میهندوستی کثرتگرا؛ بدیلی برای ناسیونالیسم ملی و قومی
#هویت_مطلوب_ما
همانطور که در فرسته پیشین آمد برابر ناسیونالیسم ملی راستگرا و ناسیونالیسم قومی چپگرا باید پاتریوتیسم و میهندوستی کثرتگرا سخن گفت. پاتریوتیسم پلورالیستی یا میهندوستی کثرتگرا به نوعی از میهندوستی اشاره دارد که در آن تنوع فرهنگی، قومی و اجتماعی در یک کشور مورد احترام و ارزشگذاری قرار میگیرد. این مفهوم بر این اصل استوار است که عشق به میهن نباید به معنای نادیده گرفتن یا کنار گذاشتن تفاوتها و تنوعهای موجود در جامعه باشد.
۱. تعریف پاتریوتیسم پلورالیستی:
• پاتریوتیسم پلورالیستی به معنای عشق و وفاداری به میهن است، اما این عشق شامل پذیرش و احترام به تنوعهای فرهنگی، قومی، زبانی و مذهبی در داخل کشور میشود. به عبارت دیگر، این نوع میهندوستی بر پایهی همزیستی مسالمتآمیز و تعامل مثبت میان گروههای مختلف جامعه بنا شده است.
۲. احترام به تنوع:
• یکی از اصول کلیدی پاتریوتیسم پلورالیستی، احترام به هویتها و فرهنگهای مختلف است. این نوع میهندوستی تأکید دارد که هر گروه فرهنگی باید حق داشته باشد تا فرهنگ، زبان و هویت خود را حفظ کند و در عین حال بخشی از یک کل بزرگتر (کشور) باشد.
۳. مقابله با نژادپرستی و قومگرایی:
• پاتریوتیسم پلورالیستی بهطور طبیعی با هرگونه نژادپرستی، قومگرایی یا تبعیض علیه گروههای خاص مخالفت میکند. این نوع میهندوستی بر این باور است که همه شهروندان، صرف نظر از قومیت یا فرهنگشان، باید حقوق برابر و فرصتهای یکسان داشته باشند.
۴. تقویت همبستگی اجتماعی:
• این نوع میهندوستی میتواند به تقویت همبستگی اجتماعی کمک کند. با پذیرش و احترام به تفاوتها، افراد احساس تعلق بیشتری به جامعه دارند و این میتواند منجر به ایجاد یک فضای اجتماعی سالمتر و پایدارتر شود.
۵. چالشها و انتقادات:
• یکی از چالشهای پاتریوتیسم پلورالیستی، مقابله با دیدگاههای ملیگرایانهای است که بر یکسانسازی فرهنگها تأکید دارند. برخی ممکن است بگویند که این نوع میهندوستی میتواند باعث تضعیف هویت ملی شود. اما طرفداران پاتریوتیسم پلورالیستی بر این باورند که تنوع نه تنها تضعیفکننده نیست بلکه میتواند غنای فرهنگی و اجتماعی یک کشور را افزایش دهد.
• پاتریوتیسم پلورالیستی یا میهندوستی کثرتگرا بهعنوان یک رویکرد مدرن به مفهوم میهندوستی، تأکید بر احترام به تنوع و همزیستی مسالمتآمیز دارد. این نوع میهندوستی میتواند به ایجاد جامعهای عادلانهتر و پایدارتر کمک کند که در آن همه افراد، صرف نظر از تفاوتهایشان، احساس تعلق و امنیت کنند.
https://www.instagram.com/p/DENpxRrSHNN/?igsh=M2xzbGw0dWlia2Z6
#هویت_مطلوب_ما
همانطور که در فرسته پیشین آمد برابر ناسیونالیسم ملی راستگرا و ناسیونالیسم قومی چپگرا باید پاتریوتیسم و میهندوستی کثرتگرا سخن گفت. پاتریوتیسم پلورالیستی یا میهندوستی کثرتگرا به نوعی از میهندوستی اشاره دارد که در آن تنوع فرهنگی، قومی و اجتماعی در یک کشور مورد احترام و ارزشگذاری قرار میگیرد. این مفهوم بر این اصل استوار است که عشق به میهن نباید به معنای نادیده گرفتن یا کنار گذاشتن تفاوتها و تنوعهای موجود در جامعه باشد.
۱. تعریف پاتریوتیسم پلورالیستی:
• پاتریوتیسم پلورالیستی به معنای عشق و وفاداری به میهن است، اما این عشق شامل پذیرش و احترام به تنوعهای فرهنگی، قومی، زبانی و مذهبی در داخل کشور میشود. به عبارت دیگر، این نوع میهندوستی بر پایهی همزیستی مسالمتآمیز و تعامل مثبت میان گروههای مختلف جامعه بنا شده است.
۲. احترام به تنوع:
• یکی از اصول کلیدی پاتریوتیسم پلورالیستی، احترام به هویتها و فرهنگهای مختلف است. این نوع میهندوستی تأکید دارد که هر گروه فرهنگی باید حق داشته باشد تا فرهنگ، زبان و هویت خود را حفظ کند و در عین حال بخشی از یک کل بزرگتر (کشور) باشد.
۳. مقابله با نژادپرستی و قومگرایی:
• پاتریوتیسم پلورالیستی بهطور طبیعی با هرگونه نژادپرستی، قومگرایی یا تبعیض علیه گروههای خاص مخالفت میکند. این نوع میهندوستی بر این باور است که همه شهروندان، صرف نظر از قومیت یا فرهنگشان، باید حقوق برابر و فرصتهای یکسان داشته باشند.
۴. تقویت همبستگی اجتماعی:
• این نوع میهندوستی میتواند به تقویت همبستگی اجتماعی کمک کند. با پذیرش و احترام به تفاوتها، افراد احساس تعلق بیشتری به جامعه دارند و این میتواند منجر به ایجاد یک فضای اجتماعی سالمتر و پایدارتر شود.
۵. چالشها و انتقادات:
• یکی از چالشهای پاتریوتیسم پلورالیستی، مقابله با دیدگاههای ملیگرایانهای است که بر یکسانسازی فرهنگها تأکید دارند. برخی ممکن است بگویند که این نوع میهندوستی میتواند باعث تضعیف هویت ملی شود. اما طرفداران پاتریوتیسم پلورالیستی بر این باورند که تنوع نه تنها تضعیفکننده نیست بلکه میتواند غنای فرهنگی و اجتماعی یک کشور را افزایش دهد.
• پاتریوتیسم پلورالیستی یا میهندوستی کثرتگرا بهعنوان یک رویکرد مدرن به مفهوم میهندوستی، تأکید بر احترام به تنوع و همزیستی مسالمتآمیز دارد. این نوع میهندوستی میتواند به ایجاد جامعهای عادلانهتر و پایدارتر کمک کند که در آن همه افراد، صرف نظر از تفاوتهایشان، احساس تعلق و امنیت کنند.
https://www.instagram.com/p/DENpxRrSHNN/?igsh=M2xzbGw0dWlia2Z6
چه میشد اگر علیبنابیطالب به جای پیامبر بر خلافت مینشست؟
گاهی یک اتفاق، تاریخ را به انحراف میکشاند. پیشتر پاسخ داده شد که چه میشد اگر اسلامیسم و بنیادگرایی دینی در جهان اسلام به وجود نمیآمد؟ اینجا پاسخ داده میشود چه میشد اگر در سقیفه به جای ابوبکر علی به خلافت میرسید؟ مسلما همانطور اگر که بنیادگرایی دینی متولد نمیشد جهان اسلام در صلح بیشتری بود، اگر در تاریخ به عقب برویم، اگر در سقیفه علی به خلافت میرسید نیز وضعیت چنین میشد.
۱. وحدت مسلمانان:
• علی به عنوان داماد و پسرعموی پیامبر، و همچنین به دلیل نزدیکی به او، ممکن بود وحدت بیشتری در جامعه اسلامی ایجاد کند و اختلافات فرقهای را کاهش دهد و از وقوع جنگهایی مانند جنگ جمل و جنگ صفین جلوگیری شود.
۲. سیاستورزی اخلاقی:
• علی به عنوان یک رهبر با اصول اخلاقی و عدالت شناخته میشود. ممکن بود رویکرد او به خلافت، تأکید بیشتری بر عدالت اجتماعی و حقوق بشر داشته باشد. سیاستهای او ممکن بود به سمت عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت سوق پیدا کند، که ممکن بود با مقاومتهایی از سوی طبقات مرفه و قدرتمند روبرو شود.
۳. نبود شکاف مذهبی:
• با توجه به اینکه علی یکی از شخصیتهای کلیدی در تاریخ تشیع است، انتخاب او به عنوان خلیفه ممکن بود تاریخ تشیع را به طور قابل توجهی تغییر دهد و شاید از ابتدا تفکیک بین تشیع و تسنن شکل نمیگرفت. اگر علی بلافاصله پس از پیامبر به خلافت میرسید، شاید این شکاف مذهبی به شکلی دیگر یا اصلاً به وجود نمیآمد.
• جنگها و فتنهها: ممکن بود جنگها و فتنههای بعدی مانند قیام یزید علیه حسین بن علی و دیگر حوادث تاریخی تحت تأثیر قرار گیرد.
۴. تفسیر و اجرای شریعت:
• علی به عنوان یکی از آگاهترین افراد به تعالیم پیامبر، ممکن بود تفسیر و اجرای شریعت را به شکلی دقیقتر و نزدیکتر به سیره نبوی پیش ببرد.
• این امر میتوانست بر شکلگیری فقه و حقوق اسلامی تأثیرگذار باشد و ممکن بود برخی از اختلافات فقهی که بعدها میان مذاهب اسلامی به وجود آمد، کاهش یابد.
۵. تأثیر بر توسعه علمی و فرهنگی:
• رهبری علی ممکن بود به توسعه فقه و فلسفه اسلامی در جهتهای جدید کمک کند، علی به عنوان یکی از بزرگان علم و دانش در اسلام، ممکن بود بیشتر بر توسعه علمی و فرهنگی تأکید کند.
