ONPEACEANDIRAN Telegram 200
اگر پس از آشویتس شعر نمی‌توان سرود، پس از غزّه دیگر چه نمی‌توان کرد؟
اسمعیل خلیلی
۲
بر ذکر تجربۀ آنها باید افزود در همۀ این دوران، دو جریان جامعوی کلّی در پی تسخیر دولت بوده‌اند: جریان نخست آن است که تا کنون بیشتر متعارف، واجد هژمونی، موجد دولتِ تابع بازار و در محدودۀ اقتدار یک دولتْ، موجب قواعد بازار بوده است. در مقابل الگویی چون رایش سوّم نمود جریانی از تسخیر دولت (دیوان) است که با تعلیق قواعد بازار، آن را تابع دولت، و دیوان را در خدمت تمامیّت یک ایدئولوژی گذاشته که مستمسک سلطۀ الیگارک‌ها است. نمود دیگر این طرز کارکرد ایدئولوژی و دولت نیز، توتالیترهای معروف و در نیم‌سدۀ اخیر دولت‌هایی بنیادگرا بوده‌اند که همۀ آنها در مرحلۀ تسلّط بر دیوان، یک الیگارشی را نمایندگی کرده‌اند. لذا گرچه هر دو جریان یک فعل واحد (تسخیر دولت) را در پیش گرفتند اما متفاوت بوده‌اند. جریان نخست را باید مُحازی اسطورۀ لویاتان و جریان دوم را تداوم اسطورۀ بهیموت دانست. دولت صهیونیستی نیز دولتی است که هرچند مانند برخی دیگر از نمودهای جریان دوم، گاهی نشانی از بازتولید لویاتان و خرد عمل‌گرا بارز ساخته امّا نوعاً باید با اسطورۀ بهیموت و بازتولیدکنندۀ آن شناخته شود.
جهانی‌شدن انسانِ سیاسی چه با امپراتوری باستان ایران و متعاقباً امپراتوری رُم چه با عصر استعمار و همسان‌شدنِ جوامع در ساختار دولت‌ملّت و متعاقباً با سرمایه‌داری جهانی، هرگز نتوانسته موجد بشریّتی باشد که نزاع ایدئولوژی و هویّت را رفع کند. در هرکدام از این دو نوع جهانی‌شدن نیز، یکی از دعواهای اصلی جهان در همۀ سه‌هزارۀ اخیر، دعوا بر سر بخشی از خاورمیانه بوده که فلسطین کمابیش در آن قرار دارد. ازجمله، جنگهای صلیبی نیز تداوم و صورت نوین جنگهای ایران و رُم بودند که این منطقه تقریباً مرز اصلی و خونین نبردشان بود. در تمام این مدّت حتّا در فجیع‌ترین فجایع هم هیچگاه بشریّت از تحقّق تام برخوردار نبوده، از ۷۸ سال قبل تا کنون سازمان ملل متّحد هم عملاً هیچگاه شامل ملل نبوده؛ بل‌که شامل دولت‌هایی بوده که هریک بر اساس یک اسطوره ایجاد شده‌اند و بس.
اما امروز که غزّه حاوی جدید و بدیع‌ترین مرحلۀ وداع انسان‌ها با انسانیّت و کشتارجمعی آنهاست، تنها نمود اتّحاد ملل در حالی به قطع‌نامۀ مجمع عمومی ملل متّحد منحصر و محدود شده که دولت‌های حامی قطع‌نامه نیز از اتّحاد و ارادۀ عملی برای ممانعت از این کشتارجمعی برخوردار نیستند. نکتۀ مهم در همین‌جاست: از جمله مخالفان قطع‌نامه، دو سنّت اصلی لیبرال (انگلستان و ایالات متّحده)اند؛ نزد موافقان قطع‌نامه می‌توان انواع بنیادگرایان را نیز ملاحظه کرد و جالب‌تر دولت‌هایی هستند که با رأی ممتنع به این قطع‌نامه پاسخ داده‌اند.
پس با این آرایش دولت‌ها در برابر این کشتارجمعیِ تاریخی نیز آن پرسش عیان می‌شود: آیا جهان در حال وداع با دولت لویاتانی و غلبه یا گسترش دولت بهیموتی است؟
البتّه دو سنخ دیگر نیز کماکان ممکن‌اند: یکی این‌که ویرانگری و کشتارجمعی مردمان غزّه آخرین غریو بهیموت باشد - که البتّه سالهاست در روسیّه، بخشهایی از اروپا، امریکای لاتین، افریقا و خاورمیانه، بالاخص خود اسرائیل شنیده می‌شود؛ یعنی جهان بکوشد که به عصر لویاتان بازگردد و این کشتار و حذف از آخرین نمودهای دولت بهیموتی باشد. دیگر این‌که جهان اصولاً عصر ایدئولوژی و دولت را پشت سر نهد و روی به خرَدی آرَد که امر اجتماعی را در غیاب دولت و یا در جامعۀ غیر دولت‌مرکز ممکن کند.
امروز درست در همان‌جایی که میدانِ یکی از مهم‌ترین دعواهای جهان است، همۀ جلوه‌های بهیموت با آنچه که طیّ این بربریّت مُدرن رُخ می‌دهد، نمایان شده‌اند؛ همه در تقّلای نابودی «دیگری»های اسطوره‌ای خود هستند و گویی این نفس انسانیّت است که با خود وداع می‌کند.
ده سال پس از تأسیس سازمان ملل متّحد، تئودور آدورنو، در پایان «نقد فرهنگ و جامعه» (مقاله آغازین که ابتدا در سال ۱۹۴۹ نوشته شده) در Prisms  (Prismen مجموعه مقالات منتشر شده در ۱۹۵۵؛ قابل مُشاهده در این نشانی و این نشانی) در عبارتی بسیار مشهور گفته بود:
«نقد فرهنگی امروز خود را با وضعیت نهایی دیالکتیک فرهنگ و بربریّت مواجه می‌بیند. شعر گفتن بعد از آشویتس وحشیانه است. و این حتّا دانشی را که چرا امروز نوشتن شعر غیرممکن شده، بر هم می‌زند. شیءشدن مطلق، که پیشرفت فکری را به‌عنوان یکی از عناصر خود فرض می‌کرد، اکنون در حال آماده شدن برای جذب کامل ذهن است. هوش انتقادی تا زمانی که خود را به تفکرِ ازخودراضی محدود می‌کند، نمی‌تواند با این چالش برابری کند. پس از آشویتس سرودن شعر ناممکن و نشان بربریّت است»*.
حال باید بپرسیم در این کُشتار جمعی غزّه، ما شاهد چه جهانی، چه نوع انسانی و کدام ذهن خواهیم بود؟

