عصیانگر
🟡 اپیکتتوس، فیلسوفی از میان بردگان 🔹در میان فلاسفه رواقی، اپیکتتوس جایگاهی ویژه دارد. بردهای که طعم تلخ بیاختیاری را چشید و از دل آن، فلسفهای برای رهایی و آرامش بنا کرد. او نه کتابی نوشت و نه مدرسهای تاسیس کرد، اما اندیشههایش از طریق شاگردش، آریان،…
🟡 سنکا، در باب ناکامی
🔹از دیدگاه سنکا عصبانیت نه از فوران مهارنشدنی هیجانات بلکه از اشتباه اساسی (و مهارشدنی) قوه تعقل ناشی می شود. عصبانیت تنها ممکن است با تکیه بر برخی عقاید عقلانی ظهور کند؛ اگر ما بتوانیم عقاید خود را تغییر دهیم، گرایش خود به عصبانیت را تغییر خواهیم داد.
🔹هروقت از دستیابی به امر مورد علاقه خود باز بمانیم، عصبانیت ما را فرا نمی گیرد؛ فقط هنگامی عصبانی می شویم که عقیده داشته باشیم لیاقت به دست آوردن آن چیز را داریم.
🔹شدیدترین عصبانیت های ما ناشی از رویدادهایی هستند ک درک ما از اصول هستی را نقض می کنند. هرگاه از امیدواری بیش از حد دست برداریم، دیگر عصبانی نخواهیم شد. سنکا برای دور ماندن از اضطراب به شیوه ای حکیمانه از ما می خواهد که فکر کنیم رویدادهای بد احتمالا رخ خواهند داده ولی اضافه می کند که هرگز احتمال ندارد به اندازه ای که می ترسیم بد باشند. در جایی، نصیحت گونه می گوید: اگر می خواهی تمام نگرانی ها را کنار بگذاری، فکر کن آنچه می ترسی «احتمالا» رخ دهد، «قطعا» رخ می دهد.
🔹از نقطه نظر سنکا، حکمت یعنی تشخیص صحیح این که کجا آزادیم تا واقعیت را مطابق خواسته های خود شکل دهیم و کجا باید امر تغییرناپذیر را با آرامش بپذیریم. رواقیون به بیانی دیگر به تصویرسازی آن پرداخته اند. مطابق آن ما موجوداتی هستیم که گاهی قادر به تغییر اموریم ولی با وجود این همواره مقهور ضرورت های بیرونی هستیم.
🔹ما شبیه سگ هایی هستیم که به گاری پیش بینی ناپذیری بسته شده ایم. قلاده ما آن قدر بلند هست که به ما درجه ای از آزادی عمل بدهد، ولی آن قدر بلند نیست که به ما اجازه دهد هرکجا خواستیم برویم. «انسان ها نیز مانند همان سگ حتی اگر نخواهند، مجبور خواهند شد از آنچه مقدر است تبعیت کنند.»
🔹سنکا نیز چنین تعبیری می آورد؛ «حیوانی که با حلقه طناب در می افتد، آن را سفت تر می کند. هیچ یوغی آن قدر سفت نیست که اگر حیوانی با آن کشیده شود کم تر از هنگامی که با آن بجنگد آسیب نبیند. یک راه تسکین شرور طاقت فرسا این است که به آن ها تن دهیم و در برابر ضرورت زانو بزنیم.»
🔹ولی نکته اصلی سنکا چیزی ظریف تر است. پذیرفتن چیزی غیرضروری به عنوان امری ضروری، همان اندازه غیرعاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری. با پذیرش امر غیرضروری و انکار امر ممکن، همان اندازه می توان به سادگی گمراه شد که با انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن.
🔹این بر عهده عقل است که میان این امور تمایز گذارد. عقل به ما اجازه می دهد که دریابیم چه زمانی خواسته های ما تضادی تغییرناپذیر با واقعیت دارند، و سپس به ما امر می کند با میل و رغبت، نه با ناراحتی و تلخی، خود را تسلیم ضرورت ها کنیم.
👤#آلن_دوباتن
📚#تسلی_بخشی_های_فلسفه
🟨 #فلسفه
#سنکا
#تاریخ_فلسفه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹از دیدگاه سنکا عصبانیت نه از فوران مهارنشدنی هیجانات بلکه از اشتباه اساسی (و مهارشدنی) قوه تعقل ناشی می شود. عصبانیت تنها ممکن است با تکیه بر برخی عقاید عقلانی ظهور کند؛ اگر ما بتوانیم عقاید خود را تغییر دهیم، گرایش خود به عصبانیت را تغییر خواهیم داد.
🔹هروقت از دستیابی به امر مورد علاقه خود باز بمانیم، عصبانیت ما را فرا نمی گیرد؛ فقط هنگامی عصبانی می شویم که عقیده داشته باشیم لیاقت به دست آوردن آن چیز را داریم.
🔹شدیدترین عصبانیت های ما ناشی از رویدادهایی هستند ک درک ما از اصول هستی را نقض می کنند. هرگاه از امیدواری بیش از حد دست برداریم، دیگر عصبانی نخواهیم شد. سنکا برای دور ماندن از اضطراب به شیوه ای حکیمانه از ما می خواهد که فکر کنیم رویدادهای بد احتمالا رخ خواهند داده ولی اضافه می کند که هرگز احتمال ندارد به اندازه ای که می ترسیم بد باشند. در جایی، نصیحت گونه می گوید: اگر می خواهی تمام نگرانی ها را کنار بگذاری، فکر کن آنچه می ترسی «احتمالا» رخ دهد، «قطعا» رخ می دهد.
🔹از نقطه نظر سنکا، حکمت یعنی تشخیص صحیح این که کجا آزادیم تا واقعیت را مطابق خواسته های خود شکل دهیم و کجا باید امر تغییرناپذیر را با آرامش بپذیریم. رواقیون به بیانی دیگر به تصویرسازی آن پرداخته اند. مطابق آن ما موجوداتی هستیم که گاهی قادر به تغییر اموریم ولی با وجود این همواره مقهور ضرورت های بیرونی هستیم.
🔹ما شبیه سگ هایی هستیم که به گاری پیش بینی ناپذیری بسته شده ایم. قلاده ما آن قدر بلند هست که به ما درجه ای از آزادی عمل بدهد، ولی آن قدر بلند نیست که به ما اجازه دهد هرکجا خواستیم برویم. «انسان ها نیز مانند همان سگ حتی اگر نخواهند، مجبور خواهند شد از آنچه مقدر است تبعیت کنند.»
🔹سنکا نیز چنین تعبیری می آورد؛ «حیوانی که با حلقه طناب در می افتد، آن را سفت تر می کند. هیچ یوغی آن قدر سفت نیست که اگر حیوانی با آن کشیده شود کم تر از هنگامی که با آن بجنگد آسیب نبیند. یک راه تسکین شرور طاقت فرسا این است که به آن ها تن دهیم و در برابر ضرورت زانو بزنیم.»
🔹ولی نکته اصلی سنکا چیزی ظریف تر است. پذیرفتن چیزی غیرضروری به عنوان امری ضروری، همان اندازه غیرعاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری. با پذیرش امر غیرضروری و انکار امر ممکن، همان اندازه می توان به سادگی گمراه شد که با انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن.
🔹این بر عهده عقل است که میان این امور تمایز گذارد. عقل به ما اجازه می دهد که دریابیم چه زمانی خواسته های ما تضادی تغییرناپذیر با واقعیت دارند، و سپس به ما امر می کند با میل و رغبت، نه با ناراحتی و تلخی، خود را تسلیم ضرورت ها کنیم.
👤#آلن_دوباتن
📚#تسلی_بخشی_های_فلسفه
🟨 #فلسفه
#سنکا
#تاریخ_فلسفه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍6🔥2
عصیانگر
🟢 قربانی ستیزی 🔹دیدن کسی که درد دارد در ما واکنشی ایجاد میکند و این واکنش ما را بسیار ناراحت میکند. در مواجهه با این دانش درونی که ما نیز ممکن است در وضعیت مشابه قرار بگیریم، مراکز همدردی خود را خاموش میکنیم، ارتباطمان را انکار میکنیم و به سمت قضاوت…
🔹درد میخواهد شنیده شود و لایق شنیده شدن است. انکار یا تحقیر واقعیت درد باعث بدتر شدن آن میشود. با گفتن حقیقت درباره بزرگی دردتان، که خود راه دیگری برای توجه کردن است، شرایط را اگر نه بهتر اما متفاوت میکند.
🔹مهم این است که مکانهایی را بیابید که سوگتان بدتر از همیشه است، جایی که مزخرفتر از همیشه است، بگذارید دردتان طول بکشد، تمام فضایی را که نیاز دارد اشغال کند. وقتی بسیاری دیگر به شما میگویند که غمتان باید از بین برود یا محدود شود، شنیدن اینکه برای گسترده شدن و مطرح شدن دردتان فضا به اندازه کافی هست، التیام بخش است، تسلی بخش است.
🔹هر چه بیشتر به دردتان توجه کنید، بیشتر آن را با خودتان همراه میکنید و بیشتر میتوانید محبت و مراقبت لازم را برای دوام آوردن در این درد به خودتان بدهید. درد شما نیاز به فضا دارد، فضایی که بتواند خودش را رها کند. فکر میکنم به همین دلیل است به دنبال مناظر طبیعی ای هستیم که از ما بزرگتر باشند، نه فقط زمان سوگواری، اما اغلب زمان سوگواری.
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹مهم این است که مکانهایی را بیابید که سوگتان بدتر از همیشه است، جایی که مزخرفتر از همیشه است، بگذارید دردتان طول بکشد، تمام فضایی را که نیاز دارد اشغال کند. وقتی بسیاری دیگر به شما میگویند که غمتان باید از بین برود یا محدود شود، شنیدن اینکه برای گسترده شدن و مطرح شدن دردتان فضا به اندازه کافی هست، التیام بخش است، تسلی بخش است.
🔹هر چه بیشتر به دردتان توجه کنید، بیشتر آن را با خودتان همراه میکنید و بیشتر میتوانید محبت و مراقبت لازم را برای دوام آوردن در این درد به خودتان بدهید. درد شما نیاز به فضا دارد، فضایی که بتواند خودش را رها کند. فکر میکنم به همین دلیل است به دنبال مناظر طبیعی ای هستیم که از ما بزرگتر باشند، نه فقط زمان سوگواری، اما اغلب زمان سوگواری.
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍10❤1🤔1
🔵 سوگیری روایت: توهم علیت
⁉️چرا به داستانها بیشازحد اعتماد میکنیم؟
🔹یووال نوح هراری در کتاب نکسوس: تاریخ مختصر شبکههای اطلاعاتی از عصر حجر تا هوش مصنوعی دربارهی قدرت داستان میگوید: «داستانها از طریق کاشتن خاطرات جعلی، شکل دادن روابط خیالی یا ایجاد واقعیتهای بین ذهنی شبکههای انسانی را در مقیاس بزرگ شکل دادهاند. شبکههای مبتنیبر داستان انسان خردمند را به قدرتمندترین حیوان روی زمین تبدیل کرده است.»
🔹ما انسانها به داستانها و روایتها اعتماد میکنیم، آنها را بهخاطر میسپاریم و بهلحاظ عاطفی به آنها وابستهایم. ما انسانها بهطور فطری داستانها را دوست داریم و اجازه میدهیم در تصمیمگیریهای منطقی بر واقعیتها و شواهد عینی سایه بیفکنند. هرگاه حادثهای روی میدهد، ما به دنبال ساختن روایتهایی هستیم که کمتر عینی به نظر میرسند. درواقع، ما قادر نیستیم در زندگی روزمره بهطور عینی استدلال کنیم. بنابراین، به دنبال «معناسازی» و «الگوسازی» از رویدادهای تصادفی هستیم تا بتوانیم جهان پیرامون خود را مدیریت و تاحدی آن را مهار کنیم.
🔹«رویدادهای تصادفی» نمیتوانند تبیین کنند که چرا «پدیدهای» شکل میگیرد. بنابراین، زمانی که رویدادی غیرمنتظره رخ میدهد، ما بلافاصله داستانی ساده و منسجم میسازیم تا بتوانیم احساس خوبی داشته باشیم. ذهن ما به دنبال ساختن روایتی است که بتواند از طریق آن جهان را ساده، منسجم و قابلپیشبینی تصور کند.
