ONPEACEANDIRAN Telegram 196
۵
علاوه بر حکومت اسرائیل، دیگر کشورهایی نیز هستند که یا از نابودی غزّه یا از وقوع جنگی در خاورمیانه نفع می.برند و از آنچه در غزّه رُخ می‌دهد، خرسندند. اگر به مجموع دو بحران حادّ جهان سرمایه و بُحران واقعاً شدید دولت‌ملّت توجّه داشته باشیم، می‌توان گفت که جهان، بالاخص غرب هم در شرایطی قرار داشته که کمتر می‌توانسته بازی یک بام و دو هوا را ادامه دهد. از یک سو در نظر بیاورید که غرب نه دچار بحران لیبرالیسم که، با سربرآوردن جریان‌های پوپولیستی عمدتاً راست افراطی و ناتوانی ساختار سیاسی از کنترل این جریان‌ها، دچار بحران دموکراسی است؛ دوم این‌که باید دید سراسر خاورمیانه، بخشهایی وسیع از افریقا، یک پنجم جمعیت جهان در چین و روسیّه نیز در چه بحرانی غرق هستند. این کشورها عملاً یا در کشاکش تأسیس دولت‌ملّت مدرن بازمانده‌اند، یا دچار درماندگی حاد در استقرار دموکراسی هستند و یا دچار هر دو مشکل‌اَند. علاوه بر این‌که کسری بودجه و بدهی مُزمن دولت ایالات متحدّه نمایانگر ناتوانی از تأمین وظایفی است که این نظام بر خود مقرّر کرده (از جمله سیادت جهانی) و آن را از کار و منابع میلیون‌ها انسان تأمین می‌کند؛ اگر چنین کسری و چنین بدهی در کارنامۀ ژاپن و بالاخص چین و روسیه دیده نمی‌شود نیز، دالّ بر فقدان آن نیست؛ همۀ آنها در اصل بدهکارند؛ آنها از طریق نیروی کاری که هیچگاه دستمزد خود را نمی.گیرد و از جیب آیندگان، این بدهی را پوشانده‌‌اند.
خاورمیانه نیز گرچه برای حلّ مشکلات بی‌شمار خودْ عمیقاً محتاج دموکراسی است، اما چون رفتار طرف مقابل دموکراتیک نیست و بر استیصال، درماندگی و همان احساس کهتریِ خاورمیانه می‌افزاید، بنیادگرایی و سایر انواع ایدئولوژی را بازتولید می‌کند! یعنی به‌عوض حلّ مشکل، آن را مضاعف می‌کند. حملۀ اسرائیل به غزّه و نابودی، کشتار و آوارگیِ فاجعه‌بار فلسطینیان، زمینۀ مناسب برای تجدید حیات بنیادگرایی‌های موجود و ایجاد بنیادگرایی‌های جدید را فراهم می‌سازد. پس محتمَل است برخی دوَل از منافعی در این توطئۀ فجیع، سهیم و از آن بهره‌مند شوند.
بله، مسألۀ غزۀ امروز یک مسألۀ تامّ انسانی و جهانی است؛ هم از این رو که جان و زندگی میلیون‌ها انسان را بر باد داده و ویران می‌کند؛ هم از آن‌رو که محصول مجموعه روندهای ویرانگری است که جامعۀ جهانی، سرمایه‌داری جهانی و روندهای دولت‌بنیان ایجاد کرده و بدین حدِّ زندگی.سوز و جهان‌سوز سوق داده‌اند؛ بالاخص پیدایش و گسترش ایدئولوژی صهیونیسمی که مستقیماً این کشتار و انهدام را هدایت و اجرا می‌کند. این جهان ایدئولوژیک مسؤول است: مسؤول ساختن ایدئولوژی‌های ویرانگر، مسؤول مرزبندی‌های ایدئولوژیک و شقه شقّه کردنِ انسانیّت، مسؤول ساختن انواع دستگاه‌ها و ایده‌های قدرت‌پرستِ سلطه‌جو، مسؤول راحتی‌های نسبی به بهای جانها، زندگی‌ها، خانمان‌ها و آرزوهایی که به‌طور مطلق بر باد می‌روند.
گذار از این مخمصۀ واقعاً ضدّ انسانی، عمیقاً محتاج کوشش جدّی برای وداع با آپاراتوس‌های ایدئولوژی است. در این صورت است که مسألۀ انسانی فراسوی مرزبندی ایدئولوژیک قابل تعریف خواهد بود. در این صورت، خاورمیانه مثلاً نسبت به فجایع میانمار، افغانستان، سین کیانگ، امریکای لاتین و ... نیز مانند مسألۀ فلسطین پاسخ خواهد داد.
آری، مسألۀ فلسطین، مسألۀ انسانیّت و دفاع از آن دفاع از انسانیّت است، امّا در شرایطی که دفاع از انسانیّت نیز در همۀ نمودهای خود تجلّی یابد؛ وگرنه همانگونه که «مسألۀ فلسطین» از بحران دولت‌ملّت و دِماغ ایدئولوژی زاده شد، دفاع از فلسطین نیز به دِماغ‌های ایدئولوژیک دیگری راه جُسته و فلسطین‌های دیگری خلق خواهد کرد. کما این‌که در هشت دهۀ اخیر، مسألۀ فلسطین برای برخی حکومت‌های خاورمیانه بهانۀ سلطه بوده است، بی آن‌که یک میلیمتر آرمان فلسطین مستقل و آزاد را به تحقّق نزدیک کرده باشند. اگر معیار غرب دوگانه است {که هست} و بامش دو هوا دارد، خاورمیانه نمی‌تواند همان‌طور با معیارها و در طرازی دوگانه اخلاقاً به دفاع از فلسطین بپردازد. خاورمیانه اخلاقاً نمی‌تواند در بهرۀ مادّی و قدرت توأم با سرکوب مردمان غرق باشد و همزمان یک آرمان رهایی‌بخش را اعلام و دنبال کند. قطعاً مسألۀ فلسطین و امروز مسألۀ غزّه، مسألۀ انسانیّت است، مادام که چون مسألۀ انسانیّت است، مسألۀ ما باشد، نه چون این ظلم بر «ما» می‌رودْ آن را مسألۀ انسانیّت بدانیم.
اگر «هستی فرهنگی ذاتاً آفرینندۀ آرمان است» (۳) و لذا اگر از ایدئولوژی گریزی نیست، باید بدان نوع فرهنگی اندیشید که «هویّت» را به ازای گسترده‌ترین، متنوّع‌ترین و متکثّرترین جمع ممکن تعریف کند؛ یعنی به ازای همۀ انسان‌ها! باید خاطرۀ تاریخی را در فرهنگ تاریخی بازجُست و دیگر از تقطیع آن دست کشید.