۶. جنگها و توسعه امپراتوری:
او مخالف فتوحات خلفا بود. اگر نخستین خلیفه بود ممکن بود اولویتهای متفاوتی داشته باشد، مثلاً تمرکز بیشتر بر تقویت داخلی جامعه اسلامی به جای گسترش قلمرو. این امر میتوانست بر روند تاریخی فتوحات اسلامی و تعاملات با امپراتوریهای همسایه تأثیر بگذارد.
https://www.instagram.com/p/DESNULNOocj/?igsh=b2N0bTBuMmkxNDg5
گاهی یک اتفاق، تاریخ را به انحراف میکشاند. پیشتر پاسخ داده شد که چه میشد اگر اسلامیسم و بنیادگرایی دینی در جهان اسلام به وجود نمیآمد؟ اینجا پاسخ داده میشود چه میشد اگر در سقیفه به جای ابوبکر علی به خلافت میرسید؟ مسلما همانطور اگر که بنیادگرایی دینی متولد نمیشد جهان اسلام در صلح بیشتری بود، اگر در تاریخ به عقب برویم، اگر در سقیفه علی به خلافت میرسید نیز وضعیت چنین میشد.
۱. وحدت مسلمانان:
• علی به عنوان داماد و پسرعموی پیامبر، و همچنین به دلیل نزدیکی به او، ممکن بود وحدت بیشتری در جامعه اسلامی ایجاد کند و اختلافات فرقهای را کاهش دهد و از وقوع جنگهایی مانند جنگ جمل و جنگ صفین جلوگیری شود.
۲. سیاستورزی اخلاقی:
• علی به عنوان یک رهبر با اصول اخلاقی و عدالت شناخته میشود. ممکن بود رویکرد او به خلافت، تأکید بیشتری بر عدالت اجتماعی و حقوق بشر داشته باشد. سیاستهای او ممکن بود به سمت عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت سوق پیدا کند، که ممکن بود با مقاومتهایی از سوی طبقات مرفه و قدرتمند روبرو شود.
۳. نبود شکاف مذهبی:
• با توجه به اینکه علی یکی از شخصیتهای کلیدی در تاریخ تشیع است، انتخاب او به عنوان خلیفه ممکن بود تاریخ تشیع را به طور قابل توجهی تغییر دهد و شاید از ابتدا تفکیک بین تشیع و تسنن شکل نمیگرفت. اگر علی بلافاصله پس از پیامبر به خلافت میرسید، شاید این شکاف مذهبی به شکلی دیگر یا اصلاً به وجود نمیآمد.
• جنگها و فتنهها: ممکن بود جنگها و فتنههای بعدی مانند قیام یزید علیه حسین بن علی و دیگر حوادث تاریخی تحت تأثیر قرار گیرد.
۴. تفسیر و اجرای شریعت:
• علی به عنوان یکی از آگاهترین افراد به تعالیم پیامبر، ممکن بود تفسیر و اجرای شریعت را به شکلی دقیقتر و نزدیکتر به سیره نبوی پیش ببرد.
• این امر میتوانست بر شکلگیری فقه و حقوق اسلامی تأثیرگذار باشد و ممکن بود برخی از اختلافات فقهی که بعدها میان مذاهب اسلامی به وجود آمد، کاهش یابد.
۵. تأثیر بر توسعه علمی و فرهنگی:
• رهبری علی ممکن بود به توسعه فقه و فلسفه اسلامی در جهتهای جدید کمک کند، علی به عنوان یکی از بزرگان علم و دانش در اسلام، ممکن بود بیشتر بر توسعه علمی و فرهنگی تأکید کند.
۶. جنگها و توسعه امپراتوری:
او مخالف فتوحات خلفا بود. اگر نخستین خلیفه بود ممکن بود اولویتهای متفاوتی داشته باشد، مثلاً تمرکز بیشتر بر تقویت داخلی جامعه اسلامی به جای گسترش قلمرو. این امر میتوانست بر روند تاریخی فتوحات اسلامی و تعاملات با امپراتوریهای همسایه تأثیر بگذارد.
https://www.instagram.com/p/DESNULNOocj/?igsh=b2N0bTBuMmkxNDg5
چرا بنیادگرایی دینی هنوز در جهان اسلام جذابیت دارد؟
در دوران پسااستعمار در خاورمیانه، مردم این منطقه دست به هویتطلبی ضداستعماری زدند. عدهای به سمت ناسیونالیسم، عدهای مارکسیسم و عدهای اسلامیسم رفتند. ناسیونالیسم و مارکسیسم تقریبا در جهان اسلام از میان رفته است اما اسلامگرایی هنوز با جذابیت و هوادار دارد. اما علت این جذابیت چیست؟ در اسلایدها و پانوشت به این مسأله پرداخته میشود.
۱.احساس هویت و تعلق:
• بنیادگرایی دینی معمولاً بر اصول و ارزشهای سنتی تأکید دارد که میتواند احساس هویت و تعلق به یک گروه یا جامعه را تقویت کند. در دنیای مدرن، که بسیاری از هویتها تحت فشار قرار دارند، این احساس تعلق میتواند بسیار جذاب باشد.
۲. پاسخ به بحرانها:
• در شرایطی که جوامع اسلامی با بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه هستند، بنیادگرایی دینی به عنوان یک پاسخ ساده و روشن به این بحرانها ارائه میشود. این رویکرد میتواند به افراد احساس امنیت و ثبات بدهد.
۳. سادهسازی دین:
• بنیادگرایی دینی معمولاً دین را به صورت ساده و بدون پیچیدگیهای تفسیرهای مختلف ارائه میدهد. این سادگی میتواند برای افرادی که به دنبال راهحلهای سریع و واضح هستند، جذاب باشد.
۴. استفاده از رسانهها:
• بنیادگرایان معمولاً از رسانهها و فناوریهای نوین به خوبی استفاده میکنند تا پیامهای خود را گسترش دهند. این فعالیتها میتواند به جذب جوانان و افراد بیشتری کمک کند.
۵. تأکید بر «ما» در مقابل «آنها»:
• بنیادگرایی دینی معمولاً بر تفکیک بین «ما» (پیروان دین) و «آنها» (غیرپیروان یا مخالفان) تأکید دارد. این نوع تفکر میتواند احساس اتحاد و همبستگی را در میان پیروان تقویت کند.
۶. چالشهای جهانیسازی:
• جهانیسازی و تغییرات فرهنگی ممکن است باعث احساس بیهویتی در برخی افراد شود. بنیادگرایی دینی میتواند به عنوان یک واکنش به این تغییرات عمل کند و ارزشهای سنتی را دوباره زنده کند.
۷. نقش رهبران کاریزماتیک:
• بسیاری از گروههای بنیادگرا دارای رهبران کاریزماتیک هستند که توانایی جذب پیروان را دارند. این رهبران میتوانند پیامهای خود را به طرز مؤثری منتقل کنند و تأثیر زیادی بر پیروان داشته باشند.
اسلایدها در:
https://www.instagram.com/p/DEe6Wsmp3eY/?igsh=ejBnYzl6dWZhMTl1
در دوران پسااستعمار در خاورمیانه، مردم این منطقه دست به هویتطلبی ضداستعماری زدند. عدهای به سمت ناسیونالیسم، عدهای مارکسیسم و عدهای اسلامیسم رفتند. ناسیونالیسم و مارکسیسم تقریبا در جهان اسلام از میان رفته است اما اسلامگرایی هنوز با جذابیت و هوادار دارد. اما علت این جذابیت چیست؟ در اسلایدها و پانوشت به این مسأله پرداخته میشود.
۱.احساس هویت و تعلق:
• بنیادگرایی دینی معمولاً بر اصول و ارزشهای سنتی تأکید دارد که میتواند احساس هویت و تعلق به یک گروه یا جامعه را تقویت کند. در دنیای مدرن، که بسیاری از هویتها تحت فشار قرار دارند، این احساس تعلق میتواند بسیار جذاب باشد.
۲. پاسخ به بحرانها:
• در شرایطی که جوامع اسلامی با بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه هستند، بنیادگرایی دینی به عنوان یک پاسخ ساده و روشن به این بحرانها ارائه میشود. این رویکرد میتواند به افراد احساس امنیت و ثبات بدهد.
۳. سادهسازی دین:
• بنیادگرایی دینی معمولاً دین را به صورت ساده و بدون پیچیدگیهای تفسیرهای مختلف ارائه میدهد. این سادگی میتواند برای افرادی که به دنبال راهحلهای سریع و واضح هستند، جذاب باشد.
۴. استفاده از رسانهها:
• بنیادگرایان معمولاً از رسانهها و فناوریهای نوین به خوبی استفاده میکنند تا پیامهای خود را گسترش دهند. این فعالیتها میتواند به جذب جوانان و افراد بیشتری کمک کند.
۵. تأکید بر «ما» در مقابل «آنها»:
• بنیادگرایی دینی معمولاً بر تفکیک بین «ما» (پیروان دین) و «آنها» (غیرپیروان یا مخالفان) تأکید دارد. این نوع تفکر میتواند احساس اتحاد و همبستگی را در میان پیروان تقویت کند.
۶. چالشهای جهانیسازی:
• جهانیسازی و تغییرات فرهنگی ممکن است باعث احساس بیهویتی در برخی افراد شود. بنیادگرایی دینی میتواند به عنوان یک واکنش به این تغییرات عمل کند و ارزشهای سنتی را دوباره زنده کند.
۷. نقش رهبران کاریزماتیک:
• بسیاری از گروههای بنیادگرا دارای رهبران کاریزماتیک هستند که توانایی جذب پیروان را دارند. این رهبران میتوانند پیامهای خود را به طرز مؤثری منتقل کنند و تأثیر زیادی بر پیروان داشته باشند.
اسلایدها در:
https://www.instagram.com/p/DEe6Wsmp3eY/?igsh=ejBnYzl6dWZhMTl1
چه میشد اگر کودتای ۲۸ مرداد شکست میخورد و دولت مصدق ساقط نمیشد؟
#تاریخ_جایگزین_ما
در این پرونده به چه میشد اگرهای تاریخی دینی و سیاسی پرداخته میشود. پیشتر درباره تاریخ سیاسی در یک فرسته نشان دادیم که چه میشد اگر در سال ۵۷ به جای انقلاب قهرآمیز یک گذار مسالمتآمیز رخ میداد؟. در آن صورت وضعیت ایران بسیار بهتر میبود.
