیر همدیگر و یا دیگران مبادرت میکنند، کافر شمرده میشدند و ریختن خونشان مباح شمرده میشد.
🔸نسل اول مسلمین که بعد مجسمه یا حشویه نامیده شدند، خدا را جسمانی میشمردند و بعد وقتی امثال جهم بن صفوان(ت128ق) از متکلمان با این عقیده مخالفت کردند، آنان را مرتد و مهدورالدم اعلان کردند و به قتل رساندند. جهم بن صفوان میگفت که اگر من میتوانستم امثال آیۀ «الرحمن علی العرش استوی» را که ریشۀ پیدایش عقیده به جسمانیت خدا شده است، از مصحف پاک میکردم. بعد او را بنا بر نقلی به سبب رد جسمانیت خدا مرتد اعلان کردند و به قتل رساندند.
3️⃣ تحدید دائرۀ تکفیر در اعصار بعد
🔸مسلمانان نسبت به هر عقیدۀ جدیدی که از سوی کسی اظهار میشد، ابتدا صاحب آن را تکفیر میکردند؛ اما بعد که پیروان آن عقیده افزایش مییافتند، آن عقیده را به رسمیت میشناختند و از تکفیر صاحبان آن عقیده باز میایستادند.
🔸علمای اسلامی به تدریج با ملاحظۀ تبعات سنگین این حکم وحشتناک دینی به تدریج در مقام این برآمدند که دامنۀ صدور حکم تکفیر را محدود سازند؛ لذا عقاید دینی را به اصول و فروع یا ضروری و غیرضروری تقسیم کردند و قایل شدند که کافر فقط کسی است که اصول یا ضروریات دین را انکار کند. این در حالی بود که در هیچ یک از آیات و روایات، چنین تفکیکی در عقاید وجود ندارد. چنین تفکیکی برساختۀ علمای دینی برای کاهش خشونتهای فرقهای میان مسلمانان بوده است.
🔸منتها این تفکیک نیز کارگشا نبود؛ چون فرقههای اسلامی در این که کدام عقیدۀ اسلامی، اصلی یا ضروری است، نظرهای متفاوتی ابراز میکردند. به علاوه، اختلافات دینی به قدری گسترده شد که آنچه را اصول یا ضروریات دین نیز مینامیدند، فرا گرفت و حتی بنیادیترین عقیده که عقیده به خدا بود، مورد اختلاف واقع شد. برای مثال، متکلمان خدا را به گونهای معرفی میکردند و عرفا به گونهای دیگر و آنگاه متکلمان به سبب آن، تیغ تکفیر عرفا را برکشیدند و امثال منصور حلاج را به چوبۀ دار آویزان کردند.
4️⃣ زوال تکفیر در عصر مدرنیته
🔸به تدریج هرچه که از صدر اسلام بیشتر فاصله گرفته شد، این سنت وحشتناک دینی رو به ضعف نهاد و تیغ آن فقط بر گردن کسانی فرود میآمد که یک اجماعی بر ضد او در جامعۀ محل زیستش شکل میگرفت.
🔸امروزه این سنت خشن دینی به برکت رنسانس و اقتدار مدرنیته آخرین نفسهای خود را میکشد و جای خود را به سنت گفتگوی دوستانه و استدلال و منطق و اخلاق و رواداری و آزادی عقیده و زیست مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب و فرقههای مختلف دینی در کنار هم داده است.
5️⃣ ایمان آقای ملکیان
🔸آقای ملکیان بر خلاف ادعای آقای حسینی طباطبایی شخص مؤمنی است؛ منتها ایمان او تعبدی و متکلمانه نیست؛ بلکه تعقلی و فیلسوفانه است. ایمان فلسفی یعنی التزام داشتن به عقیدهای، چنان که گویا آن عقیده مطابق واقع است؛ به این دلیل که عقل عملی التزام به آن را سودمند مییابد.