---
پی‌نوشت
* درباره معنی این جمله آدورنو و منظور او، بنگرید به مقاله کوتاه جیمز اشمیت در نشانی "شعر پس از آشویتس".



tgoop.com/onpeaceandiran/200
Create:
Last Update:

اگر پس از آشویتس شعر نمی‌توان سرود، پس از غزّه دیگر چه نمی‌توان کرد؟
اسمعیل خلیلی
۲
بر ذکر تجربۀ آنها باید افزود در همۀ این دوران، دو جریان جامعوی کلّی در پی تسخیر دولت بوده‌اند: جریان نخست آن است که تا کنون بیشتر متعارف، واجد هژمونی، موجد دولتِ تابع بازار و در محدودۀ اقتدار یک دولتْ، موجب قواعد بازار بوده است. در مقابل الگویی چون رایش سوّم نمود جریانی از تسخیر دولت (دیوان) است که با تعلیق قواعد بازار، آن را تابع دولت، و دیوان را در خدمت تمامیّت یک ایدئولوژی گذاشته که مستمسک سلطۀ الیگارک‌ها است. نمود دیگر این طرز کارکرد ایدئولوژی و دولت نیز، توتالیترهای معروف و در نیم‌سدۀ اخیر دولت‌هایی بنیادگرا بوده‌اند که همۀ آنها در مرحلۀ تسلّط بر دیوان، یک الیگارشی را نمایندگی کرده‌اند. لذا گرچه هر دو جریان یک فعل واحد (تسخیر دولت) را در پیش گرفتند اما متفاوت بوده‌اند. جریان نخست را باید مُحازی اسطورۀ لویاتان و جریان دوم را تداوم اسطورۀ بهیموت دانست. دولت صهیونیستی نیز دولتی است که هرچند مانند برخی دیگر از نمودهای جریان دوم، گاهی نشانی از بازتولید لویاتان و خرد عمل‌گرا بارز ساخته امّا نوعاً باید با اسطورۀ بهیموت و بازتولیدکنندۀ آن شناخته شود.
جهانی‌شدن انسانِ سیاسی چه با امپراتوری باستان ایران و متعاقباً امپراتوری رُم چه با عصر استعمار و همسان‌شدنِ جوامع در ساختار دولت‌ملّت و متعاقباً با سرمایه‌داری جهانی، هرگز نتوانسته موجد بشریّتی باشد که نزاع ایدئولوژی و هویّت را رفع کند. در هرکدام از این دو نوع جهانی‌شدن نیز، یکی از دعواهای اصلی جهان در همۀ سه‌هزارۀ اخیر، دعوا بر سر بخشی از خاورمیانه بوده که فلسطین کمابیش در آن قرار دارد. ازجمله، جنگهای صلیبی نیز تداوم و صورت نوین جنگهای ایران و رُم بودند که این منطقه تقریباً مرز اصلی و خونین نبردشان بود. در تمام این مدّت حتّا در فجیع‌ترین فجایع هم هیچگاه بشریّت از تحقّق تام برخوردار نبوده، از ۷۸ سال قبل تا کنون سازمان ملل متّحد هم عملاً هیچگاه شامل ملل نبوده؛ بل‌که شامل دولت‌هایی بوده که هریک بر اساس یک اسطوره ایجاد شده‌اند و بس.
اما امروز که غزّه حاوی جدید و بدیع‌ترین مرحلۀ وداع انسان‌ها با انسانیّت و کشتارجمعی آنهاست، تنها نمود اتّحاد ملل در حالی به قطع‌نامۀ مجمع عمومی ملل متّحد منحصر و محدود شده که دولت‌های حامی قطع‌نامه نیز از اتّحاد و ارادۀ عملی برای ممانعت از این کشتارجمعی برخوردار نیستند. نکتۀ مهم در همین‌جاست: از جمله مخالفان قطع‌نامه، دو سنّت اصلی لیبرال (انگلستان و ایالات متّحده)اند؛ نزد موافقان قطع‌نامه می‌توان انواع بنیادگرایان را نیز ملاحظه کرد و جالب‌تر دولت‌هایی هستند که با رأی ممتنع به این قطع‌نامه پاسخ داده‌اند.
