#لاطالائیل ،
دربارهی سقوط مستبدان و انسانسوزان میگویند: «ناگهان و در لحظاتی ناباور و سخت کوتاه درخت ستمکاری به باد میرود»
اینهم از آن شوخیهای نابهجاست. اگر منظور از سقوط لحظهی برخورد با سنگ واقعیت و متلاشی شدن پیکرهی ستمگار است بله اما همه میدانند سقوط یک نادرستکار دقیقن از اولین گامها و نخستین کارهای اشتباهی شروع میشود که ممکن است با آن لحظهی سقوط سالها فاصله داشته باشد.
آری سقوط انسان یا ریشهکن شدن درخت استبداد سالها رنج و درد و ماتم در عقب خویش داشتهاست..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دربارهی سقوط مستبدان و انسانسوزان میگویند: «ناگهان و در لحظاتی ناباور و سخت کوتاه درخت ستمکاری به باد میرود»
اینهم از آن شوخیهای نابهجاست. اگر منظور از سقوط لحظهی برخورد با سنگ واقعیت و متلاشی شدن پیکرهی ستمگار است بله اما همه میدانند سقوط یک نادرستکار دقیقن از اولین گامها و نخستین کارهای اشتباهی شروع میشود که ممکن است با آن لحظهی سقوط سالها فاصله داشته باشد.
آری سقوط انسان یا ریشهکن شدن درخت استبداد سالها رنج و درد و ماتم در عقب خویش داشتهاست..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from Sarvayebaran
🔶 دوره: " چهار آیینه "
(نگاهی به چهرهی انسان در شعر گذشته و معاصر فارسی )
🔶 دکتر محسن یارمحمدی(دکتری ادبیات)
🔷 روزهای برگزاری دوره:
● چهارشنبه ۲۸ اذر
● پنجشنبه ۲۹ آذر
●چهارشنبه ۵ دی
● پنجشنبه ۶ دی
🔷 تاریخ شروع دوره: ۲۸ آذر
🔷 این دوره بصورت آنلاین برگزار میشود.
🔷 موسسه فرهنگی و هنری سروای باران 🌱
🔸 فایلهای صوتی در گروه تلگرامی قرار داده خواهد شد.
🔸 هزینه دوره (۴ جلسه) ۵۴۰/۰۰۰ تومان برای افراد داخل کشور و ۱/۰۸۰/۰۰۰ تومان برای عزیزان خارج کشور
🔶 جهت ثبت نام لطفا مبلغ دوره را به شماره کارت:
6219
8610
4388
3502
به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتساپ و یا تلگرام سروای باران ارسال نمائید.
💐💐💐
🔶 جهت دریافت اطلاعات بیشتر با ما در واتساپ و تلگرام در ارتباط باشید. 🙏
0998 130 72 70
Instagram.com/sarvayebaran
T.me/sarvayebaran
(نگاهی به چهرهی انسان در شعر گذشته و معاصر فارسی )
🔶 دکتر محسن یارمحمدی(دکتری ادبیات)
🔷 روزهای برگزاری دوره:
● چهارشنبه ۲۸ اذر
● پنجشنبه ۲۹ آذر
●چهارشنبه ۵ دی
● پنجشنبه ۶ دی
🔷 تاریخ شروع دوره: ۲۸ آذر
🔷 این دوره بصورت آنلاین برگزار میشود.
🔷 موسسه فرهنگی و هنری سروای باران 🌱
🔸 فایلهای صوتی در گروه تلگرامی قرار داده خواهد شد.
🔸 هزینه دوره (۴ جلسه) ۵۴۰/۰۰۰ تومان برای افراد داخل کشور و ۱/۰۸۰/۰۰۰ تومان برای عزیزان خارج کشور
🔶 جهت ثبت نام لطفا مبلغ دوره را به شماره کارت:
6219
8610
4388
3502
به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتساپ و یا تلگرام سروای باران ارسال نمائید.
💐💐💐
🔶 جهت دریافت اطلاعات بیشتر با ما در واتساپ و تلگرام در ارتباط باشید. 🙏
0998 130 72 70
Instagram.com/sarvayebaran
T.me/sarvayebaran
بعد از این دیگر نیایم بی وفا حتی به خوابت
Elaheh
#حسرتستان
بهار غلامحسینی (الهه) نیز یکی از هزاران استعدادهای شکفته ای بود که با ظهور زمستان ۱۳۵۷ همچون هزاران شاخ و برگ دیگر هنر این سرزمین سوخت.