یکی از علل انقلاب را کودتای ۲۸ مرداد میدانند که این رخداد به آشتیناپذیری مخالفان با نظام پهلوی ختم شد. حال کمی به عقب میرویم و نگاهی میاندازیم به اینکه چه میشد اگر کودتای ۲۸ مرداد رخ نمیداد و دولت مصدق ساقط نمیشد؟ در این صورت نیز وضعیت ایران بسیار بهتر میشد. اسلایدها را ببینید:
https://www.instagram.com/p/DEhS-zpuo7z/?igsh=MWl6dTNvNTZ0bXo0MQ==
#تاریخ_جایگزین_ما
در این پرونده به چه میشد اگرهای تاریخی دینی و سیاسی پرداخته میشود. پیشتر درباره تاریخ سیاسی در یک فرسته نشان دادیم که چه میشد اگر در سال ۵۷ به جای انقلاب قهرآمیز یک گذار مسالمتآمیز رخ میداد؟. در آن صورت وضعیت ایران بسیار بهتر میبود.
یکی از علل انقلاب را کودتای ۲۸ مرداد میدانند که این رخداد به آشتیناپذیری مخالفان با نظام پهلوی ختم شد. حال کمی به عقب میرویم و نگاهی میاندازیم به اینکه چه میشد اگر کودتای ۲۸ مرداد رخ نمیداد و دولت مصدق ساقط نمیشد؟ در این صورت نیز وضعیت ایران بسیار بهتر میشد. اسلایدها را ببینید:
https://www.instagram.com/p/DEhS-zpuo7z/?igsh=MWl6dTNvNTZ0bXo0MQ==
چگونه رویکرد امپریالیستی امپراتوریهای ایران و روم منجر به سقوط این امپراطوریها توسط اعراب شد؟
#نقد_فتوحات_اسلامی
پیشتر گفته شد که فتوحات خلفای راشدین مبنایی شرعی نداشته و علیابن ابیطالب این فتوحات را متوقف ساخت. با این وجود یکی از علل این فتوحات واکنشی به رویکرد امپریالیستی امپراتوریهای ایران ساسانی و بیزانس رومی بر شبهجزیره عربستان بود.
جنگ ۲۵ ساله ایران و روم که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینهساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.
پس از ضعف این دو امپراتوری، اعراب ساسانیان را در نبرد قادسیه و رومیان را در نبرد یرموک شکست دادند و این نبردها شروعی بود برای فتوحات بیشتر.
امپراطوری ساسانی منقرض شد و پس از فتوحات اولیه، درگیریها بین اعراب و بیزانس برای قرنها ادامه یافت. این فتوحات باعث تضعیف شدید امپراتوری بیزانس شد و قلمرو آن را به مناطق کوچکتری در بالکان و آناتولی محدود کرد. این درگیریها تا زمان سقوط نهایی بیزانس در سال ۱۴۵۳ میلادی به دست خلافت عثمانی ادامه داشت.
متن کامل در:
https://www.instagram.com/p/DEuse78JjVk/?igsh=MWpsZXB1aWN0MWYzcg==
#نقد_فتوحات_اسلامی
پیشتر گفته شد که فتوحات خلفای راشدین مبنایی شرعی نداشته و علیابن ابیطالب این فتوحات را متوقف ساخت. با این وجود یکی از علل این فتوحات واکنشی به رویکرد امپریالیستی امپراتوریهای ایران ساسانی و بیزانس رومی بر شبهجزیره عربستان بود.
جنگ ۲۵ ساله ایران و روم که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینهساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.
پس از ضعف این دو امپراتوری، اعراب ساسانیان را در نبرد قادسیه و رومیان را در نبرد یرموک شکست دادند و این نبردها شروعی بود برای فتوحات بیشتر.
امپراطوری ساسانی منقرض شد و پس از فتوحات اولیه، درگیریها بین اعراب و بیزانس برای قرنها ادامه یافت. این فتوحات باعث تضعیف شدید امپراتوری بیزانس شد و قلمرو آن را به مناطق کوچکتری در بالکان و آناتولی محدود کرد. این درگیریها تا زمان سقوط نهایی بیزانس در سال ۱۴۵۳ میلادی به دست خلافت عثمانی ادامه داشت.
متن کامل در:
https://www.instagram.com/p/DEuse78JjVk/?igsh=MWpsZXB1aWN0MWYzcg==
در این پرونده به چه میشد اگرهای تاریخی دینی و سیاسی پرداخته میشود. در مبحث پیشین نشان داده شد اگر در سقیفه علیبنابیطالب به خلافت مینشست، سرگذشت جهان اسلام چگونه میبود.
حال در این فرسته به این مسأله میپردازیم که چه میشد اگر سلسله علویان (امامان تشیع) به جای سلسله امویان و عباسیان حکومت میکردند؟ در این صورت تاریخ اسلام ممکن بود به شکلهای متفاوتی تغییر کند. در این فرسته به برخی از این تغییرات احتمالی اشاره میشود:
https://www.instagram.com/p/DEuse78JjVk/?igsh=MWpsZXB1aWN0MWYzcg==
حال در این فرسته به این مسأله میپردازیم که چه میشد اگر سلسله علویان (امامان تشیع) به جای سلسله امویان و عباسیان حکومت میکردند؟ در این صورت تاریخ اسلام ممکن بود به شکلهای متفاوتی تغییر کند. در این فرسته به برخی از این تغییرات احتمالی اشاره میشود:
https://www.instagram.com/p/DEuse78JjVk/?igsh=MWpsZXB1aWN0MWYzcg==
چرا نمادهای استبداد دینی در اهل تشیع و اهل تسنن هنوز تجلیل میشوند؟
https://www.instagram.com/p/DE2f__bPkhT/?igsh=MXZsODNnd245dWQ2dA==
https://www.instagram.com/p/DE2f__bPkhT/?igsh=MXZsODNnd245dWQ2dA==
✍ چه میشد اگر نوگرایی دینی مهدی بازرگان پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بر بنیادگرایی دینی سید محمد بهشتی فرادست میشد؟
#تاریخ_جایگزین_ما
بهشتی در سال ۵۹ به رهبر انقلاب نامه مینویسد و میگوید باید میان ما و نهضت آزادی و جبهه ملی یک گروه را انتخاب کنید. او به تدریج حذف جریان مقابل از انقلاب را مدیریت نمود.
ابتدا پیشنویس قانون اساسی تهیه شده دولت بازرگان که مورد تأیید رهبر انقلاب و مراجع بود را کنار گذاشت و قانون اساسی مطلوب خود و جریان مطبوع خویش را نگاشت. بعدها دولت بازرگان عزم کرد که مجلس خبرگان را به علت این عمل منحل کند که نتوانست.
اما چه میشد اگر نوگرایی دینی مهدی بازرگان پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بر بنیادگرایی دینی سید محمد بهشتی فرادست میشد؟
۱) توسعه دموکراسی و آزادیهای مدنی
• بازرگان به عنوان یک شخصیت معتدل و طرفدار دموکراسی شناخته میشود. اگر نوگرایی او بر بنیادگرایی بهشتی غلبه میکرد، ممکن بود فضای سیاسی کشور به سمت دموکراسی و آزادیهای مدنی بیشتر سوق پیدا کند.
• این امر میتوانست منجر به ایجاد نهادهای مدنی قویتر و تقویت حقوق بشر در ایران شود.
۲) رویکرد ملایمتر به دین
• نوگرایی دینی بازرگان بر تفسیرهای مدرن و انسانی از دین تأکید دارد. اگر این رویکرد غالب میشد، ممکن بود تفسیرهای سختگیرانه و بنیادگرایانه از دین کاهش یابد و جامعه به سمت یک فضای مذهبی بازتر و متنوعتر حرکت کند.
• این تغییر میتوانست به کاهش تنشهای اجتماعی و فرهنگی کمک کند.
۳) توسعه اقتصادی و علمی
• بازرگان به اهمیت علم و فناوری در توسعه کشور اعتقاد داشت. اگر رویکرد او بر رویکردهای سنتیتر غلبه میکرد، ممکن بود سیاستهای اقتصادی و علمی کشور به سمت توسعه پایدار و نوآوری پیش برود.
• این امر میتوانست به رشد اقتصادی، افزایش سرمایهگذاری در آموزش و پژوهش و بهبود کیفیت زندگی مردم منجر شود.
۴) تأثیر بر سیاست خارجی
• رویکرد بازرگان به سیاست خارجی معمولاً بر همکاریهای بینالمللی و دیپلماسی تأکید دارد. اگر این رویکرد غالب میشد، ممکن بود روابط ایران با کشورهای دیگر بهبود یابد و ایران به عنوان یک کشور متعادلتر در صحنه جهانی شناخته شود.
• این تغییر میتوانست به کاهش تحریمها و افزایش تعاملات اقتصادی و فرهنگی بینالمللی منجر شود.
۵) کاهش تنشهای داخلی
• اگر نوگرایی دینی بازرگان بر بنیادگرایی غلبه میکرد، ممکن بود تنشهای داخلی بین گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی کاهش یابد و فضای عمومی کشور به سمت همبستگی و همکاری بیشتر حرکت کند.
• این امر میتوانست به ثبات سیاسی و اجتماعی بیشتری منجر شود.
در مجموع این تغییرات میتوانستند به نفع توسعه پایدار و ایجاد یک جامعه بازتر و دموکراتیکتر باشند.
https://www.instagram.com/p/DE-S_ryPNqR/?igsh=OHVnMmZobXFuemVr
#تاریخ_جایگزین_ما
بهشتی در سال ۵۹ به رهبر انقلاب نامه مینویسد و میگوید باید میان ما و نهضت آزادی و جبهه ملی یک گروه را انتخاب کنید. او به تدریج حذف جریان مقابل از انقلاب را مدیریت نمود.