🔹نسیم طالب در سال ۲۰۰۷ در کتاب قوی سیاه خاطر نشان میکند که علت بسیاری از معلولها ناشناخته است. بااینحال، ما تلاش میکنیم به دنبال علتی باشیم که وجود خارجی ندارد. ما انسانها علت بسیاری از رویدادها را از طریق روایت و داستان بیان میکنیم. درواقع، ناتوانی خودمان را در ارائهی علتهای عینی از طریق «سوگیری روایت» جبران میکنیم.
🔹سوگیری روایت یعنی تمایل انسان به خلق داستان برای درک جهان. بهعبارتدیگر، سوگیری روایت یعنی تمایل انسان به خلق داستان از رویدادهای تصادفی بهمنظور تبیین روابط بین علتها و معلولها. سوگیری روایت زمانی در استدلال آشکار میشود که از دادهها و اطلاعات تصادفی و پراکنده داستان بسازیم؛ داستانی که با واقعیت ناسازگار است.
🔹ما به داستانها اعتماد میکنیم و به آنها علاقهمندیم. ما داستانها را بهتر بهخاطر میسپاریم و راحتتر به یاد میآوریم. خطر سوگیری داستان (سوگیری روایت) زمانی آشکار میشود که از دادهها و اطلاعات تصادفی داستان بسازیم و آن را در استدلال برای متقاعد کردن مخاطب به کار بگیریم. خطر دیگر سوگیری روایت این است که مانع ارزیابی عینی اطلاعات میشود. سوگیری روایت بیشتر در استدلال علی و در قالب علت کاذب یا معلول کاذب ظاهر میشود. درواقع، سوگیری روایت منشأ مغالطههای علت کاذب و معلول کاذب است. بهعبارتدیگر، مغالطههای علت کاذب و معلول کاذب از سوگیری روایت متولد میشوند.
🔹زمانی که علتها و معلولها به صورت داستان بیان میشوند، ذهن ما بهطور خودکار و با سیستم ۱ (تفکر سریع) به آنها اعتماد میکند و میپذیرد. داستانها مفاهیم و ادعاها را باورپذیرتر و ماندگارتر میکنند. برای مثال، مانایی و باورپذیری مفاهیم «خلقت آدم» و «جهان پس از مرگ» از طریق بیان داستان بیشتر میشود.
🔹افرادی که قصد دارند با فرد مورد علاقهشان ازدواج کنند یا از همسرشان جدا شوند شروع به داستانسرایی و روایتسازی میکنند تا بتوانند خودشان و دیگران را دربارهی تصمیمشان متقاعد کنند.
🔹در عالم سیاست هم سوگیری روایت اتفاق میافتد؛ زمانی که سیاستمداران قادر نیستند مواضع رقیبانشان را از طریق استدلال عینی نقد کنند، دربارهی آنها داستانسرایی و خیاپردازی میکنند تا بتوانند طرفدارانشان را متقاعد کنند. روایتسازی سبب میشود انسجام بین طرفداران احزاب و گروههای سیاسی حفظ شود. ازاینرو، لازم است با آگاهی از سوگیری روایت و پرسشگری منطق روایت سیاستمداران را نقد کنیم تا در دام این سوگیری نیفتیم.
🔹البته، سوگیری روایت مزایایی هم دارد. برای مثال، معلمان و سخنوران میتوانند از طریق بیان داستان مفاهیم و محتوای درسی را شفافتر و جذابتر شرح دهند. به خاطر سپردن و یادآوری مفاهیم و محتوای درسی از طریق داستانسرایی به مراتب بیشتر از بیان صرف فکت(واقعیت)هاست.
👤#محمدرضا_سلیمی
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
⁉️چرا به داستانها بیشازحد اعتماد میکنیم؟
🔹یووال نوح هراری در کتاب نکسوس: تاریخ مختصر شبکههای اطلاعاتی از عصر حجر تا هوش مصنوعی دربارهی قدرت داستان میگوید: «داستانها از طریق کاشتن خاطرات جعلی، شکل دادن روابط خیالی یا ایجاد واقعیتهای بین ذهنی شبکههای انسانی را در مقیاس بزرگ شکل دادهاند. شبکههای مبتنیبر داستان انسان خردمند را به قدرتمندترین حیوان روی زمین تبدیل کرده است.»
🔹ما انسانها به داستانها و روایتها اعتماد میکنیم، آنها را بهخاطر میسپاریم و بهلحاظ عاطفی به آنها وابستهایم. ما انسانها بهطور فطری داستانها را دوست داریم و اجازه میدهیم در تصمیمگیریهای منطقی بر واقعیتها و شواهد عینی سایه بیفکنند. هرگاه حادثهای روی میدهد، ما به دنبال ساختن روایتهایی هستیم که کمتر عینی به نظر میرسند. درواقع، ما قادر نیستیم در زندگی روزمره بهطور عینی استدلال کنیم. بنابراین، به دنبال «معناسازی» و «الگوسازی» از رویدادهای تصادفی هستیم تا بتوانیم جهان پیرامون خود را مدیریت و تاحدی آن را مهار کنیم.
🔹«رویدادهای تصادفی» نمیتوانند تبیین کنند که چرا «پدیدهای» شکل میگیرد. بنابراین، زمانی که رویدادی غیرمنتظره رخ میدهد، ما بلافاصله داستانی ساده و منسجم میسازیم تا بتوانیم احساس خوبی داشته باشیم. ذهن ما به دنبال ساختن روایتی است که بتواند از طریق آن جهان را ساده، منسجم و قابلپیشبینی تصور کند.
🔹نسیم طالب در سال ۲۰۰۷ در کتاب قوی سیاه خاطر نشان میکند که علت بسیاری از معلولها ناشناخته است. بااینحال، ما تلاش میکنیم به دنبال علتی باشیم که وجود خارجی ندارد. ما انسانها علت بسیاری از رویدادها را از طریق روایت و داستان بیان میکنیم. درواقع، ناتوانی خودمان را در ارائهی علتهای عینی از طریق «سوگیری روایت» جبران میکنیم.
🔹سوگیری روایت یعنی تمایل انسان به خلق داستان برای درک جهان. بهعبارتدیگر، سوگیری روایت یعنی تمایل انسان به خلق داستان از رویدادهای تصادفی بهمنظور تبیین روابط بین علتها و معلولها. سوگیری روایت زمانی در استدلال آشکار میشود که از دادهها و اطلاعات تصادفی و پراکنده داستان بسازیم؛ داستانی که با واقعیت ناسازگار است.
🔹ما به داستانها اعتماد میکنیم و به آنها علاقهمندیم. ما داستانها را بهتر بهخاطر میسپاریم و راحتتر به یاد میآوریم. خطر سوگیری داستان (سوگیری روایت) زمانی آشکار میشود که از دادهها و اطلاعات تصادفی داستان بسازیم و آن را در استدلال برای متقاعد کردن مخاطب به کار بگیریم. خطر دیگر سوگیری روایت این است که مانع ارزیابی عینی اطلاعات میشود. سوگیری روایت بیشتر در استدلال علی و در قالب علت کاذب یا معلول کاذب ظاهر میشود. درواقع، سوگیری روایت منشأ مغالطههای علت کاذب و معلول کاذب است. بهعبارتدیگر، مغالطههای علت کاذب و معلول کاذب از سوگیری روایت متولد میشوند.
🔹زمانی که علتها و معلولها به صورت داستان بیان میشوند، ذهن ما بهطور خودکار و با سیستم ۱ (تفکر سریع) به آنها اعتماد میکند و میپذیرد. داستانها مفاهیم و ادعاها را باورپذیرتر و ماندگارتر میکنند. برای مثال، مانایی و باورپذیری مفاهیم «خلقت آدم» و «جهان پس از مرگ» از طریق بیان داستان بیشتر میشود.
🔹افرادی که قصد دارند با فرد مورد علاقهشان ازدواج کنند یا از همسرشان جدا شوند شروع به داستانسرایی و روایتسازی میکنند تا بتوانند خودشان و دیگران را دربارهی تصمیمشان متقاعد کنند.
🔹در عالم سیاست هم سوگیری روایت اتفاق میافتد؛ زمانی که سیاستمداران قادر نیستند مواضع رقیبانشان را از طریق استدلال عینی نقد کنند، دربارهی آنها داستانسرایی و خیاپردازی میکنند تا بتوانند طرفدارانشان را متقاعد کنند. روایتسازی سبب میشود انسجام بین طرفداران احزاب و گروههای سیاسی حفظ شود. ازاینرو، لازم است با آگاهی از سوگیری روایت و پرسشگری منطق روایت سیاستمداران را نقد کنیم تا در دام این سوگیری نیفتیم.
🔹البته، سوگیری روایت مزایایی هم دارد. برای مثال، معلمان و سخنوران میتوانند از طریق بیان داستان مفاهیم و محتوای درسی را شفافتر و جذابتر شرح دهند. به خاطر سپردن و یادآوری مفاهیم و محتوای درسی از طریق داستانسرایی به مراتب بیشتر از بیان صرف فکت(واقعیت)هاست.
👤#محمدرضا_سلیمی
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍11❤1👌1
تنها آنهایی که رهایی از فقر را میشناسند، قادرند قدر رهایی از ترس را به معنای واقعی کلمه بدانند. و تنها آنهایی که از هر دوی ترس و فقر رهایند، قادرند عشق به آزادی جمعی را درک کنند، طعم آزادی را بچشند و ذوق ویژه برابری را که حامل آزادی است در خود بپرورند.
👤#هانا_آرنت
📚#آزادی_آزاد_بودن
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👤#هانا_آرنت
📚#آزادی_آزاد_بودن
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍10❤3
🟣 روش علمی چیست؟
🔹ما دانشمندان برای یافتن قانونی جدید در علم از روند مشخصی پیروی میکنیم. ابتدا حدسهایی میزنیم سپس بر اساس این حدسها (فرضیهها) محاسبات و ارزیابیهایی انجام میدهیم تا نتایج آن را پیشبینی کنیم و بفهمیم بر چه پدیده یا اثری دلالت دارند؛ سپس نتایج این محاسبات و ارزیابیها را با دنیای طبیعی مقایسه میکنیم، یعنی آنها را به محک آزمایش و تجربه میگذاریم تا ببینیم آیا این ارزیابیها با طبیعت همخوانی و تطابق دارند یا خیر.
🔹بسیاری از کسانی که دستی در علم ندارند، گمان میکنند حدس زدن کاری غیرعلمی است، ولی اصلا اینطور نیست. در واقع شـروع کار ما از همین نقطه است. اگر نتایج آزمایشهای تجربی با محاسبات و پیشبینیها همخوانی نداشته باشد، آن حدس (فرضیه) غلط است. مهم نیست فرضیه شما چقدر زیباست، مهم نیست خود شما چقدر باهوش هستید یا اینکه چه اسم و رسمی دارید، اگر نتایج تجربی با فرضیه شما ناهمخوان باشد، آن فرضیه غلط است.
🔹با این روش میتوان غلط بودن هر فرضیه یا نظریهای را مورد آزمون قرار داد. آیا میتوان اثبات کرد فرضیهای درست است؟ خیــر، اگــر فرضیه خوبی مطرح شد، محاسباتش انجام شد و از آزمونهای تجربی سربلند بیرون آمد، به معنای اثبات درستیاش نیست. ما فقط نتوانستیم ثابت کنیم غلط است، فقط همین؛ چون ممکن است در آینده آزمایشهای بیشتر و دقیقتری انجام شود و آن فرضیه را ابطال کند، بنابراین تنها نادرستی یک نظریه را میتوان اثبات کرد.
👤#ریچارد_فاینمن
🟪 #علم
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹ما دانشمندان برای یافتن قانونی جدید در علم از روند مشخصی پیروی میکنیم. ابتدا حدسهایی میزنیم سپس بر اساس این حدسها (فرضیهها) محاسبات و ارزیابیهایی انجام میدهیم تا نتایج آن را پیشبینی کنیم و بفهمیم بر چه پدیده یا اثری دلالت دارند؛ سپس نتایج این محاسبات و ارزیابیها را با دنیای طبیعی مقایسه میکنیم، یعنی آنها را به محک آزمایش و تجربه میگذاریم تا ببینیم آیا این ارزیابیها با طبیعت همخوانی و تطابق دارند یا خیر.
🔹بسیاری از کسانی که دستی در علم ندارند، گمان میکنند حدس زدن کاری غیرعلمی است، ولی اصلا اینطور نیست. در واقع شـروع کار ما از همین نقطه است. اگر نتایج آزمایشهای تجربی با محاسبات و پیشبینیها همخوانی نداشته باشد، آن حدس (فرضیه) غلط است. مهم نیست فرضیه شما چقدر زیباست، مهم نیست خود شما چقدر باهوش هستید یا اینکه چه اسم و رسمی دارید، اگر نتایج تجربی با فرضیه شما ناهمخوان باشد، آن فرضیه غلط است.