🔸از نظر آقای ملکیان، وجود خدا و حیات پس از مرگ و یا وجوب مناسک دینی از نظر عقل نظری قابل اثبات نیست؛ اما در عین حال، عقل عملی التزام به آنها را موجه میشمارد. (نک: نظر آقای ملکیان دربارۀ ایمان به خدا و حیات پس از مرگ؛ نظر آقای ملکیان در زمینۀ مناسک دینی)
🔸تعصبات دینی، ریشۀ لاینحل ماندن مسئلۀ فلسطین
🔸ارزیابی تکفیر و تفسیق
🔸تکفیریهای عصر مدرنیته
🔸واقعیت تاریخی روشنفکری دینی
🔸«تکفیر» و «تجدیدنظرطلبی» در اسلام
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
استاد مصطفی حسینی طباطبایی
❀ خطبه های نماز جمعه ❀
تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
🎙 خطبه اول: سال نو ، قصل بهار ، قیامت انبیا ، مرگ و زندگی ، خلقت ، معاد ، باد و باران در قرآن مهدی بازرگان
🎙 خطبه دوم: نقد مصطفی ملکیان
▷ ◉───────۳۱:۲۹
▫️اینستاگرام ▫️یوتیوب ▫️تلگرام ▫️فیسبوک
• ━═══━•ஜ🎧ஜ•…
تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
🎙 خطبه اول: سال نو ، قصل بهار ، قیامت انبیا ، مرگ و زندگی ، خلقت ، معاد ، باد و باران در قرآن مهدی بازرگان
🎙 خطبه دوم: نقد مصطفی ملکیان
▷ ◉───────۳۱:۲۹
▫️اینستاگرام ▫️یوتیوب ▫️تلگرام ▫️فیسبوک
• ━═══━•ஜ🎧ஜ•…
✅ نقدی بر سخنان مصطفی ملکیان پیرامون تقلید و تعبد و نفی اعتبار معرفت شناختی آن ها
✍عباس نیکزاد
🔹جناب آقای ملکیان در یک فایل صوتی بیان فرمودند که برخی میگویند همانگونه که در هر عرصه و رشتهای باید به متخصص و کارشناس فن مراجعه کرد به همین منوال باید در مسائل دینی به پیامبر مراجعه کرد چون پیامبر متخصص در امور دینی است.
🔹ایشان در نقد این منطق میگویند که قیاس در اینجا مع الفارق است زیرا رجوع به کارشناس، کار درست و منطقی است اما کارشناس بودن سه ویژگی دارد که هیچ یک در مورد پیامبر صادق نیست.
🔹ویژگی اول این است که درصد بالایی مثلاً ۹۵ در صد افرادی که رجوع میکنند به نتیجهای مورد نظر خود برسند مثلاً ۹۵ درصد افرادی که به پزشک حاذق مراجعه میکنند درمان گردند.
🔹ویژگی دوم این است که همکاران و همقطاران آن کارشناس، کارشناس بودن او را تایید کنند.
🔹 ویژگی سوم این است که هیچ راهی برای رسیدن به نتیجه مورد نظر جز همان راهکار آن کارشناس وجود نداشته باشد مثلاً هیچ نسخه ای غیر از نسخه همان پزشک حاذق درمان کننده نباشد.
🔹آقای ملکیان میگوید هیچ یک از این سه ویژگی در مورد پیامبر وجود ندارد به همین خاطر رجوع به پیامبر یک رجوع تعبدی است نه رجوع به کارشناس.
🔹زیرا ما هیچ دلیلی نداریم که اکثر افرادی که تابع پیامبر بودند و دستورات او را گرفتند به نتیجه مورد نظر مثلا سعادت و خوشبختی رسیده باشند، زیرا نتیجه بخشی دستورات و آموزهها جز در قیامت روشن نمیشود.
و نیز هیچ دلیلی نداریم که هیچ پیامبری به وسیله پیامبران دیگر مورد تایید و تصدیق قرار گرفته باشد و نیز هیچ دلیلی نداریم که تنها نسخه پیامبر خاص شفا بخش و سعادت آفرین باشد.
🔹نقد و بررسی
به نظر میرسد که در سخن آقای ملکیان آگاهانه یا ناآگاهانه مغالطه و خلط مبحثی صورت گرفته است که کل سخن ایشان را مخدوش میسازد، آن مغالطه این است که کسانی که رجوع به کارشناس را در مسائل دینی مطرح میکنند میگویند همانگونه که اظهار نظر در هر رشته و عرصه تخصصی، احتیاج به خبرویت و کارشناسی دارد و اگر خود فرد، کارشناس نباشد باید به کارشناس آن فن مراجعه کند میگویند اظهار نظر در مسائل دینی مانند مسائل فقهی و تفسیری و کلامی و حدیثی و رجالی و درایهای نیز وابسته به این است که شخص یا خود کارشناس در این شتهها باشد و یا به کارشناس و اهل خبره آن رشته مراجعه کند مانند رجوع به فقیه و مفسر و متکلم و محدث و رجالی، در غیر این صورت اظهار نظر فرد اعتبار و حجیتی نخواهد داشت.
این سخن، سخن کاملاً منطقی و پذیرفتنی و قابل قبول است کسی نمیتواند آن را انکار کند.
🔹حال آقای ملکیان به جای اینکه این سخن
منطقی را آنگونه که متداول و رایج است بیان کند به جای آن رجوع به پیامبر را به عنوان کارشناس مطرح میکند و از قول مذهبیها نقل میکند که آنها میگویند در مسائل دینی باید به پیامبر به عنوان کارشناس مراجعه کرد. بنده تا به حال چنین استدلالی را از کسی نشنیدم و یا در جایی ندیدم.