ابتدا پیشنویس قانون اساسی تهیه شده دولت بازرگان که مورد تأیید رهبر انقلاب و مراجع بود را کنار گذاشت و قانون اساسی مطلوب خود و جریان مطبوع خویش را نگاشت. بعدها دولت بازرگان عزم کرد که مجلس خبرگان را به علت این عمل منحل کند که نتوانست.
اما چه میشد اگر نوگرایی دینی مهدی بازرگان پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بر بنیادگرایی دینی سید محمد بهشتی فرادست میشد؟
۱) توسعه دموکراسی و آزادیهای مدنی
• بازرگان به عنوان یک شخصیت معتدل و طرفدار دموکراسی شناخته میشود. اگر نوگرایی او بر بنیادگرایی بهشتی غلبه میکرد، ممکن بود فضای سیاسی کشور به سمت دموکراسی و آزادیهای مدنی بیشتر سوق پیدا کند.
• این امر میتوانست منجر به ایجاد نهادهای مدنی قویتر و تقویت حقوق بشر در ایران شود.
۲) رویکرد ملایمتر به دین
• نوگرایی دینی بازرگان بر تفسیرهای مدرن و انسانی از دین تأکید دارد. اگر این رویکرد غالب میشد، ممکن بود تفسیرهای سختگیرانه و بنیادگرایانه از دین کاهش یابد و جامعه به سمت یک فضای مذهبی بازتر و متنوعتر حرکت کند.
• این تغییر میتوانست به کاهش تنشهای اجتماعی و فرهنگی کمک کند.
۳) توسعه اقتصادی و علمی
• بازرگان به اهمیت علم و فناوری در توسعه کشور اعتقاد داشت. اگر رویکرد او بر رویکردهای سنتیتر غلبه میکرد، ممکن بود سیاستهای اقتصادی و علمی کشور به سمت توسعه پایدار و نوآوری پیش برود.
• این امر میتوانست به رشد اقتصادی، افزایش سرمایهگذاری در آموزش و پژوهش و بهبود کیفیت زندگی مردم منجر شود.
۴) تأثیر بر سیاست خارجی
• رویکرد بازرگان به سیاست خارجی معمولاً بر همکاریهای بینالمللی و دیپلماسی تأکید دارد. اگر این رویکرد غالب میشد، ممکن بود روابط ایران با کشورهای دیگر بهبود یابد و ایران به عنوان یک کشور متعادلتر در صحنه جهانی شناخته شود.
• این تغییر میتوانست به کاهش تحریمها و افزایش تعاملات اقتصادی و فرهنگی بینالمللی منجر شود.
۵) کاهش تنشهای داخلی
• اگر نوگرایی دینی بازرگان بر بنیادگرایی غلبه میکرد، ممکن بود تنشهای داخلی بین گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی کاهش یابد و فضای عمومی کشور به سمت همبستگی و همکاری بیشتر حرکت کند.
• این امر میتوانست به ثبات سیاسی و اجتماعی بیشتری منجر شود.
در مجموع این تغییرات میتوانستند به نفع توسعه پایدار و ایجاد یک جامعه بازتر و دموکراتیکتر باشند.
https://www.instagram.com/p/DE-S_ryPNqR/?igsh=OHVnMmZobXFuemVr
تکنوفئودالیسم؛ چهره جدید سرمایهداری
#خودآگاهی_دیجیتالی
همانطور که پیشتر گفته شد، سلطه زور و زر و تزویر در جهان پیشامدرن که توسط سلطنت، اشراف و روحانیت نمایندگی میشد، این بار در جهان مدرن توسط احزاب، سرمایهداران و رسانهها تداوم یافته است. اما وضعیت جدیدی با افزایش قدرت تکنوفئودالها در حال رخ دادن است.
تکنوفئودالیسم چهره جدید سرمایهداری است. چهرهای که به مدد شبکههای اجتماعی و رسانههای مربوطه، زر و تزویر را یکپارچه کرده و در حال همسویی با زور و قدرت است. به طور مثال ایلان ماسک ایکس و مارک زاکربرگ فیسبوک، اینستاگرام، واتس آپ و... را در اختیار دارند. ایلان ماسک نقش مهمی در پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر ایفا کرد.
در مراسم تحلیف ترامپ، ماسک، بزوس و زاکربرگ جایگاه ویژهای در مراسم داشتند و در کنار سایر مهمانان برجسته در سکو قرار گرفتند. در طول سال گذشته، این سه میلیاردر تلاشهایی برای جلب نظر ترامپ داشتهاند. ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا و اسپیسایکس، بیش از ۲۵۰ میلیون دلار به کمپین انتخاباتی ترامپ کمک مالی کرده است. ماسک از همکاران اصلی یک هیئت مشورتی جدید دولت ترامپ است. مارک زاکربرگ، مدیرعامل متا، و جف بزوس مدیرعامل آمازون نیز با کمکهای مالی و همسویی تلاش کردهاند به ترامپ نزدیک شوند.
تکنوفئودالیسم یا فئودالیسم فناورانه به وضعیتی اجتماعی و اقتصادی اشاره دارد که در آن قدرت و منابع به شدت متمرکز شدهاند و نهادهای بزرگ فناوری، مانند شرکتهای بزرگ فناوری، کنترل زیادی بر روی دادهها، اطلاعات و زیرساختهای دیجیتال دارند. این مفهوم به نوعی شباهت به ساختارهای فئودالی قدیم دارد که در آن زمین و منابع به دست لردها و اشراف بود و سایر افراد جامعه تحت کنترل و وابستگی آنها قرار داشتند.
در تکنوفئودالیسم، شرکتهای بزرگ فناوری میتوانند به عنوان "لردها" عمل کنند که بر زندگی روزمره افراد و کسبوکارها تسلط دارند. این شرکتها با استفاده از دادهها و الگوریتمها، تصمیمات کلیدی را برای کاربران و جوامع میگیرند که این امر میتواند منجر به نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی شود.
گزارش تازه بنیاد آکسفام «اشرافیت ابرثروتمندان» را پدیدهای تازه در میان ابرسرمایهداران میداند و درباره قدرت سیاسی ابرسرمایهداران هشدار میدهد. بنابراین گزارش، ثروت ابرسرمایهداران بیشتر از ارث، ارتباطات قدیمی و انحصار بازار بهدست میآید.
پیوند ترامپ به عنوان رهبر ابرقدرت جهان و سمبل راست افراطی با ابرتکنوفئودالها جهان را دستخوش تغییرات بسیاری خواهد کرد. در این دوران خودآگاهی دیجیتالی مسأله بسیار مهمی خواهد بود.
#تکنوفئودالیسم
https://www.instagram.com/p/DFC5RkeJOSl/?igsh=MXM3NzBia2RwYmhoaA==
#خودآگاهی_دیجیتالی
همانطور که پیشتر گفته شد، سلطه زور و زر و تزویر در جهان پیشامدرن که توسط سلطنت، اشراف و روحانیت نمایندگی میشد، این بار در جهان مدرن توسط احزاب، سرمایهداران و رسانهها تداوم یافته است. اما وضعیت جدیدی با افزایش قدرت تکنوفئودالها در حال رخ دادن است.
تکنوفئودالیسم چهره جدید سرمایهداری است. چهرهای که به مدد شبکههای اجتماعی و رسانههای مربوطه، زر و تزویر را یکپارچه کرده و در حال همسویی با زور و قدرت است. به طور مثال ایلان ماسک ایکس و مارک زاکربرگ فیسبوک، اینستاگرام، واتس آپ و... را در اختیار دارند. ایلان ماسک نقش مهمی در پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر ایفا کرد.
در مراسم تحلیف ترامپ، ماسک، بزوس و زاکربرگ جایگاه ویژهای در مراسم داشتند و در کنار سایر مهمانان برجسته در سکو قرار گرفتند. در طول سال گذشته، این سه میلیاردر تلاشهایی برای جلب نظر ترامپ داشتهاند. ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا و اسپیسایکس، بیش از ۲۵۰ میلیون دلار به کمپین انتخاباتی ترامپ کمک مالی کرده است. ماسک از همکاران اصلی یک هیئت مشورتی جدید دولت ترامپ است. مارک زاکربرگ، مدیرعامل متا، و جف بزوس مدیرعامل آمازون نیز با کمکهای مالی و همسویی تلاش کردهاند به ترامپ نزدیک شوند.
تکنوفئودالیسم یا فئودالیسم فناورانه به وضعیتی اجتماعی و اقتصادی اشاره دارد که در آن قدرت و منابع به شدت متمرکز شدهاند و نهادهای بزرگ فناوری، مانند شرکتهای بزرگ فناوری، کنترل زیادی بر روی دادهها، اطلاعات و زیرساختهای دیجیتال دارند. این مفهوم به نوعی شباهت به ساختارهای فئودالی قدیم دارد که در آن زمین و منابع به دست لردها و اشراف بود و سایر افراد جامعه تحت کنترل و وابستگی آنها قرار داشتند.
در تکنوفئودالیسم، شرکتهای بزرگ فناوری میتوانند به عنوان "لردها" عمل کنند که بر زندگی روزمره افراد و کسبوکارها تسلط دارند. این شرکتها با استفاده از دادهها و الگوریتمها، تصمیمات کلیدی را برای کاربران و جوامع میگیرند که این امر میتواند منجر به نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی شود.
گزارش تازه بنیاد آکسفام «اشرافیت ابرثروتمندان» را پدیدهای تازه در میان ابرسرمایهداران میداند و درباره قدرت سیاسی ابرسرمایهداران هشدار میدهد. بنابراین گزارش، ثروت ابرسرمایهداران بیشتر از ارث، ارتباطات قدیمی و انحصار بازار بهدست میآید.
پیوند ترامپ به عنوان رهبر ابرقدرت جهان و سمبل راست افراطی با ابرتکنوفئودالها جهان را دستخوش تغییرات بسیاری خواهد کرد. در این دوران خودآگاهی دیجیتالی مسأله بسیار مهمی خواهد بود.