🔹با این روش میتوان غلط بودن هر فرضیه یا نظریهای را مورد آزمون قرار داد. آیا میتوان اثبات کرد فرضیهای درست است؟ خیــر، اگــر فرضیه خوبی مطرح شد، محاسباتش انجام شد و از آزمونهای تجربی سربلند بیرون آمد، به معنای اثبات درستیاش نیست. ما فقط نتوانستیم ثابت کنیم غلط است، فقط همین؛ چون ممکن است در آینده آزمایشهای بیشتر و دقیقتری انجام شود و آن فرضیه را ابطال کند، بنابراین تنها نادرستی یک نظریه را میتوان اثبات کرد.
👤#ریچارد_فاینمن
🟪 #علم
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍10❤2
عصیانگر
🔹درد میخواهد شنیده شود و لایق شنیده شدن است. انکار یا تحقیر واقعیت درد باعث بدتر شدن آن میشود. با گفتن حقیقت درباره بزرگی دردتان، که خود راه دیگری برای توجه کردن است، شرایط را اگر نه بهتر اما متفاوت میکند. 🔹مهم این است که مکانهایی را بیابید که سوگتان…
🟢 کابوس
🔹با وجود اینکه خواب در ایام سوگواری بسیار با اهمیتتر از بقیه مواقع است، کابوسهای مرتبط با فقدانی که با آن روبرو شدهاید باعث میشود از خوابیدن گریزان شوید. خوابهای تکرار شونده و خوابهایی که بارها و بارها فقدان عزیزتان را به شما یادآوری میکنند بخشی طبیعی و ضروری در سوگواری است، البته میدانم که بسیار آزاردهنده است ..
🔹مرحله رویا دیدن در خواب هنگامی اتفاق میافتد که مغز در حال انجام کار دشوار و سخت تبدیل واقعیت فقدان عزیزان به تکههای قابل درک برای ماست. همانطور که روان درمانگر جیمز هیلمن نوشته است:
🔹کابوسها ارائه دهنده راه حلها یا نشانههایی برای آینده نیستند، بلکه تلاش خلاقانه و مشارکتی ذهن برای کنار آمدن با فقدان عزیزانند. این حقیقت باعث نمیشود کابوسها آسانتر شود. تمام دستگاه بدن شما به سختی کار میکند که بتوانید دوام بیاورید و کابوسها هم بخشی از این روند هستند. این روند، روندی سالم است و «سالم» گاهی حس بسیار بدی با خود به همراه دارد.
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
#کابوس
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹با وجود اینکه خواب در ایام سوگواری بسیار با اهمیتتر از بقیه مواقع است، کابوسهای مرتبط با فقدانی که با آن روبرو شدهاید باعث میشود از خوابیدن گریزان شوید. خوابهای تکرار شونده و خوابهایی که بارها و بارها فقدان عزیزتان را به شما یادآوری میکنند بخشی طبیعی و ضروری در سوگواری است، البته میدانم که بسیار آزاردهنده است ..
🔹مرحله رویا دیدن در خواب هنگامی اتفاق میافتد که مغز در حال انجام کار دشوار و سخت تبدیل واقعیت فقدان عزیزان به تکههای قابل درک برای ماست. همانطور که روان درمانگر جیمز هیلمن نوشته است:
رویاها موقعیت کنونی ما را تشریح میکنند ولی ما را راهنمایی نمیکنند که چه کاری باید انجام دهیم.
🔹کابوسها ارائه دهنده راه حلها یا نشانههایی برای آینده نیستند، بلکه تلاش خلاقانه و مشارکتی ذهن برای کنار آمدن با فقدان عزیزانند. این حقیقت باعث نمیشود کابوسها آسانتر شود. تمام دستگاه بدن شما به سختی کار میکند که بتوانید دوام بیاورید و کابوسها هم بخشی از این روند هستند. این روند، روندی سالم است و «سالم» گاهی حس بسیار بدی با خود به همراه دارد.
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
#کابوس
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍7❤2👏1
🔵 سوگیری توجه به نتیجه
🔹تصور کنید در فینال جام باشگاههای اروپا در دقیقه ۹۰ داور اعلام پنالتی میکند، سرمربی تصمیم میگیرد، تا بازیکنی که در زدن ضربات پنالتی مهارت بیشتری دارد، وارد بازی کند. پنالتی گل میشود و صبح روز بعد تیتر خبرگزاریها میشود "تعویض طلایی سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به پیروزی شد."اما اگر آن پنالتی گل نمیشد، چه اتفاقی میافتاد؟
🔹اگر آن پنالتی گل نمیشد خبرگزاریها گزارش بازی را با تیتر متفاوتی میزدند با این عنوان که: "بزرگترین اشتباه سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به باخت شد" یا مثلا "تصمیم غلطی که تاوان بزرگی داشت". از طرفی هیئت مدیره باشگاه هم به احتمال زیاد بعد از شکست، سرمربی خود را اخراج و قرارداد او را فسخ میکردند. اما یک سوال مهم: واقعا تصمیم سرمربی غلط بوده یا درست؟
🔹نکته مهم داستان همینجاست: تصمیم درست لزوما منجر به نتیجه درست نمیشود. تصمیم درست میتواند منجر به نتیجه درست یا نتیجه غلط شود، همانطوری که تصمیم غلط در بسیاری از مواقع میتواند نتیجه خوبی داشته باشد! ما عموما تصمیمی را تصمیم درست میدانیم که نتیجه درست و قابل قبولی داشته باشد و اگر تصمیم ما تصمیمی درست باشد، ولی به نتیجهای غلط منجر شده باشد آن تصمیم را غلط میدانیم. به این مدل رفتار ما در اقتصاد رفتاری سوگیری توجه به نتیجه میگویند
🔹در اکثر اوقات ما کار اشتباه و پر ریسکی انجام میدهیم ولی چون منجر به موفقیت میشود(مثلا چراغ قرمز را رد میکنیم بدون اینکه تصادف کنیم یا مثلا کل داراییمان را بیتکوین میخریم و بیتکوین گران میشود) حالا در این شرایط برای اطرافیان این مدل تعریف میکنیم که "دیدی چه تصمیم درستی گرفتم؟"اما آیا این نتیجه خوب به علت یک تصمیم درست بوده؟ خیر! تصمیم، تصمیم غلطی بوده ولی با یک نتیجه خوب همراه شده. تصمیم غلط هم میتواند منجر به نتایج خوبی شود.
🔻کیفیت زندگی ما را دو چیز تعیین میکند:
۱- کیفیت تصمیماتی که میگیریم
۲- شانس
🔹ما در بسیاری از اوقات تصمیمات اشتباه میگیریم، ولی شانس میآوریم و نتیجه خوبی میگیریم. مثلا اگر شما منزلتان را هشت سال قبل میفروختید و بیتکوین میخریدید الان میتوانستید با سود آن پول، بخشی از کل تهران را بخرید. بله، خروجی این تصمیم نتیجه خوبی داده ولی قطعا تصمیم غلطی بوده. بنابراین نتایج خوب لزوما به علت تصمیمات خوب نیستند. سوگیری توجه به نتیجه موجب میشود، نتایج خوب را به علت توانایی و مهارتهای خود بدانیم و علت نتایج بد را، بد شانسی تلقی کنیم.
🔻اما چند راهکار برای اینکه کمتر در دام این سوگیری قرار بگیریم:
1. نگاه کردن به مسیر
🔹وقتی با موفقیت یا شکستی مواجه میشویم، میبایست به مسیری که در طول این شکست طی کردهایم، نگاهی دوباره بیاندازیم و بررسی کنیم که این موفقیت یا شکست نتیجه کیفیت تصمیم ما بوده یا عوامل خارجی و شانس باعث این تصمیم شده!
2. تصمیم غلطمان را قبول کنیم و گردن بقیه نیاندازیم!
🔹نتایج یک پژوهش نشان داد، اکثر افرادی که تصادف میکنند، معتقدند ما درست رانندگی میکردیم و طرف مقابل مقصر است. حتی افرادی که به تیر برق و گاردریل زده بودند هم معتقد بودند شهرداری مقصر است. این موضوع در ابعاد مختلف شخصیت ما رخنه کرده و موجب میشود خوبیها را به خود نسبت دهیم و کاستی و بدهیها را متعلق به دیگران میدانیم.
3. از نفر سوم کمک بگیریم.
🔹هنگامی به موفقیتی دست پیدا میکنیم، به میزانی درگیر خوشحالی و شادی میشویم که به هیچ عنوان به مسیر و عوامل دخیل در آن توجهی نخواهیم کرد. حتی زمانی که شکست میخوریم آنقدر افسرده و غمگین خواهیم شد، که به سراغ ریشهیابی علت اصلی شکستمان نمیرویم.بهتر است برای جلوگیری از این سوگیری، نتایج تصمیم گیریهای خود را با شخص ثالثی که در آن موضوع دخالت نداشته، مطرح کنیم تا با مشورت با او، نتیجه و دست آورد خود را به طور کامل بررسی کنیم.
👤#پوریا_بختیاری
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹تصور کنید در فینال جام باشگاههای اروپا در دقیقه ۹۰ داور اعلام پنالتی میکند، سرمربی تصمیم میگیرد، تا بازیکنی که در زدن ضربات پنالتی مهارت بیشتری دارد، وارد بازی کند. پنالتی گل میشود و صبح روز بعد تیتر خبرگزاریها میشود "تعویض طلایی سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به پیروزی شد."اما اگر آن پنالتی گل نمیشد، چه اتفاقی میافتاد؟
🔹اگر آن پنالتی گل نمیشد خبرگزاریها گزارش بازی را با تیتر متفاوتی میزدند با این عنوان که: "بزرگترین اشتباه سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به باخت شد" یا مثلا "تصمیم غلطی که تاوان بزرگی داشت". از طرفی هیئت مدیره باشگاه هم به احتمال زیاد بعد از شکست، سرمربی خود را اخراج و قرارداد او را فسخ میکردند. اما یک سوال مهم: واقعا تصمیم سرمربی غلط بوده یا درست؟
🔹نکته مهم داستان همینجاست: تصمیم درست لزوما منجر به نتیجه درست نمیشود. تصمیم درست میتواند منجر به نتیجه درست یا نتیجه غلط شود، همانطوری که تصمیم غلط در بسیاری از مواقع میتواند نتیجه خوبی داشته باشد! ما عموما تصمیمی را تصمیم درست میدانیم که نتیجه درست و قابل قبولی داشته باشد و اگر تصمیم ما تصمیمی درست باشد، ولی به نتیجهای غلط منجر شده باشد آن تصمیم را غلط میدانیم. به این مدل رفتار ما در اقتصاد رفتاری سوگیری توجه به نتیجه میگویند
🔹در اکثر اوقات ما کار اشتباه و پر ریسکی انجام میدهیم ولی چون منجر به موفقیت میشود(مثلا چراغ قرمز را رد میکنیم بدون اینکه تصادف کنیم یا مثلا کل داراییمان را بیتکوین میخریم و بیتکوین گران میشود) حالا در این شرایط برای اطرافیان این مدل تعریف میکنیم که "دیدی چه تصمیم درستی گرفتم؟"اما آیا این نتیجه خوب به علت یک تصمیم درست بوده؟ خیر! تصمیم، تصمیم غلطی بوده ولی با یک نتیجه خوب همراه شده. تصمیم غلط هم میتواند منجر به نتایج خوبی شود.
🔻کیفیت زندگی ما را دو چیز تعیین میکند:
۱- کیفیت تصمیماتی که میگیریم
۲- شانس
🔹ما در بسیاری از اوقات تصمیمات اشتباه میگیریم، ولی شانس میآوریم و نتیجه خوبی میگیریم. مثلا اگر شما منزلتان را هشت سال قبل میفروختید و بیتکوین میخریدید الان میتوانستید با سود آن پول، بخشی از کل تهران را بخرید. بله، خروجی این تصمیم نتیجه خوبی داده ولی قطعا تصمیم غلطی بوده. بنابراین نتایج خوب لزوما به علت تصمیمات خوب نیستند. سوگیری توجه به نتیجه موجب میشود، نتایج خوب را به علت توانایی و مهارتهای خود بدانیم و علت نتایج بد را، بد شانسی تلقی کنیم.