🔹از این گذشته هر مسلمانی علی القاعده میداند که هرچند یک مسلمان باید نسبت به سخن پیامبر تعبد داشته باشد یعنی تعبدا سخن او را بپذیرد اما میداند که حقانیت خود پیامبر و عصمت و علم لدنی او را باید با دلیل عقلی و منطقی ثابت کند در این صورت پیامبر نه به عنوان یک کارشناس دینی بلکه به عنوان پیامبر خدا و واسطه وحی و امین صادق خداوند در رساندن دستورات و پیامهای او مورد توجه یک مسلمان قرار میگیرد و در حقیقت اگر تعبدی در کار است تعبد به سخن خدا و دستورات او است.
🔹ضمناً معیارهایی که ایشان برای یک کارشناس بیان کردند جدا قابل نقد و خدشه است مانند اینکه باید برای فرد ثابت شود که اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به آن کارشناس مراجعه کردند در کار خود نتیجه گرفتند و یا باید به برای فرد ثابت شود که تنها نسخه آن کارشناس، نتیجه بخش و شفابخش است و هیچ نسخه دیگری و هیچ راهکار دیگری برای رسیدن به نتیجه مورد نظر وجود ندارد.
قطعاً این معیارها کلیت ندارد آیا هر بیمار که به پزشکی مراجعه میکند و یا یک فرد به کارشناس ماشین و خانه و امثال آن مراجعه میکند باید اول یک بررسی میدانی انجام دهد و برای او ثابت شود که اکثریت قریب به اتفاق، نظر آن کارشناس را صائب دیده اند و درستی نظر او را در عمل دیدهاند؟ و یا برای بیمار ثابت شود که هیچ نسخهای غیر از نسخه پزشک مورد نظر او شفابخش نیست؟چه بسا برای یک بیماری نسخههای متعددی شفابخش باشد و یا برای رسیدن به یک نتیجه، راهکارهای متعددی وجود داشته باشد.
🔹ایرادات متعدد دیگری بر سخن آقای ملکیان وارد است که برای جلوگیری از اطاله سخن از بیان آنها صرف نظر میکنیم.
@naghedChannel
✍عباس نیکزاد
🔹جناب آقای ملکیان در یک فایل صوتی بیان فرمودند که برخی میگویند همانگونه که در هر عرصه و رشتهای باید به متخصص و کارشناس فن مراجعه کرد به همین منوال باید در مسائل دینی به پیامبر مراجعه کرد چون پیامبر متخصص در امور دینی است.
🔹ایشان در نقد این منطق میگویند که قیاس در اینجا مع الفارق است زیرا رجوع به کارشناس، کار درست و منطقی است اما کارشناس بودن سه ویژگی دارد که هیچ یک در مورد پیامبر صادق نیست.
🔹ویژگی اول این است که درصد بالایی مثلاً ۹۵ در صد افرادی که رجوع میکنند به نتیجهای مورد نظر خود برسند مثلاً ۹۵ درصد افرادی که به پزشک حاذق مراجعه میکنند درمان گردند.
🔹ویژگی دوم این است که همکاران و همقطاران آن کارشناس، کارشناس بودن او را تایید کنند.
🔹 ویژگی سوم این است که هیچ راهی برای رسیدن به نتیجه مورد نظر جز همان راهکار آن کارشناس وجود نداشته باشد مثلاً هیچ نسخه ای غیر از نسخه همان پزشک حاذق درمان کننده نباشد.
🔹آقای ملکیان میگوید هیچ یک از این سه ویژگی در مورد پیامبر وجود ندارد به همین خاطر رجوع به پیامبر یک رجوع تعبدی است نه رجوع به کارشناس.
🔹زیرا ما هیچ دلیلی نداریم که اکثر افرادی که تابع پیامبر بودند و دستورات او را گرفتند به نتیجه مورد نظر مثلا سعادت و خوشبختی رسیده باشند، زیرا نتیجه بخشی دستورات و آموزهها جز در قیامت روشن نمیشود.
و نیز هیچ دلیلی نداریم که هیچ پیامبری به وسیله پیامبران دیگر مورد تایید و تصدیق قرار گرفته باشد و نیز هیچ دلیلی نداریم که تنها نسخه پیامبر خاص شفا بخش و سعادت آفرین باشد.
🔹نقد و بررسی
به نظر میرسد که در سخن آقای ملکیان آگاهانه یا ناآگاهانه مغالطه و خلط مبحثی صورت گرفته است که کل سخن ایشان را مخدوش میسازد، آن مغالطه این است که کسانی که رجوع به کارشناس را در مسائل دینی مطرح میکنند میگویند همانگونه که اظهار نظر در هر رشته و عرصه تخصصی، احتیاج به خبرویت و کارشناسی دارد و اگر خود فرد، کارشناس نباشد باید به کارشناس آن فن مراجعه کند میگویند اظهار نظر در مسائل دینی مانند مسائل فقهی و تفسیری و کلامی و حدیثی و رجالی و درایهای نیز وابسته به این است که شخص یا خود کارشناس در این شتهها باشد و یا به کارشناس و اهل خبره آن رشته مراجعه کند مانند رجوع به فقیه و مفسر و متکلم و محدث و رجالی، در غیر این صورت اظهار نظر فرد اعتبار و حجیتی نخواهد داشت.
