tgoop.com/nashrafkar/3370
Last Update:
بار دیگر به اندیشۀ هابز بازمیگردیم. این متفکر انگلیسی، با روشنبینی و هوشیاری خاصی که پس از او ناپدید شده است، توانست پیوند عمیق و رابطۀ نزدیک بین جنگ و دولت را تشخیص دهد. او توانست درک کند که جنگ و دولت اصطلاحات ضد و نقیضی هستند، که نمیتوانند باهم وجود داشته باشند، و هر یک نفی دیگری دلالت دارد: جنگ از دولت جلوگیری میکند، دولت از جنگ جلوگیری میکند. اما خطای بزرگ، و تقریبا مهلک هابز در آن برهه، این است که معتقد بود جامعهای که بر جنگ همه علیه همه اصرار میورزد، واقعا یک جامعه نیست؛ دنیای وحشیها دنیایی اجتماعی نیست؛ و در نتیجه نهاد جامعه مستلزم پایان جنگ و ظهور دولت، به عنوان یک ماشین ضدجنگ تمامعیار است. هابز نمیتوانست جهان بدوی را به عنوان دنیایی غیرطبیعی تصور کند، با وجود این، اولین کسی بود که متوجه شد که نمیتوان بدون دولت به جنگ فکر کرد، و باید به آنها در رابطهای مبنی بر طرد و نفی فکر کنیم. از نظر وی، پیوند اجتماعی بین انسانها به لطف این «قدرت مشترکی که همۀ آنها را به زور وادار به فرمانبرداری میکند» بنا نهاده میشود: دولت علیه جنگ است. در نقطۀ مقابل، جامعه بدوی سخنان هابز را با وارونه کردن آن تکرار میکند و اعلام میکند که ماشین پراکندگی علیه ماشین اتحاد عمل میکند، او به ما میگوید که جنگ علیه دولت است.
انسانشناسی جنگ
دیرینهشناسی خشونت در جوامع ابتدایی
نوشتۀ پییر کلاستر
ترجمه از فرانسوی: حمید مرادی
سفارش آنلاین از پخش ققنوس، پخش چشمه و ایرانکتاب
@NashrAfkar
BY نشر افکار
Share with your friend now:
tgoop.com/nashrafkar/3370