tgoop.com/ostadhasheminasab/1237
Last Update:
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_و_عرفان_در_مبانی_و_نتائج
✴️ قرآن وتفاسير متضاد
اشاره
✍️ چنانکه از مباحث گذشته روشن شد مبنای فلاسفه یعنی نظریه اصالت ماهیت و تشکیک در وجود با مبنای عرفا و صوفیه یعنی وحدت شخصی وجود سه ایده متعارض میباشد و هر کدام از طرفداران این نظریهها برای اثبات مدعای خود به آیات قرآن استدلال کرده اند که در نتیجه قرآن کریم را حمل بر تفاسیر متضاد نموده اند. به عنوان نمونه به بعضی از موارد اشاره میکنیم.
♦️میرداماد برای اثبات اصالت ماهیت میگوید:
«لعلّ الحق لا يتعدّى مجعولية الماهيات بالجعل البسيط، كما في القرآن العزيز، من قوله، عزّ من قائل: « وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ » [۱]
على معنى أنّ أثر الجاعل و ما يفيضه و يبدعه أوّلا و بالذّات هو نفس الماهية، ثمّ يستتبع ذلك جعلا مؤلّفا للموجودية» [۲]
«حقیقت شاید جز این نیست که ماهیات مجعولند به جعل بسيط همان طور که در قرآن عزیز است آفرید ظلمات و نور را، به این معنی که کار جاعل و آنچه افاضه کرده و ابداع میکند؛ اولا و بالذات همان
نفس ماهیت بوده سپس به دنباله آن موجودیت جعل میشود»
♦️ملاصدرا برای اثبات نظریه تشکیک در وجود به آیه نور استدلال میکند.
او میگوید: «أنّ النور المحسوس إنّما يطلق عليه هذا اللفظ لكونه ظاهرا بذاته و مظهرا لغيره،... فعلى ذلك يكون اطلاق «النور» علیه تعالى من جهة أنّه مصداق معناه و موضوع مسماه، لأن ذاته ظاهر بذاته مظهر لغيره مطلقا،... و «النور» مع أنه أمرذاتی غیرخارج عن ذوات الأنوار المجردة الواجبية والعقلية و النفسية، إلّا أنه متفاوت في الكمال و النقص متدرّج في الشدة و الضعف و إطلاقه على الذوات النورية على سبيل التشكيك، إذ لم يقم برهان على استحالة كون الذاتي مقولا على أفراده بالتشكيك، وهكذا حقيقة النور لها مراتب متفاوتة في القوة والضعف، و الكمال و النقص، وغاية كماله النور الإلهي- وهو النور الغني- ثمّ الأنوار العالية المنقسمة إلى العقلية والنفسية، ثم الأنوار السافلة المنقسمة إلى الأنوار الكوكبية والعنصرية. والحقّ أن حقيقة «النور» و «الوجود» شيء واحد، و وجود كل شيء هو ظهوره، فعلى هذا يكون وجود الأجسام أيضا من مراتب النور،... فعلى هذه القواعد يكون معنى قوله: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» [۱] بمنزلة معنى قولهم: «نور الأنوار» و «وجود الوجودات» لما علمت أن حقيقة كل شيء هو وجوده الذي هونوریته، في «زید» مثلا في الحقيقة هو وجوده الخاص و نور هويته الذي به یکون ظاهرا بذاته مظهرا لغيره. » [٣]
«در نور محسوس به این جهت به آن نور میگویند که به ذات خود ظاهر است و ظاهر کننده غیر خود میباشد.... بنابراین اطلاق کلمه نور بر ذات باری تعالی از جهت این است که او مصداق معنای نور است و موضوع مسمای نور میباشد چرا که ذات او ظاهر است بذاته و ظاهر
کننده غیراست مطلقا... نور با اینکه امرذاتی است و خارج از ذوات انوار مجرده واجبيه و عقلیه و نفسیه نیست الّا اینکه متفاوت است در كمال ونقص، مندرج در شدت و ضعف است و اطلاق آن برذوات نوریه از باب تشکیک است زیرا که برهانی قائم نشده بر محال بودن اینکه امرذاتی نسبت به افرادش بنحو تشکیک باشد همینطورحقیقت نور مراتبی دارد متفاوت در قوت و ضعف و کمال ونقص و نهایت کمال آن نور الهی است که همان نور بی نیاز است سپس انوار عالیه که منقسم به عقلی و نفسی و سپس انوار پایین که منقسم به انوار ستاره ای و عنصری میشود و حق این است که حقیقت نور و وجود یک شی است و وجود هرشیئی همان ظهور اوست بنابراین وجود اجسام نیز از مراتب نور است. لذا روی این قواعد معنای کلام خداوند
«خداوند نور آسمانها و زمین است» به منزله قول اینهاست «نور الانوار» و «وجود وجودات» چون دانستی که حقیقت هر چیزی وجود اوست که همان نوریت اوست پس زید مثلا در حقیقت همان وجود خاص اوست و نور هویّت او که به آن ظاهر بذاته است و ظاهر کننده برای غیرش است. »
♦️ملاصدرا برای اثبات نظریه وحدت شخصی وجود به ابتداء سوره حدید استدلال میکند و میگوید:
«فكلّ وجود سوى الواحد الحقّ تعالى لمعة من لمعات ذاته، ووجه من وجوهه.
وانّ لجميع الموجودات أصلا واحدا هو محقّق الحقايق و مشيئ الأشياء، ومذوّت الذوات. فهوالحقيقة، و الباقی شئونه. وهوالنور، و الباقی سطوعه. وهو
الأصل، وماعداه ظهوراته وتجلّياته «و هُو الأوّلُ والآخرُ، والظاهرُو الباطِن » [۴] » [۵]
«پس هر وجودی غیر از واحد حق متعالی نوری و درخششی از درخششهای ذات اوست و وجهی از وجوه اوست و اینکه همه موجودات اصل واحدی دارند که همان محقّق حقائق و شی کننده اشیاء و پدیده آورنده ذوات میباشد پس اوست حقیقت و باقی شئون اویند و اوست نور و باقی درخشششهای او، و اوست اصل و غیراو ظهورات او و تجلّیاتش و او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است»
BY کانال رسمی استاد هاشمی نسب
Share with your friend now:
tgoop.com/ostadhasheminasab/1237