tgoop.com/nouspoetikos/5047
Last Update:
هوسرل در کلیت آثار درجه دومش مانند فلسفه نخستین یا Erste Philosophie "پژوهشهای منطقی" و "منطق صوری و استعلایی" از همه ملخصتر و معروفتر "فلسفه چونان علم متقن" و اکثر دیگر آثارش به لشکرکشی علیه همهٔ این مکاتبِ متکی بر وِلتآنشاونگ = جهانبینی پرداخته و هر خواننده خوش ذوق و باحوصله با وقت گذاشتن برای مطالعه دقیق نقدهای منطقی موشکافانه ولی درکنار ادبیات نوشتاری تکنیکال و ژست زبانیِ عجیب و منحصر به فردی که در فلسفه آلمانی نظیر ندارد، که ضمن رتوریک ستیزنده و کوبنده، استخدام نبوغامیز و ادیبانهٔ روایات تمثیلی و تماثیل مخیلی که زیر-زیرکانه و ناخودآگاه تاثیر روانی و اقناعی خود را بر هر خواننده از هر امت و ملت که فقط اندکی آلمانی بداند و ارزنی منطق، چنان میگذارد که خواننده خود نداند و نفهمد چگونه در پدیدارشناسی مندک و مندمج شد! رقبای فلسفه علمی متقن در همهٔ هوسرلینا غیر از آنچه باید "متون اولیه" نامید یعنی آنچه هوسرل در جلد ۱ هوسرلینا نهاده "تاملات دکارتی" به عنوان دکترین ملخص و مخلص هوسرل و "ایدههایی برای پدیدارشناسی استعلایی جلد یکم و دوم و سوم" جلد دوم پژوهشهای منطقی و دیگر متونِِ برهانی/ایجابی به قول من، در سایر آثار که بسیار اندک و گزینشی خوانده و تورق میشوند، همگی دربردارنده متونی جدلی/سلبی هستند. آنچه من شخصا در مواجهه با این نصوص ثانوی/جدلی احساس کردم را نه قبلا از کسی شنیده بودم که قدرت هوسرل در زبان پوئتیک و رتوریک را تحسین کنند، نه در کتابی از شارحانش خوانده بودم. مشهور این بود که بسیار بدنویس است و از کانت و هگل بدنویستر است و بدتر از لوتسه و بولتسانو بویی از فصاحت و بلاغت نبرده و خواندن آثار مطول و متکثر و بدون سر و تهاش مایه تلخی جان است و افسردگی روان. البته این امر در آنچه آثار تعلیمی یا آثار اولیه نامیدم بارز است، اما قدرت ادبی عظیم هوسرل و تسلطش بر ادبیات پولمیک و ظرایف رتوریک و حتی ساختار پوئتیک و استعاری و تمثیلی در آثار جدلی و سلبی شاهکار است.
درباره کانت نیز این امر درست است، فقرات برهانی کانت دارای ادبیاتی خشک و خشن است هرچند خالی از ذوق هنرمندانه و آرشیتکتونیک در مفصلبندی نیست، مانند بخش استاتیک استعلایی و استنتاج استعلایی (متون برهانی از این جهت میگویم صرفا با "کسب علم صادق" کار دارد نه دفع ظن کاذب، اما جدل در مواضع سائل، صرفاً «دفع ظن کاذب» و جایگزین کردن آن با «ظن صادق» مقصود است. اگر در جدل علم صادق حاصل شود بالعرض است، کسب علم صادق غایت بالذات برای برهان است لذا زبان جدل اولا مفید ظن است) اما همین کانت در بخشهای جدلی/سلبی مانند دیالکتیک استعلایی چنان در نقدهای کوبنده خود بر متافیزیک به قول عبدالکریم سروش «اسب فصاحت در میدان کتابت میراند» که ضرباهنگ مهیج زبانش ریگ بیجان بیابان را به افلاک میبرد. کانت میگوید مانند هیوم از هنر نویسندگی بهرمند نیست، اما هیوم با همهٔ استادی در بیان و بلاغت کوبنده و انگیزاننده خود یک فصل ندارد که با یک بند کانت در جدل استعلایی برابری کند. و البته چنانکه کانت خود میگوید این بخش صرفاً سلبی است و «دافع ظنون کاذب» درباره خدا و نفس و آزادی، اما «مفید علم صادق» نیست، پس نقیض «ظن کاذب» در جدل «علم صادق» نیست بلکه «ظن صادق» است. اگر از ابطال براهین خدا عدم خدا را اثبات میکردیم این تحصیل علم صادق بود، اما ساحت جدل استعلایی برای کانت فقط شان درمانی و سلبی دارد، تحلیل استعلایی میتواند شان ایجابی و مفید علم صادق باشد لذا زبان نگارنده آنجا زبان و بیان برهانی و خالی از قصد اقناعی و تربیتی و درمانی است. اما جدل استعلایی قصد تربیتی دارد لذا بلاغت و فصاحت رتوریک کانتی در آنجا به اوج میرسد، نه عامدانه، بلکه اساسا صناعت جدل اولا صناعت تخریب است و چون آنچه در فلسفه تخریب میشود همواره عظیمترین بناهای شکوهمند ساخته فکر بشری است مانند کاخ متافیزیک در کانت و بناهای شکوهمند فلسفههای تاریخگرا و طبیعتگرا برای هوسرل که بنیان ایدولوژی های عظیم را ساختهاند. فیلسوف هنگام تخریب این معابد مقدس بیش از هرکس دیگری مرعوب و منفعل و هراسان است، زیرا بسیار بیشتر از مدافعان این مکاتب و کاهنان این معابد از عظمت آنها آگاه است و عظمت آخرالزمانی رویداد «فروپاشی یک سنت فکری دیرپا» را و خطرناکی چنین تخریب را برای بشریت و سرنوشت بشریت میداند، لذا ناخواسته کلمات و عبارات بیش از «هوش و خرد» از «جان و روان» نویسنده فوران میکند، از ژرفای هراسی سرگردان میان "بیم و امید" موقفی روحانی که به قول نیچه گایست ناچار باید با زبان تمثیل سخن گوید.
#هوسرل
BY νοῦς
Share with your friend now:
tgoop.com/nouspoetikos/5047