#تکنوفئودالیسم
https://www.instagram.com/p/DFC5RkeJOSl/?igsh=MXM3NzBia2RwYmhoaA==
سیر خط مشی سیاسی بازرگان، از اصلاحطلبی تا گذارطلبی و انقلاب
#وطن_خواه_متدین
مهدی بازرگان، سیر تحول سیاسی قابل توجهی را از دوران پهلوی تا انقلاب اسلامی تجربه کرد.
۱. مرحله اصلاحطلبی:
• دفاع از مشروطیت: بازرگان از همان ابتدا طرفدار مشروطیت بود و معتقد بود که میتوان با اصلاحات تدریجی و از درون نظام، به بهبود اوضاع کشور کمک کرد.
• همکاری با دولت: در این دوره، بازرگان به عنوان یک تکنوکرات و مهندس، در پروژههای عمرانی و صنعتی کشور مشارکت داشت و تلاش میکرد تا با استفاده از دانش فنی خود، به توسعه ایران کمک کند. اوج این دوران حضور او در دولت دکتر محمد مصدق بود.
• تاسیس نهضت آزادی: بازرگان در سال ۱۳۴۰، نهضت آزادی ایران را تاسیس کرد. هدف این حزب، ایجاد یک جامعه دموکراتیک و اسلامی بر اساس ملیت و مذهب بود.
۲. مرحله گذارطلبی:
پس از سرکوب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بازرگان از اصلاحطلبی ناامید شد و این را در دادگاه نظامی بیان نمود.
• ناامیدی از اصلاحات: با تشدید دیکتاتوری پهلوی و سرکوب مخالفان، بازرگان به این نتیجه رسید که اصلاحات از درون نظام ممکن نیست و برای ایجاد تغییرات اساسی، باید به دنبال گذار بود.
• تقویت فعالیتهای سیاسی: نهضت آزادی در این دوره، فعالیتهای سیاسی خود را تشدید کرد و به یکی از مهمترین اپوزیسیونهای رژیم پهلوی تبدیل شد.
• همکاری با نیروهای مختلف: بازرگان برای رسیدن به هدف خود، با نیروهای مختلف سیاسی و مذهبی همکاری میکرد و تلاش میکرد تا اجماعی برای گذار ایجاد کند.
بازرگان در این مرحله طالب حذف بندهای مربوط به سلطنت از قانون اساسی مشروطه و استمرار قانون مشروطیت بود.
او در پی گذار مسالمتآمیز و دموکراتیک از نظام پهلوی بود اما به دلیل نشنیدن صدای ملت توسط شاه در زمان مناسب، جامعه طالب انقلاب شده و از قانون اساسی مشروطه نیز عبور کرده بود. بازرگان نیز در این دوران هرچند ناخواسته همراه مردم شد.
۳. مرحله انقلاب:
• رهبری انقلاب: پس از پیروزی انقلاب، بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت انتخاب شد. او تلاش کرد تا انقلاب را به ثمر برساند و دولتی دموکراتیک را در ایران ایجاد کند.
• تضاد با نیروهای رادیکال: بازرگان میخواست انتقال قدرت را به صورت مسالمتآمیز و به یک جمهوری دموکراتیک ملی انجام دهد اما به دلیل اختلاف با نیروهای رادیکال انقلاب، بازرگان نتوانست به اهداف خود برسد و پس از مدتی از سمت خود استعفا داد.
با وجود این سیر تحولی هدف اصلی بازرگان گذار مسالمتآمیز بود و انقلاب و انقلابیگری با مزاج او سازگار نبود. پیشتر نشان دادیم که اگر در سال ۵۷ به جای انقلاب، گذار رخ میداد سرنوشت ایران به گونه دیگری میبود.
https://www.instagram.com/p/DFHusL_OTJa/?igsh=bW9pcHR5OHI5eW0x
#وطن_خواه_متدین
مهدی بازرگان، سیر تحول سیاسی قابل توجهی را از دوران پهلوی تا انقلاب اسلامی تجربه کرد.
۱. مرحله اصلاحطلبی:
• دفاع از مشروطیت: بازرگان از همان ابتدا طرفدار مشروطیت بود و معتقد بود که میتوان با اصلاحات تدریجی و از درون نظام، به بهبود اوضاع کشور کمک کرد.
• همکاری با دولت: در این دوره، بازرگان به عنوان یک تکنوکرات و مهندس، در پروژههای عمرانی و صنعتی کشور مشارکت داشت و تلاش میکرد تا با استفاده از دانش فنی خود، به توسعه ایران کمک کند. اوج این دوران حضور او در دولت دکتر محمد مصدق بود.
• تاسیس نهضت آزادی: بازرگان در سال ۱۳۴۰، نهضت آزادی ایران را تاسیس کرد. هدف این حزب، ایجاد یک جامعه دموکراتیک و اسلامی بر اساس ملیت و مذهب بود.
۲. مرحله گذارطلبی:
پس از سرکوب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بازرگان از اصلاحطلبی ناامید شد و این را در دادگاه نظامی بیان نمود.
• ناامیدی از اصلاحات: با تشدید دیکتاتوری پهلوی و سرکوب مخالفان، بازرگان به این نتیجه رسید که اصلاحات از درون نظام ممکن نیست و برای ایجاد تغییرات اساسی، باید به دنبال گذار بود.
• تقویت فعالیتهای سیاسی: نهضت آزادی در این دوره، فعالیتهای سیاسی خود را تشدید کرد و به یکی از مهمترین اپوزیسیونهای رژیم پهلوی تبدیل شد.
• همکاری با نیروهای مختلف: بازرگان برای رسیدن به هدف خود، با نیروهای مختلف سیاسی و مذهبی همکاری میکرد و تلاش میکرد تا اجماعی برای گذار ایجاد کند.
بازرگان در این مرحله طالب حذف بندهای مربوط به سلطنت از قانون اساسی مشروطه و استمرار قانون مشروطیت بود.
او در پی گذار مسالمتآمیز و دموکراتیک از نظام پهلوی بود اما به دلیل نشنیدن صدای ملت توسط شاه در زمان مناسب، جامعه طالب انقلاب شده و از قانون اساسی مشروطه نیز عبور کرده بود. بازرگان نیز در این دوران هرچند ناخواسته همراه مردم شد.
۳. مرحله انقلاب:
• رهبری انقلاب: پس از پیروزی انقلاب، بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت انتخاب شد. او تلاش کرد تا انقلاب را به ثمر برساند و دولتی دموکراتیک را در ایران ایجاد کند.
• تضاد با نیروهای رادیکال: بازرگان میخواست انتقال قدرت را به صورت مسالمتآمیز و به یک جمهوری دموکراتیک ملی انجام دهد اما به دلیل اختلاف با نیروهای رادیکال انقلاب، بازرگان نتوانست به اهداف خود برسد و پس از مدتی از سمت خود استعفا داد.
با وجود این سیر تحولی هدف اصلی بازرگان گذار مسالمتآمیز بود و انقلاب و انقلابیگری با مزاج او سازگار نبود. پیشتر نشان دادیم که اگر در سال ۵۷ به جای انقلاب، گذار رخ میداد سرنوشت ایران به گونه دیگری میبود.
https://www.instagram.com/p/DFHusL_OTJa/?igsh=bW9pcHR5OHI5eW0x
#خودآگاهی_دیجیتالی چیست؟
خودآگاهی در جهان شخصی به معنای شناخت ذهنیت و شخصیت خویش است و در جهان پیرامونی به معنای شناخت وضعیت تاریخی، اجتماعی و سیاسی خویش. اما یک نوع خودآگاهی نیز داریم و آن هم خودآگاهی در جهان مجازی است.
خودآگاهی دیجیتالی. جایی که توسط ارتشهای سایبری دستکاری افکار عمومی، جنگ روایتها، اخبار جعلی (fake news)، دروغرسانی (disinformation)، اطلاعات نادرست (Misinformation)، پروپاگاندا و.. صورت میگیرد و از سوی دیگر غولهای فناوری (Big Tech)ها نیز در پی بردهداری دیجیتال از کاربران هستند.
خودآگاهی دیجیتالی در جهان مجازی یک ضرورت است. خودآگاهی دیجیتالی به معنای شناخت و درک فرد از وضعیت خود در فضای مجازی و تأثیرات آن بر زندگی شخصی و اجتماعیاش است. بیگ تکها (شرکتهای بزرگ فناوری) میتوانند با استفاده از الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به طرق مختلفی بر افکار عمومی تأثیر بگذارند.
۱. شخصیسازی محتوا: الگوریتمها میتوانند محتوای خاصی را بر اساس علایق و رفتارهای کاربران به آنها نمایش دهند. این شخصیسازی میتواند باعث تقویت نظرات و باورهای موجود کاربران شود و از معرض دید قرار دادن دیدگاههای متنوع جلوگیری کند.
۲. انتخاب و اولویتبندی محتوا: بیگ تکها میتوانند با انتخاب اینکه چه نوع محتوایی بیشتر در معرض دید قرار گیرد، بر روی افکار عمومی تأثیر بگذارند. این انتخاب میتواند به صورت هدفمند باشد تا موضوعات خاصی را در کانون توجه قرار دهد یا برعکس، موضوعات دیگر را کمرنگ کند.
۳. تحلیل دادهها: با جمعآوری و تحلیل دادههای کاربران، شرکتها میتوانند الگوهای رفتاری و احساسات عمومی را شناسایی کنند و بر اساس آن، استراتژیهای بازاریابی و ارتباطی خود را طراحی کنند.
۴. انتشار اخبار و اطلاعات نادرست: در برخی موارد، بیگ تکها ممکن است به طور غیرمستقیم به انتشار اخبار نادرست یا اطلاعات گمراهکننده کمک کنند که میتواند بر روی افکار عمومی تأثیر بگذارد.
۵. ترویج محتوای خاص: با استفاده از تبلیغات پولی و ترویج محتوای خاص، بیگ تکها میتوانند پیامهای خاصی را به یک جمعیت بزرگ منتقل کنند و بر روی افکار عمومی تأثیر بگذارند.
۶. ایجاد حبابهای اطلاعاتی: الگوریتمها میتوانند باعث ایجاد حبابهای اطلاعاتی شوند که در آن کاربران فقط با نظرات و محتوای مشابه خود مواجه میشوند. این موضوع میتواند منجر به تقویت نظرات افراطی یا محدود شدن دیدگاههای مختلف شود.