این سخن، سخن کاملاً منطقی و پذیرفتنی و قابل قبول است کسی نمیتواند آن را انکار کند.
🔹حال آقای ملکیان به جای اینکه این سخن
منطقی را آنگونه که متداول و رایج است بیان کند به جای آن رجوع به پیامبر را به عنوان کارشناس مطرح میکند و از قول مذهبیها نقل میکند که آنها میگویند در مسائل دینی باید به پیامبر به عنوان کارشناس مراجعه کرد. بنده تا به حال چنین استدلالی را از کسی نشنیدم و یا در جایی ندیدم.
🔹از این گذشته هر مسلمانی علی القاعده میداند که هرچند یک مسلمان باید نسبت به سخن پیامبر تعبد داشته باشد یعنی تعبدا سخن او را بپذیرد اما میداند که حقانیت خود پیامبر و عصمت و علم لدنی او را باید با دلیل عقلی و منطقی ثابت کند در این صورت پیامبر نه به عنوان یک کارشناس دینی بلکه به عنوان پیامبر خدا و واسطه وحی و امین صادق خداوند در رساندن دستورات و پیامهای او مورد توجه یک مسلمان قرار میگیرد و در حقیقت اگر تعبدی در کار است تعبد به سخن خدا و دستورات او است.
🔹ضمناً معیارهایی که ایشان برای یک کارشناس بیان کردند جدا قابل نقد و خدشه است مانند اینکه باید برای فرد ثابت شود که اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به آن کارشناس مراجعه کردند در کار خود نتیجه گرفتند و یا باید به برای فرد ثابت شود که تنها نسخه آن کارشناس، نتیجه بخش و شفابخش است و هیچ نسخه دیگری و هیچ راهکار دیگری برای رسیدن به نتیجه مورد نظر وجود ندارد.
قطعاً این معیارها کلیت ندارد آیا هر بیمار که به پزشکی مراجعه میکند و یا یک فرد به کارشناس ماشین و خانه و امثال آن مراجعه میکند باید اول یک بررسی میدانی انجام دهد و برای او ثابت شود که اکثریت قریب به اتفاق، نظر آن کارشناس را صائب دیده اند و درستی نظر او را در عمل دیدهاند؟ و یا برای بیمار ثابت شود که هیچ نسخهای غیر از نسخه پزشک مورد نظر او شفابخش نیست؟چه بسا برای یک بیماری نسخههای متعددی شفابخش باشد و یا برای رسیدن به یک نتیجه، راهکارهای متعددی وجود داشته باشد.
🔹ایرادات متعدد دیگری بر سخن آقای ملکیان وارد است که برای جلوگیری از اطاله سخن از بیان آنها صرف نظر میکنیم.
@naghedChannel
Forwarded from دکتر شیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱)
مدتیست بعضی مجریان گرانمایه در کسوت متخصصین به تحقیر و متلک گویی و پرسشگریهای طلبکارانه میپردازند و از هر فرصتی برای طعنه زدن به افراد دانشگاهی و دگراندیش بهره میبرند ( جا دارد همینجا، جداگانه از برنامه فاخر « شیوه» عمیقا قدردانی کنیم که چقدر آموزنده است)
۲)
شما بیسوادید! عمیقا هم بیسوادید؛ مایوسانه این بیسوادی را فریاد هم میزنید؛ حتی نمیدانید جناب مصطفی ملکیان جامعه شناس نیست ! همینکه افرادی بسیار متفاوت از هم مثل آقای فیاض زاهد و آقای محدثی و دكتر عبدالكريمى را در یک قاب نشانده اید ، واضحا نشان میدهد کلی آدم مخالف ِهم، اتفاقا در طرد تفکر و عملکرد شما متحد شده اند! دست مریزاد!
۳)
اگر قصد دارید از تشییع جنازه آقای رییسی مرحوم، با بزرگنمایی احساسی، آمار هواداری سیاسی خلق کنید، کافیست مشارکت مردم در انتخابات مجلس دوماه قبل را ببینید وخجالت بکشید! ( در تهران ۷۴٪ واجدین شرکت نکردند؛ فتبصر)
۴)
صادقانه میخواهید وزن اجتماعی و تعداد معترضین عملکردتان را بیابید؟ مجوز یک تجمع بدهید که کسانیکه از شما یا عملکرد رییس دولت درگذشته ناراضی هستند بروند در کویر قم راهپیمایی سکوت برگزار کنند، اتوبوس و ساندیس و حضور و غیاب و تشویقی و تنبیهی و … هم نمیخواهند ؛ نگران امنیتشان هستید؟ صداوسیما مثل برنامه نود یک کارزار آنلاین راه بیندازد که مردم بتوانند با پیامک کلمه اعتراض را ارسال کنند و نتایج را برخط ببینند!