در به دری او در کشورهای گوناگون و اجرای موسیقی سنتی ایرانی که بیرون مرزهای فرهنگی ما خریداری ندارد او را از پا انداخت تا برای مردن به تهران برگردد...
یک اجرای بسیار زیبا ازاو بشنوید.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بهار غلامحسینی (الهه) نیز یکی از هزاران استعدادهای شکفته ای بود که با ظهور زمستان ۱۳۵۷ همچون هزاران شاخ و برگ دیگر هنر این سرزمین سوخت.
در به دری او در کشورهای گوناگون و اجرای موسیقی سنتی ایرانی که بیرون مرزهای فرهنگی ما خریداری ندارد او را از پا انداخت تا برای مردن به تهران برگردد...
یک اجرای بسیار زیبا ازاو بشنوید.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#سخن_جاودان
#مقالات_شمس
اندکی دالّ است بر بسیار.
یعنی لفظ اندک است و معنی بسیار. مثلا جوالی شکر آنجا نهاده است، یک شاخ آورند آن اندک، دالّ است بر بسیار.
اندکی راستی مرد دال است بر بسیار، اندکی کژی و نفاق مرد دالّ است بربسیار.
#مقالات ص ۱۲۲
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#مقالات_شمس
اندکی دالّ است بر بسیار.
یعنی لفظ اندک است و معنی بسیار. مثلا جوالی شکر آنجا نهاده است، یک شاخ آورند آن اندک، دالّ است بر بسیار.
اندکی راستی مرد دال است بر بسیار، اندکی کژی و نفاق مرد دالّ است بربسیار.
#مقالات ص ۱۲۲
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
⭕️⭕️خاوردیوانه
#الف_بامداد
سینِ هفتم
سیبِ سُرخیست،
حسرتا
که مرا
نصیب
ازاین سُفرهی سُنّت
سروری نیست.
شرابی مردافکن در جامِ هواست،
شگفتا
که مرا
بدین مستی
شوری نیست.
سبوی سبزهپوش
در قابِ پنجره ــ
آه
چنان دورم
که گویی جز نقشِ بیجانی نیست.
و کلامی مهربان
در نخستین دیدارِ بامدادی ــ
فغان
که در پسِ پاسخ و لبخند
دلِ خندانی نیست.
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستانها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست..
عکس: آلان کردی. اگر قربانی بازی قدرت نمیشد اکنون سیزده ساله بود و...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#الف_بامداد
سینِ هفتم
سیبِ سُرخیست،
حسرتا
که مرا
نصیب
ازاین سُفرهی سُنّت
سروری نیست.
شرابی مردافکن در جامِ هواست،
شگفتا
که مرا
بدین مستی
شوری نیست.
سبوی سبزهپوش
در قابِ پنجره ــ
آه
چنان دورم
که گویی جز نقشِ بیجانی نیست.
و کلامی مهربان
در نخستین دیدارِ بامدادی ــ
فغان
که در پسِ پاسخ و لبخند
دلِ خندانی نیست.
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستانها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست..
عکس: آلان کردی. اگر قربانی بازی قدرت نمیشد اکنون سیزده ساله بود و...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
نشانههای درماندهگی و پایان زمامداری یک حاکمیت فراوان است و یکی آنکه، چیزی که برای حاکمان مسأله است برای مردمان حل شده باشد و آن را پشت سر نهاده باشند ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
نشانههای درماندهگی و پایان زمامداری یک حاکمیت فراوان است و یکی آنکه، چیزی که برای حاکمان مسأله است برای مردمان حل شده باشد و آن را پشت سر نهاده باشند ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️قندفارسی
- #فرهنگ، معانیاش و رزُم ژیل دولوز
فرهنگ از واژههای شگفت زبان فارسیست. واژهگانی که خود دری و دریچهای به جهانی بزرگتراند.
در گرشاسب نامه آمده:
بِبُد دایه دلخیره آمد دوان
سخن راند با دختر از پهلوان
ز گُردی و از رای و فرهنگ او
ز بالا و از فرّ و اورنگ او..
فردوسی از هوشنگ اساطیری تا انوشیران تاریخی بیش از چهل بار این واژه را در نامهی باستان آورده:
- به گردی و مردی و جنگ و نژاد
به اورنگ و فرهنگ و سنگ و بهداد
یا؛
- مرا شاد گرداند اندر نهان
که او را سپارد به فرهنگیان
یکی پور دارم رسیده به جای
به فرهنگ جوید همی رهنمای
نظامی گنجوی:
نه دانش باشد آنکس را نه فرهنگ
که وقت آشتی پیس آورد جنگ
مولانای بلخ و روم:
- تکیه بر عقل خود و فرهنگ خویش
بودمان تا این بلا آمد به پیش
یا؛
- عاشقم من بر فن دیوانهگی
سیرم از فرهنگی و فرزانهگی
سعدی گفته:
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سخن تا نبیند خموش
مولانا صائب تبریزی :
هر داغ ز سر تا قدمش حلقهی درسیست
عشق تو کسی را که ز فرهنگ برآرد..