در فرسته بعدی به مسأله کنترل افکار عمومی توسط ارتشهای سایبری جریانات سیاسی یا دولتها پرداخته میشود.
https://www.instagram.com/p/DFNZ8OaOSIt/?igsh=MW04ZTNqYnN0dGRhcg==
خودآگاهی در جهان شخصی به معنای شناخت ذهنیت و شخصیت خویش است و در جهان پیرامونی به معنای شناخت وضعیت تاریخی، اجتماعی و سیاسی خویش. اما یک نوع خودآگاهی نیز داریم و آن هم خودآگاهی در جهان مجازی است.
خودآگاهی دیجیتالی. جایی که توسط ارتشهای سایبری دستکاری افکار عمومی، جنگ روایتها، اخبار جعلی (fake news)، دروغرسانی (disinformation)، اطلاعات نادرست (Misinformation)، پروپاگاندا و.. صورت میگیرد و از سوی دیگر غولهای فناوری (Big Tech)ها نیز در پی بردهداری دیجیتال از کاربران هستند.
خودآگاهی دیجیتالی در جهان مجازی یک ضرورت است. خودآگاهی دیجیتالی به معنای شناخت و درک فرد از وضعیت خود در فضای مجازی و تأثیرات آن بر زندگی شخصی و اجتماعیاش است. بیگ تکها (شرکتهای بزرگ فناوری) میتوانند با استفاده از الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به طرق مختلفی بر افکار عمومی تأثیر بگذارند.
۱. شخصیسازی محتوا: الگوریتمها میتوانند محتوای خاصی را بر اساس علایق و رفتارهای کاربران به آنها نمایش دهند. این شخصیسازی میتواند باعث تقویت نظرات و باورهای موجود کاربران شود و از معرض دید قرار دادن دیدگاههای متنوع جلوگیری کند.
۲. انتخاب و اولویتبندی محتوا: بیگ تکها میتوانند با انتخاب اینکه چه نوع محتوایی بیشتر در معرض دید قرار گیرد، بر روی افکار عمومی تأثیر بگذارند. این انتخاب میتواند به صورت هدفمند باشد تا موضوعات خاصی را در کانون توجه قرار دهد یا برعکس، موضوعات دیگر را کمرنگ کند.
۳. تحلیل دادهها: با جمعآوری و تحلیل دادههای کاربران، شرکتها میتوانند الگوهای رفتاری و احساسات عمومی را شناسایی کنند و بر اساس آن، استراتژیهای بازاریابی و ارتباطی خود را طراحی کنند.
۴. انتشار اخبار و اطلاعات نادرست: در برخی موارد، بیگ تکها ممکن است به طور غیرمستقیم به انتشار اخبار نادرست یا اطلاعات گمراهکننده کمک کنند که میتواند بر روی افکار عمومی تأثیر بگذارد.
۵. ترویج محتوای خاص: با استفاده از تبلیغات پولی و ترویج محتوای خاص، بیگ تکها میتوانند پیامهای خاصی را به یک جمعیت بزرگ منتقل کنند و بر روی افکار عمومی تأثیر بگذارند.
۶. ایجاد حبابهای اطلاعاتی: الگوریتمها میتوانند باعث ایجاد حبابهای اطلاعاتی شوند که در آن کاربران فقط با نظرات و محتوای مشابه خود مواجه میشوند. این موضوع میتواند منجر به تقویت نظرات افراطی یا محدود شدن دیدگاههای مختلف شود.
در فرسته بعدی به مسأله کنترل افکار عمومی توسط ارتشهای سایبری جریانات سیاسی یا دولتها پرداخته میشود.
https://www.instagram.com/p/DFNZ8OaOSIt/?igsh=MW04ZTNqYnN0dGRhcg==
#مقایسه_تطبیقی_ادیان
ادیان شرقی برخلاف ادیان ابراهیمی که ناشی از تجارب وحیانیاند، ناشی از تجارب عارفانه و وجودی و فلسفی پدیدآورندگانشان هستند. در این فرسته به تفاوت ادیان شرق و غرب آسیا پرداخته میشود:
https://www.instagram.com/p/DFQnVYaSXxT/?igsh=MWNmZml2ZmExcTFjMQ==
ادیان شرقی برخلاف ادیان ابراهیمی که ناشی از تجارب وحیانیاند، ناشی از تجارب عارفانه و وجودی و فلسفی پدیدآورندگانشان هستند. در این فرسته به تفاوت ادیان شرق و غرب آسیا پرداخته میشود:
https://www.instagram.com/p/DFQnVYaSXxT/?igsh=MWNmZml2ZmExcTFjMQ==
Forwarded from نواندیشی دینی
نگاهی جامعهشناختی و روانشناختی به زندگی پیامبر اسلام
✍️ محمد قطبی
شاید در زمانه ما هیچ شخصیتی به اندازه حضرت محمد پیامبر اسلام مورد ترور شخصیتی و تبلیغات منفی قرار نگرفته باشد. نوشتارهای زیر بخشی از کتاب شریعت در الهیات دوبُنی میباشند که طی آن با نگاهی تاریخی و انتقادی پاسخی به انتقادات و هجمههای منتقدان و مخالفان پیامبر اسلام داده شده است. به مناسبت سالروز درگذشت نبی مکرم اسلام که تاریخ را شکافت و به پیش و پس از ظهور خود تقسیم نمود این نوشتارها تقدیم میشود.
فرمانروایی دهساله پیامبر اسلام؛ بخش نخست: تفکیک نبوت از امارت
فرمانروایی دهساله پیامبر اسلام؛ بخش دوم: شرع، عرف، قانون
وضعیت اجتماعی عربستان باستان در دوران پیدایش اسلام
سیره و سنت پیامبر در عربستان باستان
شمای شخصیتی پیامبر اسلام میان مخالفانش در عصر پیشامدرن
شمای شخصیتی پیامبر اسلام میان منتقدان مدرن؛ بخش نخست: مکتب اسلامشناسی تجدیدنظرطلبانه
شمای شخصیتی پیامبر اسلام میان منتقدان مدرن؛ بخش دوم: جریان خداناباوری نو / الحاد جدید
سلامت ذهنی و روانی پیامبر اسلام از نگاه مخالفان پیشامدرن و مدرن او
پیامبر اسلام؛ رهبر اقتدارگرای مسلح یا فرهمند خشونتپرهیز؟
✍️ محمد قطبی
شاید در زمانه ما هیچ شخصیتی به اندازه حضرت محمد پیامبر اسلام مورد ترور شخصیتی و تبلیغات منفی قرار نگرفته باشد. نوشتارهای زیر بخشی از کتاب شریعت در الهیات دوبُنی میباشند که طی آن با نگاهی تاریخی و انتقادی پاسخی به انتقادات و هجمههای منتقدان و مخالفان پیامبر اسلام داده شده است. به مناسبت سالروز درگذشت نبی مکرم اسلام که تاریخ را شکافت و به پیش و پس از ظهور خود تقسیم نمود این نوشتارها تقدیم میشود.
فرمانروایی دهساله پیامبر اسلام؛ بخش نخست: تفکیک نبوت از امارت
فرمانروایی دهساله پیامبر اسلام؛ بخش دوم: شرع، عرف، قانون
وضعیت اجتماعی عربستان باستان در دوران پیدایش اسلام
سیره و سنت پیامبر در عربستان باستان
شمای شخصیتی پیامبر اسلام میان مخالفانش در عصر پیشامدرن
شمای شخصیتی پیامبر اسلام میان منتقدان مدرن؛ بخش نخست: مکتب اسلامشناسی تجدیدنظرطلبانه
شمای شخصیتی پیامبر اسلام میان منتقدان مدرن؛ بخش دوم: جریان خداناباوری نو / الحاد جدید
سلامت ذهنی و روانی پیامبر اسلام از نگاه مخالفان پیشامدرن و مدرن او
پیامبر اسلام؛ رهبر اقتدارگرای مسلح یا فرهمند خشونتپرهیز؟
ویرگول
فرمانروایی دهساله پیامبر اسلام؛ بخش نخست: تفکیک نبوت از امارت - ویرگول
مدعای نوشتار سوم این است که محمد پیامبر اسلام در مدینه حکمرانی کرد نه حکومت. همچنین روند تشکیل حکومت و دولت در اسلام نیز تحت تاثیر امپراطور…
#پيامبر_چندساحتی
محمد بن عبدالله یک پیامبر چندساحتی بود، او هم چون مسیح بعد وجودی-فلسفی داشت و هم چون موسی بعد اجتماعی-سیاسی. او نه تنها پیامبر و تعلیمدهنده که سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، فیلسوف، خطیب، قانونگذار، اصلاحگر و فرمانده جنگی بود. او جامع پیامبران پیشین بود و از این رو خاتم الانبیا شد. او پیامبری کامیاب، فرمانروایی عادل، فرماندهی خشونتپرهیز، تاجری موفق و مصلحی صلحطلب بود.
ادامه مطلب:
https://www.instagram.com/p/DFX4IKiOPzv/?igsh=MTZtcHppY21zc2t2aA==
محمد بن عبدالله یک پیامبر چندساحتی بود، او هم چون مسیح بعد وجودی-فلسفی داشت و هم چون موسی بعد اجتماعی-سیاسی. او نه تنها پیامبر و تعلیمدهنده که سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، فیلسوف، خطیب، قانونگذار، اصلاحگر و فرمانده جنگی بود. او جامع پیامبران پیشین بود و از این رو خاتم الانبیا شد. او پیامبری کامیاب، فرمانروایی عادل، فرماندهی خشونتپرهیز، تاجری موفق و مصلحی صلحطلب بود.
ادامه مطلب:
https://www.instagram.com/p/DFX4IKiOPzv/?igsh=MTZtcHppY21zc2t2aA==
#پیرامون_اسلام_ایرانی
در روزگاری زندگی میکنیم که بنیادگرایان ملی میخواهند به صورت تحمیلی اسلام را از هویت ملی ما حذف کنند و بنیادگرایان دینی که میخواهند به صورت تحمیلی اسلام عربی را به جای اسلام ایرانی تحمیل کنند.