🔻اما چند راهکار برای اینکه کمتر در دام این سوگیری قرار بگیریم:
1. نگاه کردن به مسیر
🔹وقتی با موفقیت یا شکستی مواجه میشویم، میبایست به مسیری که در طول این شکست طی کردهایم، نگاهی دوباره بیاندازیم و بررسی کنیم که این موفقیت یا شکست نتیجه کیفیت تصمیم ما بوده یا عوامل خارجی و شانس باعث این تصمیم شده!
2. تصمیم غلطمان را قبول کنیم و گردن بقیه نیاندازیم!
🔹نتایج یک پژوهش نشان داد، اکثر افرادی که تصادف میکنند، معتقدند ما درست رانندگی میکردیم و طرف مقابل مقصر است. حتی افرادی که به تیر برق و گاردریل زده بودند هم معتقد بودند شهرداری مقصر است. این موضوع در ابعاد مختلف شخصیت ما رخنه کرده و موجب میشود خوبیها را به خود نسبت دهیم و کاستی و بدهیها را متعلق به دیگران میدانیم.
3. از نفر سوم کمک بگیریم.
🔹هنگامی به موفقیتی دست پیدا میکنیم، به میزانی درگیر خوشحالی و شادی میشویم که به هیچ عنوان به مسیر و عوامل دخیل در آن توجهی نخواهیم کرد. حتی زمانی که شکست میخوریم آنقدر افسرده و غمگین خواهیم شد، که به سراغ ریشهیابی علت اصلی شکستمان نمیرویم.بهتر است برای جلوگیری از این سوگیری، نتایج تصمیم گیریهای خود را با شخص ثالثی که در آن موضوع دخالت نداشته، مطرح کنیم تا با مشورت با او، نتیجه و دست آورد خود را به طور کامل بررسی کنیم.
👤#پوریا_بختیاری
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍8❤1
عصیانگر
🟡 اپیکتتوس، فیلسوفی از میان بردگان 🔹در میان فلاسفه رواقی، اپیکتتوس جایگاهی ویژه دارد. بردهای که طعم تلخ بیاختیاری را چشید و از دل آن، فلسفهای برای رهایی و آرامش بنا کرد. او نه کتابی نوشت و نه مدرسهای تاسیس کرد، اما اندیشههایش از طریق شاگردش، آریان،…
🟡 مارکوس اورلیوس، امپراتورِ فیلسوف
🔹مارکوس اورلیوس آنتونیوس، امپراتور روم از سال 161 تا 180 میلادی، نه تنها یک رهبر قدرتمند و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف رواقی برجسته نیز به شمار میرفت. او در دورانی پر از جنگ، بیماری و آشوب حکومت کرد، اما در عین حال، توانست با تکیه بر اصول رواقیگری، آرامش و ثبات درونی خود را حفظ کند و الهامبخش نسلهای آینده شود.
🔹مارکوس اورلیوس در سال 121 میلادی در رم متولد شد. او از کودکی به فلسفه علاقهمند بود و تحت تعلیم معلمان برجستهای همچون فرونتو و آپولونیوس، به فراگیری اصول فلسفه پرداخت. او به ویژه تحت تاثیر فلسفه رواقیگری قرار گرفت و آن را به عنوان راهنمای زندگی خود برگزید.
🔹در سال 161 میلادی، پس از مرگ آنتونیوس پیوس، مارکوس اورلیوس به همراه لوسیوس وروس به عنوان امپراتور مشترک روم انتخاب شدند. دوران حکومت او با چالشهای بسیاری روبرو بود، از جمله جنگهای متعدد با قبایل بربر، شیوع طاعون و شورشهای داخلی. با این حال، مارکوس اورلیوس با شجاعت، خرد و عدالت، توانست این چالشها را پشت سر بگذارد و امپراتوری را حفظ کند.
🔹"تاملات" (Meditations)، مشهورترین اثر مارکوس اورلیوس است. این کتاب مجموعهای از یادداشتهای شخصی اوست که در طول سالها جنگ و سفر نوشته شده است. "تاملات" نه یک رساله فلسفی نظاممند، بلکه مجموعهای از اندیشهها، مشاهدات و توصیههای اخلاقی است که مارکوس اورلیوس برای خود نوشته بود. این کتاب به ما نشان میدهد که چگونه یک امپراتور قدرتمند، در مواجهه با چالشهای عظیم، سعی میکرد تا با تکیه بر اصول رواقیگری، زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشد.
🔹محور اصلی فلسفه مارکوس اورلیوس، همانند دیگر رواقیون، تمایز بین امور در اختیار و امور خارج از اختیار است. او معتقد بود که تنها چیزهایی که واقعاً میتوانیم کنترل کنیم، افکار، قضاوتها و اعمال ما هستند. ثروت، سلامتی، شهرت، نظر دیگران و به طور کلی هر آنچه در دنیای بیرون وجود دارد، خارج از کنترل ماست.
🔹مارکوس اورلیوس تاکید میکرد که منشاء رنج و ناآرامی ما، تلاش برای کنترل امور خارج از اختیار است. او میگفت که به جای نگرانی در مورد چیزهایی که نمیتوانیم تغییرشان دهیم، باید بر روی کنترل ذهن و اعمال خود تمرکز کنیم.
🔻برخی از نکات کلیدی فلسفه مارکوس اورلیوس:
● او معتقد بود که فضیلت و عقل، تنها خیر واقعی هستند و باید در پی دستیابی به آنها باشیم.
● او تاکید میکرد که باید واقعیت را همانگونه که هست بپذیریم و از تلاش برای تغییر آنچه نمیتوانیم، دست برداریم.
● او معتقد بود که باید در لحظه حال زندگی کنیم و از آن لذت ببریم، بدون اینکه نگران گذشته یا آینده باشیم.
● او تاکید میکرد که باید به وظایف خود در قبال جامعه و بشریت عمل کنیم و به خیر جمعی خدمت کنیم.
● او معتقد بود که باید به مرگ فکر کنیم و از این طریق، ارزش زندگی را بهتر درک کنیم.
● او توصیه میکرد که با دیگران با خوشرویی و مهربانی رفتار کنیم و از قضاوت و انتقاد بیجا پرهیز کنیم.
🔹مارکوس اورلیوس در سال 180 میلادی در ویندوپونا (وین امروزی) درگذشت. او نه تنها یک امپراتور عادل و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف بزرگ نیز به شمار میرفت. "تاملات" او، همچنان یکی از مهمترین آثار فلسفی در تاریخ است و الهامبخش میلیونها نفر در سراسر جهان بوده است. اندیشههای او به ما میآموزد که چگونه در مواجهه با چالشهای زندگی، آرامش و معنا را در درون خود بیابیم و زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشیم. او نمونهای بارز از یک رهبر خردمند و فیلسوفی است که به اصول خود عمل کرد و میراثی جاودانه از خود به جای گذاشت.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#مارکوس_اورلیوس
#رواقیون
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹مارکوس اورلیوس آنتونیوس، امپراتور روم از سال 161 تا 180 میلادی، نه تنها یک رهبر قدرتمند و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف رواقی برجسته نیز به شمار میرفت. او در دورانی پر از جنگ، بیماری و آشوب حکومت کرد، اما در عین حال، توانست با تکیه بر اصول رواقیگری، آرامش و ثبات درونی خود را حفظ کند و الهامبخش نسلهای آینده شود.
🔹مارکوس اورلیوس در سال 121 میلادی در رم متولد شد. او از کودکی به فلسفه علاقهمند بود و تحت تعلیم معلمان برجستهای همچون فرونتو و آپولونیوس، به فراگیری اصول فلسفه پرداخت. او به ویژه تحت تاثیر فلسفه رواقیگری قرار گرفت و آن را به عنوان راهنمای زندگی خود برگزید.
🔹در سال 161 میلادی، پس از مرگ آنتونیوس پیوس، مارکوس اورلیوس به همراه لوسیوس وروس به عنوان امپراتور مشترک روم انتخاب شدند. دوران حکومت او با چالشهای بسیاری روبرو بود، از جمله جنگهای متعدد با قبایل بربر، شیوع طاعون و شورشهای داخلی. با این حال، مارکوس اورلیوس با شجاعت، خرد و عدالت، توانست این چالشها را پشت سر بگذارد و امپراتوری را حفظ کند.
🔹"تاملات" (Meditations)، مشهورترین اثر مارکوس اورلیوس است. این کتاب مجموعهای از یادداشتهای شخصی اوست که در طول سالها جنگ و سفر نوشته شده است. "تاملات" نه یک رساله فلسفی نظاممند، بلکه مجموعهای از اندیشهها، مشاهدات و توصیههای اخلاقی است که مارکوس اورلیوس برای خود نوشته بود. این کتاب به ما نشان میدهد که چگونه یک امپراتور قدرتمند، در مواجهه با چالشهای عظیم، سعی میکرد تا با تکیه بر اصول رواقیگری، زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشد.
🔹محور اصلی فلسفه مارکوس اورلیوس، همانند دیگر رواقیون، تمایز بین امور در اختیار و امور خارج از اختیار است. او معتقد بود که تنها چیزهایی که واقعاً میتوانیم کنترل کنیم، افکار، قضاوتها و اعمال ما هستند. ثروت، سلامتی، شهرت، نظر دیگران و به طور کلی هر آنچه در دنیای بیرون وجود دارد، خارج از کنترل ماست.
🔹مارکوس اورلیوس تاکید میکرد که منشاء رنج و ناآرامی ما، تلاش برای کنترل امور خارج از اختیار است. او میگفت که به جای نگرانی در مورد چیزهایی که نمیتوانیم تغییرشان دهیم، باید بر روی کنترل ذهن و اعمال خود تمرکز کنیم.
🔻برخی از نکات کلیدی فلسفه مارکوس اورلیوس:
● او معتقد بود که فضیلت و عقل، تنها خیر واقعی هستند و باید در پی دستیابی به آنها باشیم.
● او تاکید میکرد که باید واقعیت را همانگونه که هست بپذیریم و از تلاش برای تغییر آنچه نمیتوانیم، دست برداریم.
● او معتقد بود که باید در لحظه حال زندگی کنیم و از آن لذت ببریم، بدون اینکه نگران گذشته یا آینده باشیم.
● او تاکید میکرد که باید به وظایف خود در قبال جامعه و بشریت عمل کنیم و به خیر جمعی خدمت کنیم.
● او معتقد بود که باید به مرگ فکر کنیم و از این طریق، ارزش زندگی را بهتر درک کنیم.
● او توصیه میکرد که با دیگران با خوشرویی و مهربانی رفتار کنیم و از قضاوت و انتقاد بیجا پرهیز کنیم.
🔹مارکوس اورلیوس در سال 180 میلادی در ویندوپونا (وین امروزی) درگذشت. او نه تنها یک امپراتور عادل و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف بزرگ نیز به شمار میرفت. "تاملات" او، همچنان یکی از مهمترین آثار فلسفی در تاریخ است و الهامبخش میلیونها نفر در سراسر جهان بوده است. اندیشههای او به ما میآموزد که چگونه در مواجهه با چالشهای زندگی، آرامش و معنا را در درون خود بیابیم و زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشیم. او نمونهای بارز از یک رهبر خردمند و فیلسوفی است که به اصول خود عمل کرد و میراثی جاودانه از خود به جای گذاشت.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#مارکوس_اورلیوس
#رواقیون
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍7❤1
عصیانگر
🟢 کابوس 🔹با وجود اینکه خواب در ایام سوگواری بسیار با اهمیتتر از بقیه مواقع است، کابوسهای مرتبط با فقدانی که با آن روبرو شدهاید باعث میشود از خوابیدن گریزان شوید. خوابهای تکرار شونده و خوابهایی که بارها و بارها فقدان عزیزتان را به شما یادآوری میکنند…
🟢 خوش خیالی !
🔹این اعتقاد که «خودتان واقعیت زندگی خودتان را میسازید»، برای فردی که سوگوار است بسیار ظالمانه است. بسیاری از ما خودمان را مسئول اتفاقاتی که برایمان میافتد میدانیم و خودمان را در مرگ عزیزانمان مقصر میدانیم و احساس میکنیم به درستی عزاداری نکردهایم.
🔹با اینکه این اعتقادات ممکن است تا حدودی درست باشند، ولی بیشتر آنها کاملاً بی اساس هستند. تفکرات شما ممکن است بر نحوه واکنشتان به اتفاقات تاثیر بگذارد ولی باعث به وجود آمدن اتفاقات نمیشود. شما تواناییهای زیادی دارید ولی آنقدر قدرتمند نیستید که بتوانید باعث وقوع اتفاقات شوید، نمیتوانید تنها با فکر کردن باعث وقوع مرگ، سلامتی فقدان یا سوگ شوید.