چنانکه میبینید با دقت در متون گذشته و حال ایران درمییابیم که فرهنگ معانی متنوعی دارد.
دانش و علم، آموزش و ادب و تربیت، معرفت و آیینمندی، شکوه و بزرگی، دانایی و آگاهی، رشد و به برتری رسیدن و...
از نظر ریشه شناختی نیز از هنگ و هنج به معنای کشیدن و فر به معنای بالا و پیش و.. در مجموع به معنای برکشیدن و پیش بردن و بالا بردن و.. است.
جالبتر اینکه در برهان قاطع معانی بهراستی تکاندهندهای نیز آمده:
به مظهرقنات یا همان پایاب_کاریز نیز فرهنگ میگویند و شگفتتر آنکه به شاخی گویند که از درختی در زمینی بخوابانیم تا آن شاخ ریشه بگیرد و خود درختی دیگر شود
آنچه که این روزها به ریزوماتیک تعبیر میکنند و منظور حرکات رشد محوری است که توسط یک فرد یا گروهی کوچک صورت میگیرد تا نهایتن در روزگار دروغ و خشکسالی و دشمنی (بدسگالی) حاکم بر ایران شاخهایی خرد به زمین مایهور فرهنگ ایرانزمین پیوند بخورند، شاید روزی و روزگاری نه چندان دور شاهد رستن جنگلهای سبز مهرآگاهی باشیم..
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@byazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- #فرهنگ، معانیاش و رزُم ژیل دولوز
فرهنگ از واژههای شگفت زبان فارسیست. واژهگانی که خود دری و دریچهای به جهانی بزرگتراند.
در گرشاسب نامه آمده:
بِبُد دایه دلخیره آمد دوان
سخن راند با دختر از پهلوان
ز گُردی و از رای و فرهنگ او
ز بالا و از فرّ و اورنگ او..
فردوسی از هوشنگ اساطیری تا انوشیران تاریخی بیش از چهل بار این واژه را در نامهی باستان آورده:
- به گردی و مردی و جنگ و نژاد
به اورنگ و فرهنگ و سنگ و بهداد
یا؛
- مرا شاد گرداند اندر نهان
که او را سپارد به فرهنگیان
یکی پور دارم رسیده به جای
به فرهنگ جوید همی رهنمای
نظامی گنجوی:
نه دانش باشد آنکس را نه فرهنگ
که وقت آشتی پیس آورد جنگ
مولانای بلخ و روم:
- تکیه بر عقل خود و فرهنگ خویش
بودمان تا این بلا آمد به پیش
یا؛
- عاشقم من بر فن دیوانهگی
سیرم از فرهنگی و فرزانهگی
سعدی گفته:
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سخن تا نبیند خموش
مولانا صائب تبریزی :
هر داغ ز سر تا قدمش حلقهی درسیست
عشق تو کسی را که ز فرهنگ برآرد..
چنانکه میبینید با دقت در متون گذشته و حال ایران درمییابیم که فرهنگ معانی متنوعی دارد.
دانش و علم، آموزش و ادب و تربیت، معرفت و آیینمندی، شکوه و بزرگی، دانایی و آگاهی، رشد و به برتری رسیدن و...
از نظر ریشه شناختی نیز از هنگ و هنج به معنای کشیدن و فر به معنای بالا و پیش و.. در مجموع به معنای برکشیدن و پیش بردن و بالا بردن و.. است.
جالبتر اینکه در برهان قاطع معانی بهراستی تکاندهندهای نیز آمده:
به مظهرقنات یا همان پایاب_کاریز نیز فرهنگ میگویند و شگفتتر آنکه به شاخی گویند که از درختی در زمینی بخوابانیم تا آن شاخ ریشه بگیرد و خود درختی دیگر شود
آنچه که این روزها به ریزوماتیک تعبیر میکنند و منظور حرکات رشد محوری است که توسط یک فرد یا گروهی کوچک صورت میگیرد تا نهایتن در روزگار دروغ و خشکسالی و دشمنی (بدسگالی) حاکم بر ایران شاخهایی خرد به زمین مایهور فرهنگ ایرانزمین پیوند بخورند، شاید روزی و روزگاری نه چندان دور شاهد رستن جنگلهای سبز مهرآگاهی باشیم..