آرنولد توینبی (Arnold Toynbee)، مورخ و فیلسوف تاریخ بریتانیایی بر این باور است که تمدن بزرگ اسلامی دو زیرشاخه داشته است؛ تمدن عربی-اسلامی و تمدن ایرانی-اسلامی. دیگری ما ایرانیان نه اسلام که تمدن عربی-اسلامی است.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFcVSXWRezw/?igsh=MXYzbWF3MXZyOGUybA==
در روزگاری زندگی میکنیم که بنیادگرایان ملی میخواهند به صورت تحمیلی اسلام را از هویت ملی ما حذف کنند و بنیادگرایان دینی که میخواهند به صورت تحمیلی اسلام عربی را به جای اسلام ایرانی تحمیل کنند.
آرنولد توینبی (Arnold Toynbee)، مورخ و فیلسوف تاریخ بریتانیایی بر این باور است که تمدن بزرگ اسلامی دو زیرشاخه داشته است؛ تمدن عربی-اسلامی و تمدن ایرانی-اسلامی. دیگری ما ایرانیان نه اسلام که تمدن عربی-اسلامی است.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFcVSXWRezw/?igsh=MXYzbWF3MXZyOGUybA==
#پیرامون_اسلام_ایرانی
در فرسته پیشین گفته شد تمدن اسلامی دو زیرشاخه داشته است. تمدن عربی-اسلامی و تمدن ایرانی-اسلامی. سپس گفته شد که دیگریِ ایرانیان نه اسلام که تمدن عربی-اسلامی است. ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند، آن را غنیتر کردند و تمدن ایرانی-اسلامی را شکل دادند. در این فرسته به تفاوت تمدن ایرانی-اسلامی با تمدن عربی-اسلامی پرداخته میشود.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFe9scJuXPQ/?igsh=MTY4ZzUyZjE4Nzg0Ng==
در فرسته پیشین گفته شد تمدن اسلامی دو زیرشاخه داشته است. تمدن عربی-اسلامی و تمدن ایرانی-اسلامی. سپس گفته شد که دیگریِ ایرانیان نه اسلام که تمدن عربی-اسلامی است. ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند، آن را غنیتر کردند و تمدن ایرانی-اسلامی را شکل دادند. در این فرسته به تفاوت تمدن ایرانی-اسلامی با تمدن عربی-اسلامی پرداخته میشود.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFe9scJuXPQ/?igsh=MTY4ZzUyZjE4Nzg0Ng==
#پیرامون_اسلام_ایرانی
در دو فرسته پیشین از این پرونده نشان داده شد که تمدن اسلامی به دو زیرشاخه تمدن ایرانی-اسلامی و تمدن عربی-اسلامی تقسیم میشود. همچنین تفاوتهای ماهوی و جغرافیایی این دو تمدن مورد بررسی قرار گرفتند. در این فرسته نشان داده میشود که ایرانیان پس از تمدن دوران ایران باستان، چگونه در دوران میانه تمدن ایرانی-اسلامی را خلق نمودند.
ایرانیان پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی، با تلفیق میراث فرهنگی و تمدنی پیش از اسلام با آموزههای اسلامی، تمدنی نوین به نام تمدن ایرانی-اسلامی خلق کردند. این تمدن نه تنها ادامهدهنده سنتهای تمدنی ایران باستان بود، بلکه با افزودن عناصر جدید اسلامی، به یکی از غنیترین و تأثیرگذارترین تمدنهای جهان تبدیل شد.
دوران میانه ایران از ورود اسلام به ایران در قرن هفتم میلادی تا آغاز دوران مدرن در قرن نوزدهم را شامل میشود. این دوره شاهد شکلگیری تمدن ایرانی-اسلامی بود.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFiBwhVucvn/?igsh=MTVuZTBpZXN4eWZxdQ==
در دو فرسته پیشین از این پرونده نشان داده شد که تمدن اسلامی به دو زیرشاخه تمدن ایرانی-اسلامی و تمدن عربی-اسلامی تقسیم میشود. همچنین تفاوتهای ماهوی و جغرافیایی این دو تمدن مورد بررسی قرار گرفتند. در این فرسته نشان داده میشود که ایرانیان پس از تمدن دوران ایران باستان، چگونه در دوران میانه تمدن ایرانی-اسلامی را خلق نمودند.
ایرانیان پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی، با تلفیق میراث فرهنگی و تمدنی پیش از اسلام با آموزههای اسلامی، تمدنی نوین به نام تمدن ایرانی-اسلامی خلق کردند. این تمدن نه تنها ادامهدهنده سنتهای تمدنی ایران باستان بود، بلکه با افزودن عناصر جدید اسلامی، به یکی از غنیترین و تأثیرگذارترین تمدنهای جهان تبدیل شد.
دوران میانه ایران از ورود اسلام به ایران در قرن هفتم میلادی تا آغاز دوران مدرن در قرن نوزدهم را شامل میشود. این دوره شاهد شکلگیری تمدن ایرانی-اسلامی بود.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFiBwhVucvn/?igsh=MTVuZTBpZXN4eWZxdQ==
#پیرامون_اسلام_ایرانی
همانطور که در فرستههای پیشین آمد، تمدن ایرانی-اسلامی تأثیرات بسیار مثبتی در رشد تمدن عربی-اسلامی داشت. با این وجود برخی از تأثیرات منفی نیز بر روی این تمدن گذاشت. یکی از مهمترین تأثیرات تبدیل اسلام مانند زرتشتیت به یک دین دولتی و سپس استبداد دینی در تمدن عربی-اسلامی مانند عصر ساسانی شد که تأثیر مهمی بر تمدن اسلامی گذاشت.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFkYUDxuX1q/?igsh=MXFrOHgzajN5dG1lMA==
همانطور که در فرستههای پیشین آمد، تمدن ایرانی-اسلامی تأثیرات بسیار مثبتی در رشد تمدن عربی-اسلامی داشت. با این وجود برخی از تأثیرات منفی نیز بر روی این تمدن گذاشت. یکی از مهمترین تأثیرات تبدیل اسلام مانند زرتشتیت به یک دین دولتی و سپس استبداد دینی در تمدن عربی-اسلامی مانند عصر ساسانی شد که تأثیر مهمی بر تمدن اسلامی گذاشت.
ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/DFkYUDxuX1q/?igsh=MXFrOHgzajN5dG1lMA==
داستان دو انقلاب؛ انقلاب بازرگان و انقلاب بهشتی
بازه زمانی ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به عنوان دوره اوج انقلاب ایران شناخته میشود، دورانی که اعتراضات مردمی به اوج خود رسید و منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما پس از پیروزی انقلاب، به ویژه از سال ۱۳۵۸ به بعد، تحولات سیاسی و اجتماعی جدیدی رخ داد که توسط برخی تحلیلگران و فعالان سیاسی، از جمله مهندس مهدی بازرگان، به عنوان "انقلابی در انقلاب" یا "انقلاب دوم" توصیف شده است. این دوره با تغییرات عمده در ساختار قدرت، حذف گروههای رقیب و تثبیت قدرت اسلامگرایان همراه بود.
تقسیمبندی دورهها:
• دوره اول (۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷): دوره اوج انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی با مشارکت همه گروهها.
• دوره دوم (پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۰): دوره تثبیت حکومت اسلامی و حذف گروههای رقیب، که توسط بازرگان به عنوان "انقلابی در انقلاب" و توسط اسلامگرایان به عنوان "انقلاب دوم" توصیف شد.
• تضاد دیدگاهها: این تحولات نشاندهنده تضاد بین دیدگاههای مختلف درباره اهداف و مسیر انقلاب بود. ملیگرایان و چپگرایان معتقد بودند که انقلاب مصادره شد، در حالی که اسلامگرایان آن را تکمیل انقلاب اولیه میدانستند.
توصیف بازرگان از "انقلابی در انقلاب":
• انتقاد از روند انقلاب: مهدی بازرگان و دیگر ملیگرایان معتقد بودند که انقلاب اولیه (سرنگونی رژیم پهلوی) با مشارکت همه گروهها به پیروزی رسید، اما پس از آن، اسلامگرایان با استفاده از ابزارهای قدرت، انقلاب را مصادره کردند و گروههای دیگر را حذف کردند.
• انقلاب دوم: بازرگان این تحولات را "انقلابی در انقلاب" نامید، زیرا به جای تحقق اهداف اولیه انقلاب (مانند آزادی و عدالت)، قدرت در دست یک گروه خاص متمرکز شد.
دیدگاه اسلامگرایان:
• انقلاب دوم: اسلامگرایان این تحولات را به عنوان "انقلاب دوم" یا تکمیل انقلاب اولیه توصیف کردند. از دید آنها، این دوره لازم بود تا قدرت تثبیت شود و جریانهای مخالف که ممکن بود به انقلاب آسیب بزنند، حذف شوند.
• تثبیت: اسلامگرایان معتقد بودند که حذف گروههای رقیب برای حفظ دستاوردهای انقلاب و جلوگیری از بازگشت استبداد ضروری بود.
دو قانون اساسی برای دو انقلاب
• قانون اساسی انقلاب اول (پیشنویس دولت موقت): پس از پیروزی انقلاب، دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان تشکیل شد و تلاش کرد تا کشور را به سمت ثبات و تدوین قانون اساسی جدید هدایت کند. پیشنویس قانون اساسی که توسط دولت موقت تهیه شده بود، بیشتر بر پایهی اصول دموکراتیک و حقوق بشر استوار بود و تلاش داشت تا ساختاری مدرن و مبتنی بر مشارکت عمومی برای نظام جدید ایران ایجاد کند. این پیشنویس را میتوان به عنوان قانون اساسی "انقلاب اول" در نظر گرفت، چرا که بازتابدهندهی خواستهها و آرمانهای اولیه انقلابیون در براندازی نظام پادشاهی و استقرار حکومتی مردمی بود.