پس با این آرایش دولت‌ها در برابر این کشتارجمعیِ تاریخی نیز آن پرسش عیان می‌شود: آیا جهان در حال وداع با دولت لویاتانی و غلبه یا گسترش دولت بهیموتی است؟
البتّه دو سنخ دیگر نیز کماکان ممکن‌اند: یکی این‌که ویرانگری و کشتارجمعی مردمان غزّه آخرین غریو بهیموت باشد - که البتّه سالهاست در روسیّه، بخشهایی از اروپا، امریکای لاتین، افریقا و خاورمیانه، بالاخص خود اسرائیل شنیده می‌شود؛ یعنی جهان بکوشد که به عصر لویاتان بازگردد و این کشتار و حذف از آخرین نمودهای دولت بهیموتی باشد. دیگر این‌که جهان اصولاً عصر ایدئولوژی و دولت را پشت سر نهد و روی به خرَدی آرَد که امر اجتماعی را در غیاب دولت و یا در جامعۀ غیر دولت‌مرکز ممکن کند.
امروز درست در همان‌جایی که میدانِ یکی از مهم‌ترین دعواهای جهان است، همۀ جلوه‌های بهیموت با آنچه که طیّ این بربریّت مُدرن رُخ می‌دهد، نمایان شده‌اند؛ همه در تقّلای نابودی «دیگری»های اسطوره‌ای خود هستند و گویی این نفس انسانیّت است که با خود وداع می‌کند.
ده سال پس از تأسیس سازمان ملل متّحد، تئودور آدورنو، در پایان «نقد فرهنگ و جامعه» (مقاله آغازین که ابتدا در سال ۱۹۴۹ نوشته شده) در Prisms  (Prismen مجموعه مقالات منتشر شده در ۱۹۵۵؛ قابل مُشاهده در این نشانی و این نشانی) در عبارتی بسیار مشهور گفته بود:
«نقد فرهنگی امروز خود را با وضعیت نهایی دیالکتیک فرهنگ و بربریّت مواجه می‌بیند. شعر گفتن بعد از آشویتس وحشیانه است. و این حتّا دانشی را که چرا امروز نوشتن شعر غیرممکن شده، بر هم می‌زند. شیءشدن مطلق، که پیشرفت فکری را به‌عنوان یکی از عناصر خود فرض می‌کرد، اکنون در حال آماده شدن برای جذب کامل ذهن است. هوش انتقادی تا زمانی که خود را به تفکرِ ازخودراضی محدود می‌کند، نمی‌تواند با این چالش برابری کند. پس از آشویتس سرودن شعر ناممکن و نشان بربریّت است»*.
حال باید بپرسیم در این کُشتار جمعی غزّه، ما شاهد چه جهانی، چه نوع انسانی و کدام ذهن خواهیم بود؟

---
پی‌نوشت
* درباره معنی این جمله آدورنو و منظور او، بنگرید به مقاله کوتاه جیمز اشمیت در نشانی "شعر پس از آشویتس".

BY Peace




Share with your friend now:
tgoop.com/onpeaceandiran/200

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up. 4How to customize a Telegram channel? Add up to 50 administrators With the administration mulling over limiting access to doxxing groups, a prominent Telegram doxxing group apparently went on a "revenge spree."
from us


Telegram Peace
FROM American