tgoop.com/nouspoetikos/5079
Last Update:
۱- اذا اردنا ان نتفکر فی الاشیا و تعلمها فنحتاج ضرورتا ان ندخلها فی التصور، فتعرض لها ضرورتا احوال التی تکون فی التصور
(ما برای دانستن امور باید آنها را داخل در ساحت تصور کنیم، لذا با این دخول اعراضی،مختص به وعاء تصور بر آنها حمل میشود)
۲- الحال العارض الذی یعرض لها حتی ینتقل من معلومها الی مجهولها، هو حال الذی یعرض لها فی التصور.
(حالتی که بر ماهیت هنگام جریان ادراک رخ میدهد و از حالت مجهول به معلوم میرسد، همان حالتی است که بر ماهیت در حوزه تصور عارض میشود)
۳- هذا النظر لیس نظرا فی الامور من حیث هی موجودة احد نحوی الوجودین المذکورین، بل من حیث ینفع فی ادراک احوال ذینک الوجودین.
(با این حال این علم شناخت ماهیات آنطور که در تصور هستند نیست، شناخت ماهیت بشرط لا نیست، بلکه شناخت ماهیت است نه از این جهت که در عین است نه اینکه در تصور است نه اینکه غیرمربوط به ذهن و عین. بلکه از این جهت که نافع در ادراک است و چون ادراک عبارت است از دخول از عین به تصور، لذا منطق علم به ماهیات است از این جهت که به تصور وارد میشوند.)
مشاهده میکنیم که این سه حکم ناسازگارند. اعتبار لابشرط در اینجا با اعتبار بشرط لا خلط میشود، زیرا ادراک یعنی دخول به حوزه بشرط لا، گرچه منطق فقط با ماهیت بشرط لا و ذهنی کار ندارد بلکه با همه موجودات کار دارد، اما ماهیت لابشرط نیز نمیتوان موضوع منطق دانست، بلکه ماهیت لابشرط آنگاه که تصور میشود و بشرط لا میشود یعنی در ذهن تصور و ظهور پیدا میکند این فرایند ظهور است که موضوع منطق است.
.
BY νοῦς
Share with your friend now:
tgoop.com/nouspoetikos/5079