• قانون اساسی انقلاب دوم (قانون اساسی مجلس خبرگان):اما پس از آن، با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و تسلط بیشتر اسلامگرایان بر روند تدوین قانون اساسی، تغییرات اساسی در محتوای قانون اساسی ایجاد شد. این تغییرات تحت تأثیر دیدگاههای اسلامی و با رهبری چهرههایی مانند آیتالله بهشتی، منجر به شکلگیری قانون اساسی جدیدی شد که بیشتر بر پایهی اصول فقه سنتی استوار بود. این قانون اساسی را میتوان به عنوان قانون اساسی "انقلاب دوم" نامید، چرا که نشاندهندهی تغییر جهت انقلاب به سمت فقاهتیتر شدن و حذف گروههای مخالف، از جمله ملیگرایان و چپگرایان، از ساختار قدرت بود.
این تحولات، به ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ و تشدید تنشهای داخلی، منجر به تثبیت قدرت اسلامگرایان و حذف تدریجی دیگر گروههای انقلابی از صحنه سیاسی ایران شد. به این ترتیب، دورهای که از سال ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ ادامه یافت، به عنوان "انقلاب دوم" یا "انقلابی در انقلاب" شناخته میشود، که در آن اسلامگرایان با حذف رقبای خود، کنترل کامل قدرت در ایران را به دست گرفتند.
بهتر بود که حکومت پهلوی توسط مصدق اصلاح میشد، اما شاه اصلاحپذیر نبود. بهتر بود که حکومت پهلوی توسط بازرگان یک گذار مسالمتآمیز تجربه میکرد اما شاه تن به گذار نداد و صدای انقلاب را شنید. انقلابی که نظام دیکتاتوری پهلوی را ساقط کرد. انقلابی که در راستای تحقق بخشیدن به آرمانهای انقلابهای مشروطه و نهضت ملی انجام شد.
دولت موقت بازرگان برای این انقلاب یک پیشنویس قانون اساسی نوشت. در این پیشنویس، نظام حکومتی ایران به صورت جمهوری نیمهریاستی مشابه جمهوری پنجم فرانسه درآمدهبود؛ یعنی ریاست کشور بر عهده رئیسجمهور منتخب مردم بود اما ریاست دولت را نخستوزیری به پیشنهاد رئیسجمهور و تأیید مجلس بر عهده داشت. قوه مقننه کشور از یک مجلس به نام مجلس شورای ملی تشکیل میشد.
بازه زمانی ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به عنوان دوره اوج انقلاب ایران شناخته میشود، دورانی که اعتراضات مردمی به اوج خود رسید و منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. اما پس از پیروزی انقلاب، به ویژه از سال ۱۳۵۸ به بعد، تحولات سیاسی و اجتماعی جدیدی رخ داد که توسط برخی تحلیلگران و فعالان سیاسی، از جمله مهندس مهدی بازرگان، به عنوان "انقلابی در انقلاب" یا "انقلاب دوم" توصیف شده است. این دوره با تغییرات عمده در ساختار قدرت، حذف گروههای رقیب و تثبیت قدرت اسلامگرایان همراه بود.
تقسیمبندی دورهها:
• دوره اول (۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷): دوره اوج انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی با مشارکت همه گروهها.
• دوره دوم (پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۰): دوره تثبیت حکومت اسلامی و حذف گروههای رقیب، که توسط بازرگان به عنوان "انقلابی در انقلاب" و توسط اسلامگرایان به عنوان "انقلاب دوم" توصیف شد.
• تضاد دیدگاهها: این تحولات نشاندهنده تضاد بین دیدگاههای مختلف درباره اهداف و مسیر انقلاب بود. ملیگرایان و چپگرایان معتقد بودند که انقلاب مصادره شد، در حالی که اسلامگرایان آن را تکمیل انقلاب اولیه میدانستند.
توصیف بازرگان از "انقلابی در انقلاب":
• انتقاد از روند انقلاب: مهدی بازرگان و دیگر ملیگرایان معتقد بودند که انقلاب اولیه (سرنگونی رژیم پهلوی) با مشارکت همه گروهها به پیروزی رسید، اما پس از آن، اسلامگرایان با استفاده از ابزارهای قدرت، انقلاب را مصادره کردند و گروههای دیگر را حذف کردند.
• انقلاب دوم: بازرگان این تحولات را "انقلابی در انقلاب" نامید، زیرا به جای تحقق اهداف اولیه انقلاب (مانند آزادی و عدالت)، قدرت در دست یک گروه خاص متمرکز شد.
دیدگاه اسلامگرایان:
• انقلاب دوم: اسلامگرایان این تحولات را به عنوان "انقلاب دوم" یا تکمیل انقلاب اولیه توصیف کردند. از دید آنها، این دوره لازم بود تا قدرت تثبیت شود و جریانهای مخالف که ممکن بود به انقلاب آسیب بزنند، حذف شوند.
• تثبیت: اسلامگرایان معتقد بودند که حذف گروههای رقیب برای حفظ دستاوردهای انقلاب و جلوگیری از بازگشت استبداد ضروری بود.
دو قانون اساسی برای دو انقلاب
• قانون اساسی انقلاب اول (پیشنویس دولت موقت): پس از پیروزی انقلاب، دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان تشکیل شد و تلاش کرد تا کشور را به سمت ثبات و تدوین قانون اساسی جدید هدایت کند. پیشنویس قانون اساسی که توسط دولت موقت تهیه شده بود، بیشتر بر پایهی اصول دموکراتیک و حقوق بشر استوار بود و تلاش داشت تا ساختاری مدرن و مبتنی بر مشارکت عمومی برای نظام جدید ایران ایجاد کند. این پیشنویس را میتوان به عنوان قانون اساسی "انقلاب اول" در نظر گرفت، چرا که بازتابدهندهی خواستهها و آرمانهای اولیه انقلابیون در براندازی نظام پادشاهی و استقرار حکومتی مردمی بود.
• قانون اساسی انقلاب دوم (قانون اساسی مجلس خبرگان):اما پس از آن، با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و تسلط بیشتر اسلامگرایان بر روند تدوین قانون اساسی، تغییرات اساسی در محتوای قانون اساسی ایجاد شد. این تغییرات تحت تأثیر دیدگاههای اسلامی و با رهبری چهرههایی مانند آیتالله بهشتی، منجر به شکلگیری قانون اساسی جدیدی شد که بیشتر بر پایهی اصول فقه سنتی استوار بود. این قانون اساسی را میتوان به عنوان قانون اساسی "انقلاب دوم" نامید، چرا که نشاندهندهی تغییر جهت انقلاب به سمت فقاهتیتر شدن و حذف گروههای مخالف، از جمله ملیگرایان و چپگرایان، از ساختار قدرت بود.
این تحولات، به ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ و تشدید تنشهای داخلی، منجر به تثبیت قدرت اسلامگرایان و حذف تدریجی دیگر گروههای انقلابی از صحنه سیاسی ایران شد. به این ترتیب، دورهای که از سال ۱۳۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰ ادامه یافت، به عنوان "انقلاب دوم" یا "انقلابی در انقلاب" شناخته میشود، که در آن اسلامگرایان با حذف رقبای خود، کنترل کامل قدرت در ایران را به دست گرفتند.
بهتر بود که حکومت پهلوی توسط مصدق اصلاح میشد، اما شاه اصلاحپذیر نبود. بهتر بود که حکومت پهلوی توسط بازرگان یک گذار مسالمتآمیز تجربه میکرد اما شاه تن به گذار نداد و صدای انقلاب را شنید. انقلابی که نظام دیکتاتوری پهلوی را ساقط کرد. انقلابی که در راستای تحقق بخشیدن به آرمانهای انقلابهای مشروطه و نهضت ملی انجام شد.
دولت موقت بازرگان برای این انقلاب یک پیشنویس قانون اساسی نوشت. در این پیشنویس، نظام حکومتی ایران به صورت جمهوری نیمهریاستی مشابه جمهوری پنجم فرانسه درآمدهبود؛ یعنی ریاست کشور بر عهده رئیسجمهور منتخب مردم بود اما ریاست دولت را نخستوزیری به پیشنهاد رئیسجمهور و تأیید مجلس بر عهده داشت. قوه مقننه کشور از یک مجلس به نام مجلس شورای ملی تشکیل میشد.
اشارهای به ولایت فقیه نیز در این قانون اساسی وجود نداشت و این قانون مورد امضای رهبر انقلاب و مراجع قرار گرفت.
مجلس خبرگان به کارگردانی بهشتی پیشنویس را بهطور کامل کنار گذاشته و از اول به تدوین قانون پرداخت. عدهای از اعضا و وزرای دولت موقت، ظاهراً به ابتکار عباس امیرانتظام، با همین دلایل طرحی را برای الغای این مجلس در نظر گرفتند که از طرف خمینی با آن مخالفت شد و در نهایت قانون اساسی را همان مجلس خبرگان تدوین کرد.
دولت بازرگان نتوانست مجلس خبرگان را به علت کنار گذاشتن پیشنویس قانون اساسی منحل کند و بهشتی قانون اساسی جدیدی معماری کرد و انقلاب دوم را علیه انقلاب پنجاهوهفت سامان داد. روند این انقلاب دوم را در پرونده #انقلاب_جمهوریت نشان دادهایم.
https://www.instagram.com/p/DF5kceyPj1t/?igsh=bnRuZm9qdjZicGs4
مجلس خبرگان به کارگردانی بهشتی پیشنویس را بهطور کامل کنار گذاشته و از اول به تدوین قانون پرداخت. عدهای از اعضا و وزرای دولت موقت، ظاهراً به ابتکار عباس امیرانتظام، با همین دلایل طرحی را برای الغای این مجلس در نظر گرفتند که از طرف خمینی با آن مخالفت شد و در نهایت قانون اساسی را همان مجلس خبرگان تدوین کرد.
دولت بازرگان نتوانست مجلس خبرگان را به علت کنار گذاشتن پیشنویس قانون اساسی منحل کند و بهشتی قانون اساسی جدیدی معماری کرد و انقلاب دوم را علیه انقلاب پنجاهوهفت سامان داد. روند این انقلاب دوم را در پرونده #انقلاب_جمهوریت نشان دادهایم.
https://www.instagram.com/p/DF5kceyPj1t/?igsh=bnRuZm9qdjZicGs4