۵)
با مقدس سازی وشهیدسازی و ، قصد دارید کاری کنید مردم عملکرد تاسف بار دولت را جرات نکنند نقد کنند؟ آن ده میلیون تشییع کننده به همان ادعاى شما، ارزش پول و داراییشان ظرف همین دوسال چنان سقوط کرده که انسان غصه میخورد. دلار از ۲۷ به ۵۶ و قیمت ملک در پایتخت از متری ۳۱ به ۸۰ میلیون تومان رسیده! تورم گوشت قرمز در ۱۴۰۲ به ۹۰٪ رسیده! چشم باز كنيد و ببينيد كه متخصصين در حال فرارند نه مهاجرت!
شرافت داشته باشید و به جای متلک انداختن به چهار روشنفکر و فرار به جلو ، نامه حضرت امیر (ع) را به مالک اشتر مطالعه بفرمایید:
- بهترین چیزی که حسن ظن حاکم را نسبت به مردمش سبب می شود، نیکی کردن والی است در حق مردم و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایی که بدان ملزم نیستند. و تو باید در این باره چنان باشی که حسن ظن مردم برای تو فراهم آید.
مدتیست بعضی مجریان گرانمایه در کسوت متخصصین به تحقیر و متلک گویی و پرسشگریهای طلبکارانه میپردازند و از هر فرصتی برای طعنه زدن به افراد دانشگاهی و دگراندیش بهره میبرند ( جا دارد همینجا، جداگانه از برنامه فاخر « شیوه» عمیقا قدردانی کنیم که چقدر آموزنده است)
۲)
شما بیسوادید! عمیقا هم بیسوادید؛ مایوسانه این بیسوادی را فریاد هم میزنید؛ حتی نمیدانید جناب مصطفی ملکیان جامعه شناس نیست ! همینکه افرادی بسیار متفاوت از هم مثل آقای فیاض زاهد و آقای محدثی و دكتر عبدالكريمى را در یک قاب نشانده اید ، واضحا نشان میدهد کلی آدم مخالف ِهم، اتفاقا در طرد تفکر و عملکرد شما متحد شده اند! دست مریزاد!
۳)
اگر قصد دارید از تشییع جنازه آقای رییسی مرحوم، با بزرگنمایی احساسی، آمار هواداری سیاسی خلق کنید، کافیست مشارکت مردم در انتخابات مجلس دوماه قبل را ببینید وخجالت بکشید! ( در تهران ۷۴٪ واجدین شرکت نکردند؛ فتبصر)
۴)
صادقانه میخواهید وزن اجتماعی و تعداد معترضین عملکردتان را بیابید؟ مجوز یک تجمع بدهید که کسانیکه از شما یا عملکرد رییس دولت درگذشته ناراضی هستند بروند در کویر قم راهپیمایی سکوت برگزار کنند، اتوبوس و ساندیس و حضور و غیاب و تشویقی و تنبیهی و … هم نمیخواهند ؛ نگران امنیتشان هستید؟ صداوسیما مثل برنامه نود یک کارزار آنلاین راه بیندازد که مردم بتوانند با پیامک کلمه اعتراض را ارسال کنند و نتایج را برخط ببینند!
۵)
با مقدس سازی وشهیدسازی و ، قصد دارید کاری کنید مردم عملکرد تاسف بار دولت را جرات نکنند نقد کنند؟ آن ده میلیون تشییع کننده به همان ادعاى شما، ارزش پول و داراییشان ظرف همین دوسال چنان سقوط کرده که انسان غصه میخورد. دلار از ۲۷ به ۵۶ و قیمت ملک در پایتخت از متری ۳۱ به ۸۰ میلیون تومان رسیده! تورم گوشت قرمز در ۱۴۰۲ به ۹۰٪ رسیده! چشم باز كنيد و ببينيد كه متخصصين در حال فرارند نه مهاجرت!
شرافت داشته باشید و به جای متلک انداختن به چهار روشنفکر و فرار به جلو ، نامه حضرت امیر (ع) را به مالک اشتر مطالعه بفرمایید:
- بهترین چیزی که حسن ظن حاکم را نسبت به مردمش سبب می شود، نیکی کردن والی است در حق مردم و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایی که بدان ملزم نیستند. و تو باید در این باره چنان باشی که حسن ظن مردم برای تو فراهم آید.
گفت و گوی رونمایی از کتاب پرسش های ایمان پیتر برگر مصطفی ملکیان…
🔶پرسشهای نیازمند پاسخ در پروژۀ روشنفکری دینی
✅ مصطفی ملکیان 1 خرداد 1403
🔸پروژۀ روشنفکری دینی عبارت از جمع میان دین و مدرنیته است. موفقیت این پروژه در گرو آن است که روشنفکران دینی ده گزارۀ ذیل را با استدلال عقلی ثابت کنند؛ چرا که قوام روشنفکری دینی به عقلانیت است و قوام عقلانیت به استدلالگری است. به موجب آن، روشنفکران دینی باید پاسخ دهند که گزارههای ذیل را چگونه اثبات میکنند:
▪️1. بزرگترین مشکل بشر جمع میان دین(قرآن) و مدرنیته است.