🔹تفکرات شما باعث این فقدان نشده است. بیشتر مضطرب بودن شما باعث فقدانهای بیشتر نمیشود، مضطرب نبودن و نگرفتن حالت تدافعی نیز شما را محکوم به فقدان بیشتر نمیکند و مانع آسیب دیدن شما هم نمیشود.
🔹اگر فکر کردن میتوانست از ما محافظت کند هیچگاه سوگوار نمیشدیم، اگر تفکرات ما به تنهایی میتوانستند مانع بیماری و تصادف و رنج شوند، با هیچ کدام از آنها روبرو نمیشدیم. تفکرات معجزه آسا توان کنترل کردن واقعیت را ندارند.
#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹این اعتقاد که «خودتان واقعیت زندگی خودتان را میسازید»، برای فردی که سوگوار است بسیار ظالمانه است. بسیاری از ما خودمان را مسئول اتفاقاتی که برایمان میافتد میدانیم و خودمان را در مرگ عزیزانمان مقصر میدانیم و احساس میکنیم به درستی عزاداری نکردهایم.
🔹با اینکه این اعتقادات ممکن است تا حدودی درست باشند، ولی بیشتر آنها کاملاً بی اساس هستند. تفکرات شما ممکن است بر نحوه واکنشتان به اتفاقات تاثیر بگذارد ولی باعث به وجود آمدن اتفاقات نمیشود. شما تواناییهای زیادی دارید ولی آنقدر قدرتمند نیستید که بتوانید باعث وقوع اتفاقات شوید، نمیتوانید تنها با فکر کردن باعث وقوع مرگ، سلامتی فقدان یا سوگ شوید.
🔹تفکرات شما باعث این فقدان نشده است. بیشتر مضطرب بودن شما باعث فقدانهای بیشتر نمیشود، مضطرب نبودن و نگرفتن حالت تدافعی نیز شما را محکوم به فقدان بیشتر نمیکند و مانع آسیب دیدن شما هم نمیشود.
🔹اگر فکر کردن میتوانست از ما محافظت کند هیچگاه سوگوار نمیشدیم، اگر تفکرات ما به تنهایی میتوانستند مانع بیماری و تصادف و رنج شوند، با هیچ کدام از آنها روبرو نمیشدیم. تفکرات معجزه آسا توان کنترل کردن واقعیت را ندارند.
#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍9
🟤 نقد ایدئولوژیها و پیامدهای منفی آن از منظر فلسفی
🔹ایدئولوژیها بهعنوان مجموعهای از باورها و دیدگاههای سیستماتیک، همواره در تاریخ اندیشه بشری نقشی مهم ایفا کردهاند. اما از منظر فلسفی، ایدئولوژیها میتوانند پیامدهای منفی و خطرات قابل توجهی به دنبال داشته باشند. در اینجا به برخی از این پیامدها اشاره میکنم:
🔹۱. جزماندیشی و محدودیت تفکر انتقادی، ایدئولوژیها به دلیل ساختار بستهای که دارند، معمولا مانع از تفکر انتقادی و آزاد میشوند. افراد بهجای تفکر مستقل، مجبور به پذیرش دیدگاههای از پیش تعیینشده هستند که ممکن است هیچگونه نقدی را برنتابند. این امر، فضا را برای رشد و تکامل فکری محدود میکند.
🔹۲. ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی، ایدئولوژیها اغلب به ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی میان گروهها و افراد میانجامند. این مرزبندیها باعث میشود که افراد و گروهها بهجای همکاری و تفاهم، به رقابت و تضاد بپردازند و هویتهای مخالف بهسرعت به "دشمن" تبدیل شوند.
🔹۳. نقض آزادی فردی و انسانگرایی، وقتی ایدئولوژیها بهویژه در قالب رژیمهای سیاسی یا دینی تحمیل میشوند، آزادی فردی به خطر میافتد. افراد مجبور به پذیرش نظامهای فکری ثابت و تحمیلی میشوند که ممکن است با نیازها و آرزوهای شخصی آنها همخوانی نداشته باشد.
🔹۴. تفکر ابزارگرایانه و پراگماتیسم افراطی، ایدئولوژیها معمولا حقیقت و ارزشها را به ابزاری برای رسیدن به اهداف خاص تبدیل میکنند. این نوع نگرش، که به نوعی با فلسفه پراگماتیسم همخوانی دارد، ممکن است منجر به بیتوجهی به پیامدهای اخلاقی عملها و تأکید بیش از حد بر نتایج کوتاهمدت شود.
🔹۵. مقاومت در برابر پیشرفت علمی و فکری، ایدئولوژیها اغلب با تغییرات علمی و فکری مقابله میکنند. این ایستایی در تفکر، نه تنها مانع از پیشرفت علم و تکنولوژی میشود، بلکه فهم و درک بهتری از دنیای پیرامون را از انسان میگیرد.
🔹۶. ایدئولوژیها ممکن است در ابتدا برای ساماندهی جامعه مفید به نظر برسند، اما در بلندمدت میتوانند به محدودیتهای فکری و اجتماعی منجر شوند. در این شرایط، جایگزینی برای ایدئولوژیهای بسته و جزماندیشی، فضایی باز برای گفتگو، نقد و تحلیل است. تنها در چنین فضایی میتوانیم به درک مشترک و همزیستی انسانها دست یابیم و به پیشرفت علمی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک کنیم.
👤#محسن_محمودی
🟫#سیاست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹ایدئولوژیها بهعنوان مجموعهای از باورها و دیدگاههای سیستماتیک، همواره در تاریخ اندیشه بشری نقشی مهم ایفا کردهاند. اما از منظر فلسفی، ایدئولوژیها میتوانند پیامدهای منفی و خطرات قابل توجهی به دنبال داشته باشند. در اینجا به برخی از این پیامدها اشاره میکنم:
🔹۱. جزماندیشی و محدودیت تفکر انتقادی، ایدئولوژیها به دلیل ساختار بستهای که دارند، معمولا مانع از تفکر انتقادی و آزاد میشوند. افراد بهجای تفکر مستقل، مجبور به پذیرش دیدگاههای از پیش تعیینشده هستند که ممکن است هیچگونه نقدی را برنتابند. این امر، فضا را برای رشد و تکامل فکری محدود میکند.
🔹۲. ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی، ایدئولوژیها اغلب به ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی میان گروهها و افراد میانجامند. این مرزبندیها باعث میشود که افراد و گروهها بهجای همکاری و تفاهم، به رقابت و تضاد بپردازند و هویتهای مخالف بهسرعت به "دشمن" تبدیل شوند.
🔹۳. نقض آزادی فردی و انسانگرایی، وقتی ایدئولوژیها بهویژه در قالب رژیمهای سیاسی یا دینی تحمیل میشوند، آزادی فردی به خطر میافتد. افراد مجبور به پذیرش نظامهای فکری ثابت و تحمیلی میشوند که ممکن است با نیازها و آرزوهای شخصی آنها همخوانی نداشته باشد.
🔹۴. تفکر ابزارگرایانه و پراگماتیسم افراطی، ایدئولوژیها معمولا حقیقت و ارزشها را به ابزاری برای رسیدن به اهداف خاص تبدیل میکنند. این نوع نگرش، که به نوعی با فلسفه پراگماتیسم همخوانی دارد، ممکن است منجر به بیتوجهی به پیامدهای اخلاقی عملها و تأکید بیش از حد بر نتایج کوتاهمدت شود.
🔹۵. مقاومت در برابر پیشرفت علمی و فکری، ایدئولوژیها اغلب با تغییرات علمی و فکری مقابله میکنند. این ایستایی در تفکر، نه تنها مانع از پیشرفت علم و تکنولوژی میشود، بلکه فهم و درک بهتری از دنیای پیرامون را از انسان میگیرد.
🔹۶. ایدئولوژیها ممکن است در ابتدا برای ساماندهی جامعه مفید به نظر برسند، اما در بلندمدت میتوانند به محدودیتهای فکری و اجتماعی منجر شوند. در این شرایط، جایگزینی برای ایدئولوژیهای بسته و جزماندیشی، فضایی باز برای گفتگو، نقد و تحلیل است. تنها در چنین فضایی میتوانیم به درک مشترک و همزیستی انسانها دست یابیم و به پیشرفت علمی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک کنیم.
👤#محسن_محمودی
🟫#سیاست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍8
عصیانگر
🟢 خوش خیالی ! 🔹این اعتقاد که «خودتان واقعیت زندگی خودتان را میسازید»، برای فردی که سوگوار است بسیار ظالمانه است. بسیاری از ما خودمان را مسئول اتفاقاتی که برایمان میافتد میدانیم و خودمان را در مرگ عزیزانمان مقصر میدانیم و احساس میکنیم به درستی عزاداری…
🟢 همدمِ همدرد
🔹پیدا کردن افرادی که عمق مشابهی از درد را تجربه کردهاند به شما افرادی را نشان میدهد که درک میکنند شما چقدر تنهایید. پیدا کردن دیگران به شما اجازه میدهد بفهمید همه تجربیاتتان عادی است حتی اگر به نظر خیلی عجیب بیایند. پیدا کردن افراد دیگری که در این قلمرو از سوگ زندگی کردهاند به کابوس آنچه از قبل میدانید اعتبار میبخشد، اینکه چیزهایی وجود دارند که هرگز «بهتر نخواهند شد»
🔹شاید این به نظر برعکس التیام یافتن باشد، اما برای کسانی که چنین فقدان عمیقی را تجربه میکنند، وجود افرادی که بتوانند عمق دردشان را بشناسند زندگی بخش است. وقتی کسی به شما نگاه کند و یأسی را که در مرکز زندگیتان منزل کرده واقعاً ببیند و واقعاً بشناسد، چیزی تغییر میکند. واقعاً کمک میکند. شاید این تنها چیزی باشد که کمک میکند.
🔹همراهی درون فقدان یکی از بهترین نشانگرهاست. نه نشانگر «بهبودی» بلکه نشانگر دوام آوردن. قطعاً خودتان به تنهایی میتوانید دوام بیاورید اما وقتی همراه با قبیلهای وسیعتر از قلبهای سوگوار سفر کنید، دوام آوردن خیلی آسانتر میشود
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹پیدا کردن افرادی که عمق مشابهی از درد را تجربه کردهاند به شما افرادی را نشان میدهد که درک میکنند شما چقدر تنهایید. پیدا کردن دیگران به شما اجازه میدهد بفهمید همه تجربیاتتان عادی است حتی اگر به نظر خیلی عجیب بیایند. پیدا کردن افراد دیگری که در این قلمرو از سوگ زندگی کردهاند به کابوس آنچه از قبل میدانید اعتبار میبخشد، اینکه چیزهایی وجود دارند که هرگز «بهتر نخواهند شد»
🔹شاید این به نظر برعکس التیام یافتن باشد، اما برای کسانی که چنین فقدان عمیقی را تجربه میکنند، وجود افرادی که بتوانند عمق دردشان را بشناسند زندگی بخش است. وقتی کسی به شما نگاه کند و یأسی را که در مرکز زندگیتان منزل کرده واقعاً ببیند و واقعاً بشناسد، چیزی تغییر میکند. واقعاً کمک میکند. شاید این تنها چیزی باشد که کمک میکند.
🔹همراهی درون فقدان یکی از بهترین نشانگرهاست. نه نشانگر «بهبودی» بلکه نشانگر دوام آوردن. قطعاً خودتان به تنهایی میتوانید دوام بیاورید اما وقتی همراه با قبیلهای وسیعتر از قلبهای سوگوار سفر کنید، دوام آوردن خیلی آسانتر میشود
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍6🔥1👌1
⚪ برداشتی از کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»
▫️همونطور که از اسم کتاب مشخصه، موضوع کتاب در مورد درد و رنج هست، اینکه درد و رنجی وجود داره که بهتر نمیشه، فراموش نمیشه و تا آخر عمرمون همراه ما هست، راهی جز پذیرش این فقدان و زندگی کردن با وجود این فقدان نیست. بر همین اساس درد و رنج یک مشکل نیستند که حل بشن، بلکه یک تجربه ای هستند که باید به رسمیت شناخته بشن و مورد حمایت قرار بگیرند.
