ONPEACEANDIRAN Telegram 203
کمینه ارزنی درباره دانای توس

اسمعیل خلیلی

دربار و از آن مهم‌تر، فرهنگ سیاسی سامانیان از چند حیث واجد تفاوت عمده با دربار و فرهنگ سیاسی ساسانیان بود؛ از جمله خردگرایی و بالمآل آزاداندیشی.
در عین حال، در مقایسه با دیگر حکومت‌هایی که پس از یورش اعراب در ایران پدید آمدند، از بیشترین شباهت (در زبان، تاریخ‌مندی و سازمان سیاسی) با ساسانیان برخوردار بود. هم آن تفاوت و هم این تشابّه باعث می‌شدند که از بیشترین امکان برای تجدید حکومت ایرانی برخوردار باشد. اما خود این دربار، خاندانها و {اصطلاحا} نخبگانی که با آن همراه بودند، بدین نتیجه رسیدند که شرایط اجتماعی جوامع ایرانی آن عصر نمی‌تواند مهیّا و پشتیبان ایجاد و تداوم حکومت باشد. از همین روی اندیشیدند که باید به تجدید بنیادهای فرهنگی همّت گماشت. ایده‌ی نخستین تدوین شاهنامه در آنجا شکل گرفت. در خود دربار و نزد نخبگان ایران.
اهمیت بی‌بدیل و تاریخی شاهنامه‌ی حکیم توس در این است.

فرهنگ بنا به تعریف ظاهرا ساده انسان‌شناختی، تجربه میان‌نسلی است؛
بنابراین شامل مجموعه معرفت‌های موجود نزد یک جامعه است. حال اگر کسی بخواهد از این مجموعه که قریب به بینهایت است، بخشی را در حد توان خود گزینش و به آیندگان گزارش دهد، نیازمند بینش بسیار ژرف و شناختی جامع است. همان که به‌تعبیر رایج در زبان فارسی "حکمت" و صاحب آن "حکیم" خوانده می‌شود.

این سخن را که اگر فردوسی نبود، سرنوشت ایران شبیه دیگر جوامع می‌شد، تنها از زنده‌یاد اسلامی نُدوشن نشنیده‌ایم. بل‌که بسیاری کسان گفته‌اند و همین تواتر و کثرت بر اعتبار آن می‌افزاید. از جمله کسانی که سخنی بدین مضمون درباره فردوسی گفته‌اند، حسنِین هیکل (ادیب، مورخ و سردبیر اسبق روزنامه الاهرام مصر) است.
من بالشخصه بر این باور نیستم که یک تن بتواند به‌تنهایی ناقل یا میانجی انتقال فرهنگ از یک نسل به نسل یا نسل‌های بعدی باشد. در عین حال بر این باور هستم که یک شخص می‌تواند نقش یک نهاد را در شرایطی که از معرفت نهادی برخوردار باشد، ایفا کند. این امر در دیگر موارد نیز در تاریخ معرفت رخ داده است. به همین دلیل است که ما نه‌تنها برخی مکاتب ادبی یا فکری بل‌که حتّا برخی فرهنگ‌های بزرگ را به نام یک شخص می‌شناسیم؛ می‌گوییم فرهنگ بودایی، فرهنگ کنفسیوسی.
بی‌شک همه آنچه سیزارتا (بودا) و کونگ-چیُو (کنفسیوس) گفته‌اند حاصل اندیشه شخص خودشان نبوده، اما آنان تلفیقی نواندیشانه و صدالبته خلّاقانه آفریده‌اند و چنین شده که تمامیّت دو فرهنگ بزرگ به نام آنان شناخته می‌شود.
نقش ویژه و منحصر به فرد دانای توس، در این است که خردمندانه‌ترین گزینش ممکن را از ذخایر فرهنگی موجود به عمل آورد و به هنرمندانه‌ترین و آینده‌نگرانه‌ترین روش ممکن تالیف، تقریر و تحریر فرمود.
شاید گزاف نباشد که قله و اوج خرداندیشی عصر زرین خردگرایی ایران را نیز باید در فردوسی بزرگ یافت. تا بدانجا که:
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین.



tgoop.com/onpeaceandiran/203
Create:
Last Update:

کمینه ارزنی درباره دانای توس

اسمعیل خلیلی

دربار و از آن مهم‌تر، فرهنگ سیاسی سامانیان از چند حیث واجد تفاوت عمده با دربار و فرهنگ سیاسی ساسانیان بود؛ از جمله خردگرایی و بالمآل آزاداندیشی.
در عین حال، در مقایسه با دیگر حکومت‌هایی که پس از یورش اعراب در ایران پدید آمدند، از بیشترین شباهت (در زبان، تاریخ‌مندی و سازمان سیاسی) با ساسانیان برخوردار بود. هم آن تفاوت و هم این تشابّه باعث می‌شدند که از بیشترین امکان برای تجدید حکومت ایرانی برخوردار باشد. اما خود این دربار، خاندانها و {اصطلاحا} نخبگانی که با آن همراه بودند، بدین نتیجه رسیدند که شرایط اجتماعی جوامع ایرانی آن عصر نمی‌تواند مهیّا و پشتیبان ایجاد و تداوم حکومت باشد. از همین روی اندیشیدند که باید به تجدید بنیادهای فرهنگی همّت گماشت. ایده‌ی نخستین تدوین شاهنامه در آنجا شکل گرفت. در خود دربار و نزد نخبگان ایران.
اهمیت بی‌بدیل و تاریخی شاهنامه‌ی حکیم توس در این است.

فرهنگ بنا به تعریف ظاهرا ساده انسان‌شناختی، تجربه میان‌نسلی است؛
بنابراین شامل مجموعه معرفت‌های موجود نزد یک جامعه است. حال اگر کسی بخواهد از این مجموعه که قریب به بینهایت است، بخشی را در حد توان خود گزینش و به آیندگان گزارش دهد، نیازمند بینش بسیار ژرف و شناختی جامع است. همان که به‌تعبیر رایج در زبان فارسی "حکمت" و صاحب آن "حکیم" خوانده می‌شود.

این سخن را که اگر فردوسی نبود، سرنوشت ایران شبیه دیگر جوامع می‌شد، تنها از زنده‌یاد اسلامی نُدوشن نشنیده‌ایم. بل‌که بسیاری کسان گفته‌اند و همین تواتر و کثرت بر اعتبار آن می‌افزاید. از جمله کسانی که سخنی بدین مضمون درباره فردوسی گفته‌اند، حسنِین هیکل (ادیب، مورخ و سردبیر اسبق روزنامه الاهرام مصر) است.
من بالشخصه بر این باور نیستم که یک تن بتواند به‌تنهایی ناقل یا میانجی انتقال فرهنگ از یک نسل به نسل یا نسل‌های بعدی باشد. در عین حال بر این باور هستم که یک شخص می‌تواند نقش یک نهاد را در شرایطی که از معرفت نهادی برخوردار باشد، ایفا کند. این امر در دیگر موارد نیز در تاریخ معرفت رخ داده است. به همین دلیل است که ما نه‌تنها برخی مکاتب ادبی یا فکری بل‌که حتّا برخی فرهنگ‌های بزرگ را به نام یک شخص می‌شناسیم؛ می‌گوییم فرهنگ بودایی، فرهنگ کنفسیوسی.
بی‌شک همه آنچه سیزارتا (بودا) و کونگ-چیُو (کنفسیوس) گفته‌اند حاصل اندیشه شخص خودشان نبوده، اما آنان تلفیقی نواندیشانه و صدالبته خلّاقانه آفریده‌اند و چنین شده که تمامیّت دو فرهنگ بزرگ به نام آنان شناخته می‌شود.
نقش ویژه و منحصر به فرد دانای توس، در این است که خردمندانه‌ترین گزینش ممکن را از ذخایر فرهنگی موجود به عمل آورد و به هنرمندانه‌ترین و آینده‌نگرانه‌ترین روش ممکن تالیف، تقریر و تحریر فرمود.
شاید گزاف نباشد که قله و اوج خرداندیشی عصر زرین خردگرایی ایران را نیز باید در فردوسی بزرگ یافت. تا بدانجا که:
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین.

BY Peace


Share with your friend now:
tgoop.com/onpeaceandiran/203

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Telegram channels fall into two types: Administrators bank east asia october 20 kowloon Hashtags are a fast way to find the correct information on social media. To put your content out there, be sure to add hashtags to each post. We have two intelligent tips to give you: When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name.
from us


Telegram Peace
FROM American