NOUSPOETIKOS Telegram 5312
سوانح العشاق و اثولوجیا
(دو فرسته)


یکی از موضوعاتی که در مورد کتاب سوانح العشاق لازم است بررسی شود و نمی‌دانم بررسی شده است تا کنون یا نه تاثیر کتاب اثولوجیا بر احمد غزالی و مفاهیم سوانح العشاق است. برای یک نگاه اجمالی به این شباهت نحوهٔ آغاز شدن کتاب اثولوجیا را با ابتدای سوانح مقایسه کنیم. در سوانح العشاق بعد از نقل دو بیت فارسی و بیتی عربی در وصف عشق، متن اینگونه آغاز می‌شود:

«روح چون از عدم به وجود آمد در سرحد وجود عشق منتظر مرکب روح بود. در بدو وجود ندانم تا چه مزاج افتاد؟ اگر ذات روح آمد صفتِ ذات عشق آمد، خانه خالی یافت، جای بگرفت»(تصحیح پورجوادی. فصل ۱)


اما مطلب نخست در میمر اول اثولوجیا بعد از مقدمه‌ای سه خطی درباره نامیرایی نفس اینگونه اصل سخن آغاز میشود:

«فنقول: انّ کل جوهر عقلی ذوحیاة لاتقبل شیئاً من الاثار فذلک ساکن فی العالم العقلی ثابتٌ فیه و لا یسلک الی موضع آخر، و لا یشتاق الی مکانٍ آخر غیر مکانه. و کل جوهر عقلی له شوقٌ ما، فذلک الجوهر بعد الجوهر الذی هو العقل فقط لا شوق له.» (از تصحیح بدوی، در افلوطین عند العرب)

مقصود از این «هر جوهر عقلی که دارای شوقی باشد، بعد از جوهری است که تنها عقل است و فاقد شوق» دقیقاً نفس است. این نخستین شباهت و تحاذی است که دقیقاً دو کتاب در ابتدای نوشتار با سخن از شوق به مثابهٔ صفتِ ذاتیِ نفس آغاز میکنند که مذهبی خاص است. در ادامه دو متن به وصف این شوق و کشش به مثابهٔ ذاتِ روح می‌پردازند.

اثولوجیا بلافاصله بعد از تمییز محسوس و معقول، قبله راستین عشق را جهان معقول می‌داند، که بر اثر ادبار و انحطاط، نفس رو به قبلهٔ جهان محسوس می‌گذارد در عالم ماده هبوط می‌کند. اما احمد غزالی اینگونه ادامه می‌دهد:

«تفاوت در قبلهٔ عشق عارضی بود. اما حقیقتِ او از جهات منزه است، که او را روی با جهتی نمی‌باید داشت تا [زمانی که] عشق بود. اما ندانم دست تصرفِ وقت آب به کدام زمین بَرد، آن نفس که به رکابداری بر مرکب سلطان برنشیند، نه مرکب او بود. اما زیان ندارد. کلامنا اشارةٌ.»


معنای متن آشکار است الا این جمله که «آن نفس که به رکابداری بر مرکب سلطان نشیند، نه مرکب او بود اما زیان ندارد.» دشوار است و همینکه بعد از این می‌گوید کلامنا اشارة نشان از این دارد که سخن به رمز گفته شده. از این جهت در شروحی که بر سوانح دسترسی داشتم نکتهٔ خاصی که گره از تعقید باز کند یافت نشد. الا اینکه در برخی جمله به صورت ««آن نَفَس که رکابداری بر مرکب سلطان برنشیند» آمده در برخی دیگر «آن نفْس که به رکابداری بر مرکب سلطان نشیند» آمده است، که کاملا معنی را عوض می‌کند. شرح منظوم غزالدین محمود کاشانی چنین گفته است:

عشق در ذات خود چو یکرنگ است
فارغ از نام و عاری از ننگ است

ذات او برتر از جهات آمد
وین عوارض برون ذات آمد

نه در او فرق عاشق از معشوق
نه در او سبق سابق از مسبوق

اما دقیقا مهم این است که اینکه می‌گوید «اما نه زیان دارد» مقصود چیست؟ یعنی از چه جهت باید انتظار زیان داشت که این را میگوید. در یک شرح کلا این جمله را شرح نکرده و شروحی که سوانح را به زبان عرفان نظری تفسیر کردند، مقصود از عشق را همان ذات مطلق الهی گرفته‌اند و رکابدار را تعین و تقیدِ آن، لذا می‌گویند این تعینی که عشق بر حسب وقت پیدا می‌کند، تعینی ظاهری است، ولی زیانی ندارد که ظهور ذات مطلق در این مرتبه خاص تعیّن یابد. شرح ناگوری که شرحی است عالمانه و با استمداد از مفاهیم مکتب ابن عربی، این‌گونه ورده:

یعنی: ندانم اقتضای ذات من حیث الاسماء بالذاتِ هو تعالی، به حسبِ وقت، آن ارادتِ خاص ذات مطلق به کدام مظهر پیدا گردد. و «آن نفس که به رکابداری به مرکب برنشیند» یعنی به هر صفت مقید که ظاهر شود آن تقیید، او را عاریتی بود و جز به صورت ظاهر از آنِ او نباشد. اما به جهت ظهور زیانی ندارد که یکی مظهر [برای] اوست. بیان انواع مظهرِ تجلیاتِ ذات مطلق است که آن نفس- که او تعالی- به صورت رکابداری بر مرکب نشیند، مرکب به حقیقت از آن مولی باشد و آن وهم رکابداری و غلامی و نابودی [= عدم مالکیت] مرکب او را زیانی ندارد، که رکابدار و مرکب و مولی همه تجلیات او باشند.


این نحوه نگاه که ناگوری دارد و دیگر عرفای عرفان عراقی نیز دارند، اندیشه عارفان خراسان را که اصالتا عرفان عملی است، یعنی تفکری آنتروپولوژیک که از آغاز تا تمام «شرح احوال انسان»، تاویل به عرفان نظری و عراقی می‌برند که تفکری تئولوژیک است و «شرح مراتب و تجلیات ذات مطلق الهی» است. و این یکی از مهمترین عوامل انحطاطِ عرفان خراسانی است. اساساٰ سخن شیخ احمد غزالی ربطی به مراتبِ تجلی ذات الهی ندارد زیرا عشق نزد غزالی و هیچ عارف دیگری غیر ابن عربی و یارانش برابر با «ذات مطلق الهی» نیست، بلکه چنانکه به روشنی گفته شد "عشق صفت است برای روح به مثابهٔ ذات" عشق حالتِ روح و نوعی هکسیس و ملکه برای نفس انسان است نه ذاتِ مطلق.



tgoop.com/nouspoetikos/5312
Create:
Last Update:

سوانح العشاق و اثولوجیا
(دو فرسته)


یکی از موضوعاتی که در مورد کتاب سوانح العشاق لازم است بررسی شود و نمی‌دانم بررسی شده است تا کنون یا نه تاثیر کتاب اثولوجیا بر احمد غزالی و مفاهیم سوانح العشاق است. برای یک نگاه اجمالی به این شباهت نحوهٔ آغاز شدن کتاب اثولوجیا را با ابتدای سوانح مقایسه کنیم. در سوانح العشاق بعد از نقل دو بیت فارسی و بیتی عربی در وصف عشق، متن اینگونه آغاز می‌شود:

«روح چون از عدم به وجود آمد در سرحد وجود عشق منتظر مرکب روح بود. در بدو وجود ندانم تا چه مزاج افتاد؟ اگر ذات روح آمد صفتِ ذات عشق آمد، خانه خالی یافت، جای بگرفت»(تصحیح پورجوادی. فصل ۱)


اما مطلب نخست در میمر اول اثولوجیا بعد از مقدمه‌ای سه خطی درباره نامیرایی نفس اینگونه اصل سخن آغاز میشود:

«فنقول: انّ کل جوهر عقلی ذوحیاة لاتقبل شیئاً من الاثار فذلک ساکن فی العالم العقلی ثابتٌ فیه و لا یسلک الی موضع آخر، و لا یشتاق الی مکانٍ آخر غیر مکانه. و کل جوهر عقلی له شوقٌ ما، فذلک الجوهر بعد الجوهر الذی هو العقل فقط لا شوق له.» (از تصحیح بدوی، در افلوطین عند العرب)

مقصود از این «هر جوهر عقلی که دارای شوقی باشد، بعد از جوهری است که تنها عقل است و فاقد شوق» دقیقاً نفس است. این نخستین شباهت و تحاذی است که دقیقاً دو کتاب در ابتدای نوشتار با سخن از شوق به مثابهٔ صفتِ ذاتیِ نفس آغاز میکنند که مذهبی خاص است. در ادامه دو متن به وصف این شوق و کشش به مثابهٔ ذاتِ روح می‌پردازند.

اثولوجیا بلافاصله بعد از تمییز محسوس و معقول، قبله راستین عشق را جهان معقول می‌داند، که بر اثر ادبار و انحطاط، نفس رو به قبلهٔ جهان محسوس می‌گذارد در عالم ماده هبوط می‌کند. اما احمد غزالی اینگونه ادامه می‌دهد:

«تفاوت در قبلهٔ عشق عارضی بود. اما حقیقتِ او از جهات منزه است، که او را روی با جهتی نمی‌باید داشت تا [زمانی که] عشق بود. اما ندانم دست تصرفِ وقت آب به کدام زمین بَرد، آن نفس که به رکابداری بر مرکب سلطان برنشیند، نه مرکب او بود. اما زیان ندارد. کلامنا اشارةٌ.»