▫️نویسنده درمورد سوگ، سوگوار و اطرافیان سوگوار صحبت میکنه، تقریبا در اکثر بخش های این کتاب از فرهنگ غلطی صحبت میکنه که با نیت حمایت از سوگوار به وجود اومده اما نتیجه عکس داده. مثلا جملاتی که معمولا به سوگواران میگیم، در جهت تحقیر رنج سوگواره. این جملات برخاسته از این باور هست که سوگ یک مشکل و ناهنجاری هست که هر چه زودتر باید تموم بشه.
▫️جملاتی مثل: همه چیز درست میشه، تو خیلی قوی هستی، این فقدان باعث رشد تو میشه، هر چیزی حکمتی داره، اون الان توی بهشته و جای بهتری هست و ...
معنای ضمنی که در این جملات وجود داره اینه که «پس این احساسو نداشته باش».
▫️همه چیز درست میشه «پس این احساسو نداشته باش»، هر چیزی حکمتی داره «پس این احساسو نداشته باش.»، این فقدان باعث رشد تو میشه «پس این احساسو نداشته باش.».
▫️واقعیت اینه که سوگوار در شرایط خیلی بدی هست و حالش خیلی بده، ما نمیتونیم بهش بگیم اون احساسو داشته باش این احساسو نداشته باش، ناراحت نباش، غمگین نباش. مگه میشه اصلا؟ عزیزش رو از دست داده و باید غمگین باشه. سوگوار به راه حل نیاز نداره، فقط نیاز داره که رنجی که داره میکشه رو یکی بپذیره. در واقع میخواد پذیرفته شه. یکی از راه های پذیرفته شدن اینه که شرایط رو همونطور که هست ببینیم و تغییرش ندیم.
▫️اتفاق بدی افتاده، خیلی بد و تو داری واکنش نشون میدی و این کاملا طبیعیه. این یک نمونه از برخورد درسته که کاملا رنج طرف رو به رسمیت میشناسی و الکی نمیگی اینم میگذره از اینم درس میگیری و ... شاید اینها واقعا اتفاق بیفته ولی الان زمان مناسبی نیست، الان فقط باید رنج رو همونطور که هست دید و پذیرفت. رنج نیاز به دیدن و شنیده شدن داره و متاسفانه همیشه در حال سرکوب رنج هستیم و هیچ فضایی برای ابراز نمیدیم.
▫️هدف، زندگی کردن همراه با سوگه. اونی که رفته دیگه رفته و برنمیگرده. ما بعد از فقدان تغییر کردیم. ما دیگه مثل قبل نیستیم چون شرایط هم دیگه مثل قبل نیست. جنگیدن و انکار کردن این واقعیات، شکست و نابودی رو به ارمغان میاره. با گفتن حقیقت فقدان به همدیگه، میتونیم در کنار هم شاهد رنجمون باشیم. ما انسانها به هم نیاز داریم و رنجمون هم به دیده شدن نیاز داره، پس بیاید در کنار هم به رنجمون بنگریم.
▫️نکات بسیار زیادی از این کتاب یاد گرفتم که سعی کردم خلاصش رو بنویسم. این کتاب دارای نقاط ضعف هم هست مثلا نویسنده در چندین جا دچار تناقض شده. مثلا در یک جا میگفت ما باید در برابر داستان هایی که پایانی خوش دارند عصیان کنیم و داستان هایی بنویسیم که پایانی خوش ندارن. چرا که واقعیت زندگی بر اساس احساسات ما پیش نمیره و پایان هایی وجود دارند که اصلا خوش نیستند. اما در بخش دیگه ای از کتاب میگه در برابر اضطراب و افکار منفی به چیزهایی که خوبه فکر کنید!.
▫️خوشبینی درست مثل بدبینی مخربه چرا که از واقعیت به دوره. همچنین از اول تا آخر کتاب مطالبی درمورد عشق میگفت که من اصلا نفهمیدم. مثلا میگفت سوگ امتداد طبیعی عشق است. انتظار داشتم تا اخر کتاب منظورش رو بفهمم ولی حقیقتا بعد از پایان این کتاب هم هنوز نفهمیدم منظورش از عشق چیه.
▫️در آخر باید بگم که کتاب خوبی بود و خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم. (با فرضِ داشتن تفکرنقادانه و هر حرفی رو بی چون و چرا قبول نکردن)
باشد که با خود و احساساتمون مهربان تر باشیم.
👤#وکو
#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
▫️همونطور که از اسم کتاب مشخصه، موضوع کتاب در مورد درد و رنج هست، اینکه درد و رنجی وجود داره که بهتر نمیشه، فراموش نمیشه و تا آخر عمرمون همراه ما هست، راهی جز پذیرش این فقدان و زندگی کردن با وجود این فقدان نیست. بر همین اساس درد و رنج یک مشکل نیستند که حل بشن، بلکه یک تجربه ای هستند که باید به رسمیت شناخته بشن و مورد حمایت قرار بگیرند.
▫️نویسنده درمورد سوگ، سوگوار و اطرافیان سوگوار صحبت میکنه، تقریبا در اکثر بخش های این کتاب از فرهنگ غلطی صحبت میکنه که با نیت حمایت از سوگوار به وجود اومده اما نتیجه عکس داده. مثلا جملاتی که معمولا به سوگواران میگیم، در جهت تحقیر رنج سوگواره. این جملات برخاسته از این باور هست که سوگ یک مشکل و ناهنجاری هست که هر چه زودتر باید تموم بشه.
▫️جملاتی مثل: همه چیز درست میشه، تو خیلی قوی هستی، این فقدان باعث رشد تو میشه، هر چیزی حکمتی داره، اون الان توی بهشته و جای بهتری هست و ...
معنای ضمنی که در این جملات وجود داره اینه که «پس این احساسو نداشته باش».
▫️همه چیز درست میشه «پس این احساسو نداشته باش»، هر چیزی حکمتی داره «پس این احساسو نداشته باش.»، این فقدان باعث رشد تو میشه «پس این احساسو نداشته باش.».
▫️واقعیت اینه که سوگوار در شرایط خیلی بدی هست و حالش خیلی بده، ما نمیتونیم بهش بگیم اون احساسو داشته باش این احساسو نداشته باش، ناراحت نباش، غمگین نباش. مگه میشه اصلا؟ عزیزش رو از دست داده و باید غمگین باشه. سوگوار به راه حل نیاز نداره، فقط نیاز داره که رنجی که داره میکشه رو یکی بپذیره. در واقع میخواد پذیرفته شه. یکی از راه های پذیرفته شدن اینه که شرایط رو همونطور که هست ببینیم و تغییرش ندیم.
▫️اتفاق بدی افتاده، خیلی بد و تو داری واکنش نشون میدی و این کاملا طبیعیه. این یک نمونه از برخورد درسته که کاملا رنج طرف رو به رسمیت میشناسی و الکی نمیگی اینم میگذره از اینم درس میگیری و ... شاید اینها واقعا اتفاق بیفته ولی الان زمان مناسبی نیست، الان فقط باید رنج رو همونطور که هست دید و پذیرفت. رنج نیاز به دیدن و شنیده شدن داره و متاسفانه همیشه در حال سرکوب رنج هستیم و هیچ فضایی برای ابراز نمیدیم.
▫️هدف، زندگی کردن همراه با سوگه. اونی که رفته دیگه رفته و برنمیگرده. ما بعد از فقدان تغییر کردیم. ما دیگه مثل قبل نیستیم چون شرایط هم دیگه مثل قبل نیست. جنگیدن و انکار کردن این واقعیات، شکست و نابودی رو به ارمغان میاره. با گفتن حقیقت فقدان به همدیگه، میتونیم در کنار هم شاهد رنجمون باشیم. ما انسانها به هم نیاز داریم و رنجمون هم به دیده شدن نیاز داره، پس بیاید در کنار هم به رنجمون بنگریم.
▫️نکات بسیار زیادی از این کتاب یاد گرفتم که سعی کردم خلاصش رو بنویسم. این کتاب دارای نقاط ضعف هم هست مثلا نویسنده در چندین جا دچار تناقض شده. مثلا در یک جا میگفت ما باید در برابر داستان هایی که پایانی خوش دارند عصیان کنیم و داستان هایی بنویسیم که پایانی خوش ندارن. چرا که واقعیت زندگی بر اساس احساسات ما پیش نمیره و پایان هایی وجود دارند که اصلا خوش نیستند. اما در بخش دیگه ای از کتاب میگه در برابر اضطراب و افکار منفی به چیزهایی که خوبه فکر کنید!.
▫️خوشبینی درست مثل بدبینی مخربه چرا که از واقعیت به دوره. همچنین از اول تا آخر کتاب مطالبی درمورد عشق میگفت که من اصلا نفهمیدم. مثلا میگفت سوگ امتداد طبیعی عشق است. انتظار داشتم تا اخر کتاب منظورش رو بفهمم ولی حقیقتا بعد از پایان این کتاب هم هنوز نفهمیدم منظورش از عشق چیه.
▫️در آخر باید بگم که کتاب خوبی بود و خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم. (با فرضِ داشتن تفکرنقادانه و هر حرفی رو بی چون و چرا قبول نکردن)
باشد که با خود و احساساتمون مهربان تر باشیم.
👤#وکو
#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍7👌2👏1
ما انسانهای مستقلی هستیم که اغلب نیروهای خود را زیاد جدی میگیریم، مدام در حالِ کنش و واکنشیم و غافلیم که بیشتر ارزشهای زندگی فقط زمانی بهدست میآیند که سماجت نکنیم، در سکوت از راه میرسند، آن هم وقتی که اصرار و نیازی در کار نباشد، نه رانشی پشت آنهاست و نه کششی از جلو در کار است، بلکه خموشانه و از با هم بودن محض سر برمیآورند.
👤#رولو_می
📚#عشق_و_اراده
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👤#رولو_می
📚#عشق_و_اراده
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍3👌1
عصیانگر
🟡 مارکوس اورلیوس، امپراتورِ فیلسوف 🔹مارکوس اورلیوس آنتونیوس، امپراتور روم از سال 161 تا 180 میلادی، نه تنها یک رهبر قدرتمند و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف رواقی برجسته نیز به شمار میرفت. او در دورانی پر از جنگ، بیماری و آشوب حکومت کرد، اما در عین حال، توانست…
🟡 مکتب شکگرایی
🔹در سادهترین تعریف، شکگرایی یک رویکرد فلسفی یا طرز فکریه که اساساً امکان دستیابی به دانش قطعی و یقینی رو زیر سوال میبره. شکگراها معتقدن که ذهن انسان محدودیتهایی داره و حواس ما میتونن فریبنده باشن، بنابراین نمیتونیم با اطمینان کامل ادعا کنیم که چیزی رو به طور مطلق میدونیم.
🔹اما این به معنی انکار همه چیز یا بدبینی مطلق نیست. شکگرایی بیشتر یک روش برای اندیشیدنه تا یک مجموعه باورهای ثابت. هدف اصلیش، پرهیز از جزماندیشی (Dogmatism) و قضاوت عجولانه درباره مسائلیه که شواهد کافی براشون وجود نداره.
🔹ردپای شکگرایی رو میتونیم تا یونان باستان دنبال کنیم. معروفترین چهره این مکتب، پیرهون الیسی (Pyrrho of Elis) هست که حدوداً در قرن چهارم پیش از میلاد زندگی میکرد. پیرهون معتقد بود که در برابر هر ادعایی، میشه ادعای مخالفی با همون قدرت اقامه کرد. در نتیجه، عاقلانهترین کار، تعلیق قضاوت (Epoché) هست. یعنی نه چیزی رو بپذیریم و نه رد کنیم، بلکه قضاوت خودمون رو معلق نگه داریم. هدف پیرهون از این کار، رسیدن به آرامش ذهنی (Ataraxia) بود؛ چون وقتی قضاوتی نمیکنیم، از اضطراب ناشی از تلاش برای یافتن حقیقت مطلق و ترس از اشتباه رها میشیم.
🔹بعدها، سکستوس امپریکوس (Sextus Empiricus)، فیلسوف و پزشک یونانی در قرن دوم میلادی، آثار پیرهون و پیروانش (پیرهونیها) رو جمعآوری و تدوین کرد و باعث شد اندیشههای شکگرایانه برای نسلهای بعد باقی بمونه.
🔹جریان دیگهای از شکگرایی هم در آکادمی افلاطون شکل گرفت (شکگرایی آکادمیک) که اونها هم بر ناتوانی انسان در رسیدن به یقین تاکید داشتن، اما شاید کمی کمتر از پیرهونیها رادیکال بودن.
🔻اصول کلیدی شکگرایی
1. پرسشگری مداوم: شکگراها دائماً سوال میپرسن: "از کجا میدونی؟"، "شواهدت چیه؟"، "آیا امکان نداره اشتباه کنی؟". این پرسشگری موتور محرک تفکر انتقادیه.