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@byazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل ،
در کمال تأسف و حسرت (راستی چرا کمال تأسف؟! مگر تأسف کمال دارد؟)
آری با کمال تأسف، تو درخواهییافت که استبداد از جنس حماقت است و مستبد احمقی است تمام عیار ولکل داءٍ دواء الا الحمق همین است که هیچ فرعونی و تفرعنی درمان و دارویی ندارند و چارهی همهگیشان فقط و فقط سقوطیست استخوان شکن ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در کمال تأسف و حسرت (راستی چرا کمال تأسف؟! مگر تأسف کمال دارد؟)
آری با کمال تأسف، تو درخواهییافت که استبداد از جنس حماقت است و مستبد احمقی است تمام عیار ولکل داءٍ دواء الا الحمق همین است که هیچ فرعونی و تفرعنی درمان و دارویی ندارند و چارهی همهگیشان فقط و فقط سقوطیست استخوان شکن ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️غزلستان
- از غزلهای سالهای دور
منم که در تب ِ تند ملال زاده شدم
چهگونه با تو بگویم «محال زاده شدم»
اسیر چنگ ابوجهل عاقلم اما...
در آرزوی محمد بلال زادهشدم
قسم به سرخترین سیب، عشق این دل من
که با تمام رسیدن چه کال زاده شدم
و بعد مثل غزل در حریم خاطرهها
به روی بستر سبز خیال زاده شدم
به بیقراری یک گله اسب میمانم
در اضطراب پریشان یال زاده شدم
و در هوای پریدن به سمت مبهم عشق
به طرح روشن و بیتاب بال زاده شدم
همیشه دربهدر ِ یک جواب سرشارم
ببین به هیأت گنک سوال زاده شدم
به زخمهای تو سوگند ای هماره گذر
بهسان زخم تو من نیز لال زاده شدم
ترانه زار صدایم به رنگ آینه شد
به یاد عصمت چشمت زلال زاده شدم
جنوب گرم نگاهت هزار کارون داشت
و من به رنگ دو چشمت شمال زاده شدم
سپهر روشن ایمان زمین تیرهی درد
در آشنایی این دو حلال زاده شدم ..
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- از غزلهای سالهای دور
منم که در تب ِ تند ملال زاده شدم
چهگونه با تو بگویم «محال زاده شدم»
اسیر چنگ ابوجهل عاقلم اما...
در آرزوی محمد بلال زادهشدم
قسم به سرخترین سیب، عشق این دل من
که با تمام رسیدن چه کال زاده شدم
و بعد مثل غزل در حریم خاطرهها
به روی بستر سبز خیال زاده شدم
به بیقراری یک گله اسب میمانم
در اضطراب پریشان یال زاده شدم
و در هوای پریدن به سمت مبهم عشق
به طرح روشن و بیتاب بال زاده شدم
همیشه دربهدر ِ یک جواب سرشارم
ببین به هیأت گنک سوال زاده شدم
به زخمهای تو سوگند ای هماره گذر
بهسان زخم تو من نیز لال زاده شدم
ترانه زار صدایم به رنگ آینه شد
به یاد عصمت چشمت زلال زاده شدم
جنوب گرم نگاهت هزار کارون داشت
و من به رنگ دو چشمت شمال زاده شدم
سپهر روشن ایمان زمین تیرهی درد
در آشنایی این دو حلال زاده شدم ..
#محسن_بارانی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مونامو
<unknown>
#آرانژویه را ژوکن به سال ۱۹۳۹ در پاریس نوشت . ۲۸ سال بعد ریچارد آنتونی مصری تبار آن را بدین شکل اجرا کرد تا یک از پرشنونده تربن و دوست داشتنی ترین قطعات موسیقی جهان با نام #مون_امو ( عشق من ) پرآوازه شود ..
مرا سه دهه است که با این قطعه نجواهاست..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مرا سه دهه است که با این قطعه نجواهاست..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️آذر _ماه_آخر_پاییز
#رادیوچهرازی*
... اون یکی رُ یادته رشید بود؟
دستاشو تکون میداد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو میگفت: لبت کجاست که خاک چشم بهراه است.
یهبارم خیال کردیم داره واسه دلبر میخونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟
عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین.
آدم بهدلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده...