▪️2. بشر به دین نیاز دارد.
▪️3. بشر به دین اسلام نیاز دارد.
▪️4. به پیامبر اسلام(ص) وحی میشده است.
▪️5. پیامبر اسلام(ص) در تلقی و حفظ و ابلاغ وحی خطا نکرده است.
▪️6. قرآن همان وحی است.
▪️7. [آیات قرآن سازگاری درونی دارند.]
▪️8. [آیات قرآن سازگاری بیرونی دارند.]
▪️9. [مراد واقعی آیات قرآن قابل فهم بشر است.]
▪️10. قرآن بهترین راه حل را برای مشکلات بشر دارد.
https://www.tgoop.com/dineaqlani
✅ مصطفی ملکیان 1 خرداد 1403
🔸پروژۀ روشنفکری دینی عبارت از جمع میان دین و مدرنیته است. موفقیت این پروژه در گرو آن است که روشنفکران دینی ده گزارۀ ذیل را با استدلال عقلی ثابت کنند؛ چرا که قوام روشنفکری دینی به عقلانیت است و قوام عقلانیت به استدلالگری است. به موجب آن، روشنفکران دینی باید پاسخ دهند که گزارههای ذیل را چگونه اثبات میکنند:
▪️1. بزرگترین مشکل بشر جمع میان دین(قرآن) و مدرنیته است.
▪️2. بشر به دین نیاز دارد.
▪️3. بشر به دین اسلام نیاز دارد.
▪️4. به پیامبر اسلام(ص) وحی میشده است.
▪️5. پیامبر اسلام(ص) در تلقی و حفظ و ابلاغ وحی خطا نکرده است.
▪️6. قرآن همان وحی است.
▪️7. [آیات قرآن سازگاری درونی دارند.]
▪️8. [آیات قرآن سازگاری بیرونی دارند.]
▪️9. [مراد واقعی آیات قرآن قابل فهم بشر است.]
▪️10. قرآن بهترین راه حل را برای مشکلات بشر دارد.
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Forwarded from خرد منتقد
🔵 گرم کردن تنور انتخابات با چه هزینهای؟
حدود نه ماه قبل استاد ملکیان، طی مصاحبهای با "دیدار نیوز" و در هنگامی که مصاحبهگر نظرش را در باره آقای ابراهیم رئیسی میپرسد، پاسخی به این مضمون میدهد که آقای رئیسی، در جایگاهی قرار گرفته است که به حد و اندازهی آن نیست. به نحوی که ۷۰ میلیون نفر از او داناتر هستند. استاد ملکیان به صراحت بیان میدارد از انتخاب رئیسی به عنوان ریاست جمهوری متاسف است. و در نهایت حدیثی را نقل میکند که: "ملعون است کسی که در کاری، داناتر از خودش را سراغ داشته باشد، اما متصدی آن کار شود."
فارغ از صدق وکذب این سخن و نیز فارغ از شیوهی بیان این ارزیابی، استاد ملکیان، این روزها مورد تهاجم دستگاه تبلیغی حاکم چه در سطح مجازی و چه به نحو رسمی در تلویزیون قرار گرفته است. و بسی بیشتر، این مصاحبهی کوتاه دستمایهی حمله به جریان روشنفکری شده و یکسویه به کلیت آنان حمله میشود.
تلویزیون با اقدامی ناشایست، با نشان دادن تصویر برخی نخبگان حوزهی اندیشه، با زبان تند و غیراخلاقی تلاش میکند نخبگان را در برابر و در تضاد با تودهی مردم معرفی کند و با تحریک عواطف عامهی مردم، بهرهی مورد نظر خودش را بگیرد.
تلویزیون در رفتاری کاملا غیراخلاقی چنین القا میکند که مصاحبهی ملکیان پس از مرگ رئیسی انجام شده است. ثانیا به کسانی حمله میکند که مجال رسمی برای پاسخگویی ندارند.
❓ در این تقابل و رویارویی، با قرار دادن توده مردم و مخاطبان عمومی در برابر روشنفکران و سرمایهگذاری بر این شکاف، چه هدفی را دنبال میکنند؟
نظام تبلیغی با گلآلود کردن جامعه، قرار است چه ماهی بگیرد؟
✅ ظاهرا قرار است تنور انتخابات را با هیزم تقابل ساختگی و ستیز میان نخبگان و تودهی مردم گرم کنند. عواطف جامعه را برانگیزانند، مردم را تحریک کنند تا با مشارکت در انتخابات، پاسخ روشنفکران را بدهند و از میانهی هیاهوی ایجاد شده، صندوق آرا را آباد کنند. مصاحبهی ملکیان، بهانهای است برای سرمایهگذاری بر احساسات توده در دفاع از خودشان. تلاش میکنند با منکوب کردن و ملکوک کردن چهرهی روشنفکران، رابطهی جامعه با آنان را تیره سازند، تا از یک رخداد احتمالی تاثیرگذاری نخبگان در انتخابات پیشگیری نمایند. سخن کوتاه، اینکه از اثرگذاری روشنفکران در انتخابات آینده هراسانند. این حملهها نیز از سر ترس و هراس اثرپذیری جامعه از روشنفکران است.