2. تاکید بر شواهد: ادعاها باید بر اساس شواهد و استدلالهای معتبر باشن. شکگراها به راحتی حرف کسی رو قبول نمیکنن، مگر اینکه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشه.
3. تعلیق قضاوت (Epoché): همونطور که گفتیم، وقتی شواهد کافی نیست یا دلایل موافق و مخالف به یک اندازه قوی هستن، شکگرا قضاوتش رو به تعویق میندازه. این به معنی بیتفاوتی نیست، بلکه به معنی پرهیز از نتیجهگیری زودهنگام و نادرسته.
4. تشخیص محدودیتهای شناخت: شکگراها به محدودیتهای حواس و تواناییهای ذهنی انسان آگاهن و میدونن که درک ما از واقعیت لزوماً کامل یا بینقص نیست.
🔹شاید فکر کنید شکگرایی یه بحث فلسفی قدیمیه و به درد دنیای امروز نمیخوره. اما دقیقاً برعکسه! در عصر اطلاعات، بمباران اخبار جعلی (Fake News)، تئوریهای توطئه و ادعاهای بیاساس، داشتن یک ذهن شکگرا و پرسشگر از همیشه مهمتره.
🔻شکگرایی به ما کمک میکنه:
● تفکر نقادانه (Critical Thinking) رو در خودمون تقویت کنیم.
● ادعاهای مختلف (از تبلیغات گرفته تا اخبار سیاسی و شبهعلم) رو با دقت بیشتری ارزیابی کنیم.
● فریب مغالطهها و سوگیریهای شناختی (Cognitive Biases) رو نخوریم.
● از جزماندیشی و تعصب روی باورهای خودمون پرهیز کنیم و ذهنمون رو برای دیدگاههای جدید باز نگه داریم.
● در علم، شکگرایی نقش حیاتی داره. دانشمندان دائماً یافتههای خودشون و دیگران رو زیر سوال میبرن و این شک سالم، موتور پیشرفت علمیه.
🔹شکگرایی با بدبینی (Cynicism) یا انکارگرایی (Denialism) فرق داره. بدبین کسیه که انگیزههای منفی به همه نسبت میده. انکارگرا کسیه که شواهد محکم رو عمداً نادیده میگیره. اما شکگرا کسیه که میگه: "به من شواهد رو نشون بده تا بتونم قضاوت کنم."
🔻در نهایت:
🔹شکگرایی یک ابزار قدرتمند برای اندیشیدن شفافتر و تصمیمگیری آگاهانهتره. دعوتیه به فروتنی فکری و پذیرش این واقعیت که شاید همه چیز رو ندونیم. به جای اینکه دنبال جوابهای قطعی و ساده برای سوالهای پیچیده باشیم، شکگرایی ما رو تشویق میکنه که با عدم قطعیت زندگی کنیم، به پرسیدن ادامه بدیم و همیشه آماده باشیم تا در صورت ارائه شواهد جدید، نظرمون رو تغییر بدیم.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#شک_گرایی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹در سادهترین تعریف، شکگرایی یک رویکرد فلسفی یا طرز فکریه که اساساً امکان دستیابی به دانش قطعی و یقینی رو زیر سوال میبره. شکگراها معتقدن که ذهن انسان محدودیتهایی داره و حواس ما میتونن فریبنده باشن، بنابراین نمیتونیم با اطمینان کامل ادعا کنیم که چیزی رو به طور مطلق میدونیم.
🔹اما این به معنی انکار همه چیز یا بدبینی مطلق نیست. شکگرایی بیشتر یک روش برای اندیشیدنه تا یک مجموعه باورهای ثابت. هدف اصلیش، پرهیز از جزماندیشی (Dogmatism) و قضاوت عجولانه درباره مسائلیه که شواهد کافی براشون وجود نداره.
🔹ردپای شکگرایی رو میتونیم تا یونان باستان دنبال کنیم. معروفترین چهره این مکتب، پیرهون الیسی (Pyrrho of Elis) هست که حدوداً در قرن چهارم پیش از میلاد زندگی میکرد. پیرهون معتقد بود که در برابر هر ادعایی، میشه ادعای مخالفی با همون قدرت اقامه کرد. در نتیجه، عاقلانهترین کار، تعلیق قضاوت (Epoché) هست. یعنی نه چیزی رو بپذیریم و نه رد کنیم، بلکه قضاوت خودمون رو معلق نگه داریم. هدف پیرهون از این کار، رسیدن به آرامش ذهنی (Ataraxia) بود؛ چون وقتی قضاوتی نمیکنیم، از اضطراب ناشی از تلاش برای یافتن حقیقت مطلق و ترس از اشتباه رها میشیم.
🔹بعدها، سکستوس امپریکوس (Sextus Empiricus)، فیلسوف و پزشک یونانی در قرن دوم میلادی، آثار پیرهون و پیروانش (پیرهونیها) رو جمعآوری و تدوین کرد و باعث شد اندیشههای شکگرایانه برای نسلهای بعد باقی بمونه.
🔹جریان دیگهای از شکگرایی هم در آکادمی افلاطون شکل گرفت (شکگرایی آکادمیک) که اونها هم بر ناتوانی انسان در رسیدن به یقین تاکید داشتن، اما شاید کمی کمتر از پیرهونیها رادیکال بودن.
🔻اصول کلیدی شکگرایی
1. پرسشگری مداوم: شکگراها دائماً سوال میپرسن: "از کجا میدونی؟"، "شواهدت چیه؟"، "آیا امکان نداره اشتباه کنی؟". این پرسشگری موتور محرک تفکر انتقادیه.
2. تاکید بر شواهد: ادعاها باید بر اساس شواهد و استدلالهای معتبر باشن. شکگراها به راحتی حرف کسی رو قبول نمیکنن، مگر اینکه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشه.
3. تعلیق قضاوت (Epoché): همونطور که گفتیم، وقتی شواهد کافی نیست یا دلایل موافق و مخالف به یک اندازه قوی هستن، شکگرا قضاوتش رو به تعویق میندازه. این به معنی بیتفاوتی نیست، بلکه به معنی پرهیز از نتیجهگیری زودهنگام و نادرسته.
4. تشخیص محدودیتهای شناخت: شکگراها به محدودیتهای حواس و تواناییهای ذهنی انسان آگاهن و میدونن که درک ما از واقعیت لزوماً کامل یا بینقص نیست.
🔹شاید فکر کنید شکگرایی یه بحث فلسفی قدیمیه و به درد دنیای امروز نمیخوره. اما دقیقاً برعکسه! در عصر اطلاعات، بمباران اخبار جعلی (Fake News)، تئوریهای توطئه و ادعاهای بیاساس، داشتن یک ذهن شکگرا و پرسشگر از همیشه مهمتره.
🔻شکگرایی به ما کمک میکنه:
● تفکر نقادانه (Critical Thinking) رو در خودمون تقویت کنیم.
● ادعاهای مختلف (از تبلیغات گرفته تا اخبار سیاسی و شبهعلم) رو با دقت بیشتری ارزیابی کنیم.
● فریب مغالطهها و سوگیریهای شناختی (Cognitive Biases) رو نخوریم.
● از جزماندیشی و تعصب روی باورهای خودمون پرهیز کنیم و ذهنمون رو برای دیدگاههای جدید باز نگه داریم.
● در علم، شکگرایی نقش حیاتی داره. دانشمندان دائماً یافتههای خودشون و دیگران رو زیر سوال میبرن و این شک سالم، موتور پیشرفت علمیه.
🔹شکگرایی با بدبینی (Cynicism) یا انکارگرایی (Denialism) فرق داره. بدبین کسیه که انگیزههای منفی به همه نسبت میده. انکارگرا کسیه که شواهد محکم رو عمداً نادیده میگیره. اما شکگرا کسیه که میگه: "به من شواهد رو نشون بده تا بتونم قضاوت کنم."
🔻در نهایت:
🔹شکگرایی یک ابزار قدرتمند برای اندیشیدن شفافتر و تصمیمگیری آگاهانهتره. دعوتیه به فروتنی فکری و پذیرش این واقعیت که شاید همه چیز رو ندونیم. به جای اینکه دنبال جوابهای قطعی و ساده برای سوالهای پیچیده باشیم، شکگرایی ما رو تشویق میکنه که با عدم قطعیت زندگی کنیم، به پرسیدن ادامه بدیم و همیشه آماده باشیم تا در صورت ارائه شواهد جدید، نظرمون رو تغییر بدیم.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#شک_گرایی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍5👌1
عصیانگر
اینجا ایران است، سرزمین جهل و نادانی !!
صاحب خانه یادش رفته که خودش هم خانه دارد !!
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
صاحب خانه یادش رفته که خودش هم خانه دارد !!
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
💔9😐2👍1
🔵 چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟
🔹اشتباه کردن مهم نیست. تعداد اشتباهات مهم است و بلکه تکرار اشتباهات مخرب است. به عنوان یک جامعه توانمند، به نظر می رسد تعدادی از اشتباهات را طی قرن گذشته مرتب تکرار کرده ایم:
1.نیاموخته ایم که پیشرفت ژاپن، اروپا و آسیا تابع مدیریت بنگاه ها و سیستم هاست و نه ریاست افراد؛
2. نیاموخته ایم که فهم حقیقت از طریق دیالوگ و وجود جامعه مدنی شکل می گیرد و در ذهن جزیره ای یک یا چند فرد نیست و بنابراین ضروری است که، یکدیگر را تحمل کنیم، برای یکدیگر جا بازکنیم، تفاوت های یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و از خودخواهی های فکری بپرهیزیم؛
3. نیاموخته ایم که با Fact، قضاوت کنیم و نه با تخیل و شنیده ها و شایعات؛
4. نیاموخته ایم که حکمرانی، امری تخصصی است و لازمه آن دانش است؛
5. نیاموخته ایم که قدرت، مسئولیت می آورد و اصل بر «مصلحت عامه» و تأمین رضایت مندی عامه شهروندان است؛
6. نیاموخته ایم وقتی از درب منزل خود پا بیرون می گذاریم، در عرصه عمومی وارد شده ایم و در عرصه عمومی نمی توانیم هر کاری انجام دهیم (مثل دوبله پارک کردن) و هر سخنی بگوییم و هر قضاوتی بنماییم؛
7. نیاموخته ایم که توسعه، قبل از آنکه به سرمایه، فن آوری و تولید نیازمند باشد، به همکاری، هماهنگی، اعتماد و حمایت از یکدیگر محتاج است؛
8. نیاموخته ایم برای آنکه دیگر ملت ها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم،
9. نیاموخته ایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس عمومی اهمیت دهیم
10. نیاموخته ایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقد به شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی اینکه هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم، از هم حمایت کنیم و به قول هایی که می دهیم حتی المقدور عمل کنیم...
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹اشتباه کردن مهم نیست. تعداد اشتباهات مهم است و بلکه تکرار اشتباهات مخرب است. به عنوان یک جامعه توانمند، به نظر می رسد تعدادی از اشتباهات را طی قرن گذشته مرتب تکرار کرده ایم:
1.نیاموخته ایم که پیشرفت ژاپن، اروپا و آسیا تابع مدیریت بنگاه ها و سیستم هاست و نه ریاست افراد؛
2. نیاموخته ایم که فهم حقیقت از طریق دیالوگ و وجود جامعه مدنی شکل می گیرد و در ذهن جزیره ای یک یا چند فرد نیست و بنابراین ضروری است که، یکدیگر را تحمل کنیم، برای یکدیگر جا بازکنیم، تفاوت های یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و از خودخواهی های فکری بپرهیزیم؛
3. نیاموخته ایم که با Fact، قضاوت کنیم و نه با تخیل و شنیده ها و شایعات؛
4. نیاموخته ایم که حکمرانی، امری تخصصی است و لازمه آن دانش است؛
5. نیاموخته ایم که قدرت، مسئولیت می آورد و اصل بر «مصلحت عامه» و تأمین رضایت مندی عامه شهروندان است؛
6. نیاموخته ایم وقتی از درب منزل خود پا بیرون می گذاریم، در عرصه عمومی وارد شده ایم و در عرصه عمومی نمی توانیم هر کاری انجام دهیم (مثل دوبله پارک کردن) و هر سخنی بگوییم و هر قضاوتی بنماییم؛
7. نیاموخته ایم که توسعه، قبل از آنکه به سرمایه، فن آوری و تولید نیازمند باشد، به همکاری، هماهنگی، اعتماد و حمایت از یکدیگر محتاج است؛
8. نیاموخته ایم برای آنکه دیگر ملت ها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم،
9. نیاموخته ایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس عمومی اهمیت دهیم
10. نیاموخته ایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقد به شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی اینکه هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم، از هم حمایت کنیم و به قول هایی که می دهیم حتی المقدور عمل کنیم...