معنای متن آشکار است الا این جمله که «آن نفس که به رکابداری بر مرکب سلطان نشیند، نه مرکب او بود اما زیان ندارد.» دشوار است و همینکه بعد از این می‌گوید کلامنا اشارة نشان از این دارد که سخن به رمز گفته شده. از این جهت در شروحی که بر سوانح دسترسی داشتم نکتهٔ خاصی که گره از تعقید باز کند یافت نشد. الا اینکه در برخی جمله به صورت ««آن نَفَس که رکابداری بر مرکب سلطان برنشیند» آمده در برخی دیگر «آن نفْس که به رکابداری بر مرکب سلطان نشیند» آمده است، که کاملا معنی را عوض می‌کند. شرح منظوم غزالدین محمود کاشانی چنین گفته است:

عشق در ذات خود چو یکرنگ است
فارغ از نام و عاری از ننگ است

ذات او برتر از جهات آمد
وین عوارض برون ذات آمد

نه در او فرق عاشق از معشوق
نه در او سبق سابق از مسبوق

اما دقیقا مهم این است که اینکه می‌گوید «اما نه زیان دارد» مقصود چیست؟ یعنی از چه جهت باید انتظار زیان داشت که این را میگوید. در یک شرح کلا این جمله را شرح نکرده و شروحی که سوانح را به زبان عرفان نظری تفسیر کردند، مقصود از عشق را همان ذات مطلق الهی گرفته‌اند و رکابدار را تعین و تقیدِ آن، لذا می‌گویند این تعینی که عشق بر حسب وقت پیدا می‌کند، تعینی ظاهری است، ولی زیانی ندارد که ظهور ذات مطلق در این مرتبه خاص تعیّن یابد. شرح ناگوری که شرحی است عالمانه و با استمداد از مفاهیم مکتب ابن عربی، این‌گونه ورده:

یعنی: ندانم اقتضای ذات من حیث الاسماء بالذاتِ هو تعالی، به حسبِ وقت، آن ارادتِ خاص ذات مطلق به کدام مظهر پیدا گردد. و «آن نفس که به رکابداری به مرکب برنشیند» یعنی به هر صفت مقید که ظاهر شود آن تقیید، او را عاریتی بود و جز به صورت ظاهر از آنِ او نباشد. اما به جهت ظهور زیانی ندارد که یکی مظهر [برای] اوست. بیان انواع مظهرِ تجلیاتِ ذات مطلق است که آن نفس- که او تعالی- به صورت رکابداری بر مرکب نشیند، مرکب به حقیقت از آن مولی باشد و آن وهم رکابداری و غلامی و نابودی [= عدم مالکیت] مرکب او را زیانی ندارد، که رکابدار و مرکب و مولی همه تجلیات او باشند.


این نحوه نگاه که ناگوری دارد و دیگر عرفای عرفان عراقی نیز دارند، اندیشه عارفان خراسان را که اصالتا عرفان عملی است، یعنی تفکری آنتروپولوژیک که از آغاز تا تمام «شرح احوال انسان»، تاویل به عرفان نظری و عراقی می‌برند که تفکری تئولوژیک است و «شرح مراتب و تجلیات ذات مطلق الهی» است. و این یکی از مهمترین عوامل انحطاطِ عرفان خراسانی است. اساساٰ سخن شیخ احمد غزالی ربطی به مراتبِ تجلی ذات الهی ندارد زیرا عشق نزد غزالی و هیچ عارف دیگری غیر ابن عربی و یارانش برابر با «ذات مطلق الهی» نیست، بلکه چنانکه به روشنی گفته شد "عشق صفت است برای روح به مثابهٔ ذات" عشق حالتِ روح و نوعی هکسیس و ملکه برای نفس انسان است نه ذاتِ مطلق.

BY νοῦς


Share with your friend now:
tgoop.com/nouspoetikos/5312

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg Matt Hussey, editorial director at NEAR Protocol also responded to this news with “#meIRL”. Just as you search “Bear Market Screaming” in Telegram, you will see a Pepe frog yelling as the group’s featured image. The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: Judge Hui described Ng as inciting others to “commit a massacre” with three posts teaching people to make “toxic chlorine gas bombs,” target police stations, police quarters and the city’s metro stations. This offence was “rather serious,” the court said. As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces.
from us


Telegram νοῦς
FROM American