tgoop.com/onpeaceandiran/196
Create:
Last Update:

۵
علاوه بر حکومت اسرائیل، دیگر کشورهایی نیز هستند که یا از نابودی غزّه یا از وقوع جنگی در خاورمیانه نفع می.برند و از آنچه در غزّه رُخ می‌دهد، خرسندند. اگر به مجموع دو بحران حادّ جهان سرمایه و بُحران واقعاً شدید دولت‌ملّت توجّه داشته باشیم، می‌توان گفت که جهان، بالاخص غرب هم در شرایطی قرار داشته که کمتر می‌توانسته بازی یک بام و دو هوا را ادامه دهد. از یک سو در نظر بیاورید که غرب نه دچار بحران لیبرالیسم که، با سربرآوردن جریان‌های پوپولیستی عمدتاً راست افراطی و ناتوانی ساختار سیاسی از کنترل این جریان‌ها، دچار بحران دموکراسی است؛ دوم این‌که باید دید سراسر خاورمیانه، بخشهایی وسیع از افریقا، یک پنجم جمعیت جهان در چین و روسیّه نیز در چه بحرانی غرق هستند. این کشورها عملاً یا در کشاکش تأسیس دولت‌ملّت مدرن بازمانده‌اند، یا دچار درماندگی حاد در استقرار دموکراسی هستند و یا دچار هر دو مشکل‌اَند. علاوه بر این‌که کسری بودجه و بدهی مُزمن دولت ایالات متحدّه نمایانگر ناتوانی از تأمین وظایفی است که این نظام بر خود مقرّر کرده (از جمله سیادت جهانی) و آن را از کار و منابع میلیون‌ها انسان تأمین می‌کند؛ اگر چنین کسری و چنین بدهی در کارنامۀ ژاپن و بالاخص چین و روسیه دیده نمی‌شود نیز، دالّ بر فقدان آن نیست؛ همۀ آنها در اصل بدهکارند؛ آنها از طریق نیروی کاری که هیچگاه دستمزد خود را نمی.گیرد و از جیب آیندگان، این بدهی را پوشانده‌‌اند.
خاورمیانه نیز گرچه برای حلّ مشکلات بی‌شمار خودْ عمیقاً محتاج دموکراسی است، اما چون رفتار طرف مقابل دموکراتیک نیست و بر استیصال، درماندگی و همان احساس کهتریِ خاورمیانه می‌افزاید، بنیادگرایی و سایر انواع ایدئولوژی را بازتولید می‌کند! یعنی به‌عوض حلّ مشکل، آن را مضاعف می‌کند. حملۀ اسرائیل به غزّه و نابودی، کشتار و آوارگیِ فاجعه‌بار فلسطینیان، زمینۀ مناسب برای تجدید حیات بنیادگرایی‌های موجود و ایجاد بنیادگرایی‌های جدید را فراهم می‌سازد. پس محتمَل است برخی دوَل از منافعی در این توطئۀ فجیع، سهیم و از آن بهره‌مند شوند.
بله، مسألۀ غزۀ امروز یک مسألۀ تامّ انسانی و جهانی است؛ هم از این رو که جان و زندگی میلیون‌ها انسان را بر باد داده و ویران می‌کند؛ هم از آن‌رو که محصول مجموعه روندهای ویرانگری است که جامعۀ جهانی، سرمایه‌داری جهانی و روندهای دولت‌بنیان ایجاد کرده و بدین حدِّ زندگی.سوز و جهان‌سوز سوق داده‌اند؛ بالاخص پیدایش و گسترش ایدئولوژی صهیونیسمی که مستقیماً این کشتار و انهدام را هدایت و اجرا می‌کند. این جهان ایدئولوژیک مسؤول است: مسؤول ساختن ایدئولوژی‌های ویرانگر، مسؤول مرزبندی‌های ایدئولوژیک و شقه شقّه کردنِ انسانیّت، مسؤول ساختن انواع دستگاه‌ها و ایده‌های قدرت‌پرستِ سلطه‌جو، مسؤول راحتی‌های نسبی به بهای جانها، زندگی‌ها، خانمان‌ها و آرزوهایی که به‌طور مطلق بر باد می‌روند.