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍10👌2
🟢 چرا انسانها به فال و پیشگویی علاقه دارند؟
🔹مراجعی به من رجوع کرد و مدام اصرار بر تخفیف داشت. بعد از شروع توضیحات از رابطه مشخص شد که هفته ای یکبار دوشنبه ها ساعت ۱۰ صبح به فالگیر زنگ میزند و دوبرابر من به او میدهد. فالگیر همه چیز را در باره زندگی او میدانست. حتی سکس او با همسرش و یا صحبت های او با کارفرمایش. و چیزهای بسیار دقیق دیگر که شک برانگیز بود. چیزی نگذشت که ايشان فهمیدند که آن فالگیر قادر در یک رابطه عاطفی با همسر ایشان بود. شک از آنجا شروع شد که فالگیر مدام اصرار بر جدایی ایشان داشتند... بقیه حدس بزنید!
🔻عوامل روانشناسی علاقه به فال و پیشگویی، همراه با پژوهشهای مرتبط:
1⃣ اثر بارنوم (Barnum Effect):
افراد توصیفات کلی را به خود مرتبط میدانند. این پدیده اولین بار توسط برت رام فورر (Bertram Forer) در آزمایشی در سال 1948 نشان داده شد، جایی که دانشجویان توصیفات یکسانی دریافت کردند اما آن را بسیار شخصی و دقیق یافتند. بعدها Paul Meehl آن را گسترش داد.
2⃣ خطای شناختی، سوگیری تاییدی (Confirmation Bias):
افراد بهدنبال اطلاعاتی هستند که باورهایشان را تأیید کند. پیتر واسون (Peter Wason) در تحقیقاتش نشان داد که انسانها تمایل به جستجوی شواهد تأییدکننده دارند و شواهد مخالف را نادیده میگیرند.
3⃣ نیاز به کنترل و پیشبینیپذیری (Need for Control):
نظریه جولیان راتر (Julian Rotter) درباره "مکان کنترل" نشان میدهد که افراد با مکان کنترل خارجی (External Locus of Control) بیشتر به فال و پیشگویی گرایش دارند، چون به نیروهای بیرونی وابستهاند.
4⃣ کاهش اضطراب (Anxiety Reduction):
بر اساس نظریه فروید، افراد در مواجهه با ناامنیها و اضطراب به مکانیزمهای دفاعی مانند فال روی میآورند تا حس آرامش بیابند. در این باره توضیح خواهم داد.
5⃣ تفکر جادویی (Magical Thinking):
پژوهشهای ژان پیاژه (Jean Piaget) نشان دادهاند که کودکان بهطور طبیعی تفکر جادویی دارند، و این گرایش ممکن است در برخی افراد در بزرگسالی نیز باقی بماند.
6⃣ معناجویی:
نظریه ویکتور فرانکل درباره "اراده برای معنا" نشان میدهد که افراد برای درک رخدادهای زندگی به پیشگوییها تکیه میکنند تا حس هدف و معنا بیابند.
🔹بنا به این نظریه ها پیشگویی بیشتر از واقعیت، پاسخی به نیازهای روانشناختی انسانها هستند.اما گفتم که در باره نظریه فروید و مکانیسم دفاعی بیشتر توضیح خواهم داد.
🔹نظریه فروید درباره کاهش اضطراب بهطور خاص به مفهوم مکانیزمهای دفاعی و نحوه مدیریت ناخودآگاه اضطراب اشاره دارد. فروید معتقد بود که ذهن انسان از مکانیزمهایی استفاده میکند تا با احساسات و افکار ناخوشایند ناشی از ترس، عدم قطعیت، یا تضادهای درونی کنار بیاید. علاقه به فال و پیشگویی میتواند بهعنوان یکی از این مکانیزمهای دفاعی عمل کند.
🔻اگر به جزئیات نظریه فروید نگاه کنیم پی میبریم که چرا انسانها برای رهایی از رنج اضطراب به فال پناه می اورند:
💡اضطراب ناشی از عدم قطعیت:
فروید معتقد بود که ناشناختهها یا موقعیتهای پیشبینیناپذیر عامل اضطرابند. ذهن برای مقابله با ان، بهدنبال ابزاری میگردد که این ابهام را کاهش دهد. پیشگویی این نقش را ایفا میکند و با ارائه پاسخهای ظاهراً مشخص، اضطراب را تسکین میدهد.
💡رابطه با مکانیزمهای دفاعی:
جابهجایی: ذهن از طریق پیشگویی، نگرانی از آینده را به یک منبع خارجی منتقل میکند، مثلاً به کارتها یا پیشگو.
انکار: برخی افراد ممکن است از طریق فال، واقعیتهای ناخوشایند را نادیده بگیرند و به پیشبینیهایی دلگرمکننده تکیه کنند.
توجیه: فال میتواند بهعنوان راهی برای منطقی جلوهدادن تصمیمات یا اتفاقات زندگی استفاده شود.
💡نقش ناخودآگاه:
فروید باور دارد که ناخودآگاه بهطور مداوم بهدنبال کاهش تنش و اضطراب است. فال و پیشگویی به ناخودآگاه حس امنیت کاذب میدهند و به فرد کمک میکند تا با ترسهای عمیقتر خود کنار بیایند.
🔹فرض کنید فردی درباره آینده شغلی خود نگران است. این اضطراب ممکن است در ناخودآگاه او با احساس بیکفایتی یا ترس از شکست مرتبط باشد. با مراجعه به فالگیر یا پیشبینی آینده، این فرد پاسخهایی میگیرد که به او حس امیدواری یا کنترل میدهد، حتی اگر این پاسخها مبنای واقعی نداشته باشند.
🔻نقد بر فروید:
🔹البته این دیدگاه فروید توسط روانشناسان معاصر مورد بحث قرار گرفته. برخی معتقدند که نقش فال و پیشگویی فراتر از مکانیزمهای دفاعی است و میتواند با فرهنگ، باورهای جمعی، و نیاز به معنا نیز مرتبط باشد. بااینحال، تحلیل فروید یک پایه مهم برای درک علاقه به فال در سطح فردی است. چرا که در همان فرهنگها افراد دیگر متفاوت رفتار می کنند.
👤#موریس_ستودگان
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹مراجعی به من رجوع کرد و مدام اصرار بر تخفیف داشت. بعد از شروع توضیحات از رابطه مشخص شد که هفته ای یکبار دوشنبه ها ساعت ۱۰ صبح به فالگیر زنگ میزند و دوبرابر من به او میدهد. فالگیر همه چیز را در باره زندگی او میدانست. حتی سکس او با همسرش و یا صحبت های او با کارفرمایش. و چیزهای بسیار دقیق دیگر که شک برانگیز بود. چیزی نگذشت که ايشان فهمیدند که آن فالگیر قادر در یک رابطه عاطفی با همسر ایشان بود. شک از آنجا شروع شد که فالگیر مدام اصرار بر جدایی ایشان داشتند... بقیه حدس بزنید!
🔻عوامل روانشناسی علاقه به فال و پیشگویی، همراه با پژوهشهای مرتبط:
1⃣ اثر بارنوم (Barnum Effect):
افراد توصیفات کلی را به خود مرتبط میدانند. این پدیده اولین بار توسط برت رام فورر (Bertram Forer) در آزمایشی در سال 1948 نشان داده شد، جایی که دانشجویان توصیفات یکسانی دریافت کردند اما آن را بسیار شخصی و دقیق یافتند. بعدها Paul Meehl آن را گسترش داد.
2⃣ خطای شناختی، سوگیری تاییدی (Confirmation Bias):
افراد بهدنبال اطلاعاتی هستند که باورهایشان را تأیید کند. پیتر واسون (Peter Wason) در تحقیقاتش نشان داد که انسانها تمایل به جستجوی شواهد تأییدکننده دارند و شواهد مخالف را نادیده میگیرند.
3⃣ نیاز به کنترل و پیشبینیپذیری (Need for Control):
نظریه جولیان راتر (Julian Rotter) درباره "مکان کنترل" نشان میدهد که افراد با مکان کنترل خارجی (External Locus of Control) بیشتر به فال و پیشگویی گرایش دارند، چون به نیروهای بیرونی وابستهاند.
4⃣ کاهش اضطراب (Anxiety Reduction):
بر اساس نظریه فروید، افراد در مواجهه با ناامنیها و اضطراب به مکانیزمهای دفاعی مانند فال روی میآورند تا حس آرامش بیابند. در این باره توضیح خواهم داد.
5⃣ تفکر جادویی (Magical Thinking):
پژوهشهای ژان پیاژه (Jean Piaget) نشان دادهاند که کودکان بهطور طبیعی تفکر جادویی دارند، و این گرایش ممکن است در برخی افراد در بزرگسالی نیز باقی بماند.
6⃣ معناجویی:
نظریه ویکتور فرانکل درباره "اراده برای معنا" نشان میدهد که افراد برای درک رخدادهای زندگی به پیشگوییها تکیه میکنند تا حس هدف و معنا بیابند.
🔹بنا به این نظریه ها پیشگویی بیشتر از واقعیت، پاسخی به نیازهای روانشناختی انسانها هستند.اما گفتم که در باره نظریه فروید و مکانیسم دفاعی بیشتر توضیح خواهم داد.
🔹نظریه فروید درباره کاهش اضطراب بهطور خاص به مفهوم مکانیزمهای دفاعی و نحوه مدیریت ناخودآگاه اضطراب اشاره دارد. فروید معتقد بود که ذهن انسان از مکانیزمهایی استفاده میکند تا با احساسات و افکار ناخوشایند ناشی از ترس، عدم قطعیت، یا تضادهای درونی کنار بیاید. علاقه به فال و پیشگویی میتواند بهعنوان یکی از این مکانیزمهای دفاعی عمل کند.
🔻اگر به جزئیات نظریه فروید نگاه کنیم پی میبریم که چرا انسانها برای رهایی از رنج اضطراب به فال پناه می اورند:
💡اضطراب ناشی از عدم قطعیت:
فروید معتقد بود که ناشناختهها یا موقعیتهای پیشبینیناپذیر عامل اضطرابند. ذهن برای مقابله با ان، بهدنبال ابزاری میگردد که این ابهام را کاهش دهد. پیشگویی این نقش را ایفا میکند و با ارائه پاسخهای ظاهراً مشخص، اضطراب را تسکین میدهد.
💡رابطه با مکانیزمهای دفاعی:
جابهجایی: ذهن از طریق پیشگویی، نگرانی از آینده را به یک منبع خارجی منتقل میکند، مثلاً به کارتها یا پیشگو.
انکار: برخی افراد ممکن است از طریق فال، واقعیتهای ناخوشایند را نادیده بگیرند و به پیشبینیهایی دلگرمکننده تکیه کنند.
توجیه: فال میتواند بهعنوان راهی برای منطقی جلوهدادن تصمیمات یا اتفاقات زندگی استفاده شود.
💡نقش ناخودآگاه:
فروید باور دارد که ناخودآگاه بهطور مداوم بهدنبال کاهش تنش و اضطراب است. فال و پیشگویی به ناخودآگاه حس امنیت کاذب میدهند و به فرد کمک میکند تا با ترسهای عمیقتر خود کنار بیایند.
🔹فرض کنید فردی درباره آینده شغلی خود نگران است. این اضطراب ممکن است در ناخودآگاه او با احساس بیکفایتی یا ترس از شکست مرتبط باشد. با مراجعه به فالگیر یا پیشبینی آینده، این فرد پاسخهایی میگیرد که به او حس امیدواری یا کنترل میدهد، حتی اگر این پاسخها مبنای واقعی نداشته باشند.
🔻نقد بر فروید:
🔹البته این دیدگاه فروید توسط روانشناسان معاصر مورد بحث قرار گرفته. برخی معتقدند که نقش فال و پیشگویی فراتر از مکانیزمهای دفاعی است و میتواند با فرهنگ، باورهای جمعی، و نیاز به معنا نیز مرتبط باشد. بااینحال، تحلیل فروید یک پایه مهم برای درک علاقه به فال در سطح فردی است. چرا که در همان فرهنگها افراد دیگر متفاوت رفتار می کنند.
👤#موریس_ستودگان
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
👍7👌1