ایجاد شکاف و تقابل میان مردم و روشنفکران، سنت و شیوهی نخبهستیز احمدینژاد در جلب توجه عامهی مردم بود. او که از روشنفکران به عنوان"اهل تحلیل" نام میبرد، تودهی مردم را در برابر آنها قرار میداد و معتقد بود که مردم، "اهل تحلیل"را کنار زدند و در برابرشان ایستادند.
تودهگرایی نخبهستیز، مشی و مرامی است که اندیشه را سرکوب میکند. چنین نظامی به پیروانی با مشت گرهکرده بیشتر از اندیشمندانی تحلیلگر محتاج است. از این رو از هر فرصتی برای ایجاد گسست میان توده و نخبگان فروگذار نمیکند.
✅ "تودهگرایی تبلیغی" و روشنفکرستیزی آشکار توسط نظام سیاسی، واجد آثار و نتایج تلخ و نگرانکنندهای، هم برای جامعه و هم نظام سیاسی است. یکی از آثار منفی را در گفتار غیراخلاقی مجری تلویزیون میتوان مشاهده کرد که با زبان تند به سکوت نخبگان و به تعبیر ایشان، "جامعهشناسان" در رخداد اخیر، میتازد و بر آنان حمله میبرد که چرا سکوت کردهاند و به حمایت برنمیخیزند. در پس و پشت چنین حملهی غیر اخلاقی به روشنفکران، نوعی طلب توجه ملتمسانه از ایشان، پنهان است. طلب عاجزانهای که در شکل دیگری به نمایش درآمدهاست.
✔️ این گدایی توجه و طلب نگاه تلویزیون از روشنفکران که با زبان خشن بیان میشود، محصول شکافی است که نظام تبلیغی کشور علیه این گروه تاثیرگذار داشته و دارد. آنان به حمایت قشر فرهیخته و اندیشمند محتاجاند، اما برای برآوردن این احتیاج و اما از سر جهل، دست به تخریب آنان میزند. تا شاید با تخریب نخبگان چیزی عایدش شود.
✍️ علی زمانیان - ... ۱۴۰۳/۰۳/۰۸
@kherade_montaghed
حدود نه ماه قبل استاد ملکیان، طی مصاحبهای با "دیدار نیوز" و در هنگامی که مصاحبهگر نظرش را در باره آقای ابراهیم رئیسی میپرسد، پاسخی به این مضمون میدهد که آقای رئیسی، در جایگاهی قرار گرفته است که به حد و اندازهی آن نیست. به نحوی که ۷۰ میلیون نفر از او داناتر هستند. استاد ملکیان به صراحت بیان میدارد از انتخاب رئیسی به عنوان ریاست جمهوری متاسف است. و در نهایت حدیثی را نقل میکند که: "ملعون است کسی که در کاری، داناتر از خودش را سراغ داشته باشد، اما متصدی آن کار شود."
فارغ از صدق وکذب این سخن و نیز فارغ از شیوهی بیان این ارزیابی، استاد ملکیان، این روزها مورد تهاجم دستگاه تبلیغی حاکم چه در سطح مجازی و چه به نحو رسمی در تلویزیون قرار گرفته است. و بسی بیشتر، این مصاحبهی کوتاه دستمایهی حمله به جریان روشنفکری شده و یکسویه به کلیت آنان حمله میشود.
تلویزیون با اقدامی ناشایست، با نشان دادن تصویر برخی نخبگان حوزهی اندیشه، با زبان تند و غیراخلاقی تلاش میکند نخبگان را در برابر و در تضاد با تودهی مردم معرفی کند و با تحریک عواطف عامهی مردم، بهرهی مورد نظر خودش را بگیرد.
تلویزیون در رفتاری کاملا غیراخلاقی چنین القا میکند که مصاحبهی ملکیان پس از مرگ رئیسی انجام شده است. ثانیا به کسانی حمله میکند که مجال رسمی برای پاسخگویی ندارند.