گذار از این مخمصۀ واقعاً ضدّ انسانی، عمیقاً محتاج کوشش جدّی برای وداع با آپاراتوس‌های ایدئولوژی است. در این صورت است که مسألۀ انسانی فراسوی مرزبندی ایدئولوژیک قابل تعریف خواهد بود. در این صورت، خاورمیانه مثلاً نسبت به فجایع میانمار، افغانستان، سین کیانگ، امریکای لاتین و ... نیز مانند مسألۀ فلسطین پاسخ خواهد داد.
آری، مسألۀ فلسطین، مسألۀ انسانیّت و دفاع از آن دفاع از انسانیّت است، امّا در شرایطی که دفاع از انسانیّت نیز در همۀ نمودهای خود تجلّی یابد؛ وگرنه همانگونه که «مسألۀ فلسطین» از بحران دولت‌ملّت و دِماغ ایدئولوژی زاده شد، دفاع از فلسطین نیز به دِماغ‌های ایدئولوژیک دیگری راه جُسته و فلسطین‌های دیگری خلق خواهد کرد. کما این‌که در هشت دهۀ اخیر، مسألۀ فلسطین برای برخی حکومت‌های خاورمیانه بهانۀ سلطه بوده است، بی آن‌که یک میلیمتر آرمان فلسطین مستقل و آزاد را به تحقّق نزدیک کرده باشند. اگر معیار غرب دوگانه است {که هست} و بامش دو هوا دارد، خاورمیانه نمی‌تواند همان‌طور با معیارها و در طرازی دوگانه اخلاقاً به دفاع از فلسطین بپردازد. خاورمیانه اخلاقاً نمی‌تواند در بهرۀ مادّی و قدرت توأم با سرکوب مردمان غرق باشد و همزمان یک آرمان رهایی‌بخش را اعلام و دنبال کند. قطعاً مسألۀ فلسطین و امروز مسألۀ غزّه، مسألۀ انسانیّت است، مادام که چون مسألۀ انسانیّت است، مسألۀ ما باشد، نه چون این ظلم بر «ما» می‌رودْ آن را مسألۀ انسانیّت بدانیم.
اگر «هستی فرهنگی ذاتاً آفرینندۀ آرمان است» (۳) و لذا اگر از ایدئولوژی گریزی نیست، باید بدان نوع فرهنگی اندیشید که «هویّت» را به ازای گسترده‌ترین، متنوّع‌ترین و متکثّرترین جمع ممکن تعریف کند؛ یعنی به ازای همۀ انسان‌ها! باید خاطرۀ تاریخی را در فرهنگ تاریخی بازجُست و دیگر از تقطیع آن دست کشید.

BY Peace


Share with your friend now:
tgoop.com/onpeaceandiran/196

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

You can invite up to 200 people from your contacts to join your channel as the next step. Select the users you want to add and click “Invite.” You can skip this step altogether. Matt Hussey, editorial director of NEAR Protocol (and former editor-in-chief of Decrypt) responded to the news of the Telegram group with “#meIRL.” Those being doxxed include outgoing Chief Executive Carrie Lam Cheng Yuet-ngor, Chung and police assistant commissioner Joe Chan Tung, who heads police's cyber security and technology crime bureau. Administrators Telegram users themselves will be able to flag and report potentially false content.
from us


Telegram Peace
FROM American