tgoop.com/najwa_gomnam/759
Last Update:
🍃
همسر ابوسفيان بچه های کوچک را صدا كرد و هديه اى ناچيز به آنها داد،
در مقابل از آنها خواست كلوخ هايى درست كنند كه رويش پر از خار باشد.
كلوخ ها كه آماده شد، پيامبر خدا را به بچه ها نشان داد و گفت كه اينها را به سمت آن مرد پرت كنيد.
فرستاده ى خدا كه از كوچه رد شد، بچه ها كلوخ ها را پرتاب كردند و خار ها به بدن معطر و مبارك پيامبر فرو رفت...
پیامبر ميان كوچه ايستاد، دردِ اصابت كلوخ هاى تيغ دار را صبورانه تحمل كرد و بچه ها را صدا زد.
بچه ها آرام آرام نزديك شدند، در چهره ى مهربان پيامبر اثرى از تنبيه و نفرين و تلافى نبود.
بچه ها به پيامبر رسيدند.
محمد(ص) نشست و كلوخ ها را برداشت و آنان را با احتياط به بچه ها داد و گفت:
اگر خواستيد باز هم مرا بزنيد، دوباره كلوخ جديد نسازيد كه ممكن است دست هايتان را زخمى كند، اينها را بگيريد و همين ها را بزنيد...
برگرفته صفحهی خوبِ⇩
insta: yadegare_madar
[وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ]
#پیامبر_خوبی_ها 🥀
@najwa_gomnam | 🌌
BY نجواے گُمـــنامے
Share with your friend now:
tgoop.com/najwa_gomnam/759