tgoop.com/onpeaceandiran/208
Last Update:
تریلوژی دربارۀ نهگبانان زندگی: نصیرالدین توسی، اُسکار شیندلر، محمدعلی فروغی
✍️ اسمعیل خلیلی
۳، ۴
۳) سرنوشت «زندگی» در بُحران گذار میان دو دوران و هنگامۀ سقوط یک کشور
محمدعلی فروغی دردشتی (۱۲۵۴ – ۵ آذر ۱۳۲۱) ملقّب به ذَکاءُالمُلک، نویسنده و سیاستمدار ایرانی بود که در دوره قاجار، چند بار وزیر، دو بار نماینده مجلس شورای ملی و یک بار رئیس دیوان عالی تمیز (دیوان کشور) شد. در دوره پهلوی، سه بار بهعنوان نخستوزیر، چندین بار بهعنوان وزیر، مؤسس فرهنگستان و از مؤسّسان دانشگاه خدمت کرد. فروغی از فعالان و مبارزان مهم انقلاب مشروطه در ایران بود؛ چندین زبان را خوب میدانست، از دانش وسیع دربارۀ تاریخ و ادبیّات ایران برخوردار بود و از معدود ایرانیانی بود که وجوه گوناگون مدرنیته از هنر، ادبیّات و معماری، تا فلسفه و سیاست و تا علم و فنآوری را به نیکی دریافته بود؛ در عین حال با تمام وجود در صدد حفظ ایران بود؛ نهتنها حفظ میراث فرهنگی و تمدّنی، بلکه تعامل فرهنگی و تاریخی با جهان مدرن، بهنحوی که ایرانیان بتوانند این جهان را در درون خود نیز تجربه کرده، در غنای فرهنگ و تمدنشان بهره بگیرند و صاحب کشوری در تراز جهانی باشند. اثر فروغی دربارۀ تاریخ فلسفه غرب با عنوان «سیر حکمت در اروپا» هنوز در شمار منابع معتبر به زبان فارسی است. از مشارکت آغازین فروغی در مشروطیّت تا نقش قابل توجّه او هم در تداوم نوع حکومت و هم در انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، در شمار فعّالیّتهای سیاسی فروغی برای ایجاد مبانی دولتملت مدرن در ایران بودهاند. این مهم تنها از طریق خود سیاست دنبال نشد؛ نقش بیبدیل فروغی در تدوین مبانی نهادمندی قانون، از جمله «آیین دادرسی»، آییننامۀ مجلس شورای ملّی و همۀ اموری که نهادمندی اعمال ارادۀ مردم را ممکن میسازند، در کنار توجّه بیبدیل به مبانی فرهنگیِ اعمال ارادۀ عمومی (که مستلزم توسعۀ آموزش و پرورش و ... است) نشان از ژرفای اندیشهای میدهد که شاید بیش از هر ایرانی دیگری، به «ضروریّات اجتماعی» حکومت واقف بوده است. شاید بتوان گفت هنوز هم کمتر کسی یافت میشود که این ضروریّات اجتماعی را دربیابد. گسترۀ فعّالیّتهای فروغی از تصحیح کلیّات سعدی و ایجاد و ترمیم آرامگاه فردوسی و سعدی و حافظ تا نمایندگی ایران در جامعۀ ملل پس از جنگ اول، درک ضرورت دانشگاه تا مشارکت در سازماندهی نیروهای مسلّح، توجه به امکانات واقعی و موجود برای تعیین نوع حکومت تا مذاکرات منجر به حفظ تمامیّت ارضی ایران در هنگامۀ جنگ دوم جهانی و نیز منع کشورهای پیروز جنگ از مداخله برای تغییر حکومت ایران و صدها فعالیّت دیگر را شامل میشوند. این گستره حکایت از دانشی تقریباً منحصر به فرد امّا بیش از آن حکایت از بینشی ویژه دارند که «چیزی» را در ایران حفظ کرده که در منازعۀ ایدئولوژیک نهتنها قابل محافظت نبود، بلکه قطعاً ویران میشد: فرهنگی که بتواند جامعه را حفظ کند و جان آدمیان را وجه المصالحۀ دعواهایی قرار ندهد که گرچه هر یک بهنوبۀ خود جایی در تاریخ دارند و شایستۀ توجهاند، اما در مقام نزاع، شرط امکان جامعه را نقض میکنند. بیشک این سخن بدان معنا نیست که تحت هر شرایطی مُصالحه ارجح است؛ این سخن بدان معناست که تحت هر شرایطی نزدیکترین مسیر به صُلح اجتماعی ارجح و اخلاقیتر است.
وقایع هولناک دهههای پس از مرگ فروغی و همفکران و همنسلان اجتماعی و فرهنگی او نشان داد که ایران چقدر محتاج کسانی چون اوست. آتاتورک زمانی گفته بود اِی کاش ترکیه هم کسی مانند فروغی داشت.
۴) «زندگی»، آفرینندۀ نهایی آرمان، معیار و داور نهایی
این سه تن در سه موقعیّت تاریخی کاملا متفاوت، سه شخصیّت کاملا متفاوت نیز داشتهاند. وجه مشترک آنها نقشی است که در حفظ زندگی ایفا کردهاند؛ قطعاً اما کسانی چون خواجه نصیر و فروغی، این مهم را با درایتی تاریخی با حفظ و تداوم فرهنگ دریافته و بدان اهتمام ورزیدهاند؛ خصوصیّتی که در کسانی مانند شیندلر نمیتوان یافت.
روشن است که قدرتیابی هر یک از ایدئولوژیهای سیاسی نسبت به دیگر ایدئولوژیها، از تفاوت تعیینکننده برخوردار است، اما در این میان خود فرهنگ به همۀ آنها ارجح است. سرانجام اینکه، در مقایسه میان ایدئولوژیها و هنگام انتخاب، برای این قلم، داوری نهایی میان عواملی است که کمتر یا بیشر به حفظ و تداوم «زندگی» منتهی میشوند. با این دعوی و بر اساس این «معیار» میتوان ممیّزی اخلاقی یافت برای انتخاب میان مشارکت یا عدم مشارکت و در صورت مشارکت، گُزینۀ مسعود پزشکیان یا غیر او، در آنچه امروز در ایران موضوع گفتوگوست.
BY Peace
Share with your friend now:
tgoop.com/onpeaceandiran/208