*دکتر ابراهیم چهرازی ( متولد ۱۲۸۷ در باغبهادران اصفهان متوفا ۱۳۸۹ امریکا) از نخستین ( و شاید نخستین) روانپزشکی بود که بهطور جدی در پی ترویج درست معنای جنون بود. او در سال ۱۳۱۷ نخستین کتاب اخلاق پزشکی را به نام طبیب و جامعه چاپ کرد و در سال بعد ۱۳۱۸ بخش نورولوژی بیمارستان شهرداری ( روزبه) را با نام بیمارستان دکتر چهرازی افتتاح کرد..
او سالهای سال همراه همکاران دیگرش در دانشگاه مشغول خدمت بود و رسیدهگیهای خاصی نیز در روستای باغبهادران لنجان داشت.
در دههی بیست و سی قرن گذشته ی خورشیدی بین جوانان تهران به شوخی مرسوم بود که فلانی را باید بفرستیم پیش دکتر چهرازی
عدهای که من نمیشناسم با پادکست بسیار قوی رادیو چهرازی در رسانههای اجتماعی کاری سترگ ارائه دادهاند که به گمانم نا تمام رها شده است.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رادیوچهرازی*
... اون یکی رُ یادته رشید بود؟
دستاشو تکون میداد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو میگفت: لبت کجاست که خاک چشم بهراه است.
یهبارم خیال کردیم داره واسه دلبر میخونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟
عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین.
آدم بهدلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده...
*دکتر ابراهیم چهرازی ( متولد ۱۲۸۷ در باغبهادران اصفهان متوفا ۱۳۸۹ امریکا) از نخستین ( و شاید نخستین) روانپزشکی بود که بهطور جدی در پی ترویج درست معنای جنون بود. او در سال ۱۳۱۷ نخستین کتاب اخلاق پزشکی را به نام طبیب و جامعه چاپ کرد و در سال بعد ۱۳۱۸ بخش نورولوژی بیمارستان شهرداری ( روزبه) را با نام بیمارستان دکتر چهرازی افتتاح کرد..
او سالهای سال همراه همکاران دیگرش در دانشگاه مشغول خدمت بود و رسیدهگیهای خاصی نیز در روستای باغبهادران لنجان داشت.
در دههی بیست و سی قرن گذشته ی خورشیدی بین جوانان تهران به شوخی مرسوم بود که فلانی را باید بفرستیم پیش دکتر چهرازی
عدهای که من نمیشناسم با پادکست بسیار قوی رادیو چهرازی در رسانههای اجتماعی کاری سترگ ارائه دادهاند که به گمانم نا تمام رها شده است.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️شور و شعوری که به دامان
غاصبان افتاد..
فکر کنید شما متولد مثلن دههی ۱۳۳۰ هستید و سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ است یک نسل نوجوان و جوان در سراسر ایران حالا سواد دارند و همهگی شان دنبال هویت خویشاند .. نام سید جمال هست، محمد نخشب هست، طالقانی و شریعتی هست و... اقبال پنجه در پنجه ی هگل و مارکس و... افکنده هم اینگونه میسروده که :
چون چراغ لاله سوزم در شبستان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
«احیای تفکر دینی» و «سیر فلسفه در ایران» و ...
چنین سرودههایی که هنوز از پس دههها خون در رگ میجوشاند ...
خواستم بگویم : بیشتر و با دقت تر تاریخ تحولات این منطقه به ویژه ایران جان را مطالعه کنیم و ببینیم چه بود و چرا چنین شد.. تا از تکرار های جانفرسا رها شویم..
مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز
دامان گل و لاله کشیدن دگر آموز
اندر دلک غنچه خزیدن دگر آموز
موئینه به بر کردی و بی ذوق تپیدی
آنگونه تپیدی که بجائی نرسیدی
در انجمن شوق تپیدن دگر آموز
کافر دل آواره دگر باره به او بند
بر خویش گشا دیده و از غیر فروبند
دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز
دم چیست پیام است شنیدی نشنیدی
در خاک تو یک جلوهی عام است ندیدی
دیدن دگر آموز شنیدن دگر آموز
ما چشم عقاب و دل شهباز نداریم
چون مرغ سرا لذت پرواز نداریم
ای مرغسرا خیز و پریدن دگر آموز
تخت جم و دارا سر راهی نفروشند
این کوه گران است بکاهی نفروشند
با خون دل خویش خریدن دگر آموز
نالیدی و تقدیر همان است که بود است
آن حلقهٔ زنجیر همان است که بود است
نومید مشو ناله کشیدن دگر آموز
وا سوخته ئی یک شرر از داغ جگر گیر
یک چند بخود پیچ و نیستان همه در گیر
چون شعله بهخاشاک دویدن دگر آموز
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
غاصبان افتاد..