❓ در این تقابل و رویارویی، با قرار دادن توده مردم و مخاطبان عمومی در برابر روشنفکران و سرمایهگذاری بر این شکاف، چه هدفی را دنبال میکنند؟
نظام تبلیغی با گلآلود کردن جامعه، قرار است چه ماهی بگیرد؟
✅ ظاهرا قرار است تنور انتخابات را با هیزم تقابل ساختگی و ستیز میان نخبگان و تودهی مردم گرم کنند. عواطف جامعه را برانگیزانند، مردم را تحریک کنند تا با مشارکت در انتخابات، پاسخ روشنفکران را بدهند و از میانهی هیاهوی ایجاد شده، صندوق آرا را آباد کنند. مصاحبهی ملکیان، بهانهای است برای سرمایهگذاری بر احساسات توده در دفاع از خودشان. تلاش میکنند با منکوب کردن و ملکوک کردن چهرهی روشنفکران، رابطهی جامعه با آنان را تیره سازند، تا از یک رخداد احتمالی تاثیرگذاری نخبگان در انتخابات پیشگیری نمایند. سخن کوتاه، اینکه از اثرگذاری روشنفکران در انتخابات آینده هراسانند. این حملهها نیز از سر ترس و هراس اثرپذیری جامعه از روشنفکران است.
ایجاد شکاف و تقابل میان مردم و روشنفکران، سنت و شیوهی نخبهستیز احمدینژاد در جلب توجه عامهی مردم بود. او که از روشنفکران به عنوان"اهل تحلیل" نام میبرد، تودهی مردم را در برابر آنها قرار میداد و معتقد بود که مردم، "اهل تحلیل"را کنار زدند و در برابرشان ایستادند.
تودهگرایی نخبهستیز، مشی و مرامی است که اندیشه را سرکوب میکند. چنین نظامی به پیروانی با مشت گرهکرده بیشتر از اندیشمندانی تحلیلگر محتاج است. از این رو از هر فرصتی برای ایجاد گسست میان توده و نخبگان فروگذار نمیکند.
✅ "تودهگرایی تبلیغی" و روشنفکرستیزی آشکار توسط نظام سیاسی، واجد آثار و نتایج تلخ و نگرانکنندهای، هم برای جامعه و هم نظام سیاسی است. یکی از آثار منفی را در گفتار غیراخلاقی مجری تلویزیون میتوان مشاهده کرد که با زبان تند به سکوت نخبگان و به تعبیر ایشان، "جامعهشناسان" در رخداد اخیر، میتازد و بر آنان حمله میبرد که چرا سکوت کردهاند و به حمایت برنمیخیزند. در پس و پشت چنین حملهی غیر اخلاقی به روشنفکران، نوعی طلب توجه ملتمسانه از ایشان، پنهان است. طلب عاجزانهای که در شکل دیگری به نمایش درآمدهاست.
✔️ این گدایی توجه و طلب نگاه تلویزیون از روشنفکران که با زبان خشن بیان میشود، محصول شکافی است که نظام تبلیغی کشور علیه این گروه تاثیرگذار داشته و دارد. آنان به حمایت قشر فرهیخته و اندیشمند محتاجاند، اما برای برآوردن این احتیاج و اما از سر جهل، دست به تخریب آنان میزند. تا شاید با تخریب نخبگان چیزی عایدش شود.
✍️ علی زمانیان - ... ۱۴۰۳/۰۳/۰۸
@kherade_montaghed
Forwarded from فکرکهای من | موسوی عقیقی
امروز خوشی یار بود و به دیدن فیلسوف عزیز، مصطفی ملکیان رفتم. دانش بسیار، تواضع و فروتنیاش شگفتآور است. راستاش را بخواهید ملکیان جزء معدود دگراندیشانی است که «گوشِ شنیدن» و «تأمل در سخن» دارد. با صبر میشنود و با تأمل سخن میگوید. خاطراتی را از پدر خود نقل کرد. گفت شجاعت سخن گفتنِ آن چیزی که موجه و مطلوب میداند را از پدر روحانی و عارفاش آموخته است. ملکیان برخلاف تعداد زیادی از نواندیشان دینی، روی روشی که سالها بر آن تأمل کرده سخن میگوید، چه ما خوشمان بیاید و چه نیاید؛ چه حرفاش را موجه بدانیم و چه ندانیم. در نگاه من باور و سخن منضبط و روشمند حتی اگر به انکار خیلی چیزهای دینی بیانجامد، مطابق آیهی ۱۸ سورهی زمر و آیهی ۳۶ سورهی اسراء، ارزشمندتر از باور و سخنی است که در پی اثبات موضوعی دینی بدون دلیل با با دلایل ناموجه رفته است.
از دو پژوهش «زنان در آرای فقهی» و «روزنگاشت درد» به جد و تعریف کرد و پژوهش «پروندهی سگ در فقه و شریعت» را تقدیم به ملکیان کردم.
🌐 فکرکهایمن|موسوی عقیقی|@fekr_rak
از دو پژوهش «زنان در آرای فقهی» و «روزنگاشت درد» به جد و تعریف کرد و پژوهش «پروندهی سگ در فقه و شریعت» را تقدیم به ملکیان کردم.
🌐 فکرکهایمن|موسوی عقیقی|@fekr_rak