tgoop.com/nazdike_khodaa/49936
Last Update:
کیست زینب؟ آسمان در محضرش افتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش افتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کند با خطبهاش
بالِ عزرائیل پای شَهپَرَش افتاده است
چادرش را میتکاند، میتکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یاد حیدرش افتاده است
می کَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راه مولا باز هم بر خیبرش افتاده است
کیست زینب؟ لحظههایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینک به دست دخترش افتاده است
قبل از آنی که یزید از پیش خانم پا شود
دید یکجا سقف ظلمش بر سرش افتاده است
مرتضی بر دستمالِ زرد خود میزد گره
یا که زینب دو گره بر معجرش افتاده است
هر کجا میرفت چشمی سوی او جرأت نکرد
بر سر او سایهی آبآورش افتاده است
کار او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرق عباس دوش خواهرش افتاده است
یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمای سوزان بسترش افتاده است
داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یاد مادر، یاد روزِ آخرش افتاده است
رو به قبله بستر است و رو به در چشمان او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش افتاده است
بادِ گرمی میوزید و بویِ سیبی میرسید
دید از تَل آنطرفتر پیکرش افتاده است
وای دست حرمله گهوارهای پاشیده بود
آه دست ساربان انگشترش افتاده است
محملش را دید وقتی میرود از کربلا
میرود با دختری که زیوَرَش افتاده است
میشنید از مَحمِی لالاییِ گرمِ رباب
حق بده چشمان او بر اصغرش افتاده است
خطبهاش را گیسوی از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی روی چوب منبرش افتاده است
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش افتاده است
زیر دست و پا نگاهی کرد دنبال حسین
دید سر این سو و آن سو مادرش افتاده است
. حسن لطفــــی .
BY نزدیک خدا
Share with your friend now:
tgoop.com/nazdike_khodaa/49936