فکر کنید شما متولد مثلن دههی ۱۳۳۰ هستید و سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ است یک نسل نوجوان و جوان در سراسر ایران حالا سواد دارند و همهگی شان دنبال هویت خویشاند .. نام سید جمال هست، محمد نخشب هست، طالقانی و شریعتی هست و... اقبال پنجه در پنجه ی هگل و مارکس و... افکنده هم اینگونه میسروده که :
چون چراغ لاله سوزم در شبستان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
«احیای تفکر دینی» و «سیر فلسفه در ایران» و ...
چنین سرودههایی که هنوز از پس دههها خون در رگ میجوشاند ...
خواستم بگویم : بیشتر و با دقت تر تاریخ تحولات این منطقه به ویژه ایران جان را مطالعه کنیم و ببینیم چه بود و چرا چنین شد.. تا از تکرار های جانفرسا رها شویم..
مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز
دامان گل و لاله کشیدن دگر آموز
اندر دلک غنچه خزیدن دگر آموز
موئینه به بر کردی و بی ذوق تپیدی
آنگونه تپیدی که بجائی نرسیدی
در انجمن شوق تپیدن دگر آموز
کافر دل آواره دگر باره به او بند
بر خویش گشا دیده و از غیر فروبند
دیدن دگر آموز و ندیدن دگر آموز
دم چیست پیام است شنیدی نشنیدی
در خاک تو یک جلوهی عام است ندیدی
دیدن دگر آموز شنیدن دگر آموز
ما چشم عقاب و دل شهباز نداریم
چون مرغ سرا لذت پرواز نداریم
ای مرغسرا خیز و پریدن دگر آموز
تخت جم و دارا سر راهی نفروشند
این کوه گران است بکاهی نفروشند
با خون دل خویش خریدن دگر آموز
نالیدی و تقدیر همان است که بود است
آن حلقهٔ زنجیر همان است که بود است
نومید مشو ناله کشیدن دگر آموز
وا سوخته ئی یک شرر از داغ جگر گیر
یک چند بخود پیچ و نیستان همه در گیر
چون شعله بهخاشاک دویدن دگر آموز
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پریشان_سرودهها
⭕️⭕️زمان
-( پایان جنگها)
به جنگزیستان ِ بددهان
کینکشان ِ ناسزا زبان
که با خشم و نفرت و نبرد و مرگ و حذف دیگران،
زندهاند و زندهگی را مرگ میکنند
بگو:
روزگار ِانتهای جنگ هاست
ماندن یا نماندن را به دست زمان بسپار
بهترین برگزیننده اوست
کار خویش را
متاع خویش را
ارائه کن
علیه من و کار من نجنگ
ارائه کن تمام طرح خویش را
زمان حکم ماندگاری مرا و یا تو را
روانه میکند..
#محسن_یارمحمدی ۲۹ آذر ۱۴۰۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️زمان
-( پایان جنگها)
به جنگزیستان ِ بددهان
کینکشان ِ ناسزا زبان
که با خشم و نفرت و نبرد و مرگ و حذف دیگران،
زندهاند و زندهگی را مرگ میکنند
بگو:
روزگار ِانتهای جنگ هاست
ماندن یا نماندن را به دست زمان بسپار
بهترین برگزیننده اوست
کار خویش را
متاع خویش را
ارائه کن
علیه من و کار من نجنگ
ارائه کن تمام طرح خویش را
زمان حکم ماندگاری مرا و یا تو را
روانه میکند..
#محسن_یارمحمدی ۲۹ آذر ۱۴۰۳
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#نوسروده
من،
تو را
نه بر دروازه های طلایی بابل دیدم
_میان لوح حمورابی_
نه با سرمه ی سپاهان
_در تلألوی ازلی کاشی های آبی_
کلئوپاترا نبودی در کجاوه ی فرعون
تا آمده باشی برای بازدید هرمها
من نیز نه آشیل بودم و نه پاریس
_با آن زیبایی مهوع_
حتا نه از کوچه باغهای نشابور
نه از هزاره ی آهوی گمشده ای دور
مردی خسته گذشته بود از ترافیک جاودانه ی_ پل فردیس ....
من تو را در همین سه راه گوهردشت
_آنوقتها که چهار راه هروره باد نبود_
کنار خانه ای از آجر
در ظل آفتاب دیدم
و یاسهای سپیدی
که در صلات تابستان
دستهای زلالت را رسانده بود به وسوسه ی
چیدن گناه و جنون
من نه عطشان دجله بودم
نه تشنه ی جیحون
نَمی که نشسته بود به داغ لبهای دخترک
تشنهگی مرا بس بود
دختری که هیچگاه ندانست چرا صدای سه تار
همیشه غمگین است
اتوبوس آمده بود
_که سهم من این است..
