tgoop.com/onpeaceandiran/232
Last Update:
*مسأله، استقلال نهاد علم است*
پیرامون دستور رییس محترم جمهور درباره بررسی وضعیّت و اعادۀ استادان و دانشجویان اخراج شده
✍️ اسمعیل خلیلی – بخش نخست
مسألۀ اخراج استادان و دانشجویان، سلب امکان آموزش و تدریس و پژوهش از آنها، بازنشستگی زودهنگام یا اجباری، اِعمال محرومیت از تحصیل یا ادامۀ تحصیل و مانند آنها، متأسّفانه از آغاز نهاد آموزش مدرن در ایران رخ داده و گاهی به افکار عمومی نیز راه مییابد؛ امری که نوعا هم چالش و پرسش میانگیزد هم جان و جامعه را میآزارد.
🖋ایجاد بحران کارکردی و ساختاری
تأثیر اجتماعی بلافصل سلب استقلال نهاد علم، نقض ضرورت کارکردی و ایجاد بحران در آن نهاد است. نهاد علم بنا به تکوین تاریخی «خرد، اندیشه و معرفت»، باید ضرورتاً از نهادهای دیگر مستقل باشد؛ بالاخص از دو نهاد سیاست و بازار. اگر فاقد این استقلال باشد یا مورد خدشه قرار گیرد، نمیتواند کارویژۀ خود را ایفا کند. آنچه در طول تاریخ تکوین ذهن انسان تا کنون رخ داده، علاوه بر تجربۀ گرانبها و پربار سدههای اخیر که علم را به فعلیّت رسانده، روشن میدارد که «خردورزی، اندیشهورزی و معرفت علمی» لامحاله مستلزم استقلال ذهنی و عملی نهاد علم از نهادهای دیگر بالاخص سیاست و بازار است. این امر در واقعۀ مهم و تمدّنی شکوفایی علمی ایران و جوامع همجوار و سپس در سه عصر رنسانس، روشنگری و علم مدرن نیز چنان به تجربه آمده که بهروشنی تکلیف غیر قابل اجتناب هر جامعۀ خواهان رشد و توسعۀ علم را تعیین میکند. در وضعیّت کنونی میتوان گفت مجموع روندهای دخالت در نهاد علم این نهاد را در تعلیق نسبی قرار داده است، نهتنها در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی اما بالاخص در این حوزه که میبایست نقشی جایگزین ناپذیر هم در شکوفایی اقتصادی، فنّی، بهداشتی و غیره، هم در معرفت و فرهنگ تاریخی و تمدّنی ایفا کند. نگاهی به جایگاه کنونی ایران در تئوری علمی و جریانهای علم جهان نشان از نقش ناچیز ما دارد؛ چنانکه اگر محصولات ما نباشند، خللی در جهان علم رخ نمیدهد. این فقد نقش و اثر مبیّن نقصان ژرف ساختارهای ماست که نهتنها از تولید علم، که حتّا از مصرف مُکفی و متناسب علم نیز باز میمانند.
🖋تعلیق نسبی نهاد علم
اگر نهاد علم به تسخیر بازار درآید یا سیاست بر ضوابط درونی آن، که از اقتضائات روش علم هستند، اعمال اراده کند، شرط لازم تولید علم در فرآیند علم و شرط لازم خلاقیّت در فرآیند پژوهش و آموزش از دست میرود و این فقدان موجب بحران کارکرد میشود؛ سپس اگر این نوع دخالت وجه ساختاری بگیرد (مثلا در شمار مقرارت دانشگاه یا رفتار سازمانی درآیند) به تغییر ساختاری نهاد علم نیز میانجامد؛ بحران به اکناف نهاد تسری یافته، ساختار دچار بحران شده و تداوم بحران به تعلیق نسبی نهاد علم منجر میشود. به دیگر تعبیر، هنگامی که استقلال نهاد علم مخدوش و این خدشه متداوم شود، نهتنها شکوفایی، که اصل رخداد علم ناممکن میشود! تداوم سلب استقلال نهاد علم در طول زمانی به درازای هفت دهه، آنهم در قوس صعودی و شیب فزاینده، در کنار سایر عوامل عمده (مانند بحران ارزش دهههای قبل که خوشبختانه رو به کاهش است و مانند بحران منابع اقتصادی پژوهش و ایفای نقش ناچیز بخش خصوصی که متأسفانه رو به افزایش هستند) اکنون ما را در شرایط تعلیق نهادیِ نهاد علم قرار داده است.
BY Peace
Share with your friend now:
tgoop.com/onpeaceandiran/232