#محسن_بارانی اردیبهشت ۹۹
@niyzestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من،
تو را
نه بر دروازه های طلایی بابل دیدم
_میان لوح حمورابی_
نه با سرمه ی سپاهان
_در تلألوی ازلی کاشی های آبی_
کلئوپاترا نبودی در کجاوه ی فرعون
تا آمده باشی برای بازدید هرمها
من نیز نه آشیل بودم و نه پاریس
_با آن زیبایی مهوع_
حتا نه از کوچه باغهای نشابور
نه از هزاره ی آهوی گمشده ای دور
مردی خسته گذشته بود از ترافیک جاودانه ی_ پل فردیس ....
من تو را در همین سه راه گوهردشت
_آنوقتها که چهار راه هروره باد نبود_
کنار خانه ای از آجر
در ظل آفتاب دیدم
و یاسهای سپیدی
که در صلات تابستان
دستهای زلالت را رسانده بود به وسوسه ی
چیدن گناه و جنون
من نه عطشان دجله بودم
نه تشنه ی جیحون
نَمی که نشسته بود به داغ لبهای دخترک
تشنهگی مرا بس بود
دختری که هیچگاه ندانست چرا صدای سه تار
همیشه غمگین است
اتوبوس آمده بود
_که سهم من این است..
#محسن_بارانی اردیبهشت ۹۹
@niyzestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
انسان خودبین لاجرم خودپرست است و چنین انسانی بیشک مستبد...
و بزرگترین خروجی مثلث خودبینی ، خودپرستی و استبداد ترس است. همین است که تمامی دیکتاتورهای تاریخ ترسوترین و جبانترین انسانهای جهانانند.
نشان میخواهی؟ بزرگترین شجاعت پذیرش غلطها و قبول شکست است و هیچ دیکتاتوری را نشان نخواهی داد که خطا و شکست خویش را بپذیرد ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
انسان خودبین لاجرم خودپرست است و چنین انسانی بیشک مستبد...
و بزرگترین خروجی مثلث خودبینی ، خودپرستی و استبداد ترس است. همین است که تمامی دیکتاتورهای تاریخ ترسوترین و جبانترین انسانهای جهانانند.
نشان میخواهی؟ بزرگترین شجاعت پذیرش غلطها و قبول شکست است و هیچ دیکتاتوری را نشان نخواهی داد که خطا و شکست خویش را بپذیرد ...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️پندستان
جهان ما ، بهویژه زیستجهان ِ انسان ایرانی، جهان نشانهها و آیات است. و کشف و فهم درست نشانههاست که منجر به کامیابی و رستگاری میشود.
مثلن وقتی در جامعهای اکثر مردم در برابر تابلوهای یک حاکمیت و چهرههای مشهور و روی صحنهی آن ، احساس بیگانهگی کنند و چهره و حرفها و.. ایشان را چهره و حرف خویش ندانند کار آن حاکمیت و حاکمان تمام شدهاست. خلاصه اینکه وقتی ملتی حاکمان را از جنس خود و شبیه خویش ندانند ما با حاکمیتی ساقط روبهرو ایم..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جهان ما ، بهویژه زیستجهان ِ انسان ایرانی، جهان نشانهها و آیات است. و کشف و فهم درست نشانههاست که منجر به کامیابی و رستگاری میشود.
مثلن وقتی در جامعهای اکثر مردم در برابر تابلوهای یک حاکمیت و چهرههای مشهور و روی صحنهی آن ، احساس بیگانهگی کنند و چهره و حرفها و.. ایشان را چهره و حرف خویش ندانند کار آن حاکمیت و حاکمان تمام شدهاست. خلاصه اینکه وقتی ملتی حاکمان را از جنس خود و شبیه خویش ندانند ما با حاکمیتی ساقط روبهرو ایم..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یلدا#
#چله
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشیدجو بو که برآید..
سوای برخی دعاوی در بارهی ریشهشناسی یا مالکیت و... دربارهی آیینهای ماندگار یک نکته را هرگز فراموش نکنید.
پیدایش ، ماندگاری و گرامیداشت آیینها بیشک ربطی استوار با #معنابخشی دارد.
هزاران هزار سال است که انسان ، این چشم و دیدهی جهان ، تلاش دارد تا با معنا دادن به این بیکرانه ی ابله و تهی ، از آن جایی بسازد برای زندهگی ... زندهگی انسانی بدون هر چیزی امکان پذیر است الا بدون معنا ..
و به گمان من انسان زیسته در فلات ایران هزاران سال پیش خورشید را عامل زندهگی معنا دیده و بعد گفته که «مهر» در هیأت انسان در شب یک غار ( تاریک ترین شب ) چونان شعلهای زاده شده تا پهنهی بیکران تهی و سیاه هستی را گرما ، نور و .... زندهگی بدهد.
شما اتفاقی بگیرید این را که نام مراد و مرید مولانای گم شده در نیستی «شمس» است و او بگوید : مرده بدم زنده شدم و... من نمیگیرم ..
باری شب یلدا برای انسان معناساز ایرانی شب نیستی است. اما نیستی در خود متوقف نمیشود چون در سیاهترین شب قرار است مهر متولد شود. یادتان باشد مهر در هیأت انسان زاده میشود. به عبارتی یلدا شب تولد من و تو و ماست شب تولد انسانی که آمده این پهنهی ابله تهی و سیاه را معنا بدهد ...
میلادتان فرخنده باد ... وجودتان آفتاب
#محسن_یارمحمدی #ایران #مهرآگاهی #دکترمحسن _یارمحمدی
https://www.instagram.com/reel/DDzljJyy27J/?igsh=MTZqMWJhNnZxbnRxZg==
#چله
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشیدجو بو که برآید..
سوای برخی دعاوی در بارهی ریشهشناسی یا مالکیت و... دربارهی آیینهای ماندگار یک نکته را هرگز فراموش نکنید.
پیدایش ، ماندگاری و گرامیداشت آیینها بیشک ربطی استوار با #معنابخشی دارد.
هزاران هزار سال است که انسان ، این چشم و دیدهی جهان ، تلاش دارد تا با معنا دادن به این بیکرانه ی ابله و تهی ، از آن جایی بسازد برای زندهگی ... زندهگی انسانی بدون هر چیزی امکان پذیر است الا بدون معنا ..
و به گمان من انسان زیسته در فلات ایران هزاران سال پیش خورشید را عامل زندهگی معنا دیده و بعد گفته که «مهر» در هیأت انسان در شب یک غار ( تاریک ترین شب ) چونان شعلهای زاده شده تا پهنهی بیکران تهی و سیاه هستی را گرما ، نور و .... زندهگی بدهد.
شما اتفاقی بگیرید این را که نام مراد و مرید مولانای گم شده در نیستی «شمس» است و او بگوید : مرده بدم زنده شدم و... من نمیگیرم ..
باری شب یلدا برای انسان معناساز ایرانی شب نیستی است. اما نیستی در خود متوقف نمیشود چون در سیاهترین شب قرار است مهر متولد شود. یادتان باشد مهر در هیأت انسان زاده میشود. به عبارتی یلدا شب تولد من و تو و ماست شب تولد انسانی که آمده این پهنهی ابله تهی و سیاه را معنا بدهد ...
میلادتان فرخنده باد ... وجودتان آفتاب
#محسن_یارمحمدی #ایران #مهرآگاهی #دکترمحسن _یارمحمدی
https://www.instagram.com/reel/DDzljJyy27J/?igsh=MTZqMWJhNnZxbnRxZg==
#حیرتستان
شما میگویید: جهنم وجود ندارد ؟!
باید در باورتان تجدید نظر کنید.
جهنم رمزی است برای افرادی یا موقعیتی یا...
جهنم وجود دارد و اصلیترین ویژهگیاش این است که هرگز سیر نمیشود..
پ.ن: جدای همهی سوزاندن ها و هدر دادنهای هرآنچه که هست (از خدا تا خاک و سنگ) ما یادمان هست که طی هشت سال حدود ۸۰۰میلیارد دلار را سوزاندند و دود کردند و حالا دنبال اندوختههای روز مبادای مردمند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شما میگویید: جهنم وجود ندارد ؟!
باید در باورتان تجدید نظر کنید.
جهنم رمزی است برای افرادی یا موقعیتی یا...
جهنم وجود دارد و اصلیترین ویژهگیاش این است که هرگز سیر نمیشود..
پ.ن: جدای همهی سوزاندن ها و هدر دادنهای هرآنچه که هست (از خدا تا خاک و سنگ) ما یادمان هست که طی هشت سال حدود ۸۰۰میلیارد دلار را سوزاندند و دود کردند و حالا دنبال اندوختههای روز مبادای مردمند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️فروغستان
- ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
... زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصلها را میدانم
و حرف لحظهها را میفهمم
نجاتدهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
- ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
... زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصلها را میدانم
و حرف لحظهها را میفهمم
نجاتدهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